Monday, September 8, 2014

تهدید سلامتی در پناه فناوری


شبهایی که کاملا تاریک نیستند ‌


شب‌های ما هر سال که می‌گذرد روشن‌تر از سال پیش می‌شوند، شاید عکاس‌های نجومی بیش از هر کس دیگری بدانند که چقدر آلودگی نوری در شب‌ها بالاست.

1-10-2014 12-09-59 AM

اگر زمانی فقط نورهای چراغ روشنایی داخل خانه یا سطح شهر و تبلیغات شب‌هایمان را روشن می‌کرد، الان دیگر ما می‌توانیم فهرست بلندبالایی از چیزهایی را ارائه بدهیم که حتی در دقایقی قبل خواب و حین خواب هم، شب‌هایمان را روشن می‌کنند.
ما تا آخرین لحظه‌ای که بیدار هستیم، چشم از گوشی‌های هوشمند و تبلت‌های خود برنمی‌داریم، حین خواب هم وضعیت بهتر نیست، خیلی‌ها در اتاق خوابشان کامپیوترشان را روشن نگاه می‌دارند، تا چیزی دانلود شود، ساعت الکتریکی کنار بستر هم نور ملایمی از خود ساطع می‌کند، تجهیزات دیگری مثل گیرنده‌های تلویزیونی و دستگاه‌های پخش DVD هم ممکن است در اتاق خواب باشند که هر یک از آنها نور کم، اما در مجموع قابل ملاحظه‌ای را ساطع می‌کنند. تازه ممکن است شما بدخواب شوید، و وقتی دقایقی برخاسته‌اید، با خودتان فکر کنید، چقدر خوب است به جای «شمردن گوسفندها»، با تبلت کتابی بخوانید یا وب‌گردی کنید و ناگهان نور صفحه نمایش که مناسب شرایط روز تنظیم کرده بودید، با شدت تمام به چشم‌های شما می‌تابد.
1-10-2014 12-01-07 AM

ممکن است بگویید که مگر چه می‌شود، شب‌هایتان کمی روشن شود، یا اینکه با این نورها انطباق دارید و به گمان شما، مزاحمتی برای شما ندارند.
اما باید بگویم که مسئله جدی‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید.
فیزیولوژی بدن انسان‌ها در طی هزاران سال، با دو نور طبیعی خود را هماهنگ کرده است: نور خورشید در طی روز و نور ماه در طی شب. در بدن رفته رفته یک ریتم شبانه‌روزی یاcircadian شکل گرفته است، این ریتم چیزی نیست که بشود بدون پرداخت هزینه تغییرش داد.
در حدول زیر میزان روشنایی در شرایط مختلف را بر اساس واحد لوکس می‌بینید. توجه داشته باشید که لوکس، یک واحد اندازه‌گیری لگاریتمی است.

1-10-2014 12-24-17 AM
نور چگونه روی بدن ما تأثیر می‌گذارد؟
وقتی نور به چشم‌های شما برخورد می‌کند، پیام‌های عصبی از طریق عصب بینایی بههسته‌های سوپراکیاسماتیک در هیپوتالاموس می‌رسند، این هسته‌های مسئول تنظیم ریتم شبانه‌روزی هستند. وقتی نور مصنوعی شب به این هسته‌ها برسد، آنها تقریبا شبیه شرایط روز به نور واکنش نشان می‌دهند، مثلا دمای بدن را بالا می‌برند و هورمون کورتیزول ترشح می‌کنند.
هورمون کورتیزول باید به طور طبیعی در طی شب کمتر از وقت روز ترشح شود، ترشح نابجای آن در طول شب باعث مشکلاتی مثل چاقی، مقاومت به انسولین و مستعد شدن به دیابت، و تغییر واکنش التهابی بدن می‌شود.
از سوی دیگر وقتی محیط تاریک نباشد، هورمون مهمی به نام ملاتونین، به میزان کمتری ازغده پینه‌آل مغز ترشح می‌شود، این هورمون در طول شب، فشار خون، دمای بدن و میزان قند خون ما را پایین می‌آورد. پس نورهای مصنوعی شبانه از این محور هم باعث، اختلالاتی در بدن ما می‌شوند.

1-10-2014 12-09-43 AM
1-10-2014 12-12-10 AM
پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حتی روشن بودن معمول اتاق‌ها در طول شب‌ها، طول زمان ترشح ملاتونین را ۹۰ دقیقه کمتر می‌کند و اگر اتاق در حین خواب به اندازه کافی تاریک نباشد، ترشح هورمون ۵۰ درصد دیگر هم کاهش می‌یابد.
حالا بماند که استفاده شبانه از تبلت و گوشی‌های هوشمند، چقدر می‌توانند اختلال ایجاد کنند.

1-10-2014 12-08-21 AM
آبی زیان‌آور!
جالب است بدانید که نور آبی، نسبت به نورهای دیگر بیشتر باعث اختلال در ریتم شبانه‌روزی ما می‌شود، چون این طیف نور، بیشتر رنگدانه ملانوپسین شبکیه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از آنجا که سلول‌های حاوی این رنگدانه در تنظیم ریتم شبانه‌روزی نقش مهمی دارند، در نتیجه نور آبی باعث اختلال ریتم شبانه‌روزی بیشتری می‌شود.

1-10-2014 12-22-46 AM

البته از یاد نبرید که محتوای خود وب‌گردی یا پیام‌های دریافتی با گجت‌ها، می‌توانند باعث ایجاد تنش ذهنی در ما شوند و خوابمان را مختل کنند و بنابراین علاوه بر مکانیسم نوری، گجت‌ها با شیوه دیگری هم مزاحم سلامت ما هستند.
نورهای مصنوعی و خطر سرطان
اما موضوع جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنید:
مطابق یک تحقیق ده ساله که بر روی ۱۶۷۰ زن انجام شد، مشخص شد آنهایی که بیشتر در معرض نورهای مصنوعی شبانه هستند، ۲۲ درصد بیشتر احتمال دارد مبلا به سرطان پستان شوند. گمان می‌رود که سرکوب ترشح هورمون ملاتونین در  این مورد هم مؤثر باشد.
در یک مطالعه دیگر، محققان، بافت سرطان سینه را به موش‌ها پیوند زدند و متوجه شدند که اگر خون زنانی را به بدن این موش‌ها وارد کنند که در معرض نور شبانه بیشتر بوده‌اند، میزان رشد تومورشان بیشتر می‌شود.
کسانی که شغل ‌های شبانه دارند و شیف کاری ‌شان ثابت نیست و چرخشی است ، مثل پرستاران ، باز هم احتمال ابتلاشان به سرطان پستان بالا می ‌رود.
خبر بد این است که حتی اگر نور تبلت و گوشی خود را کم کنید ، خطرها کم نمی‌شود، چون ثابت شده که برخورد طولانی با نورهای کم در همسترها باعث بروز نشانه هایی شبیه افسردگی در آنها می ‌شود . گمان می‌رود عامل ایجاد افسردگی در این مورد ، پروتئینی به نام TNF باشد.
تحقیقات باز هم تأکید کرده ‌اند که نور آبی به میزان بیشتری می‌تواند باعث ایجاد افسردگی شود . نور شبانه می‌تواند خلق اشخاص و حتی یادگیری ما را تحت تأثیر قرار دهد .
از سوی دیگر مهم است بدانید که ملاتونین نقش مهمی در فرایند سالخوردگی دارد ، این هورمون میتواند تنش‌های اکسیداتیو بدن را کم کند. بنابراین اختلال در ترشح آن می‌تواند روند سالخوردگی را شتاب دهد. حتا میان سرکوب ترشح ملاتونین و بروز بیماری‌های قلبی - عروقی هم  ارتباطهایی کشف شده‌است.
چه باید کرد؟
پ- اتاق خوابتان را تا جایی که می‌توانید تاریک کنید.
- ساعتی قبل از خواب، نور اتاق‌هایتان را کم کنید.
- عادت مطالعه قبل از خواب با تبلت یا کار با گوشی‌های هوشمند را کنار بگذارید و رو به کتاب کاغذی یا کتابخوان‌هایی با جوهر الکترونیک بیاورید.
- کامپیوتر و یا وسایلی که به هر ترتیب نوری از خود پخش می‌کنند، مخصوصا آنهایی را که نور آبی دارند، از بستر خود دور نگاه دارید.


image

The modern bedroom is full of lights, from glowing computer monitors and clock radios to any number of blinking and glimmering electronic devices. Trouble i...











مجمع اصلاح طلبان فیسبوک و افشاگری تاریخی!!

مجمع اصلاح طلبان فیسبوک و افشاگری تاریخی!

افشای لیست بدهکاران بانکی که توسط روح الله زم فرزند محمدعلی زم مدیرکل سابق حوزه هنری صورت گرفت شوک عجیب و غریبی به فضای رسانه‌ای و قدرت داده ...

شنیده‌ها حاکی از این است که لیست منتشر شده توسط "زم" آنقدر اعتبار دارد که برای آن جلسات فوری برگزار کردند و مقصر انتشار آن را دولت دانستند.
افشای ليست محرمانه كميته وصول مطالبات بانك مركزی برای نخستین بار مقدار بدهی افراد به سيستم بانكی و بخشی از ٧٠ ميليارد دلاری كه در طی ٨ سال دولت اقای احمدی نژاد به خزانه واريز نشد:
- آقای "محمد شريف ملك زاده" و شركت تحت مديريت وی بنام "شرکت رنوس" ؛٦٠٠٠ ميليارد تومان
- آقای "آرمين محمدی" ؛ شاگرد كامپيوتر فروشی كه به وارد كننده آلمينيوم تحت نام "هولدينگ ياس" تبديل شد ؛ ٦٠٠٠ ميليارد تومان
- آقای "مجتبی خوشرو" ؛ شريك آقای "آرمين محمدی" سازنده برج در كامرانيه ؛٤٠٠٠  ميليارد تومان
- آقای "بابك زنجانی" ؛ ٧٠٠٠ ميليارد تومان
- آقایان امیر منصور آریا"خاوری"و دار و دسته ؛٣٠٠٠ میلیارد تومان
آقای حمید بقايی معاون سابق رييس جمهور ٣١٠٠ ميليارد تومان
- آقای "اسفندیار رحيم مشايی" از محل كميسيونهای مختلف معاملات دولتی( مسكن
مهر گرفته تا قراردادهای نفتی) ؛ ٨٩٠٠ ميليارد تومان
دانشگاه ایرانیان متعلق به "محمود احمدی نژاد" ؛ ١٢٠٠میلیارد تومان
- آقای "سعید مرتضوی" در زمان تصدی ریاست سازمان تامین اجتماعی ؛ ١٣٤٠ میلیارد تومان
- آقای "صادق محصولی" ؛ ٢٣٧٠میلیارد تومان
- معاون وقت بانک مركزی ؛ ١٣٠٠ میلیارد تومان
- محمدرضا رحیمی"معاون اول احمدی نژاد" در اختلاس از شرکت بيمه؛ ١٤٠٠میلیارد تومان
- آقای پوستين دوز مديرعامل سابق شرکت سايپا كه در هنگام خروج از مرز دستگير شد ؛ ٢٥٠٠ میلیارد تومان
- آقای بهزاد ظهيری مدير عامل اسبق ايساكو كه مدتی در اوين بود و آزاد شد ؛٣٠٠ ميليارد تومان
و ٤٥ نفر ديگر جمعا به مجموع ٥٦ هزار ميليارد تومان ...
روح الله زم به عنوان منتشر کننده نام این افراد می‌گوید:
حتما خاطرتان هست که در هشت سالی که محمود احمدی نژاد "ریاست دولت" را در ایران بر عهده داشت، بارها در ملاقاتها، سخنرانیها و سفرهای استانی اش از وجود لیستی از بدهکاران بانکی سخن میگفت که قسمت عمده ای از منابع بانکها را در اختیار داشته و از پرداخت بدهیهای خود به نظام مالی کشور خودداری میکردند! 
در مناظره های انتخاباتی سال ۱۳۸۸ نیز بارها در میتینگها و مناظره هایش از وجود چنین لیستی سخن گفت، حتا یکی دوبار دستهایش را در جیب کناری کتش فرو برد تا مثلا این لیست را در بیاورد و بقول خود آنرا افشا نماید. اما او اینکار راانجام نداد. چرا؟؟
ساعتی پیش ایمیلی دریافت کردم از یک دوست در ایران، او لیست محرمانه بدهکاران سیستم بانکی در ایران و بدهکاران مالی کشور را برایم ارسال کرد. لیست را با فردی آشنا به امور چک کردم و محتوای آن لیست تایید شد.
بدینوسیله برای نخستین بار لیست مطالبات معوقه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را منتشر می‌کنیم. افشای این لیست به دو دلیل صورت می گیرد:
یک - کمک به وصول مطالبات مردم از دست بدهکاران میلیاردی به بانک مرکزی و در آوردن حربه از دست قوه قضاییه و دولت جمهوری اسلامی برای پیگیری نکردن این مطالبات با ذکر "محرمانه بودن" این لیست.
دوم - شناخت دقیق دولت پاکدستان و "دزدگیر 88" که از قضا فاسد ترین دولت تاریخ این سرزمین لقب گرفت.
یک نظر:  تصور نمیشود با این افشاگریها آنها تصمیمشان عوض شود. کارد دسته خودش را نمیبرد. اگر وصل نبودند تاکنون به حسابشون رسیده بودند.
 

نمایشی از دنیا و آخرت!

نمایشی از دنیا و آخرت! در دو پرده
نویسنده:؟ 
اشاره: 
وقتی که این ایمیل را خواندم پیش خود گفتم چه خوب میشد که این حاج آقا از دنیای برزخی برمیگشت و به ما میگفت که چه دیده و چه شنیده تا دستکم برخی از کسانی که هنوز بر خوان مردم خفته اند بیدار شوند و به دنیایشان سروسامانی دهند. آری دنیا جای امتحان است. یوم یفرالمرء من اخیه و امیه و ابیه و صاحبته و بنیه... روزی که روز وانفساست هرکس تنها به  فکر خویش است و از همه فرارمیکند. حتا از برادرش- ماردش- پدرش- همسرش- و فرزندانش... شماع زاده

پرده اول 
مرگ از بزرگترین موهبت هایی است که در پایان زندگی بر انسان نازل می شود، ولی گاها گیر می کند و نازل نمی شود تا یک آیت الله، مثلا  مهدوی کنی، بی آبرو یا تنبیه شود که در زیر دهها دستگاه و سیم و سرم دیگر نه به این دنیا راه دارد و نه آن دنیا او را می طلبد. شاید هم آغاز محکومیت مهدوی کنی است که زمین و زمان همه دست به دست هم داده اند تا نمیرد و معلوم شود کار این آیت الله، مانند بسیار دیگری از آیت الله ها گیر اساسی دارد.
هنوز صدای مهدوی کنی در گوشم زنگ می زند که سی سال پیش در مهدیه تهران دعای کمیل می خواند و نیز سیمای صدها جوان و نو جوان دسته گل ایرانی را در ذهن دارم که قبل یا بعد از رفتن جبهه با چشم های خیس پای منبر او می نشستند و هزار هزار رفتند و باز نگشتند. آن جوان ها رفتند و بازنگشتند اما آیت الله مهدوی کنی ماند. آنقدر ماند که دیگر حتی نمی توانست صاف راه برود، اما به همراه همسر پیر و دختر و همه عروس ها و دامادها و داماد دامادها، چنان بر امپراطوری مالی جامعه الصادق چنگ زدند که گویی سهم خانوادگی آنان از جمهوری اسلامی است. فقط پاساژ میلاد شهرک غرب و مجتمع تجاری نور و صنایع پوشاک جامعه و منزل شخصی پنج هزار متری آنها میلیاردها تومان ارزش دارد واز بسیاری از مراکز خرید اروپا پررونق تر است. املاک و مستغلات تحت پوشش آنها هم هیچگاه حسابرسی نشده و از گرانترین  سرمایه های ایران است؛ اموالی که فقط افشای روابط آن از سوی مهدی خزعلی به بازداشت و سلول انفرادی او منجر شد و فقط به این شرط آزاد شد که متن افشاگری هایش در باره  شبکه مهدوی کنی ها را از سایتش بردارد.
سه سال پیش که برای خریدن یک ساعت مچی به مرکز خرید میلاد در شهرک غرب رفتم و از تعدد مراکز فروش ساعت و جواهر های میلیونی در حیرت بودم، نمی دانستم که سود خرید آن به حساب جامعه الصادق رفته است و از قضا سود خریدن بسیاری از کالاهای لوکس در تهران به حساب این مجموعه می رود که هیچ مرجعی آن را حسابرسی نمی کند، مدیران آن انتصابی اند و انتخاب نمی شوند، همه اهل بخیه و اهل معامله و از معتمدین آیت الله هستند، حساب هایشان در دفاتر دولتی ثبت نمی شود درآمدهایشان شفاف نیست، مالیات نمی پردازند و به قول علما به کر اتصال دارند. و بدتر از همه اینکه همه این چپاول ها به نام خدا واسلام و پیغمبر صورت می گیرد.
  آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان که طبعا باید حافظ و حسابرس جان و مال و آبرو و ناموس مردم  می بود و نبود، شاید یکجا و یک نفره دارد تقاص آن همه ظلم و رنج و جهل و فقری را که بر ایرانیان رفت، پس می دهد.
 
پرده دوم
اما دکتر ناصر کاتوزیان،  پدر علم حقوق ایران و ازنویسندگان پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی وقتی دو هفته پیش در بیمارستان  بستری  شد نه به کسی بدهکار بود نه اموال شبهه ناکی داشت که مدعی داشته باشد، و نه حتی گوشه ای از زندگی او در ابهام بود. به همین دلیل به آرامی و بی هیچ دغدغه ای جهانی را ترک کرد که با حقوق کارمندی در انتظام آن تلاش کرده بود. او از بنیانگذاران حقوقی مملکتی بود که امثال مهدوی کنی میوه چین آن شدند و در آن جولان دادند. مقایسه مرگ و زندگی دکتر ناصر کاتوزیان و مهدوی کنی، یک جورهایی مقایسه دو جریان فکری و اجتماعی جامعه ایران است که چالش میان آنها هنوز ادامه دارد. اولی  از حدود قانونی و اخلاقی خود اندکی عدول نکرد اما دومی از هیچ امکان دنیایی و آخروی برای  بیشتر بهره بردن نگذشت. مهدوی کنی یک امپراطوری مالی از خود باقی گذاشت که مدعی بود برای خاطر خدا آن را اداره کرده است. اما امثال ناصر کاتوزیان  با محرومیت از ابتدایی ترین حقوق اجتماعی از دانشگاه اخراج شد در حالی که به غیر از تدریس و فعالیت علمی اشتغال دیگری نداشت. به نوشته خودش در حالی که از بنیانگزاران نظام حقوقی جمهوری اسلامی بود چنان در حاشیه و فشار قرار گرفت که حتی تامین هزینه یک زندگی عادی برایش غیر ممکن شد. نویسنده رفرانس های حقوقی دانشگاههای ایران برای سالیانی حتی نمی توانست هیچ انتشاراتی را به انتشار کتب و آثار حقوقی اش متقاعد کند و در دانشگاه نام او از همه منابع  حقوقی حذف شد.با این حال او نماینده طیفی بود که مجیز گویی کسی را نکردند و به توجیه ظلم و فساد حاکم نپرداختند و برای اینکه به کار گرفته شوند هم سفره امثال مهدوی کنی ها نشدند. و این جدال ادامه دارد بین کسانی که تلاش دارند ایران را بسازند و برای مردم قابلیت های زندگی ایجاد کنند و کسانی که سهم در سهم، امتیاز ویژه می خواهند. هرچند مردم هنوز راه به جایی نبرده اند و جمهوری اسلامی طوری سازماندهی شده که از درونش لشکر مهدوی کنی های بسیاری با همسر و عروس و داماد می جوشد و بهره های خاص می برند، اما در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه، امروز مردم بسیار بیشتر تفاوت امثال مهدوی کنی و ناصر کاتوزیان را میفهمند.

شناخت فرهنگ مسیحیت و واتیکان

در پیرامون شناخت فرهنگ مسیحیت و واتیکان

شناخت فرهنگ زیربنای روابط فرهنگی
اگر گفته شود از دیرباز این فرهنگ بوده که در دامن خود سیاست و روابط سیاسی را پرورانده نه تنها سخن گزافی نیست که مبتنی بر واقعیات تاریخی نیز هست. بنابراین در روابط سیاسی همواره باید بر روابط فرهنگی و شناخت فرهنگ جامعه ای که با آن روابط سیاسی برقرارکرده ایم(جامعه رابط به) پافشاری کنیم و در دیپلماسی خویش با آن جامعه مبنا را بر فرهنگ آن جامعه قرارداده و با ریشه یابی ویژگیهای فرهنگی و پیشینه تاریخی آن دولتمردان آن را نیز از نظر فرهنگی یا اجتماعی روانشناسی کنیم و رفتار دیپلماتیک خود را بدان محک بزنیم و پس از اطمینان از صحت تجربه ها آنها را به عنوان ابزار دیپلماسی به کارگیریم.
هرچند فرهنگ جامعه رابط به غنی تر بوده و ریشه های عمیقتری در تاریخ جامعه بشری داشته باشد کار شناخت آن پیچیده تر و شناخت ویژگیهای فرهنگی آن معضلتر و برگزیدن رفتار دیپلماتیک متناسب با آن مشکلتر خواهد بود.
بنابراین اولین گامی را که باید در پیمودن مسیر روابط دیپلماتیک فرا پیش نهیم شناخت عمیق فرهنگ جامعه رابط به و پس از مشخص شدن عمق آن برگزیدن ابزارهای متناسب با آن برای دستیابی به اهداف مورد نظر است.

روابط دیپلماتیک با واتیکان
با درنظرگرفتن مبنای مشروحه فوق برای پی­ریزی روابط دیپلماتیک با دولت­شهر واتیکان به نحوی که به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت ج.ا.ا. در واتیکان منتهی شود شناخت فرهنگ­ این دولت­شهر باید از اولویت ویژه ای برخوردار باشد و از آنجا که این کشور نه به مانند دیگرکشورهای جهان بلکه با همه حقارت صوری خویش از عمقی فرهنگی به قدمت دوهزارسال و وسعت عملی به اندازه کره خاک برخوردار است- کارشناخت فرهنگ آن نیز به همان اندازه پیچیده تر و نیازمند افزارهای مناسب آن است.

1990 سال پیش که حضرت مسیح علیه السلام سر بر زمین نهاد و با تکلم خویش در گهواره- گاهواره تاریخ را تکان داد کسی تصورنمیکرد که آوازه او جهانگیر شود به حدی که میلیاردها انسان را شیفته خود سازد!
از 1930 سال پیش که حواریون او شربت شهادت نوشیدند و از آن پس تا مدتهای مدیدی که پیروان صدیق او در زیر زمینها به تشکیل هسته های مقاومت و تبلیغ مخفیانه دست میزدند و جان بر سر این عشقبازی میباختند کسی چنین تصوری را به مخیله اش راه نمیداد که روزی فراخواهدرسید که عشق تبدیل به نجات شود و نجات با پول معامله گردد آنهم چه معامله سخیفی!!
و هنگامی که امپراتوران و جباران تاریخ مسیحیان مؤمن و پاکباز را از آتش میگذرانیدند کسی به فکرش خطور نمیکرد که روزی مدعیان همین مکتب آنهم با نام مسیح دانشمندانی همچون جوردانو برونو را بسوزانند و معتقدین به مسیح که همواره تحت تعقیب و تفتیش بودند نمیدانستند که روزی اخلافشان عقاید را به تفتیش خواهند کشانید و مصلوب خواهندکرد!!
و باز در همین دورانها بود که به قول ابن خلدون عصبیت کار خود را کرد و پی ریز تمدنی تازه شد ولی نه از بافت تمدنهای کهن همچون چین و هند و ایران و مصر بلکه متعصبین کلیسا که هدفشان تنها رواج دین مسیح بود با دل و جان به هرگوشه و کناری رفتند و خود را به آب و آتش زدند و رهاورد مسیحیت را در دل دورترین قبایل آفریقا و استرالیا کاشتند و در سده های اخیر برای رسیدن به هدف خویش از همکاری با استعمارگران و استثمارکنندگان باز نایستادند و همراه با آنان وارد سرزمینهای بکر و دست نخورده فرهنگی شدند و به نیت تبلیغ دین مسیح به تغییر فرهنگ و مذهب بومیان پرداختند و بدین ترتیب مبشرین مسیحی در همه عالم خوان نعمت مسیحیت را بر توده های بومی گسترانیدند.
از سویی دیگر خیل همین مأمورین تنصیری بود که با آگاهی و هشیاری و آموزشهای لازم همزمان با انجام دیگر وظایف در کوچه پس کوچه های شهرودیارهای ممالکی فرهنگ ازیادرفته همچون ایران پرسه زدند و به دنبال شیءی فرهنگی- رساله ای- کتابی- سندی- عتیقه ای- و... گشتند و یافتند و بردند و با این آثار تمدنی به غنیمت رفته موزه ها و کتابخانه ها و دانشگاهها برپاکردند و با استفاده از آنها تمدن خویش را بنا نهادند... و اگر نمیکردند چه؟ آیا اینهمه اسناد و کتابها و عتیقه جات محو و نابود نمیشد؟ و از صفحه روزگار برنمیافتاد؟ حقا که آگاهی نعمتی است بس گرانمایه که هرگز چیزی جگایگزین آن نتوان کرد!

آری این است دورنما و تصویری هرچند ناقص از فرهنگی عمیق و گسترده که بایستی آن را 
بشکافیم و بر پایه شناخت حاصله روابط دیپلماتیک خود را با دولت­مردان صاحب این فرهنگ پی ریزی کنیم.

17/6/69 – احمد شماع زاده
کارشناس روابط فرهنگی ایران و واتیکان

Friday, September 5, 2014

پزدادن و به رخ دیگران کشیدن بد است؟!

ثروتمندان آلمانی در سکوت و خفا زندگی می‌کنند
جمعه 05 سپتامبر 2014 - 14 شهریور 1393
کارل آلبرخت و فروشگاهی که امپراطوری آلدی از آنجا کار خود را شروع کرد.

کسی نمی تواند ثروتمندان آلمان را به خودنمایی و به رخ کشیدن ثروتشان متهم کند.
پس از مرگ کارل آلبرخت یکی از ثروتمندان بزرگ آلمان، حدود یک هفته هیچ اطلاعیه و خبری منتشر نشد تا اینکه مراسم ختم و تدفین بسیار ساده و خصوصی او انجام شد و به پایان رسید.

کارل آلبرخت و برادرش تئو مغازه بقالی کوچک مادرشان را در یکی از شهرهای دورافتاده آلمان به یک غول بزرگ سوپر مارکت های اروپایی به نام آلدی تبدیل کردند. اما عادات، افکار و شیوه زندگی این سرمایه دار بزرگ شناخته شده نبود.
"صاحبان آلمانی شرکت های اتومبیل سازی لوکسی مثل پورشه و یا ب ام عادت به راندن اتومبیل های شیک و گرانقیمت ندارند و تظاهر و به رخ کشیدن این اتومبیل های لوکس را به عهده دیگران می گذارند."(مانند بچه تهرونیهای خودمان که بویژه در دوران احمدی نژاد ثروت پدرانشان سر به فلک کشید و نوکیسه ها بسیار شدند.)
 روزنامه های آلمانی برای نوشتن زندگی نامه او فقط می توانستند به چند اظهارنظر ساده و رسمی او در سالهای ۱۹۵۳ و ۱۹۷۱ رجوع کنند چون چیز بیشتری در مورد او نمی دانستند.
کارل آلبرخت فردی پر حرف و یا شخصیتی نبود که در مجامع علنی ظاهر شود. از قرار معلوم او به پرورش گل ارکیده علاقه داشته و گلف بازی می کرده ولی همین کار را هم در زمین گلف خصوصی خودش انجام می داد. در غیاب اطلاعات داستانهای افسانه واری در مورد او شکل گرفته است.
کارمندان سابق آنها می گویند که دو برادر آلبرخت برای کار حسابداری از ته مدادهای بسیار کوچکی استفاده می کردند که حتی به زحمت می شد آنها را با انگشت نگاه داشت. اینطور گفته شده که آنها یک بار به معماری که در حال طراحی فروشگاههای جدید آلدی بوده است گفته اند که چرا از کاغذهای کلفت استفاده می کند.
همین صرفه جوئی برادران آلبرخت را در مسیری قرار داد که به مرور به موقعیت اقتصادی بسیار ممتازی رسیدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم آنها اداره فروشگاه کوچک خانوادگی را برعهده گرفته و آن را آلدی نامیدند که در حقیقت ترکیب مخففی از نام فامیلی آنها و اسم قبلی فروشگاه بود.
آنها مخارج و هزینه های فروشگاه را تاحدی که امکان داشت کاهش دادند و با پخش آگهی و بر تکیه بر شهرت خود به عنوان سوپرمارکت بسیار ارزان فعالیت خود را گسترش کردند. آنها در مراحل اولیه کار فقط اقلامی را می فروختند که به سرعت فروش می رفت و این فقط ۳۰۰ کالا را شامل می شد.
شرکت فروشگاههای زنجیره ای آلدی از زمانی شروع به کار کرد که کارل و تئو آلبرخت چرخاندن مغازه کوچک مادرشان را در یک شهر دور افتاده آلمان به عهده گرفتند.
از نظر آنها حتی نصب قفسه در فروشگاه کار لوکسی تلقی می شد. چون فروشگاهی که قفسه داشته باشد باید برای چیدان کالاها در قفسه کارمند استخدام کند و استخدام کارمند به معنای پرداخت حقوق است. در مغازه های زنجیره ای آلدی اقلام و کالاها روی همان پنل های چوبی که مخصوص حمل و نقل هستند روی زمین گذاشته می شد و مشتریان از همانجا اقلام مورد نظر را برمی داشتند.
حتی امروزه نیز مغازه های زنجیره ای آلدی معمولا بیشتر ۲ هزار قلم کالا ندارند در صورتیکه سایر سوپرمارکت های بزرگ و زنجیره ای حدود ۴۵ هزار کالای مختلف را عرضه می کنند.
اکثر مواد غذایی در سوپرمارکت های آلدی به فروش می رسد قوطی های کنسرو است چون حمل و نقل و عرضه مواد غذایی تازه پرهزینه است. مدیران این مغازه ها تلفن نداشتند و به آنها گفته شده بود که از تلفن های عمومی نزدیک محل کار خود استفاده کنند.
"ثروت خصوصی در آلمان به نسبت هر کشور دیگری در حوزه پول واحد یورو ناعادلانه تر توزیع شده است ولی چون صاحبان ثروت خودنمایی نکرده و در سکوت و خفا زندگی می کنند این نابرابری در ثروت چندان به چشم نمی آید"
در سال ۱۹۷۱ که تئو آلبرخت به گروگان گرفته شد به نوشته رسانه های آلمانی برادرش کارل روزهای متعدد با گروگانگیران بر سر مبلغ مورد بحث چانه زد و حتی اینطور گفته می شود که او قصد داشت این مبلغ را جزو مخارج شرکت قلمداد کرده و یا از مالیات کسر کند.

زندگی در سکوت

اما اگر کارل آلبرخت یک فرد منزوی و گوشه گیری بود صاحب یک سوپر مارکت زنجیره ای دیگر آلمانی به نام لیدل عامدا تلاش کرده که زندگی خود را پوشیده نگاه دارد به طوری که کاملا نامرئی است.
نام صاحب این سوپر مارکت های زنجیره ای دییتر شوارتز است و تاکنون فقط دو عکس از او چاپ شده که یکی از آنها سیاه و سفید است. آقای شوارتز بیست و پنجمین فرد ثروتمند جهان است اما به غیر از حلقه نزدیکانش کسی از نحوه زندگی، افکار و عادات او هیچ اطلاعی ندارد.
خانواده کواندت صاحب شرکت بزرگ اتومبیل سازی ب ام و نیز همین طور هستند. این خودرو یکی از نمادهای برجسته و آشکار مصرف گرایی است ولی زندگی صاحبان این شرکت به همان مقیاس بی سر و صدا و خصوصی است.
یک نمونه از این افراد سوزانه کلاتن دختر هربرت کواندت است. آقای کواندت صاحب قدیمی شرکت ب ام و کسی است که این اتومبیل را در صنایع خودروسازی جهان به شهرت رساند. ۱۲.۵ درصد از سهام این شرکت به خانم کلاتن رسید.
سوزانه کلاتن ثروتمندترین زن آلمان است.

خانم کلاتن از محل سهام خود در این شرکت و سایر سرمایه گذاریها و اموالش هم اکنون چهل و چهارمین فرد ثروتمند جهان است. او در دورانی جوانی با نام مستعار به عنوان یک کارآموز کار در شرکت ب ام و را شروع کرد. مردی که با او ازدواج کرد تا زمان تثبیت رابطه عاشقانه دو طرف هیچگاه از هویت واقعی سوزانه کلاتن با خبر نبود.
از مجموعه این موارد شاید بتوان به این نتیجه رسید که ثروتمندان بزرگ آلمانی از زندگی و حریم خصوصی خود به شدت محافظت کرده و کسی در مورد آنها چیز زیادی نمی داند.
در کشورهای دیگر از جمله آمریکا و یا بریتانیا، اکثر ثروتمندان در مجامع علنی حضور آشکاری دارند و زندگی، افکار و عادات آنها بخشی از مباحث و حرفهای جاری در سطح جامعه است. به عنوان مثال وارن بافت در کنفرانسهای خبری شرکت می کند و یا بیل گیتس به خاطر فعالیت های خیریه خود به نقاط مختلف جهان سفر کرده و مجامع علنی گوناگونی شرکت می کند. اکثر شهرهای آمریکا موزه و یا دانشگاه و مراکز پژوهشی دارند که به نام یک ثروتمند بزرگ اهل آن شهر نامگذاری شده است.
اما روش ثروتمندان آلمانی سکوت و دوری جستن از مجامع علنی است، چون در این جامعه به رخ نکشیدن ثروت نه تنها رفتاری خردمندانه بلکه جزو معیارهای اخلاقی مثبت محسوب می شود. و شاید پس از تجربه تئو آلبرخت ثروتمندان به این نکته نیز فکر می کنند که هر چه ساکت تر و خصوصی تر زندگی کنند احتمال ربودن و گروگانگیری آنها کمتر می شود.
در آلمان میلیونرهای جوان و یا فرزندان ثروتمندان به راندن اتومبیل های شیک و گرانقیمت در سطح شهر عادت ندارند. هر چند همین خانواده ها صاحبان شرکت های اتومبیل سازی لوکسی مثل پورشه و یا ب ام و هستند ولی تظاهر و به رخ کشیدن این اتومبیل های لوکس را به عهده دیگران می گذارند.
آمارها نشان می دهند که ثروت خصوصی در آلمان به نسبت هر کشور دیگری در حوزه پول واحد یورو ناعادلانه تر توزیع شده است. دارایی متوسط یک درصد ثروتمند جامعه آلمان حدود یک میلیون یورو است در صورتیکه یک چهارم جمعیت بالغ این کشور هیچ ثروتی ندارند و یا حتی مقروض هستند.
ولی چون صاحبان ثروت خودنمایی نکرده و در سکوت و خفا زندگی می کنند این نابرابری در ثروت چندان به چشم نمی آید.

Wednesday, September 3, 2014

به این میگین قاضی! قاضیهای ایرانی یادبگیرید!!(Great Justice)

 Great Justice
 

An Indonesian judge by the name of Marzuki was sitting in judgment of an old lady who pleaded guilty of stealing some tapioca from a plantation.
In her defense, the old lady admitted to the Judge that she was indeed guilty of the crime because she was poor and her son was sick while her grandchild was hungry.
The plantation manager insisted that she be punished as a deterrent to others.
The judge going through the documents then looked up and said to the old lady, “I’m sorry but I cannot make any exception to the Law and you must be punished accordingly”.
The old lady was fined Rp.1 million (USD 100) and if she could not pay the fine then she will be jailed for 2 1/2 years as demanded by the Law.
She wept as she could not pay the fine.
The Judge then took her hat and put in Rp.100,000 into the hat and said, “In the name of justice, I fine all present in the Court @ Rp.50,000 (USD 5.50) each as dwellers of this City for letting a child starve until her grandmother is compelled to steal to feed her grandchild. The Registrar will now collect the fines from all present.”
The Court managed to collect Rp 3.5 million (USD 350) including the fine collected from the plantation manager, whereby the fine was paid off and the rest was given to the old lady!
Will we ever see such a thing happening in our courts ?!
 
 I've learnt.....that being kind
is more important than being right.

دکتر امیرناصر کاتوزیان حقوقدان

از درد و رنج دکتر کاتوزیان‎
"بازجو از همسرم خواسته بود که پس از مراجعت از سفر، مرا به کمیته ببرد. ما به همراه دوستی به مشهد رفتیم، و پس از بازگشت دوران آوارگی من آغاز شد. پس از آن تهدید و احضار، دیگر جرأت رفت و آمد علنی به خانه‌ام را نداشتم. گاه روزها آواره و بی هدف درخیابان‌ها پرسه می‌زدم؛ گاه به دانشکده می‌آمدم تا اگر قصد توقیف مرا دارند، این امر در حریم خانۀ دوم من، یعنی دانشگاه صورت پذیرد. هفته‌ها درخانه‌ دوستان پنهان می‌شدم و مهاجر به تمام معنی بودم. گاهی هم چند روز درخانه پنهان می‌شدم... نزدیک به یک‌سال در این رنج و تنهایی گذشت..."
این، تنها بخشی از مشقّات یکی از نویسندگان پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی، دکتر ناصر کاتوزیان پس از تثبیت نظام است.
آنکه در دهه‌ سی دانش‌آموخته‌ی ارشد حقوق شد و قاضی، و پس از آن از استادان و نویسندگان به‌نام حقوق، و آنگاه از حقوقدانان آزادی‌طلب و عدالت‌جو و معترض به نظام استبدادی سلطنتی، دو سالی از پیروزی انقلاب ۵۷ نگذشته، در فهرست قربانیان بزرگ انقلاب قرار گرفت.
روند فزاینده‌ی انحصارطلبی و "انقلاب فرهنگی" و سرکوب دانشگاه، استاد حقوق و سرپرست دانشکده حقوق دانشگاه تهران را وادار به استعفا کرد. کسی که شورای انقلاب ـ و به‌طور مشخص، آیت‌الله باهنر و آیت‌الله بهشتی ـ از وی خواسته بودند وزارت دادگستری را پس از استعفای دولت موقت مهندس بازرگان پذیرا شود، و آیت‌الله موسوی اردبیلی به وی پیشنهاد عضویت در شورای نگهبان داده بود، در فهرست مغضوبان حکومت قرار گرفت.
رئیس مستعفی دانشکده حقوق دانشگاه تهران ابتدا ابلاغ "آماده به خدمت" گرفت و در پائیز ۱۳۶۱ حکم انفصال دائم از خدمات دولتی دریافت کرد. استاد ارشد حقوق متهم شد به "اقدام برخلاف مصالح جمهوری اسلامی و اصرار به تبلیغ به نفع گروه‌های ضدانقلاب در محیط آموزشی". اتهامی که ۳۵ سال پس از پیروزی انقلاب، به قدر لازم مشهور و تکراری شده است.
دکتر کاتوزیان می‌نویسد: "روزی که دفترم را در دانشکده‌ی حقوق ترک می‌کردم، گویی دنیا را ترک می‌کنم، چون دنیای خود را بر پایه‌ی تعلیم و تحقیق نهاده بودم و اکنون به خواری از آزمایشگاه آن دنیا بیرونم می‌کردند؛ درحالی‌که گناهم تنها ستیز با ظلم و طرفداری از حق بود... به خانه رفتم و تا چند سال بعد قدم به دانشگاه نگذاردم."
استاد آزاده و عدالت‌خواه که اخلاق و انصاف را بر قانون مرجح می‌دانست، خونین‌دل از آنچه بر سر آرمان‌های انقلاب مردمی رفته بود و رنج‌دیده از دست‌درازی مکرر صاحبان قدرت به قانون اساسی ـ میثاقی که خود جزو نویسندگان پیش‌نویسش بود ـ، به اندرونی خزید و راه پژوهش و نگارش در حوزه‌ی حقوق در پیش گرفت.
دوران انفصال از دانشگاه و آموزش، و هنگامه‌ی عزلت و خانه‌نشینی تحمیلی، برای یک دهه به‌طول انجامید. استبداد زیر پرده‌ی دین و در متن بحران جنگ، خود را مسلط می‌کرد و از طبقه متوسط فرهنگی کشور، قربانی می‌گرفت. کاتوزیان روایت می‌کند: "بمباران‌ها و موشک‌اندازی‌های عراق و اخبار ناگواری که از جبهه‌ها می‌رسید، چنان عرصه را بر همگان تنگ کرده بود که دیگر تصفیه‌ی امثال ما از دانشگاه، به‌حساب نمی‌آمد."
آن‌که پاک زیسته بود، ثروتی نیز از دانش و قضا نیاندوخته بود؛ "چند ماهی سپری شد. ذخیره‌ی مختصری که اندوخته داشتم به پایان رسید و نیازهای مالی تهدیدم می‌کرد. به همسرم گفتم، خودتان را آماده کنید که تا مدتی گوشت نخوریم."
درد و رنج استاد ممتاز حقوق به تنگناهای اقتصادی و تهدیدهای امنیتی و اخراج از دانشگاه و اخذ پروانه‌ی وکالت وی محدود نبود. در تنهایی و ناامنی سال نخست، "حتی بسیاری از خویشانم جرأت نزدیک شدن به من را نداشتند. طاعون سیاسی گرفته بودم و باید در عزلت می‌ماندم."
و پیش چشمان آموزگار ارشد حقوق، کتاب‌هایش به مسلخ می‌رفت. "پس از اخراج من از دانشگاه، با کاربرد کتاب‌هایم نیز مبارزه می‌شد. در یکی از مدارس عالی، جلد «مقدمه علم حقوق» را کنده بودند تا معلوم نشود نویسنده‌ی آن کیست... در بیشتر دانشگاه‌ها شایع کرده بودند که این کتاب‌ها قابل فهم برای دانشجویان نیست، و کتاب‌های جدید مرا ناشران از ترس توقیف چاپ نمی‌کردند... من نیز سرمایه‌ای برای چاپ کتاب‌ خود نداشتم و در نتیجه، نوشته‌هایم عاطل می‌ماند."
با این همه، و با وجود درد و رنجی که بر استاد برجسته‌ی حقوق ایران تحمیل شد، او صبوری و امیدواری را واننهاد. "خودسازی" را در دستور کار قرار داد و به بخش مهمی از تخصصش تکیه کرد؛ به تحقیق و تألیف پرداخت. مسئولیت اجتماعی خود را با وجود تنگناها و تهدیدها، تعقیب نمود و از فلسفه‌ی حقوق و "حقوق و اخلاق" و "حقوق مسئولیت مدنی" نوشت. "صبح‌ها به تاریکی برمی‌خاستم و پس از نماز و نیایش، با دلی گرم و پرامید به کار می‌پرداختم و چنان در آن غرق می‌شدم که نه گذشت زمان را می‌فهمیدم و نه احساس کسالتی می‌کردم... دست‌کم نیمی از کتاب‌هایم را در آن خلوت صبح‌گاهی نوشته‌ام... این دوره، چهار پنج سالی ادامه داشت..."
ماه زیر ابر نماند. "حرارت انقلابیون فرهنگی به سردی گرایید و همه، کم و بیش دریافتند که به خطا رفته‌اند و فرهنگ کشور را فدای امیال سیاسی خویش کرده‌اند." کتاب‌های دکتر کاتوزیان یک‌به‌یک منتشر شد و چنان‌که پیش‌بینی می‌شد بر صدر فضای مراکز آموزش عالی در حوزه‌ی حقوق نشست. دیوان عدالت اداری حکم انفصال از خدمت وی را شکست. کتاب "حقوق مدنی"اش، کتاب سال جمهوری اسلامی شد. کانون وکلا از او خواست تا در تالار اصلی کاخ دادگستری برای کارآموزان وکالت سخنرانی کند. کلاس‌های حقوق به حضورش دوباره مزین شد و... و نسیم اصلاحات که وزیدن گرفت در سال ۱۳۸۱ استاد برگزیده دانشگاه تهران و استاد برگزیده نماد آموزش عالی کشور معرفی شد، و در سال ۱۳۸۲ "نشان درجه یک دانش به‌مناسبت مجموع تحقیقات و خدمات علمی" دریافت کرد.
زندگی پربار و توأم با درد و رنج زنده‌یاد دکتر کاتوزیان، شاهدی شایسته شد برای قصیده‌ی دکتر ابوالفضل قاضی، دیگر استاد ارشد و فقید حقوق ایران؛ شعری هرچند در ستایش کاتوزیان اما واجد پندها برای حاکمان و مردمان:
به دیوان قضا حق فائق و باطل شود زائل...
فضیلت بر رذیلت می‌شود غالب یقین دارم.
 *توضیح:
منبع تمام نقل قول‌های یادداشت، کتاب "زندگی من"، خاطرات دکتر ناصر کاتوزیان است.
پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۳
morkazemian(at)gmail.com

 

امیرناصر کاتوزیان؛ 

از تاثیرگذاری بر قانون اساسی ایران تا مخالفت با اعدام کودکان

سه شنبه 02 سپتامبر 2014 - 11 شهریور 1393

امیرناصر کاتوزیان متولد سال ۱۳۰۶ در تهران بود

امیرناصر کاتوزیان که صبح سه شنبه، یازدهم شهریور ماه ۱۳۹۳ در تهران درگذشت حقوقدانی چیره دست با آثاری ماندگار بود.
او یکی از پرکارترین حقوقدانان تاریخ معاصرایران بود؛ در اواخر دهه ۱۳۵۰ تمام دانسته‌های حقوقی خود را به کار گرفت تا بر مهمترین متن حقوقی نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران تأثیر بگذارد.
کاتوزیان که دوره فعالیت خلاقش پنجاه سال را در بر می گیرد، در نیمه دوم دهه پنجاه هجری شمسی و در میانه راه، در کنار سه حقوقدان دیگر به نگارش متن پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همت گماشت.
حضور روحانیون در تحولات منجر به انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و پذیرش رهبری آیت الله خمینی، جایگاه دین و به خصوص مذهب تشیع در ایران را تغییر داده بود. از همین رو حقوقدانان نویسنده پیشنویس قانون اساسی جدید باید به این نکته یعنی حضور و خواسته روحانیون توجه میکردند. اما با حضور حقوقدانی همچون کاتوزیان، آنان بر یک مسأله توافق کردند که در ماده نخست طرح، ذکر شد: «جمهوری اسلامی نظامی است بر مبنای دموکراسی، یعنی مشروعیت آن از رأی مردم است.»

برخی از آثار امیرناصر کاتوزیان

  • شیوه تجربی تحقیق در حقوق
  • قانون مدنی در نظم حقوق کنونی
  • توجیه و نقد رویه قضایی
  • گامی بسوی عدالت
  • مقدمه علم حقوق فلسفه حقوق
  • درس‌هایی از عقود معین
  • نظریه عمومی تعهدات کلیات حقوق
  • قواعد عمومی قراردادها
  • اثبات و دلیل اثبات
  • ارث حقوق مدنی خانواده
  • گویا تر از گفتارها
  • الزامات قراردادی
  • قواعد عمومی مسئولیت مدنی
  • اموال و مالکیت
  • وقایع حقوقی
  • مسئولیت عیب ناشی از تولید کالا
  • اعتبار امر قضاوت شده
  • الزام‌های خارج از قرارداد
حقوقدانان نویسنده طرح اولیه پیشنویس با توجه به حضور و نقش روحانیون و در صدر آنها، آیت الله خمینی در انقلاب، به این فکر افتادند تا نهادی را به وجود بیاورند که دغدغه های روحانیون حاضر در انقلاب را بر طرف کند.
بر این اساس شورایی مرکب از ۶ عضو روحانی و ۶ عضو حقوقدان (که ۶ عضو روحانی را پنج مرجع تقلید و ۶ حقوقدان را مجلس شورای ملی انتخاب میکرد) در طرح اولیه گنجانده شد. وظیفه این شورا که نامش "شورای نگهبان" گذاشته شد، نظارت بر اجرای قانون اساسی و بررسی قوانین تصویب شده بود تا مخالف قانون اساسی و اصول مهم اسلامی نباشد.
این نهاد که از قانون اساسی فرانسه اقتباس شده بود، در صورت شکایت رئیس جمهور یا یکی از مراجع تقلید در خصوص قانون تصویب شده در مجلس، به آن رسیدگی میکرد. در این مقطع تنها موضوعی که به عنوان خصیصه انقلاب ایران بر قوانین کشورهای دموکراتیک اضافه شد، تشکیل شورای نگهبان بود.
اما با پیروزی انقلاب و برتری یافتن روحانیون و به خصوص آیت الله خمینی به عنوان رهبری که مشروعیتش از نوع کاریزمایی بود، روند تدوین قانون اساسی به گونه ای دیگر پیش رفت. از همین رو تغییراتی در طرح اولیه پیشنویس قانون اساسی جدید رخ داد. از جمله موضوعهایی که در این زمان به قانون اساسی اضافه شد، اصل پنجم بود.
با تصویب این اصل مبنی بر قرارگرفتن ولایت امر و امامت امت در جمهوری اسلامی ایران در زمان غیبت امام دوازدهم شیعیان موضوع منشأ مشروعیت در ایران وارد مرحله جدیدی شد و طرح نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی ایران، محل مناقشه روشنفکران مسلمان و سکولار با روحانیون حاضر در عرصه سیاسی و حامیان آنان شد.
در پی این حوادث بود که کاتوزیان از کارهای عملی دوباره به حوزه تدریس و تحقیق بازگشت اما این تلاش نیز با تصمیمی که به "انقلاب فرهنگی" مشهور شد، ناکام ماند. پس کاتوزیان همچون برخی دیگر از اساتید دانشگاه برای یازده سال خانه نشین و از تدریس محروم شد؛ استادی که براساس آثار به جا مانده از او یکی از تأثیرگذارترین و متنفذترین حقوقدانان تاریخ معاصر ایران است.
با این حال او در یک دهه فاصله میان محرومیت از تدریس تا حضور دوباره در کلاس درس، چندین مقاله و رساله نوشت. هرچند غم دوری از کلاس درس در آن دهه در کلام و زندگی‌نامه اش با عنوان "از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود" هویدا است اما بعد از سالها و در سالهای مشهور به دوره اصلاحات در سخنرانی عمومی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ترجیح داد تا فقط از حقوق و نگرانیهایش در خصوص این رشته علمی بگوید.
همانگونه که در سال ۱۳۸۳ و پس از دریافت نشان درجه یک دانش از سوی سید محمد خاتمی، رییس جمهور وقت در مراسم بزرگداشت شخصیت علمی اش در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران در برابر سؤالی در خصوص سالهای دوری اش از کلاس درس فقط از اینکه علم حقوق در جامعه مورد بیمهری قرار گرفته است، انتقاد کرد.

بیش از ۴۵ اثر منتشر شده از کاتوزیان خود نشان دهنده میزان اثرگذاری این حقوقدان است. در سالهای پایانی عمر یعنی اردیبهشت ۱۳۸۸ با امضای بیانیه ای مخالفت خود را با تعیین مجازات مرگ برای کودکان اعلام کرد. بیانیه ای که بر اساس آموزه های دینی بر اعطای فرصت بازسازی شخصیت کودکانی که زیر ۱۸ سال دچار ناهنجاری های اجتماعی می شوند، تأکید داشت.
او کمتر بیانیه جمعی امضا میکرد اما به هنگام مراجعه حضوری برای دریافت موافقتش با امضای بیانیه ضمن یادآوری این روش و ملاحظه اش کمی وقت خواست تا فکر کند. البته همان ابتدا اعلام کرد که امضاکنندگان باید محدود و شناخته شده باشند. نکته ای که در نهایت پذیرفته شد.

با اعلام موافقت کاتوزیان، بیانیه "مخالفت با مجازات مرگ برای کودکان" با امضای شماری از کارشناسان فقه و حقوق از جمله شیرین عبادی منتشر شد.
بیانیه کوتاه و واضح بود: «هنگامی که قرآن کریم حتی نسبت به کسی که مرتکب قتل عمد شده ما را به عفو و بخشش دعوت میکند، بی تردید اسلام با اعطای موهبت حیات به افراد زیر ۱۸ سال که هنوز زندگی و خوبیها و بدیهای آن را درک نکرده اند، موافق است... ما اکیدا خواستار متوقف ساختن صدور حکم اعدام و اجرای آن در مورد افرادی که زیر ۱۸ سال مرتکب بزه میشوند و اصلاح قوانین موجود در این جهت هستیم».
امیرناصر کاتوزیان بر همه حوزه های علم حقوق پرتو افکند و تلاش داشت برای مهمترین و اضطراری ترین مسائل حقوقی روز جامعه راه حلی بیابد. برخی ستایندگانش اهمیت و تاثیر او را چنان میدانند که امیرناصر کاتوزیان را پدر علم حقوق ایران مینامند.

تحلیلی از رفتار ما در زندگی

گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.
پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است. مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند .
چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و …. در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم .
خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید. در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد