Tuesday, June 18, 2013

رفع یا ادامه حصر؟ نگاه از زاویه ای دیگر

رفع یا ادامه حصر؟ نگاه از زاویه ای دیگر

دکتر روحانی در مصاحبه مطبوعاتی خود در پاسخ به رفع حصر خانگی میرحسین موسوی و آن دو دیگر پای قوای دیگر را به میان کشید و از همکاری سه قوه!!! در این زمینه بسیار ساده سخن گفت.
چرا سه قوه؟ مگر آنان به حکم نمایندگان مردم و یا به حکم دادگاه در حصر هستند که نیاز به همکاری سه قوه باشد؟ آنچه که پیرامون دلایل حصر خانگی آنان از سوی سران نیروهای انتظامی تاکنون از رسانه ها شنیده ایم حکایت از آن دارد که نیروهای انتظامی نمیتوانستند از تظاهرات مردم جلوگیری کنند و این ناتوانی خود را به رهبری منعکس کردند و گفتند ما ناگزیر از قطع تماس مردم  با آنان هستیم و چنین شد که شد.
بنابراین اگر چنین است که هست(مگر دروغی در کار بوده باشد) حال که مردم رئیس جمهوری دیگری انتخاب کرده اند و لزومی ندارد تظاهرات اعتراضی صورت گیرد حصر آنان معنا و مفهوم و هدف خود را از دست داده و به لحاظ موضوع منتفی است چه رسد به اینکه نیاز به همکاری سه قوه داشته باشد.
سخنان آقای عبدی در همین زمینه موضوع را پیچیده تر میکند. زیرا وی گفته است: اولویت اول سامان گرفتن اوضاع اقتصادی مردم است.
آیا آقای عبدی بچه گول میزند یا چیز دیگری در سردارد؟ مسلم است که مسائل اقتصادی مهمترند ولی آیا ایشان نمیداند که رفع حصر میتواند یک شبه و در آرامش کامل صورت گیرد ولی رفع مشکلات اقتصادی جامعه نیازمند برنامه های میان مدت و بلند مدت است و مدت مدیدی به درازا خواهد کشید؟
از یک سو عقل میگوید به منظور تنشزدایی از جامعه رفع حصر باید هرچه سریعتر صورت گیرد مگر اینکه در پس پرده خبرهایی دیگر باشد که عقل ملت بدانها قد ندهد که آنهم به صلاح جامعه نخواند بود.
از سوی دیگر جامعه چشم به راه تحولی چشمگیر و سریع است تا امیدوار شود و بهترین راه امیدواری همین رفع حصر است. اگر این موضوع از اساس وجود نداشت رئیس جمهور منتخب باید به خلق چنین موقعیتی میاندیشید تا موقتا و عجالتا از نظر اجرائی برای خود اعتباری کسب کند و سپس به امور اساسی میپرداخت. اکنون که این موقعیت موجود است اگر از آن به خوبی بهره برداری نکند به هیچوجه به سود و صلاح کشور نخواهد بود.

البته همه این سخنان در کشوری مفهوم و قابل توجه است که خدامحور باشد و نه شخصیت محور و برای جامعه مسلمان ارزش قائل شوند ورنه آب در هاون کوبیدن است.
28/3/92 – احمد شماع زاده


Friday, June 14, 2013

بیش از حد دشمن خیانتکاران مباش

بیش از حد دشمن خیانتکاران مباش
(ولا تکن للخائنین خصیما)
(نساء: 105)

نظر به اینکه این آیه از قرآن آیه ویژه ای است و از سوی مفسرینی که به ریزه کاریهای قرآن آگاهی نداشته اند مورد کج فهمی و بدفهمی قرار گرفته و بعضا آن را وارونه ترجمه کرده اند پیشتر به تناسب موضوع در سه نوشته به آن پرداخته ام:
اولین بار در نقدی بر ترجمه الهی قمشه ای برای تفهیم معنای اصلی آیه که در آن ترجمه کلام خداوند وارونه شده بود. سپس در دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم بدان دلیل که یک واژه ویژه در یک آیه ویژه است. در مقاله امانت و خیانت در قرآن نیز بدان دلیل به آن پرداخته شد که موضوع مقاله بود.
اکنون در این گفتار بدان دلیل به آن میپردازم که مستندی دریافت کرده ام که میتوان گفت گویای مصداقی از آیه و تأییدی عملی و واقعی بر آن است و شایستگی آن را دارد تا با بررسی آن یک بار دیگر این حقیقت به اثبات برسد که آیات قرآن کریم همواره انسان ساز و جامعه ساز بوده و هستند. هرچند به یقین در طول تاریخ نمونه های دیگری از این دست رخ داده که متاسفانه کسی نبوده تا آن مصادیق را با این آیه از قرآن تطبیق دهد.
البته همان گونه که در آن گفتارهای به آن اشاره شده حتی در زمان حضرت رسول اکرم(ص) مصداقی از این آیه وجود داشته است:
مسلمانی از مسلمانان خیانتی میکند. خیانتش آشکار میشود. رسول اکرم(ص) او را میبخشد ولی او بخشش این جهانی را برای خود بسنده نمیداند(در تاریخ پس از انقلاب اسلامی همه خیانتکاران تنها در پی رهایی این دنیایی بوده اند. شاید هم قبول نداشته اند که خیانتی کرده اند و دادگاه را صالح و خود را در پیشگاه الهی گناهکار نمیدانسته اند.) و خود را به ستون مسجد(مسجدالنبی) میبندد و از رسول اکرم میخواهد تا برای او از خداوند طلب آمرزش کند و تا زمانی که به بخشودگی خود از سوی خداوند مطمئن نشود به همان صورت بماند تا بمیرد. ولی رسول اکرم طلب مغفرت میکند و خداوند او را میبخشد. آن ستون به ستون توبه شهرت مییابد و هنوز در مسجدالنبی یاداور آن روزهاست.  
***
نقل مشهوری است از سید جمال الدین اسدآبادی که گفته است:

به فرنگ رفتم اسلام دیدم مسلمان نیافتم. به شرق بازگشتم مسلمان دیدم و اسلام نیافتم.

حال در این گفتار میبینیم چگونه یک آیه انسان ساز و سرنوشت ساز از قرآن که مورد غفلت مسلمانان واقع شده از سوی ملکه انگلیس ناخودآگاهانه مورد عمل واقع میشود.
البته در این میان باید به این نکته اساسی نیز توجه داشت که مبنای عمل ملکه انگلیس رأفت ملوکانه بوده است و از نتیجه تصمیم خود آگاهی نداشته ولی مبنای دستور قرآن گذشته از اینکه رأفت اسلامی را دربرمیگیرد امری الهی است که  ریشه در شناخت فطرت انسانی دارد و رهنمودی است که خداوند نتیجه آن را از پیش میدانسته است.

شرح واقعه در تاریخ معاصر انگلستان:

            Quite an interesting factual story! 
 
زمانی که ایرلند اعلام استقلال از انگلستان کرد و طی آن 9 جوان شورشی ایرلندی دستگیر و محکوم به مرگ شدند.
از آنجا که حکم مجازات آنان پیش از ملکه شدن ملکه ویکتوریا صادر شده بود، او که تحمل اعدام کردن آنان را نداشت دستور داد تا آنان را به زندانی در مستعمره انگلستان یعنی استرالیا منتقل کنند.
حدود 40 سال پس از آن، ملکه ویکتوریا از استرالیا دیدن کرد و مورد استقبال نخست وزیر آنجا یعنی آقای چارلز دافی ((Charles Gavan Duffy قرار گرفت. وقتی آقای چارلز به اطلاع ملکه رساند که او یکی از 9 نفر ایرلندی محکوم به مرگ بوده است، ملکه به راستی شوکه شد. ملکه از او پرسید آیا از سرنوشت آن هشت زندانی دیگر خبری دارد یا نه؟ و وی به آگاهی ملکه رساند که آنان همگی با یکدیگر در تماس هستند.
توماس فرانسیس(Tomas Francis Meagher)  به ایالات متحده مها جرت کرد و خیلی زود به مقام فرمانداری مونتانا رسید.
ترنس مک مانس (Terrence McManus) و پاتریک دونا او (Patrick Don Ahue)  هر دو ژنرال ارتش ایالات متحده شدند و بسیار عالی خدمت کردند.
ریچارد اوگورمان (Richard O Garman) به کانادا مهاجرت کرد و فرماندار کل نیوفوندلند شد.
ماریس لین (Morris Lynne) و مایکل ایرلند ( (Michael Ireland هر دو از اعضای هیئت دولت استرالیا شدند و جدا از هم به عنوان دادستان کل استرالیا انجام وظیفه کردند.
دارسی مگی (Darcy McGee) نخست وزیر کانادا شد و دست آخر جان میچل (John Mitchell)  نیز در مقام شهردار نیویورک خدمت کرد.
شاید به همین علت است که در غرب به آسانی جان انسانها را نمی گیرند ولی درشرق بی توجه به خدای رحمان ورحیم بسیاری از حکم اعدام شاد می شوند وبه تماشای مرگ هم می روند .
(پایان متن ایمیل دریافتی و با تشکر از فرستنده آن جناب آقای مهرداد وحدتی دانشمند.)

پس ای حکومتگزاران مسلمان و ای حاکمان کشورهای اسلامی اگر در آیات الهی به اندازه بسنده ای تدبر نمیکنید دستکم برخی از رهنمودهای قرآن را از کسانی همچون ملکه ویکتوریا یادبگیرید(تاریخ بخوانید) که با اینکه خود در محکومیت شورشیان دخالت نداشته و محکمه صالحه آنان را به اعدام محکوم کرده ولی در تضاد با شما حاکمان مسلمان و مطابق آیه قرآن عمل میکند و نه تنها حکم را تنفیذ نمیکند بلکه محکومین را مورد رحمت خود قرارمیدهد.
باید توجه داشت که همه رحمتها از سوی هر که باشد منشأ آنها آن رحیم یگانه هستی یعنی خداوند متعال است. پس بیایید رحمت خداوند را گسترش دهید و خداگونه شوید و مانند انسانهای زبون و خوار از هر حرکتی(بعضا مورچه وار) نترسید.

24/3/92 - احمد شماع زاده 

Tuesday, June 11, 2013

بررسی شخصیت و دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد



بررسی شخصیت و دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد

اشاره
از آنجا که وی هشت سال رئیس جمهوری ایران بود و کشور در این دوران هشت ساله فرازونشیبهای بسیاری را از سر گذراند و بویژه آغاز دومین دوره ریاست جمهوری او نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب میگردد خوب است هر ایرانی او و دوران او را بهتر بشناسد تا بتواند دیدگاه و آینده نگری بهتری از انقلاب اسلامی داشته باشد و بهتر بتواند مسائل جامعه خود را بررسی و تحلیل و در نهایت برای آینده خود برنامه ریزی کند.
در مورد او فعل گذشته را به کار میبرم زیرا معتقدم احمدی نژاد دیگر هیچگاه به صحنه ملی باز نخواهد گشت. این نظر مبتنی بر واقعیتهایی است که در پی خواهد آمد.


احمدی نژاد درحال بوسیدن استوار نامه سفیر ونزوئلا!!!




ویژگیهای شخصیتی او:
احمدی نژاد شخصی بود که با هدف متعالی و محوری خدمت به مردم و با شعار دفاع از حقوق محرومین جامعه در برابر زروزورمداران به میدان آمد ولی:
از آنجا که برای رسیدن به این هدف متعالی از هرگونه وسیله نامتعالی و کوشش و ترفندی- درست یا ناردست- اخلاقی یا غیراخلاقی فروگذار نکرد میتوان گفت که وی معتقد به هدف وسیله را توجیه میکند بود.
و از آنجا که معتقد بود عقل مردم به چشمشان است سخنان جنجال برانگیز بیان میکرد.
و از آنجا که خود محور و خود رأی یا مستبد اندیش بود به نقدها و راهنماییهای دیگران برای اداره مدبرانه کشور و دفاع از منافع ملی بی توجه بود. 
و از آنجا که در پی کسب شهرت و محبوبیت بیشتر بود سفرهای استانی را به راه انداخت. در صورتی که اگر در پی شهرت بیشتر نبود میشد همان کارها و شاید بهتر از آنها را با هزینه بسیار کمتری استانداران وی با هماهنگی با خود وی به انجام برسانند.
و از آنجا که توجیه گری قهار بود در برابر قولهایی که به مردم داده و به انجام نرسانده بود بویژه مبارزه با تروریستهای اقتصادی و محرومیت زدایی هیچگاه از مردم معذرت خواهی نکرد. شاید به این نیز معتقد بود که مردم نیز مانند او پررو میشوند و در پی مطالبات خود برخواهندخاست و در آن صورت نمیتواند بر مرکب حکومت سواره بماند.
البته این ویژگی خاص او نیست و در جمهوری اسلامی ایران برخلاف بسیاری از کشورها تاکنون دیده نشده که حاکمان از مردم پوزش بطلبند. هرچند مردم ایران به نسبت بیش از دیگر کشورها از سوی حاکمان زیان دیده اند.
و از آنجا که اعتماد به نفس بسیار بالایی داشت جسور و بیباک و گاهی گستاخ بود. در نتیجه گاهی تصمیمهایی میگرفت و کارهایی انجام میداد که همگان را متحیر میساخت.
ویژگی دیگر وی کیاست و هوشیاری او بود که بیشتر در مناظره ها و بویژه مصاحبه هایش رخ مینمود.

نمونه هایی از ویژگیهای شخصیتی او:
-         از آن سیاستمدار مشهور آموخته بود که دروغ هرچه بزرگتر باشد اثربخشی اش بیشتر است. در نتیجه به گونه ای دروغ میگفت که همگان متوجه دروغگویی او نمیشدند.
-         در مناظره انتخاباتی سال هشتادوهشت وی به میرحسین موسوی میگوید شما چه حقی داشتی که رئیس جمهور(رهبر کنونی) را با توسل به رهبر(امام خمینی) از حق مسلمش بازداری؟ (اشاره به دفاع امام خمینی از میرحسین موسوی برای تکمیل کابینه نخست وزیری). ولی میبینیم که همان بلا بر سر خودش میآید و رهبر وزیر اطلاعات را ابقاء میکند. (میتوان گفت که این بازی زمانه است)
-         نمونه جسارت وی آن بود که در اعتراض به این تصمیم یازده روز عزلت پیشه میکند که در نوع خود جسورانه و بیسابقه بود. مردم نمونه چنین کاری را از خاتمی در دوره ریاست جمهوریش انتظار داشتند. یعنی اعتراض و نه همواره احتیاط.
-         هیچگاه از گذشته خود سخن نمیگفت و تمایلی هم به بازگویی آن از سوی دیگران نداشت. زیرا میدانست ممکن است شخصیت گذشته او برای مردم خوشایند نباشد.

تاکتیکها:
-         رسیدن به قدرت برای رسیدن به هدف اصلی که این گونه شد و به قدرت رسید.
-         دوست واقعی کسی بود که واقعا دوستش داشت و دشمن کسی بود که در برابر او میایستاد و یا از او انتقاد میکرد(صدام حسین نیز دارای این ویژگی بود). یعنی تولی و تبرای خویشتن داشت. در این مسیر هیچکس برایش تفاوت نمیکرد چه یکی از شهروندان خرد باشد و چه رهبر. به همین دلیل برخی از بهترین یاران و همکاران او در مقاطع زمانی مختلف از او جداشدند. حتا برادرش دشمن او شد.
-         بدین ترتیب وی تنها دوستان و طرفدارانی را به دور خود گرد آورد که همگی  طیفی را شکل میدادند که همواره هوادار یکدیگر بودند و ویژگی آشکارشان رسیدن به ریاست و قدرت و حفظ آن با توجه به شرایط و امکانات موجود بود.

روشها و وسایل او برای رسیدن به اهدافش:
- تهدید مخالفان از هر قشر و مقامی به گونه های مختلف و با ترفندهای متفاوت.
- به رخ مردم و مقامها کشیدن که از مردم دفاع و به آنان خدمت میکند.
- از موضع قدرت سخن گفتن در حالی که در موضع قدرت نبود.
- دفاع از یارانش به هر قیمتی و با نادیده گرفتن هر ارزشی.
- بزرگنمایی کارهای خود و کوچکنمایی کارهای پیشینیان.
- عوامفریبی- دروغگویی- متهم کردن و تحقیر مخالفان.

چرا او برگزیده شد؟
در آن مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی حاکمیت برخلاف متن قانون اساسی که عنوان رجال سیاسی را برای پست ریاست جمهوری یاداور شده است به دلایل مختلف تاب تحمل ریاست جمهوری شخصیتهای سرشناس و رجال سیاسی را نداشت و در پی یافتن مهره ای مطیع و ناشناس برای این پست بود. احمدی نژاد که به هیچوجه جزء رجال سیاسی به حساب نمیآمد نیز نیازمند و مترصد چنان موقعیتی بود. این دو نیاز در واقعیت لازم و ملزوم یکدیگر شدند و همدیگر را کامل کردند و وی به قدرت رسید.
وی زمانی که شهردار تهران بود برای رفع مشکلات شخصی مردم در رابطه با شهرداری هر هفته با مردم دیدار داشت که این روش البته بر آراء مردم تهران در دوره اول ریاست جمهوری و نیز جلب نظر رهبر برای حمایت از او بی تأثیر نبود.
همان گونه که وی برای مردم سرشناس نبود حاکمیت نیز در آغاز از برخی ویژگیهای او آگاهی نداشت و زمانی بر اندیشه های او آگاهی یافت که کار از کار گذشته بود و بیش از آنچه که گذشت نمیتوانست جلوگیر او شود. البته او هم که تهدیدهایی را متوجه خود دید بر خواسته ها و هدفهای خویش در برابر حاکمیت بیشتر پافشاری نکرد تا آینده خود را ویرانتر نسازد.

آینده نگری درباره او:
چون وی معتقد بود عقل مردم به چشمشان است بیشتر متمایل به جنجال آفرینی بود تا عقلانی عمل کردن. هدف او از این روش آن بود تا در داخل و بویژه در خارج از کشور به یک قهرمان مدافع حقوق مستضعفین و مبارزه با آمریکا تبدیل شود که شد و در میان توده های مردم دیگر کشورها به چنین جایگاهی رسیده هرچند ممکن است خود وی به این موضوع به خوبی آگاهی نداشته باشد. به همین دلیل علاقمند به سفرهای خارجی بود.
در سالهای اخیر در خارج از کشور هرگاه نام ایران برای مردمان دیگر کشورها و بویژه جوانان مخالف آمریکا به میان میآید نام احمدی نژاد را از زبان آنان میشنویم.  ولی پیش از ظهور وی در صحنه جهانی نام امام خمینی را میشنیدیم. زیرا مردمان دیگر کشورها از مشکلات داخلی ایجادشده که نتیجه اجرای سیاستهای اقتصادی اوست بیخبرند یا برایشان اهمیت چندانی ندارد ولی سخنان جنجال برانگیز وی در خاطرشان مانده است.

عاقبتی نا به خیر!
با توجه به پی بردن حاکمیت به افکارش و نیز با توجه به عملکردهایش بویژه عملکردهای اخیرش مانند قضیه مجلس و معرفی یار غارش برای ریاست جمهوری به نظر میرسد وی پس از پایان دوره ریاست جمهوریش آزاد نخواهد بود بلکه باید تا مدتها درگیر رفع اتهامات خود باشد که در پرونده هایی  برای او آماده شده و مترصد پایان یافتن دوره انتخابات هستند تا پای او را به محکمه بکشانند.
از سوی دیگر مردم کشور گرانی و تورم پیش آمده را بیشتر نتیجه سیاستهای نادرست اقتصادی وی میدانند تا تحریمها. حتی اگر تحریمها بیشتر مؤثر بوده باشد از آنجا که جنجال برانگیزیهای او بیشتر موجب آن تحریمها شده باز او را مقصر اصلی میدانند. در نتیجه طرفداران وی به نحو چشمگیری کاهش یافته و پایگاه مردمی کم شمار خود را در آینده ای نزدیک کاملا از دست خواهد داد.  خسرالدنیا و الآخره
19 خرداد 1392 - احمد شماع زاده