Thursday, January 19, 2017

IRAN, مهدي آقازماني ـ روح الله زم « درگذشت هاشمي رفسنجاني »؛

Mohsen Sazegara Thursday 30 Day 1395 Jan 19, 2017

نام و آوازه آرش صادقی! یاداور ستم یزیدیان بر حسینیان

تا چه اندازه باید یک حکومت دیکتاتور، بیرحم، جلادمنش، و دور از انسانیت و اسلامیت باشد تا با این وجود که موجب مرگ مادر 42 ساله اش شده اند، باز هم نه تنها دست از سرش برندارند، که 19 سال زندانی اش کنند!!! از خدا بترسید ای جلادان!!
‏‎Ahmad Shammazadeh‎‏ ‏پست‏ ‏‎Reza Karimi‎‏ را به اشتراک گذاشت.

این جوان را خوب تماشا کنید . اسمش آرش است . دانشجو بوده .
سال هشتاد و هشت دستگیر میشود . در جریان مراجعه مأمورین به خانه شان برای دستگیری اش، مادر چهل و دوساله اش دچار خونریزی داخلی شده و از دنیا میرود . امروز من و مادر امیرارشد تاجمیر ساعتی را با این جوان و همسرش بودیم . حیرت و اندوه وجود هر دوی ما را فراگرفت وقتی دانستیم این جوان محجوب و مودب باید 20 سال در زندان بماند . بیست سال!! بی انصاف بی مروت چطور دلت آمد روی برگه ای با آرم و انگ عدالتخانه، بنویسی 20 سال زندان؟ چطور دلت آمد زندگی را بدزدی از این جوان؟ بیرحم! بدخلق! مگر بیست سال زندان فرقی با اعدام و کشتن این جوان دارد؟ آه از نهادم بلند شد وقتی دانستم آرش تنها حدود یکسل از ریحان من بزرگتر است . خدایا بشکن قلمهایی که زندگی و جان و جوانی عزیزان و فرزندان این سرزمین را به آسانی آب خوردن نابود میکنند . 

چند ساعت از مصاحبتم با این زوج گذشته اما هنوز پریشانم . تکلیف خانواده نوپایی که این زن و شوهر جوان تشکیل داده اند چه میشود؟ والله که جز نفرین بر بخت سیاه مردم این سرزمین چیزی به فکرم نمیرسد . اتهامهای خود ساخته ای چون اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی و توهین به فلانی و بهمانی . کدام اقدام ؟ اسلحه داشته ؟ کسی را کشته ؟ محلی را منفجر کرده؟ اجتماع کردن یا حتا تحصن یا تظاهرات مسالمت آمیز در قانون اساسی کشور مجاز است . تبانی ؟ تبانی با چه کسی ؟ با سران و مسوولین بانکها برای خالی کردن بیت المال ؟ یا با دکل دزدها؟ تبانی با چه کسانی و برای چه هدفی ؟
آهای گوشهای ناشنوا . آی کسانی که انگشت در گوش فرو کرده اید! مبادا حرف حق بشنوید . آهای کسانی که کور کر شده اید . بسیاری از شما در دو سال اخیر به تمسخر رفتار و عملکرد مقامات گذشته اقدام کرده اید . در مجلس و دولت زبان به انتقاد گشوده اید . این جوان همین انتقادات امروزین شما را نوشته و گفته . فقط در سال 88 . زمانی که شما دورویان و دغلبازان مشغول حمایت از دزدها بودید . دزدهایی که خورشید را از آسمان مردم دزدیدند . نان را از سفره ها . مروت و عشق را از قلبها . شجاعت را از وجود، و راستی و درستی را از مغزها . این جوان مثل بلبلی خوش آهنگ بگوش مردم ترانه بیداری و شور خوانده . چرا باید حکم مرگ تدریجی برایش صادر شود ؟ چرا باید جان و جوانی اش اعدام بیست ساله شود؟ چرا درد او را کسی نمیگوید؟ چرا تشکلهای سیاسی خبر 20 سال زندان او را در محاق سانسور خبری برده اند؟ کلمه ای نیست که از او بگوید ؟ حامیان کلمه چطور؟ نکند علاوه بر تبعیض در نه به اعدام ، در باره ناحق بودن احکام زندان هم تبعیض روا میدارید؟ ای ننگ و نفرین بر چنین احکامی بر چنین خلقی .بر چنین مرامی .

Wednesday, January 18, 2017

سخنان جسورانه علی مطهرى درباره فساد نهادهای بیت رهبری/ كارتل اقتصاد ى تا...

نامه استاد میردامادی (دایی رهبر) به رهبر


نامه استاد میردامادی (دایی رهبر) به رهبر

تنها برای درج در تاریخ و گر نه میدانیم که بی تأثیر است. 


سیدحسین میردامادی، استاد بازنشسته الهیات دانشگاه فردوسی مشهد در نامه‌ای به رهبری با اشاره به رفتار آیت‌الله خامنه‌ای در پیام تسلیت برای مرحوم آیت الله هاشمی و همچنین حذف عبارتی در نماز میت هشدار داده است: آسید‌علی آقای عزیز! تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته و شیرازه امور به کل از‌هم‌نپاشیده و مُلک و ملت از دست نرفته، مشی خود را تغییر دهید و این ناهنجاری‌ها را جبران کنید.

به گزارش کلمه، این پژوهشگر که دایی آیت‌الله خامنه‌ای نیز می‌باشد با تاکید بر اینکه «هنوز زمان، کاملا از دست نرفته و از آفتاب رو به غروب عمر شاید رشحه‌ای باقی باشد» به خواهرزاده خود توصیه کرده است که محبت، مدارا و رعایت کرامت انسانی و وفا به «آیین وفا و مهربانی» را جایگزین خشونت، کین‌کِشی، مظلوم‌کُشی و انحصارطلبی کند.

سیدحسین میردامادی همچنین در نامه خود با اشاره به نصایح آیت‌الله هاشمی در آخرین نماز جمعه خود، از وی خواسته است تا دیر نشده به حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد که هر سه از چهره‌های دلسوز انقلاب و مورد تایید امام علیه‌الرحمه بوده‌اند، پایان دهید و دستور آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامه‌نگاران و هواداران حقوق بشر، از زن و مرد، پیر و جوان، را که احیانا منتقد شما بوده‌اند و در زندان‌های طویل‌المدت به سر می‌برند و برخی مادران اطفال خرد‌سال هستند، صادر کنید.

وی در پایان نیز نوشته است: از حکم حکومتی خود‌ استفاده کنید و به دادگاه‌های انقلاب و نظامی و انتظامی و دادگاه ویژه روحانیت دستور دهید که از صدور احکام خشن و بر خلاف رضای خدا‌، مانند حکم ۲۰ سال زندان برای آقای شیخ احمد منتظری به صِرف انتشار فایل صوتی سخنان دلسوزانه مرحوم آیت‌الله منتظری پس از درگذشت ایشان (که شما خوب می‌دانید که مجتهدی جامع‌الشرایط و فقیهی عالیقدر بودند)، قویا دوری گزینند.

متن این نامه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

بسمه تعالی

هفته گذشته رویداد تکان‌دهنده‌ای در ایران به وقوع پیوست، و آن درگذشت یکی از ارکان عمدۀ انقلاب اسلامی ایران، زنده‌یاد آقای اکبر هاشمی رفسنجانی بود. رویدادی که نه تنها ایران را دچار شوکه کرد، که جهان را تحت‌تاثیر قرار داد. بی‌تردید مبارزات مرحوم هاشمی رفسنجانی در زمان شاه و خدمات ایشان به انقلاب و کشور عزیزمان ایران بر هیچ کس از مطلعان پوشیده نیست و این روزها از زبان دوست و دشمن، موافق و مخالف، زیاد گفته شده است که اینجا جای تکرار آن نیست.

با این همه، نکته‌ای که ذهن مرا مشغول ساخته اما به خاطر تقیّه و سانسور کمتر در مورد آن سخن گفته شده است، رفتار دوگانه نظام و رهبری قبل و پس از درگذشت این مرد بزرگ است. پرسش این‌جاست: چرا در مورد آقای هاشمی رفسنجانی که به یقین می‌توان ادعا کرد فرد دوم انقلاب بوده است، چنین رفتاری روا داشته شد که همه می‌دانیم و نیازی به تفصیل نیست؟ به ویژه آنکه، از نظر تاریخی، در رابطه با برکشیده شدن و ارتقای شخص آقای خامنه‌ای –چنان‌که این روزها کرارا از زبان مرحوم هاشمی در رسانه‌های ایران پخش شده است- این نکات در خور توجه است: فراخواندن آقای خامنه‌ای از مشهد به تهران در بدو انقلاب و ورود ایشان به شورای انقلاب و امام جمعه شدن وی البته با کمک و پیشنهاد آیت‌الله العظمی منتظری و سلسله مراتب پیشرفت آقای خامنه‌ای در مسؤلیت‌های کلان تا رسیدن به جانشینی حضرت امام‌(ره) همه و همه با تاییدات و حمایت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بوده است. ولی با این‌همه شاهد رفتار بی‌مهر و حذف آقای هاشمی از سوی نظام و رهبری بوده‌ایم، که اوج آن در ردصلاحیت آقای هاشمی بود، ردصلاحیتی که بدون دخالت و یا دست‌کم سکوت رهبر ممکن نبود.

باتوجه به اینکه آن مرحوم نسبت به آقای خامنه‌ای بارها و بارها اظهار عشق کرده بود و در عمل هم این واقعیت را به اثبات رسانید، گیرم که پس از وفات ایشان آقای خامنه‌ای گفته باشد من ۵۹ سال است با آقای رفسنجانی دوست بوده‌ام، با این که ما اختلاف دیدگاه‌هایی باهم داشتیم ولی اینها هیچگاه علاقۀ ایشان را نسبت به‌من کاهش نداد! ولی در عمل، ما ناظران بیرون از گود قدرت، این دوستی را یک‌سویه دیدیم. سؤال اساسی، حال، اینجاست که خودِ شما در قبال این‌همه حمایت‌ها و خدمات و علاقۀ آقای هاشمی رفسنجانی به نظام و رهبری چه رفتاری با ایشان داشتید؟ بگذارید برخی از این رفتارها را با هم مرور کنیم: حذف از امامت جمعه، کنارگذاشتن از ریاستِ خبرگان، ردصلاحیت در کاندیداتوری ریاست جمهوری سال ۹۲ که قطعا همه این موارد بدون اذن، اجازه و مشورت با رهبری و یا دست‌کم سکوت او صورت نگرفته است.

از این‌ها گذشته، در زمان حیات آقای هاشمی شاهد آزاد گذاشتن فضای رسانه‌های هتاک حکومتی و تریبون‌های نماز جمعه برای اهانت‌ها و هجمه‌ها و فشارها به ایشان بودیم. پس از وفات هم این بی‌مهری‌ها ادامه یافت، از جمله این که، بر آگاهان پوشیده نیست که مراتب علمی و تحصیلات حوزوی آقای هاشمی رفسنجانی بر آقای خامنه‌ای تفوق داشته (و یا دست‌کم مساوی بوده است)، و عنوان آیت الهی آقای هاشمی محرز بوده است (نشان به آن نشان که برخی از مراجع تقلید نزدیک به حکومت هم در پیام تسلیت از هاشمی به عنوان آیت‌الله یاد کردند)، با این حال می‌بینیم در بیانیه تسلیت رهبری از عنوان متضمّن تخفیفی مثل «حجه الاسلام» استفاده می‌شود که امروزه بر هر روحانی ساده منبر‌ی‌ و هر طلبه شرح لمعه‌خوانی هم تواند که اطلاق شود.

از همه مهم‌تر نماز میتی است که برای آن مرحوم خوانده می‌شود، از باب «اذکروا موتاکم بالخیر» (از درگذشتگان خود به نیکی یاد کنید)، خواندن این دعا که: «انا لانعلم منه الا خیرا» (ما جز خوبی از وی سراغ نداریم) در نماز میت مستحب است. اما دیدیم که حتی از قرائت این دعا هم برای درگذشته دریغ شد، گویا به خیر کثیر درگذشته هم اعتقادی نداشته‌اند، چنان‌که معاون فرهنگی قوه قضائیه هم، به خیال دفاع از رهبری افشای سرّ آشکار کرده و گفت که چون رهبری به خیر هاشمی اعتقاد نداشت، اگر این دعا را می‌خواند، کذب گفته بود!

در این مرحله، ذهن ناظران مستقل و منتقد بیرون از گود قدرت، به این واقعیت معطوف می‌شود که: همانگونه که در صحبت‌های رهبری مکرر نام خدا برده می‌شود و رضای خدا تکرار می‌شود، اگر با همۀ این تفاصیل بخواهیم از دایرۀ «حمل بر صحت» فراتر نرویم، آیا می‌توانیم در این برخوردها جایی برای خداوند و رضای او بیابیم؟ به قول لسان‌الغیب: «عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس / که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن». اگر نبود آن تشییع میلیونی مردم، چه بسا دستگاه‌های تبلیغی نظام هم آن همه تجلیل نمی‌کرد از آن مرحوم.

برمی‌گردم به آن پرسش اولیه که چرا با این مرد محوری انقلاب، با این همه سوابق درخشان و کم نظیر‌، چنین رفتاری صورت می‌گیرد؟! برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم اصولا اختلاف دیدگاه‌های مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی با رهبری در چه مواردی خلاصه می‌شود؟ آیا آن آخرین نماز جمعۀ آقای رفسنجانی که نظام را به عطوفت و مدارا و «آیین وفا و مهربانی» نصیحت کرد و نیز مواضع ایشان مبنی بر درخواست رفع حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد و مطالبه ایشان در زمینه آزادی زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران دربند که باشیوۀ کین‌کِشی و مظلوم‌کُشی نظام مغایرت داشت، موجب این اختلاف نبود؟ و یا اینکه مسئله محدود شدن دوره رهبری (مثلا ده‌ساله شدن آن) و شورایی‌شدن رهبری یا مخالفت هاشمی با کلمۀ «مطلقه‌» در ولایت فقیه موجب این اختلاف نبود؟

اما این برخوردهای حذفی، که سمّ مهلکی است در هاضمه انقلاب و اسیدی است پاشیده بر چهره انقلاب، دردا و دریغا که محدود به آقای هاشمی نمی‌شود. آقای خاتمی، «به رغم مدعیانی که منع عشق کنند»، با آرای بالایی رئیس جمهور شد و حتی رأی مرحلۀ دوم آقای خاتمی به مراتب از آرای مرحلۀ دوم ریاست جمهوری خودِ آقای خامنه‌ای بیشتر بود (حتی اگر نسبت افزایش جمعیت به تعداد رأی‌دهندگان را هم لحاظ کنیم). آقای خاتمی با خلق و خوی استثنایی خود هرگز شنیده نشد که به مخالفین داخلی و خارجی خود از حدِ ادب و احترام فراتر رود یا تندی کند و ناسزا گوید، به ویژه تا هم‌اکنون نسبت به شخص رهبر در نهایت احترام موضع‌گیری داشته و در زمان تصدی مسؤلیت که به طریق اولی پاس احترام رهبری را داشته است. حال، با توجه به محبوبیت داخلی و بین‌المللی مثال‌زدنی آقای خاتمی و حرکت‌های اثرگذار بین‌المللی او مانند طرح و بسط نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و مخالفت با نظریه هانتینگون مبنی بر «برخورد تمدن‌ها»، که از آقای خاتمی ماندگار شد و دنیا را به تحسین واداشت و برای ایران و جمهوری اسلامی آبرو و اعتبار جهانی جمع کرد، چه شد که علیرغم همه اینها و دستور به رعایت کرامت انسانی که در اسلام تاکید شده است و بر خلاف قانون مسّلم، ایشان ممنوع‌التصویر و ممنوع‌الخروج و ممنوع از شرکت در تشییع شده است و چونان مجرمی تحت‌الحفظ و تحت نظر با ایشان رفتار می‌شود؟ و حتی در مراسم تشییع جنازه مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، که همۀ آحاد مردم آزادانه در آن مشارکت گسترده‌ای داشتند، به ایشان اجازۀ مشارکت داده نمی‌شود و، از قرار مسموع، حتی وقتی حاج سید‌حسن آقای خمینی واسطه می‌شود که اجازه بدهند هنگام دفن در مرقد امام اجازه حضور آقای خاتمی داده شود، باز هم از بیت رهبری مانع می‌شوند؟ این از آن موقعیت‌های تراژیک و تناقض‌آلودی است که از یک‌سو به قولی «یضحک به الثکلی» (مادربچه مرده خند‌ه‌‌اش می‌گیرد)، و از سوی دیگر باید بر آن خون گریست.

در همۀ این رویّه‌های بدعت‌آمیز و خطرناک، آقای خامنه‌ای سکوت تأییدآمیز می‌کنند و مانع نمی‌شوند. در چنین وضعی، هزار «چرا؟» کم است از برای پرسیدن. آیا این بند و بست‌ها نه از آن رو است که آقای خاتمی برخوردار از محبوبیتی فراگیر است و مذاقی مستقل و مشیی منتقد دارد؟

در پایان خطاب به سید‌علی آقای خامنه‌ای عزیز برای چندمین بار به زبان خودمانی نصیحت می‌کنم که اگر نکنم حجت مسلم شرعی را فرونهاده‌ام و طیره (سبک‌سری) عقل را، که همانا «دم فروبستن به وقت گفتن» است، برای خود خریده‌ام: آسید‌علی آقای عزیز! تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته و شیرازه امور به کل از‌هم‌نپاشیده و مُلک و ملت از دست نرفته، مشی خود را تغییر دهید و این ناهنجاری‌ها را جبران کنید. هنوز زمان، کاملا از دست نرفته و از آفتاب رو به غروب عمر شاید رشحه‌ای باقی باشد. محبت، مدارا و رعایت کرامت انسانی و وفا به «آیین وفا و مهربانی» را جایگزین خشونت، کین‌کِشی، مظلوم‌کُشی و انحصارطلبی کنید و به نصایح دوست پنجاه و نه ساله مرحوم‌‌تان جناب آیت‌الله فقید هاشمی رفسنجانی در آخرین نماز جمعه‌اش و بسا کسان دیگر از جمله نصیحت‌های خیرخواهانه این جانب در پایان عمرم گوش فرا بدهید که جز رضای حق و آمرزش الهی و مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران و عاقبت به خیری برای شخص شما هیچ انگیزۀ دیگری در این نصایح در میان نیست. به حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد که هر سه از چهره‌های دلسوز انقلاب و مورد تایید امام علیه‌الرحمه بوده‌اند، هر چه زودتر پایان دهید و دستور آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامه‌نگاران و هواداران حقوق بشر، از زن و مرد، پیر و جوان، را که احیانا منتقد شما بوده‌اند و در زندان‌های طویل‌المدت به سر می‌برند و برخی مادران اطفال خرد‌سال هستند، صادر کنید؛ زیرا که خود شما در دیدار با دانشجویان صریحا اذعان کردید که بر خلاف نظر من اظهار نظر کردن و به من انتقاد کردن ایرادی ندارد و جرم محسوب نمی‌شود. از حکم حکومتی خود‌ استفاده کنید و به دادگاه‌های انقلاب و نظامی و انتظامی و دادگاه ویژه روحانیت دستور دهید که از صدور احکام خشن و بر خلاف رضای خدا‌، مانند حکم ۲۰ سال زندان برای آقای شیخ احمد منتظری به صِرف انتشار فایل صوتی سخنان دلسوزانه مرحوم آیت‌الله منتظری پس از درگذشت ایشان (که شما خوب می‌دانید که مجتهدی جامع‌الشرایط و فقیهی عالیقدر بودند)، قویا دوری گزینند.

حضرت حق، عاقبت همه ما را، از حاکم گرفته تا محکوم، ختم به خیر گرداند و وطن کهن ایران را از بلایا دور نگه دارد و مسلمانان را به مسلمانیِ نیک توفیق دهد.

مشهد مقدس _ سیدحسین میردامادی ٢٩ دیماه ۱۳۹۵

ما و فرازمینی ها بیگانگان باستانی تخریب ها و ویرانی Mostanad Ma va Faraz...


https://www.academia.edu/12376472/ جن موجودی که از نو باید شناخت
https://www.academia.edu/14711794/ نقد بر برج بابل
https://www.academia.edu/6987500/- - دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان


Sunday, January 15, 2017

سخنان تکان دهنده صادق زیبا کلام در شبکه چهار جمهوری اسلامی

حرفهای خطرناک آقامیر ولی زیبا

حسن آقامیری/توهین به مراجع/ hasan Aghamiri

سخنرانی جنجالی آقا سید حسین آقا میری درباره دروغ مسئولین و یارانه ها

سخنان جنجالی یک آخوند در ایران که بلافاصله دستگیر و راهی اوین شد

سخنان آیت الله غفاری خطاب به آیت الله خامنه ای

بنظر شما اگه این خانوم اجازه ی خوندن داشت الان کجا بود ؟؟ صدا فوق العاده...

Upozit 168 - Jan 14 - آپوزیت ۱۶۸

سخنان جنجالی یکی از آزادگان جنگ و هاشمی رفسنجانی - حتما" گوش کنید - حزب ...

با دقت این ویدو سراسر واقعیت و تکان دهنده و خود جوش از یک روحانی با صداق...

شعرخوانی جنجالی و انتقادی از یک جوان ایرانی ، کسی نام این ابر مرد را می ...

Sunday, January 8, 2017

Mohsen Sazegara Sunday 19 Day 1395 Jan 08, 2017

یواشکی

Upozit 167 - Jan 7 - آپوزیت ۱۶۷

همگام با حزب توده در خط امام!

همگام با حزب توده در خط امام!
(حزب توده و انقلاب اسلامی)
پیشگفتار سال ۱۳۹۵:
پژوهشی که در پی خواهد آمد و گویای برهه‌ای از تاریخ انقلاب اسلامی است، همواره پرسشهایی را برایم مطرح کرده بود که از دغدغه های ذهنی ام شده بودند:
چرا جو سیاسی غالب در اوایل انقلاب چنین بود و چگونه چنین شد؟
چه رابطه ای میان حزب توده و حزب جمهوری اسلامی وجود داشته است؟
آیا تنها داشتن دشمنی مشترک، یعنی نهصت آزادی ایران و یا روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر بوده، یا چیزی و چیزهایی است که من نمیدانم؟
چرا کیانوری پس از دستگیری و زندان، بدون محاکمه، با شوری مصالحه و به کشور شوراها باز گردانده شد؟
چرا توده‌ایها سوره حمد را با حروف بسیار درشت بر روی کاغذ کالک نوشته، و به مجله
پیام انقلاب که در آنجا مقاله مینوشتم آورده بودند؟
***
ولی اکنون که سال سی و هفت سال از آن زمان میگذرد، و اولین بخش از کتاب رفیق آیت الله در پایگاه خبری- تحلیلی آمدنیوز منتشر شده، پاسخ پرسشهای خود را می یابم، زیرا سیدعلی خامنه ای که یکی از بانیان حزب جمهوری اسلامی بوده، مهمترین شخص با نفوذ، هم در حزب جمهوری اسلامی، و هم در حکومت نوپای جمهوری اسلامی بوده که درس خوانده دانشگاه پاتریس لومومبای شوروی بوده است.
(برای آگاهی از متنی که به آن اشاره شد میتوانید به نشانی زیر بازگشت کنید:
(https://www.academia.edu/24777176
البته با این نشانی درست، خط ربط میان قضایا و حوادث، و پاسخ پرسشهای بسیاری روشن میشود؛ از جمله:
آیت الله منتظری در شرح کشتارهای سال ۶۷ موضوع و خاطره ای را مطرح میکند که اگر از این منظر به آن نگریسته شود، معقول و منطقی به نظر میرسد و به ظن و گمانها پایان میبخشد:
آقای خامنه ای پیش من آمد و گفت توصیه کنید تا چپیهای زندانی را نکشند. من به او گفتم دارند مجاهدین را که هرچه باشد مسلمانند، میکشند و شما مدافع چپیها شده ای؟ پاسخ داد مگر منافقین را دارند میکشند؟ و من گفتم شما که رئیس جمهور هستید نمیدانید که در زندانها چه خبر است!!؟
و اینکه: چرا موسوی خوئینیها سردمدار آشکار طرح حمله به سفارت آمریکا بود؟ و چرا حمله به سفارت صورت گرفت که ضربه جبران ناپذیری بر منافع ملی کشور زد. (طبق مندرجات آن بخش از کتاب رفیق آیت الله، موسوی خوئینیها نیز درس خوانده آن دانشگاه است.)
سال نودوپنج- احمد شمّاع زاده
پیشگفتار سال۱۳۹۲:
علت نگارش: اکنون بیش از سی و دو سال از نگارش این نوشته میگذرد. علت نگارش این مطلب در آن زمان این بود که به حقیقتی رسیده بودم که باید آن را برای خود اثبات و سپس ثبت میکردم تا اگر امکان نشرش فراهم شد، منتشر شود و اگر نشد به عنوان برگی از تاریخ ثبت شده باشد.
چرا اکنون؟: از آنجا که به تازگی نقل قولها از حال و هوای آن روزگار بیشتر شده و کسانی در مصاحبه ها و نوشته های خود به گونه ای تاریخ انقلاب اسلامی را بازگو و ترسیم میکنند، انتشار اینترنتی آن را لازم دیدم.
چرا در زمان خود منتشر نشد؟: به آن دلیل که سلطه حزب جمهوری اسلامی بر همه جا سایه افکنده بود و انتشار چنین مطالبی تنها در روزنامه های مخالف (میزان نهضت آزادی و انقلاب اسلامی بنی صدر) امکانپذیر مینمود و از آنجا که نگارنده مخالف هرگونه تحزب و گروهبندیهای سیاسی طبق آیه ولاتکن من المشرکین من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون بوده و هست، از ارسال آن برای انتشار در روزنامه های مخالف نیز خودداری شد.
قرآن کریم در برابر مخالفت با تحزب آیه دیگری دارد که در همه جا میتواند کاربرد داشته باشد، بویژه در حکومتگزاری درست و عادلانه در همه کشورهای جهان. آن آیه در وصف بندگان هدایت یافته خداست از هردینی و کیشی که میفرماید:
فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. این آیه نشانه اعطای آزادی گفتن و نوشتن به انسانها از سوی خداوند و میزان سنجش عادلانه بودن حکومتهاست. در زمانی که روزنامه میزان منتشر میشد این آیه در کنار عنوان درشت روزنامه به چشم میخورد.
دنباله آیه چنین است: اولائک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب(زمر: 17و18)
ترجمه: پس بشارت ده بندگانم را که گوش فرا میدارند به گفته ها. سپس پیروی میکنند بهترین سخنان را. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و هم آنان خردمندان و رایمندانند.
روشنگری: در زمانی که تا اندازه ای دیرشده بود مسؤولان به خیانتهای حزب توده پی بردند و با یافتن اسلحه در مراکز آنها (آنگونه که در روزنامه ها آمد) بهانه ای یافتند تا این حزب را منحل اعلام کنند و رهبر آن یعنی کیانوری را دستگیر و زندانی کنند که پس از مدتی مورد معامله با شوروی قرار گرفت و به موطن اصلی! خود بازگردانده شد.
این پژوهش همان‌گونه که در آن زمان نگارش شده، تایپ میشود تا گویای موقعیتها و شرایط زمان نگارش آن، و نیز شیوه نگارش نگارنده در آن زمان باشد.
18/4/92 – احمد شماع زاده
*****
در ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که با چپیها (چپ فکرها) در دانشگاه بحث میکردیم میگفتم اگر هم حرفتان درست باشد روشتان درست نیست. در کشوری که مردمش مسلمانند و نودوهشت در صد مردم به جمهوری اسلامی رای داده اند، نمیتوان با فکر کمونیستی و با اسلحه گرم پیش رفت. دستکم برای پیشبرد هدفهایتان از راه اسلام وارد شوید. هرچند این روش به زیان ماست ولی راه و روش این است.
حال که اوایل سال شصت(۱۳۶۰) است چند ماهی است که متوجه شده ام پیشنهاد من به آنها از همان ابتدا از سوی حزب توده اجرا میشده و هم اکنون نیز ادامه دارد. بعدها هم که اکثریت فدائیان خلق پس از شکستهای پی در پی در کردستان، به تجربه دیدند که روش صحیح نفوذ در مردم، شبیه آنها شدن و سپس القاء ایدئولوژی کمونیزم است و این روش است که حزب توده از ابتداء دنبال کرده و به نتایج خوبی هم رسیده، این روش را پذیرفته و از بقیه انشعاب کردند.
در هر صورت این حزب توده و چریکهای فدائی خلق (اکثریت) هستند که خطرناکند و در صورتی که ما به خود نیاییم و به روش فعلی ادامه دهیم، امکان دارد آنها به اهداف خود برسند و بر اسلام ضربه ای سهمگین وارد سازند.
حزب توده از آنجا که نمیتواند بگوید من مسلمانم میگوید پیرو خط امامم. امام را تنها از بعد ضد امپریالیستی اش میشناسند. در صورتی که خط امام چیزی جز اسلام نیست. حتا اگر روش امام را در نظر بگیریم ابتداء باید تقوی گزینیم، سپس اخلاق اسلامی داشته باشیم؛ که نه حزب توده دارد و نه آنانکه هر گونه افترایی را به برادران مسلمان خود وارد میسازند و آنان را پیرو امام نمیدانند.
قرآن میگوید اعراب گفتند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید؛ بگویید اسلام آورده ایم. و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده... مؤمنان آنانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و سپس(در تصمیم خویش) شک نکردند و با مالها و جانهای خود در راه خدا جهاد و مبارزه کردند. آنان راستگویانند. بگو آیا شما دین خود را به خدا یاد میدهید؟ در صورتی که خداوند آنچه را که در زمین و آسمانهاست میداند (سوره حجرات: 12- تا 15)
این آیات در مورد جزب توده چه خوب مصداق یافته است. آیا این حزب در این برهه از زمان جای اعراب دوران جاهلیت را نگرفته است؟
آری حزب توده خود را پیرو خط امام میداند. بنابراین همانند کعب الاحبار یهودی قرآن را تفسیر میکند و نهج البلاغه را. تفسیری اسرائیلی! یا توده ای! و این ضربه ای را به اسلام و مسلمین وارد میسازد که چریکهای فدائی اقلیت و پیشگام و راه کارگر و... با سلاحهایشان هیچگاه چنین ضربه ای را نخواهند زد. زیرا این ضربه با روشی درست به آرامی و از پشت است!! چیزی را نمیبینیم و احساس درد نیز نمیکنیم.
آری حزب توده این مارخورده افعی شده، پیرکفتاری است که جوانهای خیلی انقلابی و دو آتشه مسلمان، نمیتوانند به کنه وجود او پی ببرند. در برابر کعب الاحبار، ابوذرمانندی را باید تا فریاد براورد که: تو بهتر از من قرآن را میشناسی و علی را!!؟ ای یهودی!؟ ای توده ای!؟
حزب توده با ملیّت مخالفت میکند. در مردم تخم ضدیّت با ملی بودن، ملّت و ملّیّت میپراکند. چرا که اولاً خود خائنند و بی ملّیّت. در ثانی برای نفوذ شوروی ارباب باوفا، باید که ملتی در کار نباشد تا راحت بتوان وارد شد!
اینان برای پیشبرد اهدافشان روش امام را دلیل میآوردند: "ایشان هم ضد ملّی هستند. نگاه کنید فلان جا چه گفت؟... فلان موقع چه گفت؟" در صورتی که امام در بسیاری از سخنرانیهای خود از ملت، ملیت، وطن و ایران یاد میکنند و تنها با ملّیگرایی یا ناسیونالیزم که تفکری انحرافی و ضد اسلامی است و با ملیگراها مخالفند. (خدا داند؛ شاید آن مرحوم هم در آن زمان از القائات حزب توده در امان نبوده است.)
حزب توده به رهبری کیانوری به دو طریق جو سیاسی کشور را شکل میدهد:
از یک سو با برگزاری مصاحبه ها و مجالس پرسش و پاسخ و انعکاس آنها در روزنامه مردم و نوشتن مقاله های حساب شده، در افکار مردمی که دستکم روزنامه ها را ورانداز میکنند نفوذ میکند؛ بویژه جمله ها را به گونه ای انتخاب میکند که به جایی برخورد نکند و همه ظاهراً ضد آمریکایی هستند.
از سوی دیگر از طریق افراد دست پرورده و مزدوران و نیز هواداران خود، که معمولاً در سخنرانیها و مجالس و غیره حضور دارند، با نقل القائات مورد نظر از طریق شایعه و نیز از راه دستنویسی روی مقوا و کاغذ و نصب آن بر درودیوار بخشهای شلوغ شهر، که شکلی کاملا مردمی دارد، به آن عدّه از مردم که وقت روزنامه خواندن را ندارند افکار خویش را القاء میکنند.
این روشها بهترین روشهای نفوذ در اذهان توده مردم است که بدین وسیله میتوانند تا اندازه ای جو اجتماعی و سیاسی جامعه را در کنترل خویش داشته باشند ولی:
  • هرگاه این روشها از سوی معتمدین مردم هوشیارانه تشخیص داده شده و سپس نفی گردد مردم از جو سیاسی موجود پیروی نخواهند کرد.
  • هرگاه معتمدین مردم خود جذب جو مصنوعی شوند توده مردم تصور میکنند این جو توسط معتمدین ایجادشده و تبعیت میکنند؛ آن گونه که اکنون شاهد آنیم.
  • و هرگاه جو ایجاد شده را عده ای از معتمدین تأیید و بخشی دیگر نفی کنند وحدت فکری و عملی جامعه متزلزل شده و تفرقه ایجاد میشود؛ چنانکه در حال رسیدن به چنین مرحله ای هستیم؛ و در این صورت باز به نفع گروه سازنده جو است.
اکنون از میان واژه ها و القائات، و به عبارتی دیگر، کاتالیزورهای تشنج در جو سیاسی با ابتکار حزب توده همچون خط امام، لیبرال و ملّیگرایی، به خط امام اشاره و لیبرال را بررسی میکنیم:
گفتیم که حزب توده از "خط امام" دم میزند چون میخواهد بگوید که امام ضد آمریکاست. البته راست هم میگوید ولی راستی که ابتر است؛ زیرا که امام ضد شوروی هم هست.
نمونه های دفاع از خط امام:
مردم- شماره 237 مورخ 28/2/59- ما میتوانیم با شریعتی ها و همه مبارزان هواداران راه امام خمینی برای انجام یک تحول به سود توده های زحمتکش در کنار هم و به اتفاق هم برزمیم.
مردم- شماره 319 مورخ 6/6/59 – قطب زاده علیه خط امام قیام کرده.
مردم- شماره 365 درود و افتخار بر دانشجویان پیرو خط امام.


سیر تحول واژه لیبرال در دو روزنامه مردم (سازنده جو سیاسی) و جمهوری اسلامی (معتمد مردم):
الف- روزنامه مردم:
به کارگیری اولین واژه های لیبرال در این روزنامه را، در میان جمله های مقاله هایی مییابیم که دربردارنده مصاحبه ای از کیانوری است:
مردم- شماره 238 مورخ 29/2/59: تحلیل گرایش بورژوازی لیبرال(عنوان)
مردم- شماره 260 مورخ 27/3/59: نقدی بر فیلم دادگاه ویژه با این تیتر: خدمت به امپریالیزم، زیر لوای لیبرالیسم.
این واژه در میان جمله ها خرده خرده مشخص تر شده و کم کم به صورت "سوب تیتر" و "تیتر" درامده و در نهایت در اوج بحثهای روز، بزرگترین تیترها را شکل میدهد:
شماره 331: توطئه آمریکا به کمک لیبرالها علیه انقلاب، در همان آغاز انقلاب فاش میشود.
شماره 370(23/8/59): لیبرالیسم را بشناسیم و در دامش نیفتیم.
شماره 372: تعرض لیبرالها نشانه ضعف آنهاست(تیتر)- پرسش و پاسخ کیانوری(1)
شماره 373: درباره علل گسترش و تشدید حملات اخیر لیبرالها- پریش و پاسخ کیانوری(2)
شماره 380: در دفاع از آزادی به دام لیبرالیسم نیفتیم.
شماره 381 مورخ 8/9/59- حجت الاسلام خامنه ای: یک عده میخواهند از شعار آزادی به عنوان حربه ای یا بهانه ای برای ضدیت با جمهوری اسلامی استفاده کنند.
شماره 393: شخصیتهای خلقی و ضد امپریالیست نباید با لیبرالها در یک صف قرارگیرند(مصاحبه کیانوری- 3)
شماره 399: تلاش لیبرالها را برای ادامه تحمیل راه سرمایه داری به خلق انقلابی ما با قاطعیت تمام باید عقیم گذاشت(پرسش و پاسخ کیانوری- 4). گرایش سازشکارانه لیبرالیسم با امپریالیسم قانونمندانه است(مقاله).
شماره 403(3/10/59) آزادی چیست و حدود آن کدام است؟ (مقاله ای در باب لیبرالیسم)


ب- روزنامه جمهوری اسلامی:
توضیح: تا آنجا که امکانات اجازه میداد اولین واژه های لیبرال استعمال شده در این روزنامه آمده است. تاریخ آغاز به کارگیری این واژه در روزنامه مردم مقدم بر روزنامه جمهوری اسلامی است که معنای آن اثرپذیری حزب جمهوری اسلامی از القائات حزب توده است.
شماره 304 مورخ 29/3/59- مسأله روحانیت در این موقعیت از دیدگاه دیگر نیز قابل بررسی است؛ و آن اینکه از موضع عدم دفاع از آیت، (منظور حسن آیت از تندروان حزب جمهوری اسلامی و عضو هسته مرکزی این حزب) به موضع دفاع از غربزدگان و لیبرالها کشانده شود. (از متن سرمقاله پس از درج سخنان آیت در روزنامه انقلاب اسلامی از یک نوار لو رفته)
شماره 358: حجت الاسلام ناطق نوری: اکثر گروههای چپ و چپنما و منافقین و همچنین لیبرالهای راستگرا و سازشکار هستند که با جمهوری اسلامی مخالفند.
شماره 369: حجت الاسلام رفسنجانی پس از سخنان بنی صدر در مراسم هفده شهریور: همانقدر که ایشان از حکومت مکتبی ما احساس وحشت میکنند ما هم به همان اندازه از حکومت لیبرالها وحشت داریم.
شمازه 418: محسن رضایی: روشهای لیبرالیستی ما را همیشه از روشهای انقلابی بازمیدارد.
شماره 428: دکتر بهشتی: لیبرالیسم انسان را از حکومت قوانین الهی آزاد میداند. لیبرالها کسانی هستند که بر روی آزادی به صورت مطلق تکیه میکنند.
شماره 431: القاء ایدئولوژی آمریکایی (بحث در باره لیبرالیسم- اولین قسمت از سلسله مقالات).
شماره 438: لیبرالیسم چه میگوید؟(عنوان سخنرانی دکتر بهشتی در کانون ابوذر).
شماره 444: لیبرالیسم- نژادپرستی و استعمار جدید (بحث در باره لیبرالیسم دومین قسمت).
شماره 448: 22/9/59- جلال الدین فارسی: خدای را شکر که نخست وزیرمان هرگز به لیبرالها رشوه نخواهد داد.
جزب توده پشتیبان روحانیت:
روزنامه جمهوری اسلامی در شماره 421 مورخ 24/8/59 نوشته ای دارد با این عنوان: جریانی سعی میکند روحانیت را بکوبد. که نقل قولی است از حجت الاسلام خامنه ای در نماز جمعه. روزنامه مردم در شماره 372 مورخ 25/8/59 مقاله ای با عنوان تضعیف روحانیت... مینویسد که مقاله ای است در دفاع از روحانیت و ضدیت با (به قول خودشان) لیبرالها. پس از آن روزنامه میزان با درج مقاله ای مینویسد: "خدا حزب توده را پشتیبان روحانیت کرده است." که مربوط به همین جانبداری است. در نتیجه روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۴۱ خود مورخ ۵۹/۹/۲۰ از روزنامه میزان و مقاله اش یاد میکند و مطالبی انتقادآمیز مینویسد.
*****
همان گونه که در آغاز گفتار آمد تنها روش است که در پیشبرد هدف اثر دارد. بدون روش درست بویژه در این قرن پیشرفتی امکانپذیر نیست. چرا که زمان، زمان روشهاست. روشهای علمی از یکدیگر پیشی میگیرند نه دانشها. همین گونه است روشهای فنی، تربیتی، پژوهشی، آموزشی و ...
دکتر شریعتی در روش شناخت اسلام مینویسد:
... چرا اروپا هزار سال متوقف بود و چه شد که ناگهان تغییرجهت داد و در مدت دو سه قرن حقایقی را کشف کرد که در طول هزار سال به آن نرسیده بود؟... عامل رکود اندیشه و تمدن و فرهنگ اروپا در هزار سال قرون وسطی، متد ارسطویی قیاس بود و هنگامی که این نوع نگریستن به اشیاء و مسائل عوض شد، علم و دنیا و جامعه عوض شد. در پی آن زندگی انسانی نیز تغییر یافت. در اینجا سخن از فرهنگ حرکت علمی است و این است که تغییر متد را عامل اصلی این جنبش تلقی میکنیم. (روش شناخت اسلام- ص: 2)
وظیفه ما:
حزب توده که دستاموز مکتب شرق است، چه خوب از عهده انتخاب روش درست برای رسیدن به هدفهای خویش برامده است. اکنون وظیفه ما چیست؟ برای مغلوب نشدن در برابر آنها و پیروی نکردن از خطوط القایی آنان و جذب نشدن در میدان القائی آنان باید با انتخاب روشهای درست در بازسازی جامعه اسلامی خویش بکوشیم.
مگر نه این است که الاسلام یعلو ولا یعلی علیه؟ پس چرا به جای پیروی از قرآن و انوار روحبخش آن، تا هرگونه ابهامی را بزداید وتاریکیها را روشن کند و سره را از ناسره تمیز دهد به حاشیه میرویم؟
بیاییم دشمنان اصلی اسلام و قرآن را بازشناسیم. ازتفرقه و نفاق بپرهیزیم. دست در دست هم نهیم و در صراطی مستقیم که زیتون چرغ راهش نه شرقی است و نه غربی، (زیتونه لاشرقیه ولاغربیه) به سوی جمهوری اسلامی که از آغاز هدف انقلاب ما بود گام برداریم.
فروردین 1360 – احمد شماع زاده