Tuesday, March 4, 2014

خدایا من پریشانم

                     خدايا کفر نميگويم، پريشانم،
چه ميخواهي تو از جانم؟!
مرا بي آنکه خود خواهم اسير زندگي کردي.
خداوندا!
اگر روزي ز عرش خود به زير آيي
لباس فقر پوشي
غرورت را براي تکه ناني
به زير پاي نامردان بياندازي
و شب آهسته و خسته
تهي دست و زبان بسته
به سوي خانه باز آيي
زمين و آسمان را کفر ميگويي
نميگويي؟!

خداوندا!
اگر در روز گرماخيز تابستان
تنت بر سايه ديوار بگشايي
لبت بر کاسه مسي قير اندود بگذاري
و قدري آن طرفتر
عمارتهاي مرمرين بيني
و اعصابت براي سکه اي اين سو و آن سو در روان باشد
زمين و آسمان را کفر ميگويي
نميگويي؟!

خداوندا!
اگر روزي بشر گردي
ز حال بندگانت با خبر گردي
پشيمان ميشوي از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.
خداوندا تو مسئولي.
خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن
در اين دنيا چه دشوار است،
چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علي شريعتي
 
 --------------------------
اينم جواب سهراب 

منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا.
 
با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.
 
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد

سخنانی زیبا و آموزنـده از نلسـون مانـدلا


 زندگی، شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید. شجاعت مترادف نترسیدن نیست، بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است.
 موفقیت پیش رفتن است نه به یک نقطه پایان رسیدن.
 مهم این نیست که زیبا باشی زیبایی در این است که مهم باشی حتی برای یکنفر. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
 دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند.
 خشم و رنجش همچون نوشیدن زهر و سپس، امید به نابودی دشمنان است. بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی.
 بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است.
 کوچک باش و عاشق، که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ... ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم. شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم، در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم.
 آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود، آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.
 اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم، ببخشیم اما فراموش نکنیم! هیچ چیز مانند نحوه ی رفتار افراد یک جامعه با کودکان، شرافت آن جامعه را نشان نمیدهد.
 به میلیونها انسانی كه در جنوب آفریقا هستند و به كسانی كه آنها را دیده ام و می شناسم، پیشنهاد می كنم كه ارزش دوستی خود را بدانند و بیشتر عشق بورزند.
 بهترین لذت آدمی این است كه بداند نسلی از او بر جا مانده، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است كه بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش او است و هر فردی می تواند از این لذت برخوردار شود. هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است که با تمام توان شروع به دویدن کنی.
 برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم، خود را از انظار دور می سازیم. اما این کار ما را به جایی نمی رساند. ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است آشکار سازیم و این امر، همه ی انساتها را در بر میگیرد. و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم.
 از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز.


یادداشتی حکیمانه از نلسـون مانـدلا

من باور دارم؛ كه ما مسئول كارهایى هستیم كه انجام مى‌دهیم، صرفنظر از اینكه چه احساسى داشته باشیم.

من باور دارم؛ كه دو نفر ممكن است دقیقاً به یك چیز نگاه كنند و دو چیز كاملاً متفاوت را ببینند.

من باور دارم؛
 كه زندگى ما ممكن است ظرف تنها چند ساعت توسط كسانى كه حتى آن‌ها را نمى‌شناسیم تغییر یابد.

من باور دارم؛
 كه هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.

من باور دارم؛
 كه همیشه كافى نیست كه توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم كه خودمان هم خودمان را ببخشیم.

من باور دارم؛
 كه اگر من نگرش و طرز فكرم را كنترل نكنم، او مرا تحت كنترل خود درخواهد آورد.

من باور دارم؛
 كه ما مى‌توانیم در یك لحظه كارى كنیم كه براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم؛ 
كه همیشه باید كسانى كه صمیمانه دوستشان دارم را با كلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترك گویم زیرا ممكن است آخرین بارى باشد كه آن‌ها را مى‌بینم.

من باور دارم؛
 كه گاهى كسانى كه انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به كمك ما مى‌آیند و ما را نجات مى‌دهند.

من باور دارم؛
 كه دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصله‌ها. عشق واقعى نیز همین طور است.

من باور دارم؛
 كه گاهى هنگامى كه عصبانى هستم حق دارم كه عصبانى باشم ام. اما این به من این حق را نمى‌دهد كه ظالم و بیرحم باشم.

من باور دارم؛
 كه صرفنظر از اینكه چقدر دلمان شكسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حركت باز نخواهد ایستاد.

من باور دارم؛ 
كه زمینه‌ها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه كه هستم تاثیرگذار بوده‌اند اما من خودم مسئول آنچه كه خواهم شد هستم.

من باور دارم؛
 كه نباید خیلى براى كشف یك راز كند وكاو كنم، زیرا ممكن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد.

من باور دارم؛
 كه گواهى‌نامه‌ها و تقدیرنامه‌هایى كه بر روى دیوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم؛
 که شادترین مردم لزوماً كسى كه بهترین چیزها را دارد نیست، بلكه كسى است كه از چیزهایى كه دارد بهترین استفاده را مى‌كند.

من باور دارم؛
 كه دعوا و جر و بحث دو نفر با هم به معنى اینكه آن‌ها همدیگر را دوست ندارند نیست و دعوا نكردن دو نفر با هم نیز به معنى اینكه آن‌ها همدیگر را دوست دارند نمى‌باشد.

من باور دارم؛
 كه قهرمان كسى است كه كارى كه باید انجام دهد را در زمانى كه باید انجام گیرد، انجام مى‌دهد. صرفنظر از پیامدهاى آن ...

من باور دارم؛ 
كه بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى كه داشته‌ایم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ایم بستگى دارد تا به این كه چند بار جشن تولد گرفته‌ایم.

من باور دارم؛
 كه زمان زیادى طول مى‌كشد تا من همان آدمی بشوم كه مى‌خواهم.


الیس الصبح بقریب؟

... شب دراز است
الیس الصبح بقریب؟

دزده میگفت: دزد دزد تا از معرکه به در بره... یا به قولی هادی! هادی! اسم خودتو به ما نهادی؟ بسم الله:

آیت الله!! روح الله قرهی، رئیس حوزه علمیه امام مهدی:

موسوی مصداق "حب الدنیا راس کل خطیئه" است
فتنه‌گران خیلی پررو شدند. دم درآورده اند
اگر بار دیگر شلوغ بکنند بدجوری گوش شان را می کشیم

وی در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم گفت: تشکر ویژه می‌کنم از آیت‌الله لاریجانی که بسیار عالی ایستادند و بیان فرمودند که فتنه‌گران خیلی پررو شدند. 

ایشان درست فرمودند که اینها پررو شدند. اینها تازه طلبکار شدند اما این بار این خبرها نیست، رأفت اسلامی حد و اندازه‌ای دارد".

قرهی هشدار داد: اگر فتنه گران این بار بخواهند در دانشگاه‌ها و جاهای دیگر شلوغ‌کاری کنند و تصور کنند دُم در آوردند و می‌توانند در مقابل نظام و ولایت بایستند، بدانند این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست. این دفعه گوششان را بدجوری می‌گیریم می‌کشیم

انتظار مردم از خبرگان برای رفع حصر


آیت الله العظمی سیدعلی محمد دستغیب در آستانه تشکیل مجلس خبرگان رهبری در خطاب به این اجلاسیه با یادآوری اینکه خبرگان ادّعا دارد که انقلاب اسلامی ایران همان گونه که در زمان امام امت بوده، ادامه دارد، امّا مسائلی دیده شده و می‌شود که در زمان امام به نحو دیگری بود تصریح کرد که امام بر حفظ آبروی افراد تأکید شدید داشتند، ولی امروز آبروی افراد، به خصوص آنها که سال‌ها رنج انقلاب کشیده‌اند به راحتی خدشه‌دار می‌شود.
به گزارش کلمه، این عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به سرکوب ها و اتفاق های سال های اخیر تاکید می کند که قاضی باید در حکم خود مستقل باشد و حبس متهم، بدون صدور حکم از سوی قاضی عادل، جایز نیست، مگر در موارد نادری، و شما ناظر هستید که اشخاص به صرف اتهام، به خصوص اتهامات سیاسی، پیش از حکم راهی زندان می‌شوند؛ آن هم بعضاً زندان‌های طویل المدّه.
این مرجع تقلید مقیم شیراز در نامه ی خود همچنین به گذاشتن شنود در منازل و محل کار منتقدان و حتی مراجع، ورود ناگهانی در منازل و تفتیش، حتی از وسائل خصوصی مربوط به زنان و درگیر کردن و آزار اذیت خانواده های زندانیان سیاسی از سوی افراد وابسته به نیروهای امنیتی اشاره می کند.
آیت الله العظمی سیدعلی محمد دستغیب که معتقد است اکثر مردم ایران از خبرگان انتظار دارند که در رفع حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و حجت السلام و المسلمین کروبی و آزادی زندانیان سیاسی کوشش کنند، اطمینان می دهد که این خواست اکثر مردم ایران است که بعضاً صدای خود را در این مورد، در انتخابات ۱۳۹۲ به گوش مسؤولین رساندند و در صورت تحقق این امر، وحدت بین مردم و خبرگان و قوّه قضائیه و قوّه مقنّنه و حتی سپاه و اطلاعات بیشتر خواهد شد.
در بخشی از پیام این مرجع آزاده آمده است: چگونه به خود اجازه می‌دهید که در خطابه‌ها و مصاحبه‌ها، در مناسبت‌های مختلف، محصورین را متّهم به رابطه با بیگانگان، از جمله آمریکا نمایید، در حالی که اکثریت مردم ایران به آقای میر حسین موسوی و همچنین به حجت السلام کروبی علاقه‌مند هستند و می‌توانید این معنا را با رأی‌گیری برای آقای میر حسین موسوی آزمایش کنید که قریب چهل میلیون رأی خواهد داشت. دهان این افراد و دیگر زندانیان را بسته‌ و نمی‌گذارید از خود دفاع کنند و آن همه اتّهامات را به ایشان می‌زنید و پیش از محاکمه علنی، حکم جاری می‌کنید!
آیت الله دستغیب معتقد است: نتیجه ادّعاهای شما این است که هر کسی به طرفداری از میرحسین موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی سخنی بگوید، وابسته به آمریکا است. این چه راه و روش غلطی است که شما در پیش گرفته‌اید و عدّه بسیاری از مردم ایران و مؤمنین و حتی علما و فضلای حوزه‌ها را از نظام ناامید می‌کنید؟ آیا این است هدایت به سوی اسلام و قرآن و این است راه و روش روحانیت و دعوت به وحدت؟ آن گاه می‌فرمایند تشویش اذهان عمومی. توجّه کنید مدّت زیادی ا ز انتخابات ریاست جمهوری حجت السلام، آقای دکتر حسن روحانی نگذشته که ایشان بیش از هجده میلیون رأی آورد و دیگری چهار میلیون رأی، و این اکثریت، فریاد می‌زدند: «یا حسین میر حسین».
متن کامل این پیام به گزارش سایت حدیث سرو به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا»(اعراف، ۴۳)
«حمد خدا را که ما را به این راه هدایت کرد.»
محدّث کلینی در کتاب کافی به سند صحیح از امیرالمومنین علیه السلام، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود:
«الْعُلَمَاءُ رَجُلانِ‏: رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ، فَهذَا نَاجٍ، وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ، فَهذَا هَالِک‏»
«علما بر دو دسته‌اند : مرد عالمی که به علمش عمل می‌کند؛ پس او اهل نجات است و عالمی که علمش را رها می‌کند، که او هالک است.» (اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۴۴، باب استعمال العلم، حدیث ۱)
حضور محترم خبرگان ملّت مسلمان ایران سلام علیکم
در این اجلاسیه تذکّراتی خدمت شما عزیزان تقدیم می‌کنم، امید است نافع واقع شود. «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین»‏ (ذاریات، ۵۵)
۱ـ ما خبرگان، پس از فوت مرحوم امام خمینی رحمت الله علیه در چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ بر حسب وظیفه، فردی از بین خودمان که دارای مشخصات ذکر شده در قانون اساسی بود، جهت رهبری انتخاب کردیم و قهراً در برابر خداوند و مردم مسلمان مسؤولیم که ضامن تداوم شرایط در قانون اساسی باشیم و مسؤول نظارت بر عملکرد زیرمجموعه ایشان هستیم و این است معنای حراست و تقویت رهبری.
۲ـ خبرگان ادّعا دارد که انقلاب اسلامی ایران همان گونه که در زمان امام امت بوده، ادامه دارد، امّا مسائلی دیده شده و می‌شود که در زمان امام امت (ره) به نحو دیگری بود و امام (ره) اصرار داشتند که به غیر آن صورت نباشد و آن مسائل از این قرارند:
الف: مأموریت سپاه پاسداران، حفظ تمامیت ارضی ایران اسلامی از تجاوز بیگانگان می باشد وعدم دخالت آنها در امور سیاسی، به فرموده امام خمینی (ره) لازم است؛ همانند ارتش جمهوری اسلامی ایران.
ب: در زمان امام امت دو سلیقه وجود داشت، تحت عنوان: ۱ـ مجمع روحانیون مبارز. ۲ـ جامعه روحانیت مبارز. هر دو گروه برادرانه فعالیت می‌کردند و امام امت (ره) سعی در ایجاد وحدت بین آن دو را داشتند، و امروز نیز دو سلیقه وجود دارد: ۱ـ اصولگرایان ۲ـ اصلاح طلبان. امّا متأسفانه سعی در وحدت بین آن دو نمی‌شود و اصلاح طلب‌ها بعضاً متهم به عناوینی می‌شوند که شرعاً جایز نیست و موجب تفرقه در میان مردم می‌شود.
ج: امام امت سفارش أکید داشتند که انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان نیفتد و از رسوخ تفکر انجمن حجتیّه در ارکان نظام در هراس بودند، امّا به تدریج دست‌های آشکار و پنهان آنها مشاهده شد و می‌شود.
د: امام امت (ره) بر حفظ آبروی افراد تأکید شدید داشتند، ولی امروز آبروی افراد، به خصوص آنها که سال‌ها رنج انقلاب کشیده‌اند به راحتی خدشه‌دار می‌شود.
س: امام امت (ره) انتقاد سازنده را از مردم، به خصوص نخبگان انتظار داشتند، حتی نسبت به خودشان، و آزادی مطبوعات و روزنانه‌ها که در قانون نیز می‌باشد، مورد نظرشان بود، ولی امروز انتقاد را با تغییر اسم به تشویش اذهان عمومی، موجب زندان و بعضاً اجرای حد می‌کنند. اینها و امثال آن، مواردی است که به عهده خبرگان ملّت است که تذکّر دهند تا نقایص رفع شود و انشاء الله انقلاب اسلامی به عنایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه دوام یابد.
۳ـ شما بزرگان علم توجّه دارید که مذهب شیعه و پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام و یازده فرزند او علیهم السلام مفتخرند که علما و مراجع وابسته به حکومت نبوده، با زهد و عدم توجّه به مظاهر دنیا زندگی می‌کرده‌اند و سعی داشته‌اند که در تحصیل علم و عمل، نظرشان تنها رضایت صاحب شرع باشد و وامدار هیج کس نباشند و برای توانگران ـ چه رسد به حاکمان ـ سر فرود نیاورند ولذا از همین گوشه‌های مدرسه‌های علمیه، امثال شیخ طوسی، کلینی، صدوق، علامه، محقق، شهیدین، نراقی، شیخ مرتضی انصاری، صاحب جواهر، میرزای شیرازی، محقق همدانی، آخوند خراسانی، صاحب عروه، میرزای نائینی، ملاصدرای شیرازی، ملامحسن فیض، ملاهادی سبزواری تا بالأخره مرحوم امام خمینی رحمت الله علیهم اجمعین بیرون آمدند. آری آنها قلبشان متوجّه خدا و صاحب شرع بود؛ خوف و هراسی از غیر خدا نداشتند؛ ملجأ و مرجع و پناهگاه مردم بودند؛ در بین مردم زندگی می‌کردند؛ قلب‌ها متوجّه آنان بود و پاسخگوی شبهات در همه‌ی زمینه‌ها بودند، چون مستقل بودند و رازق را تنها خدا می‌دانستند. این همه برکات از آنها صادر شده است و شما عزیزان توجّه دارید که اگر حوزه‌ها در تدرّس و تدریس مستقل نباشند و همه وابسته به حکومت ـ هرچند جمهوری اسلامی ـ باشند، قهراً در انحرافاتی که خواهی نخواهی پیش می‌آید، نمی‌توانند آن طور که رضایت صاحب شرع است، انتقاد کنند و حکم خدا را «کما هو حقّه» بگویند، و نیز حوزه در معرض عدم استقلال قرار می‌گیرد، هنگامی که رعب و وحشت به وسیله نیروهای امنیتی و یا گروه‌های مخفی حاکم باشد، و از این جهت نیز شاهد ضایعاتی بوده‌ایم و رفع این گونه امور به عده علما و از جمله مجلس خبرگان است.
۴ـ شما خبرگان ملّت توجّه دارید که شورای نگهبان زیرمجموعه رهبری است و بارها گفته شده که تعیین افراد خبرگان به وسیله شورای نگهبان، تحت عنوان نظارت استصوابی، خلاف فلسفه وجودی مجلس خبرگان است؛ زیرا با این کار این مجلس از دسترس مراجع و علما و فضلای حوزه‌های علمیه در قم و نجف و شهرستان‌ها، و مردم بیرون می‌رود؛ زیرا خبرگان واسطه بین حوزه‌ها و زیرمجموعه رهبری و بیت ایشان است و آنها هم صحبت‌ها و انتقاداتی دارند که باید انتقال داده شود و در صورت نظارت استصوابی، این واسطه قطع می‌شود و جامعه از برکات آن محروم می‌شود و ضمناً رهبر باید فقیه باشد؛ یعنی مسلط بر مسائل شرعی در همه زمینه‌ها باشد، ولی هر فقیهی جایز الخطاست، امّا با مشورت، خطاها رفع می‌گردد؛ بنابراین بر عهده خبرگان است که این نقیصه را خودشان، با الغاء نظارت استصوابی و تأیید اجتهاد خبرگان از ناحیه مراجع، برطرف کنند.
۵ـ هر فقیه عادلی ـ از اول غیبت صغری تا کنون ـ این مسأله را گوشزد کرده و از قرآن و سنّت استنباط کرده است که اولاً: قاضی باید در حکم خود مستقل باشد. ثانیاً: حکمش در منازعات و دعاوی و اجرای حدود و تعزیرات، بر مبنای دو شاهد عادل یا در بعضی موارد، چهار شاهد عادل و یا دو مرتبه اقرار و در بعضی موارد، چهار مرتبه اقرار، با اختیار و بدون اجبار انجام گیرد، در غیر این صورت حکم دادن قاضی بعضاً موجب سلب عدالت وی می‌گردد، ولی به تواتر رسیده است که در بعضی از امور، از جمله مسائل سیاسی، حکم قاضی با اقرار متهم از روی اجبار، به وسیله مأموران زندان انجام می‌گیرد. ثالثاً: شما علما توجّه دارید که حبس متهم، بدن صدور حکم از سوی قاضی عادل، جایز نیست، مگر در موارد نادری، و شما ناظر هستید که اشخاص به صرف اتهام، به خصوص اتهامات سیاسی، پیش از حکم راهی زندان می‌شوند؛ آن هم بعضاً زندان‌های طویل المدّه، که بر عهده مراجع و شما است که تذکّر دهید. رابعاً: گذاشتن شنود در منازل و محل کار منتقدان و حتی مراجع و نیز ورود ناگهانی در منازل و تفتیش، حتی از وسائل خصوصی مربوط به زنان، شرعاً جایز نیست و انجام این امور در موارد مختلف شنیده شده که بر عهده شما خبرگان است تذکّر دهید. خامساً: اتهام متّهمین در مسائل سیاسی، چه ارتباطی به خانواده آنها دارد، که بعضاً مورد اذیت و آزار از ناحیه افراد وابسته به نیروهای امنیتی قرار گرفته‌اند.
۶ـ شما عزیزان و نخبگان که سالی دو مرتبه دیدار دارید، در هشت سال گذشته، که آن همه ضایعات سیاسی و اقتصادی به بار آمد، چه تذکّرات و اقداماتی انجام دادید و در حال حاضر که بعضی افراد متهم به چپاول اموال هنگفت از ملّت ایران می‌باشند، نباید تذکّرات از ناحیه شما انجام گیرد؟ که همه مردم انتظار تذکّر به این امور را از خبرگان دارند، و این مطالب را اکثر مردم می‌دانند و متوجّهند، چیزی نیست که سرّی و مخفی باشد.
۷ـ اکثر مردم ایران از شما خبرگان انتظار دارند که در رفع حصر آقای میر حسین موسوی و همسر ایشان، دکتر زهرا رهنورد و حجت السلام و المسلمین کروبی و آزادی زندانیان سیاسی کوشش کنید، همچنان که بعضی از شما در رفع حصر مرحوم آیت الله العظمی منتظری کوشش کردید و به نتیجه رسید و مطمئن باشید و خود می‌‌دانید که این خواست اکثر مردم ایران است که بعضاً صدای خود را در این مورد، در انتخابات ۱۳۹۲ به گوش مسؤولین رساندند و در صورت تحقق این امر، وحدت بین مردم و شما و قوّه قضائیه و قوّه مقنّنه و حتی سپاه و اطلاعات بیشتر خواهد شد.
۸ـ دانشگاهیان از شما انتظار دارند که بتوانند در همه امور مربوط به حوزه خویش آزاد باشند و آن رعب و وحشتی که در هشت سال گذشته بر آنها وارد شد، تبدیل به آرامش و اعتماد شود و بتوانند آزادانه در حیطه امور مربوط به دانشگاه سخن بگویند و انتقاد کنند و پیشنهادات خود را در مسائل مختلف کشور ارائه دهند و با این کار قدمی در راه وحدت حوزه و دانشگاه برداشته می‌شود.
۹ـ شما خبرگان می‌دانید و توجّه دارید که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی مورد تکریم حضرت امام خمینی (ره) بود و ایشان سعی داشتند که فیما بین این بزرگوار و حضرت آیت الله خامنه‌ای اخوت باشد و هم ایشان بود که پیشنهاد رهبری آیت الله خامنه‌ای را داد و از قول امام امت مطالبی را اظهار داشت که اکثریت قبول کردند، حال چه دست‌های پنهان و پیدایی است که این آقا را کنار می‌زند و می‌خواهد بین آن دو تفرقه ایجاد کند، تا آنجا که صلاحیت وی برای ریاست جمهوری رد می‌شود. چه دست‌هایی در پشت پرده است که به حضرت حجت السلام و المسلمین خاتمی، که محبوب اکثریت مردم مسلمان است، نسبت‌های ناروا داده، ایشان را متّهم به اتّهامات غلط می‌کنند و این موضوع به عهده خبرگان ملّت است که جایگاه این آقایان را در نزد امام امت (ره) بازگو کنند.
۱۰ـ مردم مسلمان ایران انسان‌های خوب و دارای استعدادهای سرشار و آماده ارتقا به علوم از هر نوع و معنویات و در عین حال صادق و صاف هستند که اگر علم و معنویت و صدق گفتار، همراه با عمل ببینند، خاضع می‌شوند و نمی‌خواهند ممالک دیگر، اعم از آمریکا و اروپا و روسیه و چین و غیر آنها مسلط شوند و همه چیز آنها را تاراج کنند؛ لذا متّهم کردن قشر وسیعی از مردم به این موضوع و ملقّب کردن آنها با القاب ناخوشایند، از جانب روحانیت صحیح نبوده، موجب نفرت و نهایتاً دین‌زدگی می‌شود و تذکّر به این معنی نیز به عهده شما خبرگان محترم می‌باشد.
بعضی از شما عزیزان چگونه به خود اجازه می‌دهید که در خطابه‌ها و مصاحبه‌ها، در مناسبت‌های مختلف، محصورین را متّهم به رابطه با بیگانگان، از جمله آمریکا نمایید، در حالی که اکثریت مردم ایران به آقای میر حسین موسوی و همچنین به حجت السلام کروبی علاقه‌مند هستند و می‌توانید این معنا را با رأی‌گیری برای آقای میر حسین موسوی آزمایش کنید که قریب چهل میلیون رأی خواهد داشت.
و تعجب است که این آقایان با این که درس خوانده‌اند و حوزه دیده‌اند و خدمت اساتید بوده‌اند و همه‌ی امکانات تبلیغی دارند، امّا دهان این افراد و دیگر زندانیان را بسته‌اند و نمی‌گذارند این‌ها از خود دفاع کنند و آن همه اتّهامات را به ایشان می‌زنند و پیش از محاکمه علنی، حکم جاری می‌کنند!
نتیجه ادّعاهای شما این است که هر کسی به طرفداری از میر حسین موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی سخنی بگوید، وابسته به آمریکا است. این چه راه و روش غلطی است که شما در پیش گرفته‌اید و عدّه بسیاری از مردم ایران و مؤمنین و حتی علما و فضلای حوزه‌ها را از نظام ناامید می‌کنید؟ آیا این است هدایت به سوی اسلام و قرآن و این است راه و روش روحانیت و دعوت به وحدت؟ آن گاه می‌فرمایند تشویش اذهان عمومی. توجّه کنید مدّت زیادی ا ز انتخابات ریاست جمهوری حجت السلام، آقای دکتر حسن روحانی نگذشته که ایشان بیش از هجده میلیون رأی آورد و دیگری چهار میلیون رأی، و این اکثریت، فریاد می‌زدند: «یا حسین میرحسین».
این آقایان مدّعی اصلاح حوزه و دانشگاه می‌باشند! آخر عزیزان با این تفکر چگونه می‌توانید مردم را به راهی دعوت کنید که منادی‌اش پیغمبر رحمت، محمد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله و اوصیایش بودند و برای حفظ اسلام، یکی پس از دیگری، بعد از آن همه رنج‌ها جانشان را فدا کردند و در حقیقت رهبر و منادی انقلاب، در رأس، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می‌باشد (رحمتٌ للعالمین) حال شما با این همه درخواست علما و فضلا و دانشگاهیان جهت رسیدگی به وضع موجود، آن هم از روی دلیل شرعی و عقلی و قانونی، راضی به رسیدگی نمی‌باشید؛ لذا از این جهت گفته می‌شود: مملکت اسلامی نیست، و توجّه داشته باشید که با عمل بر اساس رحمت خداوند می‌باشد که دل‌ها به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام مایل می‌شود و با برخورد بر طبق عفو او است که مردم متوجّه خدا می‌شوند. این انقلاب که این همه شهید و مجروح و جانباز داده، رهبر و بنیانگذارش، مرحوم آیت الله العظمی خمینی است که گفت: «حوزه‌های علمیه باید مستقل باشند.» و فرمود: «مردم بودند که شما را آزاد کردند.» و «مسؤولین خدمتگذار مردمند.» و «مردم ولی نعمت آنها می‌باشند.»
سیدعلی محمد دستغیب ۱۳۹۲/۱۲/۱۱

Monday, March 3, 2014

HAPPY MEN DAY!!!

HAPPY MEN DAY!!! REAL MEN!! Look closely!
(10th of March)دهم مارس 
روز خروسها(مرد) مبارك باد
Description: https://fbcdn-sphotos-f-a.akamaihd.net/hphotos-ak-prn2/960249_503989399650715_1500157941_n.jpg
به اين ميگن مرد واقعي

کرامت انسان و ارزش حیوان

مردی که با دوستش در کنار ساحل یک دریاچه مشغول بازی گلف بود مورد حمله یک تمساح واقع شد.
حادثه زمانی اتفاق افتاد که توپ گلف این مرد داخل آب دریاچه افتاد. او برای درآوردن توپ گلف وارد دریاچه شده بود که تمساحی گرسنه به او حمله کرد و دست این مرد را پس از قطع کردن از بازو بلعید.






وقتی گروه امداد به داد این مرد رسیدند او زخمی بود و یک دست نداشت!!!
بلافاصله مرد مصدوم را با آمبولانس هوایی جهت مداوایی شگفت انگیز به بیمارستان منتقل کردند...



گروه امداد در ابتدا با شکار تمساح و جراحی آن موفق شدند دست قطع شده این مرد را از شکم تمساح خارج کرده تا برای پیوند مجدد به مرد مصدوم به بیمارستان بفرستند!!!




تمساح نیز برای درمان بریدگی شکمش به دامپزشکی مرکزی باغ وحش فرستاده شد تا دوره بهبودی را طی کند و دوباره به محیط زیستش بازگردانده شود.



و چيزی كه در اين اتفاق واقعا آدم رو تحت تاثير قرار میده كنده شدن دست اين مرد بيچاره نيست بلكه در نهايت ارزش جان آدمی و تلاش برای پيوند دستی است كه قطع شده و در شكم تمساحی شناور در آب است و زيباتر از آن پیشگیری از كشتن يک حيوان برای نجات جان يک انسان و در پايان چاره اندیشی برای درمان حیوان!!!

در واقع مدینه فاضله یعنی:

جایی که هم کرامت انسان رعایت میشود هم ارزش حیوان

راهی برای رفع اختلافهای مسلمانان

بنام خداوند بخشندة‌ مهربان
اوّل اپريل 2007 - ونكوور كانادا
آيا راهي براي رفع اختلافهای مسلمانان وجود دارد؟
علیمحمد ایزدی

‌در مقاله اي زیر عنوان «به بهانه حوادث هلند» كه درگاهنامة‌ شمارة 47 ابن سينا در لوس آنجلس آمده بود. زير قسمت(از ماست كه بر ماست) انگشت بر مطلبي گذاشته شده بود كه به حق مهمترين وظيفة اوليّه مسلماناني است كه واقع بينانه به دنبال يافتن و به كار بردن راهي اساسي براي بيرون آوردن مسلمانان از چنبرة  فلاكت و عسرت هستند . و آن اينكه مرقوم رفته بود :
«به نظر مي رسد وقت آن رسيده است كه ما مسلمانان با تفكيك اصل و اساس دين كه همانا كتاب الهي و سنت رسول الله است ، از حشو و زوائد و خرافاتي كه در طول قرنها بر قامت دين روئيده است زمينه هاي چنين عكس العمل هاي افراطي و ضد دين را زائل سازيم. . .»
مشاهدة قراردادنِ« سنت رسول الله» يعني احاديثي كه در اصالتشان سؤالات بسيار زيادي موجود است، همرديف  با «كتاب الهي» كه يقيناً از طرف خدا بودن و حتي دست نخوردگيش از نظر علمي هم برايمان ثابت شده؛ به عنوان اصل و اساس دين، باعث شد كه شرح واقعه اي را كه در ونكوور كانادا رخ داد و ارتباط تنگاتنگش را با حديثي كه بنام سنت رسول الله بكار رفت، برايتان توضيح دهم.
بيش از بيست سال پيش كه رشاد خليفه كشفيات خودش را در مورد شبكة رياضي قرآن اعلام كرده و كتابهائي منتشر نموده بود، عده اي از برادران اهل تسنن، بعد از جلسات عديده اي كه در منازل مختلف با او داشتند و نتوانستند دلائل قرآني او را در عدم لزوم حديث رد كنند؛ از او خواستند كه در جلسة مناظره با فقيهي كه از عربستان سعودي براي همين منظور دعوت شده بود، شركت نمايد.
آن جلسه پيش از ظهر يكي از روزهاي تابستان درسالني در شهر ونكوور با حضور عده اي مرد و زن مسلمان تشكيل و بعد از معرفي آن فقيه و رشاد خليفه، مناظره با صحبتهاي رشاد خليفه به زبان انگليسي شروع شد. فقيه عربستان به عربي صحبت مي كرد و يكي از دانشگاهيان مطالبش را به انگليسي براي حاضرين ترجمه مي نمود و صحبتهاي رشاد را براي او به عربي.
رشاد نظرات خودش را در مورد شبكة رياضي قرآن و اثبات دست نخوردگي و حفظ اصالت آن و كامل و قابل فهم بودن قرآن و عدم لزوم احاديث، تشريح كرد. ولي فقيه مزبور مطلقاً توجهي به آنها ننمود و هيچگونه اظهار نظري نفياً و اثباتاً نكرد. موضوع را تغيير داد و اعتقادات رشاد را در بارة شخص پيامبر مورد سؤال قرارداد. و بزودي جلسه از حالت مناظره در بارة موضوع مورد ادعاي رشاد، خارج و به صورت محاكمة او در آمد.
رشاد گفت: خداي تنها را بايد پرستش كنيم نه پيامبران را و اضافه كرد كه  پيامبر اسلام ـ طبق آنچه قرآن به ما مي آموزد  وظيفه اش فقط ابلاغ رسالت بوده است. يعني اعلام وحدانيت خدا به صورت تنها كسي كه بايد بندگيش كنيم و فرمانهایش را كه در قرآن آمده است، اجرا نمائيم. كه آن را هم در حد كمال انجام داد.
بعد از چند سؤال كوچك ديگر، آن آقاي فقيه، رسماً اعلام نمود كه اين شخص مُرتد و كافر است.
وقتي حكم تكفيرش به انگليسي ترجمه شد، همهمه اي درگرفت. يك نفر مصري با كمك چند نفر ديگر،  برافروخته و خشمگين به رشاد حمله كردند. چند نفري جلو آمده و مدافع او شدند و عده اي ديگر رشاد را از درب پشت سالن بيرون بردند. امّا زدوخورد میان طرفداران و مخالفين رشاد بالا گرفت که عده اي ميانجيگيري کردند ولي صندليها بود كه به طرف یکدیگر پرتاب ميشد. طولي نكشيد كه آژير ماشينهاي پليس بلند شد و محوطه در محاصرة آنها قرارگرفت و حضراتي كه اين جلسه را ترتيب داده بودند، فقيه مورد اشاره را برداشته و رفتند. اين پيشامد براي من كه با مطالعة چندين سالة قرآن به وجود آزادي كامل عقيده و بيان و قلم در دين اسلام، اعتقاد زيادي پيدا كرده بودم، بُهت آور شد.      
چند روز بعد، يكي از دعوت كنندگانِ اين مناظره را ديدم و علت را جويا شدم. فهميدم كه آنها اين برنامه را عمداً و با علم و اطلاع كامل، به عنوان يك وظيفة شرعي انجام داده اند. وقتي توجيه ديني موضوع را از او خواستم، حديث شمارة 79 فصل 21 جلد اول صحيح مُسلم را به شرح زير برايم آورد:
” روايت شده است از طارق بن شهاب معروف به ابو عبدالله اهل كوفه، بر اين كه روزي مروان خطبه را قبل از نماز عيد ميخواند. مردي برپا خواست و گفت: نماز بايد  قبل از خطبه اقامه شود.مروان گفت: من آن رويه را كنار گذاشته ام. در اين مورد ابوسعيد مينويسد: اين مرد وظيفه اي را كه به عُهده اش بوده است انجام داده. من از پيامبر خدا شنيدم كه ميگفت:
” هركس از شما مُنكري را ببيند، بايد با كمك دستش آن را اصلاح نمايد. اگر قدرت كافي براي انجامش نداشته باشد، بايد با زبانش آن را اصلاح كند و اگر امكان چنان كاري هم برايش نبود، بايد قلباً تنفر خود را بدان نشان دهد و اين حداقل وظيفة يك مؤمن است.“  
حال در عصر ما، يك مسلمان متعصّب و پايبند به دين كه ميخواهد حتماً سنت پيامبر را رعايت كند، با توجه به اين حديث كه چون در كتاب صحيح مُسلِم نوشته شده – يعني كه «به گونه ایصحيح» كلام پيامبر است و واجب الاطاعه – تكليف شرعي خود ميداند كه جلو صحبتهاي رشاد خليفة نوعي را بگيرد و مخصوصاً موقعي كه فقيهي از عربستان سعودي – يعني سرزميني كه خانة خدا درآن قرارگرفته – براي رسيدگي به موضوع دعوت شده و فتواي كافر و ُمرتد بودنش را هم صادر كرده است، ديگر موضوع برايش يك ” بايد“  است كه با دستهايش كَلَكِ كافر را بكند و اگر نتوانست، با كمك زبانش او را « اصلاح»  نمايد و اگر پليس آمد و اوضاع را پس ديد، حد اقل بايد قلباً تنفر خود را از او و هر دگرانديشي، حفظ نمايد. تا هروقت فرصتي دست داد، آن كافر مسلّم را به كيفر برساند.
البته چندي بعد، تنفر قلبي كار خودش را كرد و رشاد را در مسجدش در توسان اريزونا – قبل از نماز صبح – با ضربات كارد، از پاي درآوردند و معلوم هم نشد كه چه كسي يا كساني بودند.
در ايران خودمان هم آقاي مصباح يزدي مدير مدرسة حقاني قم كه طرفدارانش او را فيلسوف فرزانه و فقيه فرهيختة حوزة علميه ميشناسند در پيش خطبة نماز جمعه 12/6/1378، تهران ميگويد:
” اسلام به هر مسلماني حق داده است كه وقتي ديد شخصي به مقدسات اسلام توهين مي كند، خونش را بريزد. اين حُكم اسلام است، دادگاه هم نميخواهد. تمام علماي اسلام گفته اند. “[1]
حال ملاحظه كنيد نتيجة قهريِ قبول اصالت احاديث و فتاويِ مبتني بر آنها و نتيجتاً احساس تكليفمسلمانان متعصب نسبت به انجام آنها چه مصائبي مي تواند در جامعه به وجود آورد. در آمريكا مي شود قتل رشاد خليفه، در جمهوري اسلامي ايران ميشود جريان كارمندان وزارت اطلاعات و قتلهاي زنجيره اي و كُشتن آن پنج نفر و در انگلستان ميشود: حُكم قتل سلمان رشدي و در هلند جرياني را كه گاهنامه نوشته و پيامدهاي آن. پس از اين ببينيم در دیگر نقاط دنيا چه خواهد شد.
حال اجازه دهيد چنين حديثهاي آزادي كُش و ثمرات تلخش را مقايسه كنيم با آيات عديدة الهي در مورد آزادي اعتقادات و آزادي بيان آنها و كرامتي كه خداوند براي انسان قائل شده است. در قرآن ميخوانيم:

« در دين هيچ اكراهي نيست. به يقين هدايت از گمراهي مشخص شده است . . . . .» بقره (2): 256
« ابراهيم(در كمال آزادي به خدا) گفت: اي صاحب من به من بنماي كه مردگان را چگونه زنده مي سازي. . . . » بقره :260
«(خداوند به پيامبر فرمود:) ما تو را نگهبانشان نساخته ايم و تو وكيلشان نيستي. . .» انعام (6): 107
« ما اين كتاب را به حق براي هدايت مردم بر تو نازل كرديم. پس .هركس هدايت يافت به سود خودش و هركه گمراه شد به زيان خود به گمراهي افتاده و تو وكيل آنها نيستي» زمر(39): 41
« ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم . . . . . و بر بسياري از مخلوقات خويش برتريشان داديم » اسراء (17): 70
و در مورد كساني كه آزادي و آزاديخواهان را مي كشند، ميفرمايد:
« كساني . . . . .كه پيامبران را به ناحق ميكشند و مردمي را كه از روي عدل فرمان ميدهند ميكشند به عذابي دردآور بشارت ده » آل عمران(3) :21  

با ملاحظة چنين آيات روشني در مورد احترامي كه خداوند براي انسان قائل شده وآزاديهائي كه به او مرحمت نموده، به راحتي ميتوان قبول كرد كه آن قبيل احاديث نميتواند اصالت داشته باشد و نميتواند شرح واقعي گفتار و كردار پيام آور صاحب آن آيات را ارائه دهد
سؤال بزرگي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه با اين ترتيب تكليف هر مسلماني كه مايل است مخلصانه تسليم اوامر الهي باشد، چيست؟ چطور اين پارادوكس را حل كند و كُدام يك را قبول و اجرا نمايد: دستورات مستقيم و روشن الهي مندرج در قرآن، يا مغاير با آنها را كه به نام حديث و سنت،  به عنوان رفتار و گفتار و كردار پيامبر مكتوب كرده اند؟ آيا واقعاً پيروي دستورات مسطور در قرآنِ تنها، براي يك مسلمان خوب بودن و مورد رضايت خدا قرارگرفتن، كامل و كافي نيست؟

روزنامة الامين چاپ ونكوور در شمارة 25 فورية 2005 در مقاله اي كه از روزنامة كريستين ساينس مانيتور نقل كرده، مينويسد: «وقتي كه قاضي حَمود اَل هَيتَر اعلام كرد كه  به اتفاق چهار نفر ديگر از افاضل مسلمان با استفاده از احكام اسلامي  به مبارزة زندانيان گروه القاعدة يمني خواهد رفت،‌ متخصصين ضدّ ترور غربي اعلام كردند كه اين قمار جسورانه به مصيبتي منتهي خواهدشد.  
در حالي كه رنگش پريده بود با 5 نفراز اعضاء القاعده در زندان صنعا روبرو شد. چوبِ قانون را زمين گذاشته بود،  به اميد اين كه بتواند صلح را به يمن – وطن به درد سر افتاده اش -  برگرداند. 
هَيتَر به جنگجويان زندانيش گفت: «اگر شما بتوانيد ما را قانع كنيد كه باورهايتان با قرآن توجيه پذير است، ما هم در تلاشهايتان به شما ملحق خواهيم شد. و امّا چنانچه ما توانستيم شما را متقاعد كنيم كه باورهاي ما درست است، شما بايد موافقت كنيد كه دست از نا آرامي هايتان برداريد» زندانيان مشتاقانه موافقت كردند.
هم اكنون بعد از دوسال نه تنها زندانيان آزاد شدند، بلكه يمن بطور نسبي آرام شده است .
متخصصين غربي كه در مؤثر واقع شدنِ اين آزمايش ترديد داشتند، مشتاق بودند كه بشنوند چگونه هَيتَر توانسته است با كمك« گفتگويِ ديني» جنگجويان اسير شده اش را قانع كند كه دست از فعاليت هاي سرسختانه شان بردارند و كشور كوهستاني يمن را به صلح برگردانند.
هَيتَر گفت: از دسامبر 2002 كه اولين دور گفتگوهايمان تمام شد، در اينجا هيچگونه حملات تروريستي نبوده، با اينكه بسياري فكر ميكردند كه يمن پايتخت تروريستها شده است. 364 جوان زنداني بعد از گفتگو آزاد شده اند و هيچیك يمن را ترك نكرده اند كه فعاليتهاي جنگي خود را در جاي ديگری از سرگيرند.
هَيتَر در حالي كه در ميان انبوهي از قرآن و كتابهاي ديني نشسته بود، گفت: او جنگجويان را دعوت كرده است كه توجيهات قرآني خودشان را در مورد اينكه ميتوان غير نظاميانِ  بيگناه را مورد حمله قرار داد، بياورند. وقتي كه آنها نميتوانستند چنين كنند، من به آنها آيات متعدد قرآن را نشان ميدادم كه حملة مسلمانان به غيرنظاميان را تقبيح ميكند و احترام به دینهای دیگر را دستور ميدهد.  براي مثال شرحي از قرآن را بدين مضمون ارائه داد:

« . . هر كس ديگري را نه به قصاص قتل كسي يا ارتكاب فسادي بر روي زمين بكشد، چنان است كه همة مردم را كشته باشد. و هركس كه به او حيات بخشد، مانند كسي است كه همة مردم را حيات بخشيده باشد. . .»

اگر آن زندانيان تا چند هفته بعد از گفتگويمان، اعلام ميكردند كه افكار جابرانه شان را كنار گذاشته اند، آزاد ميشدند و پيشنهاد شركت در كلاسهاي حرفه اي به آنها ارائه و براي پيداكردن شغل به آنها كمك ميشد.
هَيتَر گفت بخش بسيار مهم گفتگو رعايت احترام متقابل است. توأم با اطمينان دادن آزاديِ بيان، آ‍زاديِ انديشه و عقيده.  ‌شما بايد به حرفهاي طرف گوش كنيد و علاقة‌ خود را نشان دهيد كه آن طرف چه ميگويد.»
تنها بعد از اينكه هَيتَر توفيق پيداكرد كه اعتماد آنها را جلب كند، توانست باورهاي آنها را اصلاح نمايد. 
هَيتَر ميگويد:«اگر تروريسم را در دنيا مطالعه كنيد، تئوريِ خِردمندانه اي پشتوانة‌ آن است و هر نوع عقيدة خردمندانه را  تنها با خِرد ميتوان شكست داد.»
فريس سَنَباني مشاور سابق پرزيدنت عبدالله صالح و سردبير « يمن اُبزرور» هفته نامة انگليسي زبان، ميگفت:
«‌ تنها راه منطقي براي مقابله با اين افراد از راه مغز و دلشان است. اگر اين افراد را بشكنيد، خِنگ تر ميشوند. اگر آنها را بزنيد، از دردش لذت ميبرند و در آن براي خودشان چيز خوبي پيدا ميكنند. در عوض آنچه ما بايد انجام دهيم اين است كه آموخته هاي غلطشان را پاك كنيم و برايشان روشن کنيم كه تنها نتيجه اي كه تروريسم در يمن به جاي ميگذارد اين است كه به كسب و كار و اميدها لطمه ميزند. وقتي اين موضوع را فهميدند، جنگجوياني ميشوند براي اسلام حقيقي.»
نتيجه اي كه از ارائة‌ موضوع يمن مي خواستم بگيرم اين است كه اگر دستگاه قضائي هَيتَر نسبت  به جنگجويان القاعده كه زنداني اش بودند، عاقلانه و در واقع خداپسندانه رفتار نميکرد و به جاي اينكه گفته است: توجيهات «قرآني» خودشان را در مورد اينكه ميتوان غيرنظاميانِ بيگناه را مورد حمله قرار داد، بياورند، مثلاً ميگفت: توجيهات « شرعي» خودشان را در آن مورد بياورند، يقيناً حديث فوق الذكر و يا حديثهاي مشابه ديگري را از پيامبر ميآوردند و كارش موفقيت آميز نميشد. اي كاش چنين موقعيتي در كنفرانس بين مذاهب به وجود آمده بود ولي آنان متأسفانه راه قاضي يمن را نرفتند.
همانطور كه ميدانيد در كنفرانس تقريب بين مذاهب كه با ابتكار دانشكدة علوم شرعي دانشگاه قطر با همكاري دانشگاه الازهر قاهره و مجمع جهاني تقريب بين مذاهب اسلامي تهران، به احتمال زيادي با نيّت خير در دوحه پايتخت قطر در روزهاي شنبه تا دوشنبه (20 تا 22 ژانويه 2007 ) برگزار شد؛ با كمال تأسف مطالبي از طرف سخنرانان عنوان شد كه بيشتر براي محكوم كردن اقدامات پيروان مذاهب و در واقع عيبجوئي يكديگر مناسب بود تا براي تقريب مذاهب. در حالي كه مي توانست با توجه و ارائة دستورات الهي، كلية‌ صحبتها صرفا ًبه منظور جلوگيري از شقاق و نفاق بيشتر و جهت التيام بين مسلمانان باشد. 
يقيناً موارد اشتراك كلية مذاهب اسلامي بسيار بيش از موارد اختلاف آنهاست. به نظر مي رسد بجاي اينكه مرتباً يكديگر را تحقير كنند و از يكديگر عيبجوئي نمايند كه غيرالهي و قهراً مخرّب است؛ بهتر اين مي بود كه در بارة موضوعات مورد توافقشان يعني آيات قرآن بحث مي نمودند و راه حلّ مشكلاتشان را در آنها جستجو مي كردند.
آنچه در زندگي يوميه مان ناظر بوده ايم، معمولاً شخصي كه به دنبال عيبجوئي از كسي يا چيزي باشد بطور طبيعي فقط معايب را مي بيند و تمام محاسن و چيزهاي خوب ، بي توجه از جلو چمشانش رد مي شوند. يعني كه اصلاً آنها را نمي بيند. براي مثال مقداري برنج يا عدس در يك سيني بريزيد به منظور اينكه آن را از دُجگال يا شن و تخم علف هرز پاك كنيد. خوب توجه كنيد چه عرض مي كنم. شما پيشاپيش به دنبال ديدن و جداكردن بدها هستيد و در نتيجه دانه هاي خوب و سالم برنج و عدس را با اينكه تعدادشان معمولاً خيلي زيادتر از بدهاست، نمي بينيد. فقط آنهائي را ميبينيد كه بدنبال ديدنشان هستيد. كساني كه عيبجو هستند فقط معايب را مي بينند. عيناً همان چيزهائي را مي بينند كه بدنبالشان هستند. يعني كلية محاسن از زير چشمانشان در مي رود و غير ارادي آنها را نمي بينند. اين قبيل افراد حتي به خودشان هم ناخواسته چنين رفتاري را مي نمايند. به خوبي هاي زندگي خودشان هم بي توجهند و هميشه به فكر چيزهائي هستند كه ندارند و بابت آن غصه مي خورند و ناراضي هستند. معايب تقديري زندگي خودشان بيشتر جلب توجهشان را مي نمايد تا محاسن و نعمتهاي ارزنده اي كه دارند. چنين افرادي هميشه ناراضي خواهند بود. چون بعد از رسيدن به آن چيزهائي كه سالها در طلبش تلاش مي كرده اند،‌ چيزهاي تازه اي كه ندارند جلب توجهشان را مي نمايد و بابت نداشتن آنها  آزرده خاطرمي شوند و نتيجتاً تا آخر عمر در ناراحتي بسرمي برند.
در اين مورد هم از قرآن مي توانيم درس بگيريم. آنجا كه مي فرمايد:
« واي بر هر عيبجوي طعنه زننده اي » الهمزه (104):1
اگر ما مسلمانان به فكر اصلاح خلقيّات خودمان از طريق تطبيق با دستورات قرآن هستيم؛ اگر فهميده و قبول كرده ايم كه نبايد عيبجوئي كنيم؛ يعني كه نبايد فقط بديها را ببينيم ؛ بايد ديدگاههايمان را عوض كنيم. بجاي كفران نعمت،  شاكر و نتيجتاً از آنچه داريم خوشحال باشيم و بجاي  عيبجوئي از ديگران، حُسنجوئي نمائيم. آن وقت خواهيم ديد كه چه نعمتهائي خودمان داريم و چه محاسني ديگران داشته اند كه قبل از آن مطلقاً متوجه نبوده و نمي دانستيم. يعني وقتي كه ديدگاهمان را عوض و بجاي عيبجوئي، حُسنجوئي نموديم، ملاحظه خواهيم كرد كه وجوه اشتراكمان با هركس كه مي گويد مسلمان[2] است بسيار زيادتر از موارد اختلافمان است. و اگر در برخوردهايمان با يكديگر، آنها را اظهار كنيم ، نتايج سازنده و درخشان آن را مشاهده خواهيم نمود.
عنايت به آن چه در دنياي امروز بر مسلمانان مخصوصاً در عراق مي گذرد كه دل هر مؤمني را واقعاً بسختي  مي فشارد،  بايد به اندازة‌ كافي برايمان هشدار دهنده باشد كه اختلافات مذهبي راكه محتملاً همه مبتني بر احاديث و شأن نزول آياتي از قرآن يعني حكايات تاريخي است،  تا آنجا كه مي توانيم كم رنگ نمائيم و اگر نمي توانيم آن را كُلاً كنار بگذاريم كه واقعاً هم نمي توانيم؛ لا اقل از اداي هر بياني يا انجام هر عملي كه باعث تشديد و احياء آن مي شود خود داري كنيم .
قبل از اينكه اوضاع بدتر شود، شايد راه كارساز اين باشد كه مسلمانان را تشويق نمائيم كه با حفظ كامل باورها و مناسك مربوط به مذاهب خودشان،  به قرآن كه مورد تأييد همه شان به عنوان ريشة‌ اصلي دين اسلام است مراجعه كنند. آن را از گوشة انزوا بيرون آورند. هر چه بيشتر كه برايشان ميسر است آن را بخوانند و دستورات الهي را به ياد خود آورند و در گفتار و نوشتار و كردارشان انتخاب و اجرا نمايند. تا شايد گرفتاريها و عسرتشان كم شود. چون خداوند در اين مورد  مي فرمايد:

” هركس كه از پيام من ( قرآن ) اعراض كند، زندگيش تنگ شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم. گويد اي صاحب من، چرا مرا نابينا محشور كردي و حال آن كه من بينا بودم؟ گويد همچنان كه تو آيات ما را فراموش كردي، امروز خود فراموش گشته اي.“طه (20 ): 124 الي 126 همچنين خداوند مي فرمايد:

” آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است كه دلهايشان در برابر ياد خدا و آن سخن حق كه نازل شده است ، خاشع شود؟ همانند آن مردمي نباشند كه پيش از اين كتابشان داديم و چون مدتي برآمد دلهايشان سخت شد و بسياري نافرمان شدند.“ الحديد (57): 16
آن سخن حق خدا كه نازل شده است چيست ؟ آيا غير از قرآن است ؟ يقيناً نه.
به بينيم قرآن در مورد جلوگيري از پاره پاره كردن دين و فرقه فرقه شدن و همچنين در بارة حفظ وحدت بين پيروان فِرَق مختلف،  چه مي فرمايد؟

” به يكتا پرستي روي به دين آور. فطرتي است كه خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييري نيست و دين پاك و پايدار اين است ولي بيشتر مردم نمي دانند . به او باز گرديد و از او بترسيد و نماز بگزاريد و از مشركان مباشيد. از آنان مباشيد كه دين خود را پاره پاره كردند و فرقه فرقه شدند و هرفرقه اي به هر چه داشت دلخوش بود“ الروم (30): 30 الي 32
” تو را با آنها كه دين خويش پاره پاره كردند و دسته دسته شدند كاري نيست. كار آنها با خداست. و خدا آنها را به كارهائي كه مي كردند آگاه مي سازد.“ الانعام (6):159
خداوند كه مي فرمايد : و اَعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرّقُوا. . . ( و همگان دست در ريسمان خدا بزنيد و پراكنده مشويد . . . ) آيا به عنوان ريسمان خدا، يعني وسيلة هميشه موجود بين ما و خدا كه فرد فرد ما را به او مرتبط نگه مي دارد، و استهلاكي هم ندارد ؛ جز قرآن چيز ديگري سراغ داريم ؟ يقيناً نه.
آيا صلاح و خيرتمام مسلمانان جهان جز اين است كه امروز به قرآن كه تنها منبع مورد احترام همه شان است، متوسل شوند و باورهاي غير از آن را كه محتملاً درآن اختلاف دارند، براي خودشان نگه دارند و آن را به رخ يكديگر با زبان، يا با قلم، يا با تيغ نكشند و نتيجتاً دشمنان مشتركشان را خوشحال نسازند؟
توجه كنيد كه خداوند چگونه موضوع را برايمان به روشني بيان نموده، مي فرمايد با وجود داشتن اختلاف در چيزهائي باز هم متفرق نشويد كه ضعيف و ناتوان گرديد. مي فرمايد:

« از خدا و پيامبر اطاعت كنيد و با يكديگر به نزاع بر مخيزيد كه ناتوان شويد و مهابت و قوت شما برود. صبر پيشه كنيد كه خدا با صابران است » الانفال (8): 46  مي فرمايد:

”بگو جز خدا صاحبي جويم؟ او صاحب هرچيزي است و هركس تنها كيفر كارخويش را مي بيند. و كسي بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد. سپس بازگشت همة شما به نزد صاحبتان است و او شما را به آن چيزهائي كه در آن اختلاف مي ورزيد آگاه مي كند.“ الانعام (6) :‌ 164

يعني كه مسلمانان مي توانند اختلافاتي داشته باشند و تا روز قيامت هم داشته باشند. ولي اين اختلافات نبايد باعث تفرقة آنها شود. بقول كانادائي ها « به اين توافق برسند كه در بعضي از موارد  با هم موافق نيستند.»
مسلمانان منظورشان از اتحاد اين نباشد كه با استفاده از هر راهي، تلاش داشته باشند كه پيروان ساير مذاهب را هم مذهب خود كنند، به خيال اينكه اختلافاتشان را همين جا حل نمايند. آيه صريح و روشن قرآن را باور كنند متحد باشند و منتظر بمانند كه خداوند در قيامت موارد اختلافشان را برايشان روشن خواهد كرد.
در حال حاضر –  با توجه به دستورات الهي –  تنها به اين فكر باشند كه از تفرق و تشتت جلوگيري نمايند. و در اين راه اولين گام آن است كه براي پيروان ساير مذاهب احترام قائل باشند. و آنها را از صميم قلب مسلمان بدانند و دوست داشته باشند و براي توفيق اين مهم از خداوند استعانت جويند.
                                                                                                    و من الله التوفيق




عبدالعلي بازرگان، بيست مقالة اعتقادي، اجتماعي و سياسي صفحه 121 [1]
[2] - لازم نيست در احوالاتش تجسس كنيم كه عملمان خلاف قرآن شود.(الحجرات :12) لازم نيست درجه ايمانش را با زير ذرّه بين گذاشتن باورهايش اندازه گيري نمائيم تا گفته اش را قبول كنيم. صرفاً گفتة خودش كافي است كه مسلمانش بشناسيم (النساء :94)