Monday, June 23, 2014

عزیزالله خوشوقت و امام زمان!!



عزیزالله خوشوقت و امام زمان!!
آیت الله خوشوقت که پیش از مرگش کمتر کسی او را میشناخت و در اصل آیت اللهی در سایه بود- با مرگش کم کم حرف و حدیث در مورد او روز به روز بیشتر شد تا آنجا که او را از اولیاء الهی و کسی که با امام زمان و بلکه با عالم بالا رابطه دارد خواندند. گمان میرود اگر کار بزرگنمایی به همین صورت ادامه یابد دیری نخواهد پایید که او را در برابر آیت الله خمینی علم و گنبدوبارگاه بر سرخاکش برپا کنند و برخی به نان و نوایی برسند. برای پیشگیری از خرافه گرایی و مردمفریبی شایسته است هر که هر چه در توان دارد به کارگیرد و به روشنگری بپردازد تا خلق الله بیش از این گرفتار تخیلات نگردند و در این مسیر ره نپویند.
پیش از ادامه نقد دو نکته قابل یاداوری است:
نکته اول: عنوان آیت الله عنوانی ارزشی نیست. یعنی ارزشی برای دارنده این عنوان به بار نمیآورد. قرآن کریم در بسیاری از آیه ها پدیده ها و نمودهای هستی و آفرینش خداوند را آیات الهی یا آیات الله میخواند که مفرد آن میشود آیت الله. در همین راستا آیت الله خمینی در یکی از سخنرانیهای خود که از تلویزیون هم پخش میشد گفتند: سگ هم آیت الله است.  هدف آن مرحوم نیز همین بود که این عنوان برای کسی ارزش به بار نمیآورد.
چنین به نظر میرسد که واژه های روحانی و آیت الله و حجت الاسلام از عنوانهایی است که پس از مشروطیت وارد حوزه های علمیه شد و عنوان آیت الله را به کسی دادند که به درجه اجتهاد میرسید و کسانی را که هنوز این درجه را به دست نیاورده بودند برای احترام حجت الاسلام خواندند.
اگر دقت شود این عنوان از آیت الله بسیار بالاتر است زیرا سگ میتواند آیت الله باشد ولی نمیتواند حجت اسلام باشد! و کسی که این عنوان را دارد باید دستکم به گونه ای زندگی کند که اگر کسی او را دید به یاد اسلام بیفتد و نه اینکه از اسلام بیزار شود.
این روند به همین گونه ادامه داشت تا وقوع انقلاب اسلامی که برخی ژورنالیستهای غربی حکومت اسلامی را حکومت ملاها خواندند و برخی از آنان که میخواستند با احترام از حکومت نوپا یادکند میگفتند حکومت آیت الله ها و مرزبندی تخصصی آن را رعایت نمیکردند. یعنی هرکس را که عمامه داشت آیت الله خواندند.
پس از فوت آیت الله خمینی این مرزبندی بیشتر شکسته شد آنهم از سوی داخلیها یعنی زمانی که کسانی را تنها برای بزرگداشت آیت الله خواندند با اینکه به درجه اجتهاد نرسیده بودند.
بنابراین امروزه نمیتوان هرکس که با عنوان آیت الله مشهور شده مجتهد دانست مگر آنکه درجه اجتهادش برای همگان محرز و آشکار شده باشد.
نکته دوم: نگارنده مقاله ای را که در پی میآید از آن جهت دستمایه نقد خود قرارداده که نویسنده آن تا آنجا که توانسته بزرگنماییهایی را که در مورد آیت الله خوشوقت صورت گرفته گرداورده است. تنها نکته ای را که در این مقاله جامع نیافتم ولی در جاهای دیگری خوانده ام این است که عزیزالله خوشوقت پدر همسر پسر بزرگ رهبر است.
10/11/92 - احمد شماع زاده

عزیزالله خوشوقت چه تاثیری بر برنامه هسته ای ایران داشته است؟
حسین باستانی
بی‌بی‌سی- دوشنبه 27 ژانويه 2014 - 07 بهمن 1392
توصیه عزیزالله خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش این بود که مذاکرات هسته ای باید "برد-باخت" باشد و نه "برد-برد"
روح‌الله قرهی مدیر "حوزه علمیه امام مهدی" اخیرا گفته عزیزالله خوشوقت "مورد عنایت ویژه امام زمان"‌ بوده، دانشمندان هسته‌ای را "راهنمایی" می‌کرده و نقش "پدر معنوی صنعت هسته‌ای" ایران را داشته است.
(واقعا خوشوقت بوده که سیاسیون او را مردی سترگ و بزرگ انگاشتند و به معصومین وصل کردند. او هم با زرنگی و کیاست بدون آنکه این موضوع را نفی یا اثبات کند حرفها و نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال داد و رفت. در پایان مقاله مشروح این نظر آمده است.)
این روحانی نزدیک به جبهه پایداری، در گفتگو با خبرگزاری رسا افزوده است: "دانشمندان هسته‌ای محضر آیت‌الله خوشوقت می‌رسیدند و برخی مواقع می‌گفتند به مشکلی برخوردیم ایشان مطالبی را به آنها می‌فرمودند و گاهی می‌فرمودند شما مشکلی ندارید بروید و فلان کار را انجام دهید." (درست نقشی را به وی نسبت میدهند که تنها آیت الله خمینی در برخورد با مشکلات چنین نقش و مقامی را ایفامیکرد.)
این نخستین بار نیست که از نفوذ عزیزالله خوشوقت، روحانی صاحب نفوذی که در اسفند سال پیش از دنیا رفت، در برنامه هسته ای ایران سخن گفته می شود. در اواسط دی ماه ۱۳۹۱ فاطمه کاشانی، همسر مصطفی احمدی روشن، یکی از متخصصان هسته ای ایران که ترور شد نیز، به نقل جمله ای از او پرداخت که نشان دهنده نوع نگاه این روحانی نسبت به فعالیت های حساس اتمی ایران بود.
همسر آقای احمدی روشن، به خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران گفت: "[همسرم] یک بار پیش آیت‌الله خوشوقت رفته بودند و از ایشان پرسیده بودند که 'ظهور چقدر نزدیک است'؛ آقای خوشوقت فرموده بودند: این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار می‌کنید." (این را میگویند زیرکی وزرنگی! گوینده جمله ای به کار برده که چیزی را نفی یا اثبات نمیکند مگر چیزی که شنونده خود در ذهن داشته باشد و به گونه ای تو را ببینند که آن گونه نیستی!!)
این نقل قول ظاهرا حکایت از آن داشت که این روحانی، که هوادارانش او را "مورد عنایت ویژه امام زمان" می‌دانند، به نوعی سرنوشت فعالیت های حساس هسته‌ای ایران را در آنچه "جنگ آخرالزمان" خوانده می‌شود موثر میدانسته است.(در این زمینه در انتهای مقاله روشنگری صورت گرفته است.)
بانفوذترین گروه از پیروان آقای خوشوقت، در قالب "جبهه پایداری" ، تشکل حامی سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فعالیت می کنند. تشکلی که کامران باقری لنکرانی از اعضای شورای مرکزی آن، اندکی پیش از درگذشت عزیزالله خوشوقت فاش کرده بود که کلیه مصوباتش باید برای اجرا، به "تایید" شورایی فقهی متشکل از آقایان خوشوقت و مصباح یزدی میرسیده است. (یعنی همان نقش و تأثیری که آیت الله خمینی برای تشکلها و بویژه حزب جمهوری اسلامی داشت و حتی بیشتر!)
در هفته های اخیر، تندترین انتقادات به مذاکرات هسته ای دولت حسن روحانی، از جانب منسوبان به همین جبهه منتشر شده اند. سه هفته پیش، محمود نبویان از نمایندگان عضو جبهه پایداری، در انتقاد از سیاست هسته ای دولت روحانی تا آنجا پیش رفت که گفت: "ما به دنبال بمب اتم نیستیم اما برای اینکه اسرائیل را سرجایش بنشانیم لازم است."(اینهم از جمله شعارهای پوچ و بی محتوایی است که نه تنها سودی برای کشور ندارد که دستمایه ای است برای نتانیاهو که بگوید ببینید من درست میگویم؟ جالب توجه است که تندروان داخلی با نتانیاهو در مذاکرات هسته ای ایران همصدا و همنوا و از آن راضی نیستند ولی همنوایی با نتانیاهو را به روی خود نمیآورند!)
خبرگزاری نسیم، نزدیک به سپاه پاسداران، پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ویدیویی کوتاه را منتشر کرد که مربوط به توصیه های آقای خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش قبل از یکی از نوبت های مذاکره با گروه ۱+۵ بود. وی تصریح داشت که مذاکرات هسته ای باید "برد- باخت باشد" و میافزاید: "شما ببرید، آنها ببازند؛ برد- برد، نه".(همه اش شعار!! اگر کار به سخن بر میآمد که دنیا به گونه ای دیگر میبود. به عمل کاربرآید نه به سخن. مگر آنها که آن طرف میز نشسته اند ببو تشریف دارند؟ برای کسی که از سیاست و کیاست بویی برده است این گونه سخنان پوچ و بی ارزش است!)
مخالفت با مذکرات هسته ای "برد- برد"، یکی از مضامین ثابت انتقادات اعضای جبهه پایداری به تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی است و روح الله قرهی هم، در اظهارات اخیر خود تاکید کرد که "چیزی به نام برد ‌ـ ‌برد نداریم." (همینها هستند که چوب لای چرخ دولت میگذارند. اگر به واسطه کارشکنی هایشان ضربه ای بخوریم یا خفقان میگیرند و یا باز هم از رو نمیروند و تقصیر را برگردن دولت میاندازند.)

"هدایت" هسته ای؟
به نظر میرسد که مریدان عزیزالله خوشوقت، توصیه‌های او را ناشی از نوعی ارتباط با عالم غیب میدانند و بر همین مبنا، اجرای این توصیه ها را نوعی تکلیف الهی میدانند. (ظاهرا کرامات!! ایشان در حد و اندازهای امامان شیعه در حال شکلگیری است!)
به عنوان نمونه ای از تاثیرگذاری وسیع این توصیه ها، میتوان به تجربه بهار ۱۳۸۹ اشاره کرد که پیش بینی او در مورد وقوع قریب الوقوع "عذاب"(زلزله) در تهران، منجر به تصمیم گیریهایی عجیب در سطح مریدانش شد. (با وجود اینکه زلزله نیامده ولی مگر دکان سازان از رو رفتنند؟!! البته زلزله تهران را زمین شناسان حتمی میدانند ولی هیچگاه تاریخی برای آن تعیین نکرده اند. این نکه هم از زیرکیهای وی بوده که پیش خود گفته اگر آمد که آمد و اگر نیامد میگوییم میآید. یعنی از نظر زمینشناسان برای جا انداختن ادعای خود بهره برده است.)
یکی از این مریدان محمود احمدی نژاد بود که گفت "یکی از علمای تهران" از او خواسته‌ نسبت به خطر زلزله هشدار بدهد و از مردم بخواهد تهران را ترک کنند. وی بر همین مبنا در اظهار نظری دیگر تاکید کرد که "اقلا ۵ میلیون نفر باید از تهران بیرون بروند" و افزود: "بنده به وقتش از مردم خواهش خواهم کرد تا تهران را ترک کنند".
آن زمان، برخی سایتهای محافظه کار اعلام کردند که روحانی مورد استناد رئیس جمهور وقت، آقای خوشوقت بوده که پیش از آن نیز در پی انتخابات ریاست جمهوری١٣٧۶، بروز خشکسالی در کشور را مجازات رأی دادن به محمد خاتمی دانسته بود.(اینجاست که خط و ربطها روشن میشود. موضوع سیاسی است و ربطی به امام زمان پیدا نمیکند و کراماتی در کار نیست!! با این گونه ادعاهای غیراخلاقی و غیرعلمی آینده کشور به کجا میانجامد؟) انتخاباتی که مدتی پس از آن، آقای خوشوقت به صدور فتوای مجازات برخی از قربانیان "قتل های زنجیره ای" متهم شد.
در اشاره ای دیگر به هشدارهای این روحانی، کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران، در خطبه های نماز جمعه خود گفت یکی از "اولیاى الهى"(حتا به آیت الله خمینی چنین عنوانی را ندادند ولی بدون هیچ مدرک و مستندی وی را یکی از اولیای الهی میخوانند!! خوب است بدانید که نمونه ای از اولیای الهی خضر پیامبر است و این عنوان عنوانی بسیار بلند مرتبه است و هرگز در حد چنین کسی نیست بلکه تنها از نادانی مردمی که از آنان قبول دارند به سود هدفهای خود بهره برداری میکنند.) به مردم توصیه کرده که "توبه عمومی کنند" و گر نه به خاطر گناهان خود و از جمله بی حجابی، دچار زلزله می شوند. (در این زمینه آقای محمدرضا عالی پیام متخلص به هالو در رد این نظر هجویه ای بسیار زیبا سرود و پخش شد. این گونه ادعاها تازگی ندارد. از کودکی به یاد دارم که هر از چند سالی با خوابنماشدن برخی از مردم عادی یا مانند آیت الله خوشوقت به درستی یا به فریب این گونه توصیه ها به صورت نوشته پخش میشد. آگاه باشید که در روز قیامت که یوم تبلی السرائر یعنی روز آشکارشدن پنهانیهاست پای مردمفریبان بیشتر در گل خواهد ماند تا بیحجابان!)
در همان موقع، یک سایت نزدیک به روحانیون سنتی قم، شیعه آنلاین، نوشت که پس از اعلام خبر احتمال وقوع زلزله در تهران، "تعدادی از طلاب و مریدان آیت الله خوشوقت مقدمات لازم برای خروج از تهران، همچون تهیه منزل در شهرهای دیگر به ویژه قم را آغاز کرده اند."(امان از جهالت مردم!! که علی را همین جهالتها کشت.)
کاظم صدیقی سال پیش نیز در اظهار نظری جداگانه راجع به عزیزالله خوشوقت، به بیان نقل قولی خبرساز از رهبر جمهوری اسلامی ایران پرداخت که هرگز تکذیب نشد.
وی گفت: "زمانی حضرت آقا فرمودند تنها به علم و اراده خودتان تکیه نکنید، طوفان‌ها زیاد است و این طوفان‌ها گاهی اوقات سخت می‌شود و در این طوفان‌ها نمی‌توانید خود را حفظ کنید و باید در این اوقات خودتان را به کسی و یا جایی وصل کنید که شما را حفظ کند. بعد بنده به حضرت آقا گفتم از چه کسی استفاده کنیم؟ رهبر معظم انقلاب در پاسخ گفتند در طوفان ها خود را به آیت الله خوشوقت وصل کنید."
(خیلی عجیب است! چنین کراماتی را حتی به آیت الله خمینی نسبت ندادند به دو دلیل. یکی اینکه او و خانواده او را میشناختند که از اینگونه نسبتها حتی پس از مرگش بیزارند. دوم آنکه در آن زمان خرافه گرایی در جمهوری اسلامی هنوز رواج نیافته بود و امام خمینی نه تنها خود یکی از آتش بیاران این معرکه و خرافه گرایی نبودند بلکه با مشاهده کوچکترین انحرافی در این راه مبارزه میکردند. نمونه اش هم سخنان مرحوم فخرالدین حجازی نسبت به ایشان بود.
پیامبر بزرگوار اسلام که قرآن کریم بر سینه او نازل شده میفرماید در چنین شرایطی به قرآن متوسل شوید ولی رهبر جمهوری اسلامی یا هرکس که این سخن را گفته- دستکم خود اقای صدیقی- عزیزالله خوشوقت را جای قرآن میگذارد و از اینهمه ظلم به قرآن هم ابائی ندارند. پیامبر اکرم-ص- فرمود: هنگامي كه انواع بلاها و شدايد روزگار مانند پاره‌هاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن متوسل شويد.
میبینید که در آغاز نسبتهایی به عزیزالله خوشوقت دادند که به بنیانگذار جمهوری اسلامی هم نداده بودند. بعد رابطه با امام زمان را به او نسبت دادند. سپس نسبتهایی که خاص ائمه معصومین و برخی پیامبران! است. دست آخر او را جای قرآن عظیم قرار نشاندند. تنها این مانده است که او را جای خدا هم قراردهند. بعید به نظر نمیرسد که اگر زنده میماند از او یک باب دیگری درست میکردند!!
انگلیسیها در آغاز به سید محمد علی گفتند تو باب امام زمانی. یعنی هرکس بخواهد امام زمان را ببیند باید اول تو را ببیند.(همان موضوع انا مدینه العلم و علی بابها) بعد که خودش باورش شد و برخی از مردم هم باور کردند- درست مثل الان- گفتند تو خود امام زمانی باز هم هم خودش باورش شد و هم برخی از مردم. سپس گفتند تو پیامبری و دین تازه ای آورده ای. دین هم ساخت. کار به جایی کشید که جانشینش بهاء الله ادعای خدایی هم کرد!! و بدین صورت بود که بابی و بهائی شکل گرفت.
فاعتبروا یا اولی الابصار!!
در فایلی صوتی که پس از درگذشت عزیزالله خوشوقت، از سخنرانی آیت الله خامنه ای در منزل وی منتشر شده، رهبر جمهوری اسلامی ابراز امیدواری کرده که "برکات آقای خوشوقت استمرار داشته باشد". وی توضیح داده است: "بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا توانایی‌های بیشتری دارند؛ دعا می‌کنند، دستگیری می‌کنند، هدایت می‌کنند." (دردل این اظهار نظر قداست بخشیدن به وی و نیز مجوز ساخت گنبدوبارگاه برای مدفن او نهفته است همان گونه که در آغاز گفتار آمد.)
به نظر میآید برنامه هسته ای ایران، از جمله فعالیتهایی است که نگاه گروهی از محافظه کاران به آن، هنوز تحت تاثیر هدایتهای روحانیونی چون عزیزالله خوشوقت قرار دارد. تلقی این روحانی به عنوان "پدر معنوی صنعت هسته ای ایران"، احتمالا ناشی از اهمیت چنین هدایتهایی است.
هرچند مدیر حوزه علمیه امام مهدی، در اظهارت اخیر خود مشخص نکرده که "راهنمایی" های آقای خوشوقت در مورد برنامه هسته ای ایران مشخصا از چه نوعی بوده اند، به نظر نمیرسد که رهنمودهای مورد اشاره وی، تناسبی با سیاستهای اعلام شده جمهوری اسلامی در مورد این برنامه داشته باشند.
رهنمودهایی که ظاهرا، هدف فعالیتهای هسته ای ایران را تحمیل وضعیت "برد – باخت" به غرب دانسته و این فعالیتها را، زمینه ساز "ظهور" تلقی میکرده اند.
نظر نهایی:
آری سیاسیون او را مردی سترگ و بزرگ انگاشتند و او هم با زرنگی و کیاست بدون آنکه این موضوع را نفی یا اثبات کند حرفها و نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال داد. البته این نگاهی خوشبینانه است و نگاه بدبینانه آن است که سیاسیونی که او را بزرگ کرده اند خود اعتقادی به وی نداشته اند بلکه تنها خواستند مردمفریبی کنند تا موقعیت خویش را محکم سازند.
همان گونه که آمد نام وی تنها با موضوع هسته ای گره نخورده بلکه در قضایای قتلهای زنجیره ای هم نام وی جزء نامهایی بود که از آنان اجازه میگرفته اند.  حال چگونه میشود میان قتل نفس نویسندگان و دگر اندیشان و ولی خدا بودن!! (مقام امام علی به قول شیعه) رابطه ای برقرار کرد؟ تنها میتوان گفت وی همان نقش و مقام حضرت خضر پیامبر را داشته که در داستان موسی در سوره کهف به آن پرداخته شده است. ولی این ادعا ادعایی پرمخاطره است زیرا خضر همه کارهایی را که میکرد به اذن الهی بود و رابطه ای مستقیم با خداوند داشت زیرا پیامبر بود. بنابراین میبینیم که طرفداران عزیزالله خوشوقت مقام پیامبری را هم به او داده اند و سناریوی باب دارد در مورد وی کامل میشود.
اگر به دور از هیاهو و سیاستبازی و بر مبنای عقلگرایی به موضوع بنگریم درمییابیم که وی هیچ ارتباطی با امام زمان(عج) نداشته و از اولیاء الهی هم نبوده است. اگر معتقد به امام زمانیم باید بدانیم امام زمان نیازمند هیچکس- هیچ کشوری- و هیچ وسیله یا سلاحی نیست. وی با تواناییهای کامل ظهور میکند همراه با تکنولوژیهایی که اکنون تنها در اختیار فرازمینی هاست. حتی آدمهای برگزیده خودش را میآورد و کارهای مهم را به آنان میسپارد.
امام زمان با توانیاییها و مدیریت بر مبنای امامت و افزارهایی که تنها در اختیار او و همراهان است سلاحهای اتمی را از کار میاندازد. خلع سلاح اتمی و نیز خلع سلاحهای کشتارجمعی واقعی به دست توانای ایشان صورت میگیرد نه آن گونه که از زمان جنگ سرد تاکنون سران کشورها در کنفراتسهای بین المللی تنها سخن رانده و در سازمانهای بین المللی نتوانسته اند این مهم را به نتیجه برسانند.
دلایل:
-         یکی از ضروریات شیعه بودن امامشناسی است. امامشناسی کار سختی نیست. دستکم هرکس میتواند از سیره و روش و منش زندگی آنان این نکته ها را دریابد.
-         همه ائمه اطهار علیهم السلام تسلیم امر الهی بوده اند و نه وابسته به مردم و بویژه حکومتها و حاکمیتها!! که دیگر امام نخواهند بود. امام یعنی رهبر و پیشوا نه وابسته و پیوسته و نیازمند!!
-         کدام یک از امامان نیازمند کسی یا چیزی بوده اند تا امام زمانی که میخواهد جهان را دگرگون سازد و مدیریت کند دومینش باشد؟!!
-         اینکه ما در دعاها و زیارتها میخواهیم که جزء جانبازان ایشان باشیم دلیل نیاز ایشان به ما نیست. بلکه اینها آرزوست و به کار اقتاع درونی میخورد و کاربرد بیرونی ندارد.

سخنان رسول اکرم(ص) پیرامون قرآن عظیم برای کسانی که میخوهند بدانند چه جایگاه رفیعی را که مختص قرآن است به عزیز الله خوشوقت نسبت داده اند:
 هنگامي كه انواع بلاها و شدايد روزگار مانند پاره‌هاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن متوسل شويد.
چه آن شفاعت‌كننده‌اي است كه شفاعتش پذيرفته شده و خبرگزاري است كه خبرش تصديق شده. كسي كه آن را پيش رو قراردهد به سوي بهشتش مي‌كشاند و كسي كه آن را پشت سر گذارد به سوي آتشش مي‌برد. رهبري است كه به گزيده‌ترين راه رهبري مي‌كند و كتابي است كه داراي تفصيل و تبيين و تحصيل است. فصل ميان حق و باطل است و هزل و بي‌هوده نيست. ظاهر و باطن دارد. ظاهرش حكمت و باطنش دانش است. ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است. ريشه‌هاي عميق دارد و ريشه‌هاي عميق آن را ريشه‌هايي است. عجائب آن به شمار نمي‌آيد و غرائب آن كهنه نگردد. داراي چراغ‌هاي هدايت و نورهاي راهنماي حكمت و دليل معرفت است.
         قرآن هدايتي است كه از گمراهي و بيان روشني است كه از كوره‌راهي ميرهاند. موجب رهايي از لغزش است. نوري است كه از تاريكي و پرتوي است كه از پيش‌آمدها نجات مي‌بخشد. دستگيره‌اي است كه از هلاكت و رشدي است كه از حيرت‌زدگي و بياني است كه از فتنه‌ها بيرون مي‌برد. رساننده‌اي از دنيا به سوي آخرت است. كمال دين شما در آن است. و احدي از قرآن سرنپيچد مگر آنكه سوي آتش بپيچد.
قرآن را نيكو فراگيريد كه نبكوترين حديث است. در آن تفكر و بررسي كنيد كه بهار دلهاست و به نور آن بهبودي جوييد که بهبوددهنده درون سينه‌هاست و آن را نيكو تلاوت كنيد که گواراترين و شيرين‌ترين داستانهاست...
10/11/92 - احمد شماع زاده

Wednesday, June 18, 2014

اعجوبه روزگار!!!

        مردی که با ۲۹۰ زن ازدواج کرد!!
  • ۱۰
یونس بحری یک از شهروندان عراقی که با ازدواج با ۲۹۰ زن رکورد تعدد همسران و فرزندان و نوه ها در قرن بیستم را به خود اختصاص داده است.
یونس بحری یک از شهروندان عراقی که با ازدواج با ۲۹۰ زن رکورد تعدد همسران و فرزندان و نوه ها در قرن بیستم را به خود اختصاص داده است.

 جواد الحطاب یکی از گزارشگران شبکه تلویزیونی العربیه در بغداد، روز جمعه 6-6-2014 گزارشی در باره یونس بحری یک از شهروندان عراقی که با ازدواج با 290 زن رکورد تعدد همسران و فرزندان و نوه ها در قرن بیستم را به خود اختصاص داده بود گزارشی تهیه کرد.


به گزارش العربیه وی گزارش خود را با مقدمه‌ای که خود یونس بحری در زندگی نامه‌اش نوشته آغاز کرده است. بحری در زندگینامه خود می‌نویسد: "در ماه اول قرن بیستم متولد شدم، 16 ایستگاه رادیویی تاسیس کردم، به 17 زبان بیگانه تسلط دارم، 15 گذرنامه از کشورهای مختلف را به همراه خود دارم، با 90 زن به صورت شرعی و با بیش از 200 زن به صورت قانونی ازدواج کردم، پدر 365 فرزند ذکور هستم، تعداد دخترانم را نمی‌دانم، دارای بیش از 1000 نوه هستم، چهار بار به اعدام محکوم شدم و با سران بسیاری از کشورهای جهان دوستم و آنها را ملاقات کردم".

پیش از جواد الحطاب، سیار الجمیل نویسنده و پژوهشگر عراقی در باره این شهروند اعجوبه عراقی تحقیق کرده بود. وی در مقدمه تحقیق خود این سؤال را مطرح می‌کند:" آیا مردی با چنین ویژگی‌هایی اعجوبه نیست؟ آیا در قرن بیستم در جهان عربی کسی را سراغ دارید که تعداد فرزندانش به تعداد فرزندان یونس البحری برسند؟ آیا نباید حداقل شرایطی که به این انسان این توان را داد تا اینهمه زن و فرزند و نوه داشته باشد را بشناسیم؟ آن هم در کشوری چون عراق در اوایل قرن بیستم ؟".

این نویسنده ادامه می‌دهد :"آیا اگر چنین کسی در غیر از عراق بود شاهد نوشتن داستان ها و ساختن فیلم های سینمایی از زندگی و سرگذشت وی نبودیم."


او می افزاید: "آری این شخص یونس بحری شهروند عراقی است که در اوایل قرن بیستم همزمان با تاسیس دولت معاصر عراق در جامعه این کشور، شناخته شد. او مانند هرکسی دیگر از انتقادها جان سالم به در نبرد برخی او را به بدترین تهمت‌ها متهم کردند و برخی در باره او انصاف به خرج داده و رفتارهای او را جزئی از حقوق قانونی وی در چارچوب آزادی های فردی ، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در زمان خود دانستند".

هنگامی که یکی از خبرنگاران از یونس بحری در روزهای پایانی عمرش از او پرسید :"چگونه با این تعداد زیاد زنان ازدواج کردید در صورتیکه شما مسلمان هستید، و اسلام اجازه نمی دهد که با بیش از چهار زن ازدواج کنید؟" وی در پاسخ گفت:"همه ازدواج هایم از راه شرعی، قانونی و در چارچوبی که قرآن تعیین کرده، انجام می گرفت".

سعدی یونس فرزند نمایشنامه نویس وی در این باره نوشته است: "می گویند پدرم هر کشوری که می رفت ازدواج می‌کرد اما من همسرانش را نمی شناسم. از همه زنان او تنها مادرم و همسر لبنانی او و از دختران و پسران، فقط برادران و خواهران تنی خودم را می شناسم. من سعی می‌کنم برادران پراکنده ام در جهان را جستجو کنم تا آنها را بشناسم " .


اما مُنى یونس بحری، دختر یونس بحری که استاد روانشناسی در دانشگاه بغداد است در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: " شنیده ام که من برادری دارم به نام "رعد یونس " که با رتبه دریاسالار یکی از ناوگان های نیروی دریایی فیلیپین را فرماندهی می کند".

یونس بحری در هند

یونس بحری در دوره زندگی اش در هند در روز یک راهب دینی و در شب رقاص یک "کاباره" بود. مدتی نیز در اندونزی خود را "مفتی" معرفی کرده بود .

می‌گویند یکی از روزهایی که به کار "مفتی" در اندونزی مشغول بود، پیرمردی به اتفاق دختری زیبا و جوان برای عقد ازدواج به نزد او آمدند. او به محض اینکه دختر زیبا را دید فتوی داد ک این پیرمرد نمی تواند با دختر جوان ازدواج کند و دلیلش را هم بزرگی سن او دانست. سپس هنگامی که پیر مرد با پیروی از فتوای یونس البحری از ازدواج با آن دختر زیبا منصرف شد یونس خود با آن دختر ازدواج کرد.


شاهزاده زندگی کرد اما فقیر از دنیا رفت

یونس با شاهزادگان، پادشاهان و رهبران سیاسی در نقاط مختلف جهان دوستی داشت حتی به هیتلر نزدیک شد و رتبه مارشال گرفت به طوری که همیشه صلیب شکسته ای که از هیتلر گرفته بود را در مراسم رسمی بر شانه خود می گذاشت. وی در جنگ جهانی دوم از آلمان حمایت می کرد و صدای رسای آلمان در جهان عرب بود. او خود رادیوی عربی برلین را تاسیس کرد. اما در نهایت با همه این شهرت در سال 1979 فقیر از دنیا رفت به طوری که هزینه مراسم دفن و مراسم ختم وی را شهرداری بغداد به عهده گرفت.