عید فطر چگونه
از کمونیسم جان به در برد
مطلوبه شاهعلی
روزنامه نگار در تاشکند، ازبکستان
بی بی سی - پنج شنبه 08 اوت 2013 - 17
مرداد 1392
در هر
پنج کشور آسیای میانه، عید فطر یا عید رمضان، همچون عید اضحی (عید قربان) نه تنها
برای مسلمانان بلکه برای همه اقوام و مذاهب غیرمسلمان نیز تعطیل رسمی است. این در
حالی است که تا همین بیست سال و اندی پیش حتی به زبان آوردن نام این عیدهای مذهبی
مطلقاً ممنوع بود.
نظام
کمونیستی شوروی اجازه نمی داد اتباعش در مدارس و دانشگاه و موسسات و کارخانه ها
روزه بگیرند و عیدهای مذهبی را تجلیل کنند. خفقان سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۷ میلادی و حبس و تبعید و کشتار روشنفکران،
فرهنگیان، روحانیان و مذهبیها ضربه جانکاهی به این آیینهای مذهبی وارد کرد و چند
دهه نگذشته، نسلی روی کار آمد که از دانش و عقاید مذهبی فرسنگها دور بود.
نظام
کمونیستی همچنان این سیاست را ادامه داد و به بهانه پیاده کردن طرحهای آزادی زن،
محو بیسوادی، افزایش هوشیاری طبقات کارگر و دهقان علیه دشمنان داخل و خارج شوروی،
دین افیون است، طبیعت سرکش را مطیع خواهیم کرد و دهها طرح و برنامه دیگر، نابود
کردن ارزشهای دینی و مذهبی را پیوسته دنبال می کرد.
این
سیاست در سراسر سرزمینهای بی کران امپراتوری شوروی علیه همه ادیان اجرا می شد ولی
هیچ کدام از آنها به اندازه دین اسلام خسارت و ضربه ندید. در تمام آموزشگاهها و
دانشگاههای شوروی، تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی، تاریخ فلسفه، ماتریالیسم
دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، جامعه شناسی، کمونیسم علمی و بویژه آتئیسم (بی
خدایی) ساعتها و سالها تدریس می شد.
برای همه
جوانان هجده - نوزده ساله، خدمت سربازی در صفوف ارتش شوروی به مدت دو تا سه سال
حتمی و ضروری بود. در ارتش غذای سربازان از گوشت خوک آماده می شد و اکثر سربازان
مسلمان که با آن دانش ناچیز مذهبی شان خوب می دانستند که گوشت خوک حرام است مجبور
بودند طی مدت خدمتشان، کالباس و سوسیس خوک صرف کنند. اکثر مردان اقوام و ملتهای
مسلمان شوروی در همین دوره خدمت سربازی بود که برای نخستین بار، مزه شراب و زن را
تجربه می کردند.
روزه مباش کوزه باش
ارتش
برای نظام شوروی، مساعدترین جا برای عملی کردن مبارزه با دین و فرهنگ مذهبی بود.
بدین ترتیب، ارزشها و آداب مذهبی عقب نشینی کرد و در چارچوب در و دیوار منزل مردم
محکوم به حبس خانگی گشت.
حتی برای
آن عده کم بزرگسالان خانواده ها که در منزل نماز می خواندند و روزه می گرفتند،
عقاید مذهبی خطری برای امنیتشان بود. آنها که نمی خواستند فرزندانشان هم با همین
احساس خطر و عدم امنیت خاطر و خطر جای گرفتن در فهرست سیاسی کا گ ب (اداره امنیت
شوروی سابق) به سر برند، به فرزندان و نوه های دانش آموز خود همیشه تأکید می کردند
که برای دوستان، معلم و همکلاسیهایشان از نماز و روزه حرف نزنند تا کا گ ب
دنبالشان نیاید.
بخصوص در
ماه رمضان، آن تعداد معدود خانواده های مذهبی که از عصر خفقان استالینی با معجزه
ای جان سالم به در برده بودند، تحت کنترل و فشار بیشتر قرار می گرفتند. معلمان در
مدارس، فرزندان آنها را برای روزه گرفتن یا نگرفتنشان آزمایش می کردند و به اجبار
به آنان پیاله ای آب می نوشاندند یا در بوفه مدرسه لقمه نانی به آنان می خوراندند
تا اگر روزه دار باشند، روزه شان بشکند.
من از
دوران بچگی ام که در آن روزگاران گذشت، هنوز این شعار که: «روزه مباش، کوزه باش»
در گوشم صدا می دهد.
در
روستاهای دوردست که مردم معمولاً اصالتشان را بیشتر حفظ می کنند و بر سنتها
پایبندند، نماز به صورت آشکار و علنی در مساجد گلین و خرد و خرابه برپا می شد اما
شرکت کنندگان آنها هم شمار ناچیزی از ریش سفیدان هفتاد هشتاد ساله کم سواد بودند.
اما در
اواسط دهه هشتاد میلادی با آغاز دوران بازسازی میخائیل گورباچف، آخرین رئیس جمهور
شوروی، و وزیدن باد آزادی در فضای فرهنگی، برملا شد که هزاران مسلمان در شهر و
روستاهای مختلف منطقه تاتار و باشقورد، قفقاز و بویژه در آسیای میانه، به صورت
پنهانی، علوم اسلامی آموخته اند.
تنها مرکز اسلامی در شوروی
البته
تنها مرکز آموزش عالی اسلامی اتحاد شوروی، به نام امام بخاری که در تاشکند مستقر
بود نقش بسیار مهمی در حفظ عقاید و آداب اسلامی بازی کرد. هر چند این مرکز را حزب
کمونیست اصلاً برای اهداف ایدئولوژیک خود در قبال کشورهای اسلامی تأسیس کرده بود.
برخی از
خانواده های معروف مذهبی در آسیای میانه بخصوص در تاشکند با هدف جلوگیری از این که
دین و مذهب کاملاً از بین برود، با نظام کمونیستی همکاری کردند و موفق شدند به حزب
کمونیست بفهمانند که دانشهای اسلامی حداقل برای صدور انقلاب اکتبر به کشورهای
اسلامی به درد می خورد و این بود که در آخر دهه شصت میلادی تنها مرکز آموزش عالی
اسلامی در تاشکند افتتاح شد.
همچنین
روحانیانی که در واقع با سر و جان خود بازی می کردند، در منازل و بین خانواده ها،
مخفیانه هزاران شاگرد تربیت کردند که بعدها در شرایط مساعد سیاسی، پتکی بر سر نظام
شوروی زدند و مجسمه های لنین را درانداختند.
در دهه
هفتاد میلادی عده ای از مذهبیان تاجیک در جنوب تاجیکستان اولین حزب اسلامی را به
صورت مخفی تأسیس کردند که سازمان امنیت شوروی با آن قدرت و امکانات فقط بعد از چند
سال بود که توانست از فعالیتش باخبر شود و چند نفر از آنها را دستگیر کند.
آش کشانک
ما بچه
ها و جوانان دوران شوروی دهه های شصت، هفتاد یا هشتاد میلادی، کلمه فطر را بعد از
کسب استقلال کشورمان یاد گرفتیم، تا آن زمان این روز را به نام عید رمضان می
شناختیم، هر چند از تقویم اسلامی اصلاً آگاهی نداشتیم و اصلاً خبر نداشتیم که ماه
رمضان چه زمانی می آید و اصلاً تقویم هجری قمری چیست و از کجا آمده است.
خبر فرا
رسیدن ماه رمضان و عید را بزرگسالان خانواده از ملای کمسواد محله یا از اداره
مسلمانان آسیای میانه در تاشکند کسب می کردند.
مراسم
عید رمضان هم منحصر بود به «آش کشان» یا «آش کشانک» که مادرانمان، برای شب قبل از
فرارسیدن عید، در دیگ بزرگی روی اجاقهای هیزمی پلوی سرگوشت با دنبه گوسفند یا روغن
حیوانی درست می کردند.
مادران
ما برای هر یک از خانواده های بستگان و همسایگان بزرگسال سفره ای تهیه می کردند که
در آن آش پلو، نان و کلوچه های تنوری که با شیر و ماست درست شده و انواع و اقسام
شیرینی و خشکبار همراه با هدیه ای مانند روسری، کلاه، جامه یا پارچه اطلس، ادرس یا
شاهی می گذاشتند.
ما بچه
ها با شوق و شادی این بسته سفره ها را بر می داشتیم و لباس و کفش نو و تمیز به تن
می کردیم و به منزل بزرگان و همسایگان می رفتیم و آنها در ازای این عیدی مادرمان،
از ما تشکر می کردند و تبریک می گفتند و نوازش می کردند و شیرینی و پول خرد یا
هدیه ای می دادند. صفای آن روزگاران بی غم و غش هنوز در خاطره ها ماندگار است.
شب عید،
مردم در منزلشان همه سفره می چیدند، میز درست می کردند و خوب در خاطرم هست که در
آن روزگار، دو عید فطر و قربان تنها جشنهایی بود که میز و سفره اش شراب و شیشه
نداشت و مردان به نظر مست نمی نمودند.
در آن
زمان، عید رمضان منحصر به همین یک شام و شب بود. روز عید همه دنبال کار و تحصیلشان
می رفتند (در آن زمان ما مشکلاتی به نام بیکاری یا بیسوادی را اصلاً نمی شناختیم).
نماز عید
هم به دلیل تعداد ناچیز نمازخوانها بسیار کمرنگ بود و ما همان طور بی خبر از وجود
چنین نمازی بزرگ شدیم. این در حالی است که امروزه برخی کودکان دبستانی صبح روز عید
به پدر یا پدربزرگ اصرار می کنند تا آنها را با خود برای نماز عید به مسجد ببرند.
پس از
کسب استقلال در سال ۱۹۹۱ رهبران کشورهای آسیای میانه یکی پس از
دیگری، از اولین فرمانهایی که صادر کردند این بود که روز اول هر دو عید مذهبی فطر
و قربان و روز ۲۱ مارس به عنوان نوروز، تعطیل رسمی اعلام
شود.
در
ازبکستان، اداره مسلمان که میراثبر اداره مسلمانان سرتاسری آسیای میانه در زمان
شوروی است، با همکاری پژوهشگاههای اخترشناسی و رصدخانه ها، همه ساله شروع ماه
رمضان و روز عید را مشخص می کند و رئیس جمهور با صدور فرمانی، فرارسیدن عید را
اعلام می کند.
در
روزهای ماه رمضان شبکه یکم تلویزیون دولتی ازبکستان قبل از افطار برنامه ای تحت
عنوان «رمضان تحفه سی» (تحفه رمضان) را که در دانشگاه اسلامی تاشکند تهیه شده است
پخش می کند. البته محتوای این برنامه ها باید با اهداف تعلیم و تربیت جامعه مطابق
ارزشهای دولت غیرمذهبی باشد و به هیچ وجه به بحثهای اصولی اسلامی یا مسائلی که رنگ
و بوی سیاسی بدهد کشیده نشود.
برای
بانوان، شب عید فطر، شب امتحان پخت و پز است، آنها میز مفصلی می چینند و از سفره
شان به همسایگان می فرستند. اکثر مسلمانان ازبکستان بدون هیچ تعصبی برای همسایگان
مسیحی، کلیمی یا پیرو هر دین دیگری از سفره عید به اصطلاح، «کاسه آش» می فرستند و
در عید قربان هم از گوشت قربانی خود به آنان می دهند ولی معمولاً آنان را برای
مراسم افطار دعوت نمی کنند.
صبح روز
عید، همه مساجد پر می شود و بارها مشاهده شده است که جمعیت چنان زیاد بوده که در
مسجد جای نگرفته و نمازگزاران جانمازهایشان را روی خط تراموا گسترده اند.
بعد از نماز،
مهمانی رفتنها و مهمان پذیرفتنها آغاز می شود. یکی از جالبترین مراسمی که در
چارچوب عیدهای فطر و قربان در ازبکستان صورت می گیرد و سه روز ادامه پیدا می کند،
«کلین هییت» یا «عید عروسان» است.
نوعروسان
در منزل همسرشان سفره مفصلی می چینند که نه تنها عبارت از انواع خوردنی و نوشیدنی
است بلکه باید مانند خود عروس تزئین داده شود. در این مراسم عروس هر ساعت جلو
مهمانان با لباسهای گوناگون تازه عروسی حاضر می شود و با تعظیم بر مهمانان مراسم
«سلام نوعروس» را انجام می دهد و با تواضع تمام، پیاله چای به مهمانانی که معمولا زنان
و بچه هایند تعارف می کند.
همین طور
سه روز عید به خانه نوعروس گروه گروه مهمانان سرپایی می آیند که معمولاً مهمانان
هر گروه بیش از پانزده دقیقه یا نیم ساعت نمی مانند. این سفره بسیار پرهزینه است و
مبلغ هنگفتی به گردن والدین عروس می گذارد که بعد از برگزاری جشن عروسی و چندین
مراسم دیگر، جیبشان هم خالی شده است.
همه
محصولات سفره را والدین عروس باید در ظرفهای مخصوص گردشکلی که تغاره نام دارد به
منزل جدید دخترشان بفرستند. تعداد این تغاره ها که حاوی غذاهای گوناگون است این
روزها کاهش یافته و به ده تا بیست عدد محدود است اما تا دهه پیش برخی از والدین
ثروتمند، هشتاد تا صد تغاره به منزل دامادشان می فرستادند.
از همان
دهه پیش، نهادهای اجتماعی و علمای دین، این کار را اسراف و حرام اعلام کردند و
بشدت با افزایش تعداد تغاره ها مبارزه کردند و موفق هم شدند.
در
ازبکستان خانواده های صاحب عزا هم در هر دو عید فطر و قربان مراسمی برای
نوگذشتگانشان برگزار می کنند که مبلغ هنگفتی هزینه بر می دارد اما علمای دین با
استناد به قرآن و حدیث کوشش می کنند این اندیشه را تبلیغ کنند که مسلمانان در این
دو عید مذهبی باید خوشحالی کنند نه عزاداری.
البته
عید نوروز در کشورهای آسیای میانه از شکوه بیشتری برخودار است زیرا دولتها انواع و
اقسام برنامه های گوناگون شادی و کنسرتهای نوروزی را در میدانها و خیابانها با
بودجه دولتی برپا می کنند ولی در مورد عید فطر و قربان، هر پنج دولت غیرمذهبی
آسیای میانه می کوشند اسلام پا را از گلیم خود زیاد دراز نکند.