Monday, October 7, 2013

ناشنال ژئوگرافی(National Geographic)






http://s4.picofile.com/file/7957683545/ATT00022.jpghttp://s3.picofile.com/file/7957684080/ATT00079.jpg

هر چیز که در جستن آنی


Molana.jpg
تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته و رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی

درس دموکراسی از پرندگان

درس دموکراسی از پرندگان

ما من دابه فی الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم(انعام: 38)
نیست جنبنده ای در زمین و نه پرنده ای که با دو بالش پرواز میکند مگر امتهایی(انواعی) هستند همانندتان.
همه میدانند که پرنده با دو بال پرواز میکند پس چرا خداوند دو بال را یاداورمان میشود؟ و نمیگوید نیست جنبنده ای در زمین و نه پرنده ای در هوا مگر...
خداوند بیجهت واژه ای را به کار نمیگیرد و هنگامی که بر چیزی تاکید میکند حکمتی در آن است که باید با تدبر(در ظاهر آیه اندیشیدن و یافتن نکته های پشت آیه) آن را دریابیم. خداوند در اینجا میخواهد بگوید با یک بال و یا سه بال و شمار فرد بالها نمیتوان پرواز کرد زیرا هماهنگی ایجاد نمیشود.
برای شما هم پیش آمده که وقتی به آسمان نگاه کرده اید فوجی از پرندگان را دیده اید که به گونه ای منظم در حرکت هستند و به سوی مقصدی روان که این را مهاجرت میگویند و بیشتر از لک لکها سرمیزند که مقصدومقصودشان یافتن تالابی بهتر یا پرآب است. ولی گونه ای دیگر را نیز دیده اید که این فوج پرندگان شکلهایی را در هوا درست میکنند که اگر کمی فکر کنید متوجه میشوید این کار کاری عادی نیست و تنها از یک عقل جمعی برمیآید و نه غریزه های فردی. شاید در برنامه های تلویزیونی هم دیده باشید که همین ابتکارها از ماهیهای ریز سرمیزند که همگی با هم و با حرکتهایی سریع ولی منظم به همه سو در حرکتند و شکلهایی زیبا بویژه گردونه ای دوار همانند گردباد در زیر آبها ایجاد میکنند.
پس از هوا و دریا به شگفتیهای روی زمین میپردازیم. گله های مختلف حیوانات اهلی مانند گوسفندان و غیراهلی مانند گورخرها- گاوها- اسبها- پنگوئنها و ... که بسیار زیادند. 
پس از حیوانات نوبت به انسانها میرسد. در گشایش بازیهای المپیک و بسیاری جشنها میبینیم که معمولا دسته های مختلف دختران با لباسهایی رنگارنگ چه شکلهای متفاوتی را بر روی زمین ایجاد میکنند که تنها از بالا میتوان شکلهای ایجادشده توسط آنها را دید.
مناسک حج بویژه طواف کعبه نیز چنین تصویری را به ذهن میآورد. حرکتهای موجی یا آبنوسی تماشاچیان استادیومهای ورزشی(موج مکزیکی) نیز جزء همین حرکتها به حساب میآید. تظاهرکنندگان سیاسی نیز به هنگام حرکت و شعارگویی نیز شکلهایی را در همین راستا ایجادمیکنند.
بررسی این موضوع در مورد انسانها کار سختی نیست. ولی در مورد حیوانات و بویژه پرندگان موضوع از همه سختتر میشود. چگونه پرندگان در هوا چنین شکلهایی را میسازند؟ چه کسی رهبریشان میکند؟ این رهبری چگونه شکل میگیرد؟ کدامیک از آنها رهبر میشود و چگونه؟ هدف این نوشته رسیدن به پاسخ این پرسشها برای نتیجه گیری یک درس اجتماعی- سیاسی است.
نگارنده در این زمینه اندیشه کرد و به این نتایج دست یافت:
-         یک پرنده که از همه قویتر و با هوشتر است از سوی پرندگان نخبه به رهبری برگزیده میشود و دیگر پرندگان از او پیروی میکنند.
-         ولی در هوا چگونه پرنده رهبر حرکت میکند و دیگران به گونه ای منظم به جمعشان شکل میبخشند؟ دستیابی به این مهم هدف این نوشتار است.
-         به نظر میرسد که رهبر بایستی دو معاون از میان نخبگان برگزیده باشد که در دو طرفش حرکت کنند تا با دیدن بیواسطه حرکت او از او پیروی کنند. هریک از دو معاون نیز راهنمای دو پرنده ای میشوند که عمل او را بیواسطه میبینند. پیروان معاونها خود دو پیرو دارند و این ترتیب به طور پلکانی رو به پس میرود تا به آخرین افراد دسته برسد.
-         همه این تصمیم گیریها و عملکردها بسیار سریع انجام میگیرد.

قصه ها: بی جهت نیست که در کودکی توی قصه ها میشنیدیم و میخواندیم که همواره شاه را با دو وزیر دست راست و  دست چپ به تصویر میکشیدند و معمولا وزیر دست راست موافق خوان و وزیر دست چپ مخالف خوان بودند. چرا چنین بود؟ برای اینکه شاهی که میخواهد شاه بماند- خودرای نباشد- و بتواند ملت را رهبری کند باید خود درست برود و اگر بدون مشاوره با  دو وزیر(که نه تنها هم مسلک نیستند که تا اندازه ای هم مخالف یکدیگرند) خود تصمیم بگیرد- رای صادر کند- و حرکت کند حتما به بیراهه میرود. پس عقل سلیم ایجاب میکند که دو مشاور ناهمسان داشته باشد. دو مشاوری که به درستی مشاورند و نه تنها بله قربان گو!!

دانش سیاست: به همین دلیل بزرگان علم سیاست چنین پنداشته اند و این موضوع پایه علم سیاست شده به گونه ای که اکنون در تمام کشورهایی که استبداد حاکم نیست پارلمان دارای دو فراکسیون یا جناح(معنای عربی بال) است که این دو جناح نقدکننده و نیز لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون آنها حکومت شکل نمیگیرد. نه اینکه آنان برای خالی نبودن عریضه و ظاهرسازی چنین کنند بلکه معتقدند دوام جامعه شان در گرو همین روش است و در غیر این صورت نه دردی از دردهای ملت درمان میشود و نه پیشرفتی در کار خواهد بود.
ممکن است این پرسش پیش آید این رویه در بسیاری از کشورها کاربرد دارد پس چرا پیشرفتی در کار نیست یا استبداد حاکم است؟ پاسخ این است که در این گونه کشورها اعضای پارلمان مستقیما توسط مردم برگزیده نمیشوند بلکه در آغاز باید از فیلترهایی گذرکنند تا بتوانند در ترازوی گزینش قرارگیرند. پس این گونه پارلمانها ظاهری است و نه واقعی. نتیجه آنکه ناکشته را دروی در کار نیست. و به قول قرآن: یحسبون انهم یحسنون صنعا.

همواره دو بال: با نگاهی کلی به سیر تکامل انسان متوجه میشویم همان گونه که خداوند نیز در قرآن کریمش به ما آموخته انسان همواره با دو بال علم و ایمان حرکت کرده و هرگاه از مسیر انسانیت منحرف و رو به نابودی رفته تنها دلیل این بوده است که یکی از این دو بال برای او کارامد نبوده است.

دوام عناصر: اصولا تولید, تکثیر و دوام هر یک ازعناصر طبیعی یا اجتماعی نتیجه دوگانگی است و به همین دلیل خداوند همه چیز را جفت(زوج) آفریده زیرا که تنها جفتها مولدند و فردها هیچگاه نمیتوانند مولد باشند تا زنجیره خود را دوام بخشند. به قول معروف یک دست صدا ندارد. این اصل نه تنها در جهان زندگان(از جمله گیاهان) بلکه در جهانهای فیزیک و شیمی نیز صدق میکند.  
5 تیر 1391(5 شعبان1433) – احمد شماع زاده

Thursday, October 3, 2013

A letter to Mr. Darin Carpo

Hi dear Darin Carpo
During the interview with a Pakistanian man, Mr. Asim Rizwan on 6 May 13, some of information about jinn were true but some of them were not exact or wrong. I've written a letter to Dr. Erich Von Daniken that it's useful for every body follows the subjects related to UFOs. You can find it following, but I've already written an article about Jinn also, and it will be fined in the Internet. Too many Persian language people have studied it during some years but still I couldn't translate it in English. If you know somebody to translate it I can send it to you and use it in  any way you would like.

Best regards, Ahmad Shammazadeh



Dear Dr. Erich Von Daniken
I would like to discuss some ideas regarding so-called “ Gods ” which you use them frequently in your books. Please have a glance at this brief note and I would appreciate if you can express your opinions in a reply.
As you are aware, there used to live a creature on Earth which anthropologists have called them “Homo Sapiens“ (The Cro-Mognons). In my opinion, the Cro-Mognons were non-humans. They lived after Neanderthals and before modern man. They were made of energy. Human beings are made of matter.
Of course that does not mean they do not have physical bodies, as you know matter and energy are interchangeable.
They have a body shape as human with some differences. They appeared on the earth thousands of years before Modern Human. They are still living in our world and also on the Earth in another time and dimension. Their time is different than ours.
Before the modern human been appeared in Asia, they were forced to immigrate to places on the Earth which were far from Asia, like America and Africa. Moreover, a group of them, who had the ability to fly, were forced to immigrate to other planets.
They are highly intelligent and have lots of intellectual and brain abilities, they are capable of doing nearly, everything. In my view, the reason is they started to evolve on Earth so long before us and now they are an advanced civilization and are way ahead of us in every aspects such as technological progression.
In my opinion, So called “ UFO “s belong to them. Every special historical  monuments all over the world, or mysterious and strange objects that you and other researchers have found and written about them in books belong to and are made by them. The first time you called them “ Gods “ in your books.
My request is that it is the time you change their name to “Jinn”. Because they are Jinn, not Gods and they are created by the almighty GOD of course. In scientific terms you can call them ET.
If you do not agree with my idea, at least consider it as an opinion, and please think about it.
Best regards, Ahmad Shammazadeh 

Tuesday, October 1, 2013

یادی از ملاّ نصرالدّین

یادی از ملاّ نصرالدّین
علیزاده طوسی
بی بی سی: 06 سپتامبر 2013 - 15 شهریور 1392

تُرکهای ترکیه بهش می گویند «نَصرِالدّین خُجَه» (Nasreddin Hoca). زمان تولّد و عهد زندگیش را گذاشته اند توی دورۀ حکومت سلجوقیان. صوفیِ شوخ طبع و اهل طنز معرّفیش کرده اند، و گفته اند که آرامگاهش جایی است به اسم «آق شهر» (Akşehir) در نزدیکی «قونیه» که مقبرۀ «مولوی» هم آنجاست.
عربها «نصرالدّین خُجۀ» خودشان را دارند که اسمش «جُحا»ست، و می گویند که در قرن دوّم هجری، در شهر کوفه زندگی می کرده است.
این موجود نازنین و دوست داشتنی و عجیب را همۀ مردم دنیا، کم و بیش، می شناسند. ما ایرانیها بهش می گوییم «ملاّ نصرالدین»، و مال خودمان می دانیمش، به جایی و زمانی هم وابسته اش نکرده ایم و ازش مجسّمه های مضحک هم نساخته ایم، چون ...چون چی؟
هیچ چی! می خواهم بگویم که «ملاّ نصرالدّین» یک آدم معیّن، مثل مثلاً «عبید زاکانی» نبوده است که یک وقت در یک جا به دنیا بیاید و زندگی کند و بمیرد و حکایتهای معیّنی هم ازش به جا بماند. ملاّ نصرالدّین، با این اسم یا هر اسم دیگری، مظهر تحمّل و صبر و پایداری است. در همه جای دنیا بوده است و همیشه بوده است و حکایتهایش هم نو به نو بر سر زبانها افتاده است و هیچوقت هم تمامی ندارد، مگر آن روزِ «هرگز نیایی» که آدمیزاد فرشته شده باشد و دنیاش بهشت برین!
یکی از کسانی که این را خوب فهمیده بود، «شوستاکوویچ» (۱)، آهنگساز روس است که در «موومان» دوّم از سمفونی سیزدهم (۲) خودش «ملاّ نصرالدّین» را ستایش کرده است و متن این ستایش هم شعری است از یِوگِنی یفتوشِنکو (۳)، شاعر نامدار روس، با این مضمون که طنز و جوک گویی سِلاح مردم در جنگ با استبداد و ستمگری است.
یک روز ملاّ می رود به خانۀ حاکم شهر که از گربۀ همسایه شکایت کند. در همان موقع دو تا از مأمورهاش یک جوان لندوکِ پریشان را، کت بسته، می آورند تو.
حاکم می گوید: «گناهش چیست؟»
مأمور اوّل: «میخواری و مستی، قربان
و مأمور دوّم: «به اضافۀ اسائۀ ادب نسبت به حضرت عالی، قربان
حاکم: «ببریدش! سیصد ضربه
و ملاّ بی پروا قاه قاه می خندد و می گوید: «سیصد ضربه با چی؟ با چوب یا شلاّق؟»
و حاکم فریاد می زند: «با هردو! به من می خندی، گستاخ؟ ها
و ملاّ می گوید: «لا والله! از عدد سیصد خنده ام گرفت، قربان! زبانم لال یا حضرت عالی در عمرتان چوب و شلاّق میل نفرموده اید، یا حساب سیصدتا دستتان نیست
یک حکایت را یک نفر، در جایی، به مناسبتی، از دل خود، به نام ملاّ نصرالدّین، روایت می کند. اگر حکایتش مایه ای داشته باشد، زبان به زبان بهتر می شود، گوهر می شود و به نام آن «اسطوره» وارد دفتر می شود.
یک روز ملاّ را کت بسته به خانۀ حاکم شهر می برند. حاکم می پرسد: «جرمش چیست؟»
مأموران می گویند: «میخواری، قربان
حاکم می گوید: «هشتاد ضربه
ملاّ می گوید: «قبلۀ عالم، من جرم نکرده ام، گناه کرده ام
حاکم می گوید: «فرق نمی کند
ملاّ می گوید: «چرا، قربان، فرقش این استکه مجازاتِ جرم مال این دنیاست، مجازاتِ گناه مال آن دنیا! جرم ضررش به دیگران می رسد، و گناه، اگر ضرری هم داشته باشد، به گناهکار
حاکم می گوید: «گوش به حرفش ندهید. مست است، پرت و پلا می گوید! ببریدش
و ملاّ مأیوسانه می گوید: «پس اگر می خواهید گناه مرا جرم به حسابم بگذارید و توی این دنیا مجازاتم کنید، یک رسید معتبر به من بدهید تا آن دنیا نشان بدهم و از مجازات معاف بشوم
______________________________________________
۱- دیمیتری شوستاکوویچ (Dmitri Shostakovich)، آهنگساز و پیانیست مشهور روس (۱۹۷۵-۱۹۰۶)
۲- سمفونی شمارۀ ۱۳ شوستاکوویچ اوّلین بار در سال ۱۹۶۲ در مسکو اجرا شد. در دوّمین موومان از پنج موومان این سمفونی است که شعر یفتوشنکو دربارۀ اثر طنز در مبارزه با دیکتاتوری و ستمگری و یادی از ملاّ نصرالدّین خوانده می شود.

۱- یِوگِنی یِفتوشنکو (Yevgeny Yevtushenko) یکی از نامورترین شاعران معاصر روسیه (متولّد ۱۹۳۲). نوشتن رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، مقاله، بازی در تئاتر، و کارگردانی فیلم از دیگر فعّالیتهای هنری و ادبی اوست.

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(12)

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(12)
سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به خبرگزاری تسنیم گفته است که گفتگوی تلفنی حسن روحانی، رئیس جمهور ایران با باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا یک "اشتباه تاکتیکی" بوده است.... آقای جعفری گفته که دولت آقای روحانی در این سفر نشان داده که در چارچوب سیاست‌های مورد نظر آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، عمل می‌کند، اما تاکید کرده همانطور که آقای روحانی از ملاقات با آقای اوباما خودداری کرده، باید مکالمه تلفنی را نیز به فرصتی "بعد از نشان دادن اقدامات عملی دولت آمریکا" موکول می‌کرده است.
شما خودت را ناراحت نکن. فقط به یادداشته باش در کشوری که رئیس جمهوری اش کاری را با هماهنگی رهبرش انجام داده باید از سویی از یک فرمانده نظامی!! که از خودش کوچکتر و کم تجربه تر است خط بگیرد و بداند که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست و از سوی دیگر در داخل کشور لنگه کفش نثارش شود!! عجب شلغم شوربائی حاکم است!!

Monday, September 23, 2013

نامه به Dr. Erich Von Daniken

Dear Dr. Erich Von Daniken

I would like to discuss some ideas regarding so-called “ Gods ” which you use them frequently in your books. Please have a glance at this brief note and I would appreciate if you can express your opinions in a reply.
As you are aware, there used to live a creature on Earth which anthropologists have called them “Homo Sapiens“ (The Cro-Mognons). In my opinion, the Cro-Mognons were non-humans. They lived after Neanderthals and before modern man. They were made of energy. Human beings are made of matter.
Of course that does not mean they do not have physical bodies, as you know matter and energy are interchangeable.
They have a body shape as human with some differences. They appeared on the earth thousands of years before Modern Human. They are still living in our world and also on the Earth in another time and dimension. Their time is different than ours.
Before the modern human been appeared in Asia, they were forced to immigrate to places on the Earth which were far from Asia, like America and Africa. Moreover, a group of them, who had the ability to fly, were forced to immigrate to other planets.
They are highly intelligent and have lots of intellectual and brain abilities, they are capable of doing nearly, everything. In my view, the reason is they started to evolve on Earth so long before us and now they are an advanced civilization and are way ahead of us in every aspects such as technological progression.
In my opinion, So called “ UFO “s belong to them. Every special historical  monuments all over the world, or mysterious and strange objects that you and other researchers have found and written about them in books belong to and are made by them. The first time you called them “ Gods “ in your books.

My request is that it is the time you change their name to “Jinn”. Because they are Jinn, not Gods and they are created by the almighty GOD of course. In scientific terms you can call them ET.
If you do not agree with my idea, at least consider it as an opinion, and please think about it.
Best regards, Ahmad Shammazadeh

 

تصویر زندگی خوش!

تصویر زندگی خوش!
روشنگری:
زندگی زیباست ولی کسانی یا گروههایی از انسانها آن را تلخ میکنند. نمیتوان رهایش کرد و نه میتوان محوش شد. انسان برای خوشگذرانی به این دنیا نیامده و البته برای غم و غصه خوردن هم نیامده. در جهان بینی خدامحور برای دگرگونی و پیشرفت آمده و نه پسرفت. اگر عنصری موجب کندی این تکامل و پیشرفت شود وظیفه اوست که پیشگیرش شود. اگر جامعه انسانی رو به پیشرفت است باید موجب تسریعش شود. این دگرگونی رو به جلو بسته به توان هرکس به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی ممکن میگردد.
اگر گفته اند به گورستان بروید برای این است که شیفته دنیا نشویم نه آنچنان است که در برداشت نویسنده آمده. ستمکاریها و برانگیختن جنگها نشانه زیاده خواهی برخی انسانهاست و نه نشانه انتقام گرفتن از مرگ. برای انتقام از چیزی نباید شبیه آن را ایجاد کرد بلکه باید آن را محو کرد. با ایجاد مرگ نمیتوان از مرگ انتقام گرفت بلکه با ایجاد زندگی است که میتوان از مرگ انتقام گرفت. - ویرایشگر

متن نوشته به نقل از بی بی سی:
من هم مثل خیلی از آدمها، جوان که بودم خیال می کردم اگر به مردم به هر نحو که میتوانیم هشدار بدهیم که «زندگی» کوتاه است، آدمی «آه» است و «دمی»، تا سر بچرخانی، عمر تمام شده است و «مرگ» می آید، و همه چیز تمام می شود، شاید مردم از این جور هشدارها واقعاً به هوش بیایند و قدر زندگی را بدانند و دست از همۀ کارهای زشت و غیر انسانی بردارند و در جامعه طوری رفتار بکنند که هم خودشان از زندگی لذّت ببرند، هم بگذارند دیگران از زندگیشان لذّت ببرند!
امّا حالا خیلی وقت است که با تجربه و تأمّل متوجه شده ام که این جور هشدارها در هدایت مردم به راه راست و رساندنشان به سرمنزلِ «سعادت» تأثیر مثبتی نداشته است، که هیچ، خیلیها را هم که اهل تفکّر و تحلیل و استدلال نبوده اند، گمراه کرده است.
آدم ساده ای که مدام «مرگ» را جلو چشمش بیاورند تا خوش «زندگی» بکند، میخواهد از هر چیزی که جزو لذّتهای «خوش زندگی کردن» است، خیلی داشته باشد، هزار برابر، میلیون برابر، میلیونها برابر سهم خدایی خودش داشته باشد!
قرنهاست که شاعرها و حکیمها و فیلسوفها و عارفهای بزرگ ما خواسته اند با افسون «میمیری، خوش باش، خوب باش، خوبی کن، خوب زندگی کن!» ما را هدایت کنند. خوب، با این افسون تا حالا به کجا رسیده ایم؟
یکی از نمونه های عالی و درخشان این داناهای دلسوز «حکیم عمر خیّامِ» خودمان است که با ترجمۀ انگلیسیِ عالی و آزادِ رباعیاتش با عشق و دانش و رنجِ «ادوارد فیتزجرالد»، شاعر و نویسندۀ انگلیسی (۱)، و ترجمه های خوب و بد دیگران به زبانهای زندۀ دیگرِ دنیا، حالا دیگر مالِ همۀ مردم دنیاست. صدای بلندش را می شنوید؟ «می خور که به زیر خاک می باید خفت!» می شنوید؟ «خوش باش دمی که زندگانی این است!»
بله، این واقعیت را هم همه مان میدانیم که هر قوم و ملّتی در دنیا، مضمون بخشی از بهترین نمونه های ادبیاتش همین جور هُشدارهاست: «آهای، می میری، ها! پس بیا این دو روزه را که زنده ایِ خوش باش»!
راستش مدّتی بود که دیوارِ ذهنِ من از تصویرِ دل آشوبِ «زندگی خوش در قاب مرگ» خالی بود، امّا اخیراً در یکی از برنامه های تلویزیون فارسی بی بی سی صحنه هایی از یک کلیسا در «جمهوری چک» دیدم، به اسم «کلیسای استخوان»(۲) که در تزئینات داخلی آن، از چهل هزار قطعه استخوان جمجمه و دست و پای مرده ها استفاده کرده اند.
میروی، میپرسی: «چرا؟ که چی؟» در جواب میشنوی: «برای اینکه یادآور گذرا بودن زندگی انسان باشد و نشانۀ حضور مسلّم و دائمیِ مرگ!» به عبارت دیگر، میخواهند هر کس قدم به داخل این کلیسا گذاشت، با تماشای صورت مرگ از زندگی بیزار بشود و از کلیسا که بیرون رفت، یادش باشد که یک جوری از مرگ انتقام بگیرد! متوجّهِ عرضم هستید؟
جنگ به پا میکنیم، شهرها را با خاک یکسان می کنیم، شکنجه میکنیم، اعدام میکنیم، میچاپیم، به خاک سیاه مینشانیم، میترسیم، میترسانیم، جنگلها را نابود میکنیم، دریاها را آلوده میکنیم، هوا را آلوده میکنیم، زمین را به جهنّمِ جهل و جنون تبدیل میکنیم، که چی؟ که از مرگ انتقام بگیریم و هرچه بیشتر کیف دنیا را بکنیم!
_________________________________________________
۱- ادوارد فیتزجرالد(Edward Fitzgerald)، شاعر و نویسندۀ انگلیسی(۱۸۸۳-۱۸۰۹) که رباعیات حکیم عمر خیّام را خواند و مضمون آنها را به صورت شعر انگلیسی باز نویسی کرد. این ترجمه بعد از «کتاب مقدّس» و آثار «ویلیام شکسپیر»، در دنیای انگلیسی زبان، بیش از هر کتاب دیگری چاپ شده است.
۲- کلیسای استخوان(Bone Church) در جمهوری چک. هر سال در حدود دویست هزار توریست از این کلیسای عجیب دیدن میکنند. روشنگری: در بخشی از کلیسای سنت پیتر واتیکان نیز چنین جمجمه هایی را میتوانید ببینید. - ویرایشگر


دایره های روح

افلاطون: روح دایره است و من دایره های روحم را کشف کرده ام!

پنج دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم. در دایره اول نام افرادی را که حال و هوای خوبی به من میدهند و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم نوشتم.
همه ما دلمان میخواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم و گاهی اوقات نداریم! گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی ما می گذارند. به آنهایی که در دایره آخر هستند و سعی میکنند که اعتماد به نفس ما را از بین ببرند. نمیتوانی کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشد و گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث میشود، حتی در مقایسه با تنهایی ات، بیشتر احساس تنهایی کنی. در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول ممکن است باعث شود راهت را گم کنی یا شاید باعث شود وجود خودت را که تو را "تو" میکند از دست بدهی. گاه سالها طول میکشد تا یادبگیری چگونه از خودت مراقبت کنی به همین دلیل بسیار مهم است که افرادی را در اطرافت داشته باشی که دوستت بدارند. حتی گاهی بیشتر از آنچه که خودت میتوانی خودت را دوست داشته باشی در رویارویی با افراد از خودت بپرس:
این فرد چه حسی در من ایجاد می کند؟
در کنار او میتوانم خودم باشم؟      
با او میتوانم رو راست باشم؟      
هرچه میخواهم میتوانم به او بگویم؟      
در کنار او احساس راحتی میکنم؟          
وقتی او وارد میشود چه حسی به من دست میدهد و هنگامی که میرود چه حالی پیدا میکنم؟              
وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان میکنم یا با او روراست هستم؟            آیا او باعث میشود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟

فلسفه وجود این پنج دایره شناخت است نه پیشداوری. پس با خودت روراست باش با افرادی که در نظر تو بد خلق اند، مدارا کن و خودت را مقید مکن که چون با کسی همکار هستی یا هر روزه زمان زیادی را با او میگذرانی باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی.
دایره اول جای کسانی است که از صمیم جان به آنها اعتماد داری حتی اگر هر روز آنها را نمیبینی ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو میشود. از خودت بپرس در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی میتوانم اعتماد کنم؟
آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند با این افراد و در کنار آنها، قدرتمندی و ارزشهای مشترک با آنها داری و با حضور آنها در زندگیت، دنیا را زیباتر میبینی. دوستان و همراهانی خارق العاده!
دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک میکنند. مربیان- آموزگاران و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند مانند بیرون رفتن و شادبودن. چیزی به تو اضافه نمیکنند ولی در عین حال موجب نمیشوند حس بدی نسبت به خودت داشته باشی.
دایره سوم همکاران و اقوامند و شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی تو ایفا میکنند و تأثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی. هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمیکنی و به راحتی میشود با فرد دیگری جایگزین شوند. افراد این دایره تنها در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند.
دایره چهارم سرآغاز عزم راسخ توست! آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد میکنند افراد این دایره لزوما" با خود واقعی تو مرتبط نیستند. حتی ممکن است رئیس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباط هستی. افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ایت مهم هستند. در کنار آنها نمیتوانی راحت باشی و وقتی آنها را میبینی شاید حتی آشفته و پریشان شوی.
دایره پنجم جای دورترین افراد است. جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند، تحقیرت کرده اند، کسانی که همیشه به تو انرژی منفی میدهند و احساسات زجرآوری را با آنها تجربه میکنی.
خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارند مستقیما" روح و روان تو را هدف قراردهند. نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد هنگامی که تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی. یک رابطه بهترین حالتش زمانی است که دو طرف در تعادل باشند.
شخصیت خودت را برای کسی تشریح مکن. چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمیکند! وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشوی وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی. وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمیآید!
صبح که بیدار میشویم دو انتخاب داریم: برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم. انتخاب با توست...

ما کسانی را که به فکرمان هستند نگران میکنیم و حتی به گریه میاندازیم. و گریه میکنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به ما نمیاندیشند! این یکی از حقایق عجیب زندگی است، و اگر این را بفهمی، هیچوقت برای تغییر دیر نیست!

Wednesday, September 18, 2013

گفتگوی فرهنگی میان هنرمندان ایرانی و آمریکایی

گفتگوی فرهنگی میان هنرمندان ایرانی و آمریکایی
برگرفته از: بی بی سی
"گفتگوی فرهنگی میان تهران و بوستون" عنوان کوششی است که اخیرا از سوی گروه فرهنگی گالری هنری تاچ در شهر بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا آغاز شده است.
کوشندگان این پروژه فرهنگی در تلاش اند تا با تولید محصولات فرهنگی با مشارکت هنرمندان ایرانی و آمریکایی، پنجره ای تازه به روی مردم دو کشور ایران و آمریکا و خصوصا ساکنان شهر بوستون برای آشنایی با فرهنگ و هنر یکدیگر باز کنند.
در اولین گام، گالری هنری تاچ با همکاری موسسه تئاتر تجربی بوستون، تولید و اجرای نمایش "موجودات" به نویسندگی محمد رضایی راد و کارگردانی وحدت یگانه آغاز کرده است. این تئاتر که با حضور بازیگران ایرانی و آمریکایی روز پنج شنبه ۱۲ سپتامبر برای اولین شب روی صحنه رفت.
تتاتر موجودات به نیاز و اهمیت ارتباط برقرار کردن بین انسانها در دنیا پست مدرن قرن بیست و یکم می پردازد. این نمایش در واقع نگاهی تحلیلی-انتقادی به روابط مجازی انسانها در دنیای امروز دارد. این نمایش از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه شده و قرار است علاوه بر در گالری هنری تاچ و تعدادی از دانشگاه‌های آمریکا به زبان انگلیسی اجرا شود.
نمایش نامه نویس، کارگردان و یک بازیگر آن ایرانی و دو بازیگر و سازنده موسیقی آن آمریکایی هستند. گالری هنری تاچ و موسسه تئاتر تجربی بوستون مسئولیت تهیه کنندگی این نمایش را برعهده دارند.
از ویژگی های ممتاز این نمایش که به مدت هشت شب در گالری تاچ اجرا خواهد شد، گشودن باب گفتگوی فرهنگی میان هنرمندان ایرانی و آمریکایی و ارائه تصویری از فرهنگ و هنر ایران زمین به جامعه آمریکایی است.
وحدت یگانه کارگردان این نمایش معتقد است: تئاتر یکی از بهترین راههای ایجاد ارتباط احساسی بین فرهنگ های متفاوت است و در فضای موجود که سوءتفاهم و فقدان تساهل و تسامح باعث تشدید خشونت در دنیای امروز شده، هنر و تئاتر بطور اخص، بهترین راه برای ترویج فرهنگ صلح و آشتی است.
گالری هنری تاچ، سال گذشته در نزدیکی دانشگاه هاروارد در شهر کمبریج آمریکا و با همت "پژمان تهوری" روزنامه نگار ایرانی تاسیس شد.
این گالری در نقش یک مرکز فرهنگی می کوشد با نمایش آثار هنری هنرمندان ایرانی و آمریکایی، باب گفتگو و آشنایی دو فرهنگ را مهیا کند.
تولید محصولات هنری با مشارکت هنرمندان ایرانی و امریکایی از اهداف این گالری است. گالری تاچ همچنین روز ۲۹ سپتامبر میزبان فستیوال فیلم های ایرانی است.

در این فستیوال یک روزه مجموعه ای از فیلم های کوتاه، مستند و یک فیلم بلند ساخته فیلم سازان ایرانی به نمایش در می آید. ویژگی این فستیوال پخش آثاری است که در ایران اجازه اکران نیافته اند.