Friday, October 25, 2013

آنگاه که دریچه خرد بسته شود!!


مبارزه‌ پیامبر اکرم با جاهلیت

شیطان

اعراب شبه جزیره، پس از حضرت ابراهیم علیه السلام كه در فلسطین مى ‏زیست، و فرزندش اسماعیل علیه‌السلام كه در حجاز اقامت داشت، نخست پیرو احكام و آداب و رسومى بودند كه از آن دو پیغمبر خدا باقى مانده بود. اما بعدها یهود و نصارا و بت پرستى در نقاط مختلف شبه جزیره رسوخ یافتند و از این راه‏ اوهام و خرافاتى در میان جوامع و قبائل عرب رایج ‏شد
.
این رشته های بی اساس، یكی از علل عقب افتادگی این ملت، از ملل دیگر و بزرگترین سدّ در برابر پیشرفت آئینِ اسلام بود؛ و از این جهت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله با تمام قدرت می كوشید كه آثار « جاهلیت » را كه همان افسانه و اوهام بود از میان بردارد . چنانکه امیرمۆمنان علی علیه‌السلام، اشاره می فرماید :
«خداوند محمد را به رسالت برانگیخت در حالی که مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را می پیمودند هوا و هوس آنان را سرگشته ساخته بود و بزرگی خواهی شان به فرودستی انداخته، از نادانی جاهلیت خوار و سرگردان و در کار نااستوار به بلای نادانی گرفتار». (نهج البلاغه: خطبه 95)
اینك برای روشنتر ساختن موضوع، نمونه هایی را در این جا می آوریم .

موجودات افسانه ای

اعراب به وجود شیاطین و مرده و جن و قطرب و غدار معتقد بودند و براى هر كدام نیز حالات و اوصافى ذكر مى‏كردند.  جمعى از عرب معتقد به وجود «غول‏» بودند، و عقیده داشتند كه غول‏ها در شب‏ها و جاهاى خلوت پیدا مى ‏شوند یا در بیابان‏ها سر راه ‏ها را مى‏ گیرند و باعث آزار آدمى مى‏ شوند. عرب هم در صدد بر مى ‏آمد كه غول را تعقیب كند و نگذارد به او آسیبى برساند.  مسعودى نقل مى ‏كند كه بعضى از صحابه از جمله عمر بن خطاب گفته است كه وى پیش از ظهور اسلام در یكى از سفرهایش به شام، غول را دیده است كه در صدد آزار رساندن به وى بوده و عمر با شمشیر او را زده است! (مروج الذهب:2/155)
پیامبر عظیم الشأن اسلام، نه تنها از آن عقائد خرافی كه به ضرر خود و اجتماع تمام می شد، جلوگیری می نمود؛ بلكه حتی اگر یك افسانه محلی و یك فكری بی اساس به پیشرفت هدف او كمك می كرد نیز با تمام قوا و نیرو با آن مبارزه می نمود و كوشش می كرد كه مردم بنده حقیقت باشند نه بنده افسانه و خرافات

جادوگری و قمار

جادوگرى به نام كهانت در میان قبائل مختلف رواج داشت، و جادوگر از مقام والائى برخوردار بود و راى او را هر چه بود به كار مى‏ بستند، و سرپیچى از آن را شوم مى‏ دانستند.  ازلام، تیرهاى كوچكى بود كه از درختى به نام «نبع‏» كه با صلابت و قابل انحناء بود مى‏ گرفتند و به یك اندازه تراشیده و صاف مى‏ نمودند و به هر كدام رنگ مخصوصى مى ‏زدند و در قمار و فالگیرى از آنها استفاده مى ‏كردند، و به آنها «قداح‏» مى‏ گفتند. عرب براى جنگ و صلح و انتقام گرفتن و قربانى كردن و ازدواج و یقین به این كه فلان طفل زنازاده است ‏یا نیست، یا فلان كار را بكند یا نكند، از این تیرها كسب تكلیف مى‏ كرد و نتیجه هر چه بود مى‏باید به كار بست.
خداوند در قرآن مجید نصیب و بهره‏گرفتن از این نوع رایزنى و نظرخواهى و فالگیرى را مانند شراب و قمار اكیدا نهى كرده و آن را پلیدى و از كارهاى شیطانى دانسته است:
«یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون»(مائده/ 93)

دخیل بستن بر جهالت

بعضى دیگر «ذات انواط» یا همان دخیل بستن را پرستش مى‏كردند. «ذات انواط» درخت بزرگ سبزى بود که در وادى نخله قرار داشت و از زیارتگاه ‏هاى مردم مكه به شمار مى ‏رفت. كفار قریش و سایر قبائل عرب هر سال به زیارت آن مى‏ رفتند و سلاحهاى خود را بر آن مى ‏آویختند. در آنجا قربانى مى‏ كردند، و یك روز در آنجا مى ‏ماندند. (سیره ابن هشام: 4/893)

خرافات
خرافاتِ خانمان سوز

عرب جاهلی، موقعی كه وارد دهی می شد و از بیماری وبا، یا دیو می ترسید، برای رفع ترس در برابر دروازه روستا، 10 بار صدای الاغ می داد و گاهی این كار را با آویختن استخوانِ روباه به گردن خود، توأم می نمود . و اگر در بیابانی گم می شد، پیراهن خود را پشت رو می كرد و می پوشید .
موقع مسافرت كه از خیانت زنان خود می ترسید، برای كسب اطمینان نخی را بر ساقه یا شاخه درختی می بست، موقع بازگشت اگر نخ به حال خود باقی بود، مطمئن می شد كه زن او خیانت نورزیده است، و اگر باز، یا مفقود می گردید، زن را به خیانت متهم می ساخت .
اگر دندان فرزند یکی از آنان می افتاد، آن را با دو انگشت به سوی آفتاب پرتاب كرده می گفتند : آفتاب ! دندان بهتر از این بده . زنی كه بچه اش نمی ماند ؛ اگر هفت بار بر كشته مرد بزرگی قدم می گذاشت، معتقد بودند كه بچه او باقی می ماند و  . . .
این بود مختصری از انبوه خرافاتی كه محیط زندگی اعرابِ دوران جاهلیت را تاریك و سیاه، و فكر آنها را از پرواز به اوج تعالی بازداشته بود .

مبارزه ای تمام عیار

سیاستمداران جهان، كه جز حكومت بر مردم غرض و مقصدی ندارند، پیوسته از هر پیش آمدی به نفع خود استفاده می كنند. حتّی اگر افسانه های باستانی و عقائد خرافاتی ملّتی به ریاست و حكومت آنها كمك كند، از ترویج آن خودداری نمی نمایند؛ و اگر آنان، افرادی متفكر و منطقی باشند، در این صورت به نام احترام به افكار عمومی و عقاید اكثریت، از افسانه ها و اوهام كه با میزان و مقیاس عقل تطبیق نمی كند، طرفداری می كنند .
ولی پیامبر عظیم الشأن اسلام، نه تنها از آن عقائد خرافی كه به ضرر خود و اجتماع تمام می شد، جلوگیری می نمود؛ بلكه حتی اگر یك افسانه محلی و یك فكری بی اساس به پیشرفت هدف او كمك می كرد نیز با تمام قوا و نیرو با آن مبارزه می نمود و كوشش می كرد كه مردم بنده حقیقت باشند نه بنده افسانه و خرافات. آن حضرت هنگامی كه « معاذ بن جبل » را به یمن اعزام نمود، به او چنین دستور داد:
«وَ أَمِتْ أمْرَ الجاهِلیَّةِ إلاّ ما سَنَّهُ الإسلام وَ أظهِرْ أمرَ الإسلامِ كُلَّهُ صَغِیرَهُ وَ كَبیرَهُ ؛ (سیره ابن هشام: 3/412) ای معاذ، آثار جاهلیت و افكار و عقاید خرافی را از میان مردم نابود كن، و تمام سنن اسلام را (كه همان دعوت به تفكر و تعقل است) زنده نما .
مبارزه وی با افسانه و خرافه، كه نمونه بارز آن، مبارزه با بت پرستی و الوهیت هر مصنوعِ ممكن می باشد؛ نه تنها شیوه دوران رسالت او بود، بلكه او در تمام ادوار زندگی، حتّی در زمان كودكی با اوهام و خرافات مبارزه می نمود .
روزی كه سنّ پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله از چهار سال تجاوز نمی كرد، و در صحرا زیر نظر دایه و مادر رضاعیِ خود «حلیمه» زندگی می نمود، از مادر خود خواست كه همراه برادران رضاعی خود به صحرا رود . حلیمه می گوید : فردای آن روز، محمد را شستشو دادم، و به موهایش روغن زدم، به چشمانش سرمه كشیدم، برای اینكه دیوهای صحرا به او صدمه نرسانند، یك مهره یمانی كه در نخ قرار گرفته بود، برای محافظت به گردن او آویختم . محمد مهره را از گردن درآورد و چنین گفت: مادرجان! آرام، خدای من كه پیوسته با من است، نگهدار و حافظ من است .(بحارالانوار: 15/392)
این رشته های بی اساس، یكی از علل عقب افتادگی این ملت، از ملل دیگر و بزرگترین سدّ در برابر پیشرفت آئینِ اسلام بود؛ و از این جهت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله با تمام قدرت می كوشید كه آثار « جاهلیت » را كه همان افسانه و اوهام بود از میان بردارد
آن حضرت در زمان رسالت آسمانی خویش نیز از مبارزه با افکار جاهلی فروگذار نکرد، حتی اگر آن تفکر به نفع مقام و جایگاه اجتماعی ایشان بود.
روزی « ابراهیم »، یگانه فرزند ذكور پیامبر صلّی الله علیه وآله، درگذشت . آن حضرت در مرگ وی غمگین و دردمند بود و بی اختیار اشك از گونه چشمان او سرازیر می شد. روز مرگ او آفتاب گرفت، ملت خرافی و افسانه پرست عرب، گرفتگی خورشید را نشانه عظمت مصیبت پیامبر صلّی الله علیه وآله دانسته و گفتند: آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر صلّی الله علیه وآله گرفته است . آن حضرت تا این جمله را شنید، بالای منبر رفت و فرمود: آفتاب و ماه، دو نشانه بزرگ از قدرت بی پایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند، هرگز برای مرگ و زندگی كسی نمی گیرند. هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید. در این لحظه از منبر پایین آمد، و با مردم نماز آیات خواند .(بحار الانوار: 22/155)
فكر گرفتگیِ خورشید، به خاطر مرگ فرزندِ صاحب رسالت، گرچه عقیده مردم را نسبت به وی محکم تر می ساخت و در نتیجه به پیشرفت آیین او كمك می كرد؛ ولی او هرگز راضی نشد كه موقعیت او از طریق افسانه در دل مردم تحكیم گردد .
او در برابر توده های زیادی از عرب كه سالیان درازی افكار جاهلی و عقائد خرافی بر آنها حكومت كرده بود؛ چنین می گفت: «كلّ مأثرة فی الجاهلیّة تحت قدمی؛ (سیره ابن هشام) ]با پدید آمدن اسلام[ كلیه عقائد موهوم جاهلیت، محو و نابود گردید و زیر پای من قرار گرفت .
ابوالفضل صالح صدر            
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

منابع:
تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، استاد على دوانى.
فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، استاد جعفر سبحانی.

Thursday, October 24, 2013

اوکالیپتوس و کشف معادن

درخت اوکالیپتوس جای ذخایر طلا را نشان داد
بی بی سی - چهارشنبه 23 اکتبر 2013 - 01 آبان 1392
استفاده از اشعه ایکس وجود طلا در اوکالیپتوس را نشان داد
پژوهشگران استرالیایی با بررسی درخت اوکالیپتوس به وجود ذخایر طلا در عمق زمین پی برده‌اند.
گروهی از پژوهشگران استرالیایی نتیجه گرفته‌اند که درخت اوکالیپتوس می تواند طلای موجود در عمق زمین را جذب و به سطح زمین منتقل کند و به این ترتیب، اکتشاف معدن از این طریق را امکان پذیر کند.
این پژوهشگران در مقاله‌ای که تحت عنوان "ذرات طلای طبیعی در برگ اوکالیپتوس و ارتباط آن با اکتشاف ذخایر زیرزمینی طلا" در نشریه علمی نیچر منتشر شده، گفته‌اند که اگرچه در گذشته، آثاری از وجود طلا در گیاهان یافت می شد، اما نظر بر این بود که دلیل آن، وزش باد و پراکندن ذرات طلا در محیط اطراف بوده است.
در تحقیقات اخیر، تصریح شده است که آثار طلا در درختی یافت شده که بر فراز ذخایری در عمق سی متری زیرزمین روییده است.
این تحقیقات نشان می دهد که این درخت توانسته است از طریق ریشه خود، مقادیری از طلای موجود در عمق زمین را جذب و به برگ درخت منتقل کند و به این ترتیب، وجود ذخایر زیرزمینی طلا را نشان دهد.
کشف جدید در زمانی اعلام می شود که به دلیل افزایش بهای طلا، تلاش برای یافتن معادن جدید این فلز در استرالیا و سایر نقاط جهان شدت گرفته در حالی که طی ده سال گذشته، کشف معادن جدید حدود ۴۵ درصد کاهش یافته است.
به همین دلیل، یافتن راه های جدید اکتشاف ذخایر طلا ضرورت یافته و رشته علمی جدید "بیوژئوشیمی" شامل ترکیبی از زیست‌شناسی، زمین‌شناسی و شیمی می‌تواند در این زمینه به کار گرفته شود.
علاوه بر این، کشف طلا در عمق حدود سی متری زمین با بررسی گیاهانی که بر فراز این ذخایر می‌رویند به این معنی است که می‌توان به شیوه‌ای سازگارتر با محیط زیست عملیات اکتشاف معدنی را دنبال کرد.
در مقاله نیجر آمده است که یافتن آثار طلا در نمونه‌های گردآوری شده از گیاهان در یک منطقه دیگر در جنوب استرالیا نیز از معادن طلا در آن محل حکایت داشت.
درخت اوکالیپتوس طلای موجود در عمق زمین را به سطح آورده است
اگرچه احتمال وجود ذرات طلا در محیط اطراف درخت اوکالیپتوس مورد نظر منتفی نیست، اما پژوهشگران تایید کرده‌اند که ذرات یافته شده در برگ این درخت از طریق ریشه جذب شده و ناشی از "آلودگی" محیطی نیست.
آنان با استفاده از "سینکروترون استرالیایی" که در واقع دستگاه قوی تشخیص با استفاده از اشعه ایکس است، نشانه‌های طلا را در برگ، شاخه‌های جوان و پوست تعدادی از گیاهان محل یافته‌اند.
البته مقدار طلای یافت شده در این گیاهان بسیار ناچیز است، با این همه، مشخص شده که این گیاهان ذرات طلا را همراه با آب جذب و در خود ذخیره کرده‌اند.
به این ترتیب، درختان مانند یک موتور طبیعی، آب و مواد دیگر را از عمق زمین به سطح زمین می آورند.
نمونه‌برداری از گیاهان برای یافتن ذخایر معدنی زیر سطح زمین در حال حاضر نیز به کار می‌رود ولی تا کنون از این روش برای اکتشاف معادن موجود در عمق زمین استفاده نشده بود.
یکی از دست اندرکاران پژوهش اخیر گفته است: "ما نه تنها معتقدیم که این روش، راهی موثر برای کاهش هزینه اکتشاف معادن است، بلکه خسارت به محیط زیست را نیز کاهش می‌دهد زیرا نیاز به خاک برداری و عملیات مشابه آن از میان می‌رود."
به گفته پژوهشگران، از این روش می‌توان برای اکتشاف سایر عناصر معدنی، مانند آهن، مس و سرب نیز در نقاط مختلف جهان استفاده کرد.


Wednesday, October 23, 2013

داستان حقیقی حقوقی

داستان حقیقی حقوقی
بازنشسته ام و در خارج از کشور زندگی میکنم. حقوق بازنشستگی ام را وکیلم که همسرم است دریافت میکرد. اوایل مردادماه بود که خانواده خبر دادند جلو حقوقت را گرفته اند و گفته اند باید طی مراحلی ثابت کنی که زنده ای ولی مفصل آن را برایت ایمیل میکنیم. منتظر نشدم با سرچ کردن سایت سازمان بازنشستگی را یافتم و در بخشی از آن زیر عنوان خدمات!! صندوق پیرامون کسانی که با وکالتنامه حقوق خود را دریافت میکنند چنین آمده بود:

به دليل آنكه اعتبار هر وكالتنامه براي صدور معرفي نامه به جهت دريافت حقوق ماهانه توسط وكلا در داخل كشور ، يكساله بوده و تمديد آن در خارج از كشور با دشواريهاي خاص خود براي شما همراه است ، اين امكان فراهم گرديده تا بتوانيد از طريق برقراري ارتباط تصويري با مسئولين مربوطه در سازمان بازنشستگي كشوري ، درخواست خود را شخصا مطرح فرموده تا بر مبناي تاييد شما ، معرفي نامه جديد براي يكسال ديگر صادر و به وكيل معرفي شده ارائه گردد .

براي اين منظور مراحل زير انجام خواهد شد :
1-صفحه جاري را بطور كامل مطالعه نموده و با زدن دكمه “ موافقت “ مورد تاييد قرار دهيد .
2-جدول اطلاعات درخواستي را بطور صحيح كامل نموده و اطلاعات آن را با زدن دكمه “ ارسال “ به سازمان بازنشستگي كشوري ارسال نماييد.
3- پس از ارسال اطلاعـات می بايست در ساعات اداری ( 9 تا 14 به وقت ايـران ) از طريق برنامه Yahoo Messenger با وارد نمودن ID سازمان بازنشستگی (CSRO_IRAN) و ارسال يک پيام، ارتباط تصويری برقرار نمائيد. ضمنا در صورت عدم پاسخ به پيام شما با شماره تلفن های 00982188972845 و 00982188972846 تماس حاصل نمائيد.
4- پس از برقراری تماس و ارتباط تصويری شماره شناسه ای از سوی کارشناس مسئول به شما اعلام خواهد شد.
5- شماره شناسه دريافتی را به وکيل خود جهت مراجعه به سازمان بازنشستگی کشوری اعلام نماييد.

- ارائه گذرنامه معتبر ايرانی در هنگام تماس و برقراری ارتباط تصويری الزامی می باشد.

توضيح : روزهاي پنجشنبه و جمعه هر هفته ، سازمان بازنشستگي كشوري تعطيل ميباشد . 
همان گونه که میبینید در آغاز نوشته شده است به دلیل آنکه اعتبار هر وکالتنامه... یکساله بوده...
موضوع داستان ما همین یک جمله است. من در آغاز مانند آنانکه به چنین خفت غیرقانونی گردن نهاده اند و خود را در اسکایپ نشان میدهند تا ثابت کنند که زنده اند تصمیم داشتم به خواسته سازمان پاسخ مثبت بدهم ولی امکانات آن را نمیتوانستم به راحتی به دست بیاورم و هنگامی که در جست و جوی اسکایپ بودم این پرسش به ذهنم خطور کرد: توسط کدام مرجع قانونی و از چه زمانی وکالتنامه محدودیت پیداکرده است؟ زیرا تا آنجا که به یاد دارم و در همه کشورها نیز چنین است و از نظر حقوقی رویه بین المللی است وکالتنامه تا مرگ یکی از طرفین(موکل یا وکیل) معتبر است.
نامه ای به رئیس سازمان بازنشستگی نوشتم و ماجرا را تعریف کردم. فردای آن روز کسی(که تا آخر هم نداستم کیست و مسئولیتش چیست) پاسخی داد و این نامه نگاریهای ایمیلی با توجه به دو روز تعطیلی در ایران و دو روز در خارج و ردوبدل شدن 14 مورد خیلی طولانی شد ولی راضی بودم که طرف را قانع کرده ام که کار سازمان غیرقانونی است.
به وکیلم خبر دادم که نزد فلان خانم کارشناسی که آن شخص معرفی کرده برود و معرفینامه بگیرد تا بانک حقوق را بپردازد. ولی پس از مدتی که تماس گرفتم گفت خبری از حقوق نیست. مرا سین جیم کرده اند و معرفینامه نداده اند.
شکایتی نوشتم و خواستم به سازمان بازرسی کل کشور بفرستم که دیدم پس از پرکردن بخش اول و به نوشته خودشان گام اول نمیتوانم بفرستمش. یعنی گام دوم نمیآید. چند روز این کار را کردم ولی دیدم هرگز میسر نیست تعجب کرده بودم. یعنی کشور تا آن اندازه بی اشکال است که کسی شکایتی از سازمانی اداره ای و... ندارد تا بفهمند که این سامانه خراب است و درستش کنند؟
شروع کردم به گشت زدن در سایت تا اینکه یک بخش را یافتم که نوشته شده بود بخش رسیدگی به شکایت از ... میدانستم که این مربوط به کار من نیست ولی گفتم شاید با ایجاد این سامانه خواسته اند خدمتی کنند تا آن سامانه درست شود. در گوشه ای هم نوشتم به آن دلیل مزاحم شما شدم که سامانه اصلی اشکال دارد. شکایتنامه را فرستادم و خوشحال بودم که بالاخره راهی پیدا شد. ولی خیلی زود پاسخ آمد که این سامانه کارش رسیدگی ب شکایتهای... است و شما اگر مشکل داری با تلفن شماره ... تماس بگیر و به بخش فنی اطلاع بده که چنین است. پیش خود گفتم این بنده خدا یا نخواسته یا حق نداشته که شکایت مرا برساند به دست مسئولین بخش مربوطه و یک ثوابی ببرد!! ای بابا... حاجی این روزا کی دنبال ثوابه... هرکس کلاه خودش رو گرفته که باد نبره... خدا باباتو بیامرزه!
اول خودداری کردم. گفتم شاید یکی دو روز آینده درست شود ولی چون هرروزه شکایتنامه را با پرکردن فرم شکایت میفرستادم و موفق نمیشدم با مرکز فنی تماس گرفتم که دیدم آنهم پاسخ نمیدهد. این مثال را به یاد آوردم که: کوری عصاکش کور دگر شود!! و پیش خود گفتم شاید هم کاری کرده اند که کسی نتواند شکایت بفرستد!!
مانده بودم چه کنم. تا اینکه در روز بیست و سوم مهرماه باز هم آزمودم که دیدم این بار درست شده است و توانستم مراحل دوم و سوم را هم تمام کنم با تمام مشکلاتی که داشت و مدارکی که میخواست. یک شماره پیگیری هم به من دادند. هرچند به چهارمین ماهی وارد میشدیم که حقوقم را پردخت نکرده بودند ولی پیش خود میگفتم بالاخره زیر بار حرف زور و غیرقانونی نرفته ام و انشاءالله شکایتم به نتیجه میرسد. متن شکایتنامه که نام و نشنانهایش حذف شده به شرح زیر است:
سازمان بازرسی کل کشور- سامانه ملی رسیدگی به شکایات
اینجانب ... بازنشسته وزارت... در سال 1380 با شماره دفتر کل... در اوایل مرداد ماه با تماس تلفنی خانواده متوجه شدم که بانک حقوق بازنشستگی ام را به وکیلم که همسر است نمیپردازد. با مراجعه به سازمان متوجه میشوند که طبق بخشنامه ای از سوی این سازمان پیشگیری صورت گرفته و به آنها گفته میشود که موکل باید طبق آنچه که در وبسایتشان آمده عمل کند. یعنی به گونه ای خفت بار و غیرقانونی هر بازنشسته ای که خانواده اش با وکالتنامه حقوقش را دریافت میکنند باید هر سال با روشهایی که سازمان مشخص کرده به سازمان ثابت کند که زنده است!! در صورتی که قانون اعتبار هر وکالتنامه را تا مرگ یکی از طرفین تعیین کرده است و سازمان زمانی میتواند جلو حقوق بازنشستگی کسی را بگیرد که به دادگاه ثابت کند آن شخص فوت کرده و خانواده اش اطلاع نداده اند و به جای مستمری حقوق بازنشستگی دریافت میکنند. خلاصه اینکه: سازمان حق ندارد(و غیرقانونی عمل کرده) جلو حقوق بازنشسته را بگیرد تا او ثابت کند که زنده است و حقوقش را دریافت کند بلکه این سازمان است که باید از طریق قانونی ثابت کند که کسی مرده است تا حقوقش به مستمری تبدیل شود.
خواسته و شکایت من این است: چرا بدین گونه با بازنشستگان که در همه دنیا محترم انگاشته میشوند برخوردی غیرقانونی و توهین آمیز داشته باشند و جلو حقوقشان را بگیرند تا ثابت کنند که زنده اند!!؟ البته این شکایت تنها از سازمان بازنشستگی کشوری نیست بلکه تمام بانکهایی را نیز در برمیگیرد که به این بخشنامه غیرقانونی عمل کرده و مرتکب جرم شده اند از جمله بانک صادرات شعبه شهرک غرب که سه ماه است از پرداخت حقوق ماهانه من خودداری کرده است.
با توجه به اینکه اکنون سه ماه است که خانواده ام حقوق دریافت نکرده اند و با قرض گرفتن از خویشان زندگی را میگذرانند خواهشمند است هرچه سریعتر رسیدگی فرمایید.

مهمتر آنکه باید این روش از آن سازمان حذف شود تا نه تنها کرامت بازنشستگی به بازنشستگان بازگردد بلکه دیگران نیز اگر مطیع چنین روشی شده اند و هرساله ثابت میکنند که زنده اند! از این مشکل رهایی یابند. انسان نباید تابع حرف زور(به گفته قرآن: قول زور) شود.
نام و نام خانوادگی
***
آخرین روز از ماه مهر موضوع را پیگیری کردم. شماره پیگیری را وارد کردم که دیدم چنین دستور!! داده اند.
موضوع شكايت شما با وظايف و اختيارات قانوني سازمان بازرسي كل كشور منطبق دانسته شد. مقتضي است براي رسيدگيهاي بعدي نسبت به ارسال فايل اسكن از شكايت خود و مدارك و مستندات احتمالي به شرح ذيل اقدام نماييد. عدم ارسال فايل اسكن از متن شكايت بمنزله انصراف از طرح شكايت تلقي ميشود.
چگونگي ارسال فايل اسكن از شكايت و مستندات:
  1. با كمك گزينه چاپ متن شكايت از فرم تكميل شده شكايت چاپ بگيريد.
  2. محل مربوط به امضا و اثر انگشت را تكميل نماييد.
  3. از اين فرم تكميل شده يك فايل الكترونيكي اسكن سياه و سفيد با dpi= 100 تهيه نماييد.
  4. فايل الكترونيكي اسكن را در محل "فايل اسكن فرم تكميل شده شكايت " ارسال كنيد.
  5. در صورت داشتن مدارك و مستندات كه ارسال آن را براي رسيدگي مفيد مي دانيد با تهيه اسكن با مشخصات فوق فايل مربوطه را ارسال نماييد.
  6. كليد تاييد را كليك نماييد.
  7. پس از سپري كردن مراحل فوق پيغام ارسا ل موفق فايلهاي مدارك و مستندات را مشاهده خواهيد كرد.
جالب اینجاست که اگر کسی یک ماه هم صبر میکرد تا ببیند چه کاری برایش انجام داده اند باز همان بود که از روز اول بود یعنی این بخش باید همراه با شکایت میآمد و نه پیگیری!!!
موضوع روشن است و فکر نمیکنم نیازی به روشن کردن قضیه باشد. هرکس با دیدن این همه بوروکراسی و هشدار و سنگ اندازی میتواند حدس بزند که سازمان بازرسی تنها صورتی از قضایاست تا بگویند ما به فکر مردمیم. در غیر این صورت سازمان خود را به جای دیوان عدالت اداری و یا دیگر مراجع قانونی رسیدگی به شکایات نمیگذاشت و از شاکی اثر انگشت و غیره نمیخواست. سازمان بارزسی واقعی سازمانی است که با مشاهده یا اطلاع از کوچکترین تخلف یا جرم حتا اگر اطلاع کامل نباشد باید بدون فوت وقت و به سرعت مانند نهادهای اطلاعاتی یک بازرس به محل مربوطه بفرستد. زیرا که بازرسی دادخواهی نیست بازرسی کشف جرم یا تخلف و گزاراش آن و سپس جلوگیری از ادامه یافتن آنهاست.
با آنهمه مدرک و نشانی و احراز هویت که از شاکی گرفته شده کسی بیمار روانی نیست که بیجهت از سازمانی شکایت کند. حتا در صورتی که شکایتی کاملا منطبق با واقعیت نباشد دستکم این سود را دارد که سازمانها در عملکرد خود بازبینی کرده و ریزه کاریها را هم در نظر میگیرند که مبادا از سوی سازمان بازرسی زیر سؤال بروند در نتیجه مجبور به اصلاح خود میشوند.
سایت سازمان بازرسی کل کشور بخشی دارد که شکایت از خود سازمان است. خواستم ایرادهای وارده بر عملکردشان را به خودشان گوشزد کنم ولی مانند همان زمان که دستگاهشان اشکال داشت این بخش هم اشکال دارشده بود!! و نتوانستم کاری کنم و مجبور شدم شکایتم  را همگانی کنم و در اختیار خوانندگان قرار دهم.

اگر به سایت سازمان سر بزنید در اخبارشان افتخارمیکنند که به فلان استانها هیأت بازرسی فرستاده و در استانداریها مستقر شده اند. این در حالی است که سازمان بازرسی نباید با سازمانهایی اجرائی مماشات داشته باشد و در یک محل به سربرند. سازمان باید بر اساس شکایتها و یا ابتدا به ساکن بدون اطلاع وارد شود و بر نحوه عملکرد یک سازمان و اداره های تابعه نظارت داشته باشد.

همان گونه که اگر موضوعی اطلاعاتی و مربوط به حقوق حاکمیت باشد به فوریت درستی یا نادرستی آن مشخص و رسیدگی میشود باید نسبت به حقوق مردم هم به همان اندازه حساس بود و احساس مسئولیت کرد و با کوچکترین خبر حقوق مردم پیگیری شود. السلام علی من اتبع الهدی

احمد شماع زاده

Tuesday, October 22, 2013

زندگی ابدی افسانه است!!

استیون هاوکینگ: زندگی ابدی افسانه است
روشنگری:
آقای هاوکینگ سال گذشته نیز خدا را انکار کرده بود که نه از سوی خداباوران در هیأت دین بلکه از سوی خداباوران دانشمندان پاسخ او داده شد(خداشناسی استفان هاوکینگ را بخوانید.). زندگی او مصداق این مثال است که خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری. ولی وی قدر این رحمت خداوندی را ندانسته و در سرانه پیری پای خویش را فراتر از طبیعت نهاده و به ماوراء طبیعت به گونه ای وارد شده که موجب افسوس میشود. 
وی به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد ولی از آنجا که چنین اعتقادی به پوچگرایی و نیهیلیزم ختم میشود راه چاره ای اندیشیده و چیزی گفته و راهی پیشنهاد کرده که از یک دانشمند بعید به نظر میرسد: کپی کردن مغز بر روی رایانه!!
چنین سخنی از یک دانشمند و در این عصر که دانشمندان به کلونینگ دست یافته اند و توانسته اند حیوانهایی را شبیه سازی کنند و اگر اخلاق جامعه جهانی به آنان اجازه داده بود میتوانستند انسان را نیز شبیه سازی کنند و معتقدند حتا میتوان با دی ان آی بدن یک موجود مرده همان موجود را بازسازی کرد چنین سخنی بی معنا و مفهوم است.
به نقل قرآن کریم اعتقاد به رستاخیز از سوی کافران نفی میشده و با برگرفتن یک تکه استخوان و نشان دادن به پیامبر اکرم میپرسیدند چه کسی میتواند این استخوانهای پوسیده را دوباره زنده کند؟ اما در این دوران دانشمندان با روش کلونینگ به کافران تمام اعصار و قرون آموختند که بله از دی ان آی همان استخوان پوسیده ما میتوانیم صاحب آن استخوان را بازسازی کنیم. البته قرآن کریم به کافرانی که در پی اعتراضشان میگفتند هذا رجع بعید(این بازگشت خیلی دور از نظر است) پاسخ میدهد وعندنا کتاب حفیظ(نزد ماست ثبت کننده ای که بسیار نگهدارنده است. یعنی همان دی. ان. آ.)   
از سوی دیگر به اعتقاد دانشمندان مغز آدمی چنان پیچیده و دارای قدرت محاسباتی بسیار شگفت انگیزی است که هیچگاه نمیتوان مکانیزم عملکرد آن را با عملکرد چندین رایانه بسیار پرقدرت و سریع مقایسه کرد.
اگر روش پیشنهادی هاوکینگ متصور باشد کامپیوترش را هم باید خداوند درست کند نه انسان.
پس هاوکینگ بر چه مبنایی این اظهارنظر نامعقول و غیرعلمی را بیان داشته است؟

*****
شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲   پرتال آفتاب ( ( www.aftabir.com
استیون هاوکینگ، کیهانشناس برجسته و دانشمند سرشناس بریتانیایی، در تازه ترین سخنان خود در حاشیه اکران فیلم مستندی درباره زندگی خود گفت که حیات پس از مرگ افسانه است؛ وی در عین حال زندگی ابدی بشر را از طریق کپی کردن مغز بر روی رایانه ممکن دانست.
استیون هاوکینگ، کیهان شناس برجسته و دانشمند سرشناس بریتانیایی، در تازه ترین سخنان خود در حاشیه اکران فیلم مستندی درباره زندگی خود گفت که حیات پس از مرگ «افسانه» است؛ وی در عین حال زندگی ابدی بشر را از طریق «کپی کردن مغز بر روی رایانه» ممکن دانست.
نویسنده کتاب «تاریخچه مختصر زمان» در ادامه با طرح موضوع امکان زندگی ابدی بشر به کمک علم افزود: «فکر می کنم مغز مانند یک برنامه در ذهن است که آن نیز شبیه به رایانه عمل می کند. از این رو، از دیدگاه نظری این امکان وجود دارد که مغز را روی رایانه کپی کرد و نوعی از زندگی پس از مرگ را به وجود آورد
هاوکینگ در عین حال اذعان کرد که چنین چیزی هم اینک «ورای توانایی ها و وسعت [کنونی] دانش بشری است.» وی همچنین تصریح کرد که «در تمام طول عُمرم با تهدید مرگ زودرس زندگی کرده ام، برای همین از اتلاف وقت بیزارم».
در فیلم مستند «هاوکینگ» که روایتگر داستان زندگی این کیهان شناس و فیزیکدان نظری است، وی می گوید که از مرگ نمیهراسد. هاوکینگ پس از اولین نمایش فیلم در سخنان خود با اشاره به موضوع مرگ و تلقی خود از نیستی و عدم گفت که حیات پس از مرگ افسانه ای برای مردمانی است که «از تاریکی می ترسند».
در این فیلم زندگی یک دانش آموز دبستانی باهوش به تصویر کشیده شده که دست خطی خرچنگ قورباغه ای دارد و در سال های بعد، تا پیش از بروز بیماری، از زندگی دانشجویی در دانشگاه آکسفورد لذت می برد.
فیلم «هاوکینگ» نشان میدهد که چگونه هاوکینگ جوان پس از ابتلا به بیماری و زمین گیر شدن به کشف های شگفت انگیزی درباره منشأ جهان هستی دست می یابد و جهانیان را در حیرت فرو میبرد.
پیش از آغاز نمایش فیلم «هاوکینگ»، کیپ تورن، فیزیکدان نظری آمریکایی، در سخنانی گفت که استفاده هاوکینگ جوان از فنون ریاضی در نظریه های مربوط به منشأ کیهان چیزهایی را نشان داد که به ذهن هیچ کس تا به آن زمان خطور نکرده بود. تورن که از سال های دهه ۱۹۶۰ میلادی با هاوکینگ رابطه دوستی داشته، همچنین افزود: «کاری که هاوکینگ کرد، آنچنان ورای دستاوردهای دیگر دانشمندان زمان بود که آشکارا از همان موقع معلوم بود که این مرد انسانی شگفت انگیز است.»
فیلم «هاوکینگ» در عمل در همان سالی اکران می شود که کتاب خودزندگینامه[اتوبیوگرافی] استیون هاوکینگ به نام «تاریخچه مختصر خودم» نیز منتشر شده است. این فیلم که نویسندگی متن و روایتگری آن را شخص استیون هاوکینگ بر عهده داشته، بازگوکننده روایت مردی است که بیماری او وی را به ابداع راههایی سوق داد که از آن طریق، به جای مقهور شدن در برابر ناتوانی جسم، جایگاه خود را به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان جهان معاصر تثبیت کرد. تورن نیز با اشاره به همین ویژگی دوست دیرین خود تصریح کرد: «هاوکینگ لجوجترین انسانی است که در زندگیم دیده ام
در بخشی از مستند یاد شده ماری، خواهر استیون، میگوید که برادرش در کودکی بسیار باهوش و کنجکاو بود و تعریف می کند که چطور وقتی بچه بودند یک خانه عروسکی هدیه گرفت و «استیون فوری آن خانه عروسکی را لوله کشی کرد و برایش سیم کشی برق نصب کرد».
ماری در گفت وگو با رویترز همچنین گفت که زندگی با برادرش سرگرم کننده، هیجان انگیز و گاه نیز ملال آور بود، چرا که «وقت تلف کردن بود اگر با استیون بحث میکردی، او همیشه بلد بود چطور بحث را هدایت کند».
فیلم در بخشی دیگر به زندگی خانوادگی هاوکینگ در سالهای بیماری میپردازد و داستان زندگی این دانشمند با جین، همسر اول، و سه فرزندش و همچنین شکست آن زندگی زناشویی و سپس ازدواج دوم وی با یکی از پرستارانش را به تصویر می کشد.



زامبیها کیستند؟

12 اکتبر، روز کارناوال زامبی

 با یک بررسی آماری در سایت IMDb این طور بدست آمد که از سال 1966 تا امروز حدودا 300 فیلم با موضوع یا حضور زامبی‌ها در سینمای جهان ساخته شده که بیش از نصف این آثار یعنی چیزی حدود 158 فیلم از این بین، بعد از سال 2001 میلادی ساخته شده‌اند.
اگر نموداری رسم کنیم که محور افقی آن بازه‌های پنج ساله از سال 1966 تا 2013 بوده و محور عمودی آن تعداد فیلم‌های با موضوع زامبیِ ساخته شده در هر یک از این بازه‌ها باشد نتایج بسیار مهم و قابل توجهی بدست می‌آید.
 
این نمودار نشان می‌دهد که روند تولید آثار مرتبط با زامبی تا حوالی سال 1990 رو به افزایش بوده و پس از آن تا سال 2001 رو به کاهش می‌گذارد و سپس از سال 2001 تا 2013 روند این تولیدات با شیب بسیار زیادی نسبت به قبل افزایش می‌یابد. اگر رخدادهای مهم این سال‌ها را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که روند رو به رشد اول تا سال 1990-1991 همزمان است با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق، در این برهه از زمان، دو جریان در سینمای آمریکا قوت می‌گیرد، یکی جریان شوروی‌هراسی و یکی جریان زامبی‌هراسی که هر دو جریان، صاحب فیلم‌های مهمی در دهه 80 میلادی هستند.
بعد از جنگ سرد مشاهده می‌کنیم که آمریکا که آن روزها به قطب بلامنازع دنیا تبدیل شده است کمی آتش توپخانه سینمای خود را کاهش داده و جریانات دشمن‌هراسانه را در سینمای خود به شدت فرو می‌کاهد اما با ظهور القاعده و طالبان و واقعه یازده سپتامبر که خود آمریکا نقشی اساسی در شکل گیری آن داشت شاهد آن هستیم که روند ساخت فیلم‌های با موضوع زامبی به شدت در سینما و تلویزیون آمریکا سرعت می‌گیرد تا جاییکه همانطور که گفته شد تعداد فیلم‌ها و سریال‌های زامبی محورِ تولیدی بعد از سال 2001 از تمام تولیدات پیش از آن بیشتر است.
در واقع این اسلام بود که در این سال‌ها قدرتش رو به افزایش بود و آمریکا می‌خواست با پدید آوردن طالبان، پنجه در چهره اسلام بیافکند و با حضور مستقیم نظامی خود در منطقه خاورمیانه از رشد این قدرت نوظهور جلوگیری به عمل آورد و این شد که این بار روند اسلام‌هراسی و روند زامبی‌هراسی در آمریکا به‌طور همزمان رو به رشد و افزایش گذاشت.
از آنجا که زامبی یک موجود خیالی است هر نویسنده و کارگردانی تغییر و تحولی در ویژگی‌ها و داستان‌های مرتبط با زامبی‌ها ایجاد می‌کند؛ این ابداعات در سال‌های گذشته به خلق لغات و مفاهیم جدیدی مرتبط با زامبی‌ها منتهی شده است.
یکی از این لغات جدید لغت «Zombieland» (سرزمین زامبی‌ها) است که توسط فیلمی با همین نام در سال 2009 پا به ادبیات زامبی‌ئی گذاشت؛ همچنین در همین سال 2009 برای اولین بار لغت زامبی به یک گروه نسبت داده شد و در این سال در نروژ فیلمی ساخته شد به نام «Dead Snow» (برف مرده) که در آن نازی‌ها در شمایلِ زامبی به خطری برای پایان زندگی بشریت تبدیل شدند.
از سوی دیگر دو مفهوم «زامبی» و «آخرالزمان» (Apocalypse) تا جایی به هم گره خورده‌اند که عبارتی با عنوان «Zombie apocalypse» تبدیل به یک کلید واژه در تمام فیلم‌ها و داستان‌های زامبی‌ئی شده است چرا که زامبی‌ها همواره به مانند ویروس به دنبال شیوع دادن بیماری خود به تمام بشریت بوده و خبر از نزدیک بودن پایان حیات بشریت می‌دهند.
همچنین لغت «تروریست» که پس از سال 2000 بطور فزاینده‌ای در ادبیات آمریکایی به مسلمانان نسبت داده می‌شد در این سال‌ها کنار لغت زامبی قرار گرفت و زامبی‌ها گاهی اوقات در قالب تروریست در فیلم‌ها نمایان شدند.
 See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920413000789#sthash.siI1fcfw.dpuf

Monday, October 21, 2013

کاری کن تا بخواند تو را

اي دل اگر نخواندت ره نبري به سوي او      
بي قدمش كجا توان ره ببري به سوي او؟

گر نروي به سوي او راست بگو كجا روي؟      
هر طرفي كه بنگري ملك وي است و كوي او

آنچه ز ما شنيده اي آن ز خدا شنيده اي            
چون همه گفت و گوي ما هست ز گفت و گوي او

رو بر شمس تا دهد از تو خلاص مر تو را    
خوي بدت بدل كند جمله به خلق و خوي او