Wednesday, March 26, 2014

سلاح الکترومگنتیکی شوروی(کشور شوراها)



  1.  


    در ده سال گذشته و بخصوص پس از زلزله ی هایئتی ، وجود سلاحی مخرب و ویرانگر بنام سلاح الکترومغناطیسی در حال علنی شدن در اذهان عمومی مردم جهان است ، اما تاریخچه ی تکان دهنده ی 100 ساله ی این سلاح نشان میدهد در پس پرده ی بسیاری از وقایع قرن بیستم ، سلاحی مخوف و ویرانگر با توانایی های فوق العاده مخفی شده. 


    کلنل تام بردن ، تحلیلگر رزمایشهای نظامی ، دارای 26 سال تجربه در صنایع پدافند هوایی ، تاکتیکها و عملیاتهای نظامی و سیستمهای نظامی و دارای دو دکترای مهندسی اتمی و ریاضیات بوده و در مرکز تحقیقات پیشرفته در دپارتمان دفاع آمریکا ، مشغول کار بر روی سلاحهای لیزری پدافندی است 


    تام بردن که یکی از محققان پیشتاز در زمینه های پدیده های فراطبیعی بوده و کتابی تحت عنوان "مختصری بر اکسکالیبور" درباره ی این موضوع منتشر کرده ، در کتابی جنجالی بنام Solutions to Tesla's Secrets and the Soviet Tesla Weapons ، پرده از حقایقی تکان دهنده درباره ی یکی از مخوفترین سلاحهای ساخت شوروی در دوران جنگ سرد برداشته 


     


    تام بردن که یکی از محققان پیشتاز در زمینه های پدیده های فراطبیعی بوده و کتابی تحت عنوان "مختصری بر اکسکالیبور" درباره ی این موضوع منتشر کرده ، در کتابی جنجالی بنام Solutions to Tesla's Secrets and the Soviet Tesla Weapons ، پرده از حقایقی تکان دهنده درباره ی یکی از مخوفترین سلاحهای ساخت شوروی در دوران جنگ سرد برداشته 


    تام بردن در اثبات ادعاهایش در باره ی این سلاح ، اتفاقات آشکار و پنهان قرن بیستم در جهان را در بخشی از کتابش تحت عنوان "تاریخچه ی تکان دهنده ی حملات الکترومغناطیسی شوروی/روسیه علیه آمریکا" گواه حرف خود قرار میدهد : 


    - اول ژانویه ی 1960 ، خروشچف ، رهبر اتحاد جماهیر شوروی در سخنرانی از توسعه ی نوعی سلاح جدید و مرگبار در شوروی خبر میدهند که قادر به برچیدن حیات از روی کره ی زمین است ، بدون شک منظور این اظهارات خروشچف که روزنامه ی نیویورک تایمز در شماره ی روز خود آنرا درج کرده ، سلاح تازه ساخت الکترومغناطیسی بوده ، پس میتوانیم به این نتیجه برسیم که روسها در سال 1960 در مرحله ی توسعه ی مهندسی سلاحهای الکترومغناطیسی بودند. 


    - 1 می 1960 ، پدافند هوایی شوروی ، هواپیمای جاسوسی U-2 آمریکا به خلبانی فرانسیس گری پاورز را منهدم میکند که منجر به جنجال دیپلماتیک بین شوروی و آمریکا میشود ، اما نکته ی قابل توجه در این واقعه این است که شوروی در سال 1960 از مدل اولیه سامانه ی پدافندی اس-75 استفاده میکرد که ارتفاع عملیاتی موشکهای آن به ارتفاع پرواز یو-2 نمیرسید (درحالیکه گفته شده این پدافند در سال 1960 یو-2 را منهدم کرده) ، این درحالی استکه رادارها و هواپیماهای میگ-19 غیرمسلح شوروی مسیر و موقعیت هواپیمای آمریکایی را به دقت دنبال میکردند . پس چه چیزی باعث سقوط هواپیمای یو-2 و چندین فروند هواپیماهای میگ-19 شوروی در آن منطقه شده ؟ 


    پاورز ، خلبان هواپیمای یو-2 پس از بازگشت به آمریکا طی یک تعویض اسرا گزارش میدهد که قبل از سقوط ، نوری خیره کننده در پشت هواپیمای او ایجاد شد و باقی ماند ، که نشانه ی واضحی از استفاده ی سلاح الکترومغناطیسی در آن منطقه بوده.نکته ی دیگر خسارات بسیار کم وارد به هواپیما بود بطوریکه روسها توانستند حتی دستگاههای جاسوسی هواپیما را پیدا کرده و عکسهای گرفته شده ی آنرا ظاهر کنند درحالیکه سرجنگی موشکهای اس-75 مجهز از نوع انفجاری شدید بود و در صورت اصابت نصف هواپیمای جاسوسی را منهدم میکرد . 


    پاییز 1962 ، ابرسلاح الکترومغناطیسی پرقدرت در حال تکمیل شدن بود ، خروشچف که فکر میکرد این سلاح تا چند ماه آینده عملیاتی میگردد ، دست به یکی از خطرناکترین قمارهای دوران حکومت زد ، طی عملیاتی پیچیده و مخفیانه ، شوروی موشکهای برد متوسط اتمی و بمب افکنهای اتمی خود را در کوبا مستقر کرد که میتوانست در چشم به هم زدنی آمریکا را محو کند . 



    کندی ، رییس جمهور آمریکا که از ساخت سلاحهای الکترومغناطیسی خبر نداشت ، این اقدام خروشچف رو بلوف تلقی کرد ، در بهبوحه ی این تنش ، از وزارت دفاع شوروی خبر میرسد که روند ساخت سلاحهای الکترومغناطیسی با مشکلات فنی مواجه شده و دیرتر از زمان مقرر عملیاتی میشود ، این خبر استراتژی خروشچف را بکلی خراب کرد و خروشچف طی قراردادی محرمانه حاضر شد در ازای برچیده شدن موشکهای اتمی آمریکا از ترکیه و گرفتن تضمین از آمریکا برای حمله نکردن به کوبا ، سلاحهای اتمی خود را از کوبا خارج کند . 


    این اقدام خروشچف باعث سقوط نسبی موقعیت او در جهان کمونیستها شد و او میدانست که روزهای حکومت او بزودی به پایان میرسد مگر اینکه نمایشی شگفت انگیز از قدرت شوروی انجام دهد . 


    بلافاصله بعد از اینکه سلاح الکترومغناطیسی شوروی تکمیل و آماده ی استفاده شد ، خروشچف این "نمایش شگفت انگیز" را انجام داد و در10 آوریل 1963 ، زیردریایی اتمی U.S.S. Thresher توسط شلیک این ابرسلاح منهدم گردید بطوریکه انرژی القایی الکترومغناطیسی ناشی از شلیک شوروی باعث اثرگذاری بر مدارهای کنترل الکتریکی زیردریایی شد ، در نتیجه ی این ، زیردریایی کنترل خود را از دست داد و به کف اقیانوس رفت . انرژی مغناطیسی القا شده توسط سلاح شوروی بقدری بود که منجر به ایجاد میدان مغناطیسی قوی در تمام منطقه ی اطراف زیردریایی شد بطوریکه اختلال شدیدی در چندین سیستم و فرکانسهای رادیویی زیردریایی U.S.S. Skylark که زیردریایی Thresher را همراهی میکرد بوجود آمد ، شدت اختلالهای رادیویی بحدی بود که Skylark توانست بعد از دو ساعت ، انهدام زیردریایی Thresher را به فرماندهی مخابره کند ، انهدام اولین طوفان خروشچف بود . 


     


    در 11 آوریل 1960 ، تنها یک روز بعد از غرق شدن زیردریایی آمریکایی ، خروشچف طوفان دوم خود را آغاز کرد ، 2 توپ الکترومغناطیسی شوروی بطور هماهنگ به سمت اقیانوس شلیک کردند انرژی مغناطیسی شلیک شده در 100 مایلی شمال پورتو ریکو به کف اقیانوس برخورد کرد ، چند لحظه بعد حجم عظیمی از آب دریا در اثر انفجار مغناطیسی کف دریا نیم مایل به هوا بلند شد . این حادثه توسط خلبان و خدمه ی هواپیمای مسافربری آمریکایی که در مسیر پورتو ریکو به فلوریدا در حال حرکت بود مشاهده شد و خلبان بلافاصله این حادثه را به گارد ساحلی و FBI گزارش کرد . 
    این دو حادثه ی پشت سرهم علامتی بود از این حقیقت که سلاح "مخرب" خروشچف عملیاتی و آماده برای استفاده است . 




    17 ژوئن 1966 ، چندین هواپیمای مسافربری و ناظران زمینی در تهران کره ای شفاف و نورانی را بر فراز آسمان تهران و در نزدیکی فرودگاه مهرآباد مشاهده کردند ، به گفته ی شاهدان ، این کره نورانی در مدت 5 دقیقه ای که در آسمان بود بسرعت در حال بزرگ شدن بوده ، این اولین بار بود که سلاح الکترومغناطیسی شوروی وجود خود را با این کار به اذهان عمومی نشان میداد . 
    در فاصله ی سال 1967 تا 1968 چندین مورد از ایجاد شدن حفره هایی در ابرها در آسمان آمریکا از سراسر کشور گزارش شد که به احتمال زیاد آغاز پروژه ی "مهندسی آب و هوای آمریکا توسط شوروی" بوده ، طبق آمار سازمان هواشناسی آمریکا زمستان آن سال بطور غیرعادی سرد بود 



    بطوریکه در ادامه خواهم گفت ، دستکاری آب و هوای آمریکا از سال 1968 شروع و از سال 1974 شدت گرفت ، بطوریکه ماهواره های هواشناسی و نظامی آمریکا از سال 1974 به بعد متوجه جریانهای الکترومغناطیسی و آب و هوایی غیرعادی و بیسابقه ای از جزیره ی بنت شوروی به سمت آمریکا شدند ." 


    "در 1972 و طی جلسه ی محرمانه ی روسای احزاب کمونیست شوروی در پراگ ، برژنف اعلام کرد در سال 1985 شوروی به حدی قدرتمند میشود که کنترل اقیانوس ها ، اتمسفر و 90% کره ی زمین را در دست خواهد گرفت ، نکته این سخنرانی استفاده از لفظ کنترل کردن جهان توسط پرژنف بود نه حمله نظامی و اشغال (خروشچف هم در سال 1960 زمانبندی را برای شوروی ارایه داده بود که طبق آن شوروی میبایست تا سال 1985 به برتری تکنولوژیکی و آمادگی کامل نظامی برای گرفتن کنترل دنیا میرسید) 


    اما در ژوئن 1975 ، برژنف محافظه کار که هزینه های ناشی از ساخت و استفاده از این سلاح الکترومغناطیسی را کمرشکن و غیرضروری میدانست (تاکید برژنف در دکترین دفاعی تقویت توان اتمی شوروی بود) و بیشتر بر بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی تاکید داشت تا جنگ تسلیحاتی سنگین ، خواستار ممنوع شدن جهانی سلاحهای کشتار جمعی "هراسناک تر از سلاحهای اتمی" شد ، در جولای همان سال او پیشنهاد عجیب خود را اینبار برای هیاتی از سناتورهای آمریکایی اعلام کرد . 


    در آگوست 1975 نیز عضو کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی ، همین پیشنهاد را به جمعی از نمایندگان کنگره ی آمریکا مطرح کرد و پس از این مذاکرات پشت درهای بسته ، وزیر خارجه ی شوروی ، آندره گرومیکو در سخنرانی خود در سی امین نشست سالانه ی مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 23 سپتامبر 1975 ، برای اولین بار این مساله ( ممنوعیت سلاحهای کشتار جمعی قویتر از بمب اتمی) را بطور علنی ابراز کرد و اعلام کرد تمام کشورهای جهان بخصوص کشورهای ابرقدرت باید قراردادی مبنی بر عدم توسعه ی سلاحهای جدید و ناشناخته ی کشتار جمعی را امضا کنند . او حتی عنوان این قرارداد را "قرارداد ممنوعیت توسعه و تولید انواع جدید سلاحهای کشتار جمعی" گذاشت. 


    اما آمریکا که این اقدام شوروی را در جهت محدود کردن توان میکروبی و شیمیایی آمریکا تلقی میکرد (آمریکا در زمان جنگ سرد بشدت در حال کار بر روی سلاحهای کشنده ی میکروبی و شیمیایی بود) از امضای این قرارداد سرباز زد و تنها فرصت خود برای جلوگیری از توسعه ی سلاحهای الکترومغناطیسی شوروی که برژنف آنرا "ترسناک تر از چیزی که ذهن انسان تابحال تصورش را کرده" از دست داد . 


    با شکست در امضای این قرارداد محدود کننده که ناشی از کمبود اطلاعات درباره ی سلاح الکترومغناطیسی در غرب بود ، عقاب های شوروی بار دیگر توانستند بر برژنف و رهبران محافظه کار حزب کمونیست غلبه یابند ، کمونیستها حالا تصمیم بر وسیعترین تقویت نظامی که تاریخ به خود دیده بود گرفتند ، هدف آنها از این کار ، آماده شدن برای غلبه بر جهان در طول یک دهه بود. 


    در جولای 1976 ، برای نیم ساعت ، ارتباطات در تمام دنیا بر اثر شلیکهای الکترومغناطیسی ناگهانی شوروی در تمامی باندهای ارتباطی ، بطور کامل مختل گردید ، بطوریکه گیرنده های ارتباطی تنها صدایی که دریافت میکردند صدایی شبیه کوبیدن نوک دارکوب به چوب بود ، بعد از این واقعه ، فرستنده های الکترومغناطیسی شوروی به "دارکوب" و سیگنال های مختل کننده به "سیگنال های دارکوبی" مشهور شدند . این سیستمهای پرقدرت بلافاصله بعد از شروع پروژه ی ده ساله ی کمونیستها در حالت کاملا عملیاتی قرار گرفتند و حادثه ی جولای 1976 اولین استفاده ی همه جانبه و در سطح جهانی از این سلاح بود. 


    در 28 جولای 1976 ، زلزله ای قدرتمند در منطقه ی تانگشان در چین باعث تخریب شدن کامل چند روستا و شهر و کشته شدن 600.000 نفر شد ، به گزارش شاهدان عینی ، ساعتی قبل از طلوع آفتاب ، چندین اشعه ی بسیار نورانی از فاصله ی حدود 200 مایلی منطقه مشاهده شدند آسمان در نور این اشعه ها "همانند روز" میدرخشید. 
    توجه داشته باشید که در سال 1912 ، نیکولای تسلا ، پدر سلاحهای الکترومغناطیسی طی مصاحبه ای میگوید " من در عرض چند هفته میتوانم پوسته ی زمین را به چنان لرزشهایی وا دارم که تا صدها متر بالا و پایین برود ، آب رودخانه ها از بسترشان به بیرون پرتاب شود ، ساختمان ها متلاشی شوند و هیچ اثری از تمدن باقی نماند ، این اصل (قوانین الکترومغناطیسی) شکست نمیخورد...." او قبلا با دستگاه تولید کننده ی الکترومغناطیسی با توان 10 دسیبل توانسته بود منطقه ی محدود به اطراف آزمایشگاه خود را به لرزه در آورد. او همچنین از امکان نصف شدن کره ی زمین در صورت ترکیب لرزشهای مصنوعی الکترومغناطیسی با رزونانس خود کره ی زمین سخن به میان آورده بود. 



    در سال 1976 ، دانشمندان شوروی توان کلی شلیک کننده های الکترومغناطیسی را به بیش از 40 مگاوات و فرکانس پالسهای ارسالی را به حدود 7 هرتز رساندند ، این امواج با سرعت باورنکردنی خود بیش از 7 بار در ثانیه دور زمین میچرخند . دانشمندان روس که بتازگی قدرت شلیک کننده ها را افزایش داده بودند ، آنها را تست کردند ، اما سرعت زیاد ، دوام زیاد و تقویت شدن شدید این امواج در آیونسفر (مطالعات نشان میدهد امواج رادیویی میتوانند حتی تا 1000 برابر قدرت اولیه ی خود در آیونسفر تقویت شوند) در مدت کوتاهی باعث ایجاد کمربند بسیار قدرتمند مغناطیسی در قسمتی از زمین که شوروی هم در بخشی از آن بود شد ، روسها که از نتیجه ی این تست ترسیده و غافلگیر شده بودند بسرعت شلیک کننده ها را خاموش کردند اما کمربند ایجاد شده به کمک رزونانس و میدان مغناطیسی کره ی زمین ساعت به ساعت در حال تقویت شدن بود و حتی احتمال نصف شدن کره ی زمین در اثر تقویت این کمربند میرفت. 
    روسها برای شکستن همبستگی و انسجام ذرات کمربند الکترومغناطیسی مجبور شدند امواج بسیار پرقدرتی را ماهها مستقیما به سمت کمربند مغناطیسی ارسال کنند تا پس از چند ماه موفق به مهار کردن این کمربند شدند . 



    10 سپتامبر 1976 ، خدمه و مسافران هواپیمای شماره پرواز 831 شرکت British European Airways در مسیر از مسکو به لندن ، کره ای بشدت نورانی و ثابت در زیر هواپیما و بالای ابرها مشاهده کردند ، هنگامی که خلبان انگلیسی مراتب را به برج مراقبت شوروی اعلام کرد ، مسئولان شوروی او را توجیه کردند که توجهی به این حادثه نکند و بسرعت منطقه را ترک کند . این واکنش شوروی نشان میدهد که شوروی در آن موقع در حال تست نوعی دستگاه الکترومغناطیسی بوده اند که احتمالا هدف این تست همان هواپیمای مسافربری بوده . 
    18 می 1977 ، شوروی ، آمریکا و 29 کشور دیگر طی قراردادی متعهد میشوند بوسیله ی طوفان ، زمین لرزه یا دیگر بلایای طبیعی که بطور مصنوعی ایجاد میشوند به یکدیگر حمله نکنند ، این قرارداد در حالی امضا میشد که شوروی از حدود یک سال قبل ، پروژه ی دستکاری در آب و هوای آمریکا را امتحان کرده بودند و همانطور که بعدا هم مواردی از آن بیان میشود ، به آرامی در حال گسترش ابعاد این پروژه بودند.
    در 21 نوامبر 1977، حجم بسیار زیادی از ابرهای متراکم که تا آن زمان بیسابقه بود در نزدیکی سواحل شرقی آمریکا و توسط ماهواره ها ثبت شد و عکسهای ماهواره ای نشان میداد که این جریان عظیم ابر از آلاسکا تا شیلی را در برمیگرفته ، این ابرهای طوفانی با رسیدن به سواحل آمریکا بخصوص در ایالت کالیفرنیا زمین را شخم زدند و خسارات زیادی به تاسیسات الکتریکی و مسکونی وارد کردند . 
    در فاصله ی بین 1977 تا 1978 ، حجم تغییرات آب و هوایی و تعداد موارد مشاهده ی اشعه های نورانی الکترومغناطیسی بخصوص در ساحل شرقی آمریکا بشدت افزایش یافت . بطوریکه حتی ظن مقامات کاخ سفید را نیز برانگیخت و جیمی کارتر ، رییس جمهور وقت آمریکا دستور انجام تحقیقات ویژه درباره ی این حوادث بخصوص 3 مورد انفجار غیرعادی را صادر کرد . اما این سه انفجار و انفجارهای بعدی تنها انفجارهای آزمایشی برای تنظیم شبکه ی الکترومغناطیسی "مهندسی آب و هوای آمریکا" بود. 



    در 2 آوریل 1978 ، اشعه نورانی از زاویه ی حدود 45 درجه از آسمان به منطقه ای در جزیره ی بل در آمریکا اصابت کرد و باعث انفجار پرسروصدا و خسارت به چندین خانه شد ، تمام سیمهای ارتباطی و برق در محل اصابت و چندین متر در اطراف آن ذوب شده و آنتن های تلویزیون (که جاذب امواج الکترومغناطیسی هستند) خانه های مجاور منفجر شدند ، اما هیچ آتش سوزی در منطقه رخ نداد. نکته ی جالب این است که هواشناسان و ماهواره های هواشناسی هیچ توده ی هوای متراکمی که پتانسیل تولید صاعقه داشته باشد را ثبت نکرده اند ، صدای این انفجار تا 45 کیلومتری محل انفجار ، در دماغه برویل نیز شنیده شد . 
    به گزارش رسانه ها ، این حادثه که توسط ماهواره های کلاس "ولا" آمریکا ثبت شده بود توسط شخص دو نفر از نمایندگان مجلس آمریکا در آزمایشگاه نظامی لوس آلاموس پیگیری شد ، اما هیچ گزارش عمومی در مورد آن منتشر نشد. 
    در سپتامبر 1979 ، خبرنگار جنگی انگلیسی ، نیک داونی که در افغانستان حضور داشت شاهد چندین کره ی بسیار نورانی که از لحاظ شدت درخشندگی مشابه نوری که در آغاز انفجار اتمی ایجاد میشود بود در آسمان اصلی شوروی و در نزدیکی محل تست موشکی ساری شاگان بود که بسرعت در حال انبساط بودند . او در همان ماه شاهد چندین کره ی دیگر در نزدیکی محل تست موشکی بود که نشانه میداد احتمالا یکی از توپخانه های الکترومغناطیسی در آن محل مستقر بوده . 
    در اواخر 1980 ، یکی از سختترین و در عین حال غیرمعمول ترین خشکسالی ها در آمریکا اتفاق افتاد ، در 2 فوریه 1981 ، روزنامه ی واشنگتن پست در توصیف این وضعیت نوشت :"در طول 4 ماه گذشته ، تنها یک جریان قوی آب و هوایی تمام ایالات متحده را در بر گرفته که باعث خشکسالی از سواحل غربی تا سواحل شرقی آمریکا گشته که در تاریخ ثبت شده ی آب و هوایی کشور بیسابقه است....سیستم و الگوی آب و هوایی که باعث این خشکسالی در آمریکا شده یکی از نامعمول ترین الگوهای آب و هوایی است که تاکنون در آمریکا ثبت شده " 
    تنها در 2 روز 20 و 21 ژانویه ی 1982 ، بیش از 1400 مورد از زمین لرزه در منطقه ی شمال آرکانزاس مرکزی در آمریکا ثبت شد ! این ماراتن زمین لرزه از 12 ژانویه و با ثبت 3 زمین لرزه با قدرت بیش از 4 ریشتر آغاز شد ، قویترین زلزله ی ثبت شده در این دو هفته زلزله ی 4.5 ریشتری در 20 ژانویه بود که با توجه به اینکه در منطقه ی آرکانزاس مرکزی گسل بزرگی وجود ندارد تا آن موقع زلزله ای در منطقه ثبت نشده بود ! "





    "در سال 1981 ، تاسیسات آیونسفری الکترومغناطیسی سورا به عنوان آخرین و پیشرفته ترین حلقه از زنجیره ی قدرت الکترومغناطیسی شوروی تاسیس شد ، این تاسیسات که متشکل از 3 فرستنده ی امواج 250 کیلوواتی و 144 آنتن عمودی برای تابش امواج است قدرت تابش 190 مگاوات انرژی مغناطیسی در باند فرکانس 4.5 تا 9.3 مگاهرتزی در هر شلیک را دارد . 
    در 20 جولای 1982 ، لیسکو ، دیپلمات ارشد شوروی در سفارت شوروی در آمریکا ، طی سخنرانی بطور علنی اعلام کرد که در صورت شکست خوردن مذاکرات خلع سلاح اتمی ، شوروی بسرعت سلاحهای جدید و قدرتمندتر از سلاحهای اتمی را توسعه خواهد داد که قابل تشحیص نیستند ، در این سخنرانی ، اینجانب (نویسنده) به همراه کلنل جان آلکساندر از ارتش آمریکا در بین شنوندگان حضور داشتیم . 





    در فوریه ی 1983 ، چندین مورد از صداهای شبیه به انفجار در نیویروک و اوهایو شنیده شد و زلزله های متوالی ساحل خلیج میسیسیپی را لرزاند. 


    در آوریل 1984 ، ابر قارچ مانند بسیار بزرگ و درخشنده ای در بالای اقیانوس در نزدیکی ساحل ژاپن توسط چندین خلبان هواپیمای مسافربری مشاهده شد ، یکی از خلبانهای یک بویینگ 747 که خلبان سابق بمب افکنهای بی-52 در ارتش آمریکا بود و این ابر را مشاهده کرد قطر آنرا حدود 60000 پا توصیف کرد و گفت برای برخورد نکردن با این قارچ مجبور شد به سرعت مسیر هواپیما را منحرف کند ، با وجود نزدیکی هواپیما به کره ، هیچ موج برخورد یا نور کور کننده (نشانه های انفجار اتمی) مشاهده نشد .همزمان دستگاههای زلزله نگار که در کف اقیانوس قرار داشتند چندین زمین لرزه و تحرکات اکوستیکی پوسته های زیر اقیانوس را در منطقه ثبت کردند ، خلبان هواپیمای مسافربری همچنین گفت که پس از اینکه هواپیما را از منطقه دور کرد ، ابر قارچ شکل به سمت جزایر کوریل و ساخالین شوروی به حرکت در آمد و سپس محو شد. 
    برخی کارشناسان این حادثه را یک "حادثه ی طبیعی غیرمعمول" توصیف کردند اما این حادثه در حقیقت تست نوعی اسلحه ی جدید با استفاده از نیروی الکترومغناطیسی بود که "سپر الکترومغناطیسی" نام گرفت ، شوروی ها به دنبال این بودند که با متمرکز کردن مقدار زیادی انرژی مغناطیسی در یک منطقه ، کره ی مغناطیسی عظیمی ایجاد کنند و در صورت ورود هر جسمی به این کره یا ابر مغناطیسی و برهم زدن انسجام ذرات کره ، حجم زیادی از انرژی امواج الکتروگرانشی و الکترومغناطیسی در این جسم تخلیه شده و آنرا "بخار" میکند ، علاوه بر آن با توجه به اینکه امواج الکتروگرانشی باعث شکافت مواد رادیو اکتیو میشوند ، در صورت ورود یک کلاهک اتمی به منطقه ی سپر مغناطیسی ، امواج الکتروگرانشی سپر باعث منفجر شدن کلاهک خواهند شد. 



    شوروی ها با استفاده از این سپر در هنگام جنگ اتمی قصد داشتند با ایجاد آنها در مسیر موشکهای اتمی و بمب افکنهای استراتژیک ، آنها را در آسمان آمریکا نابود و منفجر کنند و درواقع با قرار دادن ناگهانی این سپر مغناطیسی بر سر راه بویینگ 747 میخواستند موثر بودن این سپر را روی هواپیمای مسافربری آزمایش کنند . لازم به ذکر است این سپر از لحاظ تئوریکی با استفاده از هردو موج الکترومغناطیسی و الکتروگرانشی ، قادر به مقابله با انواع بمب افکنها ، موشکهای بالستیک ، موشکهای کروز و حتی گلوله های توپخانه ها است. بطوریکه در سال 1968 وی.دی سوکولوفسکی در سندی تحت عنوان "استراتژی نظامی" عنوان میکند که قابلیت دفاع صد در صدی در مقابل هواپیماها و موشکها ، ممکن است. و ظاهرا روسها در ابعاد تاکتیکی موفق به بدست آوردن چنین قابلیتی شده بودند. 


    در دسامبر 1984 ، تغییرات شدیدی در شبکه ی الکترومغناطیسی در نزدیکی لس آنجلس و سن دیگو اتفاق افتاد که از نشانه های آن میتوان به صداهای انفجار در اتمسفر ، زلزله های هوایی و لرزش ساختمان ها و پنجره ها در صورتی که هیچ زلزله ای اتفاق نیافتاده بود اشاره کرد ، بعد از این حوادث ، جبهه ی غیرمنتظره ای از هوای طوفانی در نزدیکی لس آنجلس ایجاد شد که باعث ایجاد بادهای شدید در شب 12 دسامبر شد که در نتیجه آن به برخی از خانه ها و درختان خسارت رسید و برق در چندین منطقه قطع شد ، این جبهه ی هوای سرد که به احتمال زیاد توسط "دارکوب"های شوروی ایجاد شده بود بعد از گذر از لس آنجلس باعث بارشهای شدید برف در بقیه مناطق شد ، حتی شهر تاسکون ارتفاع برف باریده شده را 20 اینچ اعلام کرد. 


    در ژانویه ی 1985 ، خدمه ی یکی از کشتی های نیروی دریایی آمریکا که در حال حرکت به سمت سن دیگو بود بطور غیرعادی و ناگهانی شاهد پخش شدن چفهای کشتی شد ، همزمان ، در سن دیگو انتقال برق در شهر مختل گردید و برق بیش از 60000 خانه قطع شد . این نکته قابل ذکر است که چف به علت ساختار ویژه اش نسبت به امواج مغناطیسی واکنش نشان میدهد. 


    در فوریه ی 1985 ، هواپیمای بویینگ 747 چینی در مسیر لس آنجلس دچار نقص در سیستم و خاموش شدن ناگهانی موتورها شد و خلبان سرانجام بعد از کاهش ارتفاع (یا به اصطلاح بهتر سقوط) 32.000 پایی هواپیما توانست دوباره موتور هواپیما را روشن کند و در سان فرانسیسکو فرود اضطراری کند . طبق گزارش شرکت هواپیمایی از حادثه ، دستگاههای الکترونیکی در زمان بروز مشکل دچار ناهماهنگی با یکدیگر و با مشاهدات خلبان و خدمه (سرعت ، ارتفاع و ..) شدند ، طبق مشاهدات قبلی ، این هواپیما در معرض یک تست "ملایم" الکترومغناطیسی قرار گرفته بود و ظاهرا شوروی ها قصد منهدم کردن هواپیما را نداشتند. 


    در آوریل 1985 ، فرانکلین گولدن متوجه ارسال ناگهانی حجم زیادی از امواج مغناطیسی در 54 فرکانس مغناطیسی مختلف در داخل زمین توسط شوروی شد ، این ارسال حجم عظیم امواج باعث قرار گرفتن زمین در یک رزونانس الکتروگرانشی در تمام 54 فرکانس شد . در نتیجه ی این ارسال امواج ، 27 "بسته (تپ) انرژی" عظیم در داخل زمین ایجاد شد که هر یک از این تپ ها باعث استخراج انرژی بسیار زیاد ذخیره شده در زمین از بخش گوشته ی زمین و تبدیل آن به انرژی الکتریکی میشد ، تنها یک گیرنده ی انرژی در عمق چندصدمتری زمین لازم بود تا این حجم از انرژی توزیع شده در پوسته ی زمین را جمع آوری کند و آن تاسیسات سورا بود ، شوروی ها داشتند سورا و بقیه توپخانه های الکترومغناطیسی را برای روز نمایش شارژ میکردند. 


    در 9 می 1985 ، چهل امین سالگرد شکست آلمان نازی بدست ارتش سرخ و پایان جنگ جهانی دوم ، شوروی ها حداکثر توان توپخانه های الکترومغناطیسی خود را بخصوص برای تحت تاثیر قرار دادن گورباچف که بتازگی به رهبری شوروی انتخاب شده بود ، به نمایش گذاشتند ، بیش از 100 فرستنده ی امواج الکترومغناطیسی طی این اقدام تمرینی و نمایشی اتمسفر زمین و هسته ی زمین را در 54 فرکانس هدف گرفتند در نتیجه ی این "رزمایش الکترومغناطیسی"تمامی ارتباطات نظامی ، ماهواره ای و رادیویی در اکثر نقاط جهان از جمله ارتباط سیستمهای کنترل و فرماندهی (که در آن زمان نویسنده ی مقاله به همراه فرانکلین گولدن در آن حضور داشتیم) و زیردریایی های اتمی در آمریکا و کشورهای ناتو مختل گردید . این رزمایش بمت 4 روز در بعضی ساعات ادامه داشت و در این مدت ارتباطات نظامی و غیرنظامی بطور مرتب مختل میشد. 


    این رزمایش نشان از رسیدن شوروی به هدفی بود که برژنف از آن در سال 1972 حرف میزد ، حال شوروی در 1985 میتوانست هرکاری در هر نقطه ی جهان انجام دهد. 


    در 28 آگوست 1985 ، تنها دو ماه بعد از رزمایش الکترومغناطیسی بزرگ شوروی ، موشک تایتان 34دی که از پایگاه وندنبرگ در آمریکا پرتاب شد ، بعد از پرتاب منفجر گردید، علت این انفجار عملکرد نادرست پمپ الکتریکی سوختی اعلام شد که باعث نشت زیاد عامل اکسید کننده در موشک گردید ، اگرچه طبق مشاهدات ، شوروی با استفاده امواج الکترومغناطیسی قادر به از کار انداختن پمپ سوختی بودند ، دلیل محکمی در این مورد از دخالت حتمی شوروی وجود ندارد ، هرچند با مشاهده ی رزمایش گذشته و چندین مورد از عملکرد نادرست سیستمهای الکترونیکی موشکهای شاتل ، میتوان گفت که این اولین تست واقعی برای انهدام موشک فرضی اتمی آمریکا با کمترین زمان واکنش ممکن بود که همانطور که ذکر خواهد شد ، تست های مشابه برای منهدم کردن هواپیماهای آمریکا (بمب افکنهای فرضی) با استفاده از سلاح الکترومغناطیسی انجام خواهد شد. 


    26 نوامبر 1985 ، پرتاب شاتل آتلانتیس در بعد از ظهر و از پایگاه کیپ کاناورال انجام شد ، در حالیکه اشعه ای نورانی در آسمان مشاهده میشد که به احتمال زیاد به عنوان مارکر (مشخص کننده ی) هدف عمل میکرد (این اشعه توسط صدها ناظر پرتاب عکس برداری شد) ، 12 دقیقه بعد از پرتاب شاتل ، انفجار بزرگی در اتمسفر منطقه اتفاق افتاد که صدای آن تا صدها مایل دورتر شنیده شد اما شاتل آسیبی ندید، این اتفاق نشان دهنده ی تست انهدام "چندین موشک بطور همزمان بود" توسط سلاح الکترومغناطیسی بود ، پس از این انفجار ، اشعه ی نورانی بالای پایگاه موشکی به آرامی محو شد ، شاتل آتلانتیس سومین شاتلی بود که دقایقی بعد از پرتابش ، انفجار شدید الکترومغناطیسی در منطقه اتفاق میافتاد ، شوروی ها از شاتلهای در حال پرتاب به عنوان موشکهای اتمی فرضی برای تست سلاحهای الکترومغناطیسی خود استفاده میکردند. 


    در 12 دسامبر 1985 ، سلاح الکترومغناطیسی که روی شاتل ناسا تست شده بود منجر به انهدام یک فروند هواپیمای که در حال بلند شدن از فرودگاه نظامی گاندار بود شد ، طبق گزارش ، هواپیمای آمریکایی که حامل 258 تفنگدار آمریکایی بود بعد از بلند شدن ناگهان با از دست دادن موتورها مواجه شد و به زمین سقوط کرد ، در پی این حادثه تمامی خدمه و سربازان کشته شدند . 


    3 شاهد کانادایی که بلند شدن هواپیما و سقوط آنرا نظاره گر بودند یک سال پس از ماجرا در مصاحبه با شبکه ی خبری کانادا در ساعت 10 شب 8 آوریل 1986 در توصیف حادثه گفتند :"قبل از سقوط هواپیما هیچ آتش یا دودی از هواپیما خارج نشد ، اما از لحظاتی بعد از بلند شدن ،بدنه ی هواپیما بطور عجیبی به رنگ نارنجی و زرد میدرخشید" این نشانه ی واضحی از استفاده از سلاح الکترومغناطیسی در حالت مداوم بود و مشابه موردی که در آن چند فروند اف-111 آمریکایی در ویتنام سقوط کردند ، سیستمهای الکتریکی هواپیمای توسط کره ی مغناطیسی که در آن قرار داشت مختل شد و بعلت تخلیه ی انرژی شدید مغناطیسی روی بدنه و اسکلت هواپیما ، بدنه ی خارجی هواپیما در اثر این تخلیه به رنگ "نارنجی روشن" میدرخشید . 


    از دست رفتن موتورهای هواپیما نیز بعلت اعمال متمرکز انرژی مغناطیسی به موتورها بوده ، بطوریکه یکی از شاهدان ادعا کرده بود اشعه های نورانی که از آسمان به سمت هواپیما منتشر میشدند را دیده که این برخورد باعث آتش گرفتن و حتی بخار شدن قطعات پلاستیکی داخل هواپیما شده که این واکنش منجر به آزاد شدن گازهای مرگباری چون سیانید میشود (طبق گزارش دپارتمان دفاع آمریکا از حادثه ، حدود نصف سربازان قبل از سقوط هواپیما در اثر استنشاق گاز سیانید خفه شده بودند) بنابراین بنظر میرسد اپراتور سلاح شوروی بعد از بلند شدن هواپیما بطور همزمان از دو شیوه ی مداخله ی انرژی (برای مختل کردن سیستمهای الکترونیکی هواپیما) و اعمال انرژی (برای از کار انداختن مستقیم موتور ها) استفاده کرده . "



    "در یک جولای 1986 ، فرانکلین گولدن ، استفاده از سیگنال جدید الکترومغناطیسی در تاسیسات الکترومغناطیسی "دارکوب" شوروی کشف کرد و با استفاده از یک تکنیک مخصوص فیزیکی ، فهمید که این موج جدید یا تابش بر فلزات ، آنها را نرم میکند ، در نتیجه در این زمان ، شوروی در حال آماده کردن نوعی سیگنال جدید نرم کننده ی فلزات (Metal Softening) به منظور استفاده در عملیاتهای بعدی بود . 


    در 28 جولای 1986 ، فاجعه ی انهدام شاتل Challenger رخ داد که با توجه به علایم موجود در منطقه بطور قطع میتوان حمله ی مغناطیسی "دارکوبها" را عامل این فاجعه دانست ، برخی علایم بدین شرح اند : 


     


    – بغیر از فلوریدا جریانهای ابر مخصوصی طبق پروژه ی "مهندسی آب و هوای آمریکا" در فاصله ی چند روز قبل از پرتاب شاتل در لس آنجلس ، کالیفرنیا و آلباما مشاهده و عکسبرداری شد ، این وضعیت آب و هوایی بخصوص در بعد از ظهر قبل از پرتاب تشدید شد. 


    - جریانهای هوای سردی که در حالت عادی از Huntsville و آلباما به سمت شمال شرقی حرکت میکردند بطور غیرعادی بسمت جنوب کشیده شدند که باعث سرد شدن بیشتر منطقه ی فلوریدا شد ، هدف شوروی از این اقدام قرار دادن Challenger زیر فشار بیش از حد هوای سرد در هنگام پرتاب بود . 


    - در حالیکه پرتابهای شاتلهای آمریکایی بطور معمول توسط ناوهای جمع آوری اطلاعات شوروی که در نزدیکی ساحل فلوریدا مستقر میشدند ، نظارت میشد . 4 ساعت قبل از پرتاب شاتل Challenger، تمام ناوهای شوروی منطقه را بسرعت ترک کردند ، این اولین پرتاب شاتل بود که توسط ناوهای شوروی نظارت نمیشد . 


    - در صبح روز پرتاب ، امواج الکترومغناطیسی با فرکانس بالا به منظور تقویت پتانسیل الکترومغناطیسی منطقه ای به شبکه ی الکترومغناطیسی اتمسفر محل پرتاب اضافه شد ، یکی از نشانه های بارز این اقدام "دارکوب" های شوروی ، پرنده ها بودند ، پرنده های کوچک دارای قابلیت ارسال و دریافت امواج الکترومغناطیسی هستند و از این قابلیت برای تعیین مسیر خود بطرف هدف استفاده میکنند ، اما مغز پرندگان کوچک مثل کبوتر نسبت به امواج الکترومغناطیسی فرکانس بالا بسیار حساس است چراکه مغز پرنده ای مثل کبوتر همانند یک گیرنده ی الکترومغناطیسی بسیار کوچک عمل میکند که تنها توانایی دریافت امواج با طول موج بلند (فرکانس پایین) را دارد ، لذا قرار گرفتن پرندگان در معرض امواج فرکانس بالا منجر به صدمات مغزی یا حتی مرگ آنها میشود . 


    با توجه به این ویژگی پرندگان و گزارش اخبار شبکه ی تلویزیونی ملی آمریکا مبنی بر اینکه برخلاف همیشه ، امروز هیچ پرنده ای در آسمان محل پرتاب دیده نمیشود ، ارسال امواج الکترومغناطیسی فرکانس بالا توسط دارکوبها اثبات میشود. 


    - سابقه ی فعالیتهای غیرعادی الکترومغناطیسی شوروی در 3 پرتاب شاتل قبلی که از همین پایگاه انجام شد (آخرین آنها در 26 نوامبر 1985 بود که در قسمت قبلی مقاله گفته شد) نشان میداد که "دارکوبها" روی این محل پرتاب متمرکز شده اند و دیر یا زود بطور واقعی سلاح خود را روی یکی از سفینه ها تست خواهند کرد. 



    - انهدام هواپیمای ترابری DC-8 آمریکا در 12 دسامبر 1985 (جزییات حادثه در قسمت قبل مقاله) نشان داد که شوروی آزمایشات و تستهای الکترومغناطیسی خود را به مرحله ی انهدام واقعی اهداف ارتقا داده که انهدام سفینه ی چلنجر هم در قالب همین مرحله از تستها انجام شده . 


    – در پروسه ی انهدام شاتل challenger دارکوبها برای اولین بار از سیگنالهای الکترومغناطیسی با قابلیت نرم کردن فلزات که قبلا توسط گولدن کشف شده بود ، استفاده کردند و این امواج در شبکه ی الکترومغناطیسی منطقه ی اطراف سکوی پرتاب نیز کشف شد ، وظیفه ی این سیگنال در انهدام شاتل چلنجر ضعیف کردن فلز درون و در اطراف بوستر بود ، توجه داشته باشید که این فلز که قبل از پرتاب بعلت شرایط آب و هوایی بسیار سردی که از قبل در منطقه ایجاد شده بود ، بیش از حد تحملش سرد شده بود ، پس از احتراق و حرارت ناگهانی و بسیار زیاد ناشی از بوستر موشک و امواج الکترومغناطیسی ضعیف میشود. 


    - تقریبا بلافاصله بعد از احتراق بوستر موتور موشک ، فلزات محفظه ی نگهدارنده ی سوخت بوستر که تحت فشار شدید تغییر ناگهانی دما و امواج مخصوص الکترومغناطیسی بودند ، در مدت 10 ثانیه بعد از احتراق در هم شکسته و باعث ایجاد سوراخ در محفظه ی سوخت موشک ، نشت سوخت موشک ، ترکیب شدن آن با اکسیژن هوا و در نهایت انفجار محفظه ی سوخت موشک شد . 


    - طبق مشاهدات ناظران ، قبل از انفجار سفینه ، نوری که بطور یقین "موج نرم کننده ی فلز" بوده ، از آسمان به سفینه رویت شده. 


    – در طول چند روز بعد از انفجار شاتل چلنجر ، زلزله های پشت سرهم 11 ایالت آمریکا را لرزاند ، این نوع از زلزله با توجه به زمان آن بسیار مشکوک است و احتمالا دسته ی امواج مغناطیسی که برای انفجار شاتل به فلوریدا تابیده شده بودند در چند روز بعد بر لایه های پوسته زمین نیز اثر گذاشته و آنها را به هیجان آورده اند. 
    – علاوه بر جبهه ی هوای سرد ، بادهای شدید و تلاطم هوا در روز پرتاب شاتل در منطقه موجب ایجاد فشار هرچه بیشتر بر اسکلت سفینه میشد و میتوان این احتمال را داد که این جریانها و تلاطم ها در روزهای قبل توسط "دارکوبهای" شوروی ایجاد یا تقویت شده . 



    - در طول چند روز بعد از حادثه بخصوص در روزهای 1 تا 4ام ژانویه 1986 ، تعداد بسیار زیادی از پرندگان که بطور غیرعمدی در حال حرکت به سمت بیرمنگام و آلباما بودند ، با امواج الکترومغناطیسی فرکانس بالای پراکنده ای مواجه شدند و در حالیکه مرده بودند از آسمان به زمین میریختند . 


    - مهمتر از همه ، گزارش ژنرال دانیل گراهام (یکی از مسئولان CIA) بود که در آن گفته شد در بعد از ظهر انهدام شاتل چلنجر ، یک مامور ارشد KGB مهمانی برگزار کرد تا موفقیت تست "دارکوبهای" شوروی در مقابل چلنجر را جشن بگیرد ! توجه داشته باشید که تمام پروسه ی توسعه ، پیاده کردن و فرماندهی و کنترل سلاحهای الکترومغناطیسی شوروی تحت نظارت KGB انجام میگرفت ، پس از این گزارش ، کنگره ی آمریکا دستور تحقیقات طبقه بندی شده درباره ی علت فاجعه ی چلنجر را صادر کرد ، اما نتایج آن در دسترس عموم قرار نگرفت ، فراتر از هر شکی شوروی بطور مستقیم در انهدام چلنجر و کشته شدن 7 فضانورد آن نقش مستقیم داشت. 



    در 18 آوریل 1985 ، یک موشک Titan 34-D که از پایگاه نظامی vandenberg آمریکا پرتاب شده بود ، 5 ثانیه بعد از پرتاب منفجر شد ، دوربین های ویدئویی که در حال فیلمبرداری از پرتاب موشک بودن بطور غیرعمدی اشعه ی نوری را در بالای موشک در زمان پرتاب و زمان انفجار ثبت کردند ، مهندس ران کول از نیروی هوایی آمریکا شخصا فریم به فریم فیلمهای دوربین ها را بررسی کرد و اذعان داشت که کره ی نورانی در بالای موشک بطور کامل مستقل بوده ، این نشانه ی مثبت از دخالت شوروی در انهدام این موشک نظامی بود ، همانطور که در انفجار موشک تایتان قبلی در آگوست 1985 نیز نشانه هایی از استفاده از سلاحهای الکترومغناطیسی وجود داشت. 


    می 1986 ، موشک کلاس Delta متعلق به ناسا که در حال حمل یک ماهواره ی هواشناسی بسیار حیاتی به فضا بود ، شکست خورد ، موشک در مرحله ی بعد از پرتاب خود به علت دریافت نوعی دستور الکترونیکی ، موتور اصلی خود را خاموش کرد و از مسیر اصلی منحرف شد ، بطوریکه مسئولان ناسا برای جلوگیری از برخورد موشک به زمین آنرا در فضا منهدم کردند . در فیلمی که از پرتاب و پرواز موشک در اتمسفر ثبت شده بود ، نویسنده ی این مقاله بهمراه چندین نفر از مسئولان ناسا و پنتاگون نوعی اشعه نورانی را مشاهده کرد که از زمین تابیده شد و موشک را مورد اصابت قرار داد . 


    در می 1986 ، موشک آریان که توسط اروپای غربی پرتاب شده بود چند ثانیه بعد از پرتاب منفجر شد ، حداقل یک تحلیل خبری عمومی منتشر شده از حادثه وجود دارد که گزارش داده دولت فرانسه این حادثه را نتیجه ی دخالت مستقیم شوروی در سیستمهای موشک دانسته . بجز اینهم گزارش دیگری از یک سرمایه گذار اروپایی که در آن برهه در شوروی بسر میبرد وجود دارد که در آن ادعا شده رییس جمهور وقت فرانسه درباره ی این حادثه با گورباچف تبادل نظر کرده . 


    در اکتبر 1986 ، نشست ایسلند بین ریگان ، رییس جمهور آمریکا و گورباچف برگزار شد ، در این نشست شوروی پیشنهاد غیرقابل منتظره ی خلع سلاح بخش عمده ی تسلیحات هسته ای شوروی و آمریکا را مطرح کرد که در صورت موفقیت میتوانست راه را برای استفاده ی همه جانبه ی سلاح های الکترومغناطیسی به عنوان تنها سلاح کشتار جمعی موجود روی آمریکا باز میکرد. بطور خلاصه ، اگر خلع سلاح اتمی بطور کامل انجام میشد ، شوروی با استفاده ی گسترده از سلاحهای الکترومغناطیسی براحتی آمریکای بی دفاع را به زانو در میاورد و بر غرب غلبه میکرد و در نهایت طبق نقشه ی راه 10 ساله اش کنترل بیشتر زمین را در دست میگرفت . 


    این پیشنهاد شوروی هرچند با یک پیش شرط همراه بود ، آنهم محدود کردن شدید پروژه ی SDI به یک پروژه ی تحقیقاتی نه عملیاتی بود ، شوروی ها این پیش شرط را برای جلوگیری از هرگونه استفاده ی آمریکا از سلاحهای لیزری داده بود چراکه پروژه ی SDI که استفاده از ماهواره های مسلح به توپهای قدرتمند لیزری را شامل میشد در صورت توسعه ی کامل میتوانست به عنوان عامل متوازن کننده و سلاح متقابل در برابر سلاحهای الکترومغناطیسی شوروی مورد استفاده قرار گیرد ، گورباچف وارگانهای رسانه ای شوروی در زمان مذاکرات خلع سلاح ، جنگ تبلیغاتی وسیعی را راه انداخته بودند تا مردم ، دانشمندان و فعالان سیاسی آمریکایی را به حمایت از امضای این قرارداد "بشردوستانه" ترغیب کنند . 


    در طول بهار 1986 ، موج جدید از پروژه ی دستکاری آب و هوای امریکا توسط شوروی آغاز شد که باعث خشکسالی شدید در جنوب شرقی آمریکا گردید ، اما این جریان خشکسالی با تلاش یکی از همکاران من بطور موقت شکسته شد بطوریکه با استفاده از دستگاه بسیار قدرتمند الکترومغناطیسی که در اصل برای پروژه های تحقیقاتی ساخته شده بود توانست جریانهای هوایی بارور و باران زا را دوباره به سمت جنوب شرقی آمریکا هدایت کند . 


    یکی از غیرعادی ترین و نادرترین نشانه های این مورد از مقابله با سلاح الکترومغناطیسی شوروی ایجاد دو دایره ی بزرگ در اتمسفر منطقه بود ، که به وضوح نشان دهنده ی دو جریان هوایی ایجاد شده توسط شوروی و همکار من در دپارتمان دفاع بود ، در نتیجه ی این مقابله ی ، ابرهای باران زای منطقه بین دو جریان بزرگ دایره ای قرار گرفتند و جریان هوایی باران زای جدید Y شکل ضعیفی بسمت جنوب ایجاد شد . چندین هواشناس این الگوی جدید آب و هوایی را بیسابقه توصیف کردند ، با ادامه ی مقابله ی مغناطیسی، این الگو برای چندین روز باقی ماند. 


    همکار من که از بیماری شدیدی رنج میبرد مجبور شد تحت عمل جراحی سنگینی قرار بگیرد که موجب نیمه کاره ماندن کارش در تغییر الگوی هوای جنوب شرقی آمریکا شد ، بلافاصله جریانهای بادی به منطقه بازگشتند و باعث خشکسالی دوباره ی جنوب شرقی آمریکا شدند ، این خشکسالی باعث خسارات شدید به بخش عمده ی محصولات کشاورزی منطقه شد . 


    در اواخر اکتبر و اوایل نوامبر 1986 ، الگوهای جدید جریان هوای سرد که توسط سلاح الکترومغناطیسی شوروی ایجاد شده بود توسط مردم کالیفرنیا و لس آنجلس مشاهده و عکسبرداری شد ، در 10 می 1986 ، کره نورانی "آتشینی" توسط صدها نفر در 4 ایالت رویت شد که با تغییرات شدید در شبکه ی مغناطیسی همراه بود ، این تغییرات به همراه جبهه ی هوای سردی که از کانادا به سمت آمریکا میامد ، زمستان بسیار شدیدی را در قسمت گرمتر جنوب آمریکا رقم زد ، در منطقه ی وسیعی از مرکز ایالات متحده و ایالت فلوریدا رکورد سردترین دما شکسته شد ، همکار من فرانکلین گولدن با اندازه گیری مستقیم میدان الکتروگرانشی زمین و مشاهده ی تغییرات آن دستکاری جدید در شبکه ی الکترومغناطیسی آمریکا در طی زمستان 1986 را تایید کرد. 


    پنجشنبه ، 3 نوامبر 1986 ، در huntsville ، نویسنده دو جریان ابر بزرگ را از غرب به شرق مشاهده کرد ، همزمان با این اتفاق ، رادارهای کنترل هوایی در مسیر هوایی لس آنجلس به آریزونا دچار مشکلات اسرار آمیز و قطعی برق شدند ، گزارشات رسیده از مونترال در کانادا نیز از افتادن پارازیت در امواج تلویزیونی منطقه خبر داد که به مناطق آمریکای شمالی نیز رسیده بود.


    منبع : [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] 


Tuesday, March 25, 2014

همه چیز درباره گریه

بهره های گریه کردن

 اشک مایعی است که با فرآیند ایجاد اشک در چشمها تولید میگردد. وظایف اشک شامل تمیز کردن و شستشوی سطح چشم، ضد عفونی کردن چشمها، لغزنده کردن چشمها برای حرکت آسان کره چشم و پلک ها، جلوگیری ازخشک شدن چشم ها و پلک ها ، ایجاد ارتباط میان انسان ها، دفع مواد تجمع یافته حاصل از فرآیند پاسخ به استرس میباشد. فقدان اشک باعث ایجاد سوزش، خارش و قرمزی در چشمها، احساس وجود شن در چشم ها، حساسیت به نور، از دست رفتن شفافیت قرنیه، ایجاد زخم در قرنیه، عفونت های مکرر و شدید چشم ها، خشکی چشم ها و در نهایت منجر به نابینایی می گردد. 

فیلم (پرده) اشک از سه لایه مجزا تشکیل یافته است: 

1-لایه موکوس(mucous): داخلی ترین لایه فیلم اشک میباشد. چسبناک و لزج بوده و از موسین تشکیل یافته است. این لایه توسط سلولهای ملتحمه و قسمت داخلی پلک ها ترشح میشود. این لایه قرنیه را میپوشاند تا یک لایه آبگریز برای پخش و گسترش یکنواخت لایه آبی فراهم آید. این لایه فیلم اشک را روی سطح چشم می چسباند. بدون این لایه، فیلم اشک بصورت قطره های ریز در خواهد آمد. 

2-لایه آبی(aqueus):آبکی بوده و 90 درصد فیلم اشک را تشکیل میدهد. حاوی آب و دیگر مواد نظیر پروتئین های لاکتوفرین، لیزوزیم و لیپوکالین، الکترولیت ها، آنتی اکسیدانها و برخی ویتامینها میباشد. این لایه عمدتا توسط غدد اشکی ترشح میشود. وظایف این لایه شامل: اکسیژن رسانی به سطح چشم، مبارزه با عفونت توسط آنتی بیوتیک های طبیعی (لیزوزیم و لاکتوفرین)، صاف کردن سطح چشم، شستن چشمها ازسلولهای مرده، گردوغبار، مواد محرک و حساسیت زا است. 

3-لایه (چربی) لیپید(lipid): این لایه روغنی است و خارجی ترین لایه فیلم اشک را تشکیل میدهد. این لایه توسط غدد میبومین(meibomian) که در لبه پلک ها ی فوقانی و تحتانی واقع میباشند ترشح میشود. این لایه با ایجاد یک حایل آبگریز از تبخیر لایه اصلی فیلم اشک (لایه آبی) جلوگیری میکند. وظایف دیگر این لایه شامل: افزایش کشش سطحی و جلوگیری از سر ریز شدن اشک از پلک ها و لغزنده کردن چشم و تسهیل عمل بازو بسته کردن پلک ها میباشد. 



غدد اشکی(lacrimal glands): 


غدد اشکی در گوشه خارجی چشمها و پشت پلک های فوقانی قرار گرفته اند. غدد اشکی هر کدام به اندازه یک بادام بوده و 2 سانتی متر طول دارند. مایع اشکی از طریق 6-12 مجاری کوچک ترشحی به فضای میان چشم و پلک فوقانی وارد میگردد. با هر بار باز و بسته کردن چشم ها اشک ازمجاری ترشحی غدد اشکی مکیده شده و به سمت مجرای اشکی-بینی که به صورت دو سوراخ بسیار ریز در گوشه داخلی چشمها قرار گرفته هدایت میگردد. در انتها اشک به کیسه اشک و سپس به حفره بینی می ریزد. به همین علت است که هنگام گریه کردن ممکن است دچار آبریزش بینی گردید.

انواع اشک: 


1-اشک پایه (basal tears): درچشمان پستانداران سالم قرنیه پیوسته (24 ساعته) توسط اشک های پایه خیس و تغذیه میگردد. این اشک باعث لغزنده شدن چشم ها و شستشوی چشمها از ذرات خارجی میگردد. مایع اشک حاوی آب+موسین+چربی ها+لیزوزیم+لاکتوفرین+لیپوکالین+ایمنوگلوبولین ها+گلوکز+سدیم کلراید+کلراید پتاسیم+آنتی اکسیدان ها+برخی ویتامینها میباشد. 

2-اشک رفلکس(reflex tears):هر چزی که باعث تحریک و یا خشک شدن چشم شود، میتواند تولید این نوع اشک را افزایش دهد.این نوع اشک بطورغیرارادی و در پاسخ به مواد محرک چشم نظیر ذرات خارجی،گردوغبار،آلرژن ها،پاتوژن ها و مواد محرک دیگری همچون بخارات پیاز،گاز اشک آور و افشانه فلفل ترشح میگردد.این اشک ها سعی میکنند تا مواد محرک و آزاردهنده را از چشم ها پاک کنند.باد شدید و نور شدید خورشید نیز میتواند باعث تولید اشک رفلکس گردند.این اشک بیشتر آبکی بوده و از لیزوزویم و ایمنوگلوبولین بیشتری برخورداراست. 

3-اشک احساسی و یا گریه(emotional tears/crying): این اشک هنگام احساساتی شدن انسان ها (استرس هیجانی ) و یا احساس درد فیزیکی ترشح میگردد. آغازگرهای هیجانی این نوع اشک معمولا خشم، اندوه، شادی، ترس، شوخ طبعی و ناکامی میباشند. ترکیبات شیمیایی این نوع اشک با ترکیبات دو اشک قبلی متفاوت است. اشک احساسی حاوی هورمونها و پروتئین های بیشتری میباشد. این اشک حاوی هورمونهای پرولاکتین، هورمون رشد، آدرنوکورتیکوتروپین، آندروفین و فلز منگنز میباشد.


نکات جالب درباره اشک و گریه : 


1-به غیر از انسانها برخی معتقدند فیل ها و گوریل ها نیز میتوانند گریه کنند اما نه به پیچیدگی گریه انسانها. حیوانات دیگر اغلب هنگام درد کشیدن، وارد شدن اجسام خارجی در چشمها و یا خشک شدن چشمها دچار اشک ریزش میشوند. حیوانات (به ویژه نوزادان آنها) بصورت آوایی و مانند نوزادان تازه متولد شده گریه میکنند بدون تولید اشک. 

2-غدد اشکی روزانه در حدود 2 قاشق پر چایخوری اشک تولید میکنند. 

3-هر پلک زدن (باز و بسته کردن چشم) در حدود 100-150 میلی ثانیه بطول می انجامد. انسانها بطور متوسط هر 2 تا 10  ثانیه یکبار و 10 بار در دقیقه پلک میزنند. 

4-شور بودن اشک عمدتا به علت وجود کلراید سدیم و پتاسیم در اشک میباشد. میزان نمک موجود در اشک با میزان نمک پلاسمای خون برابراست. 

5-از آنجایی که جنین نیز در درون رحم قادر به گریه کردن است بنابراین گریه کردن نمیتواند یک رفتارآموختنی باشد. اما فرهنگ، سن، جنسیت، فرآیند اجتماعی شدن، شخصیت، روابط و بافت اجتماعی همگی میتوانند در شکل بیان گریه تعیین کننده باشند. 

6-PH اشک اندکی قلیایی و خود اشک ترش و شور مزه میباشد. 

7-سرفه شدید، استفراغ، احتقان بینی، آلرژی بینی، التهاب یا عفونت بینی و یا چشم و اختلالات عصبی نیز میتواند باعث اشک ریزش گردند. 

8-گریه کردن در برخی فرهنگها عملی کودکانه و غیر موقر محسوب شده و گریستن در انظارعمومی تقبیح میگردد. 

9-علت اشک ریزش هنگام خمیازه کشیدن و یا خندیدن وارد شدن فشار به غدد و کیسه اشکی میباشد. علت دیگر آن میتواند این مسئله باشد که غدد اشکی تحت کنترل سیستم عصبی خود مختار میباشند. این سیستم عصبی تمام کارکردهای غیرارادی را کنترل می کند. هنگامی که این اعصاب تحریک میشوند (هنگام خمیازه) غدد اشکی نیز اندکی تحریک میگردند. 

10-بسیاری از افراد به علت مبتلا بودن به خشکی چشم قادر به گریه کردن نمیباشند. اما دراختلال دیگری که در پی آسیب به مغزایجاد میگردد فرد مبتلا ممکن است بطور مداوم برای ساعتها بدون علت گریه کند. 

11-علت سوزش و اشک ریزش چشمها هنگام خرد کردن پیاز به علت وجود آنزیمها و آمینو اسید سولفوکساید موجود در سلولهای پیاز میباشد. آمینو اسید سولفوکساید توسط آنزیمهای پیاز به سولفینیک اسید تبدیل میشود، که بسیار ناپایدار بوده و فورا به گازی فرار تبدیل میگردد. هنگامی که این گاز با آب درون چشم (اشک) ترکیب میگردد تولید اسید سولفوریک ملایمی را میکند که باعث سوزش و اشک ریزش میشود. با افزایش تولید اشک بدن سعی میکند تا اسید سولفوریک را رقیق و از چشمها بشوید. برای جلوگیری از سوزش و اشک ریزش چشمها هنگام خرد کردن پیاز به توصیه های زیر عمل کنید: 

* دستان خود وپیاز را قبل از خرد کردن با آب خیس کنید تا گاز متصاعد شده با، آب روی دستها و پیاز واکنش نشان دهد نه با اشک چشمها. 

* تنها با دهان خود تنفس کنید. عمل دم گازها را به درون ریه کشانده و عمل بازدم نیز باعث پراکنده شدن گاز میشود. 

* از چاقوی تیز برای بریدن و خرد کردن پیاز استفاده کنید تا سلولهای کمتری در پیاز دچار پارگی شوند. 

* قبل از خرد کردن پیاز آن را نیم ساعت درون یخچال قرار دهید. چراکه کاهش دما فعالیت آنزیمهای پیاز و انتشار گاز را کاهش میدهد.


علل گریه کردن: 


1-نوزادان از گریه به عنوان ابزار بقا استفاده میکنند. گریه کودکان یک وسیله ارتباطی با مادر بوده و از طریق آن طلب کمک میکنند. علل اصلی گریه نوزادان گرسنگی، پوشک خیس، کثیف و یا نامناسب، نیاز به تماس بدنی و نوازش، درد ناشی از گاز معده و روده، سرما و گرمای شدید، کسالت و بی حوصلگی، استرس، محیط پر ازدحام، درد و جلب توجه میباشد. 

2-علل گریه در افراد بزرگسال عمدتا شامل غم و اندوه(49%)، شادی و خوشی(21%)، خشم(10%)، همدردی(7%)، اضطراب(5%) و ترس(4%) میباشد. 

3-انسان ها برای تحت تاثیر قرار دادن و برانگیختن احساسات و ترحم دیگران نیز متوسل به گریه میشوند. 

فواید گریه کردن: 

1-هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم، مغز وبدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند. 

2-اشکهای احساسی در واقع مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را از بدن دفع میکند. 

3-اشکهای احساسی سطح منگنز بدن را کاهش میدهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تاثیر مستقیم میگذارد. غلظت منگنز اشک احساسی 30 برابر بیشتر از منگنز موجود در سرم خون است. 

4-اشک احساسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی 24 درصد پروتئین آلبومین بیشتری میباشد. 

5-گریه مانند ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی  و محصولات زائد بدن میشود. 

6-گریه یک مکانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه میباشد. 

7- هورمونهایی که پس از استرس در بدن انباشته میشوند به حد سطح سمی رسیده و باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیکی میشوند. اشک های احساسی به عنوان دریچه اطمینان برای قلب عمل میکنند. 

8-ترکیباتی که حین استرس در بدن تجمع می یابد با اشک خارج میگردند. همین امر باعث کاهش استرس میگردد. این مواد شامل آندورفین (lucine-enkephaline)، که در کنترل درد موثر است، پرولاکتین که در تنظیم تولید شیر نقش دارد، و آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) که  یک نشانگر مهم استرس است، میباشند. سرکوب گریه و اشک باعث افزایش استرس میگردد. 

9-نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد میشود بلکه در افزایش حس تعلق در گروه نیز تاثیر گذاربوده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگران در تامین رفاه فرد میشود. اشک ها یک روش موثر در ایجاد ارتباط بوده و در برانگیختن حس همدردی و دلسوزی سریعتر ازهر ابزار دیگری عمل میکنند. گریه بطور موثری بازگو کننده آنست که شما در مورد یک دلمشغولی خاص صادق و بی ریا بوده و در کنار آمدن با آن مشکل مضطرب میباشید. 

10-گریه عملی طبیعی، سالم و شفا بخش است. 

11-گریه در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر میباشد. 

12-خنده و گریه دو ابزار کارآمد درکاهش استرس و رهایی ازاحساسات منفی میباشند. 

13-هنگامی که گریه سرکوب میشود، هیجانات رها نمی شوند و خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز میکنند. 

14- به باور دانشمندان سرکوب و امتناع از گریه کار معقولی نیست. اما برخی افراد که پس از مورد انتقاد قرار گرفتن، مشاجره با دوستان، مواجهه با ناکامیهای کوچک فورا شروع به گریستن میکنند، باید به روانشناس مراجعه کنند. چراکه معمولا علت اصلی این نوع گریه ها اعتماد بنفس پایین و یا مشکلات روانی مزمن در فرد بوده و بایستی فرد تحت درمان قرار گیرد. 

15-انسان ها پس از گریه کردن از لحاظ جسمی و روانی احساس بهتری میکنند و در واقع سبک و خالی میشوند. (به علت دفع مواد انباشته شده که توضیح داده شد) 

16-گریه یک ابزار برقراری ارتباط است یک زبان جهانی برای درخواست کمک و حمایت اجتماعی. 

17-گریه کمک میکند به آزاد سازی آندورفین ها به جریان خون. آندورفین ها ترکیبات شیمیایی ای هستند که باعث بهبود خلق و خو و تسکین درد میشوند. 


تفاوت گریه در مردان و زنان: 


1-زنان 4 تا 5 برابر بیشتر از مردان گریه میکنند.5.4  بار در ماه. 

2-دختران وپسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید میشود. 

3-پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان 60 درصد بیشتر از مردان میشود. 

4- غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان میباشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند.

5-یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار میدهد. 

6-مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر میشود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد. 

7-اما زنان معمولا  پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه میکنند. 

8-مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه میکنند. 

همچنان علت و فرآیند اشک های احساسی مبهم و رازآلود باقی مانده است. کماکان پرسشهای بدون پاسخ مانده ی بسیاری وجود دارند نظیر: چنانچه گریه کردن به منظور کاهش استرس طراحی گردیده پس فلسفه اشک شوق و شادی چیست؟ و یا اگر گریه یک وسیله ارتباطی با دیگر همنوعان است پس چرا انسانها در خلوت وتنهایی خود نیز گریه میکنند؟


دختر لاته(تیپ ایده آل)

دختر لاته: 

تیپ ایده‌ال زنان جمهوری اسلامی

نوشته:
مجید محمدی 

از ابداعات ده‌نمکی و دوستان در رسوایی قبلی شان معرفی یک شخصیت لات دختر- افسانه- است که همان تیکه‌های لات‌ها را می‌اندازد، جوان‌مردی سرش می‌شود و کله خر است اما معرفت دارد.



فیلم‌های مسعود ده‌نمکی ارزش سینمایی ندارند چون: 

۱) محصول کار جمعی هستند و فیلم‌بردار و تدوین‌گر و بازیگران و دیگر اعضای کادر فنی غیر از نفش‌های خود نقش محوری در کارگردانی و جمع کردن فیلم دارند. بالاخره در وانفسای مشکلات اقتصادی هنرمندان، برای فیلمی بودجه‌ای گرفته شده و عوامل سینمایی می‌خواهند پروژه‌ای راه بیفتد و دیگر اهمیتی نمی‌دهند که فیلم را بسازند و در آخر نام کارگردان، کس دیگری باشد. فیلم‌هایی که محصول کار جمعی باشند معمولا بی‌هویت‌اند و به‌هم ریخته؛ 

۲) این فیلم‌ها از سطح پایین‌ترین فیلم‌های ایرانی نازل‌ترند و صرفا به دلیل فراتر رفتن از خط قرمزهای جمهوری اسلامی (مثل ذکر برنامه‌ی ماهواره‌ای بفرمایید شام و پارتی رفتن) یا به سخره گرفتن آن‌ها (مثل مسخره کردن مکرر گشت ارشاد) و لودگی و مسخره بازی که به کارگردانان عزیز دردانه اختصاص دارد می‌فروشد؛ و

۳) هیچ ارزش افزوده‌ای برای سینما (به عنوان صنعت) از نظر فرهنگی و اقتصادی ندارند و درآمدهای حاصله از آن‌ها به سینما باز نمی گردد بلکه در حوزه‌های دیگر سرمایه گذاری و خرج می‌شوند. 

این فیلم‌ها به دلیل نمایان‌گر ساختن چند موضوع جالب توجه هستند:

۱) انعکاس سیاست‌های سینمایی در یک دوره‌ی خاص، چون این فیلم‌ها - همانند دیگر کارگردانان مورد توجه در دهه‌های شصت و هفتاد برای معاونان سینمایی وزرات ارشاد و دولت مربوطه- ویترین سینمای دولت احمدی نژاد هستند؛

۲) معرفی جامعه از چشم اسلام‌گرایان تمامیت خواه و روش اصلاح آن به سمت اسلامی شدن در این فیلم‌ها. از این جهت این فیلم‌ها دریچه‌ی مناسبی به دنیای درونی این بخش از اسلام‌گرایان هستند چون از رهبر جمهوری اسلامی تا مدیران امنیتی و نظامی و قضایی نظام باید این فیلم‌ها را برای اکران تایید کنند یا مشکلی با آن‌ها نداشته باشند؛ و

۳) واکنش سینماگرانی که با این فیلم‌ها همکاری می‌کنند یا از آن‌ها فاصله می‌گیرند نیز به کار شناخت سینمای ایران در دوران جمهوری اسلامی می‌آید. 

فرمول سینمای اسلامی 
سینمای اسلامی در سه دهه‌ی گذشته به عنوان یکی از شاخه‌های هنر مکتبی به شدت مد نظر اسلام‌گرایان قرار گرفته و صدها میلیارد تومان صرف آن شده است. این توجه ناشی از تاثیری است که اسلام‌گرایان در سینمای غرب و به ویژه ایالات متحده مشاهده می‌کنند. آن‌ها در پی آن هستند که با زبان سینما ایدئولوژی خود را ترویج کرده و بسط دهند. سینماگرانی که خواسته‌اند این سینما را منعکس کنند (قبل از تحول به سینماگران عادی و بدون ادعای اسلامیزه کردن دنیا) مولفه‌های زیر را در آثار خود جای داده‌اند:

۱. تزریق روحانیت و مسجد و امام‌زاده به فیلم‌های خود؛ در این آثار بالاخره اثری از نهادها و شعائر و مراسم دینی دیده می‌شود؛ 

۲. بسته به نوع اسلام‌گرایی مولفه‌های دیگری نیز در آثار آن‌ها دیده می‌شود از مدینه‌ی فاضله‌ی اسلام‌گرایی عدالت‌گرا (در آثار اولیه‌ی مخملباف) تا فرهنگ کوچه بازاری محلات قدیمی که قرار است داستان در متن آن مجرای هدایت‌گری لات‌ها در جهت اسلام‌گرایی فقه‌گرا و نظامی‌گرا باشد (در آثار ده‌نمکی)؛ 

۳. پخش قرآن و اذان و روضه خوانی به مناسبت و بی‌مناسبت در طول فیلم؛

۴. آوردن جملاتی از خمینی و دیگر روحانیون و شخصیت‌هایی که برای روحانیون و مذهبی‌ها الگو به حساب می‌آیند؛ و

۵. در نهایت برتر نشاندن ارزش‌ها و هنجارهای روحانیون و دیگر اسلام‌گرایان نسبت به دیگر شهروندان جامعه. 

در "رسوایی" ده‌نمکی از همه‌ی این عناصر به وفور استفاده شده است تا شکی برای تامین کنندگان مالی جهت حمایت از فیلم بعدی وی باقی نماند. سینما در همه جای دنیا و از جمله ایران هنری گران است و وقتی بخش خصوصی سرمایه‌اش را به این حوزه نمی‌آورد باید دولتی‌ها را کاملا راضی نگاه داشت. 

دختر لاته 
از ابداعات ده‌نمکی و دوستان در ?رسوایی? قبلی‌شان معرفی یک شخصیت لات دختر- افسانه- است که همان تیکه‌های لات‌ها را می‌اندازد، جوان‌مردی سرش می‌شود و کله خر است اما معرفت دارد. او در عین آن که به شرع و عفاف معمول تقیدی ندارد خانواده‌دار است و مدام با خدا سخن می‌گوید. لات مذکری که عاشق افسانه است تنزل رتبه یافته و به یکی از عوامل حاجی بازاری شرور تبدیل شده تا دختر لاته جلوه‌گری بیشتری داشته باشد. اما این دختر لاته قرار است از همه دلبری کند تا هم عامل جذابیت فیلم برای فروش بیشتر باشد و هم این نکته‌ی اسلام‌گرایان را انتقال دهد که بهتر است در و گهر (زنان زیبایی که نباید نشان‌شان داد) به معرض دید عمومی درنیایند. 

جامعه‌ مابه ازای سینمای اسلامی 
جامعه‌ای که سینمای اسلامی دولت احمدی نژاد/خامنه‌ای آن را در هشت سال گذشته منعکس می‌کرد دارای چهار تیپ‌ ایده آل است؛ بازاری که حریص و طماع است و بدون تبعیت از روحانیت فاسد و خبیث می‌شود، لات که در خدمت بازاری پول‌دار و برای هدایت و آدم شدن(در قالب مکتب) آماده‌تر است، روحانی که نباید مورد وسوسه‌ بازاری و زن جماعت قرار گیرد و عارف که ترک دنیا کرده و در برابر حوادث سکوت می‌کند. لات‌ها‌ در زمان جنگ برای ارضای کنجکاوی و سر وصدا به جنگ می‌روند(نگاه کنید به اخراجی‌های ده‌نمکی) اما بعد از جنگ تنها به دنبال دختر خوشگل محله‌اند و جاسوسی بازاری را می‌کنند چون آس و پاس هستند. شخصیت‌های فیلم آنقدر تخت و بی‌هویت و بدون ریشه هستند که بیننده نمی‌توان با هیچیک از آن‌ها همذات(همزاد) پنداری کند و تیپ‌سازی آن از همان ابتدا شکست خورده است. دو شخصیت روحانی و عارف هم در هم فرورفتگی دارند چون روحانی به جای عارف در پشت سرش چشم دارد و آینده را می‌خواند. 

البته دولت اسلامی که هزینه‌ی تولید این گونه فیلم‌ها را به طور مستقیم (قبل از تولید) یا غیر مستقیم (در مرحله‌ی توزیع و پخش) بر عهده دارد در این میان نقشی بازی نمی‌کند چون اگر دولت را به این مجموعه اضافه کنیم روحانی می‌شود کارمند دیوان‌سالاری مذهبی دولتی یا حکومتی‌، لات می‌شود عضو بسیج یا سپاه یا وزارت اطلاعات و بازاری نیز نه با اجاره‌ خانه بلکه با روابط گرم خویش با دولت و امتیازات و رانت‌های ناشی از آن سرمایه‌هایش را افزون می‌کند. عارف اما به نقش خود یعنی سکوت وفادار می‌ماند چون در این بازار مکاره کاری از دستش بر نمی‌آید. 

زنان در این جامعه نقش‌هایی مثل رخت‌شو، خانه‌دار، لیچارگو و وسوسه‌گر را بازی می‌کنند. آن‌ها برای مردها آتش و شیطانی‌‌اند و اگر از پستو بیرون بیایند و اندکی آرایش کنند بدنام و بدکاره تلقی می‌شوند. ما فقط عکس زن حاجی بازاری را می‌بینیم و روحانی و عارف هم بی‌همسرند. همه‌ی این‌ها برای جلوه گری هرچه بیشتر دختر لاته‌ی فیلم است.

از حکومتی تا صنفی 
سینماگران اسلامی هیچ‌گاه در دوره‌ای که دارند سینمای اسلامی خود را تجربه می‌کنند در میان دیگر سینماگران پذیرش نمی‌یابند چون به آن‌ها به عنوان عزیز کرده‌های حکومت و دستگاه ولایت نگاه می‌شود و از امکاناتی برخوردار می‌شوند که دیگران از آن‌ها محروم می‌مانند مثل وام‌های کم بهره، امکانات دولتی، تبلیغات تلویزیونی بی‌دردسر یا تبلیات شهری ارزان‌تر یا تبلیغات درون حکومت. البته بیشتر سینماگران در برابر آن‌ها سکوت می‌کنند چون می‌دانند عصر آن‌ها زود سپری می‌شود. اما هنگامی که تحول یافتند(که سریع اتفاق می‌افتد) هر چه بیشتر از حکومت فاصله بگیرند به هم‌کاران سابق خود نزدیک‌تر می‌شوند.

درمان بیماری با انرژی برق


درمان,الکتریسیته,سیگنال,آسم,سرطان

                  درمان بیماری با انرژی برق
سیستم عصبی موجود در بدن، پیغام‌های الکتریکی را بین بخش‌های مختلف جابه‌جا می‌کند. مثلا برای تنظیم ضربان قلب، ابتدا بافت عصبی موجود در قلب، آهنگ تپش را شناسایی و آن را به مغز منتقل می‌کند.
همچنین از همین طریق دستورات لازم از مغز به قلب انتقال می یابد. برای نمونه هنگام نیاز مغز دستور کارکرد سریع تر را به قلب می دهد. به طور کلی سیستم عصبی انسان پیوسته به تغییرات واکنش داده و به تنظیم عملکرد بدن می پردازد.
سال هاست دانشمندان به فکر شناسایی و شبیه سازی این ارتباطات الکتریکی سیستم عصبی و اصلاح آن در مواردی که این سیستم دچار نقص عملکرد می شود، افتاده اند. قلب مصنوعی را باید یکی از نخستین دستگاه هایی دانست که با این شیوه کار می کند. قلب مصنوعی درواقع دستگاه کوچکی است که سیگنال هایی به قلب فرستاده و تپش آن را تنظیم می کند.
اما دامنه کاربردهای این شیوه می تواند بسیار گسترده باشد. یکی از حوزه هایی که چند سالی است مورد توجه قرار گرفته، استفاده از پالس های الکتریکی مصنوعی برای کنترل سیستم ایمنی بدن است.

درمان روماتیسم مفصلی با الکتریسیته
سیستم ایمنی بدن دربردارنده گلبول های سفید و نیز ماکروفاژهای ویروس خوار است. این مواد در طحال تولید شده و از طریق خون به سراسر بدن می روند و عوامل مهاجم و خارجی را نابود می کنند. در صورت بروز التهاب، سیستم ایمنی بدن به صورت خودکار مواد ضد التهاب تولید می کند. البته سازوکار این سیستم به صورت طبیعی به گونه ای است که جلوی تولید بیش از حد این مواد ضدالتهاب گرفته می شود.
مشکل اینجاست که گاهی این سیستم ایمنی خودش دچار بدکارکردی می شود. در روماتیسم مفصلی (آرتریت روماتوئید) این محدودیت طبیعی مختل شده و مقدار زیادی ماده ضدالتهاب ایجاد می شود. این مواد در مفاصل جمع شده و موجب درد شدید، تورم و حتی آسیب به بدن می شود.
بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی از داروهای ویژه ای استفاده می کنند تا این مواد ضدالتهاب از بین برود، اما این داروها دارای عوارض جانبی زیادی هستند و بدن این افراد در برابر عفونت آسیب پذیر می شود. همچنین گاهی اوقات این داروها برای بسیاری از بیماران تاثیر چندانی ندارد، اما شاید بتوان با ارسال سیگنال های مصنوعی به بدن، این بیماری را کنترل کرد.

امیدی برای بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی
اگر بدن دستور تولید بیش از حد مواد ضد التهاب را می دهد، پس حتما می توان با ارسال سیگنال های مصنوعی به سیستم ایمنی، جلوی تولید بیش از حد این مواد را گرفت. این فکری بود که چند سال پیش به ذهن گروهی از پژوهشگران رسید. آنها در نخستین گام به سراغ 12 بیمار اهل کشور بوسنی رفتند. رایانه کوچکی در گردن این افراد قرار گرفت تا پیغام های الکتریکی مصنوعی را به صورت مستقیم به عصب واگ (شاهراه عصبی که مغز را به اندام های اصلی متصل می کند) ارسال کنند. نتایج به دست آمده نشان داد این شیوه با ارسال دستور کاهش تولید مواد ضد التهاب به طحال توانست موجب کاهش تورم و درد شدید در این افراد شود. از همه مهم تر این که این شیوه برخلاف شیوه های دارویی هیچ عارضه جانبی ندارد. در این شیوه فقط 80 درصد از مواد ضد التهاب نابود می شوند که بسیار ایمن تر از نابودی 100 درصد این مواد توسط داروهای شیمیایی رایج است. درواقع این شیوه توان دفاعی بدن را کاهش نمی دهد.

نوید درمان بیماریهای مختلف
موفقیت شیوه جدید الکتریکی برای کنترل بیماری روماتیسم مفصلی می تواند نویددهنده دستیابی به شیوه های جدیدی برای دیگر بیماری ها باشد. هر عضو بدن با سیستم عصبی به مغز متصل است و در نتیجه با شناسایی مسیر عصبی منحصر به فرد مورد استفاده و ساختار سیگنال های آن می توان عملکرد مختل شده را اصلاح کرد.
البته دادن دستورات مختلف در قالب سیگنال های الکتریکی مصنوعی به رشته های عصبی با یک مشکل اصلی روبه روست و آن هم تجمع عصب های مختلف در کنار هم است که کار شناسایی دقیق هریک از آنها را دشوار می سازد. دانشمندان برای رفع این مشکل میزان الکتریسته وارد شده را تا حدی کم می کنند تا تنها موجب تحریک چند عصب شود.
نکته: درمان با الکتریسیته می تواند درهای جدیدی برای درمان بیماری های مختلف باز کند. شناسایی دقیق ساز و کار ارسال سیگنال به اندام ها و بافت های مختلف بدن و شبیه سازی این سیگنال ها می تواند جایگزین مناسب و بدون دردسری برای بسیاری از بیماری ها باشد
یکی از بیماری هایی که استفاده از الکتریسیته در آن مورد مطالعه قرار گرفته، آسم است. حملات آسم با ترشح هورمون آدرنالین آغاز می شود که این خود موجب برانگیختگی و انقباض سیستم تنفسی می گردد. حال کافی است دستور تولید نورآدرنالین را ـ که برانگیختگی ناشی از هورمون آدرنالین را از بین می برد ـ به بدن داد تا فعالیت های بدن بویژه در سیستم تنفسی به حالت عادی بازگردد.
آزمایش این شیوه روی گروهی از بیماران موفقیت آمیز بود. 81 بیمار مراجعه کننده به بخش اورژانس که دچار حمله آسمی شده بودند، ولی داروهای معمول ضد آسم برای آنها موثر نبود، پس از تحریک الکتریکی به حالت عادی بازگشتند.

الکترودهای هوشمند
بدن به صورت خودکار می تواند بدکارکردی بخش های مختلف خود را شناسایی کند، اما در برخی موارد خودش دچار مشکل می شود. ساخت الکترودی هوشمند که بتواند سیگنال های طبیعی عصب های مختلف را بررسی و هرگونه اختلال را شناسایی کند می تواند گام مهمی در جلوگیری از بیماری های مختلف باشد. در حال حاضر چند شرکت بزرگ در جهان در حال کار روی ساخت الکترودی در ابعاد یک دانه برنج هستند تا بتوانند به پایش شرایط پیغام های الکتریکی رد و بدل شده در سیستم عصبی افراد بپردازند.

درمان سرطان با الکتریسیته
یکی از شگفت انگیزترین کاربرد شیوه مداخله الکتریکی را باید در درمان سرطان دانست. راز این شیوه را باید در میزان بار الکتریکی هر سلول دانست. سلول های بدن دارای بار منفی در درون خود هستند. میزان بار منفی در هر دسته از سلول ها با دیگری متفاوت است. حال با ارسال بار الکتریکی مشخصی به سلول های سرطانی می توان آنها را نابود کرد. خوشبختانه آزمایش این شیوه روی بچه قورباغه ها نشان دهنده امکانپذیر بودن این رویکرد نوین است.
در آزمایشی که سال گذشته انجام شد، دانشمندان توانستند با دادن داروهای ویژه حاوی یون الکتریکی به بچه قورباغه های دارای سرطان، روند رشد سلول های سرطانی را در آنها متوقف کنند.

رشد دوباره اعضای بدن با تحریک الکتریکی
اما شاید شگفت انگیز ترین کاربرد الکتریسیته را باید در تحریک سلول های مختلف برای رشد فراطبیعی دانست. همان طور که اشاره شد هر دسته از سلول های بدن دارای بار الکتریکی مشخصی درون خود هستند.
دانشمندان به این نتیجه رسیدند که همین بار الکتریکی در سلول های جنینی، تعیین کننده اندامی که هر سلول سرانجام به آن تبدیل می شود، است. برای نمونه بار الکتریکی درون سلول های جنینی که به چشم تبدیل می شوند با بار الکتریکی سلول هایی که به روده تبدیل می شوند متفاوت است.
در یک آزمایش، ولتاژ مشخصی به سلول هایی که به روده قورباغه تبدیل می شوند اعمال شد تا این سلول ها بار منفی معادل با بار سلول های چشمی این موجود را بیابند. در کمال تعجب مشاهده شد این سلول ها تغییر کارکرد داده و ساختار چشمی را در سیستم هاضمه حیوان ایجاد کردند.
جالب تر این که با قرار دادن قورباغه ای که یکی از پاهایش کنده شده بود در محلولی ویژه که جریان یون های سدیم در سلول ها را تسهیل می کرد، پای این جانور دوباره رشد کرد و جایگزین پای از دست رفته شد. به کلامی دیگر سیستم تحریک الکتریکی نه تنها می تواند جلوی رشد ناخواسته برخی سلول ها را بگیرد، بلکه حتی می تواند به رشد سلول های دیگر هم کمک کند.

آینده روشن کاربرد الکتریسیته در پزشکی
درمان با الکتریسیته می تواند درهای جدیدی را برای درمان بیماری های مختلف باز کند. شناسایی دقیق ساز و کار ارسال سیگنال به اندام ها و بافت های مختلف بدن و شبیه سازی این سیگنال ها می تواند جایگزین مناسب و بدون دردسری برای بسیاری از بیماری ها باشد. همچنین می توان ابزارهایی برای ارزیابی سیگنال های الکتریکی درونی بدن برای پایش کارکرد درست اندام های مختلف طراحی نمود. آنچه مشخص است این که دانش پزشکی هنوز ابتدای این مسیر است و آینده ای روشن را می توان برای این حوزه دید.
منبع: newscientist

خانه های اصیل ایرانی

خانه های اصیل ایرانی اتاق خواب نداشت


هر جایی که هوس می کردی می خوابیدی. چون خوابیدن اصالت نداشت...

خانه های قدیمی را که می بینم این نکته را درک نمی کنم که آن زمان که امکانات در حد بسیار پایین تری از حالا بوده و قدرت و توان اقتصادی مردم نیز با امروز قابل مقایسه نبوده چگونه پدران ما اینقدر برای زیبایی و آراستگی محل زندگیشان تلاش و هزینه می کردند. آنها به تک تک عناصر یک خانه به شکلی هوشمندانه شخصیت می دادند و به همه ابعاد فرهنگی و کارکرد یک منزل مسکونی به طرزی دقیق همت می گماردند و به خانه تنها به عنوان محل خواب و استراحت نگاه نمی کردند.

عناصر زیباشناختی به طرزی هنرمندانه آرامشی را به روح ساکنان این منازل تزریق می کردند که هم اکنون نیز این آرامش را با اندکی درنگ در این خانه ها عمیقا احساس می کنیم.
اما اکنون خانه های ما تنها زندان هایی هستند فاقد هیچ روح و معنایی. آپارتمان های قفس مانندی که تنها کارآیی شان دادن مجالی است برای خوابیدن و خستگی در کردن که آن هم با دغدغه ها و استرس های روزمره مان به سادگی قابل حصول نیست. اگر قرار باشد ساعاتی مداوم در یک آپارتمان بمانیم دلمان میگیرد و هر لحظه قصد فرار می کنیم. خانه های قدیم اما محل زندگی بودند. روزها هم که در آن سپری می کردی خسته و آزرده نمی شدی.
حوض و باغچه، اندرونی و بیرونی، زمستانی و تابستانی، مطبخ و مصلی، پذیرایی و هشتی و... همه را داشت اما جایی به نام اتاق خواب نداشت. هر جایی که هوس می کردی می خوابیدی و رختخوابی پهن می کردی و دلت را صفا می دادی. گاهی در حیات و روی تخت روی حوض، گاهی ایوان و گاهی پشت بام اتاق خوابت می شد. با اینکه فضای زیادی در خانه ها وجود داشت جایی را اختصاص به خواب نمی دادند. چون خوابیدن اصالت نداشت.اصل بر زندگی و جلای روح در فضای گرم منزل بود. اما آپارتمان های امروزی ما حتی اگر 40- 50 متر هم زیربنا داشته باشد اتاق خواب دارد. اتاقی برای خوابیدن که تختخوابی بزرگ و بی تناسب دائما در آن ما را به خوابیدن فرامی خواند. تنها کار مفیدی که می شود در آپارتمان کرد.
مبل ها و تخت خواب و وسایل و تلویزیون هر کدام جایگاه مشخصی دارند در زندگی آپارتمانی. برای همه اینها جایگاهی باید درنظر گرفت اما جای خودمان معلوم نیست. جای تنفس روحمان تعیین نشده. قبله آپارتمان های ما هم تلویزیون است. همه وسایل خانه با تناسب با محل تلویزیون چیده می شوند و مهمانی های ما جای تلویزیون دیدن است و در پایان فیلم و سریال همگی از هم خداحافظی می کنیم و به قفس خودمان می رویم. زن و شوهرها با تلویزیون، کامپیوتر، تبلت و موبایلشان بیش از همسرشان تعامل و مصاحبت دارند. هیچ حرفی برای گفتن برای یک زوج وجود ندارد و هر کدام سر در تنهایی خویش، سر در لاک تکنولوژیک خود منتظر فرارسیدن ساعت خوابشان هستند.

دیگر خبری از گفتگو های صمیمانه نیست. خبری از شعرخوانی و ضرب المثل نیست. بازی های بچه گانه هم دیگر جای خود را به کامپیوتر و پلی استیشن داده اند و خانه ها مجموعه جزایری هستند که هر کسی در جزیره تنهایی خویش آرام گرفته و به دیگری کاری ندارد.


دلم می گیرد وقتی می بینم که چقدر در این آپارتمان های قفس مانند بی روح چیزهای ارزشمندی را از دست داده ایم.

چقدر تنها شده ایم و چقدر زندگی هایمان بی کیفیت شده. این آپارتمان ها که خانه نیستند. خانه هم خانه های قدیم!