Tuesday, April 8, 2014

اسلام کلیسا ندارد!

اسلام کلیسا ندارد!
محمد مجتهد شبستری

قاضی القضاة ما مدتی است خود، یک طرف دعوا قرار می‌گیرد و آتشی را که ۳۵ سال است با ترورمتفکران دگراندیش روشن کرده اند هر روز شعله ورتر می‌سازد.

۱- قاضی القضاة جمهوری اسلامی ایران در سخنان اخیر خود گفته است:
«وقتی اصول اسلامی به این افراد روشنفکر نما گوشزد می‌شود در مقابل می گویند: از کدام اسلام حرف می‌زنید، زیرا اسلام قرائت‌های گوناگون دارد. این در حالی است که اسلام واقعی چیزی جز آن چه که حضرت امام خمینی (س) از آن با نام اسلام ناب محمدی(ص) یاد می‌کردند نیست یعنی همان اسلامی که در آن ایمان قوی، توحید، عزت، جهاد و دفاع وجود دارد و متخصصان حوزی و مراجع تقلید کارشناسان واقعی آن هستند... نسبی گرائی در عالم فهم و شناخت پاسخ‌های قانع کننده متقنی دارد که در موضع خودش محل بحث و تدقیق قرار گرفته است... مخالفت با اعدام در واقع مخالفت با حکم اسلام است زیرا قصاص نص قرآن کریم است در برابر نصوص اسلامی همانند حکم قصاص نمی‌توان گفت که کدام قرائت چه می‌گوید زیرا ما یک اسلام بیشتر نداریم که مرجع معتبر و صحت و تفسیر آن هم فهم روشمند و مضبوط مراجع تقلید و علمای دین است» (خبرگزاری ایسنا) 
۲- آقای قاضی القضات با تریبون یک طرفه‌ی تهاجمی که در اختیار دارد هر چند وقت یک بار ضمن سخنانش گریز به صحرای کربلا می‌زند و به الهی‌دانان نو اندیش و حقوق‌بشر خواه ایران حمله می‌کند، آنان را به غزب زدگی، تهاجم فرهنگی، روشنفکر نمایی، نسبی‌گرائی باطل و مانند این‌ها متهم می‌سازد و با این کار فضای بسیار محدود نفس کشیدن آنان را در این جامعه هر روز بیش از پیش محدود می‌کند. 
۳- وظیفه قاضی القضاة پاسداری بی‌طرفانه از حقوق معنوی و مادی همه شهروندان کشور بدون کوچکترین تبعیض است. اما قاضی القضاة ما مدتی است خود، یک طرف دعوا قرار می‌گیرد و آتشی را که ۳۵ سال است افراد و گروه‌هایی با ترور معنوی و گاهی فیزیکی متفکران دگر اندیش در این کشور روشن کرده اند هر روز شعله ورتر می‌سازد. 
۴- در باب قرائت جدید از احکام قرآن که آقا لاریجانی به آن حمله می‌کند سه موضوع کاملا متفاوت زیر را باید از یکدیگر جدا کرد.
الف  در متون دینی اسلام چه حکم‌هائی موجود است؟
ب  آیا مسلمانان مکلفند همیشه به آن احکام عمل کنند؟
ج  قرائت جدید متون دینی چگونه شکل می‌گیرد.

مغالطه عظیمی که امثال آقای لاریجانی آن را ترویج می کنند خلط ناروای دو موضوع نخست با یکدیگر است. آنان می‌گویند چون حکم قصاص (اعدام) در قرآن موجود است مسلمانان این عصر هم مکلفند حتما مجازات اعدام را اجرا کنند. این سخن به این جهت مغالطه است که از وجود یک حکم در قرآن، وجوب عمل به آن حکم در هر عصر را نمی‌توان استنتاج کرد. این «باید» از آن «است» در نمی‌آید. اساس اختلاف نظری الهی‌دانان نواندیش ایران با امثال آقای قاضی القضاة در باب احکام اسلامی از همین موضوع اساسی شروع می‌شود.
 
۵- واضح است که تا آیه قصاص تفسیر نشود هیچ حکمی از آن به دست نمی‌آید. مسأله اساسی این است که آیه قصاص و امثال آن تفسیر واحد ندارد. از آیات احکام قرآن می‌توان دو گونه تفسیر ارائه کرد «تفسیر تاریخی و تفسیر غیر تاریخی» تفسیر سنتی فقیهان ما از آیات احکام تفسیر غیر تاریخی است (احکام موجود در قرآن را ابدی می دانند) اما تفسیر الهی دانان نو اندیش از آن آیات تفسیر تاریخی است (آن احکام را ابدی نمی دانند و بر اساس این تفسیر اعدام و مانند آن را کنار می گذارند). هر کدام از این دو گروه هم از نظریات و ضوابط روشمند فهم و تفسیر سود می‌جویند. عملاً دو خط تفسیری متفاوت وجود دارد.
در این معرکه آراء پرسش جدی نواندیشان از فقیهان این است که به چه دلیل آنان باید نظریات و ضوابط روشمند فهم و تفسیر خود را کنار بگذارند و تابع نظریات و روش‌های فقیهان شوند؟ آقای لاریجانی به صراحت می گوید «مرجع معتبر و صحت تفسیر آن (اسلام) فهم روشمند و مضبوط مراجع تقلید و علمای دین است» ما می‌پرسیم منحصر کردن اعتبار و صحت به فهم و روش مراجع و علمای رسمی چه دلیل قانع کننده‌ای دارد. مگر اسلام کلیسای کاتولیکی دارد تا آن کلیسا بگوید همه در تفسیر متون دینی باید از ما پیروی کنند؟! جان کلام در باب اختلاف نظری الهی دانان نواندیش و فقیهان همین پرسش است که گفتم. اگر قاضی القضاة ما پرسش اساسی و جدی فلسفی کلامی نواندیشان را غرب زدگی، تهاجم فرهنگی، نسبی گرائی باطل، روشنفکر نمایی و مانند آن می نامد یا تجاهل می‌کند و یا . . . 
۶- و اما موضوع سوم، یعنی چگونگی شکل گرفتن تاریخی و مقبول شدن فرهنگی قرائت‌های متون دینی، خود داستانی دیگر است که فراتر از بحث‌های نظری و استدلالی و تفسیری محض است. قرائت‌های متون دینی را گرچه صاحب نظران پدید می‌آورند اما تبدیل شدن آن‌ها به یک سنت مقبول الهیاتی و دینی در فرهنگ یک جامعه در زمان طولانی رخ می‌دهد و گاهی چندین قرن طول می‌کشد. مگر همین روش فقیهان ما (قرائت آنان از احکام قرآن) جز یک پدیدۀ تاریخی است که در طول قرن‌ها شکل گرفته؟ تنها با تحلیل تاریخی می‌توان فهمید که مقبولیت این قرائت‌ها با دخالت و تأثیرگذاری کدامین علل و عوامل تایخی رخ داده است چگونه آنچه در آغاز یک بدعت و حتی کفر به شمار می‌امد در طول زمان بخشی از یک دین گشته است. تاریخ ادیان نشان می‌دهد هر قرائت جدید، نخست با مقاومت شدید و حمله عنیف بنیادگرایان و محافظه کاران روبرو می‌شود و بدعت یا کفر به حساب می‌آید. در جامعه‌هائی که قدرت دینی و سیاسی یکی شده است اصحاب قدرت از شنیده شدن صدای نوآوران با تمام قوا و لطایف الحیل جلوگیری می‌کنند، وضعی غوغا آمیز پدید می‌آورند تا داوری منصفانه فلسفی و الهیاتی درباره آن قرائت میسر نگردد و توانایی‌ها و کارآمدی‌های آن قرائت در بیان حقیقت و معرفت دینی و کارکردهای آن در زندگی اجتماعی آشکار نشود. آنان به اصحاب آن قرائت زمان نمی‌دهند تا به نواقص کار خود پی ببرند و مبانی و دلائل خود را منقح سازند و آن را در واقعیت عینی زندگی تاریخی اجتماعی انسان با آزمون و خطا به محک بزنند و اصلاح کنند تا بسط تاریخی پیدا کند و عاقبت به یک جریان نیرومند مبدل شود و عملا در پاسخ دادن به پرسش‌های نظری و عملی حجت به شمار آید.

اما گاهی بخت، قرائت نواندیشان را یاری می‌کند، علل و عوامل گوناگون تاریخی به کمک و تقویت آن می‌شتابند، آن قرائت علیرغم همه حمله‌ها سرپا می‌ماند و دوام می آورد و رشد می کند، بسط تاریخی پیدا می‌کند و در فرهنگ و سنت جامعه ریشه می‌دواند و به صورت یک قرائت رسمی شناخته می‌شود. واقع این است که به هر اندازه قدرت دینی و قدرت سیاسی از یکدیگر جدا شده باشند به همان اندازه امکان بررسی مبانی و دلائل نظری آن قرائت جدید با انصاف علمی، محتمل تر می‌شود، الهیات با منطق خودش سنجیده می‌شود و سیاست با منطق خودش. ظهور پروتستانیسم در اروپا یک مثال بارز برای این روند تاریخی است که توضیح دادم.

آنچه گفتم به وضوح نشان می‌دهد که ممکن است در مقام داوری علمی یک قرائت کاملا قابل دفاع باشد اما قدرتمندان بنیادگرا و محافظه کار آن را در نطفه خفه کنند و مانع از بسط تاریخی آن و مقبول افتادن آن در فرهنگ و سنت جامعه گردند.
 
۷- متأسفانه پس از پیروزی انقلاب در ایران اقتدارگرایان نگذاشته‌اند صدا و منطق الهی دانان نواندیش در جامعه به درستی شنیده شود. با تمام توان و با لطائف الحیل فراوان جلو تبدیل شدن این تفکر به جریان فرهنگی را گرفته‌اند تا اصلاً معلوم نشود مدعای طرفداران آن چیست، تا مبانی و دلائل آنان در آزمایشگاه زندگی واقعی مردم ایران چکش نخورد، تا توانایی‌ها و کارآمدی‌های آن آشکار نگردد و همیشه به صورت نوزاد ناقص الخلقه باقی بماند و عاقبت بمیرد و دفن شود! این آن چیزی است که در این ۳۵ سال اتفاق افتاده است.

آقای لاریجانی اگر می‌گفت نگذاشته‌ایم و نخواهیم گذاشت تا قرائت جدید از اسلام شکل بگیرد سخن صد در صد مطابق واقع گفته بود. اما ایشان (به اصطلاح) آدرس عوضی می‌دهد و می‌گوید دین اسلام که قرائت‌های گوناگون ندارد!
 
۸- آیا می‌توان امیدوار بود که نه قرن‌ها بلکه تنها ۲ دهه این شمشیرهای آویزان که همیشه بالای سر اصحاب قرائت انسانی از دین نگاه داشته اند کنار رود تا آن‌ها نظراً و عملاً کاملاً فعال شوند، آنگاه معلوم شود این قرائت چه در چنته دارد و محتوا و اثر و نتایج نظری، سیاسی و اجتماعی آن کدام است؟! 

به نظرم آن تحولات سیاسی که در سال‌های اخیر در کشورهای مسلمان چون مصر، تونس، لیبی و .. اتفاق افتاده و می‌افتد در مسیر پیدایش یک قرائت انسان محور از دین اسلام قرار دارد. دلیل من این است که آنچه مردم مسلمان و غیر مسلمان این کشورها می‌خواهند نه کنار گذاشتن اسلام بلکه زیستن با «حقوق بشر» است، زیستن با «شرافت شایسته انسان» است. این مطالبه مهم برای مسلمانان چیزی غیر از مطالبه قرائت انسان محور (و نه قدرت محور) از اسلام نیست. مطالبه مردم ایران هم همین است و نه جز این. پس من حق دارم به آینده امیدوار باشم.
 
منبع: وب سایت نویسنده

شجره نامه پیامبر اکرم اسلام


Description: cid:1.1963641248@web160704.mail.bf1.yahoo.com

روزگاری اورمیه این گونه بود!!

: اينجا سواحل مديترانه يا اروپا نيست, همين اورمیه خودمونه...ا


درياچه مارميشو - اروميه



ارتفاعات دالامپر - اروميه


درياچه (سابق!!!) اروميه



بر فراز سد شهر چاي اروميه



سير داغي (به فارسي : كوه مرموز ، كوه اسرار) - اروميه



پيست اسكي خوشاكو - اروميه



ساحل درياچه اروميه



مزارع گندم - اروميه



تالاب چي چست - اروميه



ارتفاعات دالامپر - اروميه



پارك ائللر باغي - اروميه



ارتفاعات اروميه



ارتفاعات اروميه



ارتفاعات اروميه



ارتفاعات اروميه



فلامينگوهاي مهاجر - درياچه اروميه



دستگاه آفرينش خداوندگاري

ويژگي‌هايي چند از دستگاه آفرينش خداوندگاري

ـ خداوندگار ما بوده و هميشه‌ خواهدبود. تدبيركنندة كارها هموست كه آفريش را از خود و براي خود و با آشكارسازي ذره و بيرون آوردن ذره‌ها  از ذرة آغازين و ذره‌ها از ذره ها آغازكرده‌است. 

ـ او زنده بوده، و آغارگر زندگاني هموست. او آب را آفريد و آن را ماية زندگاني ساخت.

ـ هر زنده‌اي كه به سوي او رود زنده مي‌ماند و هرانچه كه از او دور شود، رو به سوي ‌نابودي دارد.

ـ همه چيز را هماهنگ(متقارن) آفريده جز زندگاني را؛ تا بگويد آن سوي ديگر زندگاني خود من هستم. بدين‌گونه باز هم زندگاني هماهنگ است؛ زيرا يك سوي زندگاني خداوند، و سوي ديگر آن آفريدگان اويند.

ـ همه چيز را ‹جفت› آفريده تا بگويد ‹تك› و تنها و يگانه من هستم و بس. من نمايندة يگانگي‌ام و آفريدگانم نمايندة چندگانگي و چندگونگي. زيرا از جفت‌هاست كه چندگونگي برمي‌آيد.

ـ پروردگار ما در روند آفرينش خويش، در آغاز، ماية هرچيزي را آفريده، سپس آفريده را سامان بخشيده و بياراسته. سپس انداره‌هاي آفريده را در نهاد آن گذارده. سپس راه‌وروش بالندگي را به او آموخته و او را به راستي و درستی رهنمون شده است، تا او به اوج توان خويش برسد. پس از اين پنج مرحله، كم‌كمك او را از اوج به سوي فنا مي‌برد تا هرچه جز اوست، پاينده نماند.

ـ او روشنايي كيهان است. او روشنايي‌بخش آفريدگان نيست بلكه روشنايي آنهاست يعني بي نور او؛ همة آفريدگان تنها كالبدهايي تاريك بوده‌اند و ناديدني؛ و اين نور خداوندي بوده كه به آنها زيور آشكارشدن را بخشيده. تاريكي را نيز آفريده تا ارزش روشنايي آشكار شود.

ـ ماده را كه آفريد، ‹پاد› آن را نيز آفريد تا به هنگامة نياز يكديگر را ناكارامد سازند و از چيرگي ماده بر كيهان پيشگيري شود.

ـ ماده و انرژي را نسبت به يكديگر دگرگون‌پذير ساخته تا روند كار آفرينش بسامان شود.

ـ چهار نيرو را بر كيهان چيرگي داده تا كار آن را سازمند كنند و از آشفتگي در آن جلوگيرشوند.

ـ همة آفرينش رو به سوي او دارد و اوست نگاهبان و نگاهدار آفريدگان.

ـ هرآنچه را كه از آفرينش او به چشم ما مي‌آيد، گنجينه‌اش نزد اوست و تنها به اندازة توان خود نسبت به آفريده‌هايش آگاهي داريم.

ـ هر چيزي را كه آفريده اندازة آن را نيز نگاه‌داشته تا به ما بفهماند از اندازة هيچ چيز درنگذريم و قدر هر چيزي را بدانيم.

ـ در دستگاه آفرينش خداوندی همه چيز استوار و پابرجا آفريده شده،‌ و كجي و كجروي در آن راه ندارد. آفرينش هرچيزي را نيز نيكوگردانيد.

ـ آمار همه آفريدگان را در كتاب خويش دارد و هيچ چيز از چشم بسيار بيناي او دور نمي‌ماند.

ـ همة آفريدگان چه زنده و چه بيجان، به آفرينش او آگاهي دارند و تسبيح‌گوي اويند. اين آگاهي و نيز بيان اين آگاهي را نيز خود او در نهاد آفريدگان نهاده است.

ـ او سرچشمة هستي است و همة آفريدگان به او پيوندخورده‌اند. از همين روي به همه چيز آگاه، و بر هر چيز تواناست.

بهمن ماه 1385 ـ احمد شماع‌زاده


دزدی به زبان ساده!!

گزارش "علی طیب نیا"  وزیر اقتصاد و دارائی در اجلاس اخیر مجلس خبرگان 

اشاره:
آقای طیب نیا به زبان اقتصادی صحبت کرده و مسلما نمیتوانسته موضوع را بازترکند ولی خوب است کمی با زبان عامه صحبت کرد تا بهتر شیرفهم شویم:
موضوع از این قرار بود که آقای احمدی نژاد را آوردند تا دارایی دولت(نه حکومت) را که در اصل دارایی ملت است به جیب حکومت بریزد که ریخت. احمدی نژاد که دید پول ندارد که به ملت بدهد دستکم بابت حقوق کارکنان خودش رئیس بانک مرکزی پیشین را عزل کرد و از خودش یکی را آنجا گذاشت تا هرچه به او گفت انجام دهد. از طریق او اسکناس بدون پشتوانه چاپ کرد و به جای حق و حقوقشانبه دست مردم داد. 

میدانید پول بدون پشتوانه یعنی چه؟ یعنی یک مشت کاغذ که رنگی و به شکل اسکناس چاپ شده اند. پس دومین دزدی از ملت این بود که به جای اینکه به آنها پول بدهد کاغذ داد. در نتیجه پول ملی بی ارزش شد. وقتی پول ملی بی ارزش شود یعنی حکومت(نه دولت) از ملت دزدیده و به جیب خود واریز کرده است.

میزان این دزدی یعنی نوع دوم چقدر بود؟ هفتاد در صد کل دارایی ملت.

چگونه؟"
میزان و معیار پول ملی با ارزهای خارجی مقایسه میشود و از آنجا که ارزش پول ملی نسبت به ارزها حداکثر به یک سوم رسیده پس دارایی ملت به یک سوم تنزل یافته است. حالا اسمش را هرچه میخواهید بگذارید تورم یا کاهش ارزش پول ملی یا چیز دیگری.

یک خارجی از من پرسید حقوق بازنشستگی ات چقدره؟ چون او تومن و ریال را نمیشناخت به او گفتم هزار تا(پول ملی خودشان) را گفتم. خیلی تعجب کرد و گفت: مادربزرگ من که هشتاد و پنج سالشه و تنها یک نفره سه هزار تا میگیره و تو با یک خانواده هزارتا؟ گفتم من هم پیشترها سه هزارتا میگرفتم ولی الان این طوری شده. بیشتر تعجب کرد و پرسید یعنی حقوقت را کم کرده اند؟ گفتم نه کم نکرده اند ازش دزدیده اند. او که دیگه خیلی گیج شده بود گفت من نفهمیدم خوب درستشو بگو تمومش کن. گفتم ارزش پول ما در برابر ارزهای خارجی به یک سوم رسیده بنابراین پیشتر سه هزارتا میگرفتم و اکنون یک هزارتا!!!! یعنی دوهزار تا شو حکومت از من و از همه ایرانیان دزدیده!!

سخنان آقای طیب نیا:

«در دولت قبل، از یک سو در حوزه سیاست خارجی به جای تعامل سازنده، رویکرد تقابل جویی به تشدید تحریمها انجامید و در سیاست گذاریهای داخلی به ویژه سیاستهای اقتصادی به نوعی رفتار می شد که عملاً اقتصاد ما در جهت افزایش وابستگی بودجه های سالیانه کشور به منابع نفتی حرکت می کرد.
نتیجه این سیاستها، خود را به صورت افزایش نامعقول و غیرمنطقی واردات و آسیب پذیری بیشتر اقتصاد کشور از تحریم های خارجی نشان داد. در حقیقت طی این سال ها ما دقیقا در جهت عکس سیاستهای اقتصاد مقاومتی که به منظور کاهش آسیب پذیریهای نظام طراحی شده بود، حرکت کردیم و سمت گیری مان در راستای افزایش وابستگی به بیگانگان قرار گرفت که مجموعه این عوامل ما را در شرایط بسیار مخاطره آمیزی قرار داد.
با تشدید تحریم ها ابتدا درآمدهای نفتی کشور و درآمدهای ناشی از صادرات کالاهای پتروشیمی کاهش پیدا کرد و در نتیجه آن بودجه دولت دچار عدم تعادل شد، متعاقب این امر، هزینه‌های عمرانی دولت و نیز واردات کالاهای واسطه‌ای و مواد اولیه و ماشین آلات از خارج کاهش پیدا کرد که معنای آن آسیب به تولید و اشتغال کشور بود.
بنابراین مجموعه ای از مشکلات و چالش ها در کشور بوجود آمد که ناشی از ترکیب چند عامل اقتصاد بیمار، سوء تدبیرها و ساختار اقتصادی بیمار و ناسالم به ارث رسیده از دوران قبل از انقلاب و برخی از سوء مدیریتهای اخیر بود که در کنار تحریمهای خارجی باعث آشکار شدن مختصات منفی بی سابقه ای در اقتصاد کشور شد.
دولت جدید در شرایطی کار خود را آغاز کرد که اقتصاد ما در موقعیتی خطیر قرار داشت و از جمله مهم ترین چالشهای آن، ترکیب همزمان رکود اقتصادی و تورم بود.
متاسفانه در هر دو زمینه مذکور ما در شرایط بسیار ویژه ای قرار داریم، رشد اقتصادی ما در سال 1391، منفی 5.8 درصد بود که معنای آن این است که مجموعه کل تولید کالا و خدمات جامعه، در سال مذکور نه تنها افزایش پیدا نکرد، بلکه 5.8 درصد کاهش نیز یافت و اگر رشد جمعیت را هم به حساب آوریم، به معنای آن خواهد بود که میزان درآمد متوسط شهروندان ایرانی حدود هفت درصد طی یک سال کاهش پیدا کرده که وضعیتی بسیار مخاطره آمیز است.
این در حالی است که برای رسیدن به اهداف سند چشم انداز، باید به یک نرخ رشد هشت درصدی دست می یافتیم و متاسفانه در حال حاضر برآوردهای ما نشان می دهد که حتی دیگر با نرخ رشد هشت درصد هم نمی توان به اهداف سند چشم انداز رسید و برای حصول آن رشد حداقل 11 درصدی لازم است.
رشد منفی 5.8 درصدی اقتصاد کشور در شرایطی رخ داده که ما با یک جمعیت جوان و نوعا جویای کار روبرو هستیم.
متاسفانه ایجاد اشتغال طی سالهای اخیر وضع بسیار نامناسبی داشته است بر اساس آمار رسمی بانک مرکزی، در طول فاصله سال های 1385 تا 1390 سالانه حدود 14 هزار نفر به تعداد شاغلین اضافه شده‌اند و این در حالی است که طی سال های 1380 تا 1385 سالانه 695 هزار نفر به تعداد شاغلین افزوده شده است.
همه اینها در حالی است که آمار ایجاد شغل در سال 1390 منفی 200 هزار نفر بوده است، یعنی در آن سال نه تنها شغل جدیدی ایجاد نشده، بلکه 200 هزار نفر از شاغلین هم شغل خود را از دست داده‌اند و این وضعیت در سال 1391 از این هم بدتر شده است.

این مهم ترین آسیب به امینت ملی است، بخصوص اگر بدانیم که نرخ بیکاری در بین جوانان به مراتب از نرخ بیکاری عمومی فراتر بوده و این شاخص در بین جوانان تحصیل کرده افزایش بیشتری هم می یابد.
در سال 1391 متوسط نرخ تورم 32 درصد و البته به صورت ماهانه در حال افزایش بود به طوری که در خرداد ماه سالجاری نرخ تورم نقطه به نقطه به 42 درصد رسید که معنایش این است که سطح عمومی قیمتها در خرداد سال 1392 نسبت به خرداد سال 1391 معادل 42 درصد افزایش پیدا کرده است.
ترکیب تورم بالای 42 درصد با نرخ رشد اقتصادی منفی پنج درصد در تاریخ اقتصاد کشور بی سابقه است.
در سال 1391 رشد سرمایه گذاری در کشور نیز معادل منفی 21.9درصد بوده که معنایش این است که میزان سرمایه گذاری در کشور 22 درصد کاهش پیدا کرده است.
همچنین در سال 1391 سرمایه گذاری در حوزه ساختمان 32 درصد و در حوزه ماشین آلات و تجهیزات 14 درصد کاهش داشته است و مجموعا در همه بخشها، بجز بخش کشاورزی که رشد مثبت اندکی داشته، با کاهش مواجه بوده ایم که این وضعیت در بخش صنعت بحرانی تر از بقیه است.
در مواجهه با تورم رکودی، بسته سیاستی دولت بسیار محدود است، زیرا اگر بخواهیم برای مقابله با تورم از سیاستهای انقباضی پولی استفاده کنیم، خودبخود موجب تشدید رکود شده ایم و در مقابل اگر برای مقابله با رکود بخواهیم سیاستهای انبساطی پولی را به کار بگیریم، خودمان باعث تشدید تورم در کشور خواهیم شد و شاید از همین رو باشد که در کتابهای اقتصاد کلان معمولا از این امر به عنوان یک معما یاد می کنند.
دومین چالش دولت در ابتدای کار، ساختار نامتعادل بودجه کشور در سال 1392 بوده است، در قانون بودجه مصوب سالجاری، میزان منابع دولت 210 هزار میلیارد تومان تعیین شده بود و این در حالی است که در پنج ماهه نخست امسال و در ابتدای کار دولت یازدهم متوجه شدیم، درصورت ادامه آن روند، تا انتهای سال، دولت تنها می توانست 103 هزار میلیارد تومان منابع درآمدی وصول کند.
با وجود همه این تنگناها و لزوم تلاش دولت برای افزایش میزان تحقق درآمدهای خود، از آنجا که دولت یازدهم نمی خواست در شرایط رکودی، فشار مضاعفی را برای اخذ مالیات به مردم تحمیل کند، همه اهتمام خود رامصروف تحقق به موقع منابع کرد اما با این وجود، مجموع درآمدهای دولت در 11 ماهه امسال تنها 114 هزار میلیارد تومان بوده است.
با این همه و با همه فشارهای وارده در جهت انقباض هزینه‌های جاری دولت، تا کنون توانسته ایم حدود 10 هزار و 900 میلیارد تومان برای طرح های عمرانی دولت هزینه کنیم اما این در حالی است که مجموع طرح های عمرانی بر جای مانده دولت، بالای 400 هزار میلیارد تومان است.
بررسی اقتصاد ایران موید آن است که نیروی محرکی که همواره اقتصاد ما را از رکود خارج می کرده، درآمدهای نفتی و تزریق آن به اقتصاد از طریق طرح های عمرانی و در نتیجه افزایش اشتغال و رونق کسب و کار بوده است.
این یک آسیب است و یکی از اهداف اقتصاد مقاومتی نیز چاره جویی برای رفع این آسیب و رهایی از اقتصاد نفتی به این معنا است که ما سرنوشت و زندگی خود را به درآمدهای نفت گره نزنیم و مقام معظم رهبری نیز به خوبی این مهم را در قالب سیاستهای اقتصاد مقاومتی مورد تاکید قرار داده اند.
تراز مالی هدفمندسازی یارانه‌ها یکی دیگر از مشکلات جدی دولت بوده است، تنها در سال 1392 ماهانه حدود 3500 میلیارد تومان یارانه نقدی به مردم پرداخت کرده ایم که سرجمع سالانه آن 42 هزار میلیارد تومان یعنی چهار برابر منابع عمرانی دولت می شود و این جای تأسف دارد که چهار برابر چیزی که باید صرف سرمایه گذاری بشود صرف پرداخت نقدی در جامعه، آن هم به طور برابر و به همه افراد، اعم از ثروتمند و نیازمند می شود؛ یعنی این یارانه به کسانی داده می شود که چه بسا یک هزارم درآمد آنها نمی شود و در کنارش هم به مردم فقیر و محرومی که چه بسا یارانه پرداختی، 100 درصد درآمدشان را تشکیل میدهد.
مسکن مهر در مقیاسی بی سابقه تاسیس تعداد دو میلیون و 300 هزار واحد مسکن ارزان قیمت را هدف گذاری کرد و به این شکل برای دو میلیون و 300 هزار خانوار مطالبه ایجاد کرد. منبع تامین مالی مسکن مهر استقراض از بانک مرکزی بود و این در حالی است که پول پرقدرت یعنی پایه پولی در ایران، حدود 100 هزار میلیارد تومان است، به این معنا که از ابتدای خلق پول توسط بانک مرکزی تاکنون، 100 هزار میلیارد تومان پول (به مفهوم اسکناس) در کشور چاپ شده و این در حالی است که 42 هزار میلیارد تومان از این رقم، مربوط به مسکن مهر است.
در واقع ما با چاپ پول بدون پشتوانه، تورم را به عنوان یک مالیات به عامه مردم تحمیل کرده‌ایم و از محل مالیاتی که از عموم مردم گرفته ایم، برای بخشی از جامعه مسکن تهیه کرده ایم! شما مطمئن باشید که اگر دولت یازدهم هم می خواست همین سیاست را ادامه دهد و دوباره به منابع بانک مرکزی متوسل شود، قطعا امروز نمی توانست در کنترل تورم موفق باشد.
اگر چه دولت توفیقاتی در مذاکرات هسته ای به دست آورد و ما امیدواریم که فشارهای وارده بر ما کاهش پیدا کند، اما در مقام برنامه ریزی، دولت هرگز خوشبینانه عمل نکرده و نخواهد کرد و ما بنای خود را برآن گذاشته ایم که برای شرایط سخت تر نیز آمادگی کامل داشته باشیم و باید بتوانیم در هر شرایطی مشکلات خود را در داخل و با تکیه بر قابلیت های موجود در کشور حل و فصل کنیم.
نخستین موضوعی که دولت در شروع به کار خود به آن پرداخت، مهار تورم افسار گسیخته بود، مقام معظم رهبری در سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی به درستی به این امر اشاره کرده اند که وابستگی به نفت در بودجه دولت باید قطع شود و سایه سنگین دولت بر سیاست های پولی بانک مرکزی و تاثیر آن بر افزایش یا کاهش حجم پول مرتفع شود.
نخستین اقدام دولت جدید برای کنترل تورم، ایجاد انضباط مالی و تلاش برای کاهش هزینه ها بود، به این معنا که سعی کردیم بالغ بر 400 هزار میلیارد تومان طرح های عمرانی نیمه تمام کشور را اولویت بندی کرده و منابع را فقط به طرح هایی اختصاص دهیم که اولا توجیه فنی و اقتصادی دارند و ثانیا در مراحل انتهایی کار قرار گرفته و با تزریق مبالغی اندک آماده بهره برداری می شوند.
امروز در یکی از معدود سالهایی به سر می بریم که کسری بودجه دولت برابر صفر و بودجه کاملا متعادل است.
من به عنوان کسی که در اغلب دولت های بعد از انقلاب در نهاد ریاست جمهوری بوده ام، به صراحت می گویم که بسیار سخت است در شرایطی که دولت درآمد ندارد و با مطالبات جدی مردم مواجه است، در مقابل وسوسه استفاده از منابع بانک مرکزی ایستادگی کند.همه می دانند که من اهل تملق نیستم اما شهادت می دهم این مقاومت عمدتا مدیون پافشاری شخص رییس جمهوری است.
بر خلاف رویه سیاسیون و دولت مردان که در چنین مواقعی نوعا به منابع بانک مرکزی متوسل می شوند، آقای روحانی محکم تر از همه ما در این حوزه ایستادند و این انضباط مالی و پولی در کنترل رشد نقدینگی نتیجه خود را نشان داد و خوشبختانه وضعیت تورمی ما از تورم ماهانه 3.5 واحد درصد در خردادماه امسال به چهار دهم درصد در بهمن ماه رسید.

میزان تورم در بهمن ماه سال گذشته حدود 5.5 درصد بوده که این رقم در بهمن ماه امسال به چهار دهم درصد کاهش یافته است و این در حالی است که در سالیان گذشته، به واسطه تلاش دولتها برای توسل به بانک مرکزی جهت تامین منابع مالی خود در ماه های پایانی سال، قاعدتا باید تورم در این ایام افزایش می یافت.
در حالی که خود ما نرخ تورم سال آینده را 25 درصد پیش بینی می کردیم، کارشناسان صندوق بین المللی پول در گزارش رسمی خود، تورم سال آینده ایران را بین 15 تا 20 درصد پیش بینی کرده‌اند.
این توفیق بزرگ و بی سابقه، ناشی از انضباط مالی و پولی اعمال شده توسط دولت است، اما حل مشکل رکود به دلیل پیچیدگی شرایط، کار آسانی نیست بویژه که با تورم هم توام باشد.
ما رکود را نمی توانیم با سیاستهای تنظیم تقاضا یعنی چاپ پول درمان کنیم. در رکود اخیری که در آمریکا و اروپا بوجود آمد، به خاطر اینکه این کشورها تورم نزدیک به صفر دارند، توانستند با موفقیت نسبی، از سیاست انبساطی پولی استفاده کنند، اما ما اگر بخواهیم از این سیاست استفاده کنیم تورم به شکل عجیبی افزایش می یابد.
تجربه جهانی نشان می دهد با چاپ پول نمی توان تولید را اضافه کرد که اگر اینگونه بود، باید تولید در خیلی از کشورهای آفریقایی که رشد نقدینگی بسیار بالایی داشتند بالا می رفت ولی تجربه سالیان اخیر به همگان اشتباه بودن این فرضیه را ثابت کرد.
اگر می خواهیم خروج از وضعیت رکود از طریق افزایش تولید را رقم بزنیم، در درجه اول باید به اصلاح فضای کسب و کار در کشور همت بگماریم که وضعیت آن در حال حاضر بسیار نامناسب است، به طوری که در بین 180 کشور جهان رتبه ما از این نظر 152 است و بدیهی است که چنین رتبه ای اصلا در شان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیست.
ما به دنبال زمینه دادن به بخش خصوصی از طریق واگذاری فعالیتهای اقتصادی به آن هستیم، با این حال متاسفم که باید عرض کنم، فقط 13 درصد از واگذاری های سالیان اخیر ما به بخش خصوصی واقعی بوده است که در صورت تعمق بیشتر در می یابیم از این رقم نیز تنها 3 درصد واگذاریها کاملا واقعی بوده است. ما تلاش در اصلاح این رویه داریم و در این مدت شش ماه، 85 درصد واگذاریهای مان به بخش خصوصی واقعی بوده و آن 15 درصد باقیمانده هم بابت تهاتر بدهی های دولت بوده است.
دولت یازدهم بحث تامین مالی خارجی را جدی گرفته است، در زمینه بهره گیری از فاینانس‌های خارجی، خوشبختانه در حال حاضر گشایش‌های بی سابقه ای را شاهد بوده ایم که آثار آن به تدریج در اقتصاد کشور آشکار می شود.
خوشبختانه آمار و ارقام منتشره بانک مرکزی و مرکز آمار ایران حاکی است، رشد اقتصادی منفی 5.8 درصدی کشور در سال 1391 دارد به سمت صفر گرایش پیدا می کند و البته من بسیار متاسفم که از گرایش به صفر رشد اقتصادی کشورمان اظهار خرسندی می کنم!
البته هم کارشناسان خارجی و هم کارشناسان داخلی معتقدند که سال آینده رشد اقتصادی مناسبی را خواهیم داشت و ما هم امیدواریم در سه ماهه آینده بتوانیم این روند امید بخش تسریع بخشیم.

فعل الهي (Divine act) - جبر یا اختبار؟

فعل الهي (Divine act) جبر یا اختیار؟

انسان انديشه گر و خداي‌محور، همواره از خود پرسيده‌است:

آيا در نظام هستي جبر استوار است يا اختيار؟
سرنوشت اگر هست، پس اختيار چيست؟ قسمت اگر هست پس كوشش چيست؟
اگر خواست يا مشيت خداوند دركار است، پس كردار ما به چه كار مي‌آيد؟
اگر نظام هستي با حساب دقيق و بر اساس سنن الهي اداره‌مي‌شود، بنابراين خداوند ‹فعال ما يريد› و ‹يفعل ما يشاء› چه معنايي دارد؟

اگر چنين است كه ‹ليس للانسان الا ماسعي›، پس ‹يهدي من يشاء و يضل من يشاء› چه مي‌شود؟
آيا ما در چمبره‌اي ويژه راه‌مي‌پوييم يا ما را آزاد و رها به حال خود واگذاشته‌اند تا از بوتة آزمايش خداوندي سربلند يا سرافكنده سربرون آريم؟

    همة اين پرسش‌ها يك موضوع را به شكل‌هاي گوناگون مي‌نمايانند و در ميانة انديشمندان شرق و غرب و در نظام اسلامي ريشه‌اي كهن دارد.

جوان امروزي نپندارد اين پرسش‌ها تنها به مسائل اعتقادي و زندگي اجتماعي او بازمي‌گردد؛ بلكه نزديك به صد سال است كه به حوزة كاري دانشمنداني كه در دانشهاي نوين راه پيموده‌اند و دستكم فرصت انديشيدن به مسائل اجتماعي و اعتقادي را كمتر داشته‌اند نيز راه يافته است؛ و آنان نيز به جرگة فلسفه‌دانان و متكلمان كهن  و امروزين پيوسته‌اند؛ ولي تاكنون به پاسخي دست‌نيافته‌اند.

براي روشن‌شدن انديشه‌ها در اين زمينه از همانان كه به تازگي به اين جرگه پيوسته‌اند، آغازمي‌كنيم؛ تا شايد از راه و روش علمي آنان به اصلي اعتقادي‌ ـ اجتماعي نيز نزديك شويم:

آغاز قرن بيستم نقطة عطفي در دگرگونگي دانش انسان بود. تا پيش از قرن بيستم و پيدايش اينشتين، نظام علمي نيوتني بر جهان دانش فرمان مي‌راند. در نيمة دوم قرن نوزدهم، دو ابرمرد دانش پا بر پهنة هستي نهادند. آنان در جواني با انديشه‌هاي خود، قوانين نيوتني را به زير سؤال بردند و در نهايت آن را از درجة اعتبار تام علمي به‌زيركشيدند.

يكي از اين دو ‹اينشتين› بود كه ‹نسبيت› را پديد آورد و ديگري ‹پلانك› بود كه نتيجة كار او اصل ‹عدم قطعيت› نام‌گرفت. نسبيت با سنن الهي و قوانين طبيعت همخواني دارد، و ‹قطعيت نداشتن› با فعال لما يريد و يفعل ما يشاء برابري مي‌كند.
همان‌گونه كه قرآن كريم هر دو را قبول‌دارد، دانشمندان امروزين نيز هر دو را به عنوان دو اصل اساسي در دانش امروزين پذيرفته‌اند؛ ولي تضاد ميانة آن دو را هنوز نتوانسته‌اند كه رفع‌كنند؛ همان‌گونه كه متكلمان و فلسفه‌دانان تاكنون نتوانسته‌اند با پاسخ قاطعي اين تضاد را در زمينة اعتقادي و اجتماعي رفع‌كنند، بلكه همواره حتي بين خود اختلاف‌داشته‌اند.

اينشتين در رد اصل عدم قطعيت گفته‌است: خداوند هيچگاه تاس نمي‌‌اندازد. آري خداوند تاس نمي‌اندازد زيرا خود مي‌داند چه‌ مي‌كند؛ ولي از سويي اصل عدم قطعيت براي ما و قوانين طبيعي است نه براي خداوند. از سوي ديگر چون خود مي‌گويد من هرانچه را كه بخواهم انجام مي‌دهم و هركه را كه بخواهم به راستي يا گمراهي مي‌افكنم، پس نتيجة كار او براي ما همان تاس انداختن است، زيرا بسيار رخ داده‌است كه از كار خود اطمينان نداريم و تنها به خواست خداوند ‌اميدو‌اريم. گاه موضوع عکس میشود. به کار خود اطمینان داریم ولی نتیجه مطلوب را نمیگیریم.
حال كه مي‌بينيم حتي دانشمندان تجربي با اين مشكل روبه‌رويند، پس ما چگونه مي‌خواهيم با عقل و گفتار خود موضوع را حل‌وفصل‌كينم؟

بهترين گفتار همان است كه امام جعفر صادق فرموده‌اند: لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين (نه جبر است و نه اختيار، بلكه ميانة آن دو است.)  
به گونه‌اي ديگر میتوان گفت: ما در دايره‌اي بسته، آزاديم تا به هر نقطه از این دایره برویم. یعنی آزادی و اختیار ما مطلق نیست بلکه نسبی است.

    محيط دايره مرز ميان جبر و اختيار ماست. آنجا كه خود فكرمي‌كنيم، كوشش مي‌كنيم، و كاري را به‌انجام‌مي‌رسانيم، در دايرة اختيار عمل‌كرده‌ايم. آنجا كه با همة كوشش خود موفق به انجام كاري نمي‌شويم، كاري بيرون از دايرة اختيار ما بوده كه انجام نگرفته. البته در بسياري گاه‌ها خداوند بر اساس اصل فعال لما يريد، براي ما كاري كه در خارج از دايره اختيار ما بوده انجام داده و ما از اين موضوع بي‌خبريم، زيرا كه نسبت به ريزه‌كاري‌‌هاي نظام هستي ناآگاهيم و در انديشة خود، كار را ما انجام داده‌ايم.
به بياني ديگر، هرگاه در كارهايمان به در بسته(يا همان دايرة بسته) برخوردكنيم، متوجه‌مي‌شويم كه كاري از اختيار ما بيرون بوده ولي هرگاه كه چنين نشود، كمتر متوجه كمك‌هاي خداوند در انجام كاري مي‌شويم و همة كارهاي انجام‌گرفته را نتيجة كوشش و توان خود مي‌دانيم. البته برخي گاه‌ها گونة دوم را نيز متوجه مي‌شويم.

از نظر عقل و منطق نيز كار خداوند (فعل الهي) درست است؛ زيرا اگر انسان و ديگر انديشمندان كيهاني اختيار كامل داشتند، چون هيچ كسي جز خداوند از خطا و اشتباه(نه گناه) در امان نيست، طبيعي بود كه با كردار ناشايست و يا دستكم اشتباه‌هاي پي‌درپي آنان تاكنون، نظام هستي دگرگون شده‌باشد.

از آنجا كه خداوند براي فهماندن منظورهايش در قرآن كريمش همواره مثل‌ها را به‌كارمي‌گيرد، نيكو خواهدبود كه ما نيز چنين كنيم:

هرگاه كارخانه‌داري كارخانة خود و دستگاه‌هاي آن را به دست مديران و كارگران بسپارد و وظايف همه را به آنان بگويد و اختيار كامل به آنان بدهد؛ سپس همه را رهاكرده تا به توليد بپردازند، آيا كار عاقلانه‌اي انجام‌داده‌است؟ روش عاقلانه آن است كه كارخانه‌دار، نظارت و كنترل دقيقي نيز بر كاركرد كارخانه داشته باشد تا اگر خطايي سرنوشت‌ساز كه هستي كارخانه را تهديدمي‌كند از مديران و ديگركاركنان سرزد، خود تدبير كار و هدايت كارخانه را به‌دست بگيرد و از انحراف بنيادين پيشگيري‌كند.

به همين دليل خداوند خود را مدير نمي‌نامد بلكه مديريت و ادارة كارها را به دست بسياري از جمله فرشتگان، پيامبران، اولياء، صالحين و صديقين سپرده‌است؛ ولي براي تدبير امور هستي كسي را نگمارده است؛ چنانكه در دعاي جليل‌القدر نور مي‌خوانيم كه: بسم‌الله الذي هو مدبرالامور
يعني بسيار روشن و قطعي مي‌فرمايد كه تدبير كارها تنها به دست اوست. زيرا مي‌توانست بگويد بسم‌الله الذي مدبرالامور ولي افزودن هو براي تأكيد است كه جز او كسي مدبر هستي نيست. پس چگونه مي‌شود كه تدبير به دست او باشد، ولي فعال لما يريد و يفعل ما يشاء نباشد.

مثالي ديگر: چون خداوند مدبر هستي است، شخصي را براي كاري برمي‌گزيند تا مرحله‌هاي زندگي را بپيمايد و آمادگي مورد نياز را به‌دست‌‌آورد. در درازناي زندگي، آن شخص بر اثر اشتباه از سرنوشت خود دورمي‌شود. آيا درست است که خداوند او را به حال خود واگذارد و از اشتباه یا نتيجة اشتباه او پيشگيري نكند؟ یا درست آن است که با گزینه فعل الهی(فعال لمایرید) به بنده خود کمک کند؟
در اين مثال مي‌بينيم كه سرنوشت آن شخص با كار خداوند (فعل الهي) به انجام رسيده ولي ما چون از ريزه‌كاري‌هاي نظام هستي ناآگاهيم، مي‌پنداريم كه اگر سرنوشت وجوددارد، پس اختياري دركار نيست.
پس ثابت‌ شد كه: لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين

ديماه 1385 ـ احمد شماع‌زاده


فقر و فساد در کشور امام زمان!!؟

کودکان خیابانی ایران عاملین گسترش ایدز!!  

آمار ایدز در میان کودکان کار رو به فزونی است. این کودکان در شبکه های پنهان به خدمت گرفته می شوند تا از سطل‌های زباله پس مانده های مواد غدائی را جمع کنند و یا به صورت گدا در مسیرهای پر رفت و آمد ظاهر شوند. حتی بچه‌های خردسال مانند ابزار اجاره داده می‌شوند. اینها بچه های کارند!

درصد شیوع ایدز در میان کودکان خیابانی 4.5 درصد است. معاون وزیر بهداشت میگوید چندی پیش در پژوهشی که بر روی هزار کودک خیابانی در دو سال گذشته انجام شده بود، گزارش شده بود که 4.6 درصد گفته اند تزریق می‌کنند. این آمار روی کودکان 11 ساله تا نوجوانان 18 ساله انجام شده است.

در صد قابل توجهی از نوجوانان خیابانی 15 تا 18 سال اعلام کرده اند رابطه جنسی داشته اند و حتا تعدادی از این افراد گفته‌اند که چند شریک جنسی داشته‌اند. کودکان کار و خیابانی، معتادان تزریقی و افرادی که روابط جنسی دارند، ایدز را گسترش می‌دهند.

رئیس مرکز تحقیقات ایدز اعلام کرد، آماری که از آزمایش بر روی ۱۰۰۰ کودک کار در تهران به دست آمده هولناک است. اما وی ارقام را اعلام نکرده است.

Monday, April 7, 2014

Gandhi & a professor

When Gandhi was studying law at the University College of London, there was a professor, whose last name was Peters, who felt animosity for Gandhi, and because Gandhi never lowered his head towards him, their "arguments" were very common.

One day, Mr. Peters was having lunch at the dining room of the University 
and Gandhi came along with his tray and sat next to the professor. The 
professor, in his arrogance, said, "Mr Gandhi: you do not understand... a 
pig and a bird do not sit together to eat ", to which Gandhi replies, "You 
do not worry professor, I'll fly away ", and he went and sat at another 
table.

Mr. Peters, green of rage, decides to take revenge on the next test, but
Gandhi responds brilliantly to all questions. Then, Mr. Peters asked him 
the following question, "Mr Gandhi, if you are walking down the street and 
find a package, and within it there is a bag of wisdom and another bag with 
a lot of money; which one will you take?"

Without hesitating, Gandhi responded, "the one with the money, of course".

Mr. Peters, smiling, said, "I, in your place, would have taken the wisdom, 
don't you think?" 
"Each one takes what one doesn't have", responded Gandhi indifferently.

Mr. Peters, already hysteric, writes on the exam sheet the word "idiot" and 
gives it to Gandhi. Gandhi takes the exam sheet and sits down. A few 
minutes later, Gandhi goes to the professor and says, "Mr. Peters, you 
signed the sheet, but you did not give me the grade." 

Saturday, April 5, 2014

مسجدی ویران، نماد دو پارگی بحرین

مسجدی ویران، نماد دو پارگی بحرین

بی بی سی - جمعه 04 آوريل 2014 - 15 فروردین 1393


حکومت بحرین مدعی است که مسجد بربقی به خاطر نزدیکی بیش از حد به حاشیه بزرگراه برای ترافیک خطرناک بود
تخریب یکی از مساجد تاریخی شیعیان بحرین به دستور دولت آن کشور در ۱۷ آپریل ۲۰۱۱ خشم جمعیت شیعه این کشور را برانگیخت.
مسجد امیر محمد محمد بربقی بیش از ۴۰۰ سال قدمت داشت و در نقطه بسیار مهمی در حاشیه بزرگراه شیخ سلمان واقع شده بود که به جاده ای منتهی می شود که بحرین را به عربستان سعودی متصل می کند.
در جریان آن اعتراضات دهها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. هزاران نفر به زندان افتاده و جمعیت بیشتری از کار اخراج شدند که اکثریت آنها را شیعیان تشکیل می دهند.این مسجد فقط یک مورد از مجموع بیش از ۳۰ بنای مذهبی شیعیان بود که در جریان اعتراضات ضد حکومتی سال ۲۰۱۱ توسط حکومت بحرین ویران شدند.

نقض قوانین

در ماه مارس ۲۰۱۱ واحدهایی از نیروهای مسلح عربستان سعودی و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، با عبور از بزرگراه شیخ سلمان و گذشتن از مقابل مسجد بربقی برای مقابله با اعتراضها و حفظ حکومت خاندان آل خلیفه وارد بحرین شدند.

شیعیان می خواهند که این مسجد در محل اصلی آن بازسازی شود ولی حکومت بحرین با آن مخالف است
ویران کردن مسجد پس از دخالت نظامی همسایگان بحرین اتفاق افتاد.
چند روز بعد پس از آنکه باراک اوباما به طور علنی از اقدامات حکومت بحرین انتقاد کرد و آن را "استفاده بی رحمانه از زور در سرکوب مطالبات مشروع برای اصلاحات" توصیف کرد، دولت بحرین روند تخریب مساجد شیعیان را متوقف کرد. رییس جمهور آمریکا در آن سخنرانی گقت:"مساجد شیعیان در بحرین هیچگاه نباید تخریب شوند."
حکومت بحرین گفت این بناهای مذهبی با زیرپا گذاشتن قوانین مربوط به ساخت و ساز شهری در نقاط ممنوعه ساخته شده اند. در عین حال مدعی شد که از این مساجد برای پنهان کردن اسلحه استفاده می شود، ادعایی که در اثبات آن هیچ مدرک و شواهدی ارائه نمی داد.
به فاصله کوتاهی پس از این حوادث پادشاه بحرین یک هیئت مستقل از کارشناسان حقوق بشر را مامور کرد تا موارد نقض حقوق بشر را بررسی کنند. تحقیق در مورد ویران کردن بناهای مذهبی نیز بخشی از دستور کار این هیئت تعیین شد.

این کار یک مجازات دسته جمعی برای شیعیان بود، روشی بود که با آن حکومت نشان داد که برای متوقف نمودن تغییرات دموکراتیک در کشور حاضر است تا کجا پیش برود.
شیخ میثم ال سلمان سخنگوی مرکز تفاهم ادیان بحرین , از منتقدان حکومت
این هیئت که "کمیسیون تحقیق مستقل بحرین" نام گرفت در بخشی از گزارش تحقیقات خود چنین قید کرده است:" حکومت قاعدتا از ساخت این بناها مطلع بوده و خبر داشته که آنها جواز ساختمان و سایر مدارک لازم در تبعیت از مقررات را ندارند. با این همه دولت مانع ساختن این بناها نشد و سالها برای برچیدن آنها هیچ اقدامی انجام نداد."
گزارش این هیئت تحقیق سپس می افزاید:" حکومت باید متوجه می بود که در یک چنین شرایطی و به خصوص با توجه به اوضاع بحرانی کشور در آن ماهها، با توجه به روش تخریب این ساختمان ها و این حقیقت که اکثر آنها عبادتگاه های شیعیان بودند، مسلما این اقدام سرکوب و مجازات شیعیان قلمداد خواهد شد."
این گزارش در عین حال از روش تخریب این بناها نیز انتقاد کرده و می افزاید:"نیروهای انتظامی و واحدهای پلیس ضد شورش به مردم اجازه ندادند که کتابهای قرآن و سایر اشیایی را که ارزش مذهبی دارند قبل از تخریب این اماکن جمع آوری و خارج کنند."
در واکنش به نتایج این تحقیقات حکومت بحرین وعده داد که تمام این اماکن مذهبی را بازسازی کند. براساس گزارشی که اخیرا برای بی بی سی ارسال شده است تاکنون ساختمان ۱۰ مورد از ۳۰ مسجدی که ویران شده بودند، تکمیل شده و ۱۷ مورد دیگر در دست ساختمان هستند. روند اداری برای قانونی کردن جواز و محل ساختمان سه مورد باقی مانده نیز در حال پیشرفت است.

تغییر مکان


رهبران شیعیان بحرین وزیر دادگستری و امور اسلامی کشور را مسئول تخریب مساجد می دانند
شیخ میثم آل سلمان یک سخنگوی مرکز تفاهم ادیان بحرین که از منتقدان برجسته حکومت آن کشوراست، به بی بی سی گفت که ویران کردن این مساجد "نه تنها یک جرم بلکه یک نسل کشی فرهنگی بود." او افزود:"این کار یک مجازات دسته جمعی برای شیعیان بود، روشی بود که با آن حکومت نشان داد که برای متوقف نمودن تغییرات دموکراتیک در کشور حاضر است تا کجا پیش برود."
شیخ میثم آل سلمان اضافه کرد که شیخ خالد بن علی آل خلیفه وزیر دادگستری و امور اسلامی دولت بحرین در تخریب مساجد شیعیان "مسئولیت سنگینی" بر عهده دارد. او افزود:"ما معتقدیم که او دستور اجرای این تخریب ها را صادر کرده است. او وزیر مسئول امور اسلامی و دینی است. چنین کاری بدون دخالت وی نمی توانست اتفاق بیافتد."
مقامات بحرین به تقاضای بی بی سی برای پاسخ وزیر اموراسلامی به این ادعاها پاسخ ندادند.
مسجد بربقی هنوز بازسازی نشده است ولی شیعیان در نقطه ای که این مسجد یک زمانی در آن جا قرار داشت مراسم نماز را برگزار می کنند.
حضور نمازگزاران در اراضی این مسجد ویران شده یک اعتراض خاموش و درعین حال برای همه کسانی که از بزرگراه شیخ سلمان عبور می کنند یادآور حوادثی است که سه سال پیش در بحرین روی داد.

شیعیان به اجرای مراسم نماز در اراضی مسجد بربقی و در حاشیه بزرگراه شیخ سلمان ادامه می دهند
شیعیان اصرار دارند که این مسجد باید در همان محل اصلی آن بنا شود ولی دولت قصد دارد محل ساختمان جدید را از بزرگراه دور کند. منتقدان می گویند که دلیل آن این است که یک مسجد شیعیان در جوار بزرگراهی که محل عبور رهبران سنی کشورهای همسایه و به خصوص خاندان حاکم بر عربستان سعودی است، برای دولت بحرین مزاحمت ایجاد می کند.
در مقابل حکومت بحرین مدعی است که محوطه و ساختمان مسجد بیش از حد به حاشیه بزرگراه نزدیک بوده و برای ترافیک خطرناک است.
برای بسیاری از شیعیان بحرین تخریب مسجد بربقی نماد برجسته تمام سیاست های غلط حکومت در برخورد با جامعه شیعیان آن کشور است.
شیخ میثم آل سلمان می گوید:"قلب هزاران شیعه بحرین از یک چنین اقداماتی به درد آمده و این احساس عمومی وجود دارد که حکومت بحرین به خاطر این جرم حداقل می باید از شیعیان عذرخواهی کند."
با این همه، اختلافات عمیق در بحرین ادامه دارد و با توجه به بن بست گفتگوهای مربوط به آشتی ملی به نظر می رسد جامعه زخم خورده بحرین به این زودی التیام نخواهد یافت.

زمین در آستانه فروپاشی است

زمین در آستانه فروپاشی است

همشهری آنلاین

ریاضیدانی ایرانی به همراه گروهی از محققان در پروژه‌ای تحقیقاتی که بودجه آن توسط ناسا تامین شده‌بود اعلام کردند رویکرد کنونی اقتصاد جهان می‌تواند منجر به ویرانی زمین شود.
براساس گزارش گاردین، این مطالعه جدید که با حمایت مالی ناسا و توسط ریاضیدانی ایرانی‌الااصل انجام شده‌است، هشدار می‌دهد که تمدن مدرن در کمتر از چند دهه دیگر به واسطه ناپایداری و عدم توازن اقتصادی و فشار شدیدی که بر منابع سیاره زمین وارد می‌آید در آستانه فروپاشی قرار خواهد گرفت.
با استفاده از مدل‌های نظری برای پیش‌بینی آینده جهان صنعتی‌شده در طول قرن‌های آینده، محققان و ریاضی‌دانان دریافتند که اوضاع جهان حتی در خوشبینانه‌ترین وضعیت با سرعتی باورنکردنی رو به وخامت خواهد گذاشت.
با استناد به فروپاشی‌های تمدن‌هایی پیشرفته گذشته مانند امپراطوری‌های روم، هان و گوپتا،‌این مطالعه اجبار به تن‌دادن برترین‌های جوامع به رویکرد تجارت‌محور کنونی را مورد توجه قرار داده و می‌گوید انسان زمانی به خود خواهد آمد که دیگر کار‌از‌کار گذشته‌است.
در این گزارش که براساس مدل پویای طبیعت و انسان نوشته شده، صفا متشرعی ریاضیدان کاربردی ایرانی می‌نویسد فرایند خیزش و فروپاشی تمدنها درحقیقت چرخه‌ای پی‌در‌پی است که در تاریخ تکرار شده‌است. مطالعات وی به کمک گروهی از دانشمندان علوم طبیعی و اجتماعی و پشتیبانی مالی مرکز پروازهای فضایی گودارد ناسا انجام‌شده‌است.
متشرعی عواملی که می‌توانند منجر به فروپاشی تمدن شوند، از رشد بی‌رویه جمعیت گرفته تا تغییرات جوی را مورد بررسی قرار داده و دریافته است زمانی که این عوامل با‌هم یکی شده و در یک راستا قرارگیرند، می‌توانند به واسطه بهره‌برداری از منابع زمین و  طبقه‌بندی جامعه های انسانی به برتران و عوام(به قول دکتر شریعتی مترف و ملأ) در نهایت منجر به نابودی آنها شوند.
متشرعی با استفاده از این مدل ریاضی به ارزیابی سناریویی مشابه وضعیت کنونی جهان پرداخته و به نظرش رسیده که تمدن برای مدت زمانی طولانی در مسیری پایدار قرارگرفته‌ است،‌ اما حتی با به‌کارگرفتن خوشبینانه‌ترین سرعت روند کاهش منابع و بهره برداریهای کمترین شمار برترهای جامعه، در نهایت طبقه برترین‌ها(مترف) تمامی منابع را مصرف کرده و قحطی در میان طبقه عوام(ملأ) فراگیر شده و در نهایت جامعه ازهم پاشیده خواهد‌شد.
گزارش بر این نکته تاکید دارد که سناریوی فروپاشی اجتناب‌ناپذیر است و با هشدار درباره این خطر از نخبگان و قدرتمندان حقیقی جوامع خواسته تا تعادل اقتصادی را احیا کنند. به گفته دانشمندان امکان پیشگیری از این فروپاشی وجود دارد و اگر سرانه سرعت کاهش منابع طبیعی تا حدی پایدار کاسته شود، و اگر منابع به شکلی منصفانه میان همه توزیع شود، می‌توان به توازن دست‌یافت.
این اولین‌باری نیست که دانشمندان درباره بروز فاجعه‌ای جهانی به انسان هشدار داده‌اند. سال گذشته نیز استفان هاوکینگ و گروهی از دانشمندان مشهور بریتانیایی لیستی از رویداد‌های زیانبار که می‌توانند منجر به نابودی زمین شوند را منتشر کردند.