حسن نیازی: در این مقاله بیشتر بر روی آثار سینمایی «بیضایی» تمرکز شده است، هر چند که او بزرگمرد تاریخ نمایش در ایران است. همچنین این مقاله، هر چند مختصر را تقدیم می کنیم به استاد «بیضایی» و به بهانه رفتشن از ایران.
سینمانگار: حسن نیازی: من
نخستین بار با تماشای فیلم «چریکه تارا»، استاد «بهرام بیضایی» را شناختم،
فیلم آنقدر بر روی ام تاثیر گذاشت که در پایان و به دنبال شخصیت «مرد
حماسی»، من نیز خود را غرق در دریا دیدم! و سپس مشتاق شدم، «مرگ یزدگرد» را
دیدم و دیوانه شدم، «رگبار» را دیدم، «غریبه و مه» و «باشو غریبه کوچک» را
دیدم و عاشق اش شدم، و همینطور دیدم و دیدم، نمایشنامه و فیلمنامه، خواندم
و خواندم، بارها و بارها و لذت بردم! من «بیضایی» را دوست دارم! جنس آثار
«بیضایی» را دوست دارم، چون که ناب است، چون که چیزی دارد که دیگران
ندارند! تکنیک هایش فوق العاده اند و منحصربفرد...
در
این مقاله سعی کرده ام جستجو کنم که چرا او را دوست دارم؟! چرا برخورد با
آثار او برایم جالب است؟! شاخصه های آثار او چیست! در نگاه اول به این
موارد رسیده ام: دقت عمل/ دیالوگ نویسی/ بازیگری/ فیلمنامه/ فاصله/ فرهنگ و
هویت/ غریبه گی و تنهایی/ شخصیت های برجسته/ جستجو و سفر... لازم به ذکر
است، در این مقاله به خاطر علاقه ام به سینما، بیشتر بر روی آثار سینمایی
«بیضایی» متمرکز شده ام، هر چند که او، بزرگمرد تاریخ نمایش در ایران است! و
همچنین این مقاله، هر چند مختصر را تقدیم می کنم به استاد «بیضایی» و به
بهانه رفتن اش از ایران.
دقت عمل:
اولین
نکته مهم ی که درمورد «بهرام بیضایی» به ذهنم می رسد و همواره برایم مایه
شگفتی است، دقت عمل در حرفه ی اوست. بیضایی، در تمام ظرایف دقت می کند: از
طراحی صحنه و دکور، انتخاب بازیگر،طراحی لباس، فیلمبرداری، نور و رنگ تا
میزانسن، لوکیشن و تدوین و صدا ... او بر روی همه تک تک اینها کار میکند.
برای بیضایی، کوچکترین جزئیات اهمیت دارد و این یکی از ویژگی های ارزشمندی
است که او را از دیگران، متفاوت می سازد. به نظر من بیضایی تنها کسی است که
در سینمای ایران این توانایی را دارد؛ و شاید در میان فیلمسازان ایرانی،
«ناصرتقوایی» در این مورد تا حدودی مانند او باشد. به نظر من، رمز موفقیت
بیضایی در حرفه اش، اجرای درست همین مورد است: توجه به جزئیات، با دقت عمل.
دیالوگ نویسی:
یکی
از مهمترین قدرت های بیضایی، دیالوگ نویسی اوست. او در این مورد تبحر خاصی
دارد. دیالوگ ها در آثار بیضایی حرفه ای و زیرمتن دارند، و به گونه ای ست
که هر جمله یک معنی را می دهد. با این دیالوگ ها، تماشاگر شخصیت و خصوصیات
درونی آدم ها را کاملا می گیرد. دیالوگ هایی که پرمغز و دارای دلیل است.
بیضایی، یک دیالوگ بیخود ندارد! و در هر دیالوگ میخواهد یک چیزی را بگوید و
اگر به آنها خوب دقت کنیم، می بینیم که مدام به ما اطلاعات می دهند. در
نگاه اول به ظاهر، شخصیت های او تنها حرف می زنند ولی با کمی دقت می شود
فهمید که این گفته ها چقدر با اهمیت هستند. گفته هایی که به ریشه یابی
شخصیت ها می پردازند و این یعنی شخصیت پردازی. بیضایی، می داند که چه کند.
او می گوید و می داند چه بگوید و چگونه بگوید! برای درک بهتر این موضوع، می
شود یکی از فیلمنامه های او را خواند که چگونه با خواندن گفته ها، فضا و
شخصیت ها و خصوصیات آنها را کاملا حس کرد، بس که بیضایی در این مهم،
کارکشته و حرفه ای است.
بازیگری:
بیضایی،
در بازیگری سبک خاصی دارد. او استاد گرفتن بازی از بازیگران اش (به شیوه
خودش) است. و این بیشتر بخاطر پیشینه و تجربه ای است که او در زمینه اجرای
نمایشنامه و تئاتر و سالها کار با بازیگران دارد. بیضایی، علاقه خاصی به
بازی شرقی دارد و این نوع بازی را دوست دارد، مثل بازی چینی و ژاپنی که آن
را با بازی ایرانی در هم می آمیزد وبه اجرا می گذارد. بازیگران بیضایی،
جور خاصی هستند. تیپ نیستند. خاص هستند. بازی شخصیت های بیضایی به گونه ای
است که از آنها خواسته می شود، با کمترین حرکات، بیشترین حس را منتقل دهند.
فیلمنامه:
در
رابطه با موضوع فیلمنامه در آثار بیضایی فقط این را می توانم بگویم، که بی
شک مهمترین ویژگی بیضایی، توانایی او در فیلمنامه نویسی است. او در
فیلمنامه، ذهن خلاق و دقت خاصی دارد. فیلمنامه هایی که ساختار محکمی دارند و
پر از ایده هستند. دقت او بر جزئیات و ریزه کاری ها در فیلمنامه برایش
بسیار مهم است. فضا سازی و شخصیت پردازی فوق العاده و منحصربفرد در
فیلمنامه، از نقاط قوت اوست که یکی از مهمترین مواردی است که دیگر
فیلمنامه نویسان در اجرای صحیح آن مشکل دارند. و یا مثلا «فلاش بگ» و رجعت
به گذشته، در فیلمنامه برای او اهمیت دارد و همواره از آن استفاده می کند.
یا به کارگیری «آینه» در فیلمنامه! آینه، برای او اسطوره است. اسطوره در
آثار بیضایی جدانشدنی است، برای او یک نیاز است. او نه تنها درفیلمنامه،
بلکه در تئاتر و نمایشنامه نیز اسطوره را دوست دارد و همواره به آن رجوع می
کند.
در ادامه این مورد، قسمتی از فیلمنامه «طومار شیخ شرزین » از آثار شاخص بیضایی را می آورم:
اتاق انتظار. روز. داخلی (گذشته)
همهمه ای به بالاترین صدا و قیل و قال از تالاری در همان نزدیکی. شرزین رنگ پریده و هراسیده تا پشت در بسته می رود.
شرزین : موشها به کار جویدن مشغولند. اندیشه ها را می جوند و خود را فربه می کنند ولی نه با اندیشه.
کنار دریاچه، استاد آن پایین - در حیاط - جمیل و فرزندش را می بیند که منتظر نتیجه ی شور عالمانند.
شرزین: (فریاد می کند) چگونه در این همهمه می شود سخن گفت؟
استاد در وی می نگرد.
شرزین: به هر حال نمی شنوند!- برایم باد است، اگر – (حرف خود را می خورد، نیمه گریان می نالد) به جان دو عزیزم سوگند حرفی بزنید!
استاد می نگرد؛ آن پایین - در حیاط – فراشی جمیل و فرزند را بازمی گرداند.
استاد
(راه می افتد) سخنانی به هم بافته ای شرزین. نمی دانم در پی بدعتی هستی یا
جویای اصالتی. دیگران در نوشته تو می آیند و می روند. از آنان وام می گیری
و برای خود سرمایه می سازی. هر کس سخن خود را می گوید و با این همه سخن
تست. راست بگویم اندیشه هایت بکر نیست.
شرزین: هیچ بکری فرزندی نزائیده.
استاد: آما آنچه زائیده بکر بوده.
شرزین:
درسی هم به آنها بدهید که در تالار بر سر گوشت و پوست و استخوان من چانه
می زنند. نتیجه بهتر از این نیست وقتی باید چنان بنویسی که گفته باشی و در
همان حال نتوانند بگویند گفته ای. تمام آنچه به شیوه دیگران دیده اید از من
است اما به شیوه ی دیگران. با اینهمه بکر نبودن بهتر از سترونی است.
استاد: تا چه به دنیا آید؛ زشتی سیاه چهره ی بدخوی معوج دیداری یا فرشته روئی؟
شرزین:
(بی تاب) یکصدو سیزده لغت در قبح اندیشه ی نو یافته ام چون طاغی و باغی و
مبدع و ملحد و کافر و امثالش و حتی یکی نیافتم در ستایش سخن نو!
استاد: نگو دارنامه بی عیب است.
شرزین: در خلقت حشرات هم هستند که شاید عیب خلقت اند، ولی خلقت را به اشراف مخلوقات می شناسند نه حشرات!
فاصله:
نکته
دیگری که در مورد «بیضایی» حائز اهمیت است، «فاصله گذاری» در آثار اوست.
«فاصله گذاری» یا «بیگانه سازی» که از تئاتر «برتولت برشت» می آید. بیضایی
از یک فرمولی استفاده می کند و یک چیزی را می گوید که انگار هیچ وقت ما
آنها را نشنیده ایم: (نشان دادن مسائل به گونه ای متفاوت). بیضایی خود در
این رابطه گفته خوبی دارد: «وقتی داستان هایی که میخواهم بنویسم و معاصر
هستند، سعی میکنم آنها را از معاصر دور کنم. یعنی یک جوری دیالوگ ها را
بنویسم و برخوردها و حادثه ها را، که شما انگار اینها را در زمان گذشته می
بینید». بیضایی، دیالوگ ها را غریب می کند، موقعیت ها و شخصیت ها را غریب
می کند. مثلا ما با شخصیت های بیضایی همراه نمی شویم، بین ما و شخصیت های
او، دوستی ایجاد نمی شود. ما از آنها فاصله می گیریم و تنها آنها را نظاره
می کنیم. و بیضایی خود تعمد دارد که ما با فاصله آنها را دنبال کنیم . دور
بودن و فاصله گرفتن از شخصیت ها و پدیده ها، نه برای شناخت بهتر، بلکه برای
حس کردن و همذات پنداری با آنها. بیضایی، یک پرده ای روی کارهایش می گذارد
که باعث این فاصله گذاری می شود.
فرهنگ و هویت:
یکی
دیگر از ویژه گی های مهم بیضایی، موضوع «فرهنگ و هویت» است. یک آدم هویت
اش چیست؟ یک ملت هویت اش چیست؟ اشاره بیضایی به تاریخ، فرهنگ و هنر و بحث
هویت، همواره یکی از دغدغه های همیشگی او بوده است. در کمتر فیلمی از
فیلمسازان ایرانی سراغ داریم که فضای آثارشان به فضای ایرانی نزدیک باشد و
بیضایی فیلمسازی است که این ویژگی مهم و قابل تحسین را دارد. فیلم های
بیضایی، از فضایی ایرانی برخوردارند. حتی در جدیدترین و مدرن ترین فیلم های
او می توان، ریشه های تاریخی و فرهنگی را دید. شخصیت های بیضایی گویی که
از تاریخ می آیند و این شخصیت ها همواره در جستجوی خویشتن و هویت خود
هستند، جستجو برای شناختن و رسیدن به آگاهی. بیضایی میخواهد بگوید که ارزش
هر چیزی بسیار زیاد است. مثلا در فیلم «چریکه تارا» شمشیری که «تارا» از
پدربزرگ اش به ارث برده، تارا، ابتدا نمی داند با آن چکار کند، یکبار با آن
سگی را دور می کند، و در جایی دیگر با آن شمشیر، سبزی خُرد می کند! اما در
نهایت می فهمد که آن شمشیر چقدر مهم است، چون یک نفر از تاریخ می آید و به
دنبال شمشیر می گردد! پس این شمشیر برای مبارزه بوده و متعلق به نیاکان
اش! ولی «تارا» راه درست استفاده از آن را بلد نیست. یا اثر دیگرش «مرگ
یزدگرد» با آنکه شکوه و عظمت فیلم های تاریخی را ندارد، اما فقط با 6
بازیگر، یک اثر تاریخی ست در حد یک شاهکار. بیضایی، تا جایی که توانسته،
کوشیده که این مهم را در آثارش نشان بدهد و این کاری است بس مهم و قابل
تحسین.
غریبه گی و تنهایی:
شخصیت
های «بیضایی» آدم های خاصی هستند. آنها ناآشنا و غریب هستند و البته تنها.
شخصیت هایی که بیشترشان از ناکجاآباد می آیند و کارها و رفتارشان، غریب
است. در فیلم «باشو غریبه کوچک» شخصیت «باشو» آدم تنهایی است و حتی پس از
اینکه خود را در میان یک خانواده می بیند باز احساس تنهایی می کند، چون
متعلق به آنجا نیست و یک غریبه است. مثال بهتر اینکه در فیلم «چریکه تارا»،
شخصیت «مرد» شخصیتی به شدت تنها و غریب است و یا شخصیت «تارا» با اینکه در
میان جمع است باز تنهاست؛ و یا شخصیت «کیان» در «شاید وقتی دیگر» با آنکه
دوست و خانواده دارد، باز می بینیم که تنهاست. این غریبگی و تنهایی در
شخصیت های بیضایی به وضوح دیده می شود. و این مورد، منطق خاصی دارد. یک
منطق درست که بیضایی به آن تعمد دارد.
شخصیت های برجسته:
موضوع
مهم دیگری که در رابطه با شخصیت های آثار «بیضایی» وجود دارد، اینست که
شخصیت های او، آدم های معمولی نیستند. بیضایی، همواره آدم های فرهیخته را
انتخاب می کند، شخصیت های فخیم و متشخص. آنها یا نویسنده اند، یا بازیگر،
یا فرهنگی! شخصیت های باسوادی هستند. حتی در فیلم «چریکه تارا» با آنکه
«تارا» یک روستایی است، اما خیلی فرهیخته است. درصحنه ای از همین فیلم
«چریکه تارا» توی قبرستان، شخصیت حماسی «مرد» به «تارا» جمله ای می گوید:
(من عاشق ات شده ام! و «تارا» در جواب می گوید: عشقی که توی قبرستان به
وجود بیاد، همان بهتر که در اینجا دفن بشه!) خب این دیالوگ را یک آدم
معمولی نمی تواند بگوید ونشان می دهد که تارا یک آدم معمولی نیست. شخصیت
های بیضایی، شخصیت هایی برجسته و فخیم هستند.
جستجو و سفر:
این
یکی دیگر از عناصر مهم آثار «بیضایی» است. در وجود شخصیت های بیضایی، می
توان همواره میل به جستجو و رفتن را مشاهده کرد. آنها آدم های جاکن ی
هستند. و این موضوع ی است که خود بیضایی به آن تاکید دارد. این شخصیت ها در
جاهایی که هستند نمی توانند بمانند! چون نمی توانند در آنجا زندگی کنند.
متعلق به آن محیط نیستند. این شخصیت ها، آنقدر اتقاق برایشان می افتد که
مجبور می شوند جاکن شوند و بروند. در فیلم «رگبار» شخصیت معلم، ابتدا میل
به ماندن دارد ولی در نهایت مجبور می شود رفتن را انتخاب کند. یا شخصیت
«مرد نصرانی» در «روزواقعه» به خاطر عشقی که به «راحله» دارد، به جستجوی
«امام حسین» می رود تا حقیقت را بداند که چرا «راحله»، «امام حسین» را دوست
دارد. شخصیت های «بیضایی» میل به جستجو و سفر دارند، برای آگاهی و شناخت
خویش.
موخره:
*
ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمی دانستیم. داوری پایان نیافته است. بنگرید
که داوران اصلی از راه می رسند. آنها یک دریا سپاهند. نه درود می گویند و
نه بدرود؛ نه می پرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشیر سخن می
گویند. - سرکرده در «مرگ یزدگرد»
*
تو نامه رسان شرکتی، نه؟ چندساله توی این شغلی. و همه این مدت نامه می
بردی. امروز باید کاری کنی که هیچوقت نکردی؛ باید نامه هایی که رسوندی رو
پس بگیری! – حکمت به نامه بر، از فیلم «مسافران»
* بر درياي شن مگر كاخي بسازم كه چون كشتي برود!بر درياي شن مگر خويش از غرقه شدن نگه دارم!گفتم
معماران بر صفه ي سنگ خانه مي سازند؛ نه بر زميني لغزان، نه بر شن رونده ،
نه بر باتلاق! بر درياي شن ، سوسمار سقنقورند؛ و جهازها بر امواج توفنده ي
ريگ، از قطار شتران!گفتم كاري كنم كه معماري نكرد !بر درياي شن، نعمانيان همه ملاحانند در سفينه هاي چادرهاشان؛ كه پارو به موج با نيزه هاي خويش مي زنند .آيا روياي من نبود خورنقي چون ايرانيان ساختن؟ - مجلس قربانی سنمار «نمایشنامه»
* با زخم بايد ساخت ؛ طول ميكشه ولي خوب ميشه!- گلرخ كمالي در «سگ کشی»
*
همه جور زیاد گشته بود و زیاد کشته بود. اما دید با کشتن دشمن دشمنی تموم
نمی شه؛ برعکس هر چی دشمن می کشی باز دشمنی بیشتر می شه. با خودش قسم خورد
که بی شمشیر بره جلو؛ با عقل. آره با عقل – رفت در راه عیاری. – جنگ نامه ی
غلامان «نمایشنامه»
* تاریخ را پیروزشدگان می نویسند! - مرد حماسی در «چریکه تارا»
*
روز اول قلم را در مرکب فرو بردم و بر کاغذ آوردم، از آن خون بر صفحه
جاری شد. پوست کاغذ شکافت؛ خون هزار کس در هر سطر می جوشید. – طومار شیخ
شرزین «فیلمنامه»
* ما از یک آب و خاک هستیم، ما فرزندان ایران هستیم! از فیلم «باشو غریبه کوچک»
مهراد محمدیان
بهرام
بیضایی ایرانی ترین کارگردان ایرانی است. فیلمسازی که فرهنگ این سرزمین را
می شناسد و بدون توصل به عناصر ظاهر فریب و بازاری، آن را از دیدگاهی
بسیار موشکاف و امروزی، در قالبی زیباشناختی و نو، به تماشاگران خود می
شناساند. صحنه فیلم های او یا زادگاه او تهران است و یا خطه شمال که خود
یکی از خواستگاههای فرهنگ ایرانی است. ساختار سینمایی بیضائی در دوره های
مختلف فیلمسازی اش از مراحل گوناگون می گذرد، اما هیچ گاه نگرش فرهنگی خود
را به شیوه ای خاص محدود نمی کند. اگر سنت گرایی استادان سینمایی ژاپن یا
به طور کلی دیدگاه سنتی و فرهنگی مشرق زمین را دوست دارد، در محدوده تنگ
این استادان باقی نمی ماند، از همه صناعت ها سود می جوید و به هویتی مستقل و
سینمای خاص خود می رسد. بیضایی تاثیر گذار ترین فیلم ساز ایرانی به خصوص
در دوره بعد از انقلاب است. بسیاری از کارگردانان، و هنرپیشگان و سایر دست
اندرکاران سینما، خودآگاه یا ناخودآگاه، تربیت شدگان مکتب اویند. اما
همواره کسانی کوشیده اند تا آثار سینمایی او را بیش از حد روشن فکرانه و
پیچیده قلمداد کنند و از این رهگذر در ذهن تماشاگران نوعی پیش داوری نسبت
به آثار سینمایی او پدید آورند، ولی با اندکی همدلی و ورود به دنیای بیضائی
هر تماشاگر عادی می تواند به راحتی با فیلم های او ارتباط برقرار کند.
او
در واقع به نوعی ساخت ذهنی و فرهنگی آگاهی پیدا کرده است و حس می کند که
شکل سنتی بیان این احساس و آگاهی، یعنی تعزیه و نمایشهای سنتی، می توانند
ابزار مناسبی برای بیان سینماگر امروز باشد، و نبایستی از آنها غفلت کرد.
این قالب چیزی است که واقعیت امروزی رادر خود شکل می دهد، به عبارت دیگر،
گرچه زندگی ما عوض شده و با فرهنگ و تمدن غربی آشنا شده ایم، اما ذهنیت
جامعه –نه ذهنیت این یا آن فرد یا گروه محدود –در قالبی می اندیشد و حرکت
می کند که ریشه در گذشته های کهن دارد و خود را بر ما تحمیل می کند. گویا
در، جایی بیضایی می گوید ((من شخصیت هایی را دوست دارم که به رغم وقوف به
این جبر می کوشند کاری کنند ...)) . یعنی نه فقط قالب، که ساخت تعیین کننده
ای، جبری، در کار است.
نکته
ای را هم که در برخورد با آثار نویسندگان و هنرمندان ایرانی نباید از نظر
دور داشت اینکه معیار ارزشیابی دراین سو و آن سوی جهان نمی تواند یکسان
باشد. نویسندگان و هنرمندان در آن سوی جهان هرچه را که می خواهند عرضه می
کنند، و در این سوهرچه را که می توانند. درچنین شرایطی هم کسانی هستند که
می نویسند، خلق می کنند، اما می دانند که امکان عرضه نیست و نوشته ها باید
به کناری نهاده شوند. بسیاری از استعدادهای متوسط نیز به کلی از خلاقیت نا
امید می شوند و دست از کار می شویند. اما بیضایی از تیره دیگری از هنرمندان
است. گویی او قادر نیست بدون در نظر گرفتن خواننده یا بیننده همزمانش اثری
خلق کند. ضمنا استعدادهایش در سطحی است که نمی تواند دست از کار بشوید.
بنابراین آثاری خلق می کند که بتوانند بلافاصله عرضه شوند، یعنی موضوع هایی
را برمی گزیند که قاعدتاً نباید با مشکلی مواجه شوند، و بینش و دانش هنری
خود را در محدوده آنها به کار میگیرند. اگر برخی از آثار بیضائی بلافاصله
امکان عرضه شدن نیافته اند، شاید به دلیل حساسیت بیش از حد متصدیان است.
گاه نیز اوضاع زمانه ناگهان دگرگون گشته و عرضه برخی کارها را ناممکن کرده
است. در مجموع، آثار بیضایی آیینه ای است ازامکانات و محدودیت های جامعه ما
در عرصه خلاقیت هنری.
بهرام بیضایی متولد پنجم دی ماه سال 1317تهران است. او همسر مژده شمسايي (بازيگر سينما و تئاتر) است.
فیلمشناسی:
1. وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۷)
2. قالی سخنگو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۵)
3. زمانه ( حمیدرضا صلاحمند) [تدوینگر] (۱۳۸۱)
4. گفتگو با باد (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس-تدوینگر] (۱۳۷۷)
5. سگ کشی (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سرمایه گذار-طراح عنوان بندی] (۱۳۸۰)
6. نقشی بر آب ( حمیدرضا صلاحمند) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۷۶)
7. فصل پنجم (رفیع پیتز) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۵)
8. بازیهای پنهان (کریم هاتفی نیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
9. برج مینو (ابراهیم حاتمی کیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
10. روز واقعه (شهرام اسدی) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۳)
11. مسافران (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۷۰)
12. شاید وقتی دیگر... (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سازنده آنونس] (۱۳۶۶)
13. باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۶۴)
14. دونده (امیر نادری) [تدوینگر] (۱۳۶۳)
15. مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۶۰)
16. خط قرمز (مسعود کیمیایی) [داستان نویس] (۱۳۶۰)
17. بچههای جنوب؛جستجوی دو (امیر نادری) -[فیلم نیمه بلند]- [تدوینگر] (۱۳۶۰)
18. سلندر ( واروژ کریم مسیحی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۵۹)
19. چریکه تارا (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس-تهیه کننده] (۱۳۵۷)
20. کلاغ (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۵)
21. غریبه و مه (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-] (۱۳۵۲)
22. سفر (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۱)
23. رگبار (بهرام بیضایی) [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۰)
24. عمو سبیلو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۴۹)
اجراهای تئاتر:
1. ضیافت و میراث-(۱۳۴۶)
2. سلطان مار-(۱۳۴۸)
3. مرگ یزدگرد-(۱۳۵۸)
4. کارنامه بنداربیدخش-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
5. بانو آئویی-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
6. شب هزارو یکم-(۱۳۸۲)
7. مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-(۱۳۸۴)
8. افرا یا روز میگذرد-(۱۳۸۶)
نمایشنامهها:
• مترسکها در شب-۱۳۴۱
• سه نمایشنامهٔ عروسکی:
o عروسکها-۱۳۴۱
o غروب در دیاری غریب-۱۳۴۱
o قصهٔ ماه پنهان-۱۳۴۲
• پهلوان اکبر میمیرد-۱۳۴۲
• هشتمین سفر سندباد-۱۳۴۳
• دنیای مطبوعاتی آقای اسراری-۱۳۴۵
• سلطان مار-۱۳۴۵
• میراث و ضیافت-۱۳۴۶
• چهار صندوق-۱۳۴۶
• ساحل نجات-۱۳۴۷
• درحضورباد-۱۳۴۷
• دیوان بلخ-۱۳۴۷
• گمشدگان-۱۳۴۸
• راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی-۱۳۴۹
• ندبه-۱۳۵۶
• نوشتههای دیواری-۱۳۵۷
• مرگ یزدگرد-۱۳۵۸
• خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم-۱۳۶۰
• فتحنامه کلات-۱۳۶۱
• پردهخانه-۱۳۶۴
• جنگنامه غلامان-۱۳۶۷
• طربنامه-۱۳۷۳
• سهراب کشی-۱۳۷۳
• مجلس بساط برچیدن-۱۳۷۶
• افرا یا روز میگذرد-۱۳۷۶
• مجلس قربانی سنمار-۱۳۷۷
• گزارش اردوایراف-۱۳۷۸
• مجلس ضربت زدن-۱۳۷۹
• شب هزار و یکم-۱۳۸۲
• دیوان نمایش (جلد یک و دو)-۱۳۸۲
• مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-۱۳۸۳
فیلمنامهها:
• عمو سیبیلو(کوتاه)-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۴۹)
• عیار تنها-۱۳۴۹
• رگبار-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۵۰)
• سفر(کوتاه)-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۱)
• غریبه و مه-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۲)
• حقایق درباره لیلا دختر ادریس-۱۳۵۴
• چریکه تارا-۱۳۵۴(فیلم شدهٔ ۱۳۵۷)
• کلاغ-۱۳۵۵(فیلم شدهٔ ۱۳۵۵)
• چشم انداز-۱۳۵۵(بازنویسی-۱۳۷۵)
• آهو٬ سلندر٬ طلحک و دیگران-۱۳۴۹
• قصههای میر کفن پوش-۱۳۵۸
• شب سمور -۱۳۵۹
• اشغال-۱۳۵۹
• آینههای روبرو-۱۳۵۹
• روز واقعه -۱۳۶۱
• داستان باور نکردنی-۱۳۶۱
• زمین-۱۳۶۱
• عیار نامه-۱۳۶۳
• پرونده قدیمی پیر آباد-۱۳۶۳
• کفشهای مبارک-۱۳۶۳
• تاریخ سری سلطان در آبسکون-۱۳۶۳
• باشو غریبه کوچک-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۴)
• قلعه کولاک -۱۳۶۴
• وقت دیگر شاید-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۶ با نام شاید وقتی دیگر)
• طومار شیخ شرزین -۱۳۶۵
• گیل گمش -۱۳۶۵
• دیباچه نوین شاهنامه -۱۳۶۵
• پرده نئی-۱۳۶۵
• آقای لیر-۱۳۶۷
• برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده-۱۳۶۷
• سفر به شب-۱۳۶۸
• مسافران-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۰)
• فیلم در فیلم-۱۳۶۹
• چه کسی رییس را کشت؟-۱۳۷۱
• سگ کشی-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۹)
• یوانا یا نامهای به هیچکس -۱۳۷۱
• گبر گور یا گفتگو با خاک(کوتاه)-۱۳۷۲
• سیاوش خوانی(فیلمنامه/نمایشنامه)-۱۳۷۲
• آوازهای ننه آرسو-۱۳۷۳
• حورا در آینه-۱۳۷۴
• مقصد-۱۳۷۵
• اعتراض-۱۳۷۵
• گفتگو با باد(کوتاه)-۱۳۷۷
• گفتگو با آب(کوتاه)-۱۳۷۸
• گفتگو با آتش(کوتاه)-۱۳۷۸
• ایستگاه سلجوق-۱۳۷۹
• اتفاق خودش نمیافتد-۱۳۸۱
• سند-۱۳۸۳
• ماهی-۱۳۸۳
• لبه پرتگاه-۱۳۸۵
• وقتی همه خوابیم-۱۳۸۶
روایتها:
• سه برخوانی:
o اژدهاک-۱۳۳۶و۱۳۴۰
o آرش-۱۳۳۷و۱۳۴۲
o کارنامه بندار بیدخش-۱۳۳۸و۱۳۷۴
• حقیقت و مرد دانا-۱۳۴۹
پژوهشها:
• نمایش در ژاپن-۱۳۴۳
• نمایش در ایران-۱۳۴۴
• نمایش در چین-۱۳۴۸
• نمایش در هند-۱۳۵۰
• ریشه یابی درخت کهن-۱۳۸۲
• هزار افسان کجاست؟-۱۳۸۴
مقالات و گفتگوها:
• گفتگو با بهرام بیضایی
• هیچکاک در قاب-۱۳۷۴