Tuesday, July 9, 2013

برگی از تاریخ انقلاب اسلامی: همگام با حزب توده در خط امام!



برگی از تاریخ انقلاب اسلامی:
همگام با حزب توده در خط امام!
(حزب توده و انقلاب اسلامی)
نکته ها:
علت نگارش: اکنون بیش از سی و دو سال از نگارش این نوشته میگذرد. علت نگارش این مطلب در آن زمان این بود که به حقیقتی رسیده بودم که باید آن را برای خود اثبات و سپس ثبت میکردم تا اگر امکان نشرش فراهم شد منتشر شود و اگر نشد به عنوان برگی از تاریخ ثبت شده باشد.

چرا اکنون؟: از آنجا که به تازگی نقل قولها از حال و هوای آن روزگار بیشتر شده و کسانی در مصاحبه ها و نوشته های خود به گونه ای تاریخ انقلاب اسلامی را بازگو و ترسیم میکنند انتشار اینترنتی آن را لازم دیدم.

چرا در زمان خود منتشر نشد؟: به آن دلیل که سلطه حزب جمهوری اسلامی بر همه جا سایه افکنده بود و انتشار چنین مطالبی تنها در روزنامه های مخالف(میزان نهضت آزادی و انقلاب اسلامی بنی صدر) امکانپذیر مینمود و از آنجا که نگارنده مخالف هرگونه تحزب و گروهبندیهای سیاسی طبق آیه ولاتکن من المشرکین من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون بوده و هست از ارسال آن برای انتشار در روزنامه های مخالف نیز خودداری شد.

روشنگری: قرآن کریم در برابر مخالفت با تحزب آیه دیگری دارد که در همه جا میتواند کاربرد داشته باشد و بویژه در حکومتگزاری درست و عادلانه در همه کشورهای جهان. آن آیه در وصف بندگان هدایت یافته خداست از هردینی و کیشی که میفرماید: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. این آیه نشانه اعطای آزادی گفتن و نوشتن برای انسانها از سوی خداوند و میزان سنجش عادلانه بودن حکومتهاست. در زمانی که روزنامه میزان منتشر میشد این آیه در کنار عنوان درشت روزنامه به چشم میخورد. دنباله آیه چنین است: اولائک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب(زمر: 17و18)
ترجمه: پس بشارت ده بندگانم را که گوش فرا میدارند به گفته ها. سپس پیروی میکنند بهترین سخنان را. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و هم آنان خردمندان و رایمندانند.

این پژوهش به همان صورتی که آن زمان نگارش شده تایپ میشود تا موقعیتها و شرایط آن زمان را نیز نشان دهد.                                                                               18/4/92 – احمد شماع زاده
*****

در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی هنگامی که با چپیها(چپ فکرها) در دانشگاه بحث میکردیم میگفتم اگر هم حرفتان درست باشد روشتان درست نیست. در کشوری که مردمش مسلمانند و نودوهشت در صد مردم به جمهوری اسلامی رای داده اند نمیتوان با فکر کمونیستی و با اسلحه گرم پیش رفت. دستکم برای پیشبرد هدفهایتان از راه اسلام وارد شوید. هرچند این روش به زیان ماست ولی راه و روش این است.
حال که اوایل سال شصت(1360) است چند ماهی است که متوجه شده ام پیشنهاد من به آنها از همان ابتدا از سوی حزب توده اجرا میشده و هم اکنون نیز ادامه دارد. بعدها هم که اکثریت فدائیان خلق پس از شکستهای پی در پی در کردستان به تجربه دیدند که روش صحیح نفوذ در مردم شبیه آنها شدن و سپس القاء ایدئولوژی کمونیزم است و این روش است که حزب توده از ابتداء دنبال کرده و به نتایج خوبی هم رسیده این روش را پذیرفته و از بقیه انشعاب کردند.
در هر صورت این حزب توده و چریکهای فدائی خلق(اکثریت) هستند که خطرناکند و در صورتی که ما به خود نیاییم و به روش فعلی ادامه دهیم امکان دارد آنها به اهداف خود برسند و بر اسلام ضربه ای سهمگین وارد سازند.
حزب توده از آنجا که نمیتواند بگوید من مسلمانم میگوید پیرو خط امامم. امام را تنها از بعد ضد امپریالیستی اش میشناسند. در صورتی که خط امام چیزی جز اسلام نیست. حتی اگر روش امام را در نظر بگیریم ابتداء باید تقوی گزینیم سپس اخلاق اسلامی داشته باشیم که نه حزب توده دارد و نه آنانکه هر گونه افترایی را به برادران مسلمان خود وارد میسازند و آنان را پیرو امام نمیدانند.

قرآن میگوید اعراب گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام آورده ایم. و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده... مؤمنان آنانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و سپس(در تصمیم خویش) شک نکردند و با مالها و جانهای خود در راه خدا جهاد و مبارزه کردند. آنان راستگویانند. بگو آیا شما دین خود را به خدا یاد میدهید؟ در صورتی که خداوند آنچه را که در زمین و آسمانهاست  میداند(سوره حجرات: 12- تا 15)  
این آیات در مورد جزب توده چه خوب مصداق یافته است. آیا این حزب در این برهه از زمان جای اعراب دوران جاهلیت را نگرفته است؟

آری حزب توده خود را پیرو خط امام میداند. بنابراین همانند کعب الاحبار یهودی قرآن را تفسیر میکند و نهج البلاغه را. تفسیری اسرائیلی! یا توده ای! و این ضربه ای را به اسلام و مسلمین وارد میسازد که چریکهای فدائی اقلیت و پیشگام و راه کارگر و... با سلاحهایشان هیچگاه چنین ضربه ای را نخواهند زد. زیرا این ضربه با روشی درست به آرامی و از پشت است!! چیزی را نمیبینیم و احساس درد نیز نمیکنیم.
آری حزب توده این مار خورده افعی شده پیرکفتاری است که جوانهای خیلی انقلابی و دو آتشه مسلمان نمیتوانند به کنه وجود او پی ببرند. در برابر کعب الاحبار ابوذرمانندی را باید تا فریاد براورد که: تو بهتر از من قرآن را میشناسی و علی را!!؟ ای یهودی!؟ ای توده ای!؟

حزب توده با ملیت مخالفت میکند. در مردم تخم ضدیت با ملی بودن- ملت و ملیت میپراکند. چرا که اولا خود خائنند و بی ملیت. در ثانی برای نفوذ شوروی ارباب باوفا باید که ملتی در کار نباشد تا راحت بتوان وارد شد!
اینان برای پیشبرد اهدافشان روش امام را دلیل میآوردند: "ایشان هم ضد ملی هستند. نگاه کنید فلان جا چه گفت؟... فلان موقع چه گفت؟" در صورتی که امام در بسیاری از سخنرانیهای خود از ملت- ملیت- وطن و ایران یاد میکنند و تنها با ملیتگرایی یا ناسیونالیزم که تفکری انحرافی و ضد اسلامی است و با ملیگراها مخالفند. (خدا داند. شاید آن مرحوم هم در آن زمان از القائات حزب توده در امان نبوده است.)

حزب توده به رهبری کیانوری به دو طریق جو سیاسی کشور را شکل میدهد:
از یک سو با برگزاری مصاحبه ها و مجالس پرسش و پاسخ و انعکاس آنها در روزنامه مردم و نوشتن مقاله های حساب شده در افکار آنها که دستکم روزنامه ها را ورانداز میکنند نفوذ میکند بویژه جمله ها را به گونه ای انتخاب میکند که به جایی برخورد نکند و همه ظاهرا ضد آمریکایی هستند.
از سوی دیگر از طریق افراد دست پرورده و مزدبگیران و نیز هواداران خود که معمولا در سخنرانیها و مجالس و غیره حضور دارند با نقل القائات مورد نظر از طریق شایعه و نیز از راه دستنویسی روی مقوا و کاغذ و نصب آن بر درودیوار بخشهای شلوغ شهر که شکلی کاملا مردمی دارد به آن عده که وقت روزنامه خواندن را ندارند افکار خویش را القاء میکنند. این روشها بهترین روشهای نفوذ در اذهان توده مردم است که بدین وسیله میتوانند تا اندازه ای جو اجتماعی و سیاسی جامعه را در کنترل خویش داشته باشند ولی:
-         هرگاه این روشها از سوی معتمدین مردم هوشیارانه تشخیص داده شده و سپس نفی گردد مردم از جو سیاسی موجود پیروی نخواهند کرد.
-         هرگاه معتمدین مردم خود جذب جو مصنوعی شوند توده مردم تصور میکنند این جو توسط معتمدین ایجادشده و تبعیت میکنند(آن گونه که اکنون شاهد آنیم).
-         و هرگاه جو ایجاد شده را عده ای از معتمدین تأیید و بخشی دیگر نفی کنند وحدت فکری و عملی جامعه متزلزل شده و تفرقه ایجاد میشود(که در حال رسیدن به چنین مرحله ای هستیم) که در این صورت باز به نفع گروه سازنده جو است.
اکنون از میان واژه ها و القائات و به عبارتی دیگر کاتالیزورهای تشنج در جو سیاسی با ابتکار حزب توده همچون خط امام- لیبرال و ملیگرایی به خط امام اشاره و لیبرال را بررسی میکنیم:

گفتیم که حزب توده از "خط امام" دم میزند چون میخواهد بگوید که امام ضد آمریکاست. البته راست هم میگوید ولی راستی که ابتر است زیرا که امام ضد شوروی هم هست. نمونه های دفاع از خط امام:

مردم- شماره 237 مورخ 28/2/59- ما میتوانیم با شریعتی ها و همه مبارزان هواداران راه امام خمینی برای انجام یک تحول به سود توده های زحمتکش در کنار هم و به اتفاق هم برزمیم.
مردم- شماره 319 مورخ 6/6/59 – قطب زاده علیه خط امام قیام کرده.
مردم- شماره 365 درود و افتخار بر دانشجویان پیرو خط امام.

سیر تحول واژه لیبرال در دو روزنامه مردم(سازنده جو سیاسی) و جمهوری اسلامی(معتمد مردم):  

الف- روزنامه مردم:
به کارگیری اولین واژه های لیبرال را در این روزنامه در میان جمله های مقاله ها یا مصاحبه های کیانوری میتوان یافت:
مردم- شماره 238 مورخ 29/2/59: تحلیل گرایش بورژوازی لیبرال(عنوان)
مردم- شماره 260 مورخ 27/3/59: نقدی بر فیلم دادگاه ویژه با این تیتر: خدمت به امپریالیزم زیر لوای لیبرالیسم.
این واژه در میان جمله ها خرده خرده مشخص تر شده و کم کم به صورت "سوب تیتر" و "تیتر" درامده و در نهایت در اوج بحثهای روز بزرگترین تیترها را تشکیل میدهد:
شماره 331: توطئه آمریکا به کمک لیبرالها علیه انقلاب در همان آغاز انقلاب فاش میشود.
شماره 370(23/8/59): لیبرالیسم را بشناسیم و در دامش نیفتیم.
شماره 372: تعرض لیبرالها نشانه ضعف آنهاست(تیتر)- پرسش و پاسخ کیانوری(1)
شماره 373: درباره علل گسترش و تشدید حملات اخیر لیبرالها- پریش و پاسخ کیانوری(2)
شماره 380: در دفاع از آزادی به دام لیبرالیسم نیفتیم.
شماره 381 مورخ 8/9/59- حجت الاسلام خامنه ای: یک عده میخواهند از شعار آزادی به عنوان حربه ای یا بهانه ای برای ضدیت با جمهوری اسلامی استفاده کنند. 
شماره 393: شخصیتهای خلقی و ضد امپریالیست نباید با لیبرالها در یک صف قرارگیرند(مصاحبه کیانوری- 3)
شماره 399: تلاش لیبرالها را برای ادامه تحمیل راه سرمایه داری به خلق انقلابی ما با قاطعیت تمام باید عقیم گذاشت(پرسش و پاسخ کیانوری- 4). گرایش سازشکارانه لیبرالیسم با امپریالیسم قانونمندانه است(مقاله).
شماره 403(3/10/59) آزادی چیست و حدود آن کدام است؟ (مقاله ای در باب لیبرالیسم)

ب- روزنامه جمهوری اسلامی:
توضیح: تا آنجا که امکانات اجازه میداد اولین واژه های لیبرال استعمال شده در این روزنامه آمده است. تاریخ آغاز به کارگیری این واژه در روزنامه مردم مقدم بر روزنامه جمهوری اسلامی است که معنای آن اثرپذیری حزب جمهوری اسلامی از القائات حزب توده است.
شماره 304 مورخ 29/3/59- مسأله روحانیت در این موقعیت از دیدگاه دیگر نیز قابل بررسی است و آن اینکه از موضع عدم دفاع از آیت(منظور حسن آیت از تندروان حزب جمهوری اسلامی و عضو هسته مرکزی این حزب) به موضع دفاع از از غربزدگان و لیبرالها کشانده شود. (از متن سرمقاله پس از درج سخنان آیت در روزنامه انقلاب اسلامی از یک نوار لو رفته)
شماره 358: حجت الاسلام ناطق نوری: اکثر گروههای چپ و چپنما و منافقین و همچنین لیبرالهای راستگرا و سازشکار هستند که با جمهوری اسلامی مخالفند.
شماره 369: حجت الاسلام رفسنجانی پس از سخنان بنی صدر در مراسم هفده شهریور: همانقدر که ایشان از حکومت مکتبی ما احساس وحشت میکنند ما هم به همان اندازه از حکومت لیبرالها وحشت داریم.
شمازه 418: محسن رضایی: روشهای لیبرالیستی ما را همیشه از روشهای انقلابی بازمیدارد.
شماره 428: دکتر بهشتی: لیبرالیسم انسان را از حکومت قوانین الهی آزاد میداند. لیبرالها کسانی هستند که بر روی آادی به صورت مطلق تکیه میکنند.
شماره 431: القاء ایدئولوژی آمریکایی(بحث در باره لیبرالیسم- اولین قسمت از سلسله مقالات).
شماره 438: لیبرالیسم چه میگوید؟(عنوان سخنرانی دکتر بهشتی در کانون ابوذر).
شماره 444: لیبرالیسم- نژادپرستی و استعمار جدید(بحث در باره لیبرالیسم دومین قسمت).
شماره 448: 22/9/59- جلال الدین فارسی: خدای را شکر که نخست وزیرمان هرگز به لیبرالها رشوه نخواهد داد.

جزب توده پشتیبان روحانیت:
روزنامه جمهوری اسلامی در شماره 421 مورخ 24/8/59 نوشته ای دارد با این عنوان: جریانی سعی میکند روحانیت را بکوبد. که نقل قولی است از حجت الاسلام خامنه ای در نماز جمعه. روزنامه مردم در شماره 372 مورخ 25/8/59 مقاله ای با عنوان تضعیف روحانیت... مینویسد که مقاله ای است در دفاع از روحانیت و ضدیت با(به قول خودشان) لیبرالها. پس از آن روزنامه میزان با درج مقاله ای مینویسد: "خدا حزب توده را پشتیبان روحانیت کرده است." که مربوط به همین جانبداری است. در نتیجه روزنامه جمهوری اسلامی در شماره 441 خود مورخ 20/9/ 59 از روزنامه میزان از روزنامه میزان و مقاله اش یاد میکند و مطالبی انتقادآمیز مینویسد.
*****
همان گونه که در آغاز گفتار آمد تنها روش است که در پیشبرد هدف اثر دارد. بدون روش درست بویژه در این قرن پیشرفتی امکانپذیر نیست. چرا که عصر و زمان عصر روشهاست. روشهای علمی از یکدیگر پیشی میگیرند نه دانشها. هیمن گونه است روشهای فنی- تربیتی- پژوهشی- آموزشی و ...

دکتر شریعتی در روش شناخت اسلام مینویسد:
... چرا اروپا هزار سال متوقف بود و چه شد که ناگهان تغییرجهت داد و در مدت دو سه قرن حقایقی را کشف کرد که در طول هزار سال به آن نرسیده بود؟... عامل رکود اندیشه و تمدن و فرهنگ اروپا درهزار سال قرون وسطی متد ارسطویی قیاس بود و هنگامی که این نوع نگریستن به اشیاء و مسائل غوض شد علم و دنیا و جامعه عوض شد. در پی آن زندگی انسانی نیز. در اینجا سخن از فرهنگ  حرکت علمی است و این است که تغییر متد را عامل اصلی این جنبش تلقی میکنیم.(روش شناخت اسلام- ص: 2)
و حزب توده که دستاموز مکتب شرق است چه خوب از عهده انتخاب روش درست برای رسیدن به هدفهای خویش برامده است. اکنون وظیفه ما چیست؟ برای مغلوب نشدن در برابر آنها و پیروی نکردن از خطوط القایی آنان و جذب نشدن در میدان القائی آنان باید با انتخاب روشهای درست در بازسازی جامعه اسلامی خویش بکوشیم.

مگر نه این است که الاسلام یعلو ولایعلی علیه؟ پس چرا به جای پیروی از قرآن و انوار روحبخش آن تا هرگونه ابهامی را بزداید وتاریکیها را روشن کند و سره را از ناسره تمیز دهد به حاشیه میرویم؟
بیاییم دشمنان اصلی اسلام و قرآن را بازشناسیم. ا زتفرقه و نفاق بپرهیزیم. دست در دست هم نهیم و در صراطی مستقیم که زیتون چرغ راهش نه شرقی است و نه غربی(زیتونه لاشرقیه ولا غربیه) به سوی جمهوری اسلامی که از آغاز هدف انقلاب ما بود گام برداریم.
فروردین 1360 – احمد شماع زاده

روشنگری:
در زمانی که تا اندازه ای دیرشده بود مسؤولان به خیانتهای حزب توده پی بردند و با یافتن اسلحه در مراکز آنها(آنگونه که در روزنامه ها آمد) بهانه ای یافتند تا این حزب را منحل اعلام کنند و رهبر آن یعنی کیانوری را دستگیر و زندانی کنند که پس از مدتی مورد معامله با شوروی قرار گرفت و به موطن اصلی خود بازگردانده شد.

Monday, July 8, 2013

إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ



وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ  تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

پرستاری در یکی از شفاخانه‌های استرالیا که ویژۀ نگهداری از بیماران در شُرُف مرگ بوده، بر اساس گفته‌های بیماران در آخرین لحظات عمر، عمده‌ترین مواردِ پشیمانی و حسرتِ آنان را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده است.
به گفتۀ وی، متداول‌ترین موردِ پشیمانی افراد این بوده «ای کاش آن‌قدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.»
این پرستار به نام «برونی ویر Bronnie Ware» آخرین گفته‌ها، آرزوهای بربادرفته، و حسرت‌های این افراد را نخست در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام «پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ».
«برونی ویر» در کتاب خود اشاره می‌کند که بیشترِ افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دیدِ بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا می‌کنند، و کسانی که هنوز عمری برای آن‌ها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.
وی می‌گوید وقتی از این افراد در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته، و یا موارد پشیمانی سوال می‌شد اکثر آن‌ها به موارد مشابهی اشاره می‌کردند.
روزنامه گاردین چاپ لندن، برمبنای گفتگو با نویسنده این کتاب، فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظۀ مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:

۱ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری می‌کردم که حقیقتاً تمایل من بود و نه به شیوه‌ای که دیگران از من انتظار داشتند.
این موضوع یکی از عمده‌ترین موارد پشیمانی در میان اکثر افراد بوده است. وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا می‌رسد، بسیاری از افراد به خوبی درمی‌یابند که بخش عمده‌ای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکرده‌اند. آن‌ها درمی‌یابند که دلیل مرگ آن‌ها تا حد زیادی به تصمیم‌هایی که در طول زندگی گرفته‌اند بستگی داشته است. صحت شاید بزرگ‌ترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولاً افراد تا زمانی‌که زندگی آن‌ها به خطر نیافتاده  قدر این نعمت را نمی‌دانند.

۲- ای کاش من این‌قدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.
معمولاً بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آن‌ها دوران کودکی فرزندان و همدمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آن‌ها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.

۳- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم.
بسیاری از افراد در مقاطع مختلفِ زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره می‌روند. به همین خاطر زندگی آن‌ها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله می‌گیرد و یا آن‌ها هیچ‌گاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آن‌را داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخ‌کامی و یا ناکامی‌های ناشی از مماشات با دیگران و محیط به بیماری‌های جدی مبتلا می‌شوند.

۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم.
خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمی‌دانند و معمولاً در فرصت کوتاهِ قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق می‌شوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلاً حذف می‌کنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از این‌که برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی می‌شوند.
۵- ای کاش به خودم اجازه می‌دادم که شادتر باشم.
این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبه‌های جسمی و هم جنبه‌های احساسی و عاطفی زندگی را شامل می‌شود.
روزنامۀ «گاردین» در پایان این فهرست خلاصه از پنج مورد پشیمانی بزرگ در لحظات پایانی زندگی، از خوانندگان خود می‌خواهد تا عمده‌ترین مورد پشیمانی خود را بازگو کرده و بگویند برای تغییر روند زندگی و پرهیز از پشیمانی‌های بزرگ در آخر راه، چه تدبیر و چه تغییری را در نظر خواهند گرفت.