Friday, May 16, 2014

احساسات ناب حیوانی!!؟( Animals' Wonderful feelings )

آوازه‌ ديرپای سخن سعدی در جهان

آوازه‌ ديرپای سخن سعدی در جهان

خسرو ناقد
نويسنده و پژوهشگر فرهنگی
بی بی سی - 20 آوريل 2014 - 31 فروردین 1393 
 

آرامگاه سعدی در شیراز
اول ارديبهشت ماه را "روز گراميداشت سعدی" نام گذارده‌اند. اول ارديبهشت روزی سرنوشت‌ساز در زندگی شيخ مصلح‌الدين سعدی شيرازی و روز خجسته برای ايرانيان و دوستداران ادبيات فارسی در سرتاسر جهان است. سعدی پس از سال‌ها سير و سياحت و گشت‌وگذار در سرزمين‌های دور و نزديک و نشست و برخاست با خواص و عوام و گفت‌وشنود با مردمانی با کيش و آيين و آداب گوناگون و تجربه‌آموزی‌های بسيار، پيرانه‌سر، به زادگاهش شيراز بازمی‌گردد.

طرح گلستانی و بوستانی جاودانه

سعدی آنگاه که در اول ارديبهشت‌ماه جلالی، به سال ششصد و پنجاه و شش هجری، در شيراز ره صحرا و باغ می‌گيرد و سايه درختان می‌‌جويد و ناپايداری گُل و بی‌وفايی گلستان به ياد می‌آرد، طرح بوستانی هماره پُر گُل و گلستانی هميشه خوش می‌ريزد که تا امروز نه از تطاول باد خزان بر برگ‌های سبز و پُر طراوتش آسيبی رسيده و نه گزند گردش زمان بر سخن روشن و معانی دلنشين غباری نشانده است.
سعدی با گلستانش، با بوستانش و با حکايات شيرين و آموزنده و با غزل‌های دلانگيزش، نقشی از خود بر جای گذاشته است که امروز نه تنها بر دیوار آرامگاه او در شیراز و بر کتیبه‌ها و کتاب‌های بسياری نقش بسته و بر زبان مردمان سرزمین‌های فارسی‌زبان جاری است، بلکه آوازه سخن او دیری است جهانگير شده و مردمانِ هر سرزمینی – اگر بخت یارشان باشد - سخن او با زیبایی تمام، به زبان خود توانند خواند.
سعدی در عرصه ادبيات کلاسيک جهان و تاريخ انديشه از جايگاهی يگانه برخوردار است. نوآوری‌های او در نثر فارسی و تلاش او در ترويج اخلاق‌مداری و رواداری، از سعدی شخصيتی استثنايی ساخته است. نثر او به رغم سادگی، از زيبايی و شيرينی و گيرايی ويژه‌ای برخوردار است که شگفتی و ستايش خواننده را برمی‌انگيزد.

داروی تلخ نصيحت به شهد ظرافت

سعدی در عصر خود مصلحی آگاه و پيشرو در عرصه اجتماع بود و همواره دلنگران گسترش بی‌اخلاقی و بی‌عدالتی در جامعه. اين سخن محمد علی فروغی بسيار بجاست؛ آنجا که می‌گويد، گلستان و بوستان سعدی يک دوره کامل از حکمت عملی است. سعدی گوهر علم سياست و اخلاق و تدبير را در اين دو کتاب به گونه‌ای دلنشين گردآورده است. سخنان او در نهايت سنگينی و متانت، از مزاح و خوش‌طبعی خالی نيست. و چنان که خود گويد: "داروی تلخ نصيحت به‌شهد ظرافت برآميخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند".
"با نگاهی گذرا، تنها به ترجمه آثار سعدی به برخی زبان‌های اروپایی، نشان می‌دهد که سعدی بسیار پیش‌تر از دیگر سخنسرایان نامدار پارسی‌زبان، شهرت جهانی یافته و در دل پیر و جوان جای گرفته و بر زبان خاص و عام افتاده است"
در نصيحت به ملوک و پادشاهان، گاه او را با نيکولو ماکياولی مقايسه می‌کنند؛ و اين در حالی است که ماکياولی عمل نيک و بد پادشاهان را معيار موفقيت در کشورداری نمی‌داند، بلکه پيروزی و شکست سياست‌های آنان را ملاک قرار می‌دهد.
اما سعدی با نگاهی واقع‌گرايانه و با تکيه بر خِرد و اخلاق و با پرهيز از يکسونگری، با دليری، آينه‌ای در برابر پادشاهان و صاحبان اقتدار می‌گيرد تا خود، رفتار خويش در آن ببيند و چه بسا که عبرت گيرند. او آنان را به نيکويی در سياست و دادگری و مردم‌داری فرامی‌خواند. سعدی نه تنها حاکمان، که درويش و توانگر و زاهد و عارف و کاسب و تاجر و عاشق و رند و مست و آخرت‌دوست و دنياپرست را از مصالح و مفاسد اعمالشان آگاه می‌کند.

'جدال سعدی با مدعی'

سعدی در باب هفتم از گلستان، در "جدال با مدعی"، با زيرکی و هوشياری بسيار، صحنه‌ای پديد می‌آورد تا در آن نمايشی از يکسونگری و تندروی به تماشا گذارد و سرانجام طريق مدارا و راه اعتدال در پيش روی ما گذارد.
سعدی نقد بی‌پروایِ ثروت و قدرت را بر زبان درويشی می‌گذارد تا بگويد که "توانگر را پای ارادت شکسته است" و آنکه "کريمان را به دست اندر درم نيست/ خداوندان نعمت را کَرَم نيست". سعدی اما در اين داستان، نقش ثناگويی توانگران و نقادی درويشی و تنگدستی را خود به عهده می‌گيرد و بی‌محابا در وصف تنگدستی می‌گويد که "از معده خالی چه قوّت آيد وز دست تهی چه مروِت و از دست گرسنه چه خير".
اين سخن مبالغه‌آميز بر درويش سخت می‌آيد و عنان طاقت از دست می‌دهد و توانگران را "مشتی متکبر مغرور و مفتتن جاه و ثروت" می‌خواند که "سخن نگويند الا به سفاهت و نظر نکنند الا به کراهت. علما را به گدايی منسوب کنند و فقرا را به بی‌سروپايی معيوب گردانند و به عزّت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشينند و خود را به از همه ببينند".
سعدی برآشفته می‌شود و می‌گويد "مذمت اينان روا مدار که خداوند کَرَمند. بر بخل خداوندانِ نعمت وقوف نيافته‌ای الا به علت گدايی، وگرنه هر که طمع يکسو نهد، کريم و بخلش يکی نمايد. و سنت جاهلانه است که چون به دليل از خصم فرو مانند، سلسله خصومت بجنبانند".
چنان که از ديرباز تا امروز، جدل و جدال ميان طرفداران توانگران و سرمايه‌داران با هواداران تنگدستان و زحمتکشان ادامه دارد، جدال سعدی و مدعی نيز چنان بالا می‌گيرد که چه بسا به گريبانگيری برسد. سعدی در اينجا بازيگر ديگری را وارد صحنه نمايشش می‌کند. او قاضی را به داوری فرامی‌خواند تا "مرافعه اين سخن" را با حکم عادلانه خود فيصله دهد. قاضی راه اعتدال در پيش می‌گيرد و هم ثناگوی توانگران و هم طرفدار تهی‌دستان را از مبالغه و تندروی پرهيز می‌دهد و به مدارا و اعتدال می‌خواند و آنکه: "مقربان حق‌تعالی توانگرانند، درويش‌سيرت و درويشانند، توانگرهمت".
و چنين است که سخن سعدی در جهان پراکنده می‌شود و آنچه بيش از همه انديشمندان اروپايی را به سوی آثار سعدی می‌کشاند، ژرفای انديشه و زيبايی سخن اوست و اخلاق‌گرايی و روادری نهفته در آثارش.

جهانی به پيشواز سخن سعدی می‌رود


با نگاهی گذرا، تنها به ترجمه آثار سعدی به برخی زبان‌های اروپایی، نشان می‌دهد که سعدی بسیار پیش‌تر از دیگر سخنسرایان نامدار پارسی‌زبان، شهرت جهانی یافته و در دل پیر و جوان جای گرفته و بر زبان خاص و عام افتاده است.
در سال ۱۶۳۴ میلادی آندره دوريه، شرق‌شناس و ديپلمات فرانسوی، بخش‌هایی از گلستان را به زبان فرانسوی ترجمه می‌کند. دوريه با آنکه ترجمه قرآن را پيش‌تر از ترجمه گلستان آغاز کرده بود، اما "قرآن محمد" او سيزده سال پس از گلستان منتشر می‌شود.
یک سال بعد، نخستین ترجمه آلمانی گلستان از روی متن ترجمه فرانسوی منتشر می‌شود. گئورگيس گنتيوس، نويسنده و ديپلمات آلمانی، در سال ۱۶۵۱ میلادی ترجمه‌ای کامل از گلستان را به زبان لاتین به صورت دوزبانه (فارسی و لاتين) در آمستردام به چاپ می‌رساند.
اما يکی از ترجمه‌های تأثيرگذار، ترجمه‌ای است که آدام اولئاریوس برای نخستين بار بر اساس متن فارسی به زبان آلمانی انجام می‌دهد و در سال ۱۶۵۴ میلادی در آمستردام منتشر می‌کند. آغاز هر فصل از اين ترجمه، با تصاويری جالب و جذاب آراسته شده است. آشنايی انديشمندان اروپايی عصر روشنگری با سعدی نيز نخستين بار با همين ترجمه اولئاریوس از گلستان صورت گرفت و آشنايی کسانی چون لافونتن، ولتر، يوهان گوتفريد هِردِر و وُلفگانگ گوته را با آثار سعدی فراهم آورد.

از گلستان و بوستان سعدی تنها در میان سال‌های ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی سه ترجمه به زبان فرانسه، هفت ترجمه به انگلیسی، يک ترجمه به زبان لهستانی و بیش از هشت ترجمه به زبان آلمانی انتشار می‌یابد. تمام اين ترجمه‌ها بر اساس نسخه کليات سعدی صورت گرفت که جان هارينگتون در سال ١٧٩١ ميلادی به خط نستعليق در کلکته منتشر کرده بود.

ستايش بزرگان ادبيات آلمان از سعدی


هِردِر و گوته در آثارشان از سخنان آموزنده و اخلاق‌گرایانه سعدی و رواداری او بهره بسیار گرفته‌اند. هردر در جايی می‌گويد: "بس است، به اندازه کافی غزل‌های حافظ را شنيده‌ايم. سعدی به‌مراتب برايمان مفيدتر است... سعدی برای من در دوران جوانی آموزگارِ دوست‌داشتنی اخلاق بود".
گوته در یادداشت‌ها و رساله‌هایی که برای درک بهتر "دیوان غربی- شرقی" نگاشته است، در کنار ديگر بزرگان ادب فارسی، به معرفی سعدی می‌پردازد و در شرح ساقی‌نامه و شرط شاهدبازی، دو حکایت از گلستان را نیز به مثل بازگو می‌کند؛ از آنجمله حکایتی که در باب "عشق و جوانی" آمده و ماجرای آشنایی سعدی با پسری است در کاشغر که "مقدمه نحو زمخشری در دست داشت و...".
در میان ترجمه‌هایی که از گلستان به زبان آلمانی صورت گرفته است، بی‌گُمان ترجمه منظوم اشعار گلستان که "فریدریش روکرت"، زبان‌شناس و شاعر آلمانی در سال ۱۸۴۷ میلادی به انجام رساند، از بهترین و زیباترین ترجمه‌هايی است که تا کنون از این دفتر منتشر شده است.
ترجمه روکرت از گلستان بیش از سی سال پس از مرگ او، نخستین بار به سال ۱۸۹۵ میلادی در "مجله تاریخ ادبیات تطبیقی" منتشر شد. او بوستان سعدی را نیز به صورتی زیبا به آلمانی ترجمه کرد. انتشار این کتاب نیز در زمان حیات او صورت نگرفت. اين ترجمه از بوستان، تاکنون چندين بار در آلمان منتشر شده است که واپسين نوبت آن در سال ٢٠١٣ ميلادی بود.
روکرت گزیده‌ای از غزلیات سعدی را نیز به‌آلمانی ترجمه کرد. طرفه آنکه ترجمه او از غزلیات هم در زمان حیات او منتشر نشد و بیست و هفت سال پس از مرگش، در سال ۱۸۹۳ میلادی به‌چاپ رسید.
با اين همه، ترجمه‌های بوستان نسبت به ترجمه‌هايی که از گلستان سعدی صورت گرفته است، چندان با اقبال علاقه‌مندان به ادبيان کلاسيک فارسی در اروپا روبرو نشد. شاید "جان آربری" حق داشت که می‌گفت از ترجمه‌هایی که تا کنون از بوستان به انگلیسی منتشر شده است چنان برمی‌آید که این درخت در خاک اروپا به بار نمی‌نشیند.

رابطه دو به دو!!

رابطه دو به دو


مصاحبه اختصاصی تبیان با دکتر دوایی

تبیان: روابط موجود در خانواده چگونه باید باشد که باعث مستحکم تر شدن نظام خانواده شود و از اختلاف و طلاق و جدایی دور شود؟ در واقع راههای ایجاد ارتباط موثر در خانواده کدام اند؟
مهارت های زندگی لزوماً در مورد به روابط زن و شوهر نمی پردازد بلکه مثلاً رابطه ی پدر با پسر و یا مادر با دختر وحتی دو تا همکار با هم در محیط اداری را نیز در برمی گیرد و در همه ی اینها می تواند موثر باشد. اینکه خواهر یا برادر و یا دو تا دوست و یا دو تا همکار در یک محیط ویا زندگی مشترک چطوری با هم ارتباط برقرار کنند. اگر مهارت های زندگی گفته می شود به نظرمن طیف وسیع تری از یک زن و شوهر را در بر می گیرد. حتی اینکه من با همسایه ام که یک عمر در کنارش زندگی می کنم چه ارتباطی باید داشته باشم که از دیدار هم لذت ببریم، یک زندگی خوشایند و خوبی در کنار هم داشته باشیم.
شاید در گذشته ها ضرورت این موضوعی احساس نمی شد چون به خودی خود اتفاق می افتاد. ارتباطات به دلیل رفع نیازهای روزمره مثل تبادل پایاپای کالاها خیلی عمیق تر و به روزتر بود. وقتی یک اتفاقی می افتاد کمتر کسی بود که خبردار نشود و درخوشی ها و بدی های همدیگر همه درگیر می شدند. خود شرایط زندگی در جوامع محدود گذشته مثل روستاها و یا شهرهای کوچک بهداشت روانی، ارتباط، مهارت زندگی را دربرمی گرفت،اما وقتی جامعه صنعتی شد همه چیز نقش از پیش تعریف شده ی خودش را دارد و وظایف اشخاص کاملاً مشخص می شود.
دکتر دوایی
 این به من ربطی ندارد؟
 این جزء شرح وظایف من نیست!
این در حیطه ی کنترل من هست یا نیست؟
همه ی اینها را هم به نظر من باید آموزش ببینیم و گرنه زندگی ما خیلی کلیشه ای می شود و این کلیشه ای شدن زندگی طبیعتاً آسیب های خودش را خواهد داشت. بایستی یک کار کنیم که این روابط موثر کمی صیقل بخورد.
در مهارت های زندگی یکی از موثرترین و اصلی ترین موضوعات، شیوه ی ارتباط موثر است یعنی تعریف مهارت های ارتباطی ما.
 یک آزمایش ساده انجام شده است که شاید جالب باشد آن را بدانید: یک سینی آماده کردند و در داخل آن شن ریختند و زیر این سینی با یک ساز شروع به نواختن کردند- بعداز مدتی ملاحظه شد که شن ها شروع کردند به شکل گرفتن، یعنی هم بسته با آن انرژی ایجاد شده آرایش جدیدی به خود می گیرند.
در مهارت های زندگی یکی از موثرترین و اصلی ترین موضوعات، شیوه ی ارتباط  موثر است یعنی تعریف مهارت های ارتباطی ما
ما وقتی به دنیا می آییم با 40 تا 50 هزار میلیارد ارتباط نورونی به دنیا می آییم. این خیلی بزرگ است. ببینید خدا چه معجزاتی در این سیستم بدن انجام داده است. اینها مثل همان شن های در همان سینی هستند که برای اینکه یکنواخت و مرتب شوند نیازمند نواختن یک ساز هستند.
یکی از مسائل اساسی و مهمی که این ارتباط های نورونی را آرایش می دهد و آنها را یکنواخت و به سامان می کند همین ارتباطات بین افراد است. 
این ارتباطات اگر از هارمونی و هماهنگی و نظم برخوردار باشد،از زیبایی برخوردار باشد آرامش روانی که ایجاد می کند پر از بهداشت روانی خواهد بود. اگر ارتباطات  پر از دوست داشتن، پر از مهر ورزیدن و عشق ورزیدن باشد،پر از صفا و صمیمیت باشد آرامش روانی از بهداشت روانی برخوردار خواهد بود. اگر پر از قهر و کینه و بداخلاقی و دشمنی و گناه باشد،آرامش روانی که برای من ایجاد خواهد کرد پرازآسیب روانی خواهد بود. اگر ارتباطات درست نباشد بیماری های روانی می آفریند و نه تنها بیماری روانی، بلکه بیماری جسمی هم ایجاد می کند چون اینها کاملاً به هم وابسته است.
دکتر دوایی
برای خیلی ها این موضوع تجربه شده است که وقتی جایی می روید می بینید که انگار حالتان گرفته است، خوشحال نیستید. امکان دارد خیلی هم به شما عزت و احترام کنند و پذیرایی مطلوبی هم از شما انجام دهند. این را در مباحث روانشناسی اجتماعی داریم که شما می توانید فرض را بر این بگذارید که افرادی که در آن خانه زندگی می کنند با هم ارتباط موثر خوبی ندارند،انرژی مثبتی روی هم ندارند یا به تعبیر دیگر سازی که برای هم می زنند فاقد هارمونی دل نوازی است.
اما مکان هایی هم هست که خیلی ساده و بی تکلف است اما شما از حضور در آنجا لذت می برید. دوست دارید در میان آنها باشید حتی اگر با یک لیوان آب یا یک استکان چای از شما پذیرایی کنند. اینجا یک فرض دیگر برقرار است. نمی گویم قطعیت دارد می گویم فرض است که افراد این خانواده همدیگر را دوست دارند و به هم عشق می ورزند و تمایل به یکدیگر و دوست داشتن همدیگر را ابراز می کنند.
اگر ارتباطات  پر از دوست داشتن، پر از مهر ورزیدن و عشق ورزیدن باشد،پر از صفا و صمیمیت باشد آرامش روانی از بهداشت روانی برخوردار خواهد بود. اگر پر از قهر و کینه و بداخلاقی و دشمنی و گناه باشد،آرامش روانی که برای من ایجاد خواهد کرد پرازآسیب روانی خواهد بود
یک مثال دیگر می زنم شاید تجربه ی رفتن به دادگستری را داشته باشید. نه شما از کسی شکایت کرده و نه شما از کسی شکایت کرده باشید، فقط یک سند را مثلاً می خواهید ببرید تا برابر اصل کنید اما دوست دارید در کمترین زمان کارتان را انجام دهید و از آن سازمان یا اداره بیرون بیایید. می دانید علت چیست؟ به خاطر اینکه این محیط پر از دعوا، پر از اختلاف، پر از قهر، پر از شکایت یا طلاق است. کسی به دادگستری به خاطر دوست داشتن و عشق ورزیدن مراجعه نمی کند.
اگر همین اختلاف در خانه ی ما باشد خوب طبیعتاً ما از ورود به این فضا لذت نمی بریم و می خواهیم هر چه زودتر از آن بیرون بیاییم و دنبال این احساس آرامش در بیرون خانه می گردیم و خانواده بدین ترتیب کم کم از بین خواهد رفت.
برخی فکر می کنند که همین که در کنارهم باشیم موجب تعلق می شود، یعنی هم جواری باعث ایجاد تعلق می شود. اما نظریات روانشناسی دیگربیان می کند که لزوماً هم جواری تعلق ایجاد نمی کند بلکه باید محرک و پاسخ همدیگر باشیم. در واقع محرک و پاسخ بودن است که تعلق ایجاد می کند. زن و شوهری بیست سال پیش هم هستند و با هم زندگی می کنند اما تعلق به همدیگر ندارند. الزاماً در کنار یکدیگر بودن تعلق ایجاد نمی کند. خواهر و برادری در کنار هم زندگی می کنند اما با هم ارتباط روحی ندارند. برای همین است که تاکید می کنم که باید ارتباط برقرار کردن را یاد بگیریم.
تبیان: اگر این ارتباط را بخواهیم مشخص تر کنیم و فقط الان بخواهیم در مورد خانواده صحبت کنیم اگر امکان دارد این شیوه های ارتباط موثر را در خانواده تبیین بفرمایید. یعنی چه کار کنیم که این ارتباطات در خانواده تحکیم شود؟
اولین تکنیک کاربردی برای استحکام روابط در خانواده و ما را به سلامت روانی می رساند  ایجاد رابطه دو به دو در خانواده است.
وقتی یک خانواده پنج نفر است ما چند تا رابطه ی دونفری داریم. 10 تا رابطه ی دونفری داریم. این تابع یک فرمول   یعنی وقتی یک خانواده شش نفر باشد، شانزده رابطه دو به دو می شود تعریف کرد.
 خیلی خوب است که همه ی اعضای خانواده دسته جمعی شب به خانه ی مادربزرگ یا پدربزرگ بروند یا صبح جمعه با هم کوه بروند و یا مسافرت خانوادگی بروند اما این کفایت نمی کند. برای ایجاد تعلق و عشق فقط پروژه ی دسته جمعی کافی نیست بلکه پروژه های دو به دو می بایست به طورمجزا وجود داشته باشد، یعنی پدر با هر کدام از بچه ها به طور مجزا به طوری که فرزند دیگری در این رابطه حاضر نباشد پروژه ی دو به دو داشته باشد .
دکتر دوایی
مادر پروژه ی مستقلی با هر یک از فرزندانش به طور مجزا داشته باشد که فرزند دیگری در آن نباشد. خود زن و شوهر هم با هم پروژه ی مستقلی داشته باشند که بچه ها در آن نباشند.
وقتی یک زن و مرد بیرون هستند و برای ناهار مرد به زن می گوید که با هم برویم ودوتایی ناهار بخوریم این اشتباه زن است که بگوید چون بچه ها نیستند به من نمی چسبد.
 باید پروژه ی دوتایی زن و مرد حفظ شود و نه پنهانی، بلکه بچه ها باید حتماً بدانند که پدر و مادرشان این ارتباط دونفره را دارند چون باعث می شود که بچه ها احساس کنند و بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و ارتباط زیبایی با هم دارند و این موضوع باعث ایجاد آرامش روانی و بهداشت روانی در خانواده می شود.
برای ایجاد تعلق و عشق فقط پروژه ی دسته جمعی کافی نیست بلکه پروژه های دو به دو می بایست به طورمجزا وجود داشته باشد، یعنی پدر با هر کدام از بچه ها به طور مجزا به طوری که فرزند دیگری در این رابطه حاضر نباشد پروژه ی دو به دو داشته باشد .
شما فکر می کنید چرا وقتی بچه ی دوم می آید بچه های اول دچار ناراحتی می شوند؟ انگشت مکیدن و ناخن جویدن در بین بچه های اول به خصوص در خانواده های ایرانی رایج است. چون این رابطه ی دو به دو اساساً تعریف نشده است.بچه ی اول می ترسد که بچه ی که تازه به دنیا آمده رابطه ی کودک اول خانواده با پدر و مادررا مختل می کند.
یک وعده ازسه وعده ی صبحانه و ناهار و شام با هم خورده شود این خیلی خوب است. این پروژه ی مشترک خانواده است که متاسفانه خیلی از خانواده ها به این سمت دارند می روند که هر کس صبحانه ی خودش،هر کس ناهار خودش، و یا شام خودش را در خانواده تنها بخورد.این یک آفت است که به بنیان خانواده ها ضربه می زند.هر خانواده متناسب با مبانی فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی خودش حتماً می بایست یک پروژه ی دسته جمعی داشته باشد. سینما، پارک، تئاتر، ورزش، مسافرت سیاحتی یا زیارتی و ...و در عین حال در کنار این مطلب،برای پروژه ی دو به دو در جای خودش می بایست وقت گذاشت.
برخی این سئوال شاید برای شان پیش بیاید که همین که وقت کنیم پروژه ی دسته جمعی داشته باشیم خیلی هنر کرده ایم چه برسد به پروژه های دو به دو؟!
من یک نکته ای باید بگویم: هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد. اگر می خواهیم خانواده ی ایده آل و زندگی خوب داشته باشیم باید حتماً برنامه داشته باشیم تا خانواده ی سرحال و متعادل و سرزنده و شادی داشته باشیم،اما همه ی پروژه ها لزوماً  زمان بر نیست. پدری می گوید من ساعت  یک شب به خانه می آیم. یک مثال می زنم تا هر کس به فراخور کار خودش در زندگی پیاده کند مثلاً یک دفترچه می خریم که این دفتر مال من و دخترم می باشد. به خصوص در سنین نوجوانی این تجربه بسیار مثمرثمر بوده است.
دکتر دوایی
اگر کلمه ی قشنگی، شعر قشنگی، حرفی، پیامی، یادداشتی، یک آیه از قرآن، یک حدیث به ذهن پدر می آید در برگه های این دفتر برای دختر می نویسند. حتی وقتی زمان هم خیلی کم است فقط می توانیم بنویسیم «دلم برایت تنگ شده و دوستت دارم دخترم» به همین سادگی، متقابلا دختر هم همین طور. این می شود دفترچه ی من و فرزندم، این می شود پروژه ی دو به دو شخصی پدر و دختر با هم.
یا یک مثال دیگر، وقتی فرزند شما از یک برنامه تلویزیونی خوشش می آید و همه مشغول به دیدن آن هستیم اگر پدر خانواده مثلاً مقداری تنقلات یا آجیل برای فرزندش بخرد ناخودآگاه او را درگیر یک پروژه ی جداگانه 2 به 2 کرده است. این مقداری چیپس و ماست و چند بسته تخمه آغاز یک پروژه ی مستقل دو نفره بین پدر و فرزند می شود. پدر به راحتی می تواند بگوید: من می خواهم بنشینم و با تو تلویزیون نگاه کنم.
یا اینکه مادر خانه با دخترش قراربگذارند که شام فلان شب را می خواهیم با کمک هم درست کنیم.
حتماً و لزوماً رفتن به پارک و سینما و ورزش و کارهایی که وقت گیر هستند پروژه ی مستقل نیستند. وقتی فرزند شما یک فیلمی می بیند و یا کتاب رمانی می خواند پدر و مادر هم بخشی از آن را ببینند و بخوانند و به این ترتیب با فرزندشان می توانند در مورد موضوع فیلم و یا رمان با هم حرف بزنند این می شود یک پروژه ی دو به دو مستقل.
خیلی از چالش ها و گرفتاری های زندگی زمانی حل و فصل می شود که یا زن این توانایی را داشته باشد که از دید شوهرش به موضوع نگاه کند و یا اینکه مرد این توان را داشته باشد که از دید زن و به جای زن به موضوع نگاه کند.
تبیان: مثال های شما در عین سادگی بسیار کاربردی بودند. از دیگر راههای ایجاد ارتباط موثر در خانواده چیست؟
یکی از موارد مهم این است که پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم به خصوص برای زن و شوهری که تازه ازدواج کردند وبه ویژه درپنج سال اول ازدواج این موضوع بسیار مهم است.
خیلی از چالش ها و گرفتاری های زندگی زمانی حل و فصل می شود که یا زن این توانایی را داشته باشد که از دید شوهرش به موضوع نگاه کند و یا اینکه مرد این توان را داشته باشد که از دید زن و به جای زن به موضوع نگاه کند.
نکته مهمی که در ایجاد ارتباط  بسیار با اهمیت است این است که بتوانیم پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم. اصرار نداشته باشیم که همان چیزی که من می گویم درست است. این مطلب می تواند به یک خانواده استحکام ببخشد،یا اینکه آن را از بین ببرد. اگر ما یاد نگرفته باشیم و تمرین نکرده باشیم که پدیده را از دید مخاطب نگاه کنیم طبیعتاً همیشه جنگ خواهیم داشت. اصرار نکنیم هر آنچه را که می بینیم مورد قضاوت قرار دهیم. بگذاریم با هم حرف بزنیم.
باید بگویم خوش به حال خانواده هایی که با هم زیاد حرف می زنند. وقتی حرف می زنیم موضوعات تبیین می شود واجازه می دهیم تا در دید طرف مقابل قرار بگیریم  وگرنه اصرار در موضع خودمان ارتباطات را منفصل می کند.
اینکه ما در آموزش و پرورش می بایست در کارهای گروهی به بچه هایمان آموزش بدهیم که اصرار نداشته باشند که به همشاگردی های خودشان موضع خودشان را اثبات کنند و همچنین در کارهای گروهی خوب بشوند.
دکتر دوایی
عمده ی مسائلی که در مشاوره های بعد از ازدواج آموزش داده می شود همین مسائل است: جای همدیگر ببینیم و پدیده را از منظر مخاطب بررسی کنیم و تحلیل بکنیم.
یک مثال بزنم: مجسمه ی نوزاد مسیح در کلیسای شهری گم می شود کشیش همه را فرا می خواند که این مجسمه دزدیده شده و اگر پیدا نشود مشمول عذاب خدا می شویم. همه در تکاپوی پیدا کردن آن مجسمه برمی آیند و درهمین حال کشیش کودکی را می بیند که در حیاط کلیسا با کالسکه خود چیزی را حمل می کند. خوب که نگاه می کند مجسمه را در کالسکه ی کودک می بیند وعصبانی می شود و به او تهمت دزدی می زند- کودک می گوید: من دیشب نذر کرده بودم که اگر پدرم برایم کالسکه بخرد اولین کسی را که سوار کنم مجسمه ی نوزاد مسیح باشد. از دید یک عده این دزدی است و از دید آن کودک این یک نذر دینی است.
اصرار نکنیم بر اساس همان چیزی که به چشم می بینیم قضاوت کنیم.

مرد واقعی - مسلمان واقعی!

نجوای دل


میگویند وقتی رضاشاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر ادین شاه  و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد  که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار  پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.
یکی از قوانینی که در زمان رضاشاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت  که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه  یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید:   پدر سوخته چرا  مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
"در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است.
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت، هم کلید زندگی است 
گفت: "زین معیار اندر شهرما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنی است"!

پروین اعتصامیIran Eshgh Group !

Thursday, May 15, 2014

جور دیگری باید دید. مهم!!

بازي با آمارهاي اقتصادي، ممنوع!
«خوب نگاه كردن به اقتصاد»
متن پیاده شده از سخنرانی خانم دکتر خلعتبری

 
نمیتوانیم مشکلاتمان را با تکیه بر همان "روش تفکری" که در زمان خلق آن مشکلات به کار برده ایم، حل کنیم. آلبرت آینشتاین 
مشکلات کشور ما کدامند؟
کدام "روشهای نادرست فکری" منتهی به ایجاد این مشکلات ما شده اند؟
من بر این باورم که سوال بزرگی که رهبر انقلاب روی میز گذاشته اند، خیلی سوال شریفی است. سوال آن است که  توفیقی که ما در ساخت موشک، نانو، هسته ای و سلولهای بنیادین داشته ایم را چرا نتوانیم برای "اقتصاد" تکرار کنیم؟   
من بقدر فهم خود چند نکته مقدماتی برای وصول به جواب درست، می گویم . شما هم به این سوال بیندیشید و کم کم جواب خودتان به پرسش رهبر را در ذهنتان تکمیلش کنید. این یک سوال مهم ملی است که هر نخبه ای باید روی جوابش کار کند... 
1- در آن توفیقات که همگی توسط ساختارهای دولتی حاصل شده است، زمان و پول نامحدود فرض شده است.  یعنی مرکز تحقیقاتی که مثلا موشک شهاب ساخته است، نه محدودیت زمان داشته و نه محدودیت پول ... می شد صد بار یا دویست بار یا هزار بار در طول پنج یا ده یا بیست سال با هر میزان هزینه مالی، سعی و خطا کرد تا به نتیجه رسید.
میشود بخش بزرگی از منابع محدود کشور را در چند پروژه خاص اینچنینی متمرکز کرد و در عرصه اقتصاد خرد همان چند پروژه،
"پشتیبانی نامحدود" آفرید. اما تعمیم "رویکرد تخصیص منابع مالی و زمانی نامحدود"  به کل اقتصاد کلان   محال است.
یک دلیل آنکه، در سطح حسابداری ملی ،  منابع نامحدود می طلبد.
2- در قالب همین پروژه های نورچشمی هم نمیتوانند در بازار جهانی رقابت کنند. قیمت واقعی این محصولات با سرمایه گذاری نامحدود اگر با حسابداری صنعتی واقعا محاسبه شود، با قیمت رقبا قابل قیاس نیست. قیمت تمام شده اورانیوم غنی شده ایرانی در بازار دنیا(بفرض لغو همه تحریمها) خریدار دارد؟    
سانتریفوژهای ایران با قدرت 0.75 تا 1   مثل آِر-آی یک  یا مثلا 3 الی 4 مثل آی-آر2   را با سانتریفوژهای متداول غربی با قدرت بالای 30   قیاس کنید . حجم عظیم سرمایه گذاری مستقیم و غیر مستقیم /هزینه فرصت   ایران در این صنعت را هم ببینید. حالا قیمت تمام شده هر کیلو اورانیوم قابل محاسبه میشود.
3- تولید علم ما در مرحله تبدیل به کالا  یا خدمات قابل فروش مشکل اساسی دارد. واقعیت آن است که مقالات علمی ما غالبا برای کسب مدارج آکادمیک تولید میشود نه آنکه زاییده و محصول جانبی مطالعات صنعتی جدی باشد! ما در تولید مقاله از ترکیه، نروژ و سوئد جلو افتاده ایم. آیا فهم شما آن است که در تولید صنعتی دانش پایه هم جلو افتاده ایم؟ در کدام محصولات دانش پایه، بر اساس تولید دانش بومی، تأمین کننده اول یا دوم  یا دهم بازار دنیاییم؟ 
 
4- نکته آخری که به زعم من مهم است توجه کنیم، ارزیابی توفیقات و شکستها در یک جدول با هم است وگرنه منحرف می شویم. در کنار توفیقات کشور که میشود شمرد، لیست بلندبالای شکستها را هم باید تحلیل کنیم. هزینه فرصت ناشی از این شکستها را هم ببینیم. فرار نخبگان، ارتباط بیمار آکادمی و صنعت، بهره وری پایین، فساد اداری گسترده، سطح نازل قانون مداری، سطح نازل امنیت قضایی، بیکاری، رواج دروغ، افول اخلاقی، فاصله طبقاتی، ضعف کشنده مجلس و قانونگذاری، وضعیت بحرانی مدیریت محیط زیست و آب، افول سرمایه اجتماعی، اینها همگی محصول عملکرد و مدیریت ماست. اینها را هم تحلیل کنیم. 
 
وضع امروز ما در رقابت جهانی بسیار شبیه وضع شوروی در دهه 70 است. با این اختلاف که اگر تفاوت قدرت آمریکا - شوروی   یا غرب - شرق   2 به 1 بود،   تفاوت غرب - ایران، واگرایی عددی به مراتب قابل تأمل تری دارد. 
البته غرب هم فعال مایشاء نیست و محدودیتهایی دارد. اما باید عاقلانه به میزان قدرت و توانایی تاثیر بزرگ غرب بر تحولات نگریست. گذر زمان به نفع ما نیست و فرسایش بر مدل رقابت ما حاکم است.
با اعتراف به اهمیت  توجه به دستاوردهای موجود کشور و صد البته با استدعای توجه به نابسامانیهای استراتژیک خودمان، اگر نحوه اندیشیدن به مسأله را اساسا تغییر ندهیم، آینده روشنی پیش رو نیست.  تجربه دهه چهل ژاپن و حتی  تجربه سه دهه اخیر چین نشان میدهد که این گونه تغییر رویکرد، اگر مدبرانه باشد، الزاما به معنای آتش زدن به دارایی های ملی موجود نیست. فکرمان را باید بشوییم و جور دیگر باید ببینیم.