عزیزالله خوشوقت و
امام زمان!!
پس از فوت آیت
الله خوشوقت که پیش از مرگش کمتر کسی او را میشناخت و در اصل آیت اللهی در سایه
بود- با مرگش کم کم حرف و حدیث در مورد او روز به روز زیادتر شد تا آنجا که او را
از اولیاء الهی و کسی که با امام زمان و حتی عالم بالا رابطه دارد خواندند. گمان
میرود اگر به همین صورت ادامه یابد دیری نخواهد پایید که او را در برابر امام
خمینی علم کنند و گنبدوبارگاه بر سرخاکش برپا کنند و برخی به نان و نوایی
برسند. برای پیشگیری از خرافه گرایی و مردمفریبی به نظر میرسد هر صاحب قلمی در حد
توان خود باید به روشنگری بپردازد تا خلق الله بیش از این گرفتار تخیلات نگردند و
در این مسیر ره نپویند.
پیش از ادامه بحث
و نقد چند نکته قابل یاداوری است:
نکته اول: عنوان آیت الله عنوانی ارزشی نیست. یعنی ارزشی
برای دارنده این عنوان به بار نمیآورد. قرآن کریم در بسیاری از آیه ها پدیده ها و
نمودهای هستی و آفرینش خداوند را آیات الهی یا آیات الله میخواند که مفرد
آن میشود آیت الله. در همین راستا امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود که
از تلویزیون هم پخش میشد گفتند: سگ هم آیت الله است. هدف آن مرحوم نیز همین بود که این عنوان برای
کسی ارزش به بار نمیآورد.
چنین به نظر
میرسد که واژه های روحانی و آیت الله و حجت الاسلام از عنوانهایی است که پس
از مشروطیت وارد حوزه های علمیه شد و عنوان آیت الله را به کسی دادند که به درجه
اجتهاد میرسید و کسانی را که هنوز این درجه را به دست نیاورده بودند برای احترام حجت
الاسلام میخواندند.
این روند به همین
گونه ادامه داشت تا وقوع انقلاب اسلامی که برخی ژورنالیستهای غربی حکومت اسلامی را
حکومت ملاها خواندند و برخی از آنان که میخواستند با احترام از حکومت نوپا
یادکند میگفتند حکومت آیت الله ها و مرزبندی تخصصی آن را رعایت نمیکردند.
پس از فوت آیت الله خمینی این مرزبندی بیشتر شکسته شد آنهم از سوی داخلیها یعنی
زمانی که کسانی را تنها برای احترام و بزرگداشت آیت الله خواندند با اینکه به درجه
اجتهاد نرسیده بودند.
بنابراین امروزه
نمیتوان هرکس که با عنوان آیت الله مشهور شده مجتهد خواند مگر آنکه
درجه اجتهادش برای همگان محرز و آشکار شده باشد.
نکته دوم: نگارنده در حد انجام وظیفه در زمینه یادشده مقاله ای را
که در پی میآید از آن جهت دستمایه نقد خود قرارداده که نویسنده آن تا آنجا که
توانسته بزرگنماییهایی را که در مورد آیت الله خوشوقت صورت گرفته گرداورده
است.
نکته سوم: نکته ای را که در این مقاله نیافتم ولی در جاهای دیگری
خوانده ام این است که عزیزالله خوشوقت پدر همسر پسر بزرگ رهبر است.
عزیزالله خوشوقت
چه تاثیری بر برنامه هسته ای ایران داشته؟
حسین باستانی
بیبیسی- دوشنبه 27 ژانويه 2014 - 07 بهمن 1392
توصیه
عزیزالله خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش این بود که مذاکرات هسته ای باید
"برد-باخت" باشد و نه "برد-برد"
روحالله
قرهی مدیر "حوزه علمیه امام مهدی" اخیرا گفته عزیزالله خوشوقت
"مورد عنایت ویژه امام زمان" بوده، دانشمندان هستهای را
"راهنمایی" میکرده و نقش "پدر معنوی صنعت هستهای" ایران را
داشته است.
(واقعا خوشوقت
بوده که برخی از سیاسیون و شیفتگانش او را از اولیاءالله دانسته و او هم با زرنگی
بدون اینکه نفی یا اثبات کند نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال میداده
است. در پایان مقاله مشروح این نظر آمده است.- ویرایشگر)
این
روحانی نزدیک به جبهه پایداری، در گفتگو با خبرگزاری رسا افزوده است: "دانشمندان هستهای محضر آیتالله
خوشوقت میرسیدند و برخی مواقع میگفتند به مشکلی برخوردیم ایشان مطالبی را به
آنها میفرمودند و گاهی میفرمودند شما مشکلی ندارید بروید و فلان کار را انجام
دهید." (درست نقشی را به وی نسبت میدهند که تنها امام خمینی چنین نقش و مقامی
را داشت.)
این
نخستین بار نیست که از نفوذ عزیزالله خوشوقت، روحانی صاحب نفوذی که در اسفند سال
پیش از دنیا رفت، در برنامه هسته ای ایران سخن گفته می شود. در
اواسط دی ماه ۱۳۹۱ فاطمه کاشانی، همسر مصطفی احمدی روشن،
یکی از متخصصان هسته ای ایران که ترور شد نیز، به نقل جمله ای از او پرداخت که
نشان دهنده نوع نگاه این روحانی نسبت به فعالیت های حساس اتمی ایران بود.
همسر
آقای احمدی روشن، به خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران گفت: "[همسرم] یک
بار پیش آیتالله خوشوقت رفته بودند و از ایشان پرسیده بودند که 'ظهور چقدر نزدیک
است'؛ آقای خوشوقت فرموده بودند: این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار میکنید."(جمله ای که هیچ چیز از توی آن در نمیآید مگر چیزی که خود در ذهن
داشته باشید. این را میگویند زیرکی. جوری سخن بگویی که به گونه ای تو را ببینند که
آن گونه نیستی!!)
این نقل
قول ظاهرا حکایت از آن داشت که این روحانی، که هوادارانش او را "مورد عنایت
ویژه امام زمان" میدانند، به نوعی سرنوشت فعالیت های حساس هستهای ایران را
در آنچه "جنگ آخرالزمان" خوانده میشود موثر میدانسته است.(در این زمینه در انتهای مقاله روشنگری صورت گرفته است.)
بانفوذترین
گروه از پیروان آقای خوشوقت، در قالب "جبهه پایداری" ، تشکل حامی سعید
جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فعالیت می کنند. تشکلی که کامران باقری
لنکرانی از اعضای شورای مرکزی آن، اندکی پیش از درگذشت عزیزالله خوشوقت فاش کرده
بود که کلیه مصوباتش باید برای اجرا، به "تایید" شورایی فقهی متشکل از
آقایان خوشوقت و مصباح یزدی میرسیده است. (یعنی همان نقش و تأثیری که امام خمینی برای تشکلها و بویژه حزب جمهوری
اسلامی داشت و حتی بیشتر.)
در هفته
های اخیر، تندترین
انتقادات به مذاکرات هسته ای دولت حسن
روحانی، از جانب منسوبان به همین جبهه منتشر شده اند. سه هفته پیش، محمود نبویان
از نمایندگان عضو جبهه پایداری، در انتقاد از سیاست هسته ای دولت روحانی تا آنجا
پیش رفت که گفت: "ما به دنبال بمب اتم نیستیم اما برای اینکه اسرائیل را
سرجایش بنشانیم لازم است."(اینهم از جمله شعارهای پوچ و بی محتوایی است که نه تنها سودی برای
کشور ندارد که دستمایه ای است برای نتانیاهو که بگوید ببینید من درست میگویم؟ جالب
توجه است که تندروان داخلی با نتانیاهو در موضوع هسته ای ایران همصدا و همنوا و از
آن راضی نیستند. و این نکته را به روی خود نمیآورند!)
خبرگزاری
نسیم، نزدیک به سپاه پاسداران، پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ویدیویی کوتاه را منتشر کرد که مربوط به توصیه های آقای
خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش قبل از یکی از نوبت های مذاکره با گروه ۱+۵ بود. وی تصریح داشت که مذاکرات هسته ای
باید "برد-باخت باشد" و میافزاید: "شما ببرید، آنها ببازند؛
برد-برد، نه".(همه اش شعار!! اگر
به سخن کار بر میآمد که دنیا به گونه ای دیگر بود. به عمل کاربرآید نه به سخن. مگر
آنها که آن طرف میز نشسته اند الاغ تشریف دارند؟ اگر کسی از سیاست و کیاست بویی
برده باشد این گونه سخنان را هجو میداند.)
مخالفت
با مذکرات هسته ای "برد-برد"، یکی از مضامین ثابت انتقادات اعضای جبهه
پایداری به تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی است و روح الله قرهی هم، در اظهارات
اخیر خود تاکید کرد که "چیزی به نام برد ـ برد نداریم." (همینها هستند که چوب لای چرخ دولت میگذارند. اگر به واسطه کارشکنی
هایشان ضربه ای بخوریم یا خفقان میگیرند و یا باز هم از رو نمیروند و تقصیر را
برگردن دولت میاندازند.)
"هدایت"
هسته ای؟
به نظر
می رسد که مریدان عزیزالله خوشوقت، توصیههای او را ناشی از نوعی ارتباط با عالم
غیب میدانند و بر همین مبنا، اجرای این توصیه ها را نوعی تکلیف الهی میدانند.(ظاهرا کرامات!! ایشان در حد اندازهای امامان شیعه در حال
شکلگیری است.)
به عنوان
نمونه ای از تاثیرگذاری وسیع این توصیه ها، می توان به تجربه بهار ۱۳۸۹ اشاره کرد که پیش بینی او در مورد وقوع
قریب الوقوع "عذاب"(زلزله) در تهران، منجر به تصمیم گیریهایی عجیب در
سطح مریدانش شد.(اما با وجود اینکه
زلزله نیامده با این حال دکان سازان مگر از رو میروند؟!! البته زلزله تهران را
زمین شناسان حتمی میدانند ولی هیچگاه تاریخی برای آن تعیین نکرده اند. این نکه هم
از زیرکیهای وی بوده که پیش خود گفته اگر آمد که آمد و اگر نیامد میگوییم میآید.
یعنی از نظر زمینشناسان برای جا انداختن نظر خود بهره برده است. )
یکی از
این مریدان محمود احمدی نژاد بود که گفت "یکی از علمای تهران" از او
خواسته نسبت به خطر زلزله هشدار بدهد و از مردم بخواهد تهران را ترک کنند. وی بر
همین مبنا در اظهار نظری دیگر تاکید کرد که "اقلا ۵ میلیون
نفر باید از تهران بیرون بروند" و افزود: "بنده به وقتش از مردم خواهش
خواهم کرد تا تهران را ترک کنند".
آن زمان،
برخی سایتهای محافظه کار اعلام کردند که روحانی مورد استناد رئیس جمهور وقت، آقای
خوشوقت بوده که پیش از آن نیز در پی انتخابات ریاست جمهوری١٣٧۶، بروز خشکسالی در کشور را مجازات رأی
دادن به محمد خاتمی دانسته بود.(اینجاست که خط و ربطها روشن میشود. سیاست و نه
الوهیت!! با این گونه ادعاهای غیراخلاقی و غیرعلمی آینده کشور به کجا ختم میشود؟)
انتخاباتی که مدتی پس از آن، آقای خوشوقت به صدور فتوای مجازات برخی از قربانیان
"قتل های زنجیره ای" متهم شد.
در اشاره
ای دیگر به هشدارهای این روحانی، کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران، در خطبه های
نماز جمعه خود گفت یکی از "اولیاى الهى"(حتی به امام خمینی چنین
عنوانی را ندادند ولی بدون هیچ مدرک و مستندی وی را یکی از اولیای الهی میخوانند!!
خوب است بدانید که نمونه ای از اولیای الهی خضر پیامبر است و این عنوان عنوانی
بسیار بلند مرتبه است.) به مردم توصیه کرده که "توبه عمومی کنند" و گر
نه به خاطر گناهان خود و از جمله بی حجابی، دچار زلزله می شوند.(از کودکی به یاد دارم که از این گونه جمله ها هر از چند سالی با
خوابنماشدن برخی به درستی یا به فریب به صورت نوشته پخش میشده و میشود. روز قیامت
که یوم تبلی السرائر- روزی که پنهانیها آشکار میشوند- است پای مردمفریبان
بیشتر در گل خواهد ماند تا بیحجابان.)
در همان
موقع، یک سایت نزدیک به روحانیون سنتی قم، شیعه آنلاین، نوشت که پس از اعلام خبر
احتمال وقوع زلزله در تهران، "تعدادی از طلاب و مریدان آیت الله خوشوقت
مقدمات لازم برای خروج از تهران، همچون تهیه منزل در شهرهای دیگر به ویژه قم را
آغاز کرده اند."
کاظم
صدیقی سال پیش نیز در اظهار نظری جداگانه راجع به عزیزالله خوشوقت، به بیان نقل
قولی خبرساز از رهبر جمهوری اسلامی ایران پرداخت که هرگز تکذیب نشد.
وی گفت: "زمانی حضرت آقا
فرمودند تنها به علم و اراده خودتان تکیه نکنید، طوفانها زیاد است و این طوفانها
گاهی اوقات سخت میشود و در این طوفانها نمیتوانید خود را حفظ کنید و باید در
این اوقات خودتان را به کسی و یا جایی وصل کنید که شما را حفظ کند. بعد بنده به
حضرت آقا گفتم از چه کسی استفاده کنیم؟ رهبر معظم انقلاب در پاسخ گفتند در طوفان
ها خود را به آیت الله خوشوقت وصل کنید."
(خیلی عجیب است. چنین کراماتی
را حتی به امام خمینی نسبت ندادند به دو دلیل یکی اینکه او و خانواده او را
میشناختند که از اینگونه نسبتها حتی پس از مرگش بیزارند. دوم آنکه در آن زمان
خرافه گرایی در جمهوری اسلامی هنوز رواج نیافته بود و امام خمینی نه تنها خود یکی
از آتش بیاران این معرکه و خرافه گرایی نبودند بلکه با مشاهده کوچکترین انحرافی در
این راه مبارزه میکردند. نمونه اش هم سخنان مرحوم فخرالدین حجازی بود.
پیامبر بزرگوار اسلام که قرآن
کریم بر سینه او نازل شده میفرماید در چنین شرایطی به قرآن متوسل شوید ولی رهبر
جمهوری اسلامی یا هرکس که این سخن را گفته- دستکم خود اقای صدیقی- عزیزالله خوشوقت
را جای قرآن میگذارد و از اینهمه ظلم به قرآن هم ابائی ندارند. پیامبر
اکرم-ص- فرمود: هنگامي كه انواع بلاها و شدايد
روزگار مانند پارههاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن متوسل
شويد.
میبینید
که اول نسبتهایی به او دادند که به بنیانگذار جمهوری اسلامی دادند بعد نسبت رابطه با امام زمان سپس نسبتهایی که خاص ائمه معصومین و برخی پیامبران! است. اکنون او را
جای قرآن قرار داده اند. تنها این مانده است که او را جای خدا هم قراردهند. بعید
به نظر نمیرسد که اگر زنده میماند از او یک باب دیگری درست میشد.
انگلیسی
ها در آغاز به محمد علی گفتند تو باب امام زمانی. یعنی هرکس بخواهد
امام زمان را ببیند باید اول تو را ببیند. بعد که خودش باورش شد و برخی از مردم هم
باور کردند- درست مثل الان- گفتند تو خود امام زمانی باز هم هم خودش باورش شد و هم
برخی از مردم. سپس گفتند تو پیامبری و دین تازه ای آورده ای. دین هم ساخت. کار به
جایی کشید که جانشینش بهاء الله ادعای خدایی هم کرد!!! فاعتبروا یا اولی الابصار!!)
در فایلی صوتی که از پس از درگذشت عزیزالله خوشوقت، از
سخنرانی آیت الله خامنه ای در منزل وی منتشر شده، رهبر جمهوری اسلامی ابراز
امیدواری کرده که "برکات آقای خوشوقت استمرار داشته باشد". وی توضیح داده
است: "بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا تواناییهای
بیشتری دارند؛ دعا میکنند، دستگیری میکنند، هدایت میکنند."(دردل این اظهار نظر قداست
بخشیدن به وی و نیز مجوز ساخت گنبدوبارگاه برای مدفن او نهفته است همان گونه که در
آغاز گفتار آمد.)
به نظر
میآید برنامه هسته ای ایران، از جمله فعالیتهایی است که نگاه گروهی از محافظه کاران
به آن، هنوز تحت تاثیر هدایتهای روحانیونی چون عزیزالله خوشوقت قرار دارد. تلقی
این روحانی به عنوان "پدر معنوی صنعت هسته ای ایران"، احتمالا ناشی از
اهمیت چنین هدایتهایی است.
هرچند
مدیر حوزه علمیه امام مهدی، در اظهارت اخیر خود مشخص نکرده که
"راهنمایی" های آقای خوشوقت در مورد برنامه هسته ای ایران مشخصا از چه
نوعی بوده اند، به نظر نمیرسد که رهنمودهای مورد اشاره وی، تناسبی با سیاستهای
اعلام شده جمهوری اسلامی در مورد این برنامه داشته باشند.
رهنمودهایی
که ظاهرا، هدف فعالیت های هسته ای ایران را تحمیل وضعیت "برد – باخت" به
غرب دانسته و این فعالیت ها را، زمینه ساز "ظهور" تلقی میکرده اند.
نظر نهایی: واقعا خوشوقت! بوده که سیاسیون او را از
اولیاءالله دانسته و او هم با زرنگی و کیاست بدون اینکه نفی یا اثبات کند حرفها و
نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال میداده است. البته این نگاهی
خوشبینانه است و نگاه بدبینانه آن است که سیاسیونی که او را بزرگ کرده اند خود
اعتقادی به وی نداشته باشند بلکه تنها خواسته باشند مردمفریبی کنند تا موقعیت خویش
را محکم کنند. البته نام وی
تنها با موضوع هسته ای گره نخورده بلکه در قضیه قتلهای زنجیره ای هم نام وی جزء
نامهایی بود که از آنان اجازه میگرفته اند. حال چگونه میشود میان قتل نفس نویسندگان
و دگر اندیشان و ولی خدا بودن رابطه ای برقرار کرد؟ تنها میتوان گفت وی همان نقش حضرت
خضر پیامبر را داشته که در داستان موسی در سوره کهف به آن پرداخته شده است. ولی
این ادعا ادعایی پرمخاطره است زیرا خضر همه کارهایی را که میکرد به اذن الهی بود و
رابطه ای مستقیم با خداوند داشت زیرا پیامبر بود. بنابراین میبینیم که طرفداران
عزیزالله خوشوقت در عمل مقام پیامبری را هم به او داده اند و سناریوی باب دارد در
مورد ایشان کامل میشود.
و اما یکی از
نکاتی که ثابت میکند وی هیچ ارتباطی با امام زمان(عج) نداشته و از اولیاء الهی
نبوده این است که امام زمان را حتی به اندازه این نگارنده نمیشناخته است!! امام
زمان هنگامی که ظهور کند با تواناییهای کامل ظهور میکند. همراه با تکنولوژیهایی که
اکنون تنها در اختیار فرازمینی هاست. وی نیازمند هیچکس و هیچ چیز نیست. حتی آدمهای
برگزیده خودش را میآورد و کارهای مهم را به آنان میسپارد. با توانیاییها- مدیریت
فرا زمینی و افزارهایی که تنها در اختیار او و همراهان است سلاحهای اتمی را از کار
میاندازد. یعنی خلع سلاح اتمی و نیز خلع سلاحهای کشتارجمعی واقعی به دست توانای
ایشان صورت میگیرد نه آن گونه که از زمان جنگ سرد تا کنون سران دولتها و سازمانهای
بین المللی در کنوانسیونها و کنفراسها تنها سخن رانده و نتوانسته اند این مهم را به
نتیجه برسانند. در غیر این صورت شخص ایشان و همراهان هیچ امنیتی نخواهند داشت و به
هیچ روی شرایط ظهورشان فراهم نخواهد شد و جهان سروسامان نخواهد گرفت.
اینکه ما در
دعاها و زیارتها میخواهیم که جزء جانبازان ایشان باشیم دلیل نیاز ایشان به ما
نیست. بلکه اینها آرزوست و به کار اقتاع درونی میخورد و نه کاربرد بیرونی. اگر
دلیل میخواهید بروید امامشناس شوید. کدام یک از امامان نیازمند کسی یا چیزی بوده اند
تا امام زمانی که میخواهد جهان را دگرگون سازد و مدیریت کند دومینش باشد؟!! همه ائمه
اطهار علیهم السلام تسلیم امر الهی بوده اند و نه وابسته به مردم و بویژه حکومتها
و حاکمیتها!! که دیگر امام نخواهند بود. امام یعنی رهبر و پیشوا نه وابسته و
پیوسته و نیازمند. دستکم میتوانید از سیره و روش و منش زندگی آنان این نکته ها را دریابید.
برای کسانی که میخوهند سخنان رسول اکرم(ص) را پیرامون
قرآن کاملتر بدانند و بدانند که چه جایگاه رفیعی را که مختص قرآن است به عزیز الله
خوشوقت نسبت داده اند:
هنگامي كه انواع بلاها و
شدايد روزگار مانند پارههاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن
متوسل شويد.
چه آن شفاعتكنندهاي
است كه شفاعتش پذيرفته شده و خبرگزاري است كه خبرش تصديق شده. كسي كه آن را پيش رو
قراردهد به سوي بهشتش ميكشاند و كسي كه آن را پشت سر گذارد به سوي آتشش ميبرد.
رهبري است كه به گزيدهترين راه رهبري ميكند و كتابي است كه داراي تفصيل و تبيين
و تحصيل است. فصل ميان حق و باطل است و هزل و بيهوده نيست. ظاهر و باطن دارد.
ظاهرش حكمت و باطنش دانش است. ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است. ريشههاي عميق دارد و
ريشههاي عميق آن را ريشههايي است. عجائب آن به شمار نميآيد و غرائب آن كهنه
نگردد. داراي چراغهاي هدايت و نورهاي راهنماي حكمت و دليل معرفت است.
قرآن هدايتي است كه از گمراهي و بيان روشني است كه از كورهراهي
ميرهاند. موجب رهايي از لغزش است. نوري است كه از تاريكي و پرتوي است كه از پيشآمدها
نجات ميبخشد. دستگيرهاي است كه از هلاكت و رشدي است كه از حيرتزدگي و بياني است
كه از فتنهها بيرون ميبرد. رسانندهاي از دنيا به سوي آخرت است. كمال دين شما در
آن است. و احدي از قرآن سرنپيچد مگر آنكه سوي آتش بپيچد.
قرآن را نيكو فراگيريد
كه نبكوترين حديث است. در آن تفكر و بررسي كنيد كه بهار دلهاست و به نور آن بهبودي
جوييد که بهبوددهنده درون سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد که گواراترين و شيرينترين
داستانهاست...