Tuesday, February 11, 2014

گونه های دیالکتیک قرآنی

گونه های دیالکتیک قرآنی

چنین به نظر میرسد که قرآن کریم از صدر اسلام تاکنون از جهات بسیار و جنبه های مختلف مورد بررسی قرارگرفته ولی برخی جنبه ها و جوانب آن مورد غفلت واقع شده باشد. یکی از آن جنبه و جهتهایی که بسیار هم آشکار بوده ولی از چشم قرآن پژوهان پنهان مانده است دیالکتیک قرآنی است که نگارنده تاکنون نوشته ای در این زمینه ندیده و با جست و جو در وب نیز چیزی دستگیرش نشد.
اگر در سراسر قرآن کریم با دقت بنگریم درمییابیم که هیچ کتابی چه آسمانی و چه زمینی. حتا برخی از کتابهای افلاطون که سراسر دیالکتیک است و نیز کتابهای رمان و داستان و... وجود ندارد که به مانند قرآن انواع و اقسام دیالکتیک به گونه های مفصل و مجمل در آن مطرح شده باشد تا آنجا که میتوان این عنوان را بر عنوانهای قرآن افزود: قرآن کتاب دیالکتیک!

توجه داشته باشیم که دیالکتیک بودن قرآن به خودی خود ارزشی برای قرآن به بار نیاورده است بلکه ارزشی که در نهان دیالکتیک بودن قرآن نهفته است عقل گرایی و اندیشه محوری این کتاب آسمانی در دیالوگهاست که آفریننده اش عقل کل است و تعقل پایه و مایه رد یا اثبات هر موضوعی است. امید میرود با بازشدن این دریچه به سوی دیالکتیک قرآن در آینده ای نزدیک شاهد پژوهشهایی در این زمینه از سوی قرآن پژوهان با توجه به عقل محوری دیالکتیک قرآن باشیم.

چرا واژه دیالکتیک؟
هر واژه دیگری را که بخواهیم جایگزین کنیم گویا و بسنده و جامع نیست و گفت و گوی منظور نظری را که در آیات قرآن نهفته است نمیرساند. واژه هایی چون مجادله که یک سوره هم در قرآن به آن اختصاص داده شده نیز نمیتواند همه گونه های مختلف دیالکتیک را که در قرآن کریم آمده دربرگیرد. زیرا آن گفت و گویی که میخواهیم در باره اش از قرآن شواهد و نمونه هایی بیاوریم گفت و گویی است که دربردارنده گونه ای دلیل و برهان آوردن همراه با رد یا پذیرش موضوعی است که این تعریف را دیالکتیک خواندیم. شاید از نظر علمی این تعریف کاملا در چارچوبهای مشخص شده برای دیالکتیک نگنجد ولی این بهترین تعریف و تحدید  جامع و مانعی برای جداسازی و دسته بندی گونه های متفاوت گفت و گو در قرآن کریم است:

گونه های مختلف دیالکتیک قرآن
1.     خدا با فرشتگان مانند موضوع آفرینش آدم(آیات 30 تا 33 سوره بقره)
2.     خداوند با ابلیس در مورد سجده بر آدم و درنهایت مهلت گرفتن ابلیس از خداوند برای فریب آدمیان غیرمخلص.(آیات 71 تا 85 سوره ص)
3.     خداوند با پیامبران مانند موضوع کیف تحیی الموتی حضرت ابراهیم و لن ترانی حضرت موسی.
4.     خداوند با مشرکان و کافران و منافقان از طریق پیامبر اسلام(با نمونه های بسیار)
5.     خداوند با مسلمانان از طریق پیامبر اسلام. مانند: و قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا(حجرات: 14) ... یمنون علیک ان اسلموا قل لاتمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هدایکم للایمان ان کنتم صادقین(17)
6.     خداوند با مؤمنان از طریق پیامبر اسلام
7.     خداوند با مؤمنان به طور مستقیم. مانند برخی از آیاتی که با یا ایهاالذین آمنوا آغاز میشوند.
8.     مسلمانان با پیامبر اسلام و پیامبر اسلام با مسلمانان(نمونه ها بسیار است از جمله آغاز سوره مجادله)
9.     مشرکان و کافران و منافقان با پیامبر اسلام(نمونه بسیار است از جمله سوره کافرون)
10.                       پیروان با پیامبران مانند حضرت موسی با قومش بنی اسرائیل در مواردی همچون خود داری از جنگیدن و تأخیر در قربانی کردن گاو.
11.                       مردم با پیامبران مانند مجادله کافران با حضرت نوح
12.                       پیامبران با مردم مانند تهدید حضرت ابراهیم به بت شکنی و شکستن بتها
13.                       پیامبران با حاکمان مانند حضرت موسی با فرعون و حضرت ابراهیم با نمرود.
14.                       مردم با خودشان: با خود سخن گفتن و برای نفس خود دلیل آوردن یا توجیه کردن کارها برای وجدان خود و نیز مجادله با خود.(مانند آیه هایی که و یقولون فی انفسهم ونیز فارجعوا الی انفسهم دارند.)
15.                       مردم با یکدیگر(نمونه بسیار است)
16.                       دیالوگهایی که در روز قیامت صورت میگیرد. طرفهای دیالوگ مختلفند از جمله :
17.                       دوزخیان با بهشتیان و متقابلا
18.                       دوزخیان با یکدیگر
19.                       خداوند با دوزخیان و متقابلا
20.                       خداوند با گناهکاران پیش از تعیین تکلیف و متقابلا
21.                       نگهبانان دوزخ با دوزخیان و متقابلا

نکته ها:
-         گفت و گوی فرشتگان و پیامبران حتا در مواردی همچون موضوع ضیف ابراهیم نیز جنبه خبری داشته و دیالوگ محسوب نمیشود.
-         به نظر میرسد که گفت و گوی خداوند با زمین و آسمان و دوزخ و غیره دیالوگی تمثیلی باشد و به هر حال جزء دیالکتیک به شمار نمیآید.
-         در زمینه دیالکتیک نکته هایی در سوره زخرف وجود دارد که پژوهش در مورد آنها توسط قرآ ن پژوهان کار شایسته ای است.

احمد شماع زاده 22 بهمن 1392

کتاب‌های فرقه مریمیه

کتاب‌های فرقه مریمیه
اشاره:
با توجه به این نکته که کتاب‌ها و مقالات منتشرشده مریمیه در ایران در حوزه دین‫ پژوهی رواج فراوان یافته و بسیاری از محققین، بویژه جوانان دانشگاهی و حوزوی، بی‌آن‌که بدانند، آموزه‌های شوانی را، که از کتاب‌های نصر یا منابع ترجمه شده مریمیه به فارسی اخذ شده، تکرار می‌کنند و گمان می‌برند این مطالب آخرین یا عمیق ‫ترین دستاوردهای دین ‫پژوهی و اسلام ‫پژوهی در غرب است. و از آنجا که رسالت این وبلاگ آگاهی رسانی و روشنگری است بر آن شدم بخش کتابهای مریمی را که جزئی از مقاله مفصلی است که توسط آقای عبدالله شهبازی نوشته شده و در محیط اینترنت زیر عنوان مریمیه؛ از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر وجود دارد در اینجا بیاورم.
شماع زاده
******
بنوشته سجویک، مؤلفین شوانی معمولاً افرادی متخصص در حوزه کار خود هستند و خواننده را مجذوب دانش خود می‌کنند. [340] باید بیفزاییم که کتاب‌های ایشان نیز به شکلی نفیس و عالی منتشر شده است.
سجویک محتوای کتاب‌های مریمیان را مورد بررسی قرار داده است. بنوشته سجویک، آثار شوانی‫ها بر باطنی گری تأکید دارد؛ مثلاً «شناخت اسلام» [341] شوان یا «آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام» [342] نصر بیش از آن که درباره اسلام باشد درباره تصوف است.
بنوشته سجویک، شوانی‫ها بر تجلیات هنری دین تأکید فراوان دارند، مثلاً در کتاب «فاس: شهر اسلام» تیتوس بورکهارت. [343]
کتاب فوق، که در سال 1389، مانند بسیاری از آثار شوانی‫ها با ترجمه و چاپ بسیار نفیس و عکس‌های رنگی، در ایران منتشر شده، [344] کتابی است ارزشمند. بورکهارت، بی‌شک، یکی از فاضل‌ترین ترادیشنالیست‫هاست. معهذا، در کتاب فوق می‌توان تبلیغ طریقت « علاویه درقاویه شاذلیه » را، که مریمیه شوان و بورکهارت و لینگز و نصر ادامه آن اعلام می‌شود، مشاهده کرد. [345] بورکهارت اوج فرهنگ معنوی اسلام در مغرب را در طریقت درقاویه شاذلیه و تداوم آن، بدون ذکر نام مریمیه، بیان می‌کند. و روشن است که معنویت اسلام در مغرب در این سلسله خلاصه نمی‌شود.
و سرانجام، بنوشته سجویک، شوانی‫ ها می‌کوشند سنت باطنی هر دین را بعنوان تجلی یک حقیقت مطلق اصیل معرفی کنند که تنها برای کسانی قابل فهم است که از «خردگرایی» و «علم‫ گرایی» و سایر «بیماری‌های مدرنیته» رها شده‌اند.
افزایش روزافزون کتب مریمیه در میان منابع منتشر شده درباره اسلام، بدون ذکر نام مریمیه، چنان گسترش یافته که گروندگان غربی به اسلام را گیج می‌کند و به بسیاری از آن‌ها آموزه‌های شوانی را به جای اسلام قالب می‌کند. یک خانم دانشمند اهل اسکاندیناوی، که بتازگی به اسلام گرویده، پس از خواندن مقالات سجویک از نفوذ وسیع مریمیه ابراز حیرت می‌کند و خطرناک‌ترین پدیده را نفوذ عقاید مریمیه می‌داند که در همه جا، در لفافه و بدون ذکر منبع، وارد شده. [346]
پدیده فوق در ایران نیز مصداق دارد. کتاب‌ها و مقالات منتشرشده مریمیه در ایران در حوزه دین‫ پژوهی رواج فراوان یافته و بسیاری از محققین، بویژه جوانان دانشگاهی و حوزوی، بی‌آن‌که بدانند، آموزه‌های شوانی را، که از کتاب‌های نصر یا منابع ترجمه شده مریمیه به فارسی اخذ شده، تکرار می‌کنند و گمان می‌برند این مطالب آخرین یا عمیق ‫ترین دستاوردهای دین ‫پژوهی و اسلام ‫پژوهی در غرب است.
نصر و "معنویت اسلام"
نصر در سال 1985 کتابی نفیس را در دو جلد در نیویورک به انگلیسی منتشر کرد با نام « معنویت اسلام ». سجویک می‌نویسد: «اغلب نویسندگان این مجموعه مریمی هستند.» [347] برای ارزیابی ادعای سجویک کتاب فوق را بررسی می‌کنیم:
معنویت اسلام در دو جلد، با چاپ عالی، منتشر شده. مجموعه مقالات است و نصر ویراستار مجموعه است. جلد اوّل «بنیان‌ها» نام دارد در 480 صفحه، [348] و جلد دوّم «تجلیات» در 576 صفحه. [349] کتاب فوق با کتاب «هنر اسلامی و معنویت»، [350] که تألیف خود نصر است، فرق می‌کند.
در جلد اوّل (بنیان‌ها) مقالاتی از چهره‌های اصلی مریمیه چون سید حسین نصر، فریتیوف شوان، ابوبکر سراج‌الدین (مارتین لینگز)، ویکتور دانر، ویلیام چیتیک و دیگران درج شده با عناوینی چون «ریشه‌های سنت و معنویت اسلامی». جلد دوّم (تجلیات) شامل مقالاتی از نویسندگان مریمی است و البته مقالات چند نویسنده نامدار غیرمریمی را نیز درج کرده‌اند؛ مانند خانم آنه ماری شیمل، اسلام ‫پژوه آلمانی.
نامهای نویسندگان جلد دوّم به شرح زیر است:
 سید حسین نصر، خالق احمد نظامی، ویکتور دانر، محمد عیسی ولی، ویلیام چیتیک، جواد نوربخش، عبدالله اشلیفر، آنه ماری شیمل، شمس [ایرا] فریدلندر، سید اطهر عباس رضوی، عثمان بن بکر، عبدالرحمن ابراهیم دوعی، صفا خلوصی، جلال متینی، گنوی تکین، بحارالدین احمد، جان کناپرت، ژان کانتن، ژان لویی میشون، تیتوس بورکهارت.
صرف نظر از مضمون مقالات جلد اوّل، که ترویج عقاید صوفیان معاصر بطور عام و مریمیه بطور خاص، بنام اسلام، است، عناوین مقالات جلد دوّم به روشنی مؤید گفته سجویک است که کتاب‌های مریمیه تبلیغ طریقت‫ های صوفی معاصر است نه اسلامی که قاطبه مسلمانان در طول تاریخ می شناختند و به آن عمل می‏ کردند.
بخش اوّل با عنوان فرعی «معنویت اسلام، آن‌گونه که در تصوف تجلی یافته، در زمان و مکان»، شامل مقالاتی درباره طریقت قادریه (خالق احمد نظامی)، شاذلیه و تصوف در شمال آفریقا (ویکتور دانر)، ابن‌عربی و مکتب او (ویلیام چیتیک)، نجم‌الدین کبری و مکتب تصوف آسیای مرکزی - کبرویه (محمد عیسی ولی)، رومی و مولویه (ویلیام چیتیک)، چشتیه (سید اطهر عباس رضوی)، نعمت‫اللهی (جواد نوربخش)، طریقت نقشبندیه (خالق احمد نظامی)، تصوف در مصر و اعراب شرقی (عبدالله اشلیفر)، تصوف و معنویت در اسلام (سید حسین نصر)، تصوف و حیات معنوی در ترکیه (آنه ماری شیمل)، طریقت خلوتیه (شمس [ایرا] فریدلندر)، طریقت‌های صوفی در شبه قاره هند (سید اطهر عباس رضوی)، تصوف در جهان مالایی - اندونزیایی (عثمان بن بکر)، تصوف در آفریقا (عبدالرحمن ابراهیم دوعی) است.
در بقیه مقالات نیز گرایش غالب گرایش‌های رازآمیز و باطنی‫ گرا است. نصر تنها باید مقاله‌ای درباره مریمیه و فرقه شوان را به این فهرست اضافه می‌کرد؛ که این رویه البته با پنهان‫ کاری اکید فرقه فوق مغایر است.
دقیقاً نمی‌دانیم کدام یک از نویسندگان فوق مریمی هستند. گفتیم که خانم آنه ماری شیمل، مانند هانری کربن، ترادیشنالیست یا مریمی نبود. در میان نویسندگان فوق، علاوه بر آنه ماری شیمل، قطعاً نویسندگان دیگری نیز هستند که به فرقه مریمیه تعلق ندارند. سجویک می‌گوید «غالب نویسندگان این مجموعه»، نه همه آن‌ها، مریمی هستند. یک نمونه، جواد نوربخش (جواد باغبانی کرمانی)، قطب فرقه « مونس علیشاهی » است که سال‌ها پیش انتشار فیلمی از او جنجال‌ بپا کرد. نمی‌دانیم جواد نوربخش مریمی بود یا نه. [351]


دزد راستين

دزد راستين

 در يک دزدی بانک در گانک ژو چين دزد فرياد کشيد:
به همه شما که در بانک هستید: حرکت نکنيد. پول مال دولت است ولی زندگی به شما تعلق دارد.
همه در بانک به آرامی روی زمين دراز کشيدند.
اين «شيوه تغيير تفکر» نام دارد، تغيير شيوه معمولی فکر کردن.
هنگامي که يک خانم به صورت تحريک آميزی روی ميز دراز کشيد، دزد فرياد کشيد:
خانم خواهش مي کنم مودب و متمدن باشيد! اين يک دزدی است، نه تجاوز .
اين را می گويند «کار کشته بودن». روی کاری تمرکز داشته باش که برای آن کار آموزش ديده اي

هنگامي که دزدان بانک به خانه رسيدند، دزد جوانتر که(مدرک ليسانس مدیریت بازرگانی داشت) به دزد پيرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت)، گفت:
 
برادر بزرگتر، بيا تا پولها را بشماريم چقدر به دست آورده ايم؟
دزد پيرتر با تعجب گفت:
تو چقدر احمقی، اين همه پول شمردن زمان بسيار زيادی خواهد برد. امشب تلويزيون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزديده ايم.
 
اين را می گويند: «تجربه». اين روز ها، تجربه مهم تر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشيده می شود!
 
پس از آنکه دزدان بانک را ترک کرده بودند، مدير بانک به رييس صندوق گفت: فوری به پليس خبر بده. اما رئيس پاسخ داد: 
«
تامل کن! بگذار ما خودمان هم 10 ميليون از بانک برای خودمان برداريم و به آن 70 ميليون که از بانک ناپديد کرده بوديم، بيفزاييم.

اين را می گويند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعيت غيرقابل باوری به نفع خودت.!  
مدیر بانک می گويد: 
بسيار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود.
اين را می گويند «کشتن کسالت». شادی شخصی از انجام وظيفه مهمتر میشود.
روز بعد، تلويزيون اعلام مي کند 100 ميليون دلار از بانک دزديده شده است. دزد ها پول ها را شمردند و دوباره شمردند، اما دیدند پولها بیش از 20 ميليون نیست. دزدان بسيار عصبانی و شاکی بودند:
ما زندگی و جان خود را گذاشتيم و تنها 20 ميليون گيرمان آمد. اما روسای بانک 80 ميليون را در يک بشکن به دست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اين که دزد بشود.
 
اين را می گويند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد.
رييس بانک با خوشحالی می خنديد؛ زيرا او ضرر خودش در سهام را در اين دزدی از بانک پوشش داده بود.
اين را می گويند «موقعيت شناسی». جسارت را به خطر ترجيح دادن.


حال بگویید کدام يک دزد راستين است؟

Saturday, February 8, 2014

این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست

...افسوس
" خُسرو فرشیدوَرد"

شاعر و نویسندۀ گرانقدر، چندین روز پیش در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافت. شعر زیبای این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست از سروده های این بزرگمردِ وطن دوست است که پس از سفرهای خارج از کشور، از ذهن پرمسئولیت او تراوش کرده است وتلنگر گزنده ای است بروضعیت امروز تمایلات متداول درجامعه ما. 

روانش شاد ویاد و تفکر جاری در این اثرش همواره زنده باد!

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛
این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست؛
آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی،
طنازِ سیه چشــــــــــم، چو معشوقۀ من نیست؛
آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت،
هرگز به دل انگیــــــــــزیِ ایرانِ کهن نیست؛
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان،
لطفی است که در "کَلگَری" و "نیس" و "پِکَن" نیست؛
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل"دریای عَدَن" نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی"آهوی خُتَن"نیست؛
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست؛
آوارگی وخانه بِدوشی چه بلایی ست
دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست
من بَهرِ کِه خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟
هرکس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران
بی شُبهِه که مغزش به سر و روح به تن نیست!
" پاریس"قشنگ است ولی نیست چو تهران
  " لندن" به دلاویزی شیرازِ کُهن نیست؛
هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ " آلپ"
چون دامنِ البُرز، پُر از چین وشکن نیست؛
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تَجَن نیست؛
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است،
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست!

عجب پسری!!؟

داشت عباسقلی خان پسری
پسر ِرانت خور با هنری
اسم او بابک زنجانی بود
پارتی اش آن که تو می دانی بود
داشت اندازۀ یک متر زبان
ملت از دست زبانش به امان
یک شبه راه هزاران شب را
کرد طی این پسر بی پروا
پسر خوشگل ما جای غذا
رانت می خورد به صد ناز و ادا
آن چنان خورد که شد چون هرکول
فکر و ذکر پسر ما شد پول
چون که شد نعمت تحریم بپا
پسر قصۀ ما شد آقا
شد بر این موج دلیرانه سوار
جیبش از پول من و تو سرشار
پارتی اش مخترع هالۀ نور
حتم دارم که گرفتی منظور
گفت ای بابک زنجانی من
بهترین یار دبستانی من
چون که در کله و مغزت هوش است
غول تحریم به پیشت موش است
چون که تو دورزدن می دانی
خر ما را به جلو می رانی
نفت ملت ببر و پول بیار
خبر از قطع سر ِ غول بیار
هر چه می خواهی از این پول ببر
بهره از کشتن این غول ببر
گفت بابک که تو چون جان منی
تو خودت مذهب و ایمان منی
می برم امر تو را فرمان من
می روم جان تو را قربان من
بُرد فرمان ولی نعمت خود
چاشنی اش کرد کمی همت خود
غول ماند و خودش اما شد غول
بر سرش ریخت چو باران هی پول
شد به لطف و کرم استکبار
ثروتش فوق ِ تریلیارد دلار
هر که شد رام ولی نعمت خود
تا ثریا ببرد ثروت خود
چون که شد غول، سر ِغول زدند
قید دارندۀ آن پول زدند
یک اتاق از هتل لوکس اوین
شد به پاس خدماتش تعیین
گفت «جاوید» که قربان خودم



هر چه دارم بُود از آن ِ خودم

زنها در سه عکس مجردی، متاهلی و بعد از طلاق گرفتن




 مردها در سه عکس مجردی، متاهلی و بعد از طلاق


درس سریع القلم از داووس


درسی که سریع القلم از داووس آموخت

محمود سریع‌القم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی امسال نیز در مجمع
جهانی اقتصاد در داوس سوئیس حاضر بوده یادداشتی در فیس بوک خود منتشر کرد.
این یادداشت به این شرح است:

امسال، برای پانزدهمین بار به سلسله کنفرانس های داوس یا مجمع جهانی
اقتصاد، دعوت شده بودم. 265 میزگرد در داوس امسال برگزار شد که طی پنج
روز موفق شدم در 24 مورد که به حوزه پژوهشی من مربوط می شد شرکت کنم تا
از زاویای مختلف نظام بین الملل در حال ظهور را بهتر درک کنم. در 12 مورد
از این میزگردها خود نیز مشارکت داشتم. می‌توان گفت سطح یادگیری از
تحولات سیاسی، ژنوپلیتیکی و اقتصادی جهان در داوس بی نظیر است. 2500 نفر
کارآفرین، مدیر، سیاست مدار و دانشگاهی گرد هم می‌آیند تا با تبادل آرا
از هم بیاموزند. داوس محل تصمیم‌گیری نیست بلکه کانون یادگیری و اثرگذاری
است. طی یک هفته در داوس، فرصت کردم تا با ده‌ها کارآفرین، محقق و مدیر
صحبت کنم و به عنوان یک دانشگاهی، نمایی مثبت از ایران عزیز به جا گذارم.


اما آنچه که مهم‌ترین درس من از داوس امسال بود در لابه لای جلسات و گفت
و شنودها به دست نیامد، بلکه زمانی بود که داوس را ترک کردم. در فرودگاه
زوریخ در صف تحویل چمدان ایستاده بودم که ناگهان، کسی مرا صدا کرد.
هنگامی که برگشتم؛ پشت سر خود، وزیر خارجه سوئد را دیدم. این بار سوم
بودکه او را طی یک هفته می‌دیدم. ضمن اینکه با هم صحبت می‌کردیم ده درصد
از توجه من به این مسئله بود که ببینم کسی او را همراهی می کند یا خیر.
او هم مانند دیگران در صف ایستاده بود تا چمدان خود را تحویل داده و کارت
سوار شدن به هواپیما ر ا بگیرد.


باورم نمی شد. سال ها در رسانه ها خوانده بودم که مسئولین دولتی کشورهای
اسکاندیناوی، مانند شهروندان دیگر رفتار می کنند و هیچ مزیتی نسبت به
دیگران ندارند و حال، به چشم خودم این واقعیت را تجربه می‌کردم. من و او،
چمدان خود را تحویل دادیم و مانند افراد عادی، کارت پرواز گرفتیم و چون
به مقصدهای مختلفی می رفتیم از هم خداحافظی کردیم.


از آن لحظه مرتب به این موضوع فکر می کردم که کدام ساختار، قواعد و
قوانینی باعث می شود تا به این حد، مسئول مهم یک کشور کم هزینه باشد.
سوئد با 9.5 میلیون جمعیت، 550 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و حدود
44000 دلار درآمد سرانه، از منظر شاخص های توسعه یافتگی، جزء
پیشرفته‌ترین کشورهای جهان است. این کشور، میزبان حدود صد وسی هزار نفر
مهاجر ایرانی نیز می باشد.


چرا سوئد امکانات وسیعی در اختیار مدیران خود نمی گذارد؟ به عنوان مثال،
بسیاری از مدیران این کشور با اتومبیل شخصی یا حمل و نقل عمومی به محل
کار خود می روند. آیا این نتیجه نظام قانونی این کشور است؟ ولی همه
کشورها، قانون دارند. چینی ها سخت ترین نظام های قانونی را طراحی کرده
اند و در عین حال، در سال 2013 نزدیک به 182000 مسئول دولتی را به موجب
سوء استفاده مالی و اداری مجازات کرده اند.


آیا وضعیت سوئد به خاطر فرهنگ، دانش و آگاهی مردم این کشور است؟ شاید
اینگونه باشد. اما با استمداد از نظریه های توسعه یافتگی احتمال بیشتر را
به این نکته می دهم: در سوئد ساختاری به وجود آمده که مردم فقط از دولت و
حکومت، انتظار ایجاد امنیت و نظارت بر قانون را دارند. حکومت و دولت،
کانون ثروت و ثروت یابی نیست. می توان دقیق‌ترین نظام قانونی را طراحی
کرد ولی وقتی نود درصد ثروت یک کشور نزد حکومت و دولت است، حداقل از لحاظ
نظری نمی توان در انتظار توزیع ثروت و عدالت اجتماعی نشست. توسعه یافتگی
نتیجه تفکیک قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی یک کشور است. چون مردم سوئد
مسئول معاش خود هستند، از حکومت و دولت بی نیازند و می توانند بدون
نگرانی، حقوق اجتماعی خود را درخواست کنند و مدیران را به سمت پاسخگویی
سوق دهند. همینکه انسان نیاز مالی و اقتصادی پیدا کرد، مجبور است به خاطر
بقای خود، بسیاری مسایل را کتمان کند. بی نیاری بنیان آزادی است. بی
نیازی بنیان رشد است. بی دلیل نیست که کشورهای اسکاندنیاوی از بالاترین
سطح توزیع ثروت و عدالت اجتماعی برخوردارند. اینجاست که نظریه ها و تجربۀ
کشورهای دیگر به کمک ما می آیند تا بهتر رفتار مسئول سوئدی را بفهمیم.
خاطرم هست هنوز ده سالم نشده بود که پدر بزرگم که فردی کارآفرین و بسیار
متدین بود، مرتب تذکر می داد: تا می توانید درآمدتان در زندگی نتیجه
زحمات شخصی شما باشد. هم فکرتان مال خودتان می شود و هم تدین شما واقعی.