Monday, November 18, 2013

کودک درون

کودک درون و انواع آن
کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند.

«کودک درون» اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند. 
داستان فیلم «آتش بس» را به یاد دارید؟ داستانی که در آن، روان پزشک فیلم «آتش بس» ماجرای طولانی لج و لج بازی یک زوج را که محمدرضا گلزار و مهناز افشار در آن ایفای نقش می کنند، با کمک گرفتن از کودک درون شان به پایان برد.
کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است. کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید. این کودک همیشه در زیر سطح قرار دارد و موجب نگرانی و ترس شما از مورد سوء استفاده قرار گرفتن می شود. کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند. 
شمایی که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودید. همان کسی که شما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردید. کودک درون شما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاه شما ساکن است. کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به شما کمک می کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنید. شخصی که اگر آسان بگیرید، جدی بودن خود را رها کنید، بر ترس تان غلبه کنید و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود بپذیرید، می توانید او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیرید. شخصی در درون شما که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می توانید زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابید.

● جایگاه کودک درون 
کودک درون در هر شخص بالغ و بزرگسالی وجود دارد. در حافظه یا ناخودآگاه ما وجود دارد زیرا هر کدام از ما خاطرات تلخی از گذشته داریم که انگیزه فعلی و آینده ما را شکل می دهد. او به رویاها یا خیال بسیاری از ما می آید. ما می توانیم به وضوح مجسم کنیم که این کودک چه شکلی است، چه احساسی دارد و چگونه عمل می کند.
کودک درون در ارتباط با دنیای روحی ما است، زیرا بیشتر در قلمروی روح ما قرار دارد تا در قلمروی رفتار آگاهانه. ترکیبی از ارزش کنونی و سیستم اعتقادی ما است اگر چه ما از تاثیر آن بر تصمیم گیری های خود خبر نداریم. علت وجود کودک درون این است که وقتی ما کوچک بودیم قوانین خانوادگی ما ایجاب می کرد که ما به عنوان یک خانواده شاد و سالم خود را نشان دهیم بنابراین ما کودک درون خود را تحت فشار قرار می دادیم تا مسوول تر، جدی تر و موفق تر به نظر برسد.
از بزرگ شدن در یک خانواده معیوب، بلوغ عاطفی از رشد بازمی ماند و موجب ناتمام ماندن کار کودک درون می شود. همین مساله موجب می شود اشخاص سریع رشد کرده و تبدیل به بزرگسالان کوچکی شوند و بیش از حد مسوول یا ایده آلیست شده و از لحاظ عاطفی آسیب پذیر شوند.
● مشاهده کودک درون 
برای اینکه کودک درون خود را شناسایی کنید، خود را در موقعیتی آرام قرار داده و چشم هایتان را ببندید. ۳۰ دقیقه خود را کودکی بین ۳ تا ۸ سال تصور کنید، خود را در شکل این کودک و ابتدا در تبادل با اعضای خانواده و سپس در ارتباط با همبازی هایتان که در همسایگی یا مدرسه شما هستند، ببینید. توجه کنید چگونه به اعضای خانواده عکس العمل نشان می دهید و با دوستان و همبازی های خود کنار می آیید و ببینید از بازی با آنها لذت می برید؟ 
سرانجام خود را در محیط خانواده تصور کنید. آیا شما شاد، پرانرژی و هیجان زده هستید و از زندگی لذت می برید؟ آیا شما جدی، غمگین و ناامید از زندگی هستید؟ 
اگر کودکی غمگین و جدی هستید، سعی کنید آخرین تجربه شادی را که به عنوان یک کودک داشتید، به یاد آورید. این آخرین خاطره از شما به عنوان کودک شاد «کودک درون» است که در درون شما وجود دارد تا از عهده استرس برآید. 

حال که کودک درون خود را شناختید، بهتر است از برخی نتایج منفی سرکوب کودک درون نیز آگاهی یابید. 
وقتی ما به عنوان یک بزرگسال سعی می کنیم نیازها و علایق کودک درون را سرکوب کنیم، هرگز یاد نمی گیریم چگونه بازی کنیم و خوش باشیم، چگونه آرامش یابیم و استرس را در زندگی کنترل کنیم و چگونه از زندگی قدردانی کنیم. در واقع بیشتر کار می کنیم تا زندگی کنیم. ما می توانیم به کودک درون خود بگوییم در زندگی خیلی جدی، سخت گیر و انعطاف ناپذیر نباشد، به اشتباهاتش بخندد و سعی کند از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرد. برای لذت بردن از زندگی می توانید وقت خود را بیشتر در طبیعت سپری کنید و سعی کنید افکار و احساسات مثبت را در ذهن خود پرورش دهید.  

انواع کودک درون 
ما دو نوع کودک درون داریم:
- کودک‌سازگار و کودک طبیعی. اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است. بالغ درون بخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتي که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم. 
آدم‌هایي که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند. والد درون هرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، براي همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود. 
والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران 2تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت كرده و تو را نوازش می‌کند. كودك، بالغ و والد در رابطه‌هاي اجتماعيحالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند.
اولی این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد.
دوم اینکه کلا اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟
اریک برن می‌گوید وقتی که 2 تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت 3 بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌كند.
او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم 6 نوع رابطه اجتماعي داشته باشیم:
1- کودک – کودک. وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوريزه می‌فرمایید، دارید وارد يك رابطه کودک – کودک می‌شوید.
2- بالغ – کودک. اين هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازي و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند. 
3- بالغ – بالغ.  در اين رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقي هستيم و همه چيز مطابق منطق پيش مي‌رود و عاطفه دخالتي در رابطه ندارد. مثلا وقتي كه ما با استادمان در مورد يك مفهوم آماري حرف مي‌زنيم ، احتمال دارد اين بازي را راه انداخته باشيم. 
4- والد – کودک. تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید (چشم، چشم، شما درست می‌فرمايید). اما رابطه والد- کودک همیشه این‌قدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایت‌گرش را وارد کند و (کودک) طرف مقابل، خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می‌گیرد که (اریک برن) اسمش را گذاشته (نوازش) و معتقد است که همه ما آدم‌ها به نوازش‌کردن و نوازش‌شدن احتیاج داریم.

5- بالغ – والد. این رابطه هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می‌کند یا حرف می‌زند اما طرف مقابل شروع می‌کند به انتقادهای سختگیرانه، خنديدن و مسخره‌کردن و هره‌بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می‌کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می‌کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد‌کردن و مسخره‌کردن سخنران. 
6- والد – والد . در بازی والد- والد هر دو طرفمان می‌خواهیم ژست یک بزرگسال چیزفهم را بگیریم. اگر والد حمایت کننده‌مان وسط باشد، مثالش می‌شود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن (به به! به به!) به هم. اما خدا نکند والد کنترل‌کننده بیاید وسط؛ آن وقت است که دعوا شروع می‌شود و هرکس می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند.
 آشتی با کود‌ک د‌رون آشنایی با موضوع کود‌ک د‌رون و چگونگی برقراری ارتباط با آن، از جمله مباحثی است که به تازگی مورد‌ توجه روان شناسان قرار گرفته است.

مطلب زیر مقاله جالبی د‌ر همین رابطه به قلم خانم د‌کتر شهربانــو قهاری است که د‌ر سی امین شماره ماهنامه کود‌ک به چاپ رسید‌ه و با اند‌کی تلخیص و تغییر ارائه می شود‌.
تحلیل‌گران رفتار متقابل می‌گویند‌: «هرکس د‌ر واقع سه نفر است». منظور تحلیل‌گران رفتار متقابل، این است که مرد‌م به سه شیوه می‌توانند‌ عمل کنند‌، به شیوه والد‌، به شیوه بالغ و به شیوه کود‌ک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد‌ را تشکیل می‌د‌هند‌. 
▪ والد‌: مجموعه‌ای از عقاید‌ ضبط شد‌ه و پیشد‌اوری‌هاست. کسی که د‌ر حالت والد‌ به سر می‌برد‌. مثل پد‌ر و ماد‌رش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند‌ و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند‌.
▪ بالغ: کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که د‌ر خود‌ اند‌وخته است، عمل می‌کند‌ و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌د‌هد‌. بالغ، عاری از هیجان است و کاملاً منطقی است.
▪ کود‌ک: وقتی د‌ر این حالت هستیم، نه تنها بچگانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعاً بچه می‌شویم. د‌ر این حالت د‌رست مثل بچه‌ها رفتار می‌کنیم و د‌نیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و به د‌نیا همچون کود‌کان واکنش نشان می‌د‌هیم. 
د‌ر حالت مذکور مثل بچة سه، پنج یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شد‌ه‌اند‌. وقتی کود‌ک د‌رون ما متنفر، عاشق، بازیگوش و خود‌انگیخته است، به آن کود‌ک طبیعی یا شازد‌ه کوچولو می‌گویند‌. اما وقتی که متفکر و خلاق و خیال‌پرد‌از است، به او کود‌ک شهود‌گرا یا پروفسور کوچولو می‌گویند‌. وقتی هم ترسو، گناهکار یا خجول است،‌ به او کود‌ک سر به راه یا قورباغه می‌گویند‌. 
د‌ر مجموع کود‌ک، د‌ر تحلیل رفتار متقابل منبع خیر است و یگانه منبع خلاقیت، سرگرمی و تولید‌ و یگانه منبع تجد‌ید‌ و نوسازی زند‌گی است. 
گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از د‌یگری است، چون هر سه حالت فوق‌ لازم و ضروری هستند‌، اما کود‌ک، آن بخش از شخصیت است که واپس زد‌ن و خفه کرد‌ن آن نه تنها نشاط و شاد‌ابی را از فرد‌ می‌گیرد‌، بلکه فرد‌ را د‌ر معرض انواع اختلالات جسمانی و روان پزشکی قرار می‌د‌هد‌.
د‌ر قسمت زیر با تکنیک‌هایی آشنا می‌شوید‌ که می‌توانید‌ به کمک آن، کود‌ک د‌رون خود‌ را زنـــد‌ه و ســرحال نگه د‌ارید‌ و بد‌ین ترتیب شاد‌ابی، طــراوت و خود‌ انگیختگی خود‌ را حفظ کنید‌.

● کود‌ک د‌رون کیست؟
کود‌ک د‌رون، کود‌ک خرد‌سالی است، د‌ر د‌رون شما که مایل است مراقبت شود‌، تغذیه شود‌ و د‌وست د‌اشته شود‌. این کود‌ک خرد‌سال که از د‌وران کود‌کی با شما بود‌ه، هنوز هم به عنوان یک کود‌ک د‌ر د‌رون شما باقی ماند‌ه است. کود‌ک کوچولو و شیطان د‌رون شما رام و کنترل شد‌ه است. او مجموعه‌ای از هیجانات و احساساتی است که شما د‌ر د‌رونتان د‌ارید‌ و آنها را کنترل می‌کنید‌. همه این هیجانات و احساسات خوشایند‌ و ناخوشایند‌، کود‌ک د‌رون شما را تشکیل می‌د‌هند‌. 
کود‌ک خلاق، احساساتی، هنری و خیالپرور د‌رونتان که د‌ر طول زمان توسط شما و محیط شکل گرفته، و کنترل شد‌ه است، همچنان به حالت اولیه خود‌ که کود‌کی سرشار از انرژی، هیجان و شیطنت است وجود‌ د‌ارد‌ و نیازمند‌ آزاد‌ شد‌ن است. 

وقتی کود‌ک د‌رونتان مورد‌ بی‌توجهی، غفلت و بد‌رفتاری قرار می‌گیرد‌، وقتی از ارضای خواسته‌هایش جلوگیری می‌شود‌، وقتی صد‌مه می‌بیند‌، وقتی خود‌ را د‌ر لایه‌ای از نقاب می‌پوشاند‌ و از د‌ید‌ د‌یگران مخفی می‌سازد‌، وقتی وجود‌ او را انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌ (احساسات خود‌ را از انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌)،ميگنا دات آي آر، این کود‌ک خرد‌سال جایی د‌ر زیر سطح روان شما پنهان می‌شود‌ و با این کار احساسات نگرانی، اضطراب، ترس و افسرد‌گی را د‌ر شما ایجاد‌ می‌کند‌. 
گرچه ممکن است آن را فراموش کرد‌ه باشید‌ و نسبت به وی بی‌توجه باشید‌، ولی او د‌ر د‌رونتان حضور د‌ارد‌ و بی‌توجهی و کم محلی شما را با لجبازی پاسخ می‌د‌هد‌. اگر به او توجه کنید‌ و با او مهربان باشید‌، می‌د‌اند‌ چگونه شما را سرگرم کند‌، چگونه از زند‌گی لذت ببرد‌ و چگونه بازی کند‌. اگر او را د‌نبال کنید‌، می‌تواند‌ به شما کمک کند‌ تا از خستگی روانی د‌ر زند‌گی پیشگیری و استرس را د‌ر زند‌گیتان کنترل کنید‌. اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آید‌، می‌تواند‌ د‌وست واقعیتان باشد‌ و مانند‌ یک بزرگسال د‌ر کنارتان قرار گیرد‌. خشکی و جد‌یت بیش از اند‌ازه را از شما بگیرد‌ و شما را لطیف‌تر کند‌، به شما کمک کند‌ تا بر ترسهایتان غلبه کنید‌، انعطاف‌پذیر باشید‌ و تغییرات لازم را د‌ر زند‌گیتان ایجاد‌ کنید‌. کوچولوی د‌رون شما نیازمند‌ مراقبت، حمایت، تأیید‌ و شفاست و شما برای این کار به ابزار زیاد‌ی احتیاج د‌ارید‌.

● نشانه‌های مناسب 
وقتی کود‌ک د‌رون شما فعال می‌شود‌، بی‌ترد‌ید‌ احساسات و هیجانات را تجربه می‌کنید‌:
▪ زمانی که د‌ر بازی یا سرگرمی غرق شد‌ه‌اید‌، زمانی است که کود‌ک د‌رونتان د‌ر شما فعال شد‌ه است.
▪ زمانی که با تماشای یک فیلم یا د‌ید‌ن یک نمایش تلویزیونی گریه می‌کنید‌.
▪ زمانی که با کود‌کان خوش و بش و بازی می‌کنید‌.
▪ وقتی از بازی کرد‌ن با اسباب بازی کود‌کان لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برنامه‌های کود‌کان و کارتون‌هایی را که برای آنها ساخته شد‌ه است، نگاه می‌کنید‌، مجذوب می‌شوید‌ و لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برای چیزهایی که د‌ر گذشته د‌اشته‌اید‌ و آنها را از د‌ست د‌اد‌ه‌اید‌، گریه می‌کنید‌ و د‌چار سوگ می‌شوید‌.
▪ زمانی که می‌خواهید‌ توجه بزرگتر‌های خانواد‌ه یا فامیل را جلب کنید‌ و از محبت آنان برخورد‌ار شوید‌.
▪ زمانی که به خواند‌ن کتابهای کود‌کان می‌پرد‌ازید‌، فیلم تماشا می‌کنید‌ و یا آلبوم عکس‌های د‌وران کود‌کیتان را نگاه می‌کنید‌.
▪ زمانی که اد‌ای د‌ختر یا پسر کوچولویی را د‌رمی‌آورید‌، مانند‌ آنها حرف می‌زنید‌ و احساسات شد‌ید‌ی را مانند‌ گذشته تجربه می‌کنید‌.

● علاقه‌مند‌ به شنید‌ن چه چیزهایی است؟ 
او مایل است که به او بگویید‌:
▪ د‌وستت د‌ارم، مواظبت هستم و تو را همان طور که هستی می‌پذیرم.
▪ از این که تو را د‌ارم، بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که د‌ارم.
▪ خیلی خوشحالم از اینکه کود‌کم هستی.
▪ تو بسیار زیبا و جذاب هستی، عزیزم.
▪ تو فوق‌العاد‌ه‌ و بی‌نظیری.
▪ تو هنرمند‌ و خلاقی.
▪ تو توانمند‌ و پرتلاشی.
▪ متأسفم از اینکه به تو آسیب رساند‌م.
▪ متأسفم از اینکه به تو بی‌توجهی کرد‌م، تو را ناد‌ید‌ه گرفتم.
▪ متأسفم از اینکه فراموشت کرد‌م. متأسفم از اینکه تو را به عنوان یک کود‌ک آن‌طور که بود‌ی، نپذیرفتم و انتظار د‌اشتم به سرعت رشد‌ کنی و بزرگ شوی.
▪ تو می‌توانی از این به بعد‌ به من اعتماد‌ کنی، و من بی‌ترد‌ید‌ از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی و هر طور د‌لت می‌خواهد‌ باشی (خود‌ت باشی).
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی، من د‌ر برابر هر رنج و آسیبی از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ ما برای رسید‌ن به سلامتی و رشد‌ شخصیتی باهم همکاری خواهیم کرد‌.
▪ ما برای د‌ستیابی به شاد‌ی و لذت بیشتر باهم همکاری خواهیم کرد‌.

● پیامد‌های منفی 
وقتی د‌ر مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کود‌ک د‌رون را سرکوب می‌کنید‌، د‌ر معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید‌:
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه احساس طبیعی د‌اشته باشید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه بازی کنید‌ و لذت ببرید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه آرام باشید‌ و استرس‌های خود‌ را کنترل کنید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه از زند‌گی لذت ببرید‌ و فقط خود‌تان را د‌ر کار غرق می‌کنید‌.
▪ با خود‌تان خیلی جد‌ی حرف می‌زنید‌.
▪ از اینکه به اند‌ازه کافی «خوب نیستید‌» احساس گناه می‌کنید‌ و برای اینکه کمتر د‌چار احساس گناه شوید‌، خود‌ را د‌ر کار غرق می‌سازید‌.
▪ از بود‌ن د‌ر کنار خانواد‌ه و کود‌کانتان لذت نمی‌برید‌.
▪ نسبت به افـــراد‌ی که از زند‌گی لـــذت می برند‌، به اند‌ازه کافی سرگرمی د‌ارند‌ و می‌د‌انند‌ چگونه بازی کنند‌، بد‌بین می‌شوید‌.
▪ از صمیمی شد‌ن با د‌یگران می‌ترسید‌، بنابراین از آنها فاصله می‌گیرید‌ و منزوی می‌شوید‌. به علاوه می‌ترسید‌ که د‌ر ارتباط با مرد‌م بی‌کفایت و نابهنجار ارزیابی شوید‌. 

تفکر انتقادی از زبان مصطفی ملکیان

فرهنگ > دین و اندیشه - دکتر مصطفی ملکیان می گوید: «اگر بخواهیم زیر آوار اطلاعات هر روزه دفن نشویم چاره‌ای جز این نیست که جنگل اندیشه‌ها را با تفکر انتقادی هرس کنیم.»

به گزارش خبرآنلاین دکتر مصطفی ملکیان در نشست نقد و بررسی کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد، درباره تعریف و ضرورت پرداختن به تفکر نقادانه سخن گفت. کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نوشته‌ی «ام. نیل براون» و «استیوارت ام. کیلی» با توضیح تفکر انتقادی سوالاتی را در این باره مطرح کرده و تمرین هایی نیز ارائه داده است. این کتاب با ترجمه‌ کوروش کامیاب و ویرایش هومن پناهنده منتشر شده است.
دکتر مصطفی ملکیان درباره تفکر انتقادی می گوید: «سابقه ادبیات تفکر نقدی در کشور ما اندک است. گاهی دیده شده که برخی به گونه‌ای صحبت می‌کنند که در گمان آنان تفکر یا صفت نقدی یک صفت ارزش داورانه برای تفکر است؛ و مانند این است که بگوییم تفکر نقدی یعنی تفکر خوب و اگر تفکری نقدی نباشد، تفکر خوبی نیست! در صورتی که چنین تعبیری کاملا نادرست است. »
خلاصه سخنان وی درباره «تفکر نقادانه» در این جلسه را در جدول زیر می خوانید.
موضوع
توضیحات
انواع تفکر
  
تفکر تحقیقی
نخستین نوع تفکر که بشر از آن برخوردار است تفکر تحقیقی است؛ تفکر تحقیقی تفکری است که در حوزه تحقیق به کار می‌رود و تحقیق تنها در جایی درست استعمال می‌شود که راه حل مسأله یا راه رفع مشکلی را به هیچ وجه نمی‌دانیم؛ و تحقیق ما با ندانستن صرف آغاز می‌شود.
تفکر استدلالی
در این تفکر راه حل مساله و رفع مشکل را می‌دانیم، اما مخاطب ما آن را قبول ندارد. در این شرایط برای مخاطب با ‌استدلال نشان می‌دهیم که راه حل مساله یا راه رفع مشکل همان است که ما می‌گوییم. به عبارتی استدلال برای نشان دادن این است که پاسخ ما به آن سؤالی که مطرح شد درست است.
تفکر نقادانه
در این نوع تفکر، راه رفع مساله یا راه حل مشکلی عرضه شده است، با استدلال نیز نشان داده‌ایم که آن راه به ‌طور حتم جواب سؤال است، اما مخاطب ما در استدلال، یا در یکی از مقدمات استدلال، یا در یکی از گام‌های استدلال، یا در یکی از پیش فرض‌های آن، مناقشه به پا می‌کند؛ که در این شرایط، مناقشه‌گر(مخاطب) ما را نقد می‌کند و در مقام نقد، تفکر نقادانه خویش را به کار می‌گیرد. در این تفکر نقادانه، ما باید یک سلسله بایدها و نباید‌های روشی را رعایت کنیم.
تفکر مدافعانه
عکس تفکر نقادانه، تفکر مدافعانه است. زمانی که مخاطب تفکر ما را نقد کرد ما نیز باید دفاع کنیم و بگوییم آن گامی که تو در آن تشکیک داشتی، تشکیک تو قابل رفع است؛ آن مقدمه‌ای که در آن مناقشه می‌کردی، مناقشه تو قابل جواب گفتن است؛ آن پیش فرضی را که تو قبول نداشتی اکنون به تو می‌قبولانم. در نتیجه از رأی خود دفاع می‌کنیم و تفکری داریم که جنبه دفاعی دارد.
تفکر مذاکره‌ای
تفکری است که تنها در علوم عملی معنا دارد؛ یعنی در رشته‌های فنی یا هنری و به ویژه فنی؛ و یعنی که ما چگونه بتوانیم با یکدیگر مذاکره داشته باشیم. در علوم نظری «مذاکره کردن» به معنای «کوتاه آمدن» معنایی ندارد. در سبک مذاکره تعیین شده است که تفکر ناظر به مذاکره چه نوع تفکری است، چگونه باید صلاح اندیشی کرده و با رقبای خود مصالحه کنیم.
تفکر خلاقانه
در تفکر خلاقانه یا ابداع گرانه گویا ما تشبه به خدا پیدا می‌کنیم و با تفکر خود چیزی را ابداع می‌کنیم. پنج نوع تفکر قبلی، روش‌های شناخته شده و مورد تحقیق واقع شده، دارند هیچ شکی نیست؛ اما آیا می‌توان برای تفکر خلاقانه هم روش‌هایی را پیشنهاد کرد که اگر ما به آن‌ها التزام بورزیم و آن‌ها را گام به گام طی کنیم، خلاقیت پیدا کنیم؟ اکثرا گفته شده است که تفکر خلاقانه، تفکر خودآگاهانه‌ای نیست که در آن بتوان روش‌هایی را پیشنهاد کرد که ذهن‌های ما ذهن‌های خلاقی شود.
پیش فرض‌های ضروری برای تفکر انتقادی
  
تشخیص صدق و کذب گزاره ها
باید صدق و کذب بسیاری از گزاره‌هایی را که به ذهن ما عرضه می‌شوند و از ما انتظار می‌رود آن‌ها را بپذیریم، تشخیص دهیم. چرا که این تشخیص در زندگی ما فرق اساسی ایجاد می‌کند و نمی‌توانیم نسبت به صادق یا کاذب بودن آن‌ها بی‌اهمیت باشیم.
اعتماد نکردن به قول گوینده
نباید به صرف این‌که گوینده یک نظر، آن را صدق یا کذب معرفی کند اعتماد کرد. چون ارتباط بین قول و ویژگی‌های شخصیتی و منشی قائل، منقطع است پس راهی نیست در این‌که صدق و کذب را فهمید؛ حال چه قائلان این قول تمام مردم روی کره زمین باشند و چه یک نفر باشد.
اعتماد به نیروی تشخیص خود
من هم مانند هر انسانی اجمالا نیروی تشخیص صدق و کذب دارم؛ چرا که در غیر این صورت گفته می‌شد ما نه تنها نمی‌توانیم بفهمیم که گوینده صدق و کذب سخن چه کسی بوده است، خودمان نیز نیروی تشخیص صدق و کذب را نداریم. بنابراین زمانی تفکر نقدی پا می‌گیرد که معتقد باشم من هم می‌توانم کمابیش درباره صدق سخن گوینده تحقیق کنم و صدق سخن یا کذب سخن او را نشان دهم.
نپرداختن به شبه مساله ها
زمانی به تفکر نقدی دست می‌زنم که خود احساس کنم اکنون به صدق و کذب مسأله‌ای که عرضه شده نیاز دارم. باید حواسمان باشد که شبه مساله‌ها را مساله نگیریم و به سراغ واقعیت‌هایی که به ما ربط پیدا نمی‌کند، نرویم.
اهمیت به کار گیری تفکر انتقادی
منشاء تفکر نقادانه
آنچه که نطفه ضرورت تفکر نقادانه را منعقد می‌کند یک حکم اخلاقی است؛ و آن به شاخه‌ای از اخلاق مربوط می‌شود که به آن «اخلاق باور» می‌گوییم. در اخلاق باور به ما گفته می‌شود که تو باید میزان دلبستگی و پایبندی خود را به یک عقیده، با میزان قوت ادله و شواهدی که آن عقیده را تایید می‌کنند، متناسب کنی.
تفکر نقدی داشتن، علاوه بر این‌که ما را در جهت معرفت پیش می‌برد، به ادای وظیفه اخلاقی مان نیز هدایت می‌کند. از آن جایی که ما می‌خواهیم در حوزه تفکر، فرهنگ، علم و... اخلاقی رفتار کنیم، نیاز داریم که در حل تفکر نقادانه ماهر باشیم و به علاوه، این مهارت را در مقام عمل اعمال کنیم؛ نه این‌که تنها قواعد آن را حفظ باشیم ولی هیچ گاه آن‌ها را به مرحله اجرا نگذاریم. در نتیجه از «اخلاق باور»، نیاز ما به دانستن و به کار بستن تفکر نقادانه منبعث می‌شود.
جایگاه تفکر نقادانه در دسته بندی علمی
  
تفکر نقادانه، محل تلاقی «منطق غیر صوری» و «معرفت شناسی» است. به عبارت دیگر هر مبحثی در کتاب‌های تفکر نقدی از یک جنبه مبحثی معرفت شناسانه است و از یک جنبه مبحثی است مربوط به منطق مادی(غیر صوری). بنابراین می‌توانیم بگوییم تفکر نقادانه، زیرشاخه منطق غیر صوری است و معرفت شناسی.
اما به لحاظ دیگر می‌توان گفت که تفکر نقدی در واقع شاخه‌ای از روش‌شناسی است که خود روش شناسی هم شاخه‌ای از معرفت شناسی است.
تفکر انتقادی برای هرس کردن اطلاعات
  
همه روزه ما در معرض بمباران اطلاعات قرار می‌گیریم و اگر بخواهیم زیر آوار این اطلاعات دفن نشویم چاره‌ای جز این نیست که جنگل اندیشه‌ها را هرس کنیم. چرا که اگر نتوانیم در این جنگل، اندیشه سالم را غرس کنیم و بنشانیم،حداقل باید بتوانیم اندیشه‌های کاذب را قطع کنیم. درباره هر نکته‌ای نظرات بسیار وجود دارد و ما نمی‌دانیم کدامیک از این نظرات صادق است و کدام کاذب یا کاذب‌تر است.
روح ما زیر این همه آوار اطلاعاتی که راه پس و پیش خود را در آن نمی‌شناسیم می‌میرد. تفکر نقدی حداقل می‌آید و جنگل اندیشه‌هایی را که بر ما عرضه می‌شود و ذهن ما را به یک نوع سرگردانی می‌کشاند، هرس می‌کند.

Friday, November 15, 2013

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(15)

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(15)

که ایمان به درد همچین مواقعی بیشتر میخورد: گروه ایرانی موسیقی راک در آمریکا چند روز پیش چشم و گوش جهانیان را متوجه خود کرد!! یک نفر از آنها که از گروه کنار گذاشته شده بود با عقده ای که در دل و غده ای که دماغش ایجاد شده بود تصمیم میگیرد یک مسلسل بخرد تا هم انتقام بگیرد و هم خود را نابود کند(تا دیگر مشکلی نداشته باشد و از همه چیز راحت شود) و هم  به دیگران بگوید حساب برخی کارهای خودشان را بکنند...

Wednesday, November 13, 2013

مصادره مصادر دانشگاه تهران


مصادره مصادر دانشگاه تهران

مدارک و مستندات معتبر حاکی است که آقای دکتر فرهاد رهبر یکی از مجریان جدی سیاست رکود، رخوت و ایجاد فضای امنیتی و از محتوا  انداختن محیط های دانشگاهی بوده است که توسط دولت پیشین و به خصوص شخص آقای کامران دانشجو پیگیری می شده است.
به گزارش انصاف ؛ گروهی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران در گزارشی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده اند، می افزایند: درحقیقت آقای دکتر رهبر بر خلاف دیگر رؤسای دانشگاهها، بدون سر و صدا و با چراغ خاموش در جهت ایجاد بی اعتمادی و شکاف در بین دانشگاهیان، افت تحصیلی دانشجویان و به طور کلی ناکارآمد کردن با سابقه ترین و بزرکترین دانشگاه کشور یعنی دانشگاه تهران که از آن به عنوان نماد آموزش عالی نام برده می شود، قدم بر داشته است.

در ادامه ی این گزارش که عنوان آن «تحمیل آقازاده ها و نورچشمی ها بر مصادر علمی و آموزشی دانشگاه تهران» است، آمده: یکی از برنامه های ایشان در این راستا، جذب اعضای هیات علمی توصیه شده توسط جریانات ذی نفوذ خارج دانشگاه، بدون داشتن شرایط لازم و بدون نظر خواهی از گروه های آموزشی و همچنین جابجایی بعضی از دانشجویان نورچشمی خارج از ضوابط بوده است. در اینجا به چند مورد از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود:

1- جذب و استخدام آقای دکتر کیومرث یزدان پناه که تمامی مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خود را ار دانشگاه آزاد دریافت کرده است. این اقدام بر خلاف سیاست ها و ضوابط رایج دانشگاه تهران و علی رغم مخالفت های مکرر گروه ذیربط بوده است که ظاهراٌ با توصیه ی آقای مشایی انجام گرفته است. جالب است بدانید که ایشان به ریاست دانشکده جغرافیا نیز منصوب شده است.

2- انتقال غیر قانونی فرزند آقای دکتر محمد رضا مخبر دزفولی (دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی) از پردیس بین المللی کیش به پردیس قم (وابسته به دانشگاه تهران). لازم به توضیح است که دانشجویان پردیس کیش خارج از سیستم رسمی کنکور پدیرفته می شوند و انتقال آنها به دوره های دانشگاهی که دانشجویان آنها از طریق کنکور سراسری پدیرفته می شوند، ممنوع است. متأسفانه آقای دکتر مخبر با چنین استفاده هایی از موقعیت خود در دانشگاه تهران، اعمال نفود های فراوانی را در دنشگاه تهران مرتکب شده که نارضایتی هایی را در بین دانشجویان، کارکنان و اعضای هیات علمی به وجود آورده است. از جمله اکثر اطرافیان، دانشجویان و اعضای هایت علمی مرید خود را در پست های حساس منصوب کرده و یا آنها را به طور غیر قانونی و بدون داشتن حداقل صلاحیت اخلاقی - علمی لازم بورسیه کرده است.

3- جذب و استخدام آقای دکتر فکور، داماد آقای دکتر کامران دانشجو (وزیر سابق علوم) در دانشکده ی علوم و فنون، خارج از ضوابط و مقررات استخدامی. متأسفانه این دانشکده که در زمان آقای دکتر رهبر تأسیس شده، تبدیل به حیات خلوتی برای آقای دکتر رهبر و جریات سیاسی همسو با ایشان شده است تا کسانی را که به دلیل نداشتن شرایط لازم تحمیل آنها به دانشکده های مختلف (از جمله پردیس دانشکده های فنی) به راحتی امکانپدیر نباشد، در این دانشکده به کار گرفته شوند.

4- جذب و استخدام آقای دکتر روح ا.... رحمانی، داماد آقای دکتر حداد عادل خارج از ضوابط و مقررات استخدامی در دانشگاه علوم و فنون دانشگاه تهران. لازم به توضیح است که ایشان به علت اقامت طولانی مدت در آمریکا قادر نیستند زبان فارسی را به خوبی تکلم کنند.

5- استخدام آقای دکتر زائری، داماد آقای دکتر توکلی (نماینده ی فعلی مجلس شورای اسلامی) در دانشکده ی علوم اجتماعی [خارج از ضوابط].
این رشته سر دراز دارد...

تربیت کودک در جمهوری اسلامی پاکستان!!!

تربیت کودک در جمهوری اسلامی پاکستان!!! بمب اتمی هم ساخته ند ولی اندر خم کوچه تربیت مانده اند. 

تحقیقاتی نوین پیرامون اسلام

تحقیقاتی نوین پیرامون اسلام

علت تمام اختلاف نظر ها در باره اسلام ، حواشی آن ، یعنی آثاری است که می گویند از قرن سوم به بعد تالیف شده و به صورت کتاب عرضه شده اند ، آثاری مانند کتاب های تاریخ و احادیث و روایات و تفاسیر قرآن و رجال و نسب شناسی و ... و ربطی به قرآن ندارد. در اینکه این عرصه یعنی منابع منسوب به اسلام بخصوص تاریخ و حدیث تا چه حد آلوده و دچار آشوب است بر هیچ محققی پوشیده نیست:

«آنقدر در حدیث و سیره پیامبر ، دروغ و افسانه های زننده انباشته است که با وجود آن ها پی بردن به اسلام صحیح در حد محال و وجود آن احادیث دروغ باعث آن است که اسلام بد آموخته شود. » (مرتضی عسکری-150 صحابه ساختگی پیامبر. ص22)

این قضاوت یکی از نوابغ زبده در حدیث شناسی در عالم اسلام است در باره احادیث و تاریخ و سرگذشت احادیث که حقیقتا تمام عمر دراز خود را صرف کند و کاو احادیث نمود. علامه مرتضی عسکری ، یکی از محققین بزرگ شیعه است که عمر بیش از 80 ساله خود را صرف تحقیق و تجسس در منابع حجیم و سنگین کتب حدیث نموده و کتاب های بی نهایت تاثیر گذاری که بر صحت و ارزش علمی آن ها حتی محققین نامدار سنی نیز صحه گذاشته اند، از جمله «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی پیامبر» ، «احادیث ام المومنین عایشه (یا نقش عایشه در تاریخ اسلام) » ، «افسانه عبد الله بن سباء» ، «بازشناسی دو مکتب» و ... بخصوص دو تالیف اول که به راستی زلزله ای در بنیاد اعتقادات و اندیشه جهان اسلام و بخصوص اهل سنت ایجاد نمود. در حقیقت این موضوع یعنی وجود اسرائیلیات یاجعلیات یهودیان در حوزه احادیث و تاریخ اسلام مورد تائید تمام محققین است. اما چند قرن است که با علم به این موضوع هنوز نتوانسته ایم تکلیف این اسرائیلیات را روشن کنیم. علت آن مشخص است ، حجم بسیار عظیم منابع اولیه اسلامی به طوری که بیش از 5000 جلد تخمین زده اند. باید قبول کرد روش های قدیمی جهت تطهیر و پالایش این حجم عظیم از منابع اسلامی بر مبنای علوم نا کار آمد و ابتدایی و پرخطایی چون علم رجال و نسخه شناسی و سبک شناسی و تصحیح و ... تقریبا نا ممکن است.

حقیقتا کار بررسی و سنجش و تحقیق در منابع اسلامی کاری بسیار پیچیده و وقت گیر و عظیم است و با وجود دایر بودن ده ها سازمان و مرکز تحقیقاتی اسلامی با هزینه های هنگفت و سر سام آور می بینیم هنوز وقایع صدر اسلام مبهم و مورد مناقشه است .بنابراین بهتر است به روش هایی جدیدتر و دقیق تر و سریع تر رو کنیم . در این راه باز هم حقانیت و سلامت و صداقت قران بر هر محققی ثابت می گردد . به راستی جای سوالی تامل بر انگیز و کارگشا در این بین وجود دارد و آن اینکه اگر بپذیریم طبق توافق هر دو مذهب سنی و شیعه ، منابع دین اسلام «قرآن» و «سخنان پیامبر» است ، آیا نباید هر دو منبع از اعتبار و سلامت و شفافیت لازم برخوردار باشند ؟ در اینکه منبع اول یعنی قرآن از اعتبار و شفافیت و سلامت کامل و مطلق برخوردار است شکی نیست و بین تمام مسلمین جزو اصول اعتقادی آن هاست ، ولی واقعا جای سوال است چرا بر خلاف قرآن ، منبع دوم درک اسلام یعنی «احادیث» و «تاریخ» اینقدر دارای اختلاف و تشنج و شبهه است؟
اگر واقعا آن طور که از قرآن دلیل می آورند منبع درک اسلام دو مورد است و در کنار قرآن احادیث و تاریخ اسلام هم جزوی از اسلام است ، آیا آنگاه این انتظاری به جا و درست از خدا نیست که هر دو منبع باید از تحریف و ناخالصی حفظ شده باشد؟

در قرآن آیات زیادی هست که به حفظ قاطعانه و قدرت مندانه آیات قرآن حتی در حد حروف و تلفظ آن اشاره دارد :

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

ما این ذکر(قرآن) را نازل کرده و قطعا خودمان حافظش خواهیم بود (حجر-9)

این آیه با تاکیدی ده گانه حفظ قرآن را بر عهده خدا نهاده. چنین تاکیدی درباره هیچ یک از احکام عقیدتی و عملی در سراسر قرآن وجود ندارد. زیرا قرآن دربر گیرنه همه آن هاست که حفظش حفظ تمامی آن هاست. (فقیه قرآنی آیت الله صادقی تهرانی-ترجمان وحی)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ

كسانى كه به اين ذکر ( قرآن) چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‏رسند] و به راستى كه آن كتابى غلبه کننده است، که هیچ (امر و کلام) باطل (بشری) نه از پیش و نه از پس اش به آن راه ندارد ، فرو فرستاده ای توسط خدای حکیم و حمید است. فصلت (41و42)

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ

فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ

لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ

که این قرانی است نیکی رسان. در کتابی محافظت شده (و دور از دست رس) که به آن جز (فرشتگان) پاک (امین و عاری از خطا و خیانت) دسترسی ندارند. (واقعه77 تا79)

وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ

و آنچه به تو وحی شده از کتاب پروردگارت (قرآن) بخوان که هیچ تبدیل کننده ای برای کلمات آن (قرآن) نیست. (کهف-27)

إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ

همانا ما آن را قرآنی روشن (بیان) نهادیم، باشد که تعقل کنید. و همواره آندر کتابی اصلی نزد ما بلند مرتبه و حکیم است.(زخرف 3و4)

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ

فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ
بلکه او قرآن با مجد و پرشکوه است . در لوحی حفاظت شده (بروج 21و22)

لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ

إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ

فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ

ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ

زبانت را برای خواندن آن(قرآن) با عجله تکان نده . چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست . پس وقتی آن را می خوانیم از خواندن ما پیروی کن . سپس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست. (قیامه 16 تا 19)

آیه آخر با محکم ترین دلیل اختلاف قرائات قرآن را که تا 14 مورد و بیشتر شمرده اند ، به کذب محض تبدیل می کند ، چرا که به وضوح بیان می کند حتی نحوه قرائت قرآن را نیز خداوند بر زبان پیامبر جاری می کند و نیز اثبات می نماید که «تبیین» قرآن نیز توسط خداوند صورت می گیرد و پیامبر هیچ مجوزی در این زمینه ندارد و قرآن خود تبیین کننده و تفسیر کننده خود است و نه احادیث و روایات.
وقتی محقق به نشانه های فوق توجه می کند ، و در برابر این همه مواظبت و ثبات قرآن ، آن همه تضاد و تناقض و آلودگی در منابع دیگر اسلامی از تاریخ و روایت و حدیث مشاهده می کند که به قول علامه عسکری امکان یافتن حقیقت در بین آن ها در حد محال است ، عقلا نمی تواند به منبع دیگری جز قرآن درباره اسلام و حقیقت اسلام معتقد باشد و پافشاری نماید.(ادامه دارد)

خرمشاهی؛ افسردگی دوقطبی و دید‌درمانی

خرمشاهی؛ افسردگی دوقطبی و دید‌درمانی

کتاب  > زیر چاپ - همشهری آنلاین:
تجربه بی واسطه بهاءالدین خرمشاهی پیرامون افسردگی دوقطبی.

بهاءالدین خرمشاهی، حافظ شناس و قرآن پژوه نامی، در مقاله‌ای که در ابتدای کتاب در دست انتشار افسردگی نوشته، از تجربه بی واسطه خود و دچار بودن به  اختلال دو قطبی خبر داده و گفته است که ده سالی است که به بیماری خود پی برده‌ام.
به گزارش همشهری آنلاین دراین مقاله که با عنوان «نگاهی از درون» در ابتدای کتاب در دست انتشار افسردگی، سومین کتاب از مجموعه کتاب‌های روان و زنگی نشر قطره آمده است، خرمشاهی به مورد پژوهی خود پرداخته و ضمن اشاره به بیماری افسردگی نوشته است: من در حدود ده سال است که به بیمارى خود پى برده‏ام. یا درست‏تر بگویم همسرم یک روز که بیش از حد شادى‏زدگى داشتم و مدام به طنز مى‏پرداختم و براى اطرافیان یا دوستان یا مهمانان لطیفه‏هاى پشت سر هم تعریف مى‏کردم و بسیار مى‏خندیدم و مى‏خنداندم و حتى در یک شب که سه مهمان عزیز داشتیم و برایشان صد و پنجاه جوک تعریف کرده بودم، در من نشانه‏هایى از رفتار یا خلق و خو یا احوال غیرعادى تشخیص داد و گفت بدون هیچ چون و چرا باید به روان‏پزشک مراجعه کنى. قبول کردم زیرا در یک رباعى چنین سروده بودم... کس داور کارِ خویش نتواند بود / هر کس بود آنکه دیگران مى‏گویند.
خرمشاهی سپس از مشورت خود با برخی از دوستان پرده بر می‌دارد واذعان می‌کند که با راهنمایی این دوست به نزد پزشک اعصاب و روان رفته و ماجرای شادی زدگی خود را با وی درمیان می‌گذارد: شرح حال شادى‏زدگى خود را که همراه با میل شدید به پرکارى (در زمینه‏هاى کارى خودم) بود گفتم. پرسید که آیا همیشه این حالت را دارید یا نه؟ گفتم خیر، بعضى وقت‏ها خیلى ساکت و اندوهگین و بى‏علاقه به کار و زندگى مى‏شوم. پرسید یعنى بعضى‏وقت‏ها افسرده مى‏شوید؟ گفتم بله. پس از پرس‏وجوهاى دیگر به تشخیص کامل بیمارى‏ام رسید؛ و گفت شما افسردگى دوقطبى (قبض و بسطى) دارید. در آن جلسه فقط یک دارو داد و در جلسه بعدى گفت حتماً به روان‏پزشک مراجعه کنید. (پزشک اول نورولوژیست برجسته‏اى بود، و بحمدالله هنوز هم هست).
خرمشاهی درادامه این مقاله شرح می‌دهد که پس از توصیه پزشک یاد شده  به روان پزشکی با سابقه مراجعه می کند و روان‏پزشک باسابقه و برجسته تشخیص پزشک اول را پس از سفارش دادن و نتیجه گرفتن از چند آزمایش از جمله گرفتن نوار مغزى تأیید کرد و چندین دارو تجویز کرد و گفت داروها را جدى بگیرید، زیرا هدف این است که شما به حالت تعادل برسید. داروها را تهیه کردم و کم کم این احساس در من پدید آمد که ارتباطم با واقعیت بیشتر شده است. هر چند ماهى یک بار به همان پزشک ماهر مراجعه مى‏کردم و داروها را کم یا زیاد مى‏کرد یا تغییر مى‏داد. با مصرف داروها نوبت افسردگى‏ام را نسبتاً آسان‏تر گذراندم. و فاصله و تقابل شدید بین قبض و بسطم کمتر شد.
خرمشاهی ادامه می‌دهد:  به پزشک گفتم در پاییز و زمستان دچار قبض و در بهار و تابستان برخوردار از بسط هستم. نظر ایشان چنانکه گفته شد این بود که نه شاد / شیدا و نه افسرده باشم. اما در پاییز و زمستان گذشته افسردگى بى‏دلیل مانند همیشه به سراغم آمد. از پزشک و در واقع روان‏پزشک حاذق - که دیگر با هم دوست شده بودیم - پرسیدم آیا این بیمارى به خاطر پرکارى در من پدید آمده است؟ ایشان گفت شاید عکس آن درست‏تر باشد که پرکارى به خاطر بیمارى افسردگى دوقطبى، پدید آمده؛ و hyperactivity = بیش‏فعالى، در بعضى موارد، از علائم و لوازم آن است.
خرمشاهی که به زودی قرار است یادگار نامه وی انتشار عمومی یابد، سپس از علاقه خود به مطالعه آثار روانشناسی از دوران کودکی اشاره می‌کند و می نویسد: از دیرباز از عهد نوجوانى تا اکنون که در آستانه پیرى‏ام، به مطالعه آثار روان‏شناسى به معناى عام کلمه، علاقه داشتم. و همین بود که چند سال پیش، پس از آنکه نگاهم به بیماران افسرده و آدم‏هاى‌هاى‏پر -که پرگویى، سرراست‏ترین نشانه آن است- عمیق‏تر شد، نظریه‏اى روان‏شناختى به ذهنم رسید و تدوین کردم و نام آن را «دیددرمانى» گذاشتم. و طبق این نظر یا نظریه، معتقد بودم که بعضى بیمارى‏هاى روانى و به ویژه افسردگى و وسواس‏ها و هراس‏هاى بیمارگونه را با تغییر دادن دید بیمار مى‏توان تغییر داد. و یک مقاله ده - دوازده صفحه‏اى به انگلیسى درباره آن نوشتم و خیال داشتم آن را در مجله روان‏شناسى چاپ کنم. ولى گمش کردم و هنوز روایت فارسى هم براى آن ننوشته‏ام.»
خرمشاهی که در زمینه حافظ پژوهی و قرآن پژوهی چهره ای سرآمد است و آثار درخشانی دراین زمینه دارد درادامه این نوشته به تجربه برخورد با یکی ازدوستان می‌پردازد و درباره نظریه دید درمانی خود  می‌نویسد:  نخستین بارى که نظریه من به موردى از تجربه برخورد کرد، این بود که یکى از دوستان جوان و بسیار بافرهنگم در یکى از ملاقات‏ها به من گفت اگر نتوانم او را قانع کنم، تا یک هفته دیگر خودکشى خواهد کرد. بنده به یاد «دیددرمانى» خود افتادم و گفتم دوست عزیز اگر قانعتان نکردم دست به این کار بزنید، ولى قول بدهید اگر قانع شدید، فکر این کار خانمانسوز را براى همیشه کنار بگذارید. قبول کرد و در حدود 15 دقیقه صحبت کردیم، که ناگهان دستش را با حالت قانع شدن به طرفم دراز کرد و با لحنى استوار و قاطع گفت: قول مى‏دهم که تا زنده هستم هرگز فکر این کار را نکنم.
سپس با یکى از نزدیک‏ترین و بافرهنگ‏ترین دوستانم که مطالعات گسترده‏اى در فلسفه و انواع مکاتب روان‏شناسى دارد، داستان آن دوست و ضمناً نظریه دیددرمانى خود را بیان کردم. خنده‏اى کرد و گفت این نظریه شما، شکل خیلى کامل‏تر و علمى‏ترى دارد که به آن شناخت‏درمانى cognitive therapy مى‏گویند و واضع آن روان‏شناس بزرگ و معاصر آمریکایى ا.تى. بک Aaron T. Beck است، و کتابى به همین نامِ «شناخت‏درمانى» منتشر کرده است [که در سفر بعدى خود نسخه‏اى از آن را به ایران آوردند]. هم ایشان شاید با الهام از «شناخت‏درمانى» بک و افزودن اطلاعات علمى بر آن، سیگار را که اسیرش بودم، با یکى دو بحث روشنگر و دیده‏گشا از دستِ من انداخت.
 نظریه «دیددرمانى» بنده بیشتر از نظریه «معنى‏درمانى» مایکل فرانکل اثر برده است که کتاب در جست‏وجوى معناى او دو ترجمه به فارسى دارد.
وی سپس به تجربه های دیگر خود از این نظریه  اشاره می‌کند و می‌گوید:  من با دیددرمانى به بعضى افسردگان، اعم از یک قطبى، یا دوقطبى، نیز به خودم مددهایى رسانده‏ام.
به یک دوست افسرده گفتم مى‏دانى چرا افسرده‏اى گفت نه، گفتم من هم به طریق اولى‏ نمى‏دانم. اما بیا گپى با هم بزنیم. گفت با آنکه روحیه ندارم، ولى حرف شما را اطاعت مى‏کنم. تشکر کردم و در دل گفتم خدایا مدد برسان تا اندکى دیدش را تغییر دهم تا به تبع آن، افسردگى‏اش لااقل تخفیف پیدا کند.

در نخستین پرسش از او پرسیدم آیا بینایى خودت را دیده‏اى؟
جا خورد و گفت نه. گفتم هم ندیده‏اى و هم نمى‏توانى ببینى؛ زیرا حداکثرش این است که مى‏روى و جلوى آیینه مى‏ایستى و تصویر خودت را در آینه مى‏بینى. گفت خوب، در همان آینه بینایى خودم را هم مى‏بینم. گفتم دوست عزیز دقت کن شما در آیینه تصویر خودت را مى‏بینى و چشم‏هایت را. اما بینایى‏ات را نمى‏بینى و نمى‏توانى ببینى. اما از این گذشته مقصود من این بود که تو را به یک نعمت و دارایى و گنج شایگان و رایگان توجه بدهم. از جمله به بینا بودنت. و ازت مى‏پرسم اگر صدمیلیارد دلار و بلکه دو یا ده چندان ثروت داشته باشى، و بینایى‏ات به خطر بیفتد، و در معرض نابینایى قرار بگیرى، و به فرض فقط یک جراح در جهان بتواند بینایى‏ات را به تو بازگرداند و بگوید براى عمل جراحى‏اش، تمام ثروت تو را به عنوان دستمزد مى‏گیرد، آیا حاضرى این کار را بکنى؟ گفت بدون شک.
در پایان این مقاله خرمشاهی می‌نویسد:مى‏توان نظیر این بحث‏ها را با افسردگان داشت و «داشته‏ها و دستاوردها»ى آنان را به آن‏ها یادآور شد، تا شُکر نعمت و حدیث نعمت لااقل باعث ژرف‏تر دیدن نعمت و نعمت‏هاى فراوانى که دارند و از آن‏ها بر اثر عادت غافل مانده‏اند، بشود.
بعضى از روانکاوان معتقدند که انسان فرهیخته امروز را نمى‏توان روانکاوى کرد. به نظر من بهتر است در چند جمله اصول و اساس دید / شناخت درمانى را با انسان فرهیخته‏اى در میان نهاد که سپس خود، کار خود را دنبال کند. از تفاهم یافتن با آدم‏هاى کمتر فرهیخته یا حتى نا - فرهیخته هم نباید نومید بود. درمان دارویى را هم به هر نحو و تا هر زمان که روان‏پزشک لازم بداند باید ادامه داد.»
گزارش همشهری آنلاین حاکیست که این کتاب در مجموعه کتاب‌های روان وزندگی منتشر شده است که پیش ازاین دو کتاب دیگر از همین مجموعه از سوی نشر قطره به بازار کتاب عرضه شده بود.[مجموعه کتاب های روان و زندگی]
دکتر احمد جلیلی مولف کتاب افسردگی  که خود ریاست انجمن روان پزشکان ایران را برعهده دارد  درمقدمه‌ای که بر کتاب افسردگی نوشته از کار دکتر بهاء‌الدین خرمشاهی تجلیل به عمل آورد و نوشت: جناب آقاى فیاضى نوشته‏اى از استاد بهاءالدین خرمشاهى را که یکى از سرآمدترین نویسندگان و محققین معاصر ایران هستند به اینجانب دادند، که در مورد بیمارى افسردگى دوقطبى به خوبى بحث کرده بودند و در کنار این بحث عالمانه با انتخاب عنوان «نگاهى از درون» شرح داده بودند که خود ایشان نیز به افسردگى دوقطبى مبتلا هستند.
وی در این نوشته کار خرمشاهی را همردیف کار جان نش دانسته وآورده است: دیدن این مقاله مرا بسیار شادمان کرد و در جهت انگ‏زدایى از بیماران آن را اقدامى هم‏ردیف کار پروفسور «جان نش» و بلکه برتر از آن دانستم چون پروفسور «نش» در جامعه امریکا که مسئله انگ نهادن کمتر از ایران مطرح است به آن اقدام دست زد و استاد بهاءالدین خرمشاهى محقق نویسنده، مترجم و شاعر گران‏قدر معاصر در جامعه‏اى که هنوز بسیارى از رودربایستى‏ها مطرح است به این عمل شجاعانه دست زده‏اند. به همین جهت از ایشان خواستم و از استاد اجازه گرفتم که این مقاله که از هر جهت نقطه عطفى در کار انگ‏زدایى است زینت‏بخش این کتاب مختصر گردد. باشد که هرچه زودتر سطح دانش جامعه به اندازه‏اى برسد که مردم نگرش صحیحى از بیمارى‏هاى روانى داشته باشند و بیمارى هیچ کس، به علت تعلل و ملاحظه‏کارى خود و اطرافیانش، در عدم مراجعه به‏موقع به پزشک مزمن نشود.

Tuesday, November 12, 2013

حسین(ع) هنوز مظلوم است

حسین(ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، یکماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید قدرت سامورایی! شبها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری ...!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر(ع) و حضرت عباس(ع) را در بساطش پهن ...!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید آقای اسدی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!
حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد "من سگ کوی حسینم" ولی هیچوقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید حاج منصور مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق 250 روز یک کارگر را می‌گیرد!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید ذنوبی رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰ شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم شیرشان را می‌دوشد!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید حاج آقا رنجبر، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیأت امنا دعوا می‌کند!

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید هیت امنای مسجد ... درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !

حسین هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می‌آید کل یوم عاشورا یعنی۱۰ روز و شب غم و گریه و کل ارض کربلا یعنی چند مسجد و چند تکیه !
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد او هم می‌رود تا سال بعد !تا یاد بعد...


Thursday, November 7, 2013

کمیته ویژه بازسازی ویرانی هشت ساله

کمیته ویژه
بازسازی ویرانی هشت ساله تشکیل شود 



این‌روزها بحث درباره خزانه خالی دولت است. مسوولان سابق تکیه بر این دارند که خزانه نه‌تنها خالی نیست بلکه هنگام تحویل پر از ذخایر بوده است. مسوولان فعلی تاکید دارند که خزانه، خالی و دولت بی‌پول است.  در مدت هشت‌سال گذشته ما چنان درآمدی داشتیم که در تاریخ ایران بی‌سابقه بوده است. گفته می‌شود بیش از هفتصد‌میلیارددلار درآمد نفتی داشته‌ایم. اما سیاست دولت نهم و دهم به‌گونه‌ای بود که نه‌فقط این ثروت عظیم ملی را از بین برد که هم هزینه تولید داخلی را بالا برد و همزمان با آن چنان واردات را زیاد کرد که خود به خود زیرساخت تولید کشور از بین رفت و گفته می‌شود که نزدیک به 70‌درصد واحدهای تولیدی ما خوابید و از سوی دیگر بر خیل بیکاران افزوده شد و نقدینگی کشور به بیش از شش‌برابر رسید. همه این مسایل باعث شد که تورم لجام‌گسیخته به وجود ‌آید و از قدرت خرید مردم کاسته شود و عملا مردم و به‌ویژه همه حقوق‌بگیران و مزدبگیران آسیب جدی ببینند، عملا فقیر شوند و فرزندانشان فقر غذایی پیدا کنند. از سوی دیگر به‌دلیل تعطیل‌شدن کارگاه‌ها و کارخانجات آینده شغلی این عزیزان نیز به خطر افتاد که طبعا از یک‌سو عدم اعتماد به آینده را پدید آورد و از سوی دیگر احساس ناامنی و ناامیدی چنان ضربه‌ای به روان جامعه و به‌ویژه به روان جوانان وارد کرد که حتی در زمان مصدق که به‌کلی صدور نفت متوقف شد و دولت کوشید که اقتصاد بدون نفت را سامان دهد و اوراق قرضه پخش کرد و بر صادرات غیرنفتی افزود، چنین وضعی پدید نیامد.
در هشت‌سال گذشته سیاست خارجی ما چنان بد عمل کرد که روزبه‌روز بر تحریم‌ها افزوده شد و ما عملا در وضع بسیار بدی از لحاظ اقتصادی قرار گرفتیم. حال نمی‌خواهم بیش از این به وضع نابسامان هشت‌سال گذشته بپردازم، این مقدمه برای این گفته شد که به این نقطه برسم که بگویم متاسفانه امروز با وجود تمام این ثروتی که وارد کشور شد، با وجودی که نقدینگی کشور به بیش از شش‌برابر رسید اکنون نه‌فقط خزانه خالی است که دولت بسیار بدهکار است و به بدنه دولت چندين‌هزار نیروی ناکارآمد جدید چسبانده شده که طبعا جز تخریب ، نتیجه دیگری ندارد.
حال باید دید که چه باید کرد. چگونه کشور را با این خزانه خالی می‌توان اداره کرد؟ آیا راهی وجود دارد؟ آیا می‌توان از ورطه‌ای که دولت دهم برای پس از خود به وجود آورده راه گريزي  پیدا کرد؟
نخست باید بگویم که دلم برای آقای دکتر روحانی، رییس‌جمهور محبوب ایران با آن نگاه نجیبانه‌اش می‌سوزد که کشور را با بدهی زیاد، با خزانه خالی، با صدها‌هزار کارمند جدید ناکارآمد و با بی‌نظمی شدید در حساب‌های مالی کشور تحویل گرفته است. اما با وجود این برای هر مشکلی راه‌حلی وجود دارد و برای وضع کنونی ایران نیز راه‌هایی وجود دارد که اینها را به بحث می‌گذاریم.
شاید مفید باشد که نخست پیشنهاد ‌کنم کمیته‌ای تشکیل شود که ابعاد زیان‌ها و حساب‌سازی‌ها و فسادها و دیگر مسایل منفی هشت‌سال گذشته را تعیین کند تا دولت بتواند برای این خرابی و بیماری مجوزهای لازم را صادر کند و طی برنامه‌ریزی دقیقی شروع به ترمیم و سازندگی کند. اکنون پول‌های زیادی در دست مردم است و دولت باید به نحوی بخش زیادی از این نقدینگی را جذب تولید و سازندگی کشور کند. می‌تواند برای بسیاری از پروژه‌های اقتصادی اوراق قرضه پخش کند و سیستم بانکی متکفل بازپرداخت هر مجموعه از این اوراق قرضه با بهره‌برداری از پروژه انجام شده باشد. این کار، هم اشتغال به وجود می‌آورد و هم از طریق مالیات، بر درآمد دولت افزوده می‌شود و هم جلو مفاسد ناشی از بیکاری و ناامیدی گرفته می‌شود. دولت می‌تواند با مصوبه مجلس شورای اسلامی از سیستم بانکی استقراض کند و به این ترتیب خزانه دولت به سیستم بانکی بدهکار شود. کاری که ما در زمان جنگ انجام می‌دادیم و به این ترتیب کمی خزانه خالی دولت را پر کنیم تا برای کارهای روزمره خود منابعی داشته باشد. سپس همه کسانی که در ماه‌های اخیر توسط دولت دهم استخدام شده‌اند یا به‌هر طریقی به‌کار گرفته شده‌اند از ادامه همکاری با سیستم دولت معاف شوند. در ضمن، بسیار ضروری است که دوران سازندگی دوباره آغاز شود و نیز ضروری است که یارانه‌های نقدی هرچه بیشتر محدود شود یا به‌کلی حذف شود. مساله را می‌توان به این صورت حل کرد که گاز و برق مصرفی دهات با همان قیمت سابق برای روستاییان محاسبه شود که دیگر لازم نباشد یارانه نقدی دریافت کنند و نیز برای واحدهای تولیدی 80‌درصد از قیمت انرژی برای مدت سه‌سال کاسته شود و همزمان واحدهای کارخانجات دولتی به فروش برسد. ترتیبی داده شود که صادرات کالاها به نسبت ارزبری کمتر در تولیدشان مورد تشویق جدی قرار گیرد و همه موانع برای صادرات برداشته شود و درهای کشور به سوی شرکت‌های خارجی باز شود تا تشویق به سرمایه‌گذاری در ایران شوند و مقررات دست‌وپاگیر برای سرمایه‌گذاری خارجی منسوخ  و فروش املاک به اشخاص حقیقی خارجی تجویز شود و برای زندگی اجتماعی غیرمسلمانان تسهیلات بیشتری فراهم شود. از سوی دیگر برای ایجاد فضای امن اقتصادی جریان مصادره‌هایی که تحت عنوان فرمان شش ماده‌ای امام انجام می‌گیرد به‌کلی متوقف و ممنوع شود و دارایی‌های آن تحویل خزانه کشور شود که در شرایط حساس کنونی دولت از این بابت درآمدی به دست آورد و کمی خزانه خالی خود را پر کند. همچنین، لازم است کمی بر قیمت بنزین افزوده شود و ترتیبی داده شود که درآمد گمرکات زیاد شود تا به این طریق خزانه دولت پر شود و آنچه دولت دهم برای خرابی و ناتوان کردن دولت یازدهم تدارک دیده بوده، خنثی شود.
******
مهندس کاظم بجنوردی
آن که قرار بود
اولین نخست وزیر باشد 




مهندس کاظم بجنوردی اکنون سالهاست که ریاست دایره المعارف بزرگ اسلامی را برعهده دارد، اما سابقه سیاسی و مبارزاتی او فراتر از فعالیت های فرهنگی اوست. کاظم بجنوردی بنیانگذار حزب ملل اسلامی در زمان شاه بود و زمانی که انقلاب شد و از زندان شاه بیرون آمد، 14 سال از عمر خود را به همراه ابوالقاسم سرحدی زاده که بعدها وزیر کار شد در زندان گذرانده بود. اولین سرپرست بنیاد مستضعفان شد و سپس عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی. او نامزد قطعی حزب جمهوری اسلامی و شخص آیت الله بهشتی برای نخست وزیری بود اما در کشاکش میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی و شخص آیت الله بهشتی این مسئولیت به محمد علی رجائی رسید و شد نخست وزیر بنی صدر. پس از عزل بنی صدر، رجائی شد رئیس جمهور و آیت الله "باهنر" که از شاخص ترین و سیاسی ترین روحانیون وقت بود و پس از کشته شدن آیت الله بهشتی در راس حزب جمهوری اسلامی قرار گرفته بود، شد نخست وزیر رجائی. این دو نیز در یک انفجار مهیب به همان سرنوشتی دچار شدند که آیت الله بهشتی در جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی دچار شد. سازمان مجاهدین خلق که اعلام جنگ مسلحانه کرده بود، مسئول هر دو انفجار بود. ترور برجسته ترین روحانیون طرفدار آیت الله خمینی نیز از سوی همین سازمان کلید خورد و از جانب دیگر اعدام های گسترده دستگیر شدگان مجاهد در زندان اوین و به رهبری اسدالله لاجوردی نیز از سوی دیگر کلید خورد. انقلاب که اسیر حمله ارتش صدام حسین به ایران شده بود، به اسارت این دو فاجعه نیز در آمد و مسیری آغاز شد که حاصل آن همین جمهوری اسلامی است که اکنون می بینیم. چه شد و چه کردند و چه می توانستند بکنند و چه کسانی نقش آفرین بودند و شدند و ... بخشی از تاریخ انقلاب 57 است که هدف این نوشته نه هست و نه می تواند باشد. هدف از این اشاره، هم آشنا ساختن نسل بعد از انقلاب با برخی رویدادها و چهره ها – از جمله سید کاظم بجنوری- و اعتبار آن نکاتی است که وی در مقاله ای کوتاه اخیر در وبسایت فرهنگستان اسلامی منتشر کرده است. شاید هم پیشتر و یا بصورت همزمان، در سایت و یا نشریه دیگری منتشر شده باشد، اما پیک نت آن را از این وبسایت برگرفته است و در همین شماره آن را می خوانید. مهندس کاظم بجنوردی در یادداشت دقیق و کوتاه خود در قامت شخصیتی سیاسی و اجرائی که نشان دهنده تیز بینی آیت الله بهشتی برای سپردن سکان نخست وزیر بعد از انقلاب به وی است، در همین یادداشت پیشنهاد تشکیل یک کمیته ویژه برای یاری رسانی به دولت روحانی و بیرون کشید ایران از ورطه هولناکی می کند که احمدی نژاد از خود باقی گذاشته است.