Friday, May 18, 2012

اندیشه هایی نو و پندارهایی نیکو - 1



http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم.

شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می‌خری؟
حاضری برای بوکردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام‌رخ ماه قیمتش چنده؟


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

ولی اینم می‌دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل‌های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته‌هاش ازت پول نمی‌گیرن!


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

چرا وقتی رعدوبرق میاد تو زیر درخت فرار می‌کنی؟
می‌ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می‌خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت‌ها یادمون میره چرا بارون می‌یاد!


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

این‌جوری فقط می‌خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می‌کنه که اه چه بی‌موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم‌ساعت قدم‌زدن زیر نم‌نم بارون لک می‌زنه.


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

هیچ‌وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می‌کنن؟

او‌ن‌قدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی‌مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچ‌وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره‌ذره وجودشو انرژی می‌کنه و به موجودات زمین می‌بخشه؟!

ماهانه می‌گیره یا قراردادی کار می‌کنه؟


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

برای ساختن یه رنگی‌کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می‌شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می‌گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی‌یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی‌کنیم؟

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

تا حالا شده به‌خاطر اینکه زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگ‌ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

خودتو به آب و آتیش می‌زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می‌تونی قشنگ‌ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل‌های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه‌تنها رنگشون پاک نمی‌شه، بلکه پررنگ‌تر هم میشن

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می‌کنه و می‌بره.

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

تو که قیمت همه چیز و با پول می‌سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی:
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی‌عیب چقدر می‌ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟


http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال‌ها مثل اینکه شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ..
.

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی‌هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می‌گیری؟
چی خیال کردی؟

پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنا‌ب‌عالی به‌حساب حق و حقوق خودت می‌ذاریولی اگه صاحبش بخواد می‌تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانه‌مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی‌منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم اون وقت می‌فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی مي‌کنی!




http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر

به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو

http://groups.yahoo.com/group/OfoogNEWS/join

Thursday, May 17, 2012

خداشناسی استفان هاوكينگ(Stephan Hawking)

این فیزیکدان سرشناس اخیراً کتاب جدیدی به نام "طرح بزرگ" منتشرکرده است.
به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت، اريك پريست از استادان سابق رياضيات در دانشگاه سنت اندرو و از اعضاي هيئت امناي انستيتو فارادي در دانشگاه كمبريج، در مطلبی كه در روزنامه گاردين به چاپ رسيده مينويسد باورهاي مدرن در مورد جهان و عالم هستی ،با هدف پوشاندن شكاف ها و نقاط ضعفها در دانش ما نيست بلكه هدف آن پاسخ دادن به سئوالات گوناگون بشر مدرن است.
اريك پريست در این مطلب ميافزايد: حرف پروفسور هاوكينگ توجيه پذير نيست، اين حالت كاملا تحمپل واقعي است كه خداوند شرايط را براي وقوع انفجار بزرگ و شكل گيري كهكشانها براساس قوانين فيزيك فراهم كرده است.
استاد دانشگاه كمبريج در ادامه مطلب خود در روزنامه گاردين ميافزايد به عنوان يك دانشور و دانشمند ما همواره به دنبال يافتن پاسخهاي قانع كننده به سئوالات بسيار پيچيده اي هستيم که گاه دانش ما در برابر اين سئوالات و ناشناخته هاي عالم هستي چنان ناچيز است كه آدمي احساس شرم مي كند.
با اينهمه طرح ادعاهاي مبهم و اثبات نشده نيز نميتواند به كنجكاوي و جستجوي علمي ما كمكي بكند.ممكن است آنطور كه دانشوران معتقدند فيزيك با تكيه بر رياضيات ملكه تمام علوم باشد ولي پاسخگوي تمام سئوالات علمي نيست. شيمي ، زيست شناسي ، رواشناسي و شاخه هاي علوم انساني نيز روشهاي خاص خود را براي تفسير و تحليل جهان دارند كه معمولا مكمل فيزيك و رياضي هستند.

اريك پريست يادآوري مي كند كه علوم نميتواند به بسياري از سئوالات مهمي كه در برابر انسان وجود دارد به شكل همه جانبه و دقيقي پاسخ دهد. به عنوان مثال علم چگونه ميتواند ذات زيبايي و عشق را توضيح دهد. شايد تاريخ ، فلسفه و الهيات رشته هاي مناسبتري براي پاسخ گويي به اين نوع پرسشها باشند.

نكته اي كه در اين ميان مهم است جنبه هاي مكمل پاسخگويي به اين نوع پرسشها از زواياي گوناگون است و به خصوص ارتباط میان اينكه چگونه و چرا هر چيزي خلق شده يا به وجود آمده است. اگر فيزيك كهكشان به يك نظريه واحد برسد شايد در آينده پروفسور هاوكينگ و افرادي نظير وي بتوانند چگونگي پيدايش را پاسخ دهند ولي مسلما قادر نيستند كه چرايي پيدايش را حل كنند. يكي از دانشوران مثال خوبي براي تشريح اين موضوع دارد: داستان جوشيدن آب در كتري. وي ميگويد با استفاده از قوانين فيزيك ميتوان به دقت توضيح داد كه چگونه گرما از اجاق به كتري و سپس به آب منتقل شده و آنرا به نقطه جوش ميرساند. اما چرا اين آب ميجوشد را نميتوان صرفا با فيزيك توضيح داد.

شايد خانم خانه هوس چاي كرده باشد؟!
اريك پريست عضو هيئت امناي انستيتو فارادي در دانشگاه كمبريج توضيح مي دهد كه درگذشته شايد خيلي از فلاسفه و اديان در توضيح جهان هستي هر كجا با سئوال يا مشكلي غير قابل توضيح روبه‌رو مي شدند حل آن معما را به خداوند نسبت مي دادند. اما در دين باوري امروزي و مدرن اين روش ديگر جايي ندارد و كسي به آن اتكا نمي كند. شايد پروفسور هاوكينگ تا همين اواخر چنين اعتقادي داشته و اكنون كه براي همه سئوالات خود پاسخي نمي يابد ديگر نيازي هم به باور نقش خدا نمي بيند.
خداوندي كه بسياري از مردم و پيروان اديان به آن باور دارند « خداي حل ترديدها » نيست.
آفریننده هستی خدايي است که به سئوالات غير علمي در مورد چرايي عالم هستي و اعجاب آن و همينطور مزاياي داشتن يك زندگي خوب پاسخ مي دهد. اين مردمان از پيشرفت هاي علمي نيز استقبال كرده و بسياري از آنها را مي پذيرند چون علوم زواياي خارق العاده ي زيبايي ، تنوع و اعجاب كهكشان و هستي را توضيح مي دهند.
اريك پريست در پايان مي نويسد امروز مي شود اين سئوال را مطرح كرد و پاسخ گفت كه آيا وجود خدا با تجارب شخصي هر فرد تناسب و انطباق دارد يا نه.اعتقاد به یکتایی خداوند به آگاهي و وجدان هر يك از ما بستگي دارد ولي براي بسياري از ماها وجود خدا يك عامل بسيار مهم در غناي زندگي و هستي ماست.
هاوکینگ در کتاب «طراحی بزرگ» که با همکاری فیزیکدان دیگری با نام لئونارد ملودینو نوشته شده بیان کرده که مجموعه‌ای از تئوریهای جدید نیاز به یک خالق برای کائنات را از بین می‌برد.
در این کتاب آمده: به دلیل وجود قوانینی مانند جاذبه، کائنات می‌تواند خود را بسازد و خواهد ساخت. خلقت خودبخود تنها دلیل موجود است دلیل وجود کائنات و وجود ما و وجود خالقی که جهان را به چرخه در آورد الزامی نیست.
هاوکینگ 68 ساله ابتدا در سال 1988 و با نوشتن کتاب «تاریخ مختصری از زمان» در مورد اساس کائنات به شهرت جهانی رسید و هم اکنون به خاطر تحقیقاتش بر روی حفره‌های سیاه، نظام عالم وجود و جاذبه کوانتومی مشهور است. این دانشمند از سال 1974 در تلاش برای وفق دادن دو تئوری اساسی فیزیک نوین بوده است یکی نظریه نسبت آلبرت انیشتن و دیگری نظریه کوانتوم. نظریه جدید وی در حالی بیان می‌شود که پیش از این در کتاب قوانین فیزیک نوشته بود که نیازی نیست حتما معتقد باشیم که خدا در ایجاد انفجار بزرگ کیهانی مداخله کرده است.  
وی در کتاب اول خود نوشته بود اگر بخواهیم یک نظریه کامل را پیدا کنیم آنگاه پیروزی نهایی در استدلال انسانی را بدست آورده ایم و آن زمان باید خدا را به خاطر داشته باشیم. وی در آخرین کتابش بیان کرده بود که کشف سال 1992 در مورد سیاره‌ای که به دور ستاره دیگری به غیر از خورشید میگشته است به بازسازی دوباره نظریه اسحاق نیوتن پدر علم فیزیک کمک می‌کند که بیان کرده بود کائنات حاصل بی نظمی نبوده و توسط خدایی آفریده شده است.
هاوکینگ که تنها از طریق یک دستگاه کامپیوتری قادر به صحبت کردن است دچار یک بیماری عصبی است که به آرامی طی سالها پیشرفت کرده و وی را تقریبا به طور کامل فلج کرده است. این بیماری از اوایل 20 سالگی در وی ایجاد شد اما با این وجود وی خود را به عنوان یکی از دانشمندانی برجسته جهان مطرح کرد.
وی سال گذشته از کرسی استادی ریاضی دانشگاه کمبریج بریتانیا که از سال 1979 در اختیارش بود استعفا کرد.

این زمینه استفن هاوکینگ به سوال های خوانندگان مجله تایم پاسخ می دهد:


س-  اگر خدا وجود ندارد پس چرا باور به وجود او تقریباً جهانگیر است؟
ج- من ادعا نمی کنم که خدا وجود ندارد.  خدا نامی است که مردم برای دلیل وجود ما دراینجا گذاشته اند.  اما من فکر می کنم این دلیل بیشترقوانین فیزیک است نه این که یک نفر وجود داشته باشد که بتوان با او ارتباطی شخصی برقرارکرد. 


س-  آیا کیهان پایانی هم دارد؟ در این صورت آنسوتراز آن پایان چیست؟
ج- مشاهدات نشانگراین است که کیهان با سرعت روزافزونی در حال گسترش است. این گسترش تا ابد ادامه خواهد داشت و کیهان خالی تر و تاریک تر خواهد شد. گرچه کیهان پایانی ندارد اما در بیگ بنگ آغازی داشته است.  ممکن است کسی بپرسد قبل از آن چه بوده؟ پاسخ این است که هیچ.  همانگونه که جنوبی تر از قطب جنوب جایی وجود ندارد، قبل از مِه بانگ نیز جایی وجود نداشته. 


س-  فکر می کنید تمدن بشر آنقدر باقی خواهد ماند تا جهش به عمق فضا امکان پذیر شود؟
ج- فکر می کنم شانس خوبی داریم بقایمان آنقدر ادامه داشته باشد که منظومه شمسی را به زیر یوغ خود بکشیم.  اما در منظومه شمسی هیچ جایی مناسب تر از زمین (برای زیست انسان) وجود ندارد، بنابر این روشن نیست که اگرزمین را تخریب کنیم بتوانیم بقایی داشته باشیم.  برای بقای خود در دراز مدت باید به ستارگان دست یابیم که زمانی دراز تر خواهد خواست.  بگذارید
امیدوار باشیم که تا زمانی چنین دراز بقا یمان ادامه خواهد داشت. 


س-  اگر می توانستی با آلبرت اینشتین حرف بزنی به او چه می گفتی؟
ج- از او می پرسیدم چرا به (وجود) سیاه چاله ها باورنداشت؟ معادله میدانی تئوری نسبیت او حاکی از این است که یک ستاره بزرگ یا ابری از گازبرخود فرومی ریزد و یک سیاه چاله تشکیل می دهد.  اینشتین از این امر آگاه بود اما به نوعی خودرا متقاعد می کرد که همیشه چیزی مثل یک انفجارتوده را از هم می پاشد ومانع ایجاد سیاهچاله می شود.  اما اگر انفجاری اتفاق نیفتاد چه؟


س-  چه کشف یا پیشرفت علمی را دوست دارید در زمان حیات خود شاهد باشید؟
ج- دلم می خواهد گداخت هسته ای یک منبع عملی تولید انرژی شود.  در اینصورت ازیک منبع بی پایان انرژی بدون آلودگی محیط زیست و بدون گرمایش جهانی برخوردار خواهیم بود. 


س-  به باور شما بعد ازمرگ چه برسر آگاهی ما می آید؟
ج- من فکر می کنم مغز اساساً یک کامپیوتر است و آگاهی مثل یک نرم افزارکامپیوتریست.  (بنابراین) وقتی کامپیوتر خاموش شود نرم افزار کار نخواهد کرد.  تئوری وار می توان گفت که این نرم افزار در یک شبکه بیرنگ (نوترال)
بازآفرین خواهد شد.  اما این بسیار مشکل خواهد بود زیرا نیاز به تمام خاطرات یک فرد خواهد داشت. 


س-  با توجه به شهرت شما به عنوان یک فیزیکدان درخشان، چه علائق معمولی ای دارید که ممکن است باعث تعجب مردم شود؟
ج- من از همه جور موسیقی، از پاپ گرفته تا کلاسیک و اپرا لذت می برم. همچنین به مسابقات (اتومبیلرانی) فرمول یک (فورمیولا وان) همراه با پسرم "تیم" علاقمندم. 


س-  آیا ناتوانی جسمی شما مانعی درمقابل پژوهش هایتان بوده یا به آن کمک کرده است؟
ج- اگرچه در ابتلا به بیماری موتور نورون بسیار شوربخت بوده ام اماتقریباً در همه ی جنبه های دیگر بسیار خوش بخت بوده ام.  خوش شانسی من این است که زمینه کاری من در فیزیک تئوریک است که ناتوانی جسمی اثر آنچنانی در آن ندارد و بخت دیگر من آن است که کتاب هایم در جهان این چنین پرطرفدار است. 


س-  آیا از این که مردم انتظار دارند شما چواب تمام رمزهای (هستی) رابدانید احساس مسئولیتی بزرگ نمی کنید؟
ج- مطمئناً من جواب تمام مشکلات زندگی را نمیدانم.  گرچه فیزیک و ریاضیات ممکن است به ما بگویند کیهان چگونه آغاز شد اما در پیش بینی رفتار انسانی کمک زیادی از دست آنان ساخته نیست زیرا در این جا تعداد معادلات چند مجهولی برای حل کردن بیشمار است.  من در پیش بینی این که چه چیزی باعث میشود مردم، بویژه زنان، واکنش عصبی نشان دهند، نسبت به دیگران هیچ برتری ای ندارم. 


س-  آیا فکر می کنید زمانی خواهد رسید که مردم هر آنچه را که در حیطه فیزیک است بفهمند؟
ج- امیدوارم چنین زمانی نرسد زیرا من بیکار خواهم شد.
 

نقدی بر پایان فیزیک - دیدگاه هاوكينگ

هاوکینگ در توضیح مطالب پیچیده و بغرنج فیزیک به زبان ساده مهارت خاصی دارد. بهمین دلیل آثار عمومی ایشان از استقبال چشم گیری برخوردار است. علاوه بر آن نام هاوکینگ به دلیل در دو کار جالب در مورد سیاه چاله ها جاودان خواهد شد. یکی تکینگی و دیگری تبخیر سیاه چاله ها. این دو مورد زمینه ی یک بحث فراگیر جهانی را بین فیزیکدانان فراهم کرد. هرچند به اعتراف خود هاوکینگ در کتاب تاریچه زمان از فیزیکدانان روسی الهام گرفته بود، اما این هاوکینگ بود که با محاسبات و معادلات ریاضی توانست توجه فیزیکدانان را به آن جلب کند.
هاوکینگ:
ذرات مادي رو كه همگي مي‌شناسيم. پروتون‌ها و نوترون‌ها در هسته اتم و الكترون‌ها كه به دور هسته مي‌چرخند. ذرات مادي اتم رو به‌نام كلي فرميون‌‌ها مي‌شناسيم. فرميون‌ها يك سيستم پيام‌رساني دارند كه بين آن ذرات رد و بدل شده و به راه‌هاي معيني موجب ايجاد تاثير و در نتيجه تغييراتي در آن‌ها مي‌شود. اين سرويس‌ها را نيرو مي‌ناميم. ذراتي وجود دارد كه اين پيام‌ها را بين فرميون‌ها و در برخي موارد حتي بين خود رد و بدل مي‌كنند. اين ذرات پيام‌رسان به‌طور مشخص بوزون ناميده مي‌شوند. پس هر ذره‌اي كه در جهان وجود دارد يا فرميون هست يا بوزون
نظریه سی. پی. اچ:
همه ی ذرات اعم از فرمیونها و بوزونها از ذرات واحدی تشکیل شده اند که آن سی. پی. اچ. یا:  CPH (Creation Particle Higgs) می نامیم. سی. پی. اچ. ها روی یکدیگر اثر دارند و این اثر بصورت تولید اسپین برای آنها نمودار می شود. سی. پی. اچ. ها پس از آنکه دارای اسپین شدند، با یکدیگر ادغام شده و کوانتومهای انرژی را به وجود می آورند. این کوانتومهای انرژی در فرایندهای فیزیکی به زوج های ماده و پاد ماده تبدیل می شوند. در واقع بوزونها و فرمیونها از ذرات واحدی تشکیل می شوند که سی. پی. اچ. نامیده می شود. اگر ما دیدگاه خود را از مورد نیرو و انرژی تغییر دهیم و این دو را هم ارز بدانیم (که در حقیقت هم ارز هم هستند) آنگاه می توانیم دلیل تاثیر بوزنها بر فرمیونها و همچنین تاثیر بوزونها را بر یکدیگر توضیح دهیم.
توضیح سی. پی. اچ.
در مکانیک کوانتومی، گرانش از ذرات زیر کوانتومی به نام گراویتون تشکیل شده است. گراویتون حامل نیروی گرانشي است که طبق نسبیت با سرعت نور حرکت می کند. اما در نظریه سی. چی. اچ.  گراویتونها دارای خواص الکتریکی یا مغناطیسی هستند که بار - رنگ و مغناطیس - رنگ نامیده می شود. بار - رنگها و مغناطیس - رنگ با یکدیگر ترکیب شده و فوتون را تولید می کنند. بار - رنگها و مغناطیس - رنگ قبل از تبدیل شدن به فوتون با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت می کنند و به دلیل خواص الکتریکی یا مغناطیسی که دارند، حامل اطلاعات می باشند و اطلاعات را از ذره/جسم ارسال کننده گراویتون به ذره/جسم دریافت کننده آن منتقل می کنند. بنابراین در نظریه سی. پی. اچ. گرانش انتقال دهنده ی اطلاعات است. از طرف دیگر فوتونها نیز مانند سایر اجسام از قانون گرانش تبعیت می کنند و گراویتون ارسال می کنند و در نتیجه اطلاعات بین فوتونها با سرعتی بالاتر از سرعت نور منتقل می شود .

نویسنده ؟    ویرایشگر: احمد شماع زاده

وصیت نامه ادوارد ادیش

از وصیت نامه ادوارد ادیش 
یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی   
من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم. یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود. البته تنها شانس و هوش نبود; من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت.
یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست.
من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم. راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم. بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود, محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها،  فروشگاهها می شد!!  کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد.
روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم: هیس، از امروز دگر ساکت باش! و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...
 و زندگی جدید من آغاز شد …
 من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم، باید به خودم و تمام آدمها ثابت میکردم کسی هستم. شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید.
دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود. روزها می گذشت، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد، راستش من تنها درپی ثروت نبودم، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود.
آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی هم زندگی کنم! به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم; بیشتر می خواستم; به هر پله که می رسیدم  پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم، لذتش را ببرم و بعد پله بعدی. من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم!
اوایل خیلی هم تنها نبودم، آدمها ی زیادی بودند که دلشان می خواست به من نزدیکتر باشند، خیلی هاشان برای آنچه که داشتم و یکی دو تا هم تنها برای خودم و افسوس و هزاران افسوس که من آن روزها آنقدر وقت نداشتم که این یکی دو نفر را از انبوه آدمهایی که احاطه ام کرده بودند پیدایشان کنم، من هرگز پیدایشان نکردم و آنها هم برای همیشه گم شدند و درست ازروز گم شدن آنها تنهایی با تمام تلخیش بر سرم هجوم آورد .
من روز به روز میان انبوه آدمها تنها و تنها تر میشدم و خنده دار و شاید گریه دارش اینجاست هیچ کس از تنهایی من خبر نداشت و شاید خیلیها هم زیر لب زمزمه میکردند: خدای من، این دگر چه مرد خوشبختی ست! وکاش اینطور بود ... و باز روزها گذشت، آسایش دوش به دوش زندگیم راه می رفت و هرگز نفهمیدم آرامش این وسط کجا مانده بود؟ ایام جوانی خیال می کردم ثروت غول چراغ جادوست که اگر بیاید تمام آرزوها را براورده می کند و من با هزاران جان کردن آوردمش اما نمیدانم چرا آرزوها ی مرا براورده نکرد ... 
 کاش در تمام این سالها تنها چند روز، تنها چند صبح بهاری پابرهنه روی شنهای ساحل راه می رفتم تا شنهای خیس روحم را دعوت به آرامش می کرد.  
 کاش وقتهایی که برف می آمد من هم گوله ای از برف می ساختم و یواشکی کسی را نشانه می گرفتم و بعد از ترس  پیدا کردنم تمام راه را بر روی برفها می دویدم.
کاش بعضی وقتها بی چتر زیر باران راه می رفتم، سوت می زدم، شعر می خواندم،
کاش با احساساتم راحتر از اینها بودم، وقتهایی که بغضم می گرفت یک دل سیر گریه می کردم و وقت شادیم قهقهه خنده هایم دنیا را می گرفت ...
کاش من هم می توانستم عشقم را در نگاهم بگنجانم و به زبان چشمهایم عشق را میگفتم ...
کاش چند روزی از عمرم را برای دل آدمها زندگی می کردم، بیشتر گوش میکردم، بهتر نگاهشان می کردم ...
شاید باورتان نشود، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد. حتی نمیدانم عشق چیست. چه حسی ست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم، بهتر از اینها می مردم.
من تنها می دانم عشق حس عجیبی­ ست که آدمها را بزرگتر می کند. درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند، رنگ آدم بی هوا می پرد، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگی ست.
کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم. 
کاش همین حالا یکی بیاید  تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام (حتی شده به دروغ!) درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد.
کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است.
بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند. بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی، چیزی از این دنیا، از این روزها کم می شود.
راستی من کجای دنیا بودم؟ آهای آدمها، کسی مرا یادش هست؟ اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است...!

نویسنده ؟    ویرایشگر: احمد شماع زاده

Tuesday, May 15, 2012

یک شبی مجنون نمازش را شکست

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو
در کوچه لیلا نشست

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق, دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه, دیگر نیستم
این تو و لیلای تو, من نیستم

گفت:ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی 
من کنارت بودم و نشناختی 

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
بر حریم خانه ام در میزنی

حال, این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

Sunday, May 13, 2012

بررسي واژه "عظيم"

بررسي واژه "عظيم" در قرآن كريم

1- صفتي براي اسم ذات: واژه "عظيم" در همه آيات تنها براي خداوند به كاررفته مانند: ربك العظيم - الله العظيم - علي‌العظيم – عرش‌العظيم – قرآن‌العظيم
تنها در يك آيه كه آن هم براي مثال است واژه عظيم براي اسم ذات غير خدا به‌كاررفته‌است: كالطودالعظيم(تپه يا كوه بسياربزرگ) 
دردو آيه نيز به كنايه واژه عظيم براي اسم ذات به كار رفته مانند: ولها عرش عظيم(منظور تخت بلقيس ملكه سبا) و ذبح عظيم(قرباني براي اسماعيل نبي) است.

2- صفتي براي اسم معني: فوز‌العظيم و فضل‌العظيم(براي خدا) خزي‌العظيم(آتش جهنم) كرب‌العظيم(بلاي بزرگ) حنث‌العظيم(گناه بزرگ) نبأالعظيم

حتي در دعاها چنين آمده است مانند: بسمك‌العظيم‌الاعظم- يا علي يا عظيم- انت‌الرب‌العظيم.

بنابراين قرآن كريم هيچگاه اين واژه را براي كسي به كار نبرده و به تبعيت از قرآن جايز نيست آن را براي انسان به ‌كار ببريم هرچند آن انسان پيامبر او باشد. بدين ترتيب واژه "پيامبر اعظم" ناشايست است. زيرا لازمه آن وجود پيامبراني "عظيم" است كه پيامبر اكرم اسلام "اعظم" آنها باشد و چنين چيزي غيرممكن است. زيرا خداوند و نام او و عرش او و قرآن او و ... اوعظيم اند و بس و از عظمت خود به كسي چيزي نبخشيده‌است كه در اين صورت ديگر عظمت خاص او نمي‌شد و براي او نيز معني نداشت.
از سوي ديگر پيامبر ما همواره و بويژه در متون اسلامي با صفت "اكرم" شهرت يافته‌اند زيرا ديگر پيامبران كريم‌اند و ايشان "اكرم" آنهاست. اصولا عظمت براي ماسوي‌الله بي معناست ولي كرامت شايسته انسانهاست. حتي دانشمندان اسلامي براي رسول اكرم "پيامبرعطيم‌الشان" را به كاربرده‌اند. يعني منزلت و شان ايشان عظيم است و نه خود ايشان.

اكنون در و ديوار شهرها پرشده‌است از اين واژه مركب. مثلا: بانك سپه شعبه پيامبر اعظم. بر ديوارهاي واگون‌هاي مترو هرجا نقل قولي از پيامبر عظيم‌الشان است پيامبر اعظم آمده‌است. كتاب‌هايي كه در باره پيامبر اكرم(ص) بوده اكنون با نام پيامبر اعظم منتشر شده‌اند. بايد از آناني كه اين واژه را چند سالي است به‌ كار مي‌برند پرسيد:
-         آيا اين واژه مركب را با تحقيق به‌ كار برده‌اند و يا با تبليغ.
-         اگر تمام كتاب‌هاي شيعه و سني را بررسي كنند آيا اين واژه را در آنها خواهنديافت؟
-         آيا مي‌توانند ثابت كنند كه اين واژه براي انسان‌ها معنايي هم دارد؟

در تاريخ جهان نيز به شخصيتي تاريخي كه اثرهاي زيادي از خود برجاي گذارده است نمي‌گويند عظيم بلكه مي‌گويند كبير. همچون: پيتر كبير كاترين كبير زيرا همان‌ گونه كه آمد واژه عظيم خاص خداوند است و اين موضوع را همه تاريخ نگاران نيزمي‌دانسته‌اند كه براي آنان واژه كبير را به‌ كار برده اند و نه عظيم را.