قرآن
به مثابه متن
(نقدی
بر تفکر "قرآن به مثابه گفتار")
نوشته: احمد شماع زاده
اشاره:
اندیشه قرآن به
مثابه گفتار از نصر حامد ابوزید مصری است هرچند از محمد ارکون ترک به
عنوان پیشگام این تفکر نام برده میشود. متاسفانه مجمع اساتید دانشگاه الازهر این
متفکر- حافظ قرآن و استاد دانشگاه را تکفیر کرد و در نتیجه از سوی برخی افراد
تهدید به مرگ شد و بدین ترتیب باب اظهار نواندیشی پیرامون قرآن را بست. تکفیر
همواره به زیان اسلام تمام شده و نه تنها چیزی را دستگیر مسلمانان نکرده بلکه از
اسلام و مسلمین چهره ای خشن را به جهانیان معرفی کرده است که خلاف خواسته خدا و
رسول بوده آنگونه که قرآن میفرماید:
فبشر عباد الذین یستمعون
القول فیتبعون احسنه اولیئک الذین هدیهم الله و اولیئک هم اولوالالباب
اگر با فهم، کاربری و بهره برداری از قرآن مشکل داریم
مربوط به قرآن نیست که بخواهیم صورت قرآن و دیدگاهمان را نسبت به آن تغییر دهیم تا
آن را درک کنیم. قرآن قرآن است چه متن باشد چه گفتار. با تغییر صورت قرآن و دیدگاه
ما چیزی درست نمیشود و چیزی هم دستگیرمان نمیشود. مشکل از خود ماست که به سخنان
قرآن گوش فرانمیدهیم که میگوید مرا تدبر کنید تا به نتیجه برسید.
وی برای اینکه درست در باره قرآن قضاوت کرده باشد و از
مشکلات فهم قرآن هم در امان باشد به جای رهایی از متن قرآن(به گفته خودش) و
"طرح قرآن به مثابه گفتار" بایستی خود را از اطرافیان قرآن رها
میکرد و چشم خود را بر آنها میبیست و تنها خود را با قرآن رو در رو میساخت و جدا
از هرگونه پیشداوری و محدودیتها و تفسیرها و تاویلها تنها به تدبر قرآن
میپرداخت.
منظور از اطرافیان قرآن دانشمندان علوم قرآنی-
فیلسوفان- متکلمین- حاکمان شرع- فقیهان- مفسرین و دست آخر مترجمین و هر کسی است که
در باره قرآن بدون تدبر آن سخن گفته یا چیزی نوشته باشد. در قرآن نه آیه ای
در باره تفسیر هست نه سفارش به آن شده و نه سفارش به تاویل آن شده(که این
مورد را ابوزید به عنوان تفسیر مورد نقد و نظر بسیار قرار داده است) و نه
به قشر و اشخاص ویژه ای توصیه به تدبر شده بلکه کلام خداوند بسیار ساده و
بدون پیرایه همه مردمان را به گونه ای فراگیر مورد خطاب قرارداده تا قرآنش را تدبر
کنند. موجز و مفید یعنی:
هر آن کس که
مسلمان باشد یا نباشد، عرب باشد یا غیر عرب، اصول زبان عربی را بداند یا نداند، برای فهم قرآن، طبق دستور قرآن(افلا
یتدبرون القرآن؟-
نساء:82- محمد:24) باید
قرآن را تدبر کند تا بتواند به اندازه دانش، درک، و جهان بینی خویش، از قرآن مجید بهره ای برگیرد و همواره این موضوع را نیز در نظر داشته
باشد که تنها بهره گرفته و به کلیت آنچه که منظور نظر خداوند بوده دست نیافته است.
بنابراین باید تنها(و نه با واسطه)
نزد قرآن رفت و به دور از هرگونه پیشداوری که اطرافیان قرآن به خلق الله
میدهند پیرامون آیات قرآن به مثابه متن تدبر کرد.
تدبر یعنی چه؟: يعني پشت
چيزي را ديدن و حقيقت آن را يافتن؛ يعني نظر در عواقب امور و رموز چيزي
داشتن و به كنه وجود آن پيبردن.
اگر به نظرها و
دیدگاههای شخص ابوزید نیز دقت کنید متوجه میشوید که سخنان بکر ابوزید نتیجه تدبر قرآن است حتی
به مثابه متن. برای نمونه ببینید چگونه پیرامون ازدواج مرد مسلمان با زن
اهل کتاب تدبر کرده و به چه نتایج خوبی هم رسیده است:
"...
کدام قاعده باید چیره باشد؟ قاعدهی همزیستی مسالمتآمیز یا قاعدهی دوریگزینی و
پشتکردن؟ آیا همزیستی بدون برابری و مشارکت در خوراک و زندگی روزمره و ازدواجهای
میانمذهبی ممکن است؟ بر همین قرار آیا نابرابری میان زن و مرد در شرایطی که همزیستی
برابری میان آنها را اقتضا میکند ممکن است؟ آیا در موقعیتِ مدرن که سیاقی یکسره
تازه و متفاوت از سیاق نزول آیات مربوط به زنان است، خداوند میتواند یکسره چشم
بر تغییرات اجتماعی ببندد و مردمان را مکلف به احکامی کند که با موقعیتِ انسانی و
تاریخی آنها ناسازگار است؟
...
باید اصل و فرع را در گفتارهای قرآنی بازشناخت. هرجا سخن از عبادت یا آفرینش است
خدا میان زن و مرد فرقی ننهاده است. اما وقتی به قلمرو اجتماعی میرسد گفتارهای
قرآن تبعیضآمیز به نظر میآیند... گفتارهایی که به موقعیت اجتماعی زن اشاره دارد
همه بسته به سیاق نزول آیاتاند. در نتیجه باید اصل را آیات ناظر به آفرینش زن و
مرد قرار داد که آنها را برابر میدانند. آیات ناظر به موقعیت اجتماعی فرعاند؛
یعنی اگر پیامبر امروز زنده بود و مسلمانان میتوانستند از او دربارهی مسائلشان
بپرسند و حکم خدا را دربارهی برابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زن و مرد بخواهند،
بیگمان خداوند به برابری آنها حکم میداد."
نکته ها:
-
از نوشته بالا نتیجه میگیریم که اصل
بر تدبر قرآن است. برای تدبر، هیچ
تفاوتی نمیکند که به عنوان گفتار به آن بنگریم یا متن. اگر قرآن تدبر شود
هیچ مشکلی در فهم آن وجود نخواهد داشت و اگر تدبر نشود دورترین فهم از آیات
قرآن بهره ما خواهد شد، چنانکه بیشترین
تفسیرها و ترجمه ها چنین اند. پس نباید در باره قرآن با تصویری که اطرافیان قرآن
برای ما کشیده اند قضاوت کرد. قرآن خود گویا و پویا و حی و حاضر است و وکیل و معرف
هم لازم ندارد.
-
مشکل فهم قرآن از متن بودن آن نیست.
مشکل از جامعه مسلمانان است. از سویی توده مردم کمتر با قرآن مؤانست دارند
چه برسد به تدبر آن. از سوی دیگر آنانکه با قرآن به دلیل حرفه یا دلبستگی سروکار
دارند کمتر آن را تدبر میکنند. از قاریان و حافظان آن که بگذریم نوشته ها و
پژوهشهایی را پیرامون قرآن میبینید که بسیار هم فراوانند ولی کمتر میتوان میانشان
نوشته ای را یافت که مبتنی بر تدبر بوده و یا مشکلی از مشکلات فهم و بهره برداری
از قرآن را حل کرده باشند.
وی زیر عنوان
"دشواریهای متن انگاری قرآن" مینویسد:
پس گام نخست رها شدن از انگاره قرآن به
مثابه متن است. فقیهان و مفسران سنتی هنگامی که آهنگ تأویل قرآن دارند
خود را در برابر متنی مییابند که ناسازگاریهای درونی دارد. از آنجا که فرض بر
وحیانی بودن قرآن است و در کلام الاهی تناقض و ناسازگاری نباید روی دهد، فقیهان و
مفسران ابزارهای مفهومی خاصی برای رفع این ناسازگاریها میسازند. برای نمونه،
فقیهان چون قرآن را «متن» میانگارند آن را منبع قانونگذاری نیز میشمرند. وقتی
آیههایی مییابند که درباره موضوعی واحد احکامی متفاوت صادر میکند ناگزیر مفهوم
«نسخ» را میآفرینند. از نگاهِ آنان آیاتی ناسخ و آیاتی منسوخاند.
پس از نظر ابوزید متن قرآن ناسازگاریهای درونی دارد که یکی از آنها موضوع ناسخ
و منسوخ است.
برای نمونه، نقد این نظر وی:
-
اصل ماهوی قرآن نزد خداوند است و آیات آن در شرایط زمانی و
مکانی متفاوت در زمان رسول اکرم(ص) نازل شده اند(و قرآنا فرقنا لتقرئه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا). آیاتی که به ناسخ و منسوخ شهرت یافته اند نشانه آن نیست
که قرآن متن نیست بلکه نشانگر آن است که متن است وگرنه منسوخها را حذف میکردند و
متن یکنواخت و یکدستی را تحویل خلق الله میدادند. ولی چون کسی را توان آن نبوده و
نیست که چیزی از قرآن حذف یا بر آن اضافه کند، نشان از آن دارد که قرآن کریم به مثابه یک موجود زنده بر طبق
احوال مردم آیاتش نازل شده با این ویژگیها:
آزاد است و در قیدوبند هیچگونه محدودیتی از جمله محدودیتهای تاریخی و زمانی نیست.
قرآن کریم کمال خود را با همین آیات به ظاهر متناقض که نشانگر پویایی قرآن
برای همه زمانها و مکانهاست به ما نشان میدهد.
-
ناسخ و منسوخ را همان گونه که ابوزید نیز
گفته است دانشمندان علوم قرآنی علم کرده اند و قرآن کریم به آنها اشاره ای ندارد و
هیچگاه نگفته است این آیه را آوردم زیرا آن آیه به کار شما نمیآید. اصولا اگر کسی
بخواهد نگرش و اندیشه خود را بر چیزی قرار دهد که از قرآن نیست سپس در باره قرآن به
قضاوت بنشیند این کار نه علمی و نه عقلانی است بلکه تنها جفاکردن به قرآن است.
مانند آن است که کسی را محکوم کنیم بدان دلیل که دیگری به او تهمت وارد کرده است. یعنی
حکایت قرآن هم حکایت جرم آهنگر بغدادی و محکومیت مسگر بلخی میشود.
-
اعتقاد داشتن به آیه هایی که به منسوخ شهرت
یافته اند نشان از کفران نسبت به قرآن و خدا و نشناختن جامعه و روان انسانها دارد. مثلا اگر گفته شود که آیه ولا تقربوا الصلوه
و انتم سکاری با آیه تحریم شرب خمر منسوخ شده و دیگر کاربردی ندارد، لازمه آن آن است که معتقدشویم در میان
مسلمانان هیچگاه کسی یافت نشده و نخواهد شد که هم نماز بخواند و هم شراب بخورد که
این تصور تصوری باطل و بی بنیان است. حکمی هم نه شرعی و نه عقلی بر این امر
نداریم که جمع این دو غیرممکن باشد. چنین شخصی به مصداق آیه ومن یعمل مثقال ذره
خیر یره و من یعمل مثقال ذره شر یره پاداش و جزای هر دو عمل خود را میبیند.
نتیجه تدبر در این آیه: این آیه به کار آن مسلمان شرابخوار میآید تا بدان عمل کند و هرگاه که سرش گرم
است به سوی نماز نرود بلکه صبر کند تا مستی از سر او برود و سپس برای نماز آمادگی
بیابد. همین آیه به ظاهر منسوخ(از نظر آن قشر خاص) نکته های دیگری نیز دربردارد که
یکی از آنها تایید قرآن بر حرام نبودن شرابخواری در ادیان پیشین است. همچنانکه سجده
بر غیرخدا را که در ادیان پیشین حرام نبوده قرآن تایید کرده و در سوره یوسف به
آن پرداخته است. مردمشناسان و دینشناسان و باستانشناسان از همین نکته ها بسی بهره
ها برده و میبرند.
تمام آیات و احکامی که عنوان منسوخ گرفته اند به همین گونه اند و قرآن حتی یک
حرفش اضافه بر سازمانش نیست.
-
دیدگاه قرآن در بسیاری از مسائل و موضوعها
آنچنان والاست که تنها با پیشرفت و شکوفایی دانشهای انسانی ممکن میگردد و از آنجا
که دانشهای انسانی به آن پایه نرسیده اند، درک برخی مفاهیم قرآن برای بسیاری از مردم و
حتی دانشمندان ممکن نشده است. بنابر این مشکل فهم قرآن از قرآن نیست بلکه از
بیدانشی ماست و با نگرش به آن به عنوان گفتارچیزی درست نمیشود. مثلا آیه وبالنجم
هم یهتدون را اگر به مثابه متن یا گفتار در نظر آوریم هیچ تفاوتی نمیکند. یک
عرب بیابانگرد که ستارگان برای راهیابی او در شبها به کمکش میآیند به اندازه درک و
فهمش شناختی از یک ستاره دارد که با شناخت یک کیهانشناس امروزین از اهمیت ستاره برای
یافتن سیاهچالگان بسیار متفاوت است.
-
قرآن یک منظومه یا
سیستمی است که همه چیز را به گونه ای تنیده و درهم پیچیده در خود جمع دارد که
نمیتوان چیزی از آن کاست و یا بر آن افزود که دیگر نمیتواند سیستم تلقی شود.
سیستمها همواره ثابت اند تا آنگاه که آفریننده آن سیستم آن را برهم زند. دیگران
اگر بتوانند آن را برهم زنند(مانند اکوسیستمها) دیگر آن سیستم پیشین نیست بلکه به
هم ریخته و کارایی خود را از دست داده است.
این موضوع را نیز نباید از نظر دورداشت که تا آن زمان که قرآن کریم به گونه ای
تام و تمام دانسته و پیامهای آن درک نشوند عمر انسان بر روی کره خاک به پایان
نخواهد رسید که در غیر این صورت هدفمندی نزولش ناقص و ابتر خواند ماند.
فهرست مجملی از پیامدهای
زیانبار گفتاربودن قرآن:
-
برداشت از قرآن جای تدبر قرآن را میگیرد که آفت آشکار
قرآن است.
-
ضربه شدیدی بر سندیت آن وارد میشود و کمتر میتوان
به آن استنادکرد.
-
کارایی آن به عنوان سیستم از میان میرود و
شناخت کلیت آن دچار مشکل میشود.
-
بر احکام شرعی و قانونهایی که بر مبنای متن قرآن
وضع شده اند شبهه وارد میشود.
-
سخن گلادستون انگلیسی پیرامون قرآن
تحقق مییابد و قرآن دشمن شاد میشود.
دلایلی چند بر متن بودن قرآن و کوشش برای نگهداری آن به عنوان متن:
1.
تاریخ نوشتن قرآن:
-
با توجه به اینکه رسول اکرم اسلام(ص) کوچکترین کاری در
راستای رسالت خویش بدون دستور خداوند انجام نداده است پس به یقین باید گفت که کوشش
رسول اکرم بر حفظ و نگهداری از آیات نازل شده بر او به عنوان متن و نوشتار به خواست
و فرمان الهی بوده است که موجب شد در آغاز افرادی و کم کم گروهی متشکل و متشخص
برای کتابت قرآن ایجاد شود که به کتاب(نویسندگان) وحی شهرت یافتند.
-
به هنگامه وحی سنگینی وحی موجب میشده که رسول اکرم
تغییر حالت زیادی بدهند. بنابراین پس از پایان یافتن پروسه نزول وحی دستکم برخی
گاهها که آیات طولانی بوده و یک بخش از یک سوره و یا یک سوره بوده شاید خود پیامبر
به راحتی به یاد نمیآورده چه دریافت کرده و این
نویسندگان وحی بوده اند که در اصل حافظ و نگهبان قرآن بوده اند.
-
بدین گونه بود که کتاب وحی به هنگام وحی بایستی حضور
مییافتند و همواره حضور داشته اند.
-
آنان یکی دو تا نبودند تا اگر یکی دو نفر اشتباه کرد
کلام خداوند دگرگونه شود. حتی نویسندگانی که با حضرت همراه بوده اند شمار اندکی
نبوده اند. چگونگی دقیق این موضوع بر ما پوشیده است ولی یقینا تا اندازه ای
میدانسته اند که در چه روزهایی و چه ساعاتی وحی نازل میشده که نویسندگان وحی همراه
ایشان بوده اند.
-
روزی عمربن الخطاب بر جمعی از کتاب وحی
که مشغول کار و استنساخ بودند وارد میشود. نظر به اینکه وی هم از نظر جسمی و هم از
نظر نفوذ میان قریش شخصی قوی بوده رو به سوی آنان کرده و در حالیکه شمشیر خود را
از نیام برمیکشید میگوید اگر حتی یک حرف از این قرآن را راست و درست ننویسید با
همین شمشیر راستتان میکنم!!
بنابر این نه تنها پیامبر اکرم(ص) بلکه همه مسلمانان صدر اسلام
بر متن بودن و متنی متقن شدن وحی و نه گفتار ماندن آن میکوشیدند. و همه
اینها یعنی اجرای خواست خداوند: قرآن به مثابه متن.
2.
تعیین حدود آیات و جای واژه ها در قرآن:
پس از پایان پروسه وحی و یا به هنگام اختلاف میان نویسندگان وحی پیامبر اکرم
جای هر آیه و حتا واژه ای را به دستور الهی خود تعیین میکرده و کسی جز او حق این
کار را نداشته است تا متن قرآن هم متقن و مورد اعتماد قرارگیرد و هم اینکه کسی
نتواند بعدها بر متن متقن بودن آن خرده بگیرد.
3.
حافظان قرآن در عصر پیامبر اکرم و خلفای
راشدین:
در عصر نزول وحی و تنزیل تدریجی آن به منظور صیانت از متن قرآن حافظان
قرآن تربیت میشدند تا در صورت اختلاف در قرائتها و خوانشها غالب و بیشترین خوانش
مورد پذیرش قرار گیرد. حافظان قرآن به آن اندازه زیاد بودند که تنها در یکی از
جنگها چهل تن از آنان به شهادت رسیدند. و همه این کوششها برای حفاظت از متن بودن
قرآن بوده است.
4.
قول خداوند بر محافظت از متن قرآن کریم: انا
نزلنا الذکر و انا له لحافظون
با توجه به آیه بالا و نیز آیه ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع
قرآنه محافظت از متن قرآن چنان مورد تاکید از سوی پیامبر اکرم(ص) خلفای
راشدین و مسلمین قرار گرفته بود که در مقایسه با هر کتاب الهی و غیر الهی دیگری بیمانند
است. حتی کتابهایی مانند دیوان شعرا درگذر زمان تغییر کرده اند و کارشناسانی به
تصحیح آنها پرداخته و میپردازند ولی قرآن کریم همان گونه باقی مانده که کتاب
امام در عصر عثمان بن عفان(که خود یکی از کاتبان و حافظان قرآن بوده) با
همکاری و دقت نظر گروهی خبره کهنه کار از کاتبان وحی و حافظان قرآن تدوین شد و
دیگر متنهای قرآن که در برخی جزئیات به نظر مشکوک میرسیدند و حاصل اشتباههای
کاتبان وحی در استنساخ قرآن بود از بین برده شدند.
واژه قرآن كه از ريشة قرأ است اگر اسم باشد به معنای خواندنی- پدیده و پدید آمده و اگر
اسم مصدر باشد به معنای پدید آوردن و پدید آمدن است و فعل
"قرا" جدا از خواندن معنای پدید آوردن و پدید آمدن نیز
میدهد. این معناها را خود قرآن کریم ایجاد کرده و نتیجه تدبر و کنار گذاردن آیاتی است
که واژه قرآن در آنها به کار رفته است. بنابراین معنای انّ علينا جمعه و قرآنه فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثمّ
انّ علينا بيانه(قيامت 17،18و
19) میشود:
گرداوری(تالیف) و پدید آوردن آن برماست پس هنگامی که آن را پدید آوردیم(تدوین کردیم) از پدید آمده(تدوین شده) آن پیروی کن. سپس همانا بيانكردن آن بر ماست.
یعنی آن هنگام که تدوین شد و به عنوان یک سند متقن و قابل استناد درآمد آن را الگوی کردارت قرارده همانا که بیان و اظهار این سند برای همگان بر عهده ماست و از آن غافل نخواهیم ماند.
همه نقل قولهای نصرحامد ابوزید برگرفته از مقاله ای در محیط وب زیر عنوان "قرآن به مثابه گفتار؛ انقلاب در قرآنشناسی" نوشته آقای محمد مهدی خلجی است.
20/11/91 - احمد شماع زاده