Tuesday, November 19, 2013

چرا اکنون رازگشایی؟

اعتراف غیرمنتظره مقام ایرانی در مورد قتل های دستجمعی دهه ۷۰

حسین باستانی
بی‌بی‌سی
سه شنبه 19 نوامبر 2013 - 28 آبان 1392
اسماعیل احمدی مقدم به گروه هایی اشاره کرده که در دهه ۱۳۷۰ "اراذل را یک جا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند"

اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران، دیروز به اعترافی تکان دهنده در مورد قتل های دستجمعی منسوب به "گروه های خودجوش" در دهه ۱۳۷۰ پرداخت.
وی در لابه لای مصاحبه ای تفصیلی با خبرگزاری ایسنا، گفت که این گروه ها معتقد بودند دستگاه قضایی در مقابله با "اراذل و اوباش" کارکرد ضعیفی دارد و در نتیجه "اراذل را یک جا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند".
اگرچه سرتیپ احمدی مقدم توضیح بیشتری راجع به عاملان این "سربه نیست کردن" های دستجمعی نداده، اما سخنان وی را احتمالا باید نخستین اشاره یک مقام ارشد محافظه کار به یکی از مهمترین ناگفته های دستگاه اطلاعاتی ایران در اوایل دهه ۱۳۷۰ دانست؛ یعنی، پروژه حذف دستجمعی متهمان مشهور "شرارت های اجتماعی" توسط وزارت اطلاعات.
این پروژه، بعد از واقعه "قتل های زنجیره ای روشنفکران" در سال ۱۳۷۷ - که اظهارات فرمانده پلیس ایران در آستانه پانزدهمین سالگرد آن منتشر شده- مورد بازخوانی برخی ناظران سیاسی و امنیتی قرار گرفت.
در آن زمان، گفته می شد که سرکردگان گروه های تبهکار شهری، از جمله نخستین مقتولان گروه های ضربتی در وزارت اطلاعات بوده اند که بعدها، توسعه فعالیت‌هایشان به سایر حوزه ها به قتل های زنجیره ای روشنفکران و منتقدان حکومت ایران انجامید.
"سخنان جدید فرمانده پلیس را احتمالا باید اولین اشاره یک مقام ارشد محافظه کار به یکی از مهمترین ناگفته های دستگاه اطلاعاتی ایران در اوایل دهه ۱۳۷۰ دانست؛ یعنی، پروژه حذف دستجمعی متهمان مشهور 'شرارت های اجتماعی' توسط وزارت اطلاعات"
ترور سرکردگان گروه های تبهکار توسط وزارت اطلاعات در سال های ابتدایی دهه ۱۳۷۰، بر این تحلیل استوار بوده که دستگاه قضایی - انتظامی کشور، از ظرفیت های لازم برای برخورد با آنها برخوردار نیست. به همین دلیل، در اغلب موارد مهره های کلیدی این گروه ها، یا به همراه مدارک جرم کافی به دام نمی افتند، یا اگر بیفتند، بعد از مدتی زندان و کسب تجربه های بیشتر، دوباره به اجتماع برگشته و اعمال خود را از سر می گیرند.
ظاهرا در چنین شرایطی بوده که عده ای در وزارت اطلاعات، عملیات سر به نیست کردن این سرکردگان و ایجاد رعب و وحشت در میان گروه های متهم به خلافکاری را آغاز کرده اند.
ترور تبهکاران شهری توسط ماموران وزارت اطلاعات را، البته نباید با اقدامات قهرآمیز سایر نهادهای حکومتی در سطح محله ها اشتباه گرفت. در طول دهه ۱۳۷۰، همچون سال های قبل و بعد آن، موارد متعددی از قتل افراد متهم به "شرارت" یا "فساد" توسط نیروهای پلیس یا حتی اعضای بسیج به وقوع پیوسته که از ماهیتی متفاوت برخوردار بوده است. این برخوردها، حتی در مواردی شامل قتل زنان متهم به "فساد اخلاقی" در محلات نیز شده است.
اما آنچه به طور مشخص به وزارت اطلاعات نسبت داده می شود، نه برخوردهایی از آن جنس، که عمدتا، قتل سازمان یافته – به اصطلاح – "گنده لات ها" در محله های جرم خیز بوده که توسط نیروهای حرفه ای این وزارتخانه سازماندهی و اجرا شده است.
در مورد اینکه سیاست حذف فراقونی این اصطلاحا "گنده لات ها" تا چه حد در مهار تبهکاری شهری مؤثر بوده، تردیدهای جدی وجود دارد. اما چیزی که راجع به آن تردیدی نیست، گسترش دامنه ترورها در سال های بعد به گروه های دیگر اجتماعی و سیاسی است.
"اقدامات منسوب به وزارت اطلاعات در اویل دهه ۱۳۷۰، با اقدامات خشن نهادهایی چون بسیج علیه 'مفاسد' تفاوت بنیادین داشت و تعریف مشخص آن، قتل سازمان یافته – به اصطلاح – 'گنده لات ها' در محله های جرم خیز توسط نیروهای حرفه ای بود"
به عبارت دیگر، وقتی نیروهای وزارت اطلاعات، کشتن افرادی که مخل امنیت تلقی می شدند را به یک رویه تبدیل کردند، در قدم های بعد، با تعمیم تعریف "افراد مخل امنیت" به ناراضیان فرهنگی و سیاسی، حوادثی از جنس قتل های زنجیره ای روشنفکران را رقم زدند.
به دنبال خبرساز شدن ماجرای قتل های زنجیره ای در سال ۱۳۷۷، سعید حجاریان ساز و کار این قتل ها را ماشینی دانست که از سال ها قبل به کار افتاده ولی حامیان آن، یادشان رفته که بعد از دوم خرداد خاموشش کنند (نقل به مضمون). افشای ریشه داشتن قتل ها در وزارت اطلاعات، به تغییراتی گسترده در آن منجر شد و محمد خاتمی گفت که چنین ترورهایی، دیگر در این وزارتخانه تکرار نخواهد شد.
اگرچه آقای خاتمی موفق به عملی کردن مجموعه ای از وعده های خود در زمینه های مختلف نشد، اما پیش بینی او در مورد عدم تکرار قتل های مشابه توسط وزارت اطلاعات، ظاهرا به واقعیت پیوست. اگرچه پس از ۱۳۷۷، قتل ها و سوء قصدهای مختلفی توسط نیروهای منسوب به حکومت ایران انجام شده اند (از سوء قصد به خود سعید حجاریان گرفته تا "قتل های محفلی کرمان") اما اطلاعاتی که در مورد عاملان این اقدامات به دست آمده، از عضویت عاملان در نهادهایی غیر از وزارت اطلاعات (در این دو مورد خاص: بسیج) حکایت داشته است.
با وجود این، به نظر می رسد که حتی پس از ماجرای قتل های زنجیره ای، یک اصل همچنان در فضای امنیتی ایران وجود دارد و آن، پذیرش غیررسمی (دوفاکتوی) فعالیت نیروهایی است که خارج از روال قانونی، به اعمال خشونت، اگرچه نه لزوما قتل، می پردازند.
"وقتی نیروهای وزارت اطلاعات، کشتن افرادی که مخل امنیت تلقی می شدند را به یک رویه تبدیل کردند، در قدم های بعد، با تعمیم تعریف 'افراد مخل امنیت' به ناراضیان فرهنگی و سیاسی، حوادثی از جنس قتل های زنجیره ای روشنفکران را رقم زدند"
حتی رئیس پلیس ایران، در بخشی از مصاحبه دیروز خود، ضمن انتقاد از اقدامات خشونت آمیز گروه های "لباس شخصی"، آنها را با احتیاط افرادی خودسر دانسته که "احساس تکلیف کرده اند"و "در حالی که احساس می‌کنند که حکومت در حال مسامحه است، با این تصور که حکومت نیاز به کمک دارد" به صحنه می آیند.
تا وقتی که حکومت ایران با "خودسر" دانستن چنین محافل مهاجمی، مسئولیت خود را در فعالیت آنها انکار می کند، این محافل بر مبنای قاعده ای مشابه با "قانون بقای ماده و انرژی" به حضور و تاثیرگذاری خود در جامعه ایران ادامه می دهند.
این قاعده که تا اطلاع ثانوی، خشونت غیرقانونی در جمهوری اسلامی ایران از بین نمی رود، بلکه از دستگاهی به دستگاه دیگر نقل مکان می کنند.

فرمانده پلیس:
مرتضوی اصرار کرد معترضان انتخاباتی میان اوباش نگهداری شوند.
دوشنبه 18 نوامبر 2013 - 27 آبان 1392
آقای احمدی مقدم گفته که بازداشتگاه کهریزک "مکان خطرناکی بوده" و در هر بند آن که ظرفیت ۵۰ تن را داشته، ۱۷۰ نفر را جا داده بودند.

اسماعیل احمدی مقدم فرمانده پلیس ایران گفت که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران با اصرار میگفته که دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات "چاقو، قمه و زنجیر داشته‌اند" و باید در بازداشتگاه کهریزک و میان "اراذل و اوباش" نگهداری شوند.
سرتیپ احمدی مقدم دوشنبه ۲۷ آبان(۱۸ نوامبر2013) در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت با وجود تاکید پلیس بر اینکه بازداشتگاه کهریزک "مکان خطرناکی است"، دستگیر شدگان با اصرار آقای مرتضوی به این بازداشتگاه فرستاده شده بودند.
در پی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، شماری از معترضان به نتایج انتخابات به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدند و دست کم ۳ نفر از آنها در داخل بازداشتگاه کشته شدند.
یکی دیگر از بازداشت‌شدگان نیز، مدتی کوتاه پس از آزادی از کهریزک بر اثر جراحات دوران بازداشت از دنیا رفت.
در پی وقایع کهریزک، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران و دو قاضی دیگر به اتهام صدور دستور انتقال متهمان به این بازداشتگاه تحت پیگرد قرار گرفتند و آقای مرتضوی، در دادگاه بدوی به ۵ سال انفصال از خدمات دولتی و پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
آقای احمدی مقدم در بخشی دیگر از مصاحبه خود با ایسنا، با ذکر اینکه در بازداشتگاه کهریزک "در هر بند که ظرفیت ۵۰ تن را داشت، ۱۷۰ تن را جا دادند"، افزود: "در گرمای تابستان کهریزک آن هم در یک مکانی که استاندارد نیست، اگر کاری هم صورت نگیرد، این تراکم آدم در این محل کم امکانات دارای مساله است."
وی در توضیح نامناسب بودن شرایط بازداشتگاه کهریزک تاکید کرد که اساسا "قرار نبود بازداشتگاه کهریزک جای خیلی راحتی برای اراذل و اوباش باشد، چرا که آدم‌های شرور و خطرناک آنجا می‌فرستادیم".
مرگ ستار بهشتی
"اسماعیل احمدی مقدم با اشاره به وجود علایم کبودی‌ بر روی بدن آقای بهشتی 'به دلیل دستبند و رفتار خشن' گفت دستگیری وی به این خاطر بود که 'در وبلاگش توهین، فحاشی و فراخوانی زده بود که شش تن هم آن مطلب را نخوانده بودند'"
در اظهار نظری دیگر راجع به نحوه برخورد با معترضان به حکومت در بازداشتگاه ها، فرمانده پلیس ایران با اشاره به پرونده ستار بهشتی گفت که در رفتار با او "حد" نگه داشته نشده است.
ستار بهشتی، کارگر ۳۲ ساله ای بود که در آبان ماه سال گذشته، به خاطر مطالبی که در وبلاگش می نوشت توسط پلیس فتا (پلیس پیگیری جرایم سایبری) دستگیر شد و بر اثر ضرب و شتم شدید جان داد.
آقای احمدی مقدم با تایید اینکه دستگیری این وبلاگ نویس "خشن و تند بوده" اظهار داشت: "در حضور مادرش این پسر را که با مادرش تنها زندگی می‌کرد و منزوی بود و جرم چندان با اهمیتی نیز انجام نداده بود، دستبند زده و روی زمین کشانده بودند."
وی با اشاره به وجود علایم کبودی‌ بر روی بدن آقای بهشتی "به دلیل دستبند و رفتار خشن" گفت دستگیری وی به این خاطر بوده که "در وبلاگش توهین، فحاشی و فراخوانی زده بود که شش تن هم آن مطلب را نخوانده بودند."
ماجرای عاشورای ۸۸
اسماعیل احمدی مقدم در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا در مورد زیر گرفته شدن یکی از تظاهرکنندگان در جریان اعتراضات روز عاشورای ۱۳۸۸، تایید کرد که این اقدام، توسط یک ماشین پلیس انجام گرفته و منجر به مرگ یک شهروند شده است.
وی گفت که چون فرد کشته شده بعد از این واقعه "صورت سالم نداشته"، به عنوان "جسد مجهول‌الهویه" با آن برخورد شده و تعیین هویت او مدت ها به طول کشیده است.
"به گفته آقای احمدی مقدم فردی که در جریان تظاهرات روز عاشورا توسط خودروی پلیس زیر گرفته شد 'صورت سالم نداشته'، به عنوان 'جسد مجهول‌الهویه' با آن برخورد شده و تعیین هویت او مدت ها به طول کشیده است"
سرتیپ احمدی مقدم اظهار داشت مورد مشابهی که در روز عاشورا پیش آمده، این بوده که "یک پاترول به سمت مردم آمده و چند نفری را زیر گرفته و فرار کرده".
این فرمانده پلیس افزود: "در این حادثه هیچ‌کس کشته نشده و چند روز بعد نیز خودرو را به صورت بلاصاحب در خیابان پیدا کردیم. اما از روی مشخصات خودرو، صاحب ماشین را پیدا کردیم."
اسماعیل احمدی مقدم گفت که این مالک، خود در تظاهرات شرکت کرده ولی "آدم‌های تندرو" وی را از ماشین پیاده کرده و کتک زده اند و سپس، همین افراد "برای فرار به داخل جمعیت رفته و چند نفری را زیر می‌گیرند."
در پی تظاهرات روز عاشورای سال ۱۳۸۸، تصاویری بر روی یوتیوب منتشر شد که حکایت از زیر گرفته شدن برخی معترضان توسط اتومبیل داشت. تاکنون عاملان این اقدام، معرفی و مجازات نشده اند.
آقای احمدی مقدم، در ادامه اظهارات خود راجع به روز عاشورا، به کشته شدن علی موسوی خواهرزاده میرحسین موسوی کاندیدای معترض به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ نیز اشاره کرد و گفت که وی بر اثر اصابت گلوله به کتفش جان باخته است.
'لباس شخصی ها'
رئیس پلیس ایران در بخشی دیگر از مصاحبه خود، با اشاره به ورود عده ای از نیروهای "لباس شخصی" به صحنه درگیری های خیابانی، آنها را کسانی توصیف کرد که "احساس تکلیف کرده اند".
وی اظهار داشته که این افراد "در حالی که احساس می‌کنند که حکومت در حال مسامحه است، با این تصور که حکومت نیاز به کمک دارد، به صحنه آمده و البته کار را خراب می‌کنند".
اسماعیل احمدی مقدم افزود که "نباید اجازه تشکیل و سازمان‌دهی این گروه‌ها داده شود چرا که گاهی حضور این افراد در صحنه‌ها خشن است."
"در دهه هفتاد گروه‌های خودجوشی بودند که برای حذف اراذل و اوباش شکل گرفتند و معتقد بودند دستگاه قضایی کار خاصی نکرده و اراذل را یک جا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند"
فرمانده پلیس ایران
اصلاح طلبان ایران، نیروهای لباس شخصی مهاجم به تجمعات اعتراضی را اعضای بسیج دانسته و خودسر بودن آنها را منتفی می دانند.
آقای احمدی مقدم در اشاره ای جداگانه به حضور نیروهای "خودسر"، به نقل خاطره ای از دهه ۱۳۷۰ پرداخته و گفته در آن زمان، "گروه‌های خودجوشی بودند که برای حذف اراذل و اوباش شکل گرفتند".
وی ادامه داده است که این افراد، "معتقد بودند دستگاه قضایی کار خاصی نکرده و اراذل را یک جا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند."

این مقام پلیس ایران، توضیح بیشتری راجع به ماهیت این "نیروهای خودجوش" و سرانجام اقدامات آنها نکرده است.

Monday, November 18, 2013

دیوار عاقلان

... برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غُلغله بود . چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند.
وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند. 
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود. آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
 
ما بالاخره نفهمیدیم ... بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار ؟

البته که بیرون دیوار وضعیت خراب و آشفته است؛ چون پشت دیوار یا  هرجا که جامعه روانیان(به تعبیر بیرون دیواریها) وجود دارد؛ همچون جزیره ای  دست نخورده و بکر است که از بحرانها و فروپاشیهای بیرون دیواریها مصون مانده! تنها باید واژه های دیوانه و عاقل را از نو بفهمیم. 

کودک درون

کودک درون و انواع آن
کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند.

«کودک درون» اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند. 
داستان فیلم «آتش بس» را به یاد دارید؟ داستانی که در آن، روان پزشک فیلم «آتش بس» ماجرای طولانی لج و لج بازی یک زوج را که محمدرضا گلزار و مهناز افشار در آن ایفای نقش می کنند، با کمک گرفتن از کودک درون شان به پایان برد.
کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است. کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید. این کودک همیشه در زیر سطح قرار دارد و موجب نگرانی و ترس شما از مورد سوء استفاده قرار گرفتن می شود. کودک درون آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند. 
شمایی که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودید. همان کسی که شما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردید. کودک درون شما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاه شما ساکن است. کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به شما کمک می کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنید. شخصی که اگر آسان بگیرید، جدی بودن خود را رها کنید، بر ترس تان غلبه کنید و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود بپذیرید، می توانید او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیرید. شخصی در درون شما که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می توانید زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابید.

● جایگاه کودک درون 
کودک درون در هر شخص بالغ و بزرگسالی وجود دارد. در حافظه یا ناخودآگاه ما وجود دارد زیرا هر کدام از ما خاطرات تلخی از گذشته داریم که انگیزه فعلی و آینده ما را شکل می دهد. او به رویاها یا خیال بسیاری از ما می آید. ما می توانیم به وضوح مجسم کنیم که این کودک چه شکلی است، چه احساسی دارد و چگونه عمل می کند.
کودک درون در ارتباط با دنیای روحی ما است، زیرا بیشتر در قلمروی روح ما قرار دارد تا در قلمروی رفتار آگاهانه. ترکیبی از ارزش کنونی و سیستم اعتقادی ما است اگر چه ما از تاثیر آن بر تصمیم گیری های خود خبر نداریم. علت وجود کودک درون این است که وقتی ما کوچک بودیم قوانین خانوادگی ما ایجاب می کرد که ما به عنوان یک خانواده شاد و سالم خود را نشان دهیم بنابراین ما کودک درون خود را تحت فشار قرار می دادیم تا مسوول تر، جدی تر و موفق تر به نظر برسد.
از بزرگ شدن در یک خانواده معیوب، بلوغ عاطفی از رشد بازمی ماند و موجب ناتمام ماندن کار کودک درون می شود. همین مساله موجب می شود اشخاص سریع رشد کرده و تبدیل به بزرگسالان کوچکی شوند و بیش از حد مسوول یا ایده آلیست شده و از لحاظ عاطفی آسیب پذیر شوند.
● مشاهده کودک درون 
برای اینکه کودک درون خود را شناسایی کنید، خود را در موقعیتی آرام قرار داده و چشم هایتان را ببندید. ۳۰ دقیقه خود را کودکی بین ۳ تا ۸ سال تصور کنید، خود را در شکل این کودک و ابتدا در تبادل با اعضای خانواده و سپس در ارتباط با همبازی هایتان که در همسایگی یا مدرسه شما هستند، ببینید. توجه کنید چگونه به اعضای خانواده عکس العمل نشان می دهید و با دوستان و همبازی های خود کنار می آیید و ببینید از بازی با آنها لذت می برید؟ 
سرانجام خود را در محیط خانواده تصور کنید. آیا شما شاد، پرانرژی و هیجان زده هستید و از زندگی لذت می برید؟ آیا شما جدی، غمگین و ناامید از زندگی هستید؟ 
اگر کودکی غمگین و جدی هستید، سعی کنید آخرین تجربه شادی را که به عنوان یک کودک داشتید، به یاد آورید. این آخرین خاطره از شما به عنوان کودک شاد «کودک درون» است که در درون شما وجود دارد تا از عهده استرس برآید. 

حال که کودک درون خود را شناختید، بهتر است از برخی نتایج منفی سرکوب کودک درون نیز آگاهی یابید. 
وقتی ما به عنوان یک بزرگسال سعی می کنیم نیازها و علایق کودک درون را سرکوب کنیم، هرگز یاد نمی گیریم چگونه بازی کنیم و خوش باشیم، چگونه آرامش یابیم و استرس را در زندگی کنترل کنیم و چگونه از زندگی قدردانی کنیم. در واقع بیشتر کار می کنیم تا زندگی کنیم. ما می توانیم به کودک درون خود بگوییم در زندگی خیلی جدی، سخت گیر و انعطاف ناپذیر نباشد، به اشتباهاتش بخندد و سعی کند از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرد. برای لذت بردن از زندگی می توانید وقت خود را بیشتر در طبیعت سپری کنید و سعی کنید افکار و احساسات مثبت را در ذهن خود پرورش دهید.  

انواع کودک درون 
ما دو نوع کودک درون داریم:
- کودک‌سازگار و کودک طبیعی. اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است. بالغ درون بخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتي که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم. 
آدم‌هایي که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند. والد درون هرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، براي همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود. 
والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران 2تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت كرده و تو را نوازش می‌کند. كودك، بالغ و والد در رابطه‌هاي اجتماعيحالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند.
اولی این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد.
دوم اینکه کلا اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟
اریک برن می‌گوید وقتی که 2 تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت 3 بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌كند.
او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم 6 نوع رابطه اجتماعي داشته باشیم:
1- کودک – کودک. وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوريزه می‌فرمایید، دارید وارد يك رابطه کودک – کودک می‌شوید.
2- بالغ – کودک. اين هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازي و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند. 
3- بالغ – بالغ.  در اين رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقي هستيم و همه چيز مطابق منطق پيش مي‌رود و عاطفه دخالتي در رابطه ندارد. مثلا وقتي كه ما با استادمان در مورد يك مفهوم آماري حرف مي‌زنيم ، احتمال دارد اين بازي را راه انداخته باشيم. 
4- والد – کودک. تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید (چشم، چشم، شما درست می‌فرمايید). اما رابطه والد- کودک همیشه این‌قدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایت‌گرش را وارد کند و (کودک) طرف مقابل، خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می‌گیرد که (اریک برن) اسمش را گذاشته (نوازش) و معتقد است که همه ما آدم‌ها به نوازش‌کردن و نوازش‌شدن احتیاج داریم.

5- بالغ – والد. این رابطه هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می‌کند یا حرف می‌زند اما طرف مقابل شروع می‌کند به انتقادهای سختگیرانه، خنديدن و مسخره‌کردن و هره‌بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می‌کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می‌کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد‌کردن و مسخره‌کردن سخنران. 
6- والد – والد . در بازی والد- والد هر دو طرفمان می‌خواهیم ژست یک بزرگسال چیزفهم را بگیریم. اگر والد حمایت کننده‌مان وسط باشد، مثالش می‌شود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن (به به! به به!) به هم. اما خدا نکند والد کنترل‌کننده بیاید وسط؛ آن وقت است که دعوا شروع می‌شود و هرکس می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند.
 آشتی با کود‌ک د‌رون آشنایی با موضوع کود‌ک د‌رون و چگونگی برقراری ارتباط با آن، از جمله مباحثی است که به تازگی مورد‌ توجه روان شناسان قرار گرفته است.

مطلب زیر مقاله جالبی د‌ر همین رابطه به قلم خانم د‌کتر شهربانــو قهاری است که د‌ر سی امین شماره ماهنامه کود‌ک به چاپ رسید‌ه و با اند‌کی تلخیص و تغییر ارائه می شود‌.
تحلیل‌گران رفتار متقابل می‌گویند‌: «هرکس د‌ر واقع سه نفر است». منظور تحلیل‌گران رفتار متقابل، این است که مرد‌م به سه شیوه می‌توانند‌ عمل کنند‌، به شیوه والد‌، به شیوه بالغ و به شیوه کود‌ک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد‌ را تشکیل می‌د‌هند‌. 
▪ والد‌: مجموعه‌ای از عقاید‌ ضبط شد‌ه و پیشد‌اوری‌هاست. کسی که د‌ر حالت والد‌ به سر می‌برد‌. مثل پد‌ر و ماد‌رش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند‌ و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند‌.
▪ بالغ: کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که د‌ر خود‌ اند‌وخته است، عمل می‌کند‌ و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌د‌هد‌. بالغ، عاری از هیجان است و کاملاً منطقی است.
▪ کود‌ک: وقتی د‌ر این حالت هستیم، نه تنها بچگانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعاً بچه می‌شویم. د‌ر این حالت د‌رست مثل بچه‌ها رفتار می‌کنیم و د‌نیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و به د‌نیا همچون کود‌کان واکنش نشان می‌د‌هیم. 
د‌ر حالت مذکور مثل بچة سه، پنج یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شد‌ه‌اند‌. وقتی کود‌ک د‌رون ما متنفر، عاشق، بازیگوش و خود‌انگیخته است، به آن کود‌ک طبیعی یا شازد‌ه کوچولو می‌گویند‌. اما وقتی که متفکر و خلاق و خیال‌پرد‌از است، به او کود‌ک شهود‌گرا یا پروفسور کوچولو می‌گویند‌. وقتی هم ترسو، گناهکار یا خجول است،‌ به او کود‌ک سر به راه یا قورباغه می‌گویند‌. 
د‌ر مجموع کود‌ک، د‌ر تحلیل رفتار متقابل منبع خیر است و یگانه منبع خلاقیت، سرگرمی و تولید‌ و یگانه منبع تجد‌ید‌ و نوسازی زند‌گی است. 
گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از د‌یگری است، چون هر سه حالت فوق‌ لازم و ضروری هستند‌، اما کود‌ک، آن بخش از شخصیت است که واپس زد‌ن و خفه کرد‌ن آن نه تنها نشاط و شاد‌ابی را از فرد‌ می‌گیرد‌، بلکه فرد‌ را د‌ر معرض انواع اختلالات جسمانی و روان پزشکی قرار می‌د‌هد‌.
د‌ر قسمت زیر با تکنیک‌هایی آشنا می‌شوید‌ که می‌توانید‌ به کمک آن، کود‌ک د‌رون خود‌ را زنـــد‌ه و ســرحال نگه د‌ارید‌ و بد‌ین ترتیب شاد‌ابی، طــراوت و خود‌ انگیختگی خود‌ را حفظ کنید‌.

● کود‌ک د‌رون کیست؟
کود‌ک د‌رون، کود‌ک خرد‌سالی است، د‌ر د‌رون شما که مایل است مراقبت شود‌، تغذیه شود‌ و د‌وست د‌اشته شود‌. این کود‌ک خرد‌سال که از د‌وران کود‌کی با شما بود‌ه، هنوز هم به عنوان یک کود‌ک د‌ر د‌رون شما باقی ماند‌ه است. کود‌ک کوچولو و شیطان د‌رون شما رام و کنترل شد‌ه است. او مجموعه‌ای از هیجانات و احساساتی است که شما د‌ر د‌رونتان د‌ارید‌ و آنها را کنترل می‌کنید‌. همه این هیجانات و احساسات خوشایند‌ و ناخوشایند‌، کود‌ک د‌رون شما را تشکیل می‌د‌هند‌. 
کود‌ک خلاق، احساساتی، هنری و خیالپرور د‌رونتان که د‌ر طول زمان توسط شما و محیط شکل گرفته، و کنترل شد‌ه است، همچنان به حالت اولیه خود‌ که کود‌کی سرشار از انرژی، هیجان و شیطنت است وجود‌ د‌ارد‌ و نیازمند‌ آزاد‌ شد‌ن است. 

وقتی کود‌ک د‌رونتان مورد‌ بی‌توجهی، غفلت و بد‌رفتاری قرار می‌گیرد‌، وقتی از ارضای خواسته‌هایش جلوگیری می‌شود‌، وقتی صد‌مه می‌بیند‌، وقتی خود‌ را د‌ر لایه‌ای از نقاب می‌پوشاند‌ و از د‌ید‌ د‌یگران مخفی می‌سازد‌، وقتی وجود‌ او را انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌ (احساسات خود‌ را از انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌)،ميگنا دات آي آر، این کود‌ک خرد‌سال جایی د‌ر زیر سطح روان شما پنهان می‌شود‌ و با این کار احساسات نگرانی، اضطراب، ترس و افسرد‌گی را د‌ر شما ایجاد‌ می‌کند‌. 
گرچه ممکن است آن را فراموش کرد‌ه باشید‌ و نسبت به وی بی‌توجه باشید‌، ولی او د‌ر د‌رونتان حضور د‌ارد‌ و بی‌توجهی و کم محلی شما را با لجبازی پاسخ می‌د‌هد‌. اگر به او توجه کنید‌ و با او مهربان باشید‌، می‌د‌اند‌ چگونه شما را سرگرم کند‌، چگونه از زند‌گی لذت ببرد‌ و چگونه بازی کند‌. اگر او را د‌نبال کنید‌، می‌تواند‌ به شما کمک کند‌ تا از خستگی روانی د‌ر زند‌گی پیشگیری و استرس را د‌ر زند‌گیتان کنترل کنید‌. اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آید‌، می‌تواند‌ د‌وست واقعیتان باشد‌ و مانند‌ یک بزرگسال د‌ر کنارتان قرار گیرد‌. خشکی و جد‌یت بیش از اند‌ازه را از شما بگیرد‌ و شما را لطیف‌تر کند‌، به شما کمک کند‌ تا بر ترسهایتان غلبه کنید‌، انعطاف‌پذیر باشید‌ و تغییرات لازم را د‌ر زند‌گیتان ایجاد‌ کنید‌. کوچولوی د‌رون شما نیازمند‌ مراقبت، حمایت، تأیید‌ و شفاست و شما برای این کار به ابزار زیاد‌ی احتیاج د‌ارید‌.

● نشانه‌های مناسب 
وقتی کود‌ک د‌رون شما فعال می‌شود‌، بی‌ترد‌ید‌ احساسات و هیجانات را تجربه می‌کنید‌:
▪ زمانی که د‌ر بازی یا سرگرمی غرق شد‌ه‌اید‌، زمانی است که کود‌ک د‌رونتان د‌ر شما فعال شد‌ه است.
▪ زمانی که با تماشای یک فیلم یا د‌ید‌ن یک نمایش تلویزیونی گریه می‌کنید‌.
▪ زمانی که با کود‌کان خوش و بش و بازی می‌کنید‌.
▪ وقتی از بازی کرد‌ن با اسباب بازی کود‌کان لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برنامه‌های کود‌کان و کارتون‌هایی را که برای آنها ساخته شد‌ه است، نگاه می‌کنید‌، مجذوب می‌شوید‌ و لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برای چیزهایی که د‌ر گذشته د‌اشته‌اید‌ و آنها را از د‌ست د‌اد‌ه‌اید‌، گریه می‌کنید‌ و د‌چار سوگ می‌شوید‌.
▪ زمانی که می‌خواهید‌ توجه بزرگتر‌های خانواد‌ه یا فامیل را جلب کنید‌ و از محبت آنان برخورد‌ار شوید‌.
▪ زمانی که به خواند‌ن کتابهای کود‌کان می‌پرد‌ازید‌، فیلم تماشا می‌کنید‌ و یا آلبوم عکس‌های د‌وران کود‌کیتان را نگاه می‌کنید‌.
▪ زمانی که اد‌ای د‌ختر یا پسر کوچولویی را د‌رمی‌آورید‌، مانند‌ آنها حرف می‌زنید‌ و احساسات شد‌ید‌ی را مانند‌ گذشته تجربه می‌کنید‌.

● علاقه‌مند‌ به شنید‌ن چه چیزهایی است؟ 
او مایل است که به او بگویید‌:
▪ د‌وستت د‌ارم، مواظبت هستم و تو را همان طور که هستی می‌پذیرم.
▪ از این که تو را د‌ارم، بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که د‌ارم.
▪ خیلی خوشحالم از اینکه کود‌کم هستی.
▪ تو بسیار زیبا و جذاب هستی، عزیزم.
▪ تو فوق‌العاد‌ه‌ و بی‌نظیری.
▪ تو هنرمند‌ و خلاقی.
▪ تو توانمند‌ و پرتلاشی.
▪ متأسفم از اینکه به تو آسیب رساند‌م.
▪ متأسفم از اینکه به تو بی‌توجهی کرد‌م، تو را ناد‌ید‌ه گرفتم.
▪ متأسفم از اینکه فراموشت کرد‌م. متأسفم از اینکه تو را به عنوان یک کود‌ک آن‌طور که بود‌ی، نپذیرفتم و انتظار د‌اشتم به سرعت رشد‌ کنی و بزرگ شوی.
▪ تو می‌توانی از این به بعد‌ به من اعتماد‌ کنی، و من بی‌ترد‌ید‌ از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی و هر طور د‌لت می‌خواهد‌ باشی (خود‌ت باشی).
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی، من د‌ر برابر هر رنج و آسیبی از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ ما برای رسید‌ن به سلامتی و رشد‌ شخصیتی باهم همکاری خواهیم کرد‌.
▪ ما برای د‌ستیابی به شاد‌ی و لذت بیشتر باهم همکاری خواهیم کرد‌.

● پیامد‌های منفی 
وقتی د‌ر مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کود‌ک د‌رون را سرکوب می‌کنید‌، د‌ر معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید‌:
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه احساس طبیعی د‌اشته باشید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه بازی کنید‌ و لذت ببرید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه آرام باشید‌ و استرس‌های خود‌ را کنترل کنید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه از زند‌گی لذت ببرید‌ و فقط خود‌تان را د‌ر کار غرق می‌کنید‌.
▪ با خود‌تان خیلی جد‌ی حرف می‌زنید‌.
▪ از اینکه به اند‌ازه کافی «خوب نیستید‌» احساس گناه می‌کنید‌ و برای اینکه کمتر د‌چار احساس گناه شوید‌، خود‌ را د‌ر کار غرق می‌سازید‌.
▪ از بود‌ن د‌ر کنار خانواد‌ه و کود‌کانتان لذت نمی‌برید‌.
▪ نسبت به افـــراد‌ی که از زند‌گی لـــذت می برند‌، به اند‌ازه کافی سرگرمی د‌ارند‌ و می‌د‌انند‌ چگونه بازی کنند‌، بد‌بین می‌شوید‌.
▪ از صمیمی شد‌ن با د‌یگران می‌ترسید‌، بنابراین از آنها فاصله می‌گیرید‌ و منزوی می‌شوید‌. به علاوه می‌ترسید‌ که د‌ر ارتباط با مرد‌م بی‌کفایت و نابهنجار ارزیابی شوید‌. 

تفکر انتقادی از زبان مصطفی ملکیان

فرهنگ > دین و اندیشه - دکتر مصطفی ملکیان می گوید: «اگر بخواهیم زیر آوار اطلاعات هر روزه دفن نشویم چاره‌ای جز این نیست که جنگل اندیشه‌ها را با تفکر انتقادی هرس کنیم.»

به گزارش خبرآنلاین دکتر مصطفی ملکیان در نشست نقد و بررسی کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد، درباره تعریف و ضرورت پرداختن به تفکر نقادانه سخن گفت. کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نوشته‌ی «ام. نیل براون» و «استیوارت ام. کیلی» با توضیح تفکر انتقادی سوالاتی را در این باره مطرح کرده و تمرین هایی نیز ارائه داده است. این کتاب با ترجمه‌ کوروش کامیاب و ویرایش هومن پناهنده منتشر شده است.
دکتر مصطفی ملکیان درباره تفکر انتقادی می گوید: «سابقه ادبیات تفکر نقدی در کشور ما اندک است. گاهی دیده شده که برخی به گونه‌ای صحبت می‌کنند که در گمان آنان تفکر یا صفت نقدی یک صفت ارزش داورانه برای تفکر است؛ و مانند این است که بگوییم تفکر نقدی یعنی تفکر خوب و اگر تفکری نقدی نباشد، تفکر خوبی نیست! در صورتی که چنین تعبیری کاملا نادرست است. »
خلاصه سخنان وی درباره «تفکر نقادانه» در این جلسه را در جدول زیر می خوانید.
موضوع
توضیحات
انواع تفکر
  
تفکر تحقیقی
نخستین نوع تفکر که بشر از آن برخوردار است تفکر تحقیقی است؛ تفکر تحقیقی تفکری است که در حوزه تحقیق به کار می‌رود و تحقیق تنها در جایی درست استعمال می‌شود که راه حل مسأله یا راه رفع مشکلی را به هیچ وجه نمی‌دانیم؛ و تحقیق ما با ندانستن صرف آغاز می‌شود.
تفکر استدلالی
در این تفکر راه حل مساله و رفع مشکل را می‌دانیم، اما مخاطب ما آن را قبول ندارد. در این شرایط برای مخاطب با ‌استدلال نشان می‌دهیم که راه حل مساله یا راه رفع مشکل همان است که ما می‌گوییم. به عبارتی استدلال برای نشان دادن این است که پاسخ ما به آن سؤالی که مطرح شد درست است.
تفکر نقادانه
در این نوع تفکر، راه رفع مساله یا راه حل مشکلی عرضه شده است، با استدلال نیز نشان داده‌ایم که آن راه به ‌طور حتم جواب سؤال است، اما مخاطب ما در استدلال، یا در یکی از مقدمات استدلال، یا در یکی از گام‌های استدلال، یا در یکی از پیش فرض‌های آن، مناقشه به پا می‌کند؛ که در این شرایط، مناقشه‌گر(مخاطب) ما را نقد می‌کند و در مقام نقد، تفکر نقادانه خویش را به کار می‌گیرد. در این تفکر نقادانه، ما باید یک سلسله بایدها و نباید‌های روشی را رعایت کنیم.
تفکر مدافعانه
عکس تفکر نقادانه، تفکر مدافعانه است. زمانی که مخاطب تفکر ما را نقد کرد ما نیز باید دفاع کنیم و بگوییم آن گامی که تو در آن تشکیک داشتی، تشکیک تو قابل رفع است؛ آن مقدمه‌ای که در آن مناقشه می‌کردی، مناقشه تو قابل جواب گفتن است؛ آن پیش فرضی را که تو قبول نداشتی اکنون به تو می‌قبولانم. در نتیجه از رأی خود دفاع می‌کنیم و تفکری داریم که جنبه دفاعی دارد.
تفکر مذاکره‌ای
تفکری است که تنها در علوم عملی معنا دارد؛ یعنی در رشته‌های فنی یا هنری و به ویژه فنی؛ و یعنی که ما چگونه بتوانیم با یکدیگر مذاکره داشته باشیم. در علوم نظری «مذاکره کردن» به معنای «کوتاه آمدن» معنایی ندارد. در سبک مذاکره تعیین شده است که تفکر ناظر به مذاکره چه نوع تفکری است، چگونه باید صلاح اندیشی کرده و با رقبای خود مصالحه کنیم.
تفکر خلاقانه
در تفکر خلاقانه یا ابداع گرانه گویا ما تشبه به خدا پیدا می‌کنیم و با تفکر خود چیزی را ابداع می‌کنیم. پنج نوع تفکر قبلی، روش‌های شناخته شده و مورد تحقیق واقع شده، دارند هیچ شکی نیست؛ اما آیا می‌توان برای تفکر خلاقانه هم روش‌هایی را پیشنهاد کرد که اگر ما به آن‌ها التزام بورزیم و آن‌ها را گام به گام طی کنیم، خلاقیت پیدا کنیم؟ اکثرا گفته شده است که تفکر خلاقانه، تفکر خودآگاهانه‌ای نیست که در آن بتوان روش‌هایی را پیشنهاد کرد که ذهن‌های ما ذهن‌های خلاقی شود.
پیش فرض‌های ضروری برای تفکر انتقادی
  
تشخیص صدق و کذب گزاره ها
باید صدق و کذب بسیاری از گزاره‌هایی را که به ذهن ما عرضه می‌شوند و از ما انتظار می‌رود آن‌ها را بپذیریم، تشخیص دهیم. چرا که این تشخیص در زندگی ما فرق اساسی ایجاد می‌کند و نمی‌توانیم نسبت به صادق یا کاذب بودن آن‌ها بی‌اهمیت باشیم.
اعتماد نکردن به قول گوینده
نباید به صرف این‌که گوینده یک نظر، آن را صدق یا کذب معرفی کند اعتماد کرد. چون ارتباط بین قول و ویژگی‌های شخصیتی و منشی قائل، منقطع است پس راهی نیست در این‌که صدق و کذب را فهمید؛ حال چه قائلان این قول تمام مردم روی کره زمین باشند و چه یک نفر باشد.
اعتماد به نیروی تشخیص خود
من هم مانند هر انسانی اجمالا نیروی تشخیص صدق و کذب دارم؛ چرا که در غیر این صورت گفته می‌شد ما نه تنها نمی‌توانیم بفهمیم که گوینده صدق و کذب سخن چه کسی بوده است، خودمان نیز نیروی تشخیص صدق و کذب را نداریم. بنابراین زمانی تفکر نقدی پا می‌گیرد که معتقد باشم من هم می‌توانم کمابیش درباره صدق سخن گوینده تحقیق کنم و صدق سخن یا کذب سخن او را نشان دهم.
نپرداختن به شبه مساله ها
زمانی به تفکر نقدی دست می‌زنم که خود احساس کنم اکنون به صدق و کذب مسأله‌ای که عرضه شده نیاز دارم. باید حواسمان باشد که شبه مساله‌ها را مساله نگیریم و به سراغ واقعیت‌هایی که به ما ربط پیدا نمی‌کند، نرویم.
اهمیت به کار گیری تفکر انتقادی
منشاء تفکر نقادانه
آنچه که نطفه ضرورت تفکر نقادانه را منعقد می‌کند یک حکم اخلاقی است؛ و آن به شاخه‌ای از اخلاق مربوط می‌شود که به آن «اخلاق باور» می‌گوییم. در اخلاق باور به ما گفته می‌شود که تو باید میزان دلبستگی و پایبندی خود را به یک عقیده، با میزان قوت ادله و شواهدی که آن عقیده را تایید می‌کنند، متناسب کنی.
تفکر نقدی داشتن، علاوه بر این‌که ما را در جهت معرفت پیش می‌برد، به ادای وظیفه اخلاقی مان نیز هدایت می‌کند. از آن جایی که ما می‌خواهیم در حوزه تفکر، فرهنگ، علم و... اخلاقی رفتار کنیم، نیاز داریم که در حل تفکر نقادانه ماهر باشیم و به علاوه، این مهارت را در مقام عمل اعمال کنیم؛ نه این‌که تنها قواعد آن را حفظ باشیم ولی هیچ گاه آن‌ها را به مرحله اجرا نگذاریم. در نتیجه از «اخلاق باور»، نیاز ما به دانستن و به کار بستن تفکر نقادانه منبعث می‌شود.
جایگاه تفکر نقادانه در دسته بندی علمی
  
تفکر نقادانه، محل تلاقی «منطق غیر صوری» و «معرفت شناسی» است. به عبارت دیگر هر مبحثی در کتاب‌های تفکر نقدی از یک جنبه مبحثی معرفت شناسانه است و از یک جنبه مبحثی است مربوط به منطق مادی(غیر صوری). بنابراین می‌توانیم بگوییم تفکر نقادانه، زیرشاخه منطق غیر صوری است و معرفت شناسی.
اما به لحاظ دیگر می‌توان گفت که تفکر نقدی در واقع شاخه‌ای از روش‌شناسی است که خود روش شناسی هم شاخه‌ای از معرفت شناسی است.
تفکر انتقادی برای هرس کردن اطلاعات
  
همه روزه ما در معرض بمباران اطلاعات قرار می‌گیریم و اگر بخواهیم زیر آوار این اطلاعات دفن نشویم چاره‌ای جز این نیست که جنگل اندیشه‌ها را هرس کنیم. چرا که اگر نتوانیم در این جنگل، اندیشه سالم را غرس کنیم و بنشانیم،حداقل باید بتوانیم اندیشه‌های کاذب را قطع کنیم. درباره هر نکته‌ای نظرات بسیار وجود دارد و ما نمی‌دانیم کدامیک از این نظرات صادق است و کدام کاذب یا کاذب‌تر است.
روح ما زیر این همه آوار اطلاعاتی که راه پس و پیش خود را در آن نمی‌شناسیم می‌میرد. تفکر نقدی حداقل می‌آید و جنگل اندیشه‌هایی را که بر ما عرضه می‌شود و ذهن ما را به یک نوع سرگردانی می‌کشاند، هرس می‌کند.

Friday, November 15, 2013

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(15)

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(15)

که ایمان به درد همچین مواقعی بیشتر میخورد: گروه ایرانی موسیقی راک در آمریکا چند روز پیش چشم و گوش جهانیان را متوجه خود کرد!! یک نفر از آنها که از گروه کنار گذاشته شده بود با عقده ای که در دل و غده ای که دماغش ایجاد شده بود تصمیم میگیرد یک مسلسل بخرد تا هم انتقام بگیرد و هم خود را نابود کند(تا دیگر مشکلی نداشته باشد و از همه چیز راحت شود) و هم  به دیگران بگوید حساب برخی کارهای خودشان را بکنند...