چرخشي بر محور قرآن در جهان دانش
(اشاره های قرآنی و پرسشهای انسانی)
-
مراحل ششگانة آفرينش
-
تسبيحگويان
-
آفريدگاني خـرد، ساختـارهايي كلان
-
نشانه های طبیعی
-
پردازش چند مفهوم سازماني كيهان
مراحل
ششگانة آفرينش
سبّح
اسم ربّكالاعلي الّذيخلق فسوّي و الّذيقدّر فهدي و الّذي اخرجالمرعي فجعله
غثاءً احوي
مراحل
ششگانة آفرينش را كه خداوند بدين گونه در سورة اعلي بيان داشته، در مورد كيهان،
ستارگان، گياهان، جانوران، جنها و انسانها، صادق است؛ زيرا همه آفريدة اويند و
تنها يك روش را براي همة آفريدگانش بهاجرادراورده، و در اين سوره به گونهاي
موجز بيانداشتهاست.
اين شيوة قرآن كريم است كه حتي امور مهم را ‹بسيار موجز› بيان ميدارد،
برخلاف بيشتر مترجمين و مفسرين اين كتاب آسماني كه اين امّهات قرآني را بويژه با
توضيحهاي خود، به موضوعهايي پيشپاافتاده مبدلميسازند.
توضيح
مراحل ششگانه:
1و2- خلق
و تسويه: حضرت علي عليهالسلام دربارة اين دو مرحله ميفرمايد: طبق
فرمانش تمام گشت خلقت او… (اشاره به كن وجودي دارد) پس كجيهاي اشياء را راست گردانيد و حدودشان را واضح و
روشن قرارداد.(1)
مرحلة تسويه، مرحلة طراحي و سازماندهي
است. ميدانيم كه هر پروژهاي با بررسي تمام جوانب، ابتدا طراحي، و سپس سازماندهي
ميشود، و پس از آن بهاجرادرميآيد. خداوند كريم پروژة آفرينش را در مرحلة تسويه،
طراحيكردهاست.
3- تقدير
يا مرحلة اندازهگذاري براي آفرينش: يعني
تعيين اندازههاي ويژه و حدود معين در ذات و صفات و افعال اشياء، كه از آن حدود و
اندازهها خارج نشوند و تجهيز آنها به اندازههايي كه مناسب آنهاست.(2)
خداوند كريم در آيه زير نيز اندازهگذاري
در تمام آفريدگان را ياداورشدهاست:
قد جعل
الله لكل شيء قدراً (طلاق: 3)
4-
هدايت: يعني اشياء با هدايت رباني تكويني به سوي آنچه كه براي
آنها تقديرشده، و به نحوي كه تقديرشده، به سيروسلوك بپردازند.(3)
5 و 6 ـ متأسفانه حتي تفاسير جامع و معتبري چون «الميزان» و « مجمعالبيان»
در مورد آيات «الذي اخرجالمرعي فجعله غثاءً احوي» ساكت ماندهاند و تنها
همان معناي ظاهري را توضيح مختصري دادهاند. مسلم است كه اين دو آيه نيز به
روش دو آية پيش از خود، به خلق و ايجاد مربوط و پيوستهاست.
بنابراين با تدبر در اين آيات، در پشت معناي ظاهري واژگاني همچون
الذي اخرجالمرعي(كسيكه گياه را رويانيد) و فجعله غثاءاً احوي(پس
آن را خاكوخاشاك تيره و سياه گردانيد)، ميتوانيم معناهاي كليتري را بيابيم:
در اين زمينه به سه مورد كلي پيرامون آفرينش
آفريدگان اشاره ميشود:
يكي، مطلق چيزي را از درون چيز ديگري بيرون كشيدن و موجود تازهاي ايجاد
كردن است؛ كه جز خداوند متعال كسي قادر به چنين كاري نيست. و سپس ايجاد تغييرات و
حالات مختلف در موجود تازه، به نحوي كه آن را از صورت اوليه كاملاٌ خارج كرده و به
صورتي ديگر درميآورد.
به عبارت ديگر، خداوند سبحان با ايجاد تغيير در اجزاء اشياء، به
تغيير در ماهيات آنها ميپردازد و از جماد، گياه به وجود ميآورد. و سپس با ايجاد
تغييري مجدد در اجزاي موجود تازه، به تغيير در اعراض ميپردازد و طراوت و رنگ علف
تازه را از آن ميگيرد و به «خاشاك تيره» كه جزء جمادات است مبدل ميسازد.
دوم، خداوند سبحان ميخواهد با اين كلمات بسيار سادة «اخرج المرعي
فجعله غثاءً احوي» به ما بگويد در روند آفرينش كلي كيهان، در اين مرحله شرايط بهوجودآمدن
حيات آغازين را كه همانا وجود نور، اكسيژن، آب و ديگر مواد است، فراهم آورده و باز
با تغيير شرايط محيط از طريق ماده، در كار خشكوظلمانيكردن پديدههاست. پروردگار
سبحان، بدين ترتيب ميخواهد تفهيم كند كه همه چيز در تغيير و تحول است جز ذات او
كه ثابت و لايتغير است و همه چيز رو به تيرگي ميرود جز او كه نور آسمانها و زمين
است.
سوم، خداوند كريم پس از خلق كائنات از خلق و بدع دستنكشيده و دائما
به ايجاد و تغيير ميپردازد و به قول خودش «كل يوم هو في شأن» و كيهان و
آنچه در آن است، چه ستارگان عظيم، چه گياهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها
را همواره و هر روزه زنده ميكند و ميميراند و بدين گونه رو به تكامل و توسعه بهپيشميبرد.
مگر او خود نميگويد كه او «يبدء و يعيد» و «فعال لمايريد» است؟
وهوالذي
يبدؤاالخلق ثم يعيده وهو اهون عليه ولهالمثلالاعلي فيالسموات والارض و هو
العزيز الحكيم (روم: 27)
در اين آيه نيز خداوند به چرخه و گردش آفرينش(آفريدن و برگشتدادن)
اشارهكرده و آن را براي خود، از سويي افتخار، و از سويي ديگر كاري بسيارساده اعلامكرده و نمونة
برتر اين روند را در آفرينش كيهان دانسته كه در سورهاي ديگر، آيهاي
مستقل به آن اختصاصداده كه همان آيه 104 سوره انبياء است، و پيش از اين در
مباحث كيهانشناسي مبناي شكل حلزوني و پايان كار كيهان قرارگرفت:
يوم نطويالسّماء
كطيّالسّجلّ للكتب كما بدأنا اوّل خلق نعيده وعداً علينا انّا كنّا فاعلين
طبق آیات زیر کیهان نیز از شش مرحله آفرینش گذرکرده که در مهبانگ
در قرآن مفصلا مورد بررسی قرارگرفت:
ان ربكم الله
الذي خلق السموات و الارض في سته ايامٍ ثم استوي علي العرش(اعراف: 52 و يونس: 4)
الله الذي
خلق السموات و الارض و ما بينهما في سته ايام ثم استوي علي العرش(سجده: 54)
هو الذي خلق
السموات و الارض في سته ايام ثم استوي علي العرش(حديد: 5)
مرحلة ‹غثاءً احوي› يا سير نزولي يك ستاره همچون خورشيد
كه اكنون در حالت سرزندگي و شادابي است، هنگامي آغازميشود كه تمام هيدروژن مركزش
سوختهشده و به يك ‹غول قرمز› تبديلشود. و هنگامي به صورت ‹كوتولة سفيد›ي درميآيد
كه تمام منابع سوخت حرارتي هستهاي خود را از دست بدهد. در اين حالت جرمش به
اندازة خورشيد است ولي در حجمي به اندازة كرة زمين زندگي ميكند.(مانند آدمهاي
پير سفيدمويي كه يك دنيا تجربه دارند) در اين مرحله به شكل مادّة استحالهيافتة
جامدي است و زندگي اين دوره را با گرماي باقيمانده از روزگاري كه هستة يك ستاره
بود، بسيارداغ آغاز ميكند. ولي با گذشت زمان، گرماي خود را به فضا ميتاباند(همچون
مردان خدا كه ميسوزند و گرمي و روشنايي ميبخشند و در گمنامي ميميرند) و
سرانجام زندگي را سرد و تاريك و فراموششده به شكل يك ‹كوتولة سياه›(غثاءاحوي) به
پايان ميبرد.(4)
در مورد چرخة آفرينش گياهان نيز همان معنايي را كه به
اختصار در سورة اعلي آوردهبود، در سورة زمر آية 21 به تفصيل آورده و فرمودهاست:
الم تر
انالله انزل منالسماء ماءً فسلكه ينابيع فيالارض ثم يخرج به زرعاً(همان اخرجالمرعي است) مختلفاً الوانه ثم يهيج فتريه مصفراً
ثم يجعله حطاماً(همان فجعله غثاءً احوي است) ان في ذلك لذكري لاوليالالباب
پس از آن نوبت به آفرينش جانوران و پرندگان و موقعيت
آنان در چرخة طبيعت فراميرسد و ميفرمايد:
و ما من
دابه فيالارض و لايطير بجناحيه الاّ امم امثالكم مافرّطنا فيالكتاب من شيء ثم
الي ربهم يحشرون(انعام: 38)
ترجمه:
نه جنبندهاي در زمين و نه پرندهاي در هوا با دوبالش پرواز ميكند، مگر آنكه امتهايي
همچون شما(جن و انس) هستند. ما در كتاب آفرينش چيزي را نابجا بهكارنبرديم و از
چيزي كم نگذاشتيم؛ سپس آنان به سوي پروردگارشان فراآوردهشدگانند.
در مرحلة بعد، خداوند چرخه و گردش آفرينش را در مورد ‹جن و
انس› بهگونهاي مشترك مثالزده و آوردهاست:
اللهالذي
خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم من بعد قوه ضعفاً و شيبه يخلق مايشاء
وهوالعليم القدير(روم: 54)
و در آيهاي
ويژة انسان، آوردهاست كه:
هوالذي
خلقكم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم يخرجكم طفلاً ثم لتبلغوا اشدّكم ثم
لتكونوا شيوخاً(غافر: 67)
صفتهايي كه خداوند براي خود در پايان آيات آورده نيز قابل توجه
و انديشيدن است: در مورد آفرينش كيهان، عزيزالحكيم و در مورد انس و جن، عليمالقدير.
بنابراين، اخرجالمرعاي يك انسان، زايش، جواني و شادابي
اوست و غثاءً احواي او، پيري، مرگ، و پوسيدن جسم اوست؛ چنانكه در آيه آمد.
خداوند كريم، براي آفرينش و برگشتدادن آن نيز يك آية كلي دارد
كه تمام آفريدگان(كيهان و آنچه در آن است) را دربرميگيرد:
قل الله
يبدؤاالخلق ثم يعيده فانّي تؤفكون(يونس: 34)
نمونة
كاري
اكنون
براي نمونه، مراحل ششگانة آفرينش را در مورد گياهان بررسي ميكنيم: نوع گياه:
گندم.
1.
خلق: ماية اولية گندم با كن وجودي بهوجودآمده(اذا اراد شيئً ان
يكون فيقول له كن فيكون)
2. تسويه: در اين مرحله دانة گندم طراحي و
سازماندهي ميشود و مشخص ميگردد كه چهسودي بايد داشتهباشد، بهچهكار بيايد،
شكل گياه آن چگونه باشد و چگونه بايد مصرف شود، و …
3. تقدير: دانهاي با اين ويژگيها، خود، بايد
چهاندازهاي داشتهباشد؟ هنگامي كه به شكل يك گياه درامد تا چه اندازه رشدكند؟
طول و عرض برگهايش چهاندازهاي باشد؟ اين گياه درچه مدتي بايد به اوج شكوفايي
برسد؟ خوشههايش چه اندازهاي داشتهباشد؟ و در هر خوشه چند عدد دانه وجودداشتهباشد؟
و …
4. هدايت: پس از كاشته شدن، اين خداوند است كه
از قبل پيشبينيهاي لازم را كرده و مشخصشده با توجه به شرايطي كه بايد وجودداشتهباشد،
چگونه از زمين سربراورد و رشدكند.
5. اخرجالمرعي: رويش دانة گندم و سيرصعودي آن است، تا به گونة خوشهاي سرسبز و
شاداب درآيد.
6. فجعله غثاءً احوي: سير
نزولي اين گياه است تا از سرسبزي و شادابي، رو به زردي گذارد، قهوهاي شود، سياهشود،
و به خاكوخاشاك(حطام) تبديلگردد.
خداوند كريم همة اين موارد را در دانة گندم و در «دي. ان.
آ» آن نهفتهاست. جلالخالق!!
*****
بازگشتها:
1. نهجالبلاغه خطبة 90، فرازهاي 20
و 21
2و3. تفسير الميزان، ترجمه از متن عربي
4. پيام يونسكو: مهر 1365
تسبيحگويان
تسبح لهالسّمواتالسّبع والارض و من فيهن و ان من شيءالا
يسبح بحمده ولكن لايفقهون تسبيحهم.(اسراء: 44)
ترجمه: آسمانهاي هفتگانه و زمين و هركه در آنهاست، تسبيحگوي اويند؛ و
نيست چيزي مگر تسبيحگو به سپاس اوست. ليكن درنمييابند تسبيح آنها را.
شرح: يعني اين كيهان پهناور، و جهانهاي پيدا و ناپيداي آن، و آنچه
در هفت آسمان و در همة ستارهها و سيارههاي آنها، در زير درياها و اقيانوسها، در
جانوران و گياهان، در دل ذرهها و اتمها وجودداشتهباشد، هرچيزي كه به چشم شما
بيايد يا نيايد يا در مغز شما بگنجد يا نگنجد، ولي وجودداشته باشد، همه و همه
به نوعي تسبيحگوي خداوندند. يعني به اندازهاي كه اهميت وجودي دارند به همان
اندازه هم سپاس خداوند را نگاهميدارند. ولي كسي از گويش آنان آگاه نيست و آن را
دركنميكند.
اما خداوند نگفته‹لنيفقهون›
فرموده‹لايفقهون› يعني ممكن است روزي فرارسد كه مردمان تسبيتح آنان را درككنند.
چگونه ممكن است روزي فرارسد كه تا اندازهاي معلومشود
چگونه اجزاء هستي تسبيحگوي خداوندند؟
پاسخ: همان گونه كه ‹نظرية تار› ميگويد.
نظرية تار چه ميگويد:
«اين نظريه ميگويد درون يك الكترون، يك كوارك، يا هر ذرهاي
كه شما نام آن را شنيدهايد، چيزي وجوددارد؛ يك رشتهاي كوچك، رشتة كوچك انرژي
درحال ارتعاش؛ چيزي كه شبيه به يك تار بسياربسيار كوچك(صدميليونميليارد برابر
كوچكتر از ريزترين ذرات زيراتمي) درحال ارتعاش بهنظرميرسد.
ايدة شگفتآور در اين نظريه آن است
كه همچنان كه سيم يك ويولون ميتواند با الگوهاي متفاوت مرتعش شود، همچنانكه گوشهاي
ما نتهاي موسيقايي متفاوت را ميشنوند، اين تارهاي كوچك نظرية تار نيز ميتوانند
با الگوهاي متفاوتي مرتعش شوند.
آنها نتهاي متفاوتي توليدنميكنند؛
اما ذرات متفاوت را بهوجودميآورند. بنابراين درون يك الكترون تاري است كه به
نحوي مرتعشميشود؛ و درون يك كوارك تاري است كه به گونة ديگري مرتعش ميشود. اين
وضع مانند آن است كه موسيقي كرات را به درون بافت ميكروسكوپي جهان تزريقكنيم».
(روزنامة شرق: 14/9/83 ـ صفحة علم ـ بر اساس يك اظهارنظر درست، واژههاي ‹ريسمان›
به ‹تار› تغييريافت)
تأكيدي ديگر:
الم تروا انالله يسبح له من فيالسموات والارض والطير صافّات كل
قد علم صلاته و تسبيحه والله عليم بما يفعلون (نور: 41)
ـ هركه در هر جاي آسمانها و زمين است، و پرنده كه در هوا پرگشادهاست، تسبيحگوي اوست.
ـ هر جنبندهاي كه خداوند آفريده، در هرجا كه باشد، بهدرستي به
نماز و تسبيح خود آگاه است.
ـ خداوند به آنچه كه آفريدگانش انجامميدهند، بسيار آگاه است.
ـ نماز وظيفه اي است كه بر عهدة آفريده گذاشته شده است و
براي انجام آن ، قبله يابي لازم است. تا به بيراهه نرود و از مسير الهي بيرون
نشود.
ـ آيا خداوند براي انجام وظيفة آفريدگانش ميان بزرگ و كوچك
تفاوت ميگذارد؟
ـ آيا هر آفريده، پيش از انجام وظيفة خود (نماز و تسبيح)،
لازم نيست قبلهيابي و جهتيابيكنند؟
پاسخ اين پرسشها را يافتههاي دانش
انساني به ما ميدهد تا بدانيم در اين زمينة نيز چيزهايي براي گفتن هست:
«اين تنها پرندگان مهاجر نيستند كه خود را در حهت ميدان
معناطيسي زمين قرارميدهند؛ اخيراً معلوم شدهاست باكتريها كه ارگانيسمهاي
سادهاي به نظرميرسند نيز در جستوجوي خود براي يافتن شرايط بهينة زيستي از اين
خاصيت بهرهميبرند. اين موجودات ذرهبيني مغناطيسي، از يك قطبنماي ريز سلولي متشكل
از زنجيرهاي از تكنانوآهنرباها به نام ‹مگنتوزوم› استفاده ميكنند و همانند
عقربه قطبنما در حهت ميدان مغناطيسي قرارميگيرند».
«اينكه سلولها چگونه ميتوانند مگنتوزومها را علي رغم
تمايلي كه به دليل جاذبةمغناطيسي بين آنها براي به هم چسبيدن وجوددارد به صورت
زنجيرهاي پايدار و ثابت دراورند، تاكنون ناشناخته بود؛ اما اخيراً با استفاده از
فرايندهاي ژنتيك مولكولي و روشهاي تصويربرداري مدرن، پژوهشگران ‹مؤسسة ماكس پلانك›
در ‹برمن› كه در زمينة ميكروبيولوژي دريايي فعاليتدارد، و ‹مؤسسة ماكس پلانك
مارتين شرايد› آلمان كه در زمينة بيوشيمي فعاليت دارد؛ با همكاري يكديگر نوعي
پروتئين را يافتهاند كه ايجاد اين زنجيره از مگنتوزوم ها را موجب ميشود».
Cryoelectron tomography of a magnetotactic bacterium: a three-dimensional reconstruction of the interior of a Magnetospirillum gryphiswaldense cell. The cell membrane is blue, the magnetosome crystal red, and the surrounding vesicle yellow. The image makes it clear that both the membrane vesicle and the "mature" magnetosomes are strong like pearls on a chain along a filamentous structure (green), which is similar to a cytoskeleton. (Image: Max Planck Institute for Biochemistry)
«اين دانشمندان
نشاندادهاند كه اين پروتئين باعثميشود تا مگنتوزومها در راستاي ساختار
سيتواسكلتي كه قبلاً ناشناختهبود قرارگيرند. اين باكتريها درون سلولهاي خود،
مگنتوزمهايي كه به صورت زنجيره دنبال هم درميآيند تشكيلميدهند؛ و باكتري از
آنها براي تشخيص جهت بالا از پايين در ميدان مغناطيسي زمين و نيز حركت در لايههاي
آب براي يافتن بهترين شرايط رشد استفاده ميكنند».
با خواندن
اين بخش از مقاله هرمسلماني گذشته از آية بالا، به ياد اين آيه نيز ميافتد كه:
قل كل يعمل علي شاكلته فربكم اعلم بمن هو اهدي سبيلاً(اسراء: 84)
ترجمه: اي پيامبر بگو كاركرد هر موجودي بر مبناي تخمهاي
است كه او را شكلداده؛ پس پروردگارتان داناتر است كسي را كه اوست راهيافتهتر راهي را.
ياداوري: شاكله مؤنث شاكل. هر موجودي از تخمه به وجود ميآيد و بر مبناي
آن شكل ميگيرد.
«براي ساخت مگنتوزومها ، سلول نه تنها بايد مقدار زيادي
آهن از محيط پيرامون خود گرفته و اكسيد آهن ويژهاي توليدكند، بلكه اين بلورها
بايد داراي اعداد و اشكال و اندازههاي بلوري كاملاً تعريفشده باشند تا بتوانند
حسگرهاي كارامدي براي ميدان مغناطيسي باشند».
«براي كاركرد بهينة آنها، اين بلورهاي مگنتوزوم بايد به
صورت زنجيرهاي دنبال هم در داخل سلول قرارگيرند تا گشتاور مغناطيسي آنها با هم
جمع شود. تنها اين ساختار زنجيرهايشكل است كه به مگنتوزومها اين امكان را ميدهد
كه همانند عقربههاي قطبنما عمل كرده و باكتري را در راستاي ميدان مغناطيسي
نسبتاً ضعيف زمين قراردهد». (كل يعمل علي شاكلته)
«اخيراً اين دانشمندان توانستهاند بخشي از دي ان آ را كه
به نظر ميرسد حامل كل اطلاعات ژنتيكي لازم براي تشكيل و ساماندهي ذرات مگنتوزوم
باشد شناساييكنند. در اين بخش از دي ان آ به نام جزيرة مگنتوزوم، دستكم 25 تا 30
ژن مگنتوزومي مختلف وجوددارد ولي نقش آنها كاملاً معلوم نيست. دانشمندان با بررسي
جزاير مگنتوزومي و عملكرد آنها به ژني برخوردند كه يكي از توليدات آن جزئي از
غشائي بود كه هر بلور مغناطيسي را احاطه ميكرد».
«اين واقعيت كه ساختار زنجيرهاي باكتريهاي نانومغناطيسي
دقيقاً با ژنتيك تنظيم ميشوند نيز، اثراتي بر درك ما از چگونگي قرارگرفتن
ارگانيسمهاي بالاتر در راستاي ميدان مغناطيسي ميدهد. ما سالهاست كه ميدانيم
برخي حيوانات نظيرر ماهي قرلآلا يا كبوتر خانگي در برخي بافتهاي ويژة خود داراي
زنجيرة بلوري مغناطيسي هستند. اين زنجيرهها به نحو حيرت آوردي شبيه زنجيرههايي
است كه در باكتريها وجودداشته و احتمالاً از طريق مكانسم مشابهي توسعه مييابد».( كل يعمل علي شاكلته) همشهري 19/10/84
اين بود گفتارهايي علمي؛ ولي
در اين زمينه گفتارهايي عرفاني نيز وجوددارد كه آگاهي از آنها خالي از بهره
نيست؛ مانند:
«پروردگار متعال ذرهاي از روح خويش را درون هر موجود بهوديعتقرارداده
تا هدايتگر او در مسير تكاملي باشد؛ اما اغلب موجودات به آن آگاهي نداشته و اسير
نفسانيات و غرائز حيواني ميباشند. سر ريسمان الهي(همان ذرّة اولية روحالهي) در
درون روح ما قرارداشته و سر ديگر آن به تمامي موجودات هستي وصل است.
براي اتصال و چنگانداختن به اين
ريسمان، لازم است ما با ضمير ناخودآگاه خويش(روح) ارتباط برقراركنيم. اين ارتباط
هنگامي برقرارميشود كه صفات الهي را در خود تقويتنموده و از نفسانيات دوريكرده
و به نيروها و انرژيهاي دروني دستيابيم».
(حقيقت زمين نوشتة جمشيد مبين ـ ص 10و 11)
و اينجاست كه اين آيات نيز معنا و مفهوم خود را بهتر ميرسانند:
فسبحان الذي بيده ملكوت كل شيء واليه ترجعون(يس: 83)
ترجمه: پس پاكومنزه است كسي كه بهدست اوست سررشتة
هرچيزي و به سوي او برميگرديد.
قل من بيده ملكوت كلشيء و هو يجير و لايجار عليه(مؤمنون:
88)
ترجمه: بگو بهدست كيست سررشتة هرچيزي و او پناهميدهد
و پناهدادني نيست؟
براي درك بهتر اين آيات و اينكه از
كنار آنها نگذريم، دوران بردهداري را بهيادآوريد، و تصوركنيد بندهاي را كه
سررشتة هستي و نيستياش به دست مالك اوست؛ و او نهتنها هيچ اختياري از خود ندارد
و هركاري را كه مالكش بگويد بايد انجامدهد، بلكه سپاس رب خويش را نيز بايد كه
بجا آورد. وگرنه تنبيه و يا تأديب خواهدشد.
خداوند در
اين دو آيه ميخواهد بگويد كه تمام اجزاي هستي مالكيتش از آن اوست و آنها
همان رفتاري را با خداوند دارند كه آن بنده با پروردگار خويش دارد. يعني
فرمانبردار و تسبيحگوي اويند. بنابراين اگر به شما جن و انس اختياري دادهام،
نبايد كه از آن بد بهرهبرداريكنيد؛ بلكه شايسته آن است كه مانند تمام اجزاي
هستي، شما نيز فرمانبردار و تسبيحگوي من باشيد؛ تا دستكم، ارزش يك جزء و ذرّة بياختيار
و ظاهراً بيشعور را داشتهباشيد.
بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندياش كس نتواند كه
بجا آورد
آفريدگاني
خرد، ساختارهايي كلان
سعدي عليهالرحمه:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
چندين قرن از اين گفتة سعدي ميگذرد. ببينيم دفتر هوشياران
اين روزگاران چه شناختهايي را به رشتة پژوهش كشيدهاست:
«الهام از صدف نرمتنان براي طراحي»
«اقيانوسها محيط خطرناكي براي موجودات زندة نرمتن نظير حلزون
دريايي هستند، اما چنين محيطي سبب پيدايش يك سيستم دفاعي نانوساختار پيشرفته در
سطح بدن اين موجودات شده كه سفت و محكم و در عين حال سبك هستند؛ و به نام صدف
معروفند. درك اصول اساسي طراحي چنين سيستم زرهي طبيعي ميتواند به مهندسان و
طراحان در طراحي پوششهاي سخت پيشرفته كمككند».
«هماكنون در MIT محققان در حال مطالعة ساختار و
مكانيك لاية سخت نانومتري دروني صدف نرمتنان هستند… صدف از 95
درصد كربنات كلسيم كه يك سراميك شكننده است و پنج درصد بيوپليمر انعطافپذير كه
مواد نسبتاً ضعيف هستند، تشكيل شده است. اين مواد به صورت يك ساختار خشتوملات با
انباشتهشدن ميليونها صفحة سراميك به اندازة چند هزار نانومتر برروي همديگر تشكيلشدهاند.
هر لايه از صفحات به وسيلة لاية نازكي از بيوپليمر مذكور به هم ميچسبند… »
«با جايگزينكردن قطعات ضعيف ساختمان صدف با مواد محكمتر
ميتوان كامپوزيتهاي بسيار سفت و محكم براي استفاده در پوششهاي زرهي با
كاربردهاي ساختاري، مانند پانلهاي خودروها يا بال هواپيما بهدستآورد. اين تيم
پژوهشي مطالعات تجربي خود را با تصويربرداري از صفحات نازك بريدهشده از صدف يك
نوع حلزون دريايي با استفاده از ميكروسكوپ نيروي اتمي (AFM) آغازكردند. تصاوير بهدستآمده،
برامدگيهايي را در مقياس نانو با سطح صاف و هموار به همراه مولكولهاي بيوپليمري
با ارتفاع يك نانومتر كه به آنها متصل بودند نشانميدهد».
«لايههاي صدف به منظور تشكيل يك ساختار محكم از دو مادة
ضعيف توسط بيوپليمرها، به همديگر ميچسبند… اين تيم هم
اكنون در حال مطالعة نيروي چسبندگي بين صفحات سراميكي و بيوپليمر انطافپذير در مقياس
نانو، و همچنين خواص نانومكانيك مولكولهاي منفرد بيوپليمر هستند».(شرق: 26/7/84)
اين اولين يا چندمين باري نيست كه ظاهراً ناچيزترين و
بياهميتترين آفريدگان خداوند چنين ‹نشانههاي› شگفتانگيزي را از خود بروزميدهند
و الگويي براي انديشمندان و رايمندان ميشوند. همين يكي دو سال پيش در خبرها
آمدهبود كه سازندگان رباتها دريافتهاند بهترين الگوي حركتي يك ربات، پاهاي ظريف
با اندازهها و طرح دقيق سوسكهاست؛ و اكنون نوشتهاي ديگر در اين راستا:
«بهرهگيري از پوستة حشرات در تجهيزات نظامي»
«پژوهشگران دانشگاه ‹كانزاس› آمريكا موفق به شناسايي ژني شدند كه
سختي پوستة بدن حشراتي از قبيل سوسك را موجب ميشود . از دهة 1940 پژوهشگران در
حال بررسي آنزيمهايي بودند كه موجب سختشدن پوستة سوسكها ميشود. در آخرين بررسيهاي
انحامشده، مشخصشد آنزيمي به نام ‹لاساس2›، سختي پوستة اين حشرات را برعهدهدارد.
به گفتة محققان پوستة بدن سوسكها در ابتدا نرم است، اما با گذشت زمان رفتهرفته
با حفظ برّاقي و انعطافپذيري حالت محكمتري به خود ميگيرد. بنابر اعلام پايگاه
ملي دادههاي علوم زمين، اين پژوهشگران هم اكنون مشغول بررسي فرايندهايي هستند كه
موجب اين تغييرا ت است. نتايج بهدستآمده در توليد نسل جديدي از تجهيزات نظامي از
قبيل هواپيما بهكارخواهدرفت».(شرق: 6/6/84)
«الهام از نحوة عمل مورچهها در
تعمير فضاپيما»
«پژوهشگران سازمان ملي تحقيقات فضائي استراليا با همكاري
كارشناسان سازمان فضانوردي آمريكا (ناسا) سرگرم تكميل طرحي هستند كه هدف آن طراحي
بدنة جديدي براي فضاپيماهايي است كه ميتواند به طور خودكار آسيبهايي را كه در
اثر برخورد با زبالههاي فضائي بهوجودميآيد ارزيابي كند. انديشة اصلي اين طرح با
الهام از نحوة عمل مورچهها شكل گرفتهاست، و نخستين گام در زمينة ساخت
فضاپيماهايي به شمارميآيد كه از توانايي تعمير خود برخوردارند… پژوهشگران استراليايي و آمريكايي تاكنون
طرحي براي پوستة بيروني فضاپيماهاي جديد طراحي و تكميلكردهاند كه كه از 192 سلول
مجزا تشكيلشدهاست. در زير هر سلول يك سنجنده وجوددارد كه اثر ضربه و برخورد ذرات
و اشياء را مشخصميكند و يك پردازنده الكترونيك كه مجهز به الگوريتم يا نرمافزاري
است كه به سلول اجازهميدهد اطلاعات دريافتي را به سلولهاي مجاور انتقالدهد.
اين نحوة عمل سلولهاي پوسته جديد مشابه نحوة عمل مورچهها در هدايت هم لانههاي
خود به سمت منابع غذايي يا به سوي لانه است… هدف نهاي ناسا
طراحي و توليد فضاپيماهاي موسوم به ‹فضاپيماهاي كهنهنشدني› است كه قادرند صدمات
را شناسيايي ، ارزيابي و تعمير كنند».(شرق: 26/6/84)
اين خبر مربوط به
شهريورماه 84 است؛ ولي در بهمن ماه همين سال در خبرها اعلامشد كه چنين طرحي به
اجرا درامدهاست.
پژوهشی دیگر که
بدون ترجمه نامش را <هنگامی که میکروبها کارساز میشوند> گذاشته ام:
Joint Genome Institute Finishes 100th Microbial Genome
Microbes, thriving in even the world's most extreme
environments, are capable of performing myriad biological functions, learned
over the billions of years they have inhabited the planet. Those lessons, and
how they can be captured to render clean renewable sources of energy and to
repair damaged environments, are among the many secrets encoded in their DNA
sequence. On May 23, at the general meeting of the American Society of
Microbiology (ASM), the U.S. Department of Energy Joint Genome Institute (DOE JGI)
will announce that it has finished the sequence of 100 microbial genomes and
released this information for the benefit of the global research community.
Saccharophagus degradans 2-40. (formerly Microbulbifer degradans) Ronald Weiner,
ASM President Dr. Stanley Maloy, who will touch on DOE
JGI's achievement in his President's Forum remarks, said that the 100 microbes
represent a rich portfolio of the vast and mostly uncharacterized microbial
world. "DNA sequencing has opened a particularly productive vein to mine
in exploring and expanding the frontier of microbiology. Especially where,
through conventional culture methods, we are unable to shed light on the
metabolic profiles of these microorganisms and their environmental
implications, DNA sequencing provides us a welcome set of tools."
"The power of DOE JGI sequencing microbes, and
other organisms, is that it gives us the complete genomic 'parts list' of those
organisms," said Dr. Raymond L. Orbach, Director of the DOE Office of
Science. "With this list in hand, we can explore how microbes use these
parts to build and run their key functions, many of critical importance to DOE
because they can break down plant materials to produce such useful sources of
energy as ethanol and hydrogen, and clean up toxic waste sites. We know that
microbes can perform these and a multitude of other amazing tasks and with the
proper technology we can harness these capabilities."
DOE JGI, a national user facility, has sequenced or is
in the process of sequencing over 380 organisms, more than any other
institution in the world. DOE JGI averages over 3.1 billion bases or letters of
sequence generated per month, or roughly the equivalent of a human genome once
over. As microbes range in size from typically five to tens of millions of
bases, several microbes could be sequenced in one day. However, the sequencing
process, in order to meet rigorous quality standards and to satisfy the demands
of the scientific community, is an iterative one, requiring six- to eight-times
coverage. The term "finished," associated with the 100 microbial genomes
accomplished by DOE JGI, is a technical designation referring to a standard of
accuracy established for the Human Genome Project of tolerating no more than
one mistake in 50,000 letters of genetic code with no gaps.
The microbes sequenced by DOE JGI, both single-celled
and those multi-celled organisms invisible to the naked eye, cross all main
branches of the tree of life: Eubacteria, Archaea, and even the Eukaryota,
which include microscopic fungi, plants, and animals.
The 100th microbial genome, a project originally
proposed by Dr. Kevin Sowers of the Center
of Marine Biotechnology
at the University of Maryland Biotechnology Institute (UMBI), is Methanosarcina
barkeri fusaro, a methane-producing organism that exploits a unique metabolic
pathway to do the job. This microbe, while isolated from a freshwater mud
sample, also lives in the rumen of cattle where cellulose and other
polysaccharides are digested.
"We are delighted that the DOE JGI’s 100th genome
is a microorganism that one of our UMBI faculty members has been studying to
evaluate its potential for bioremediation and as an alternative energy
source," said Dr. Jennie Hunter-Cevera, UMBI President. "By
sequencing this and other important organisms, DOE JGI is helping to accelerate
biotechnology discovery and innovation."
Microbes are critical micromanagers in the balance of
nature. DOE JGI collaborator Dr. Donald A. Bryant, Ernest C. Pollard Professor
of Biotechnology and Professor of Biochemistry and Molecular Biology at Penn State
University , elaborates.
"Green sulfur bacteria, Chlorobi, are extremely
important players in the global cycling of carbon, sulfur, and nitrogen,"
said Bryant. "Thanks to DOE JGI, the availability of multiple genome
sequences for the Chlorobi has turbocharged our functional genomics studies.
This has allowed us to make remarkable progress in understanding sulfur and
ferrous iron oxidation, carotenoid and chlorophyll biosynthesis, photosynthetic
light harvesting, oxygen tolerance, and many other aspects of the physiology and
metabolism of the green sulfur bacteria."
The search for microorganisms that can inform solutions
to energy and environmental challenges can go to the extremes--the boiling hot
pools in Yellowstone
National Park , for
instance--and lead to new biotechnology products.
"DOE JGI has played an invaluable and otherwise
unavailable role in the development of new enzymes for industrial use,"
said David Mead, President & CEO, of Lucigen Corporation. "The
sequence acquisition of DNA from superheated thermal aquifers and other unique
sources has resulted in the discovery of a new class of thermostable DNA
polymerases and unique thermostable cellulase and hemicellulase enzymes.
Without the DOE JGI these valuable molecules would not have made it into the
marketplace."
نشانه های طبیعی
انديشيدن در
نشانههاي طبيعي، الهامگيري و الگوگيري از آنها، به كارگيري انديشه در كردار، و
سختكوشي دانشمندان را با آوردن چند نمونه دانستيم؛ اما بايد دانست قرآنكريم
در پيمودن اين راهها، ما مسلمانان و ديگران را به مصداق بسياري آيهها از جمله
آيههاي زير راهنماييكردهاست:
ـ ولقد صرفنا للناس في هذاالقرآن من كل مثل فابي اكثرالنّاس الاّكفوراً (اسراء:
89)
ـ ولقد ضربنا للناس في هذاالقرآن من كل مثل لعلّهم
يتذكّرون(زمر:
27)
در آيه ديگري موضوع مهمتري را كه مربوط به عنكبوت(يكي از
نشانههاي طبيعي) و در سورة عنكبوت است به يادمان ميآورد كه در راستاي دو آية
بالاست:
و تلكالامثال نضربها للناس و ما يعقلها الاّ العالمون(آية 43)
در اين آيه نيز خداوند ميفرمايد «ما
مثلها را براي همة مردم ميزنيم ولي جز دانشمندان كسي در اين مثلها تعقل و
انديشه نميكند».
كنكاش در واژگاني چند پيرامون سفارش قرآن به انديشيدن و پندگرفتن
از نشانههاي طبيعي:
تفكر در نشانههاي طبيعي: با عبارتهايي همچون ‹لقوم يتفكرون›
و ‹لعلهم يتفكرون› 17 آيه.
تعقل: با عبارتهايي همچون ‹لعلكم تعقلون› و ‹افلاتعقلون› 24 آيه.
تعقل: با عبارتهايي همچون ‹لايعقلون› 22 آيه.
جملههاي اين آيهها شرطي و استفهامي است و جملة اثباتي
كمتر دارند.
اولوالالباب(خردمندان): با اين مفهوم كه ‹خردمندان از نشانههاي ما پندميگيرند›،
16 آيه.
علم، دانش و آگاهي: در حدود 400 آيه؛ كه جداكردن آيههاي مربوط به نشانههاي
طبيعي آن بسيار مشكل است. ميتوان گفت حدود يك پنجم آنها در زمينه نشانههاي طبيعي
است. يك نمونه:
و في الارض آيات للموقنين و في انفسكم افلاتبصرون (ذاريات: 20 و 21)
ترجمه: و در زمين است نشانههايي براي يقينكنندگان و در خودتان آيا
پس بصيرت نمييابيد؟
تدبر (پشتبيني يا انديشيدن و
پندگرفتن) آيههاي قرآن: 4 آيه.
تفسير قرآن: آيهاي نداريم.
دو آية شگفتانگيز ديگر در زمينة
پندگرفتن از نشانهها طبيعي:
انما يخشيالله من عبادة المعلماء (فاطر: 28)
ترجمه: همانا پروادارند خداوند را
برخي از بندگان دانشمندش.
تصورنكنيد منظور از علماء
تنها دانشمندان ديني است، بلكه از آيه چنين برميآيد كه هردانشمندي از هر تخصصي،
اگر دانشش او را پرهيزگار كند، او از خدا پروا خواهدداشت، و چون دانشمندان علوم
محض آيات خدا را بيشتر با چشم و دل ميبينند، بيشتر خداترس خواهند بود، مگر آن
عالم ديني كه آيات خدا را بهتر از ديگران با چشم دل و بصيرت ببيند، كه بسيار
كميابند.
سنريهم آياتنا فيالافاق و في انفسهم
حتي يتبيّن لهم انّهالحقّ (فصّلت: 53)
ترجمه: ما بهزودي به آنها مينمايانيم
‹نشانهها›ي خود را در «طبيعت» (ايات افاقي) و در خودشان (آيات انفسي)، تا اينكه
براي آنها روشنشود كه همانا آن (قرآن) حق است.
نشانه هاي طبيعي در سورة روم
و من آياته ان خلقكم من تراب ثمّ اذا انتم بشر تنتشرون(20)
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل
بينكم موّدّه و رحمه اين في ذلك لآيات لقوم يتفكرون(21)
و منآياتهخلقالسّمواتوالارضو اختلافالسنتكم و الوانكم
انفيذلك لآيات للعالمين(روم:22)
ترجمه: از نشانههاي او، آفرينش كيهان و اختلاف زبانها و رنگهاي
پوست شماست، همانا در اين تفاوتگذاري نشانههايي براي دانشمندان است.
و من آياته منامكم باليل و النهار و
ابتغاؤكم من فضله ان في ذلك لآيات لقوم يسمعون(23)
و من آياته يريكم البرق خوفاً و طمعاً … ان في ذلك
لآيات لقوم يعقلون(14)
و من آياته ان تقوم السّماء و الارض بامره (25)
و من آياته اني يرسل الرياح مبشّرات و ليذيقكم من رحمته و لتجري
الفلك بامره (46)
نشانههاي طبيعي و قرآني در آغاز
سورة ‹جاثيه›
انّ فيالسّموات و الارض لآيات للمؤمنين(3) و في خلقكم و
ما يبثّ من دابّه آيات لقوم يوقنون(4) واختلاف الّيل والنّهار و ما انزل
الله من السّماء … آيات لقوم يعقلون(5) تلك آيات الله نتلوها
عليك بالحقّ فبأي حديث بعدالله و آياته يؤمنون(6) … يسمع آيات
الله تتلي عليه ثمّ يصرّ مستكبراً … (8) و اذا
علم من آياتنا شيئاً اتّخذها هزواً … و سخّر لكم ما
فيالسّموات و ما فيالارض جميعاً منه انّ في ذلك لآيات لقوم يتفكرون(13)
كنكاش در واژگان انديشيدني قرآن، اين نتيجه را ميدهد كه
خداوند به ما ميگويد با راهنمايي قرآن من، طبيعت را تفسيركنيد نه با ذهن
خود قرآن مرا. كه قرآن من با ذهن شما قابل تفسير نيست؛ بلكه با پيشرفت دانش است كه
قرآن تفسير ميشود و يكي از راههاي پيشرفت دانش، توجه به راهنماييهاي قرآن از
راه تدبر آن است؛ (مبادله
اي دوسويه). از سوي ديگر، مواظب باشيد آناني كه قرآن ندارند از شما كه قرآن داريد
پيشينگيرند؛ كه تاكنون گرفتهاند.
پردازش چند مفهوم سازماني كيهان
1ـ ابرگرانش
الف: برخي بخشهاي جهان پيدا، برخي ديگر را نگاهداشتهاند.
ب: جهان پيدا زير سلطة گرانش جهان نيروهاست.
ج: جهان نيروها زير تأثير گرانش عرش است.
د: عرش كانون حلزون كيهاني است.
ه: كانون حلزون كيهاني به منبعي لايزال گرهخورده، و
قبضة آن در دست تواناي خداوند است.
و: پس ابرگرانش خود خداوند است و اگر او اين پيوند را
بگسلاند، تعادل گرانش در كيهان بههمخورده، و كيهان در «تنهايي بزرگ»Big Loneliness)) به «سراشيبيبزرگ»(Big Tip) فروخواهدافتاد.
عرفا نيز گفتهآند: اگر آني آن شعاع
“ وجود “ كه موجودات را با آن شعاع، با آن اراده و با آن تجلي، «نمود» فرموده، اگر
آني آن تجلي برداشته شود، تمام موجودات لاشيءاند، برميگردند؛ از حالت وجودي
خارج ميشوند و به حالت اولشان برميگردند. (تفسير سورة حمد ص 26 دفتر انتشارات
اسلامي)
2ـ فضا ـ زمان(جايگاه)
الف: نيوتن با ارائة قانون گرانش، زمين و آسمان را يكيكرد.
ماكسول بين الكتريسيته و منيتيك يگانگي ايجادكرد. و اينشتين موجب يگانگي فضا و
زمان شد.
ب: فضا و زمان را نميتوان عيني تصوركرد و آنچه كه عيني ميتواند
باشد، يگانگي آنهاست؛ كه اينشتين آن دو را يگانه كرده و spacetime(جايگاه) نامگذاري كرد. قرآن كريم،
پيش از او از اين مفهوم با عنوان «كرسي» يادكردهاست.(در اين زمينه به گفتار
‹سازمان كيهان› بازگشتشود.)
3ـ خميدگي كيهان
الف: اينشتين با خميدهدانستن جايگاه، آن را از پس زمينهاي
بياثر به عاملي مؤثر و پويا در برابر رويدادهايي كه در آن روي ميدهد، مبدلساخت.(هاوكينگ)
ب: قرآن كريم پيش از اينشتين با ارائة شكل حلزوني كيهان و
خميدهدانستن «جايگاه»، آن را از پسزمينهاي بيهوده، به عاملي مؤثر و پويا در
برابر رويدادهايي كه در زندگي انسان رخميدهد، مبدلساختهاست.
قرآن كريم ميفرمايد:
1.
و له ماسكن فياليل والنهار(انعام: 13)
ترجمه: و از آن اوست آنچه در شب و روز ساكن است.
2. الم تر الي ربك كيف مدالظّل ولو شاء
لجعله ساكناً ثم جعلناالشمس عليه دليلا ثم قبضناه الينا قبضاً يسيرا(فرقان: 45 تا 55)
ترجمه: آيا به سوي پروردگارت نمينگري كه چگونه سايه را كشيد؛ و
اگر ميخواست همانا آن را ساكن قرارميداد. سپس خورشيد را دليلي بر آن قرارداد.
سپس آن را به سوي خود برگرفتيم برگرفتني شدني.
3. اولم يروا الي ماخلقالله من شيء يتفيّؤا ظلاله عناليمين
والشمائل سجداً لله وهم داخرون(نحل: 48)
ترجمه: آيا نمينگرند به آنچه آفريدهاست خداوند از چيزي كه ميافكند
ساية خود را از راست و چپ سجدهكناناند براي خداوند و آنان فروتناناند.
4. انطلقوا الي ظل ذي ثلاث شعب لا
ظليل ولا يغني مناللهب(مرسلات: 30 و31)
ترجمه: برويد به سوي ساية داراي سه
شاخه. نه سايهافكن است؛ و نه بينيازكند از شرارة آتش.
5. اوقد لي يا هامان عليالطّين
ترجمه: برافروز (پرتوافكني كن) براي من اي ‹هامان› بر گل.
شایسته است فيزيكداناني كه كارويژگيشان نور، امواج نوري و
پرتوهاي گوناگون است! روي اين آيات از ديدگاه فيزيك و ماهيت نور کاركنند؛ و دستاوردهای خود را به جهانیان اعلام كنند.
1385 - احمد شمّاعزاده