Tuesday, September 16, 2014

ارزیابی عملکرد احمدی‌نژاد و...

ارزیابی عملکرد احمدی‌نژاد 
در مصاحبه با آقای اکرمی وزیر آموزش و پرورش اسبق 
 
در مورد عملکرد آقای دکتر احمدی‌نژاد. در مدت یک سال گذشته وزرای محترم دولت دکتر روحانی و عده‌ای از کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مطالب زیادی گفته‌اند اما بنده در یک کلمه که آن را توضیح خواهم داد می‌گویم قبای ریاست جمهوری به تن ایشان بسیار گشاد بود.
توضیح اینکه نیمی از آرای دوره اول ایشان متاسفانه به علت تفرقه اصلاح‌طلبان و حضور چهار نامزد ریاست جمهوری بود و نیمی هم (تقریبا رای آوردن وی را به دو نیمه تقسیم کرده‌ام) حاصل شعارهای عوام‌پسند ایشان. بنده در دوره اول ایشان مدتی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم بودم و هنوز بازنشسته نشده بودم. اغلب ظهرها استادان را که ملاقات می‌کردم از سیاست‌های حساب نشده وی و فرهنگ و سخنان او اظهار تعجب می‌کردند که چگونه وی به این مقام و مسئولیت دست یافته است. دانشجویان دوره دکتری اردبیلی بنده هم می‌گفتند ایشان در استانداری اردبیل موفقیت قابل قبولی نداشت، چطور صلاحیت ایشان را برای ریاست جمهوری تائید کردند؟ استاندار فعلی استان البرز هم که بعد از وی به مسئولیت استانداری اردبیل رفته بود، فردی است که ۳۰ سال است با دیانت و درستی و تجربه خوب چندین استان‌ را اداره کرده است، تاسف خورده و می‌خورد که چرا اعضای محترم شورای نگهبان که او را می‌شناختند سوالی از او در مورد وضعیت آقای احمدی‌نژاد نکردند!
اول تیشه‌ای که ایشان بر نظام اداری مملکت زد انحلال سازمان برنامه بود. دومین کار وی بی‌اعتنایی به استادان اقتصاد کشور بود که هر چه تذکر دادند، راه و روش شما بیماری هلندی را وارد سیستم اقتصادی کشور می‌کند توجهی ننمود. سومین تصمیم اشتباه بارز وی راه‌اندازی مطالعه نشده مسکن مهر بود که اکنون مشکلات آن گریبانگیر دولت فعلی است. چهارمین مورد سیاست‌های تند و بی‌منطق وی در مورد آمریکا، اروپا و اسرائیل بود (که آنقدر به نفع اسرائیل تمام شد که از وی تقدیر کردند). پنجمین مورد را می توان بکارگیری عده زیادی از افراد کم تجربه و بعضا کم دانش دانست که توانایی اداره وزارتخانه‌ها را نداشتند. نکته ناخوشاید دیگر برخورد قاطعانه یا بهتر بگویم قاتلانه با همکارانش بود(مانند برخورد با آقای دانش جعفری، خانم دکتر دستجردی و…). هفتمین مورد دخالت بی‌حساب در کار بانک‌ها و زمینه‌سازی نادانسته برای حیف و میل اموال مردم بوسیله افرادی بی‌تعهد که سر از میلیاردها دلار درمی‌آورد. اشتباه دیگر بی‌اعتنایی به مجلس و رعایت نکردن قوانین مصوب و پاسخهای نامناسب به نمایندگان محترم مردم بود که گاهی به سر حد اهانت می‌رسید.
بی‌توجهی به سند چشم‌انداز که حاصل کار ده‌ها استاد دلسوز و دیندار و علاقمند به پیشرفت کشور بود، وارد کردن عده‌ای ناشایسته برای تحصیل در دوره دکتری در دانشگاه‌ها و اخراج و بازنشسته‌کردن هزاران معلم و استاد و دانشجو، پول پاشی بی‌حساب از ۵۰ سکه گرفته تا ۱۵۰ سکه (به نقل از روزنامه‌ها) به وزرای دولتش در ماه‌های آخر کار که معلوم نیست شرعا وی چنین اختیاری داشته است (البته آقای هاشمی ثمره و دو نفر از وزرای محترم آن دولت که نامشان را حفظ نیستم این پول را نگرفته‌اند) و بالاخره بردن بیش از صد نفر دوست و آشنا و فامیل به نیویورک که مردم هرگز به این اعمال راضی نبوده و خدا می‌‌داند آقای احمدی‌نژاد چه پاسخی نزد خدای تبارک و تعالی برای این هزینه‌ها دارد از موارد دیگر قابل ذکری است که می توان به آن اشاره کرد.آنچه که گفتم اندکی از بسیار بود. البته آقای احمدی‌نژاد خدماتی هم داشته است که متاسفانه در برابر آنچه که گفتم ارزش بالایی ندارد. در مسئله هسته‌ای ایستادگی کرد که البته نتیجه آن در تحریم‌ها بی‌اثر نبود. در مسافرت به شهرها گاهی به روستاها می‌رفت، در زمان وی بزرگراه‌هایی که از قبل در دوران آقای خاتمی شروع شده بود به اتمام رسید (مانند بزرگراه ساوه به همدان) و کار بزرگراه‌هایی آغاز شد، سدها و کارخانه‌های نیمه کار کامل شدند. ای کاش ایشان مبلغ نفتی را که در هشت سال ریاست جمهوریش فروخته شد و گفته می‌شود تمام پولی که از بابت فروش نفت از آغاز استخراج آن گرفته بودند یک طرف و پول بادآورده دولت وی در طرف دیگر، برای مردم به شفافیت و روشنی توضیج می‌داد، چقدر بوده و هزینه‌ها و مصارف آن را هم روشن می‌کرد. ای کاش صنعت کشور را در برابر واردات سرسام‌آور به ورشکستگی نمی‌کشاند.
با این همه چطور بعضی از اصولگرایان همواره ایشان را حمایت کردند، نکته تعجب‌آور و سری است که هنوز بر بنده روشن نیست.
احمدی نژاد آمد گفت: سلام، من شهردار تهران هستم
آقای اکرمی، شما از سابقون انقلاب هستید آیا آقای احمدی‌نژاد را قبل از اینکه رئیس‌جمهور شوند، می‌شناختید؟
آقای احمدی‌نژاد در دورانی که شهردار تهران بودند در یک مهمانی افطار مقام معظم رهبری نزد من آمدند و به من سلام کردند و گفتند که من شهردار تهران هستم. بعد از ایشان آقای الهام آمدند و سلام و علیک کردند؛ البته من دکتر الهام را در سفری به کربلا در دوران مسئولیتم در دانشگاه تربیت معلم می‌شناختم. بنده تا هنگامی که آقای احمدی نژاد شهردار شد هرگز از ایشان به عنوان فردی انقلابی، آگاه به فرهنگ اسلامی و توانمند در کار اداری چیزی نشنیده بودم.
بعد از آن با آقای احمدی‌نژاد برخوردی نداشتید؟
یک بار به همراه اعضای همایش «سیره نبی اکرم و برنامه درسی» که در دوره اول ریاست‌جمهوری ایشان برگزار شد به دیدار ایشان رفتم و تقاضایی از ایشان برای موسسه‌ای که مسئولیت آن را به عهده دارم کردم که ایشان نیز به وزیر وقت علوم، آقای زاهدی دستور دادند. آقای زاهدی برای بار اول به دستور ایشان عمل نکردند؛ ولی دومین بار عمل کردند و این کار خوب ایشان را همیشه به یاد دارم.
یکی از انتقادات وزرای آقای احمدی‌نژاد به ایشان این بود که هیچ‌گاه از وزرای خود نمی‌پرسیدند که امکان دارد چنین کاری انجام شود؟ همیشه می‌گفتند که باید این کار صورت گیرد. این رفتار را در دولت مقام معظم رهبری و آقای میرحسین موسوی می‌دیدید؟
در ایامی که مسئول وزارت آموزش و پرورش بودم هیچ کدام از آقایان رئیس‌جمهور و نخست وزیر از من خواسته غیرقانونی نداشتند. من به همراه معاونانم با آزادی کامل فعالیت می‌کردم.
بسیاری از نمایندگان مجلس اول یک ریال هم برای ورود به مجلس هزینه نکرده بودند
شما در دوره خاصی فعالیت می‌کردید.
من با کسانی فعالیت کردم که همه قبل از انقلاب در کوران جریان انقلاب، پخته شده بودند. مجلس اول را عده زیادی از رجال که سال‌های بسیاری در زندان بودند، تشکیل می‌دادند. بسیاری از نمایندگان آن مجلس یک ریال برای ورود به مجلس هزینه نکرده بودند و فقط برای حل مشکلات مردم به مجلس راه یافتند و کمتر کسی بود که به فکر آینده خود باشد. البته عرض کردم بسیاری را که می‌شناختم و نمی‌توانم بگویم صددرصد.
بعد از انقلاب شما به عنوان نماینده همدان، عضو خبرگان قانون اساسی شدید و گفتید که اگر آقای طالقانی از دنیا نمی‌رفتند، فضا بسیار تندتر می‌شد.
من بارها گفتم که اگر مرحوم طالقانی تا پایان مجلس خبرگان باقی می‌ماند، شاید مواد قانونی دیگری، به قانون اساسی اضافه می‌کرد تا مشکلات امروز وجود نداشته یا کمتر باشند؛ مثلاً ممکن بود در مورد آزادی مردم یا برخورد با منتقدین موادی را اضافه می‌نمود تا مشکلاتی که در چند سال اخیر وجود داشت، دیگر نباشد؛ همان‌طور که آقای روحانی نیز به نقد و انتقاد اعتقاد دارند.
بسیاری از زندانیان سیاسی دوستدار انقلاب هستند و مردم خردمند و آگاه این موضوع را می‌دانند. اصولاً هر منتقدی دوستدار رفع آن چیزی است که از آن انتقاد می‌کند. منتقد، مخالف نیست؛ بلکه معتقد است که راهی که برای رسیدن به مطلوب انتخاب شده است، اشکال دارد. اینها باید در انتقادات خود آزاد باشند.
در دوره‌ای که رئیس کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بودم روزی به اتفاق جمعی از زندانیان، خدمت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رسیدم. در کنار ایشان دکتر میلانی که سال‌ها با ایشان هم‌بند بودم حضور داشت. به آقای هاشمی رفسنجانی عرض کردم که آقای دکتر میلانی در زندان عادل‌آباد شیراز با مهندس سحابی از نزدیک معاشر بودند و معتقدند که ایشان تنها مدافع قرآن و اسلام در آن زندان بودند.
مهندس سحابی شخصیت دلسوز این مملکت بود
مهندس سحابی در مجله «ایران فردا» انتقاداتی از دولت منتشر می‌کرد؛ برخی از این انتقادات درست و برخی غلط بود. چه خوب بود که به انتقادات درست عمل و برای انتقادات غلط، دلایل آورده می‌شد. این موضوع باعث می‌شد تا مهندس سحابی بعد از انقلاب گرفتار نشود؛ ایشان شخصیت بزرگ و دلسوز این مملکت بود. آن مرحوم زمانی در مجله «چشم‌انداز» نوشت که تمام مواضعی را که در کشورهای غربی وجود دارد و خردمندانه است، می‌توانیم از فرهنگ اسلامی بیرون بکشیم.
نمی‌توان گفت آیت الله طالقانی رهبر معنوی در مجلس خبرگان قانون اساسی بودند
در آن مجلس، رئیس آیت‌الله منتظری بودند و نایب رئیس آقای بهشتی. نقش آیت‌الله طالقانی چه بود؟ رهبر معنوی بودند؟
آیت‌الله طالقانی پس از گذشت ۱۹ روز از عمر مجلس، از دنیا رفت. نمی‌توان به ایشان رهبر معنوی گفت. چون فرصتی برای این رهبری برای آن بزرگوار نماند.
چه اتفاقی افتاد که آیت‌الله منتظری ریاست مجلس را برعهده گرفتند؟
به دلیل سوابق مبارزاتی و شکنجه‌های فراوانی که تحمل کرده بودند؛ همچنین علم و دانش و فقاهت، اجتهاد و علاقه بسیار به حضرت امام (ره). این موارد باعث ایشان برای ریاست مجلس انتخاب شوند.
آیت‌الله مصباح معتقد است مردم در حکومت اسلامی جایی ندارند، این دیدگاه مخالف جمهوریت نظام است
چه کسانی در مجلس خبرگان نظرات رادیکال داشتند؟ به نظر شما اگر آقای طالقانی حضور داشتند در مقابل این عده ایستادگی می‌کردند؟
افراد خاصی به نظرم نمی‌آیند. دیدگاه عده‌ای این بود و هست که مردم چیزی نیستند و کسی نیستند. آقای مصباح معتقد است جمهوریت و رای مردم را امام برای هماهنگی با سیاست روز دنیا مطرح کرد. والا مردم در جمهوری یا بهتر است از زبان ایشان بگویم در حکومت اسلامی جایی ندارند. البته در سخنرانی چهاردهم خرداد امسال مقام معظم رهبری به این مطلب پاسخ دادند. دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی با جمهوری تطبیق نمی‌کند. جمهوری یعنی هر چه مردم خواستند، تأیید شود؛ البته در جمهوری اسلامی مردم نمی‌توانند طرفدار قوانین ضد اسلامی شوند.
اما مردم چه موقعی چیزی را نمی‌خواهند؛ وقتی که با عدالت خواهی با آنها برخورد نشود؛ اگر به فطرت قائل هستیم که هستیم، فطرت انسان‌ها بر عدل و حق سرشته شده است؛ اگر مردم عدالت و بی‌تبعیضی را حس کنند به این حکومت و نظام عشق می‌ورزند و جمهوری واقعی یعنی این. به نظرم اگر مرحوم طالقانی تا آخر مجلس خبرگان حضور می‌داشتند، نکاتی بر قانون اساسی اضافه می‌کردند که به این مطالب بیشتر توجه شود.
آیت الله مصباح را فردی انقلابی نمی‌دانستیم
او خودش را درگیر مبارزات انقلابی نمی‌کرد
آقای سیدمهدی طباطبایی در جایی گفتند که آقای مصباح در اوایل انقلاب حضور نداشتند و جزو انقلابیون محسوب نمی‌شدند. نظر شما چیست؟
اسم آقای مصباح را قبل از انقلاب به عنوان کسی که نوشته‌هایی به نام "راه حق” را در قم منتشر می‌‌کرد، شنیده بودیم؛ ولی ایشان را فرد انقلابی نمی‌دانستیم. انقلابیون اصلی و برجسته در قم سه نفر بودند؛ آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله ربانی شیرازی. آقای مصباح خود را درگیر مبارزات انقلابی نمی‌کرد.
شنیده شده است که ایشان با روش امام خمینی (ره) مخالف بودند.
بله. بر اساس گفته بعضی روحانیون در یکی دو مورد می‌توانم بگویم. مثلاً امام (ره) جشن ۱۵ شعبانِ سال ۱۳۵۷ را به دلیل خونریزی‌های صورت گرفته، ممنوع کرد؛ ولی در نوشته‌ها وجود دارد که ایشان در آن سال برخلاف نظر امام (ره) جشن گرفت.
نظر دوستان شما و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب در مورد آقای مصباح چه بود؟
ایشان فردی هستند که آثاری دینی و فلسفی ارزشمندی دارد ولی در انقلاب نقشی نداشتند.
یکی از مسائل دیگری که در مورد آن سال‌ها مطرح می شود، بحث ولایت فقیه است. این مبحث برای اولین بار از سوی چه کسانی مطرح شد؟
اولین کسی که رسماً درباره ولایت فقیه صحبت کرد، جناب آقای کیاوش بود. ولی اینکه چگونه وارد قانون اساسی شد، دقیقاً به یاد ندارم. مرحوم مهندس سحابی معتقد بود که شهید آیت این مطلب را به ذهن افراد وارد کرد؛ ولی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گویند که آیت‌الله منتظری طرفدار این موضوع بود و شهید بهشتی نیز حمایت کرد. در مقابل مقدم‌مراغه‌ای مخالف بود، ایشان می‌گفت که من با رهبری حضرت امام (ره) مشکلی ندارم؛ ولی باید ماده‌ای برای رهبری مادام العمر امام را در قانون بگنجانیم. من نمی‌دانم بعدا چه می‌شود. آقای حجتی کرمانی نیز اخیرا در جلسه‌ای گفتند که من در اجرا مشکل داشتم؛ برای همین در امضای قانون اساسی تردید داشتم؛ ولی وقتی امام درباره متمم قانون اساسی صحبت کردند، گفتم با متمم مشکلات برطرف می‌شود. آقای بنی صدر هم مخالفت‌های داشتند که جزئیات گفته‌های او را به یاد ندارم.
آقای اکرمی! شما پس از عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، وزیر آقای میرحسین موسوی شدید؛ اولین دیدار شما چه زمانی بود؟
مهندس موسوی در بهار سال ۱۳۵۸ به همدان آمد و در دبیرستان ابن‌سینا سخنرانی کرد در آنجا اولین بار با ایشان سلام و علیک کردم؛ البته ورود من به وزارت آموزش و پرورش به پیشنهاد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی بود. آقای هاشمی رفسنجانی قبل از انقلاب در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله برای سخنرانی به همدان آمدند. این سخنرانی در نزدیکی منزل ما اتفاق افتاد؛ بنابراین ایشان در منزل‌ ما مهمان شدند. صبح بعد از صبحانه خوردن، چند غریبه در زدند و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را با خود بردند و بنا به گفته علی آقا محمدی پس از آزار و اذیت او را سوار اتوبوس کردند و به تهران بازگرداند و نگذاشتند شب دوم سخنرانی کند. قبل از آن نیز من چندین بار به منزل آقای هاشمی رفسنجانی رفته بودم و در جلسه‌ای با حضور دکتر شریعتی و دکتر مفتح برگزار کرده و آیت‌الله هاشمی حضور داشتند شرکت کردم.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شما را به واسطه مبارزات سیاسی‌تان به مهندس موسوی معرفی کردند؟
بعد از پایان مجلس اول، به حکم مرحوم آقای پرورش به همدان رفتم و مسئول اداره کل همدان شدم. روزی در شهرستان ملایر همدان مشغول بازرسی مدارس بودم که از دفتر آقای رئیس جمهور تماس گرفته و خواستند به ملاقات ایشان بروم. من گفتم فردا صبح به تهران می‌آیم.فردای آن روز به تهران رفتم و خدمت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدم. البته با ایشان از قبل آشنایی داشتم. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که آقای مهندس موسوی قصد دارند شما را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کنند، نظرتان چیست؟، گفتم بنده هر چه تشخیص بدهم عمل می‌کنم. ایشان شوخی ای کردند که موضوع آن را فراموش کرده‌ام.
بعد از آن نزد آقای مهندس موسوی رفتم و ایشان گفتند که برنامه‌ای بنویسید و بیاورید. من برنامه‌ای نوشتم و یکی از دوستان ایشان به من گفت که اگر می‌خواهید رأی بیاورید از آقای کروبی و بیات بخواهید به نفع شما صحبت کنند. البته من این کار را نکردم. روزی که به مجلس رفتم متوجه شدم که آقای فاضل هرندی و هادی غفاری مدافع من هستند. با آنها رفاقتی گرم هم نداشتم؛ ولی آنها از بنده دفاع کردند؛ البته رأی بالایی نیاوردم؛ ولی مخالفت‌ها به این دلیل بود که من اهل حزبی نبودم. آن روز هم حزب جمهوری اسلامی تقریبا همه کارهای آموزش و پرورش را در دست داشت


بهره برداری درست از منابع در کشوری واقعا اسلامی!!

http://ap5.persianfun.info/img/92/5/elhambakhsh-14/15.jpg                                                                     
   

نروژ 'بلای نفت' را چطور دفع می‌کند؟

برگن، دومین شهر بزرگ نروژ، از یک سو در آغوش کوهستان و از سوی دیگر در کنار ساحل قرار دارد. چشم‌اندازهای این شهر به تصاویری می‌ماند که بیشتر در کارت‌های پستال می‌بینیم.
این منطقه یکی از مراکز صنایع نفت و گاز نروژ هم هست و به همین دلیل، برگن شهر ثروتمندی به شمار می‌رود. هرچند در آن، نشانه‌های کمی از ولخرجی‌های معروف افراد ثروتمند به چشم می‌خورد. در خیابان‌های شهر نه خودرویی گران‌قیمت با شیشه‌های مات دیده می‌شود، نه فروشگاه‌های مارک‌های گران برای کیف‌های زنانه و نه صف آدم‌ها مقابل ورودی کلاب‌های شبانه ویژه پولدارها.
در حالی که اغلب کشورهای نفت‌خیز دنیا درآمدهای حاصل از فروش نفت خام خود را صرف هزینه‌های جاری می‌کنند، نروژ مشغول پس‌انداز کردن پول حاصل از فروش نفت خام و گاز در یک صندوق مستقل است.
ارزش منابع مالی این صندوق حدود ۸۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است و خود صندوق، معادل یک درصد مجموع سهام جهانی را در اختیار دارد. منابع این صندوق به اندازه‌ای است که اگر سهم هر شهروند نروژی با کرون، واحد پول آن کشور، محاسبه و پرداخت شود، همه آنها میلیونر می‌شوند.
در عمل، این صندوق یک حساب سرمایه‌گذاری عظیم است و به نظر می‌رسد که اغلب مردم نروژ از این وضعیت راضی هستند. براساس نتایج پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ میلادی، دانشگاه کلمبیا در نیویورک انجام داد، نروژ از جمله کشورهایی است که راضی‌ترین شهروندان را دارد.
پروفسور الکساندر کپلین، از اساتید دانشکده اقتصاد نروژ در توضیح این که چطور این کشور هنوز در دام ثروت هنگفت خود نیافتاده است، می‌گوید: "باید پول زیادی سرمایه‌گذاری شود تا بتوانیم خرج کردن را شروع کنیم."
او اضافه می‌کند: "در کشورهای دیگر، استخراج نفت خیلی راحت‌تر (از نروژ) است. برای همین، آنها خیلی راحت‌تر به پول نفت می‌رسند."
او می‌گوید: "ما می‌دانستیم که این (صندوق) طرحی بلندمدت است و از نظر ذهنی برایش آماده بودیم."
اعتماد به دولت
در نتیجه، در نروژ ولخرجی عظیمی نمی‌شود. در واقع، تصمیم‌گیران به دقت در حال اجرای مصوبه‌ای هستند که براساس آن، می‌توانند تنها ۴ درصد مازاد درآمدهای صندوق را در پروژه‌های عمومی (دولتی) هزینه یا سرمایه‌گذاری کنند.
پروفسور کپلین می‌گوید: "عملا در شرایط کنونی، ما کمتر از ۴ درصد را هزینه می‌کنیم و در حال پس‌انداز کردن سرمایه‌هایمان هستیم."
به گفته این استاد دانشگاه، دلایل زیادی وجود دارد که چرا مردم نروژ از پس‌انداز شدن منابع مالی خود راضی هستند و گرفتار وسوسه داشتن زندگی تجملاتی نشده‌اند.
او می‌گوید: "برای کارآمد بودن این شیوه باید سطح قابل توجهی از اعتماد بین دو طرف وجود داشته باشد؛ اعتماد به این که پول (نفت) سوءمدیریت نخواهد شد و اعتماد به این که قرار نیست این پول به شیوه‌ای که شما دوست ندارید، هزینه شود."
او اضافه کرد: "دموکراسی اجتماعی و خط مشی‌های مربوط به تساوی حقوق افراد باعث شده است که نروژ جامعه‌ای همگن با سطح عظیمی از اعتماد عمومی داشته باشد."
این استاد دانشگاه می‌گوید: "ما به دولت اعتماد داریم. باور داریم مالیاتی که می‌پردازیم، به شیوه‌ای هوشمندانه هزینه خواهد شد و وقتی شما مطمئن هستید که بقیه افراد سهم خودشان را می‌پردازند، شما هم از پرداخت سهم خود راضی هستید."
اما، آیا نروژ به دلیل سطح بالای اعتماد شهروندانش ثروتمند است یا اعتماد شهروندانش به دلیل ثروت زیاد کشورشان، بالاست؟ پروفسور کپلین معتقد است که هر دو گزینه درست است: "سطح بالای اعتماد باعث آسان و روان‌تر شدن رشد اقتصادی می‌شود."
سیو ینسن، وزیر اقتصاد نروژ می‌گوید: "اقتصاد کشور در وضعیت بسیار مناسبی است. اما در چند سال آینده، تغییری تدریجی را پشت سر خواهیم گذاشت."
او توضیح داد: "در چند سال گذشته رشد تولید، کند بوده است و در شرایط کنونی، دولت باید به دنبال شیوه‌ای رقابتی برای دریافت مالیات و نیز راه‌هایی برای جذب سرمایه‌گذاری باشد."
خانم ینسن گفت: "اما درست است که هزینه زندگی در کشورمان بالاست."
'سخت‌کوشی ارزشمند است'
هزینه‌ها در نروژ می‌تواند برای کسانی که برای اولین‌بار به آنجا می‌روند، حیرت‌انگیز باشد. البته تون هارت‌وت، کارشناس اقتصادی، در کافه‌ای مشرف به بازار ماهی‌فروشان برگن، در حالی که کاپوچینوی ۱۰ دلاری خود را مزه‌مزه می‌کند، می‌گوید که این هزینه‌ها تقریبا با سطح درآمد افراد هماهنگی دارد.
در یک سوپرمارکت محلی، خرید ارزان‌ترین پاستا، نان، پنیر و گوجه‌فرنگی خردشده در مجموع حدود ۵۰ دلار تمام می‌شود و چنین هزینه‌ای برای کسی که شناخت قبلی از وضعیت ندارد، عجیب و باورنکردنی است.
تون هارت‌وت می‌گوید: "شاید عجیب باشد، ولی برای ما (نروژی‌ها) هزینه‌ها خیلی زیاد نیست."
او توضیح می‌دهد: "بیشتر ما کلبه‌ها و ویلاهای تابستانی و زمستانی داریم و می‌توانیم از عهده هزینه‌های زندگی برآییم. برایمان سخت نیست."
این کارشناس اقتصادی اضافه می‌کند: "ما به نیروی انسانی دستمزدی می‌دهیم که براساس آن، می‌تواند سطح زندگی مطلوبی داشته باشد."
او می‌گوید: "اینجا سخت‌کوشی افراد ارزشمند و قابل احترام است، البته باور نداریم که دستمزد افراد در سطوح بالای سازمانی باید خیلی بیشتر از نیروی انسانی در سطوح پایین سازمانی باشد و به همین دلیل، بیشتر افراد توانمندی که ظرفیت‌های بالایی دارند، مشاغلی با سطح دستمزد بالاتر در کشورهای دیگر پیدا می‌کنند و دست به مهاجرت می‌زنند."
اما، آیا مردم نروژ خودشان را ثروتمند می‌دانند؟ هارت‌وت می‌گوید که اینطور نیست: "ما شرایط را اینطور نمی‌بینیم. این (منابع) متعلق به آیندگان است."
چالش‌های اقتصادی
در جزیره‌ای که می‌شود نیم‌ساعته از برگن به آنجا رسید، مرکزی عظیم برای حمایت از صنایع نفت و گاز شکل گرفته است. کرت اندراسن، مدیرعامل این مرکز می‌گوید: "دورانی را به یاد دارم که خیلی‌ها در نروژ کشاورز بودند یا ماهی پرورش می‌دادند. اما الان، شرایط زندگی برای بیشتر نروژی‌ها تغییر کرده است."
او می‌گوید: "این مرکز در سال ۱۹۷۴ آغاز به کار کرد. در چند دهه گذشته شاهد تغییراتی عظیم بوده‌ایم. سطح رفاه کنونی خیلی زیاد است و با آنچه در ۴۰ سال پیش تجربه می‌کردیم، کاملا فرق دارد. الان بیشتر افراد، تحصیلکرده هستند و وضعیت عوض شده است."
او اضافه می‌کند که با تمهیداتی که در پیش گرفته شده است، وقتی در نهایت، منابع نفتی نروژ به پایان برسد "نروژ آسیبی نخواهد دید، ولی چنان شرایطی، برای همه ما یک چالش خواهد بود."
او می‌گوید: "یکی از چالش‌ها این خواهد بود که چطور از کارشناسان (نفتی) خود در بخش‌های دیگر استفاده کنیم."
دگ رانی اولسن، رئیس دانشگاه برگن هم نگران دورانی است که دیگر نفت و گازی برای استخراج در نروژ نباشد: "این نگرانی وجود دارد که سرمایه‌گذاری‌های کنونی به اندازه کافی و به شیوه‌ای نیست که بتوانیم در دهه‌های آینده، درآمد مناسبی داشته باشیم."
او اضافه کرد: "به خوبی می‌دانیم که منابع نفت و گاز محدود است و دست‌کم، تولید نفت در نروژ هر سال گران‌تر از سال قبل تمام می‌شود."
او می‌گوید: "همین نشان می‌دهد که لازم است منابع درآمدی دیگری پیدا کنیم و در شرایط کنونی، امکان سرمایه‌گذاری وجود دارد."
شاید این آگاهی که منابع حاصل از نفت و گاز ابدی نیست، یکی از دلایلی باشد که در خیابان‌های برگن به جای ماشین‌های پورشه یا بنتلی، ماشین‌های دست دوم ولوو بیشتر به چشم می‌خورد. به نظر می‌رسد که افراد به جای پز دادن، رفتاری واقع‌بینانه دارند و مصلحت امور را در نظر می‌گیرند

واژگونگی فرهنگ واژگان در قوه قضائیه ایران

واژگونگی فرهنگ واژگان در قوه قضائیه ایران

در خبر زیر میخوانید که دادستان که کارش ستاندن(گرفتن) داد یعنی عدالتخواهی است خود برعکس وظیفه اش عمل میکند. یعنی با اینکه در دین مبین اسلام زندانی(البته جهت اطلاع در اسلام زندانی نداریم و تنها اسیر جنگی دارم) امانتی است در دست کسانی که او را زندانی یا اسیرکرده اند و دادستان وظیفه اش این است که اگر به او ستمی شده داد او را بستاند خود در جایگاه جلاد مینشیند و هیچ ابائی از آن ندارد که جان اسیر به خطر بیفتد!! آیا او از نتیجه کار خود در این دنیا آگاه، و از عذاب خدا در آخرت در امان است؟!!

خبر: طبق تشخیص دندانپزشک معتمد زندان اوین، آقای کوکبی نیاز به کشیدن، عصب کشی و ترمیم فوری تعدادی از دندان‌هایش دارد، ولی دادستانی با اعزام وی به خارج از زندان برای معاینه توسط پزشک معتمد قوه قضاییه هم مخالفت می کند.
آقای کوکبی، که به ۱۰ سال زندان محکوم شده، مبتلا به سنگ کلیه و ناراحتی قلبی است. وی از مدتی پیش نیز به درد شدید دندان نیز مبتلا شده است.

جلوگیری دادستانی از درمان امید کوکبی در خارج از زندان

بی بی سی- دوشنبه 15 سپتامبر 2014 - 24 شهریور 1393


آقای کوکبی، که به ۱۰ سال زندان محکوم شده، مبتلا به سنگ کلیه و ناراحتی قلبی است
گزارش‌های رسیده از ایران حاکی است که امید کوکبی، دانشجوی زندانی فوق دکترای فیزیک اتمی، با وجود وخامت وضعیت جسمانی خود اجازه درمان در خارج از زندان را دریافت نکرده است.
آقای کوکبی، که به ۱۰ سال زندان محکوم شده، مبتلا به سنگ کلیه و ناراحتی قلبی است. وی از مدتی پیش نیز به درد شدید دندان نیز مبتلا شده است.
طبق تشخیص دندانپزشک معتمد زندان اوین، آقای کوکبی نیاز به کشیدن، عصب کشی و ترمیم فوری تعدادی از دندان‌هایش دارد، ولی دادستانی با اعزام وی به خارج از زندان برای معاینه توسط پزشک معتمد قوه قضاییه هم مخالفت می کند.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نیز، پیشتر با صدور بیانیه ای در خصوص وضعیت این زندانی هشدار داده بود. در بیانیه این تشکل مدافع حقوق بشر آمده بود: "امید از مدت ها پیش دچار بیماری سنگ کلیه و معده است و دندان هایش هم درد می کنند. اما با وجود اینکه پزشک بهداری زندان تایید کرده که امید برای درمان نیاز دارد که به خارج از زندان منتقل شود و علی‌رغم درخواست های متعدد امید، هنوز با انتقالش برای درمان موافقت نشده و در حال حاضر بیماری او در وضعیت قرنطینه زندان تشدید شده است."

امید کوکبی، دانشجوی نخبه ۳۳ ساله، فارغ التحصیل دانشگاه شریف و دانشجوی مقطع فوق دکترای فیزیک اتمی در دانشگاه تگزاس آمریکا، در بهمن ماه ۱۳۸۹ در فرودگاه امام خمینی و در هنگام خروج از کشور بازداشت شد.
این دانشجو پس از دستگیری مدت ها در انفرادی بود و پس از ۱۵ ماه "بازداشت موقت"، در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی در روز یکشنبه ۲۴ اردبیهشت ماه سال ۱۳۹۱ به ده سال حبس محکوم شد.
یک منبع آگاه با ابراز نگرانی از وضعیت آقای کوکبی در بخش قرنطینه بند هفت زندان اوین گفت: "قرنطینه زیر زمینی است که پنجره ندارد و فاقد هر گونه تهویه مناسب است. این بخش شامل ۴ اتاق است که در هر اتاق ۲۵ نفر جا گرفته اند."

این منبع افزود: "آنها حیاط ندارند و نور آفتاب نمی بینند و محیطی نیز برای قدم زدن و ورزش کردن وجود ندارد. برای ۱۰۰ نفر فقط ۴ تا دستشویی و حمام تعبیه شده که بسیار هم کوچک است و اگر وزن یک زندانی کمی زیاد باشد نمی تواند به راحتی وارد دستشویی شود."

از تاریخ ۲۱ مرداد ماه، امید کوکبی به همراه تعداد کثیری از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به قرنطینه بند هفت منتقل شده است.
این دانشجوی زندانی، برنده جایزه انجمن فیزیک آمریکا و ترکمن است.

Monday, September 15, 2014

بررسی اجمالی تبلیغ در اسلام و مسیحیت



بررسی اجمالی تبلیغ در اسلام و مسیحیت

بخش اول: روشهای تبلیغی اسلام و مسیحیت نسبت به یکدیگر

سخن نخست: امروزه چه در زمینه علم و چه در حیطه عمل مبحث روش شناسی جایگاه خویش را به خوبی بازیافته و گفتمانی اساسی را در تمام زمینه های علمی و عملی به خود اختصاص داده که اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. بنابراین در سیاست خارجی کشورها بویِژه در موضوع روابط سیاسی همانند موضوعهایی همچون روابط اقتصادی، نظامی و فرهنگی، انتخاب روش و برگزیدن بهترین روشها از اهمیت والایی برخوردار است.
از جمله روشها، روشهای تبلیغی است. در بحث روشهای تبلیغی گاهی شکل یا وسیله تبلیغ مطرح است و گاهی محتوا یا کیفیت آن موردنظر است. در اینجا وارد بحث شکل روش تبلیغ نمیشویم، اما در مورد چگونگی تبلیغ در آغاز باید دید تبلیغ در کدام زمینه است؟ در سیاست است؟ در اقتصاد است؟ یا در زمینه مسائل حقوقی و فرهنگی و اجتماعی است؟ سپس باید دید اگر فرضاً در زمینه فرهنگ است در کدام حوزه فرهنگی است؟ در حوزه دین است؟ در حوزه اجتماع است یا در دیگر حوزه های فرهنگی است؛ و اگر در فرضاً در حوزه دین است در کدام موضوع است؟ تا بدین ترتیب به اصل موضوع پی ببریم. در اینجا میتوان گفت آن روش تبلیغی که مورد نظرماست در زمینه فرهنگ، در حوزه دین، و در موضوع "روشهای تبلیغی ادیان نسبت به یکدیگر" است. 

سیر و روشهای تبلیغ: در سیر تاریخ معمولاً دین جدید دین پیش از خود را با پیام نوینی که حامل آن است تکمیل میکند و بنایی نو بنیان مینهد.
در مرحله اول سیر تبلیغ شخص حامل رسالت(رسول) قرار دارد.
در مرحله دوم یعنی هنگامی که اشاعه اولیه صورت گرفت، وظیفه تبلیغ برعهده صحابه(حواریون) قرارمیگیرد.
در مرحله سوم یعنی پس از نفوذ دین تازه در میان توده های مردم به منظور تداوم دین و استحکام ایمان مردم آموزش یافتگانی داوطلبانه به تبلیغ دین میپردازند.
روش تبلیغی حاملان وحی و رسالت از طریق گفتار، رفتار، و کردار است. آنان با عمل خالصانه خویش چنان در دل توده های مردم نفوذمیکنند و آنچنان بر دل آنان مینشینند که هیچ عامل دیگری چنان اثری را نخواهدداشت.
حاملان وحی وظیفه تبلیغی دیگری را نیز بر عهده دارند و آن مباحثه و مجادله بر پایه آیات وحیانی با دیگر ادیان و نیز با کافران و مشرکین هستند. 
پس از حاملان وحی نوبت تبلیغ به نویسندگان و ناشران وحی(صحابه و در دین مسیحیت حواریون) میرسد که آنان نیز بیشتر با عمل نسبتا خالصانه خویش به تبلیغ دین خود میپردازند. با سپری شدن زندگانی صحابه دین تازه تا آن اندازه گسترش یافته که ممکن است گروهها و یا جامعه ای را به خود جلب کرده باشد.
پس از این مرحله وظیفه تبلیغ و پرچمداری سپاه دین و گسترش آن به اطراف و اکناف جهان برعهده کسانی قرارمیگیرد که بیش از دیگران داعیه دلسوزی برای دین و عشق و علاقه نسبت به آن دارند. ولی این قشر در میان مسلمانان کمتر با رفتاروکردار خویش بلکه بیشتر با گفتار خود مردم را به دین خدا میخوانند. اما همه میدانیم که دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
اینان که مبلغان رسمیت یافته هر دین و آیینی هستند، در روند تبلیغ، با گذر زمان و ریشه دارشدن مکتب در توده های مردم و با توجه به آموزشهای مکتبی دو روش را از طریق وعظ و خطابه و یا نوشتن کتاب و رساله در دایره عمل خویش قرار میدهند:

روش اول مبتنی بر تبلیغ دین خود با توجه به نکات افتراق با دیگر ادیان است و معمولا روشی است که روحانیت رسمی در پیش میگیرد و همواره کوشش دارد با مجادله و بزرگنمایی نکات ضعف دین رقیب حقانیت دین خود را به اثبات برساند. مثلا بر پیرایه ها و زوائدی که در گذر زمان توسط مدعیان جاهل و متعصب بر دین رقیب افزوده شده انگشت گذارده و مدعی حقانیت دین خود شده اند. این روش حتا در مورد فرق مختلف یک دین صدق میکند بویژه در میان فرق دین اسلام.

روش دوم مبتنی بر تبلیغ دین خود با توجه به نکات اشتراک با دیگر ادیان است و راه و روشی قرآنی است که خداوند به پیامبرش سفارش کرده و در صدر اسلام عمل شده و بر هر مسلمان صاحب اندیشه و قلمی فرض است تا از این روش قرآنی پیروی کند:
یک- قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواءً بیننا و بینکم الا تعبد الاالله و لاتشرک به شیئاً ولاتتخذ بعضنا بعضا ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون. (آل عمران: 64)
ترجمه: بگو ای اهل کتاب تعالی گزینید بر کلمه ای که میان ما یکی است و آن این است که چیزی جز خداوند را نستاییم و شریک ندانیم او را چیزی و برخی از ما برخی دیگر را اربابی تلقی نکنند بجز خداوند. پس اگر دوری گزیدند پس بگویید شهادت میدهیم که ما مسلمانیم(تسلیم امر خداییم).
دو- لتجدن اشدالناس عداوه للذین ٱآمنواالیهود والذین اشرکوا و لتجدن اقربهم مودتاً للذین آمنواالذین قالوا انا نصاری ذلک بان لهم قسیسین و رهبا و انهم لاتستکبرون و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین(مائده: 82 و 83)
ترجمه: همانا خواهی یافت دشمن ترین دشمنان مسلمانان از میان مردم یهودیانند و آنانکه شرک ورزیدند. و همانا خواهی یافت نزدیکترین مردم در دوستی با مسلمانان مسیحیانند به آن دلیل که در میان آنها کشیشان و رهبانان قراردارند و آنان مستکبرانه برخورد نمیکنند و هرگاه شنیدند آنچه را که بر رسول فروفرستاده شده میبینی که چشمانشان پر از اشک میشود از آنچه که از حق و حقانیت بازیافتند. میگویند پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را با گواهان و شاهدان به ثبت برسان.

روش سومی نیز وجود دارد که هرچند منبعث و ملهم از قرآن کریم است و نمود آن از صدر اسلام وجودداشته ولی میتوان گفت کمتر به آن توجه شده و آن روشی است که جعفربن ابی طالبـ(ره) مشهور به جعفر طیار مبلغ و سفیر شهیر صدر اسلام در دربار نجاشی مسیحی پادشاه حبشه(اتیوپی کنونی) با تلاوت آیاتی از قرآن کریم پایه گذاری کرد.(سوره مریم آیات 16 تا 34) در این آیات ضمن بیان نظرهای مشترک هر دو دین نسبت به حضرات مریم و مسیح علیهما سلام اختلاف نظرها نیز به شکلی زیبا بیان شده است. به این چند آیه توجه شود:
انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً... السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیاً ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه تمترون
ترجمه: من بنده خدا هستم.(یعنی فرزند خدا که شما میخوانیدم نیستم.) به من کتاب داده است و مرا نبی قرارداده است.(یعنی قبول داریم که شما دارای عقاید ویِِژه خود هستید و عیسی نبی خدا و پیام آور اوست.) سلام و رحمت الهی بر من است چه هنگامی که زاده شدم و چه هنگامی که بمیرم و چه آنگاه که در روز قیامت برانگیخته شوم.(یعنی اینکه قرآن و خود حضرت عیسی درباره عیسی مسیح یک حرف و نظر را دارند: او نیز مانند دیگر آدمیان از این سه مرحله زندگی گذر میکند.) اوست عیسی بن مریم که گفته حق است.(یعنی عیسی فرزند مریم و نه فرزند خدا که این گونه گفتن درست و از جانب حق است.) همان کسی که در آن تردید دارید.(تثلیث خداوند و تصلیب عیسی را وارد دین خود کرده اید.) 
دسته بندی روشهای تبلیغی ادیان نسبت به یکدیگر(خلاصه آنچه که آمد):
الف- نظری:
1. تبلیغ دین خود با توجه به موارد افتراق با دیگر ادیان
2. تبلیغ دین خود با توجه به موارد اشتراک با دیگر ادیان
3. تبلیغ دین خود با توجه به نکات اشتراک و افتراق با دیگر ادیان
ب- روشهای اجرائی:
1. کرداری:‌ مانند روش همه پیامبران، برخی امامان و میسیونرهای مسیحی
2. رفتاری: مانند روش همه پیامبران، امامان شیعه، و حواریون
3. گفتاری(وعظ و خطابه): مانند روش همه پیامبران، امامان شیعه، حواریون، مبلیغان مسلمان، و کشیشان

بخش دوم: نگاهی بر وضعیت تبلیغ در اسلام و مسیحیت

الف- کیفیت و گستردگی تبلیغ و مبلغان
با یک نظر اجمالی میتوان گفت که کیفیت تبلیغ در دین اسلام در طول تاریخ با توجه به فرهنگ و معارف غنی اسلام، نسبت به دین مسیح که از معارف چندانی برخوردار نیست در سطح پایینی قرار داشته و دارد. گستره بهره گیری از وسایل تبلیغی و ارتباطی مسیحیت و بویژه کاتولیکها در برابر مسلمانان به هیچ عنوان قابل قیاس نیست. به عنوان نمونه در زمینه فیلمسازی، مسيحيت با اينكه تنها يك انجيل دارد مي‌بينيم كه چندين شركت بزرگ فيلم‌سازي كاتوليك تنها كارشان ساختن فيلم‌هایی مبتني بر سرگذشت‌هاي زندگي حضرت مسيح(ع) و داستان‌هاي مندرج در انجيل است. در مقايسه با قرآن با آنهمه مفاهيم كه بيشترشان بكر است، مي‌توانيم به اين نکته پی ببريم كه در زمينه بهره گیری از وسایل روز در جهت تبلیغ دین خود کوشش چندانی نکرده ایم.
گفتنی است دانشمندان بزرگ جهان اسلام با پژوهشها و تألیفهایشان که در میان شیعیان منبعث از معارف ائمه اطهار و در میان اهل تسنن به گونه ای دیگر بوده است به باروری دین و غنای معارف اسلامی در طول تاریخ افزوده اند ولی میتوان گفت آنان کار تبلیغی چندان مؤثر و مداومی در جهت گسترش اسلام انجام نداده اند بلکه این ماهیت پویا و ارزشهای انسانساز اسلام بوده که موجب جذب افراد و گروهها و گسترش آن شده است.
عوامل کیفیت نامطلوب تبلیغ در میان مسلمانان را میتوان به دو عامل نسبت داد:
1.   انگیزه: هدف مبلغین مسیحی، خدمت به مردم با انگیزه عشق به مسیح و مریم است و به همین دلیل بسیاری از آنان از خودگذشتگی کرده و به دورترین نقاط روی زمین رفته و با زندگی در میان مردم بومی به بازسازی فرهنگ(و بعضاً اقتصاد) و دین و آیین آنان میپردازند. دسته ای دیگر عالم دین میشوند و برخی دیگر کشیش کلیسا.
اما انگیزه مبلغان مسلمان یعنی آنانی که به کسوت مبلغ یا روحانی درامده اند معمولا یا تبعیت از خانواده و خویشان و به منظور عالم دین شدن و نه مبلغ خوب شدن بوده و یا اهدافی را دنبال میکرده اند که اقناع درونی در برداشته و در جهت امیال شخصی و حتا رسیدن به جاه و مقام بوده، و تنها بعضاً خالصاً مخلصاً لوجه الله به منظور تبلیغ دین اسلام به این کسوت درامده و در تبلیغ دین خود کوشیده اند. چنانکه بسیار انگشت شمارند مبلغان مسلمانی که رنج سفر و دوری از خانواده را پذیرفته و به نقاط دوردست سفرکرده باشد.

2.   ازدواج: ازدواج در دین مسیحیت عملی پسندیده و بر آن و بر تقویت بنیان خانواده بسیار تأکید شده است. اما روحانیون مسیحی بویژه کاتولیک در جهت خدمت هرچه بیشتر به مردم و درنتیجه پیشبرد هرچه بیشتر دین مسیحیت در میان مردم خود را از این مواهب الهی و لذائذ طبیعی محروم ساخته اند.(خداوند در قرآن کریم از این محرومیت یاد کرده و گفته است رهبانیتی که خود ابداع کرده اند و خواست ما نبوده.) ولی مبلغان مسلمان از این موهبت الهی به نحو احسن! بهره برده اند! و بسیاری از آنان به تک همسری بسنده نکرده اند!!

ب- کمیت تبلیغ و شمار مبلغان
در صورتی که از دیگر فرق مسیحی(ارتدوکس- پروتستان- انگلیکن) سخنی به میان نیاوریم و تنها به گستردگی شیوه های تبلیغی مسیحیت کاتولیک بپردازیم متوجه حجم وسیع و جهانی آنها میشویم. در سطح جهان بیش از سیصد دانشگاه غیردینی را به منظور تبلیغ دین ایجاد و اداره میکنند. فعالیت آنان در زمینه نشریات ادواری و بنگاههای انتشاراتی و سی دی کردن هرگونه کتاب و داده ها و نیز مدیریت خبرگزاریها و ایجاد رادیو و تلویزیونهای بسیار، همراه با ساخت فیلمهای سینمایی به آن اندازه گسترده است که تمام کوششهای مبلغان مسلمان تنها گوشه ای از فعالیت آنان را در برمیگیرد.
ازسوی دیگر شمار مبلغان مسلمان(واقعی و نه آنان که جذب فعالیتهای دیگرشده اند) نسبت به مبلغان مسیحی بسیار کمتر بوده و هست. شمار مبلغان مسلمان برای نقاط دیگر جهان با احتساب مبلغان اهل تسنن نیز نسبت به مسیحیان بسیار اندک است.

چاره اندیشی و نتیجه گیری
بنابر آنچه که گفته شد برای بهبود روند تبلیغ در جمهوری اسلامی ایران، چنین به نظر میرسد که بایستی در روشهایمان تجدیدنظر کنیم و از راه و رسم روحانیون مسیحی نیز درسهایی بیاموزم تا به هدفهای خود نائل شویم. البته ازخودگذشتگی برای اهداف دینی عنصری نیست که تنها در راه و رسم روحانیون مسیحی خلاصه شده باشد بلکه در تاریخ اسلام نیز چهره هایی بوده اند که کمر همت بسته و با مهاجرت خویش به نقاط دور دست موجب گسترش اسلام شده اندٰ؛ همچون امام احمد مهاجر که موجب گسترش دین مبین اسلام در آسیای جنوب شرقی شد. اکنون بزرگترین کشور مسلمان جهان یعنی اندونزی ثمره کوششهای آن بزرگمرد تاریخ مبلغان مسلمان است.
از سوی دیگر نباید از این موضوع غافل شد که ما در مرحله ای نیستیم که مانند پیش از انقلاب تنها هدف مبلغانمان تبلیغ دین باشد بلکه نیازمند اهرمهایی هستیم که از ضدتبلیغ نیز جلوگیری کنند. ضدتبلیغ برای مبلغینی که خود عهده دار حکومت شده اند خارج شدن از زی طلبگی است. یعنی همان چیزی که امام راحل به مبلغین حوزه ها که اکنون حکومتگزاران جمهوری اسلامی شده اند، همواره بسیار تأکید میکردند. متعهدشدن مبلغین به خارج نشدن از زی طلبگی اهرم تضمین کننده حکومتی است که به دست مبلغین اسلام سپرده شده؛ در غیر این صورت خطرات بسیاری جمهوری اسلامی و انقلاب ما را تهدید خواهد کرد و بر ضربه پذیری آن خواهد افزود؛ و از آنجا که نظام اجتماعی چنان است که هرکس به بالاتر از خود نگاه میکند و او را الگو قرارمیدهد؛ مخروط حکومتی جمهوری اسلامی بایستی از رأس به قاعده همواره در مراقبه و اصلاح خود باشد تا موجبات انحراف و دورشدن از اهداف اولیه آن خرده خرده فراهم نشود. والسلام علی من اتبع الهدی
اول مهرماه 1370- احمد شماع زاده
مسوول روابط فرهنگی ایران و واتیکان