Monday, June 2, 2014

سه مقام هستی



الله(جل جلاله و عم نواله)
محمد(صلی الله علیه و آله)
علي(کرم الله وجهه)
سه مقام هستی

ومن اظلم ممن ذكّر بايات ربه فاعرض عنها و نسي ماقدّمت يداه انّا جعلنا علي قلوبهم اكنّه ان‌يفقهوه و في آذانهم وقراً و ان تدعهم الي‌الهدي فلن يهتدوا اذاً ابداً(كهف: 57)
ترجمه: چه کسی ستمگر از کسی است که آیه ها و نشانیهای پروردگارش به او یاداوری میشود. پس از این یاداوری دوری میگزیند و فراموش میکند که پیشتر چه کرده است. (در نتیجه) ما بر دلهای آنان پرده هایی قراردادیم که نفهمند آن(قرآن) را و در گوشهایشان سنگینی قراردادیم و اگر آنان را به سوی هدایت بخوانی پس هرگز به راه راست نمیروند به هیچوجه.

پيشگفتار
هدف از نوشتن اين مقاله باز انديشي در فهم مقام دارندگان اين سه نام است تا با كژانديشيهاي برخي از اشخاص و مسلكها مقام و منزلت مولي‌‌الموحدين "علي" عليه‌السلام را فراتر از آنچه كه خدا و رسولش معين كرده‌اند ندانيم كه متاسفانه در كلام بیشتر مداحان(نوحه گران) خداناشناس امروزي ريشه‌دوانده و ممكن است بر فهم جواناني كه گرد آنان هستند و یا با وسایل مختلف سخن آنها را میشنوند اثرگذار باشد. بدين منظور با توجه به آيات قرآن كريم و برخي احاديث كوششي داريم تا مقام و منزلت هر یک را با به میان کشیدن برابرگذاریها و آمیختگیهایی که پیش آمده مشخص سازیم.

نوحه گر باشد مقلد در حدیث             جز طمع نبود مراد آن خبیث
      نوحه گر گوید حدیث سوزناک      لیک کو سوز دل و دامان چاک
   از محقق تا مقلد فرقهاست             کین چو داوود و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود                و آن مقلد کهنه آموزی بود
مثنوی دفتر دوم ب: 4/491

الف - خدا و محمد

بی تماشای صفتهای خدا         گر خورم نان در گلو ماند مرا - مولوی

در آغاز باید گفت عملکرد معصوم(و مهمترین آنان حضرت ختمی مرتبت) با عملکرد خداوند این تفاوت مهم را دارد که معصوم که مقام عصمت را دارد تنها مرتکب گناه نمی شود ولی این مقام او را از خطا مصون نمیدارد. زیرا در هر صورت انسان است و انسان جایزالخطاست. تنها خداوند خطا نمیکند و نیز فرشتگان او که کارگزاران اویند و اگر هریک از آنان خطاکنند کیهان و مافیها برهم میریزد(یتفطرن السموات والارض). فرشتگان هم توسط خداوند ذاتا چنان آفریده شده اند که نمیتوانند خطا کنند یعنی از خود اختیاری ندارند تا بتوانند خطا کنند یا نکنند. آنها یک سویه هستند نه مانند انسانها و جنها دارای اختیارند و نه مانند آنها خالق و آفرینننده چیزی هستند(مقام نطق یا نمادسازی). چنانکه هنگامی که خداوند از آنان خواست تا نمادسازی کنند گفتند: لا علم لنا الا ما علمتنا.
اینکه آیا ابلیس فرشته بود یا نه و چرا سرپیچی کرد را خود خداوند بسیار ساده و روشن در باره ابلیس بیان داشته: کان من الجن ففسق عن امر ربه یعنی چون از جن بود توانست(اختیار داشت) از امر خداوند سرپیچی کند که کرد. ابلیس فرشته نبود بلکه به مقام فرشتگان رسیده بود و در جمع آنان بود ولی دیگران فرشته واقعی بودند و نمی توانستند از امر خداوند سرپیچی کنند که نکردند و اطاعت کردند.

گفتیم همه کسانی که عقل دارند ممکن است خطا کنند. بنابراین بزرگان دین و دانش که جای خود را دارند و ممکن است بسیار خطا کنند بلکه معصومین هم ممکن است خطا کنند و خداوند برای اینکه این موضوع را به ما بگوید که تنها منم که نباید اشتباه کنم و نمیکنم بلکه حتی اشرف آفرینش من که حضرت رسول اکرم(ص) باشد ممکن است خطاکند این موضوع را در چند آیه از قرآن یاداورمان شده است. مانند نهی کردن ایشان را در سوره والضحی:

پس از این فرمود حق در والضحی              بانگ کم زن ای محمد بر گدا
مثنوی دفتر اول ب: 2747

ولی بارزترین این امرونهی ها در سوره عبس است:
عبس و تولی ان جاءه الاعمی. و این در حالی است که ده آیه از سوره عبس را که نام آن را نیز از همین منظر گرفته به این موضوع اختصاص میدهد.

نتیجه میگیریم که این موضوع اهمیت زیادی برای خداوند داشته که چنین کرده. تازه مسلمانان هنگامی که میدیدند خداوند با کسی شوخی ندارد و کوچکترین خطایی را که رسولش مرتکب میشود به او گوشزد میکند حساب کار دنیا و آخرتشان بهتر به دستشان میآمد. اگر امروزه نیز به این نکات قرآنی توجه کنیم از بسیاری تصورات نادرست و کردارهای ناشایست مصون خواهیم ماند.

متاسفانه برخی مفسرین کوشش در توجیه این موضوع دارند ولی باید بدانند که این توجیه خدمت به رسول خدا نیست بلکه این خود خطا و دور کردن حقایق قرآن از ذهن مردم است. زیرا خداوند میخواهد بگوید تنها من خطا نمیکنم وهمه ممکن است خطاکنند که این موضوع دستکم برای زندگی اجتماعی و سیاسی انسانها بسیار مهم است.

نکته مهم دیگری که باید برای مقایسه این سه مقام هستی بدان بپردازیم دانش پنهانیها یا علم غیب است. بسیاری کسان تصور میکنند که معصومین بر غیب آگاهی داشته اند. آنچه ما نمیدانیم و معصومین میدانند غیب نیست. تنها خداوند است که بر عالم غیب آگاهی دارد و عالم بالغیب است(خداوند آیه های بسیاری را ویژه این موضوع کرده است). پیامبران علم لدنی دارند(علمی که از جانب خداوند به آنان داده شده است). در سوره یوسف و درشرح قصه یوسف خداوند به دادن این گونه علمها به حضرات یعقوب و یوسف در چند آیه اشاره کرده است.  
در جایی که خداوند به رسولش میفرماید: بگو من مالک خودم هم نیستم و سودوزیان خود را هم نمیدانم مگر آنچه را که خدا بخواهد. اگر من غیب میدانستم همه خوبیها را برای خودم میخواستم و هیچ گونه بدی بر من اثرگذار نبود(اعراف: 188). چگونه برخی مدعی اند که امامان شیعه غیب میدانسته اند؟ داننده غیب تنها خداست. امامان ما علم امامت داشته اند که در جای خود به آن خواهم پرداخت.

ب - خدا و علی

هم برخی شیعیان خداناشناس و هم علی اللهیان بسیار این دو مقام را با یکدیگر آمیخته و به هم بافته اند. نکته مهمی که هیچکس در باره آن پرسشی مطرح نمیکند این است که شما از علی چه دیده اید و از خدا چه میدانید که این دو را با یکدیگر مقایسه میکنید؟

شاید یکی از بزرگترین عملکردهای علی(در اینجا سخن از عمل است و نه اخلاق و صفات) برای پیشبرد و نشر اسلام علیه شرک بویژه در جوانی آن بوده است که با گذر از خندق پهنی که مشرکین کنده بودند و برکندن در دژ خیبر و هماورد خواهی و آمدن غول پیکری به نام عمروبن عبد ود(که بت ود را میپرستیده) برای هماوردی و سپس جنگ تن به تن که با ترفندی ویژه او را میکشد و همه اینها با حول و قوه الهی صورت گرفته بود سپاه اسلام پیروز میگردد. ولی کوچکترین عملکرد خداوند برای از میان برداشتن  نمرود مدعی خدایی آن بوده است که با آفرینش خلق الساعه میلیاردها پشه و نفوذ تنها یک پشه به پنهانگاه نمرود و رفتن به درون بینی او- او را به گونه ای خفت بار میکشد. ای نادانان چگونه این دو را با یکدیگر  میسنجید؟

دوزخ و جنت همه اجزای اوست                           هرچه اندیشی تو او بالای اوست
هرچه اندیشی پذیرای فناست                      آنکه در اندیشه ناید آن خداست
مثنوی دفتر دوم

خود قرآن هنگامی که میخواهد ادعای نمرود مدعی خدایی را توسط ابراهیم موحد رد کند این مثال را می آورد که ابراهیم به او گفت عملکرد خدای من آن است که مرده را زنده و زنده را میمیراند. در شرح این مذاکره آمده است که نمرود هم دو اسیر محکوم به اعدام را آورد یکی را آزاد کرد و دیگری را کشت و گفت دیدی که من هم میتوانم زنده کنم و بمیرانم.

ابراهیم ادمه داد و گفت پروردگار من آن است که خورشید را از مشرق میآورد تو آن را از مغرب بیاور. و نمرود مبهوت شد(فبهت الذی کفر) و از پاسخ دادن درماند. این است مقام توحید ابراهیمی. حال میتوان این پرسش را از قیاسگران علی و خدا کرد که علی تا کنون چه جانداری مثل پشه نه بزرگتر را آفریده که او را با خدا مقایسه میکنید؟ اگر پاسخ درست دادند ما هم او را خدا میخوانیم ولی اگر ندادند که هرگز نخواهند پاسخ گفت پس به آنان میگوییم خفه شوید!! شرک نورزید! و جامعه را به انحراف نکشانید! علی انسان است ولی انسانی والا و کامل که خود نمونه ای از اعجاز خداوند است که چنین اعجوبه ای آفریده است تا ما با اسوه قراردادن او از او پیروی کنیم و علی گونه شویم. نه اینکه او را وصف کنیم و مقام خدایی به او بدهیم که نه تنها چیزی از این بزرگنمایی شرک آلود نصیب ما نمیشود که آخرت خود را نیز به خطر انداخته و علی را نیز از خود ناخشنود و ناخرسند کرده ایم.

نمونه ها:
-         شرک به خداوند از این هم روشنتر میخواستید؟:
علي بر عرش بالايي امير است              علي بر عالم و آدم امير است

پس خدا چکاره است؟ برود دنبال کار خودش!! که علی همه کاره است!! و در این صورت خداوند بیکاره!! این روشن است که موحدان به پیروی از قرآن میگویند تنها خداوند بر عرش فرمانروایی میکند و نیز بر عالم(کیهان) و آدم(انس و جن).

-         روز تولد آن بزرگوار بود و در نمازخانه وزارتخانه پای سخن یک مداح(نوحه گر) جوان خدانشناس نشسته بودیم که با این مصرع از یک شعر سخن خود را شروع کرد: ای علی تو اگر خدا نیستی کمتر از خدا نیستی!! یعنی بسیار راحت خط بطلانی بر الله اکبر کشید که یکی از شعارهای اصیل و مهم اسلامی است و از آغاز وحی بر پیامبر اکرم وجود داشته و دارد و بیان آن درآغاز هر نماز نه تنها واجب که رکن رکین نماز است.

اکنون حدود ده سال از آن روز میگذرد و هرگاه به یاد آن مجلس میافتم به خود نهیب میزنم تو که موحد بودی چرا بلند نشدی و به او نگفتی خفه شو ای مشرک! و تنها به این اکتفا کردی که به بغل دستی خود گفتی نگاه کن ببین چگونه با علی به خدا شرک میورزند و او سری به تأیید تکان داد و گفت چه میتوان کرد؟

بخصوص در مجلسی که به نام آن بزرگوار هستی برگزار شده مسلم است روح امیرالمؤمنین از این گونه شرکهایی که بهانه و عنوانش اوست بیشتر مکدر میشود.

-    به این شعر کفر آمیز که بسیاری از آیات قرآن کریم را به زیر سؤال برده و به صورت یک آهنگ در آغاز یک سی دی زیر عنوان نغمه نوروز از سوی معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری منتشر شده تا هرگردشگری در راه گوش دهد و به بیراهه رود!! توجه کنید:

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود       ا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
مسجود ملائک که شد آدم به علی شد        آدم چو یکی قبله و معبود علی بود
موسی و عصا و ید بیضای ...               در حضر فرعون که بنمود علی بود
عیسی به وجود آمد و به دلها سخن گفت    نطق و فصاحت که بنمود زعلی بود
جبریل که آمد زبر خالق یکتا                 در پیش محمد شد و مقصود علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن                   در ... و عصمت بستود علی بود
آن قلعه گشای که در قلعه خیبر              برکند به یک حمله و بگشود علی بود
چندانکه در آفاق نظرکردم و دیدم                      ابروی یقین بر همه عالم علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است                 تا ازلی باشد و تا بود علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان                  شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

در نقد این شعر در آغاز شخصیت سراینده این شعر را به زیرسؤال میبریم تا مشخص شود که خود شعر نیز ریشه در حقیقت و ایمان ندارد:
سراینده نه تنها علی را به جای خدا میگذارد بلکه خود را نیز به جای رسول خدا و علی میگذارد و میگوید چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم که این ادعا برای ایشان بسیار بزرگ و گویی لقمه ای گلوگیر است. زیرا در کل عالم هستی یکی رسول اکرم(ص) به این دلیل که به معراج رفتند در همه آفاق نظر کردند و دیگر علی(ع) به این دلیل که خود میگوید من به راههای آسمان آگاهترم تا راههای زمین. حتی هیچیک از امامان معصوم نیز چنین ادعایی نداشته اند که درهمه آفاق نظر کرده باشند. اگر این موضوع را بخواهیم از این دو گرانمایه به دیگران تعمیم دهیم ممکن است برخی انبیاء الهی به چنین مقامی رسیده باشند.

نکته دوم اینکه شاعر آنچنان خودبزرگبین شده که هم کفر میگوید و هم حکم بر کفر نبودن سخن خود صادر میکند. یعنی هم مرتکب جرم شده و هم به تنهایی نزد قاضی رفته که آن قاضی هم خودش است: این کفر نباشد سخن... تازه اگر بفهمد که کفر با شرک بسیار متفاوت است که این سخنان شرکند نه کفر.

نکته سوم اینکه چکیده سخن سراینده این است که علی همواره بوده است. گیریم که سراینده یکی از عارفانی باشد که از مولانا هم به مقام والاتری رسیده باشد و در آفاق و انفس سیرکرده و دیده های خود را که جهان بینی اوست به نظم دراورده(هرچند با به زیر سؤال بردن آیات قرآن چنین چیزی غیرممکن است) حال پرسش این است که این عیان و بیان کردن نهانیهای شخصی و فردی چه سودی به افراد و جامعه انسانی میرساند؟ هنگامی که از فضائل امیرالمؤمنین سخن میگوییم این سود را به ما میرساند تا برخی از این فضائل ایشان را در خود نهادینه کنیم و در برخی ویژگیها علی گونه شویم ولی این سروده تنها رهاوردش شرک است. زیرا تنها علی را به جای خدا گذاشته و بهره ای به خود و دیگران نرسانده است. آیا جز این است که این سروده بسیاری از مردم را به گونه ای به انحراف میکشاند که تصور کنند علی خدا و شبه خداست و شمار کمی را چون نگارنده به گونه ای دیگر به انحراف کشانده تا وقت خود را صرف نقد این یاوه گوییها کند تا دیگران را از انحراف بازدارد؟

اگر سراینده خدا را در لباس علی قرارداده منصور حلاج هم که به هیچ گونه مقام علی را نداشت نیز بانگ اناالحق میزد و میگفت: ما فی جبتی الاالله. که همین امر موجب بردارشدنش شد:
آن یار کزو گشت سر دار بلند                     جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید              دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
حافظ علیه الرحمه
البته مولانا نظر دیگری دارد:
بود اناالحق در لب منصور نور                            بود اناالله در لب فرعون زور
مثنوی دفتر دوم ب: 305

نکته دیگر اینکه سراینده میگوید شمس تبریزی علی بوده که سر(راز) دو جهان را بر مولوی گشوده است ولی خود مولانا میسراید که پیامبر به علی گفته پیر طریقتی همچون خضر بیاب و از او پیروی کن و مانند موسی مباش که با سؤالهای خود پیر طریقت خود را از دست داد(داستان موسی و خضر در سوره کهف) و دفتر اول مثنوی ابیات: 2959 تا 2970  

از سوی دیگر باید پرسید چگونه عارفان سیر آفاق داشته اند که یکی از استوانه های آنان یعنی مولانا چنین شعری را سروده که نشان از آن دارد که ایشان آگاهی لازم را از مواقع نجومی که خداوند به آن سوگند یادکرده نداشته تا بداند ماه جزئی ناچیز از منظومه شمسی است و ستارگان چنان شکوه و عظمتی دارند که یکی از کوچکترین آنها خورشید است:
اینچنین مه را ز اختر ننگهاست                            در میان اختران بهر سخاست
دفتر اول مثنوی ب: 3018

مولوی به مانند حافظ هرچه کرده از دولت قرآن کرده و اگر آیه لااقسم بمواقع النجوم قرآن را هم فهمیده بود به چنین خطائی دچار نمیشد.

روزی یک جوان ساله سنی مذهب وقتی فهمید شیعه هستم پرسید:
شما شیعیان میگویید که امامانتان غیب میدانند؟
گفتم: الله یعلم غیب السموات والارض.
-         پس چرا در باره شما چنین میگویند؟
-    شاید به این دلیل باشد که امامان شیعه برخی کرامات داشته اند که از برخی شواهد به باطنها پی میبرده اند و این تنها مربوط به ائمه نیست برخی کسان که چشم باطنشان روشن است نیز میتوانند چنین کراماتی را داشته باشند وگرنه اگر کسی مدعی باشد امامان غیب میدانسته اند و آنها را جای خدا قرار دهد مشرک است. البته موضوع علم امامت مطلب دیگری است. امامان ما بسیاری چیزها میدانسته اند که مردم عادی نمیدانسته اند و نمیدانند. چنانکه باقرالعلوم با علم امامت چنین عنوانی را یافته است و یا امام جعفر صادق که گویند 4000 شاگرد تربیت کرده نتیجه علم امامتش بوده است. و یا امام علی که میگوید من به راههای آسمان آگاهترم تا راههای زمین نتیجه علم امامت او بوده است.

او که از وصفهایی پر شده بود که شیعیان با اعمال شرک آلود خود بهانه به دست اهل تسنن میدهند و به شیعه آنگونه نگاه میکرد گفت: نه... تو شیعه نیستی...


ج- محمد و علی

محمد رسول الله(ص) بالاترين مقام عالم هستي پس از خداوند و اشرف مخلوقات اوست. مقام و منزلت مولا علي نیزاز نهج البلاغه اش که دارای اعجازهای بسیاری است و پس از قرآن برترین کتاب محسوب میگردد(یعنی از انجیل که سخنان خداوند است که بر زبان عیسی جاری شده نیز بالاتر است). و نیز از شرح زندگانی ایشان بازشناخته میشود که کسانی مانند جرج  جرداق مسیحی کتاب صوت العداله انسانیه و عبدلفتاح عبدالمقصود پانزده جلد کتاب زیر عنوان امام علی در باره شخصیت ایشان نگاشته و نیز شاعران و نویسندگان در طول تاریخ سروده ها و نوشته های زیادی در باره عدالت او- شیوه زندگی او- صبر او- علم و حکمت او و... دارند.

اینها نیز از منابع دین ما بر میآید:
من کنت مولاه فعلی مولاه
من کنت انا نبیه فعلی امیره
انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی
انا مدینه العلم فعلی بابها فمن اراد المدینه والحکمه فالیأتها من بابها

این احادیث نبوی نیز اندازه هر یک از آن دو را مشخص میسازند که شیعه به آنها میبالد ولی خواهیم دید که غلوکنندگان و منحرف کنندگان کلمه حق از مواضعش به اینهمه افتخارها بسنده نکرده به انحراف کشیده شده و به ظن خود دلخوشند که به علی خدمتی میکنند و عده ای هم که درست نمی اندیشند سخنان یاوه آنها را تکرار میکنند تا نقل محافل شود. مثلا ببینید این سخن از کجا آمده که نه سندیتی دارد و نه عقلانی است و مسلم است که چون ریشه در دین ندارد جعلی است:
روزی در حسینیه ای سخن از معراج شد که یکباره مرد مسن ترک زبان پرسید خوب اونجا که رسید چی دید؟ گفتم نمیدانم. مقصودت چیست؟  گفت: علی یک نصف سیب به او داد و گفت این مال تو و ... یعنی اینکه علی پیش از رسول اکرم به معراج رسیده است!! من داشتم از تعجب چه میگویند(شاخ درمیآوردم؟) عجب حقه بازهایی هستند این جعالین!!! به قول معروف روز روشن و دزدی؟ اشرف مخلوقات به حساب آمدن رسول الله(ص) ریشه در همین معراج دارد و اگر بخواهیم معراج را هم نصف کنیم و نصف بهتر و گزیده ترش را به علی(ع) بدهیم دیگر رسول خدا اشرف مخلوقات نمیتواند باشد!!

به او گفتم نه چنین نیست و اینها را بر معراج افزوده اند چنانکه چیزهایی را نیز بر معجزه شق القمر افزوده اند. دیدم نرم شد و گفت نمیدانم... ما هم شنیده ایم.

اگر علی بداند برخی شیعیانش اینقدر نادان هستند که میخواهند او را از پیامبر خدا بالاتر بدانند برای بقای دین محمد و شیعه واقعی با همان ذوالفقارش بر سر هرکس و ناکسی میکوبد! که این گونه بدعتها را بر امهات دین میافزاید.
احمد شماع زاده 28/2/91

Friday, May 30, 2014

بافت کیهانی(شکل درونی کیهان)

یاداوری چند نکته:
1. خداوند کریم از آوردن اعجازهای قرآنی تنها منظورش آوردن اعجاز نیست بلکه همواره نکاتی را در اعجازهای قرآن آورده که ما باید به پژوهش در مورد آنها بپردازیم. نه اینکه صبر کنیم نکته ای را دانش روز به آن برسد و ما بگوییم که قرآن کریم هزاروچهارصد سال پیش این نکته را یاداوری کرده است. قرآن کتاب هدایت است. پس هیچگاه نباید کارکرد هدایتگری قرآن را فراموش کنیم. چنانکه خود در آغازش گفته است: هدی للمتقین.

2. هر چند مقاله ای که در زیر میآید پژوهشی بسیار مفید است و جای تشویق و تمجید دارد ولی منظور کیهانشناسان از شکل کیهان که همواره به دنبال آن میگردند و تاکنون به آن دست نیافته اند شکل بیرونی آن است و نه شکل درونی آن.

3- وبسایتی وجود دارد با عنوان شکل ترومپتی کیهان(به زبان انگلیسی) که نویسنده آن از آیه یوم نفخ فی الصور... تصور کرده است که شکل کیهان همان گونه که تا اندازه ای کیهانشناسان به آن دست یافته اند شکل بوقی یا زنگوله ای است.

4- نگارنده ده سال است که شکل مورد نظر قرآن را از یک آیه از قرآن به دست آورده و نظر خود را با دلایل علمی زیاد ثابت کرده و به انگلیسی نیز ترجمه کرده ام ولی تاکنون یا دانشمندی به آن توجه نکرده است و یا چون آیه قرآن را آورده ام نیمخواهند شکل کیها ن به نام قرآن ثبت شود.

5- در آغاز آن مقاله آورده ام که شکل خارجی کیهان را تنها خدا میداند که بر کیهان اشراف دارد و در یک آیه برای ما با مثال روشن کرده است و هیچگاه دانشمندان نمیتوانند با محاسبات خود به آن دست یابند زیرا که بر کیهان اشراف ندارند. مثالی هم آورده ام: همان گونه که یک کودک تا زمانی که در داخل یک اتاق قرار دارد نمیتواند شکل بیرونی اتاق را تشخیص دهد انسان هم که در درون کیهان جا دارد و بر آن اشراف ندارد نمیتواند به شکل بیرونی کیهان دست یابد.
 

به قلم: عبد الدائم الكحيل

 

آیا تا به حال به شکل جهانی که در آن زندگی میکنیم فکر کرده اید؟ بعد از اینکه کشف شد که کهکشان ما تنها کهکشان موجود در جهان خلقت نیست, دانشمندان کهکشانهای زیادی را یافتند که در امتداد خطوطی به صف کشیده شده اند که مانند رشته های یک بافت هستند.....

بحث خود را با یک سوال آغاز می کنیم؛ صحابه پیامبر و تابعین آنها چه برداشتی از آیه" وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ "(ذاریات/7) داشته اند؟ و مفسران پیشین چگونه دیدگاه گذشتگان صالح را برای ما نقل کرده اند؟
امام قرطبی در تفسیر واژه (حبک)می نویسد: "ابن عباس و قتاده و مجاهد گفته اند: حبک یعنی آفرینش درست و منظم"و عکرمه هم همین را گفته و اضافه کرده است که: آیا بافندگان لباس را ندیده ای هنگامی که لباس را به خوبی می بافند گفته می شود: حبک الثوب یعنی لباس را به خوبی بافت. ابن الأعرابی(از علمای بزرگ علم لغت) می گوید: هر چیزی را که به خوبی و با استحکام کافی انجام دادی در زبان عربی گفته می شود :أحکبتَه.[2]
ابن كثير در تفسیر این آیه می نویسد: "حسن بن حسن بصری گفته است که: السماء ذات الحبک یعنی آسمان به واسطه ستاره ها بافته شده است.[3]و زمخشری در تفسیرش گفته است که: الحبک یعنی راه ها و شیارها؛ مانند راه ها و شیارهایی که بر اثر وزش باد در رمل ایجاد می شود؛ و همچنین است حبک موها که به معنای آثار چین و شکن مو می باشد. و هنگامی که یک بافنده چیزی را به خوبی می بافد گفته می شود: ما أحسن حبکه یعنی چقدر خوب آن را بافت"[4] بر طبق این تفاسیر, آیه شریفه اشاره به نوعی بافت و محکم کردن آن دارد که بر طبق قول حسن, رشته های این بافت ستاره ها هستند.
و اما دیدگاه علمای علم لغت نسبت به واژه (حُبُک) چیست و چه درکی از آن دارند؟ ابن منظور صاحب معجم لسان العرب می نویسد: "ابو اسحاق می گوید: اهل لغت می گویند که السماء ذات الحبک یعنی آسمان دارای راه های زیبا[5]. اما در معجم قاموس المحیط چنین آمده است که: الحَبک به معنای محکم کردن و نیکو کردن اثر بافت در لباس است[6]. در معجم الوسیط که انجمن لغت زبان عربی به تازگی آن را تالیف کرده است آمده است که: حَبَک الشیء حبکا احکمه یعنی چیزی را محکم بافت و گفته می شود که حبک الثوب: به نیکویی آن را بافت و حبک الحبل یعنی آن را به محکمی در هم تابید؛ و حبک العقدة یعنی گره آن را محکمتر کرد."[7]
این بدین معناست که دانشمندان علم لغت معنای کلمه "حبک" را با بافتن لباس و به خوبی و محکم بافتن آن مرتبط می دانند و موارد استعمال این واژه را در جایی می دانند که رشته هایی محکم به هم بافته شود و با گره هایی مستحکم با یکدیگر اتصال یابد.
سوالی که اینجا می توان مطرح کرد این است که, آیا در اکتشافات اخیر دانشمندان درباره وجود نوعی بافت کیهانی می توان چیزی یافت؟ اکنون مناسب است که درباره تازه ترین کشف نجومی که درباره ساختمان کیهانی و شکل آن است و مطابقت خیره کننده آن با آیات قرآن بپردازیم.
دانشمندان یافته اند که کهکشانهای زیادی در جهان خلقت وجود دارد که تعداد آنها را صدها میلیارد تخمین زده اند که در هر کهکشان هم میلیاردها ستاره وجود دارد. آنها به دنبال یافتن این پرسش بودند که, زمانی که از خارج به آن نگاه شود شکل جهان خلقت چگونه است؟ و کهکشانها و گازها و غبارهای کیهانی چگونه در فواصل بین ستارگان توزیع شده اند؟ و آیا توزیع آنها در کیهان چینش و نظم خاصی دارد؟
برای یافتن این پرسشها باید به تصویری که سوپر کامپوتر (ابر کامپیوتر ویژه) از جهان خلقت ارائه داد متوسل شد. دانشنمدان به این منظور معلومات لازم نجومی را به ابر کامپیوتر ویژه دادند تا در نهایت ببینند که دقیقا کهکشانها چگونه در کیهان منتشر شده اند.
 سوپر کامپیوتر چیست؟
 به منظور اینکه پی ببریم که کشف شکل جهان تا چه حد پیچیده و دشوار بوده است مناسب است قدری با سوپر کامپیوتر و بعضی ویژگیهای منحصر به فرد آن شویم. در سال 2000 شرکتهای رایانه ای, به منظور عملیات همانندسازی اقدام به پیشرفته تر کردن ابر رایانه کردند تا جایی که سرعت این نوع رایانه به بیش از 12تریلیون عملیات محاسبه در یک ثانیه رسید. وزن این نوع رایانه بیش از 100هزار کیلو گرم است و1.2مگا ولت برق مصرف می کند. حجم آن برابر با یک ورزشگاه تنیس است؛ حافظه این ابر رایانه6 ملیون بایت است.
 
این قسمتی از یک ابر رایانه است.مدیر شرکتibmکه این رایانه را ساخته می گوید: عملیاتی که این ابر رایانه در یک ثانیه انجام می دهد  اگر انسان بخواهد طبق وسایل عادی محاسبه آن را محاسبه کند10ملیون سال طول می کشد. به راستی که اگر این رایانه نبود دانشمندان موفق به کشیدن تصویر جهان خلقت نمی شدند.
 بزرگترین عملیات رایانه ای در طول تاریخ
 تعدادی از دانشمندان کشورهای انگلیس و آلمان و کانادا و آمریکا به تازگی بزرگترین عملیات رایانه ای را به منظور دستیابی به تصویری کوچک از جهان خلقت انجام دادند که بدین منظور هزاران ملیون اطلاعات درباره 20ملیون کهکشان به سوپر کامپیوتر داده شد و با وجود سرعت فراوان سوپر کامپوتر 28 روز طول کشید تا سوپر کامپوتر موفق به ارائه تصویری کوچک از جهان خلقت شد.
معلومات داده شده پیرامون: انبساط کیهان, مسیر ستارگان, ترکیبهای کهکشانی, ماده تاریک و گازها و غبارهای کیهانی به منظور شبیه سازی کیهان در روند انبساط خود و مشخص کردن مسیر کهکشانها و ستارگان بود.پروفسور CarlosFrenk از دانشگاه درهام انگلیس و مدیر طرح در این رابطه می گوید [17]: این بزرگترین کاری بوده است که تا کنون انجم داده ایم و شاید هم بزرگترین محاسبه فیزیکی انجام شده باشد. ما برای اولین بار موفق شده ایم که یک نسخه شبیه سازی شده از جهان هستی را داشته باشیم. آن هم نسخه ای برابر با اصل که کاملا شبیه جهان هستی است و به همین خاطر  می توانیم تجارب اولیه خود را در هستی داشته باشیم.
این تصریح یک دانشمند و کاشف بزرگ است به اینکه دانشمندان برای اولین بار در طول تاریخ توانسته اند به شکل واقعی جهان خلقت و نحوه ی توزیع کهکشانها دست یابند. تصویری که سوپر کامپیوتر از جهان خلقت ارائه داده بود مانند بافته های یک عنکبوت یا همان خانه عنکبوت است و به همین علت هم دانشمندان نام این پدیده را "بافت کیهانی" نهاده اند [10]. هر یک از رشته های این بافت از هزاران کهکشان آن هم به صورت کاملا محکم تشکیل شده است. بنابراین می توان گفت که کیهان به صورت کاملا محکم از کهکشانها بافته شده است.
 
اگر به آسمان نگاه می کنیم تعداد زیادی از کهکشانها را می بینیم, این کهکشانها به طور نامنظم و تصادفی کنار یکدیگر قرار نگرفته اند بلکه بین آنها نیرویی شدید برقرار است که آنها را به صورت محکم به یکدیگر ارتباط می دهد.
اصطلاح "بافت کیهانی" اصطلاحی جدید است که دانشمندان برای تعبیر از نوع ساختار کیهان آن را به کار می برند زیرا که آنها به این نتیجه رسیده اند که کهکشانها در امتداد رشته هایی باریک قرار گرفته است. هنگامی به رشته های کیهانی ساخته شده از کهکشانها می نگریم آن ها را نسبت به اندازه کل جهان خلقت رشته هایی بسیار باریک می یابیم. زمانی که پیمودن یک ستاره در فضا هشت ثانیه نوری طول می کشد طبیعتا پیمودن مسافت یک رشته از بافت کیهانی چندیدن میلیارد سال نوری طول خواهد کشید.
 
در این تصویر بافت کیهانی را مشاهده می کنید؛ هر رشته از این بافت شامل هزاران کهکشان است و پیمودن آن ملیاردها سال نوری طول می کشد. پاک و منزه است خدایی که این بافت را آفریده و به آن سوگند یاد کرده است. اگر یک رشته ی کیهانی را به حدی کوچک کنیم که قطر آن یک میلیمتر باشد آنگاه طول این خط کیهانی چندین صد متر خواهد شد!! ملاحظه می کنید که رشته های کیهانی چقدر باریک و طولانی اند ولی در عین حال بسیار محکم اند و به واسطه نیروهای عظیم کیهانی به یکدیگر متصل شده اند. آیا این حقیقت, گویای عظمت و اتقان صنع این پدیده نیست؟ اینجا است که می فهمیم چرا خداوند به این بافت کیهانی سوگند یاد کرده است. منبع: آزمایشگاه ماکس پلانگ در آلمان
دانشمندان غربی از تعابیر قرآنی استفاده می کنند
امروزه دانشمندان درباره وجود چنین بافتی در کیهان تردید ندارند و تحقیقات خود را درباره نحوه ی بافتن رشته های طویل کیهانی آغاز کرده اند. خیلی عجیب است که دانشمندان نجوم دقیقا همان تعابیر قرآنی را در کشفیات خود به کار می برند. اخیرا تعدادی از برجسته ترین دانشمندان نجوم بحثی را مطرح کرده اند پیرامون چگونگی تشکیل بافت کیهانی از رشته های تشکیل شده از کهکشانها. آنها در تبیین یافته های خود از واژه weave استفاده می کنند که به معنای "حبک" است[18] به راستی دانشمندان نجوم بعد از تحقیقات علمی فراوان در بیان یافته های علمی خود واژه هایی را به کار می برند که قرآن در همان مورد دقیقا همان واژه ها را به کار برده است. به راستی این حقیقت چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این بدین معناست که آنها هر قدر هم که اهل اکتشاف و تحقیق پیرامون پدیده های جهان خلقت باشند سرانجام باید به کتاب الهی رجوع کنند زیرا همان خدایی که جهان خلقت را آفریده است نازل کننده قرآن هم هست و در آن درباره مخلوقات خود سخن گفته است.
 
در تصویر سمت راست بافت کیهانی را مشاهده می کنید و در تصویر سمت چپ بافت عصبی. ملاحظه میکنید که شکل جهان خلقت چقدر شبیه یک بافت است.
وجود رشته های بافت کیهانی از منظر دانشمندان قطعی است
برخی افراد اعجازهای علمی قرآن را را انکار میکنند به بهانه اینکه دستاورد علوم تجربی بیش از پاره ای فرضیات نیست که با تغییر در معرفت بشری تغییر می کند اما قرآن همواره ثابت است و تغییر پذیر نیست, به همین جهت این افراد با تفسیر قرآن به واسطه فرضیات متغیری که گاه اشتباه هستند مخالف می کنند. سوالی که مناسب است اینجا مطرح شود این است که آیا این احتمال وجود دارد که دانشمندان در آینده کشفیاتی معارض با کشفیات امروز خود داشته باشند؟ جواب این است که حقایق علمی دو گونه است گونه اول مانند وجود کهکشانها و خورشید و ماه و کروی بودن زمین و ... که انسانها تردیدی درباره آنها ندارند چرا که آنها را می بینند و لمس می کنند و گونه دوم مانند کیفیت آغاز و پایان جهان و عمر جهان و ... که دانشمندان هنوز نتوانسته اند نظریات قطعی درباره آنها ابراز کنند.
از مسائل غیر قابل تردید این است که کهکشانها در جهان خلقت بر طبق یک نظام محکم و ساختاری بافتگونه قرار گرفته اند و همه دانشمندان به این حقیقت اذعان دارند و در میان آنها کسی که مخالف این سخن باشد, یافت نمی شود. چه بسا کشفیات آینده خبر از جزئیات بیشتری از بافت کیهانی دهد ولی به هیچ وجه نمی توان گفت که جهان خلقت بدون وجود یک نظام منظم و به طور تصادفی تشکیل شده است چرا که اگر اینگونه بود جهان خلقت دوامی نداشت و نابود می شد.
با توجه به اینکه این حقیقت علمی کاملا با نص قرآن مطابق است امکان اینکه در آینده, حقیقتی معارض با آن کشف شود وجود ندارد بلکه می توان گفت که علم جزئیات بیشتر و دقیقتری درباره بافت جهان به ما ارائه خواهد داد. بنابراین همانطور که می بینیم زمین کروی است دانشمندان هم رشته های تشکیل شده از کهکشانها را که مانند یک بافت و به صورت محکم به یکدیگر متصل شده اند را مشاهده می کنند و امکان ندارند که این حقایق علمی یک سری وهمیات باشد.
دانشمندان مسیرها و پل ها و راه های ارتباطی کیهانی را که رشته های کهکشانی را به صورت محکم به یکدیگر اتصال می دهند می بینند. از جمله این دانشمندان دکتر" بول میلر" اذعان دارد که ستار هایی وجود دارند که در مسیرهای خود سیر می کنند و به یکدیگر می رسند و تجمع می یابند و یک کهکشان را تشکیل می دهند همچنین او از رشته های filaments و گره های nodes و بافت web سخن می گوید؛ آیا واژه (الحُبُک) که در قرآن به کار رفته شده شامل تمام این معانی نیست؟
بول میلرکه از بزرگترین دانشمندان علم نجوم است و بر وجود "بافت کیهانی" صحه می گذارد[15]می گوید: "ما تقریبا و برای اولین بار رشته های کیهانی کوچک را در هستی مشاهده می کنیم". اگر دقت کنید متوجه می شوید که این دانشمند سخن از "مشاهده" رشته های بافت کیهان می کند و اذعان دارد که این برای اولین بار است که بشر رشته های بافت کیهانی را دیده است.
نتیجه گیری و وجوه اعجاز
از زیبایی ها و عظمت اعجاز این آیه شریفه این است که با گذشت قرنها هیچ تناقضی در فهم آن وجود ندارد آنچه عربهای آن زمان در ابتدای نزول آیه می فهمیدند این است که آسمانی که خداوند در این آیه به آن سوگند یاد کرده, دارای یک بافت محکم است و با اینکه آن را نمی دیدند اما به آن ایمان داشتند. بنابراین هیچ مشکلی در فهم آیه برای اجداد ما وجود نداشته است. آنها همان چیزی را از آیه می فهمیدند که ما امروزه طبق معلومات جدید خود, از آیه می فهمیم و چه بسا کشفیات جدیدتری درباره این بافت انجام شود که قدرت فهم ما از آیه را بیشتر کند. در نتیجه می توان گفت که این یکی دیگر از ابعاد اعجاز علمی قرآن است که ما آن را اعجاز فهم نص قرآن در طی عصرها و نسلها می نامیم.
یک بافت عادی تشکیل شده از رشته ها و تارهایی است که محکم به همدیگر بسته شده است و هم چنین نیروهایی بین این رشته ها وجود دارد که آنها را به همدیگر متصل میکند همچنین بافت کیهانی از رشته های باریکی تشکیل شده است که دانشمندان نام آن را Filaments نهاده اند که ماده تشکیل دهنده رشته های آن کهکشانها هستند که توسط نیروی جاذبه قوی کیهانی بین رشته های کهکشانی ارتباط برقرار شده است. جالب توجه اینکه دانشمندان از وجود گره های knots سخن می گویند که در آن رشته های کهکشانیِ بافت کیهانی با یکدیگر تلاقی می کنند, گره هایی که محل تجمع تعداد زیادی از کهکشانها است. این گره ها در تصویر مانند نقاط پر نور دیده می شوند. به راستی همه این حقایق چه معنایی می تواند داشته باشد؟
این بدین معناست که قرآن در استعمال واژه ها بسیار دقیق است. واژه (الحُبُک) بهترین واژه ای است که می تواند از لحاظ علمی برای تعبیر از بافت کیهانی به کار رود. دانشمندان برای تبیین بافت کیهانی از مجموعه کلمات متفاوتی مانند: بافت, رشته ها, گره, ساختمان محکم و نیروهای عظیم استفاده می کنند ولی قرآن تمام معنای این واژه ها را تنها در یک واژه گنجانده است و آن (الحبک) است, آیا علاوه بر اعجاز علمی آیه نمی توان اعجاز دیگری به عنوان اعجاز ادبی و بیانی برای آیه برشمرد؟
امروزه دانشمندان نجوم سخن از عظمت و اتقان این بافت می گویند و آن را از بزرگترین اکتشافات در علم نجوم می دانند و شاید بدین جهت باشد که خداوند به این بافت سوگند یاد می کند زیرا که خداوند جز به امور عظیم سوگند نمی خورد.
نظر به اینکه دانشمندان اعتراف دارند که این برای اولین بار است که انسانها موفق شده اند ساختار بافتگونه جهان را مشاهده می کنند روشن می شود که پیشینیان ما جز از طریق قرآن چیزی درباره بافت کیهانی نمی دانسته اند بنابراین می توان گفت اولین کسی که از بافت کیهانی سخن گفته است کسی جز نازل کننده ی آن یعنی الله نیست؛ همان کسی که فرموده است: (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا) [الفرقان: 6]
ترجمه آیه: بگو: «كسى آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مى‏داند او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است!»
ما در ضمن مقاله خود جواب کسانی که اعجازهای علمی قرآن را دروغ میدانند دادیم, آنها به ما اعتراض می کنند که برداشتهای شما فراتر از مدلول لغوی آیات است و بر طبق معنای ظاهری کلمات قرآن و سخنان مفسران نیست, حال آنکه ما برای اثبات مدعای خود از معجمهای عربی استفاده کردیم که آنها(حَبَک)را به معنای به نیکویی بافتن میدانند؛ همچنین اقوال مفسران را نقل کردیم که آنها هم در تفسیر آیه از یک بافت محکم سخن میگفتند.
دیدیم که دانشمندان قرن بیست و یکم تصاویری را ارائه می دهند که بیانگر وجود یک بافت محکم کیهانی است و از رشته های این بافت و طریقه بافتن این رشته ها سخن می گویند. آیا همه اینها گویای مطابقت کامل قرآن با کشفیات قطعی بشری نیست؟
 خاتمه
 آری معجزه وسیله ای برای ثبات یقین و ارتقای ایمان. خصوصا در عصر حاضر نیاز شدیدی به معجزات خیره کننده ای که ما را در راه حق پایدار کند و دلبستگی ما را به قرآن بیفزاید احساس می شود. اگر از آن دسته از دانشمندانی که بافت کیهانی را کشف کرده اند و به خاطر یافتن تصویری از جهان میلیاردها دلار صرف کرده اند بپرسیم که: نظرتان چیست که آنچه شما در قرن بیست و یکم کشف کرده اید, در کتابی که متعلق به قرن هفتم میلادی است و الآن هم موجود است, عینا ذکر شده است.
بی تردید آنها خواهند گفت: "چنین چیزی ناممکن است زیرا پیشگویی از وجود بافت کیهانی نیازمند تلسکوپها و رصدخانه هایی در اقصی نقاط زمین است. علاوه بر این هزاران پژوهشگر باید مشغول به کار شوند تا هزاران نقشه کهکشانها را به همراه مکان و طیف نوری آنها رسم کنند, ولی چنین چیزی تنها در اواخر قرن بیستم قابل دسترسی است و چگونه یک انسان می تواند خبر از این حقایق علمی دهد؟"
ما در پاسخ این دانشمندان می گوییم آنچه که می گویید در صورتی صحیح است که قرآن ساخته و پرداخته یک بشر باشد اما آورنده قرآن, پروردگار بشر است نه بشر. با این حال آیا قلبهای شما در برابر این دلیل علمی و حقانیت اسلام خاشع می شود؟ در انتها امیدورایم که خداوند در این بحث خیر و بهره قرار دهد و آن را وسیله ای برای برانگیختن همتها برای بررسی بیشتر عجایب پایان ناپذیر قرآن کریم قرار دهد.
 به قلم: عبد الدائم الكحيل

منبع:
[1] قرآن کریم

 [2] تفسير الإمام القرطبي، ، دار ابن خلدون، 1996.

 [3] تفسير القرآن العظيم للإمام ابن كثير، دار المعرفة، بيروت 2004.

 [4] تفسير الكشاف للزمخشري، دار الكتب العلمية، ط3 ، 2003.

 [5] معجم لسان العرب لابن منظور الأفريقي المصري، دار صادر، بيروت الطبعة الأولى الجزء الرابع صفحة 19 حرف الحاء.

 [6] معجم القاموس المحيط للفيروز آبادي، ص 259، دارالمعرفة 2005.
  [7] المعجم الوسيط، مجمع اللغة العربية، ص 153 دار الدعوة، استنبول 1989.
  [8] Gemini, Subaru & Keck, Discover large-scale funneling of matter onto a massive distant galaxy cluster, www.gemini.edu, 30 June 2004.
  [9] The Age of the Universe, Dark Matter, and Structure Formation, Colloquium on the Age of the Universe St, National Academies Press, 1998.
 [10] N Katherine Hayles, Cosmic Web, Cornell University Press, 1984.
  [11] Robert A. Simcoe, The Cosmic Web, Americanscientist, Volume: 92 Number: 1 Page: 30, 1.30. 2004.
 [12] Maggie McKee, Washington DC, Mini-galaxies may reveal dark matter stream, New Scientist, 12 January 2006.
  [13] Our own Galaxy - the Milky Way, University of Cambridge, www.cam.ac.uk.
 [14] BBC News Onlin, Supercomputer to simulate bomb tests, news.bbc.co.uk, 30 June, 2000.
  [15] Palle Møller, Johan Fynbo, Bjarne Thomsen,  A Glimpse of the Very Early Universal Web, European Southern Observatory, 18 May 2001.
 [16] Tim Radford, A duplicate universe, trapped in a computer, www.guardian.co.uk, June 2, 2005

نقل شده از پایگاه معجزات علمی در قرآن و حدیث