عالم قدیم نیست! نقدی بر نظر
کاستاندا
مردی به معادلاتش خیره شد. گفت که
جهان آغازی داشته. که انفجاری روی داده. صدایی عظیم و جهان متولد شد... گفت که توسعه مییابد.
حتا طول عمر آنرا نیز حساب کرد: ده
میلیون گردش زمین به دور خورشید.
همه شادی کردند و گفتند این علم
است ولی هیچکس به این فکر نکرد:
که او فقط منطق مادری اش را
میپندارد.
منطقی که آغازهایی همچون تولد
را میشناسد وتحولاتی همچون رشد را. و به عنوان مسلمات، پایانی همچون
مرگ را.
در منطق او، جهان شروع میشود، رشد
میکند و مانند همه چیزهایی که وجود دارند میمیرد.
مثل خود او که مرد، پس از اینکه بر
منطق مادریش تاکید کرد. و آن را تأیید کرد.
منطقی دیگر:
آیا واقعا" جهان آغاز شد؟
انفجار حقیقت دارد؟
آیا منطقی که آغازها و تحولات را
میشناسد و پایان را مسلم میداند، تنها منطق موجود است؟
این پرسشها واقعی هستند.
چارچوبهای دیگری هم وجود دارند.
برای مثال یکی از آنها شدتها را
امور مسلم میداند.
در این دیدگاه هیچ چیزی آغاز
نمیشود و چیزی پایان نمیپذیرد.
بنابراین تولد واقعه بی چون و
چرایی نیست!
بلکه شدتی از انرژی است.
و همینطور رشد و مرگ .
او عمیقتر شد و متوجه شد محاسباتش
با اقتدار میگویند:
که جهان هرگز آغازی نداشته. و هرگز
پایانی بر آن متصور نیست.
جهان تنها دستخوش افت و خیزهای بی
پایان شدت است......
و خواهد بود.
او به این نتیجه رسید که جهان
خود محمل انرژی است.
و انسان میتواند آن را به کار
گیرد.
برای سفر در میان
تغییرات بی پایان.
و شناخت و خیلی
چیزهای دیگر...
نقد جهان بینی کاستاندا:
یک- طول عمر
کیهان با توجه به مهبانگ از نظر کیهانشناسی نزدیک به چهارده میلیارد سال
براورد شده و نه ده میلیون سال.
دو- کاستاندا میگوید: هیچ چیزی آغاز
نمیشود و چیزی پایان نمیپذیرد.
این دیدگاه کاملا مخالف دیدگاه
قرآن است و این ویژگی را که خداوند به آفریدگان نسبت داده ویژه خداوند است آنجا که میفرماید کل شیء هالک الا
وجهه. و یا : یبدأ کل شیء ثم یعیده. هر چیزی آغازش با خداوند است و هموست که او را
باز میگرداند.
سه- مهبانگ
را قرآن کریم نیز تأییدکرده است و مراحل ششگانه آفرینش همانگونه که در مورد انسان
و حیوان صدق میکند در مورد کیهان نیز صادق است و کیهان از مراحل ششگانه آفرینش که
در اصل مهبانگ نیز نهفته است گذرکرده و اکنون در مرحله ششم
یا مرحله دگرگونی قراردارد تا دگرگونه شود. چیزی همچون مرگ. در تخیل کاستاندا
مرگ یعنی از میان رفتن و حال آنکه خداباوران نیز مرگ را نابودی مطلق نمیدانند بلکه
معنای مرگ دیگرگونه شدن است همان گونه که کاستاندا نیز قائل به آن است.
طبق اصل بقای انرژی در کیهان هیچ چیز نابود نمیشود. تنها
دگرگونه میشود. پس معتقدان به تولد و مرگ همان سخن کاستاندا را میگویند.
چهار- درست
است که به قول کاستاندا جهان محمل انرژی است ولی از سوی دیگر جهان متکی به
خود نیست بلکه متکی و وابسته به خداوندی است که منبع و منشأ و محمل همه انرژیهاست که
اگر آنی انرژی کیهان را به حال خود واگذارد همه چیز دیگرگونه میشود. چنانکه خود
میفرماید:
و ماقدروالله حق قدره والارض جميعا قبضته يومالقيامه
والسموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالي عمايشركون(سوره زمر آيه 67)
ترجمه: ارزيابي نادرستي از خداوند دارند. روز
قيامت تمام كهكشانها در مشت(دست تواناي) اوست و آسمانها با دستش(ارادة ويژه و بيميانجي
خداوندگاري) درهمپيچيده است. پاكومنزهاست خداوند، از آنچه كه شركميورزند(و
بهدنبال نيروي ديگري هستند).
پنج- آفرینش اولیه(مهبانگ) در اشراق حافظ علیه
الرحمه چنین آمده است:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیداشد و آتش به همه عالم زد
بنابر این اگر کاستاندا به جای جهان گفته
بود خدا درست بود زیرا خداوند است که همواره بوده و خواهد بود.
خداوند است که نور(انرژی نورانی) است آنجا که میفرماید الله نورالسموات و
الارض. و کیهان نتیجه(شدت گرفتن یا انفجار انرژی است ولی نسبت به
خداوند تنزل انرژی و آشکارسازی آن است) آشکارسازی پرتو(انرژی) بسیار
ناچیزی از خود خداوند است که با انفجار و یا بهتر است به تبعیت از قرآن
کریم بگوییم انفطار همراه است. همانگونه که حافظ با اشراق بدان دست یافته
بود.
نتیجه آنکه حافظ هر دو نظر را در این شعر کوتاه بیان
کرده ولی با در نظرداشتن وجود بی مثال خداوند.
پس کیهان(جهان - عالم) قدیم نیست بلکه حادث است و حدوثش از سوی خداوند بوده
است.
احمد شماع زاده 17 دیماه 92