Monday, February 9, 2015

پادماده در قرآن

پادماده کیهانی در قرآن
(معناي ‹و ضاق بهم ذرعاً›)

مشغول خواندن مقاله‌اي با عنوان پادماده كيهاني در دانش‌نامة شرق ـ خرداد 85 ـ بودم كه با اين جمله روبه‌روشدم: «اگر يك ذرة مادي با ذره‌اي از ضدماده برخوردكند، هردو ناپديد مي‌شوند و در مقابل يك پرتو پرانرژي گاما توليدمي‌شود. به زبان تراژيك‌تر، اگر يك انسان و ضدانسان با هم دست بدهند، انرژي حاصل از انفجار و ناپديدشدنشان چيزي معادل هزار انفجار هسته‌اي يك مگاتني خواهدبود. هركدام از اين بمب‌ها، براي نابودي كامل يك شهر كوچك كفايت‌مي‌كند».
         سپس در حاشيه دانش‌نامه نوشتم: «اين جمله مرا به ياد داستان حضور فرشتگان در نزد ابراهيم(ع) يا ‹ضيف ابراهيم› مي‌اندازد. قرآن مي‌فرمايد دست لوط به آنها نرسيد. چرا كه طبق اين يافتة علمي، اگر دست انساني مانند لوط كه از ماده‌است به فرشته‌ كه جنسش از ضدماده است برسد، انفجاري عظيم رخ‌خواهدداد. پس قرآن مجید بي‌جهت اين موضوع را بيان‌نكرده».

         مطلب را كه نوشتم، پيش خود گفتم براي اطمينان كه كلام خداوند را جابه‌جا نكرده‌باشم، به ذهن خود اكتفانكرده و به قرآن بازگشت‌كنم تا اگر اشتباه‌كرده‌ام، كلام خداوند از جايگاه خود به بيراهه نرود، كه گناهي عظيم است.
         در آغاز ‹المعجم‌المفهرس› را بازكردم. در زير ‹ضيف›(ابراهيم) آيات 24 سورة ذاريات، 27 قمر، و 78 هود را انتخاب‌كردم، ولي در هر سه آيه نشاني از ‹دست›‌ نيافتم . پيش خود گفتم پس چرا چنين در ذهن من مانده‌است، و اگر واقعاً نيست چه بهتر كه چنين برداشتي را حتا در حاشيه ننويسم.
در همين هنگام مانند برخي موارد ديگر خداوند راهنما شد و چشمم به ‹ضيق› افتاد كه درست زير ‹ضيف› قرارداشت و باز هم آيات 77 هود، و 33 عنكبوت مربوط به داستان ضيف ابراهيم را ديدم. جمله ‹وضاق بهم ذرعاً› در هر دو آيه وجودداشت. مي‌دانستم كه ‹ذرعاً› يعني "دستي" چنانكه در سورة كهف مي‌خوانيم ‹و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد› يعني كه سگشان دو دستش روي زمين گشاده‌‌بود.

براي يافتن آيه كامل به قرآني كه جلو دستم بود و ترجمة مرحوم الهي قمشه‌اي را دارد بازگشت‌كردم. ترجمه را هم خواندم. با شگفتي ديدم كه آن مرحوم جمله بالا را در هر دو آيه ترجمه نكرده و از آن درگذشته‌است. به ترجمه استاد خرمشاهي بازگشت‌كردم. متأسفانه ايشان نيز در هر دو آيه جمله را چنين ترجمه كرده‌است: ‹و (از كمك به آنان) دستش كوتاه شد›. ترجمه واژگاني آیه چنين است: ‹و تنگ‌آمد به آنان (فرشتگان) دستي›. خلاصه اينكه: دستي به آنان نرسيد. يا حضرت لوط نتوانست با فرشتگان مصافحه‌كند.
        
وضعيت مرحوم الهي قمشه‌اي در ترجمة آيات الهي روشن است. ولي چرا استاد خرمشاهي چنين جمله‌ای را بر كلام خداوند افزوده‌است؟ زيرا مفهوم آيه كاملاً دگرگون‌شده! فرشتگان براي كمك‌كردن آمده‌بودند، نه كمك‌خواهي. تنها توجيه اين است كه اگر جمله را واژگانی ترجمه كنيم، به نظر نامفهوم مي‌رسيد كه باز هم بهتر از ترجمه واژگونه و دگرگونه آن است!

به نظرمي‌رسد كه در ترجمه هایمان هيچگاه لازم نباشد چيزی بر كلام خداوند بیافزاییم مگر آنجا كه واژه‌اي در دل آيه نهفته باشد‌ و بخواهیم در ترجمه آشكارش كنيم. ولي هرگاه واژه يا عبارتی را بر كلام خداوند بيفزاييم كه بر اساس درك ما از آيه شكل گرفته باشد، و يا يك واژه يا بخشي از آيه را ترجمه نكنيم تا ترجمه‌مان روان شود، مصداق اين كلام خداوند است كه: يحرفون الكلم عن مواضعه
        
يكي از دلايلي كه بايد گفت كاربري استعاري و مجازي از واژه حقيقي ‹ذرع› به معناي ‹دست› صحيح نيست،  كه مترجمان و مفسران آنها را به جاي كلام خداوند مي‌گذارند، مربوط به خود قرآن كريم است كه اين واژه را كه به دو صورت در سه آيه ذكر كرده، در هر سه مورد معناي حقيقي دست را در نظرداشته و گرنه مانند ديگر موارد واژة ‹يد› يا ‹يمين› را به‌كارميبرد كه در قرآن كريم فراوان يافت‌مي‌شود، مانند:
غلت ايديهم بل يداه مبسوطتان، يدالله فوق ايديهم، و السموات مطويات بيمينه

         از سوي ديگر، خداوند در آيه‌هاي 69 و 70 سورة هود بر نظر خود تأكيدمي‌ورزد تا ما از موضوع سرسری نگذريم:
در اين دو آيه مي‌فرمايد هنگامي كه فرستادگانمان براي بشارت نزد ابراهم رسيدند، پس از سلام و عليك چيزي نگذشت كه يك گوساله بريان براي آنان آورد. پس هنگامي كه ديد دستان فرستادگان به گوساله نمي‌رسد!، آنها را بيگانه(نامأنوس و عحيب‌وغريب) دانست. ‹فلما رءا ايديهم لايصل اليه›. مي‌بينيم كه خداوند اين دو آيه را تنها براي همين موضوع آورده و اين دو آيه ظاهراً چيز ديگري به‌ ما نمي‌دهند. بويژه كه در اين آيه به موضوع از ديدگاه ديگري نگريسته‌شده، در دو آية ذرعاً دار، دست لوط به فرستادگان نرسيد ولي در اينجا دست فرستادگان به گوساله نمي‌رسد.
مرحوم الهي قمشه‌اي ترجمه كرده است «و چون ابراهيم ديد كه آنان بطعام دست دراز نميكنند»، درصورتي‌كه خداوند مي‌گويد دست درازكردند، ولي دستشان نرسيد. شايد خود فرستادگان نمي‌دانستند اگر دستشان به غذا(كه مادي‌ است) بخورد چه فاجعه‌اي رخ‌خواهدداد و براي حفظ ظاهر مي‌خواستند از غذا بخورند. ولي ديدند كه دستشان به غذا نمي‌رسد!

استاد خرمشاهي اين آيه را دقيق ترجمه كرده‌است: «و چون ديد كه دستانشان به سوي آن نمي‌رسد، به آنان احساس بيگانگي كرد».
         حتا اگر كسي بخواهد از ترجمه‌هايی كه مفسران و مترجمان براي دو آية ‹ذرعاً› دار نوشته‌اند بگذرد، ديگر نمي‌تواند از اين آيه نيز بگذرد. در اينجا نيز بسيارروشن بيان شده كه تماس بين فرشتگان و چيزي مادي(مانند گوساله بريان‌شده، نه جاندار تا كسانی نتوانند در اين آيه هم ان‌قلت بگذارند) امكان‌پذير نبوده‌است.
         در معناي ‹وصل› كه ‹رسيدن دست به چيزي› است نيز نمي‌توان شك كرد، زيرا در آية 81 همين سوره‌(هود) آمده‌است: ‹لن يصلوا اليك› يعني همان فرشتگان به لوط گفتند ‹دست قومت هرگز به تو نمي‌رسد›. كه براي دلداري دادن حضرت لوط بود تا از قوم خود بيش از اين نترسد تا فردا فرارسد كه قومش به ديار نيستي رهنمون مي‌شدند.

بررسی موضوع از دیدگاهی دیگر
موضوع ضیافت یا مهمانی ابراهیم وپذیرایی ایشان است از فرستادگان خداوند. در این گونه مهمانيها چهار واقعه حتمی است:
-       سلام و احوالپرسی
-       دست دادن یا مصافحه
-       بیان موضوع اعزام سفیران و پیام آنان
-       پذیرایی از مهمان

درباره این ضیافت در چندین آیه بیان شده که دو مورد اول و سوم که شفاهی بوده انجام شده ولی دو مورد دوم و چهارم که عملی بوده به انجام نرسیده است. چرا؟
-       آیا جز این است که منظور از این آیات بیان نکته و موضوع مورد نظر بوده است؟
-       اگر نباشد آیا این آیات کاربرد دیگری هم دارند؟
-       اگر دارند چیست؟
-   آیا در گذشتن از موضوع در ترجمه و تفسيرها راهی برای فهم آیه است یا روشی برای شانه خالی کردن از بار فهم آن؟

حتا اگر در نظر آوريم كه سطحي نگري مترجمين و مفسرين درست بوده‌باشد. پرسش اين است كه آيا در  آن صورت به قرآن كريم و عظیم تنها به گونه يك كتاب قصه ننگريسته‌ايم؟ درصورتي كه تمام نكته‌هاي بديع قرآن را در ميان همين قصه‌ها و ضرب‌المثلها و برخورد با مشركان و كافران مي‌توان يافت. قرآن كتاب هدايت است، از هر ديدگاهي: نزل‌القرآن علي سبعه احرف يعني همين.

         از ترجمه ها و حتی تفسیرها كه بگذريم، آيا بهتر از اين مي‌شد يك نكتة مهم در دانش فیزیک کیهان را به گونه‌اي مختصر و مفيد ولي در سه آيه كه نشان از اهميت آن دارد، ياداور انسان امروزي شد؟ كه اين نوع راهنمايي‌ها و ياداوري‌ها وگوشزدها ويژة قرآن كريم است تا ما به بيراهه نرويم، درصورتي كه ما با جايگزين‌كردن دانسته‌هاي سطحي و پيش‌پاافتاده خود در كلام خداوند، خوانندگان قرآن را در فهم آیات قرآن به بيراهه ميبريم.

         داستان ضيف ابراهيم براي خداوند بسيار ارزشمند بوده كه در چند سوره و طي چندين  آيه به آن پرداخته است و يقيناً نكته‌هاي بديع ديگري را نيز در خود نهفته دارد. از جمله اینکه به احتمال زیاد خداوند با همین روش شهرهای سودوم و گومورا(شهرهای قوم لوط) را نابود کرده است زیرا:
-   در سوره هود آیه 82 میفرماید: آنگاه که فرمان ما فرارسید زیرورو کردیم آنها را و آنان را سنگباران کردیم با سنگهایی از سجیل منضود(سنگ گل انبوه)   
-   و در سوره عنکبوت آیه 34 در همین زمینه(نابودی قوم لوط) میفرماید: به درستی برجاگذاشتیم از آن(بلای آسمانی) نشانه ای آشکار برای پژوهشگران(قوم یعقلون).
-       و در آیه های هشت و نه سوره انعام میفرماید: کافران گفتند چرا خدا بر حضرت رسول فرشته ای نمیفرستد؟(که قابل دیدن برای ما باشد و آشکارا آن فرشته را ببینیم و خداوند خود پاسخ میدهد که) و اگر میفرستادیم فرشته ای را همه چیز تمام میشد. سپس همه میمردند. (بنابراین) هرگاه قرار دهیم فرشته ای را حتماً او را به شکل مردی(تغییرشکل میدهیم و با یک درجه تخفیف قابل تحمل برای زمین) قرارمیدهیم و میپوشانیم بر او از همان لباسهایی که آنان میپوشند.(یعنی به صورت ناشناس همان گونه که برای حضرت ابراهیم و لوط و قومهایشان ناشناسشان کردیم.)

قوم لوط(شهرهای سودوم و گومورا)
در کودکی یک فیلم زیر عنوان سدوم و گومورا که هالیوود ساخته بود دیده بودم ولی چیزی از آن را به خاطر ندارم. اکنون آن فیلم سینمایی در یوتیوب قابل دیدن است. در این فیلم همان گونه که در قرآن نیز اشاره شده هیچیک از همراهان لوط نبایستی به هنگام مهاجرت سحرگاهی به پشت برگردد و به سروصداهایی که میشنوند توجه کنند. در این فیلم نیز نشان داده شده که زنی از همراهان لوط که طبق گفته قرآن باید زنش باشد روبرمیگرداند و در همان حال گردوغبار ناشی از انفجار این زن را فرامیگیرد و یک لایه ضخیمی از ماده انفجاری به صورت سنگ درامده و بدن او را میپوشاند. حضرت لوط زمانی متوجه میشود که کار از کار گذشته و جلو چشمانش این واقعه رخ میدهد.
به تازگی نیز فیلم مستندی از شهری دراردن و آثار قوم لوط باز هم زیر عنوان قومهای سدوم و گومورا که طبق راهنماییهای تورات است تهیه شده و درباره همان زن سنگ شده که به صورت مجسمه در آن فیلم قدیمی آمده بود سخنانی بیان میشود.

این فیلمها به آیه 34 سوره عنکبوت(که در بالا به آن اشاره شد) تحقق بخشیده اند و بدین ترتیب باستان شناسان میتوانند با پژوهش های خود و فیزیکدانان با بررسی آثار برجای مانده از انفجارهایی که رخ داده نکات علمی تازه ای را از قرآن کریم بیاموزند.

یکی از دلایلی که میتواند گمان ما را بر پادماده بودن جنس فرشتگان بیشتر کند همین موضوع است که دستکم جنس فرشتگانی که یک روز پیش از واقعه از عالم ملکوت یا جهان فرشتگان به زمین رسیده بودند از پادماده بوده تا سحرگاه فرارسد و آنان ماموریت خود را به انجام برسانند.

نکته دوم در این واقعه این است که سنگ شدن هرانکس که به پرتوهای ناشی از برخورد ماده با ضدماده(پرتوهای گاما) نگاه کند یک مشیت مقطعی الهی نبوده بلکه این سنتی الهی و قانونی طبیعی و علمی است که هرگاه یک شیء مادی مستقیما در برابر این گونه پرتوها قرارگیرد موجب جذب غبار اتمی روی آن ماده شده و به طور طبیعی آن ماده به جرمی همچون سنگ تبدیل میشود. زیرا حتا لباس میتواند از جذب آن مواد جلوگیری کند یعنی تنها بخشی از بدن که مادی است و پوشیده نیست مانند صورت نباید مستقیما در معرض این گونه پرتوها قرارگیرد. به همین دلیل در فیلم هم نشان میدهد هنگامی که آن زن پرتوها را میبیند در آغاز صورتش دگرگون میشود و سپس تمام بدنش به جرمی سخت یعنی سنگ تبدیل میشود. در ارتباط مستقیم با این موضوع به این نکته از نوشته پیوست که در پایان مقاله میآید توجه شود:

اشعه گاما خود میتواند در اتاق حباب و در یک میدان مغناطیسی قوی هنگام عبور از هیدروژن مایع به الکترون و پوزیترون یعنی به جرم تبدیل گردد.


چرا جنس فرشتگان پادماده است؟
ممكن است بر اين نظر خرده‌گرفته شود كه چرا جنس فرشتگان را پادماده گرفته‌اي و اگر جنس آنها پادماده نباشد،‌ تمام بحث بيهوده‌است.

پاسخ:
الف ـ دستاوردهاي دانش: در جهان دانش، تا آنجا كه دانش انساني بدان دست يافته‌است، تمام هستي از اين چهار مورد شكل‌گرفته‌است:
ـ پرتوهاي گوناگون مانند گاما، ايكس، فرابنفش، نور معمولي، فروسرخ.
ـ انرژي كه به ماده تبديل مي‌گردد.
ـ ماده كه به انرژي تبديل مي‌گردد.
ـ پادماده كه به شكل‌های ديگر درمي‌آيد.

دانشمندان همه موارد بالا را شناسايي كرده‌اند، و به اين نتيجه رسيده‌اند كه پادماده بسيار كمياب است. منظور از كمياب يعني به ديد انسان كم آمده است، و جايگاه آن را نيز در كيهان نمي‌دانند وگرنه ممكن است پادماده بخش بزرگي از كيهان را دربرگرفته باشد. بخشي را كه تاكنون گم‌كرده‌اند و نمی‌دانند چيست و ما میتوانیم آن را عالم ملکوت بنامیم(که در مقاله سازمان کیهان در قرآن به آن پرداخته ام).
در مورد اینکه چرا دانشمندان نمیتوانند آن را بازشناسند به بخش پایانی نوشته علمی پیوست که در پایان مقاله خواهد آمد توجه شود.

ب ـ باورهاي ديني. در دين مبين اسلام بجز واجب‌الوجود كه خداوند است(خداوند نور است ولي نه نوري كه به چشمان ما بيايد، بلكه مصدر انوار است) مايه اوليه نمود‌هاي هستي (ممكن‌الوجودها) به گونه زيرند:
انسان از خاك آفريده شده.
جن‌ها از نار(انرژي حرارتي) آفريده‌شده‌اند.
فرشتگان از نور آفريده‌شده‌اند.

روشنگري:
ـ خداوند كه جايگاه خود را دارد.
ـ انسان و جن يقيناً مادي هستند و از بسياري جهات با يكديگر برابرند كه در سورة الرحمن بدان‌ها اشاره شده. داراي جسم و ديدني هستند، ولي براي گذران زندگي بر اين كره خاكي و نيز در آخرت، با يكديگر آميزش ندارند.(جن موجودی که از نو باید شناخت را میتوانید ببینید.)
ـ پس فرشتگان چگونه‌اند؟ از نورند، ولي اكنون جسمشان از چه ساخته شده؟

ـ اگر مي‌گوييم انسان از خاك است بدان معنا نيست كه جنس كنوني او خاك است مسلم است كه ما خاك نيستيم بلكه جسم ما از گوشت و پوست و استخوان و غيره شكل گرفته.
ـ اگر مي‌گوييم جن از حرارت است به معناي آن نيست كه اكنون جن‌ها حرارت اند بلكه آنها نيز مانند ما جسمي دارند ديدني و لمس‌كردني.
ـ فرشتگان را اجسامي ناديدني دانسته‌اند كه به خواست خداوند تغيير شكل‌‌داده و براي مأموريت‌های گوناگون به زمين گسيل‌شده و میشواند. نمي‌توان گفت كه جسم كنوني آنها نور است، بلكه تنها ماية اولية آنها نور بوده‌است. پس جسم كنوني آنها از چيست؟

با برابرگذاري دستاوردهاي دانش و باورهاي دين، متوجه مي‌شويم كه دستكم برخي از فرشتگان بايستي از پادماده باشند زيرا اگر غير از اين مي‌بود خداوند لزومي به تغييرشكل آنان و گسيلشان به زمين نمي‌ديد.

نتیجه ای که از این مبحث میگیریم آن است که دانشمندان اکنون متوجه میشوند که چرا پادماده در کیهان بسیار کم به دیدشان میآید.

تاریخ نگارش: دیماه هشتادوپنج
ویرایش دوم: آبانماه نودوسه
ویرایش سوم: بهمن ماه نودوسه

احمد شماع‌زاده


تاریخجه کشف پادماده و برخی ویژگیهای آن
(برگرفته از کتاب ماده انرژی و جهان هستی. ص 117 تا 121 به منظور داشتن درک بهتری از مفاهیم مقاله)

در سال 1932 روزی اندرسون مشغول عکسبرداری و ثبت پرتوهای کیهانی در اتاق یونیزاسیون بود. ناگهان متوجه شد که روی عکسها ردپا و اثری مشابه اثر الکترون معمولی ولی با انحراف و خط سیری ضد و مخالف الکترون مشاهده میگردد. اندرسون از بررسی عکسها به این نتیجه رسید که میبایست یک ذره با بار الکتریکی مثبت و ضد الکترون باشد. آزمایش از پرتوهای کیهانی پس از نفوذ در یک صفحه سربی نازک که در سر راهش قرارداده شده بود به هنگام ورود در میدان مغناطیسی قوی بارها تکرار و عکسبرداری شد.  اندرسون با در دست داشتن عکسهای مختلف نشان داد که این ذره جدید دارای بار الکتریکی مثبت است ولی جرم آن عینا برابر با الکترون بوده و بنابراین مخالف و ضد ذره الکترون میباشد و آن را پوزیترون نامید... این کشف برای اندرسون جایزه نوبل سال 1936 را به ارمغان آورد.

عمر پوزیترون بسیار کوتاه است. به محض اینکه پوزیترون با الکترون برخورد و تماس بگیرد هر دو ذره به دلایلی که در آن زمان هنوز ناشناخته بود همدیگر را متقابلا به نابودی کشیده و جرم خود را از دست میدهند و در قبال آن انرژی آزاد میکنند... اگر جرم یک الکترون یا یک پوزیترون را در مربع سرعت نور ضرب کنیم میزان انرژی حاصله یک میلیون(مگا) ولت است که به صورت اشعه گاما ظاهر میشود. اشعه گاما خود میتواند در اتاق حباب و در یک میدان مغناطیسی قوی هنگام عبور از هیدروژن مایع به الکترون و پوزیترون یعنی به جرم تبدیل گردد.

... اگر پادماده در اختیار داشته باشیم و بتوانیم آن را به میل خود با ماده در تماس قراردهیم به یک منبع عظیم انرژی رایگان دست یافته ایم. ولی باید متذکر شد که محققا نه بر روی کره زمین و نه در اطراف آن ضد ماده وجود ندارد و برای ایجاد آن به صورت مصنوعی نیز باید میزان معتنابهی انرژی صرف کرد که خود نقض غرض است. با اطلاعات و علم امروزی و با همه وسایلی که تکنولوژی جدید در اختیار بشر گذاشته هنوز خواب و خیال است که ضدماده را به عنوان یک منبع انرژی قابل استفاده تصورکنیم...

تا به حال راجع به ذره و ضدذره سخن رفت. اگر ضدماده را عمومیت داده و از آن به ساخت اشیاء بپردازیم هیچگونه فرقی میان چیزی که از ماده ساخته شده و چیزی که از پاماده به وجود آمده نمی یابیم مگر آنکه این دو شیء به هم نزدیک شوند و در نتیجه به انرژی تبدیل گردند.

اگر سیاره یا ستاره یا کهکشانی در اقصی نقاط کیهان وجود داشته باشد که اتمهای آن از ضدماده تشکیل یافته باشد شناخت آن برای ما در شرایط امروزی غیرممکن است و ما نمیتوانیم تشخیص بدهیم که آن کرات یا کهکشانها از ماده تشکیل یافته اند یا پادماده. زیرا همگی ستارگان از خود نور ساطع میکنند و نور یک وجه مادی خنثی است و از راه تلسکوپ نمیتوان به درک و شناخت ساختمان ستاره که از ماده یا پادماده تشکیل شده پی برد.

Saturday, February 7, 2015

اولین اعدام خلخالی که واکنش کنگره آمریکا را به همراه داشت



اولین اعدام خلخالی که واکنش کنگره آمریکا را به همراه داشت
کامبیز فتاحی بی‌بی‌‌سی- واشنگتن
  • 6 فوریه 2015 - 17 بهمن 1393
چارلز نس، کاردار سفارت آمریکا در اوایل انقلاب ایران، از سه ماه آخر ماموریتش خاطرات تلخی دارد.
او می‌گوید: «هر روز صبح هنگام صرف صبحانه، روی میز کنارم، روزنامه‌ای قرار داشت که در صفحه اولش عکس فردی که می‌شناختمش و روز قبل اعدامش کرده بودند چاپ می‌شد، اجساد نیمه‌عریان که سینه‌هایشان با گلوله سوراخ سوراخ شده بود
آقای نس می‌افزاید: «یادم هست که وقتی خلعتبری (وزیر خارجه) را اعدام کردند به گریه افتادم. آقا و خانم خلعتبری را از دوران ماموریتم در ترکیه می‌شناختم و احترام زیادی برایشان قائل بودم
این دیپلمات بازنشسته که در حومه واشنگتن زندگی می‌کند، می‌گوید که با حسن پاکروان، دومین رئیس سازمان ساواک هم دوست بوده و چند روز بعد از بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، به وی توصیه کرده بود از کشور خارج شود.
چارلز نس می‌گوید: «به او گفتم فکر نمی‌کنی بهتره بری تعطیلات؟ همسرش را به پاریس فرستاده بود. گفتم نمی‌خواهی با همسرت بری تعطیلات؟ به من نگاهی کرد، می‌دانست منظورم چیست. گفت: نه، من از خمینی نمی‌ترسم. خوب می‌شناسمش. ما در گذشته با هم صحبت کردیم. نگرانی‌ای ندارم و همین جا می‌مانم
تیمسار پاکروان به لیبرال و میانه‌رو بودن شهرت داشت. گفته می‌شود که او پس از بازداشت آیت‌الله خمینی در اعتراضات سال ۱۳۴۲ با اعدام وی مخالفت کرده بود و بار‌ها در منزلی که آیت‌الله خمینی در آن تحت مراقبت قرار داشت، به ملاقاتش می‌رفت.
آقای پاکروان و ۱۰ نفر دیگر در بامداد ۲۲ فروردین ۵۸ در زندان قصر تیرباران شدند. یکی از اعدامی‌ها عباسعلی خلعتبری، دوست قدیمی کاردار آمریکا بود.
خلعتبری و پاکروان و ده‌ها نفر از «جنایتکاران رژیم منفور پهلوی» و «مفسدین فی‌الارض» را صادق خلخالی، حاکم شرع، در زندان قصر محاکمه و اعدام می‌کرد.
قلع و قمع گروهی دوستان و متحدان آمریکا اما بر خط مشی واشنگتن برای تعامل با جناح «میانه‌رو» و «واقع‌بین» جمهوری اسلامی تاثیری نداشت.
سیاست واشنگتن را‌‌‌‌ همان فردای سقوط حکومت پهلوی، کار‌تر در دفتر خاطراتش ثبت کرده بود. کار‌تر می‌نویسد: «نزدیکان بازرگان بسیار مفید بوده‌اند، از سفارت محافظت کرده و ژنرال (فیلیپ) گست را نجات داده‌اند، پیام می‌فرستند که می‌خواهند روابط خوب را ادامه بدهند. به کارکنان سفارت دستور داده شد که با احتیاط جلو بروند و رابطه بهتر با دولت جدید را پیگیری بکنند
در راستای بهبود روابط با دولت انقلابی بود که مقامات وزارت خارجه در واشنگتن به این فکر افتادند کاردار آمریکا را پیش از ترک ایران، به دیدار آیت‌الله خمینی در قم بفرستند.
هنری پرکت، رئیس سابق بخش ایران وزارت خارجه آمریکا به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: «کاردار می‌خواست که ایران را ترک کند. بنابراین می‌توانست پیش از ترک کشور پیش خمینی برود و انتقاد‌هایش را بشوند. بعد ما می‌توانستیم با اعزام سفیر جدیدی روابط را از نو شروع کنیم. این نقشه ما بود اما هرگز فرصت اجرایش را پیدا نکردیم
نقشه آقای پرکت و همکارانش که به گفته وی به اطلاع دولت مهدی بازرگان نیز رسیده بود را صادق خلخالی و سنای آمریکا در اردیبهشت ۵۸ نقش برآب کردند.
اعدام حبیب‌الله القانیان
روز چهارشنبه، ۱۹ اردیبهشت (نهم مه) در ایران اعلام شد که ساعت یک بامداد آن روز «هشت سرسپرده اسرائیل، دربار و ساواک» در زندان قصر تهران اعدام شده‌اند. یکی از اعدامی‌ها ملاک و صنعتگر یهودی معروف، حبیب‌الله القانیان بود که خیلی‌ها حاج حبیب القانیان صدایش می‌کردند.
آقای القانیان از پیشگامان صنایع پلاستیک و آلومینیوم ایران بود. او از لوازم خانگی گرفته تا در برج‌سازی سرمایه‌گذاری‌های کلانی داشت. پلاسکو، اولین ساختمان مرتفع و مدرن ایران را او در چهارراه استانبول تهران بنا کرده است.
برج شیمشون، ساختمان بورس الماس اسرائیل در شمال تل آویو را هم القانیان ساخته است. همین سرمایه‌گذاری‌های علنی در اسرائیل و مراوده با مقامات اسرائیلی که در دوران حکومت شاه آزاد بود، بعد از انقلاب به قیمت جانش تمام شد.
کاخ سفید و کنگره مدت‌ها به اعدام‌‌های اوایل انقلاب واکنشی نشان نداده بودند، اما آقای القانیان با محکومان دیگر فرق می‌کرد؛ این سرمایه‌دار مشهور در گذشته رئیس جامعه کلیمیان تهران هم بود و اعدامش اتهام یهودستیزی را برای حاکمان جدید ایران به ارمغان آورد.
خبر تیرباران آقای القانیان خیلی سریع به گوش کنگره آمریکا رسید. به فاصله یک روز، پیش‌نویس نخستین قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی در مجلس نمایندگان آمریکا تهیه شد.
هشت روز بعد، مجلس سنا دولت کار‌تر را غافلگیر کرد و اولین قطعنامه حقوق بشری علیه حکومت ایران را به تصویب رساند. آن قطعنامه کوتاه و نمادین برای کاخ سفید جنبه الزام‌آور نداشت، اما چنان به احساسات ضدآمریکایی در ایران دامن زد که به لغو برنامه سفر قریب‌الوقوع سفیر جدید آمریکا (واتلر کاتلر) به تهران منجر شد.
آقای کاتلر، سفیر آمریکا در زئیر (کنگوی فعلی) بود. مجلس سنا ماموریت جدید او را تائید کرده بود و او در انتظار برگزاری مراسم سوگند به سر می‌برد که جنجال بر سر اعدام آقای القانیان شروع می‌شود.
اعدام آقای القانیان همچنین شوک بزرگی برای اقلیت یهودی بود، بخصوص برای گروهی از فعالان جوان آن که تصور می‌کردند ایران به سمت آزادی پیش می‌رود و در آستانه پیروزی انقلاب، تشکیلاتی به نام جامعه روشنفکران یهودی ایران تاسیس کرده بودند تا با انقلاب همراه شوند.
حمید صبی، یکی از اعضای آن تشکل به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که گروه‌های مخالف شاه، آقای القانیان را «مظهر ثروت و قدرت یهودیان» و «قسمت طاغوتی جامعه یهود» می‌دانستند.
آقای صبی و دوستانش سعی می‌کردند که به جای «طاغوتی»، وجهه‌ انقلابی داشته باشند. گروه آنها یک هفته پس از فروپاشی حکومت شاه، با صدور بیانیه‌ای ضمن «تاکید بر رهبری‌های امام خمینی» بر شرکت فعال در مبارزات انقلابی و حق‌طلبانه ملت ایران و «مبارزه علیه صهیونیسم و عوامل آن» تاکید کرده بود.
هدف دیگر این گروه «ایجاد سازمان‌های متناسب با شرایط انقلاب کنونی برای جامعه یهودیان ایران» اعلام شد. اما اعدام حبیب‌الله القانیان خیلی زود نظر «روشنفکران یهودی» و اکثریت هم‌کیشان او را عوض کرد. به گفته حمید صبی، حدود دو هفته قبل از پیروزی انقلاب، آقای القانیان از آمریکا به ایران برگشت و در جلسه تشکل آنها شرکت کرد.
او به خاطر دارد: «چند نفر به او اعتراض کردند که چرا برگشتی؟ جوابی که به من داد این بود که چه کسی به من کار دارد؟ من در این سن، زنم هم فوت کرده، بچه‌هایم هم که با من نیستند. ترجیح می‌دهم جایی باشم که با خود مردم باشم
القانیان روز ۲۷ بهمن در تهران بازداشت و به زندان قصر فرستاده شد، جایی که صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، منتظرش بود.
تقلا برای آزادی
صادق خلخالی به حکم آیت‌الله خمینی، حاکم شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب شده بود. او دادگاه خود را «تبلور خشم انقلابی توده‌های مسلمان» می‌خواند و تاکید داشت که در محکمه از هیچ الگوی غیراسلامی استفاده نخواهد کرد. در دادگاه‌های خلخالی اصل بر برائت نبود.
او یکبار گفته بود: «فقط به کسانی اجازه داده می‌شود وکیل داشته باشند که لال باشند. وقتی کسی عملی مرتکب شده و به راحتی می‌تواند اقرار کند که چنین عملی را انجام داده و این کار را بدون آنکه فشار و شکنجه‌ای در بین باشد، می‌تواند بیان نماید، بنابراین دلیلی ندارد که وکیل مدافع بگیرد
حاکم شرع افزود: «در قرآن هرگز در این باره مساله‌ای عنوان نشده و چون الگوی ما اسلامی است و مجرم یا متهم قادر است به راحتی حقایق و اعمالی را که مرتکب شده بیان کند به همین دلیل وکیل کار مثبتی انجام نمی‌دهد
حمید صبی می‌گوید که خاخام‌های ارشد و فعالان یهودی برای نجات آقای القانیان از دست صادق خلخالی به هر دری زدند. با آیت‌الله طالقانی صحبت می‌کنند و از او نامه‌ای می‌گیرند که این پیرمرد ۷۰ ساله فردی خیر بوده و خدمات زیادی به جامعه کرده است، اما راه به جایی نمی‌برند. آنها سپس هانی الحسن، نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در تهران و چهره‌های روحانی مانند آیت‌الله منتظری، محمد بهشتی و مهدوی کنی را واسطه می‌کنند.
دکتر کامران بروخیم، از اعضای جامعه روشنفکران یهودی ایران که بین انقلابیون دوستان زیادی داشت، می‌گوید که مطمئن بود آقای القانیان اعدام نخواهد شد. اما صادق خلخالی محاکمه حبیب‌الله القانیان و هفت نفر دیگر را سه‌شنبه شب (۱۹ اردیبهشت) در زندان قصر برگزار و حکم را در بامداد چهارشنبه به اجرا گذاشت.
رئیس سابق انجمن کلیمیان تهران علاوه بر «جاسوسی به نفع دولت غاصب صهیونستی اسرائیل» و «معاونت در کشتار بی‌رحمانه هرروزه مردم مبارز فلسطینی» به «دوستی با دشمنان خدا و دشمنی با دوست خدا»، «فساد در زمین»، «محاربه با خدا و رسول خدا و نائب امام زمان و تمام مردم محروم» و «سد راه خدا و سد راه بهروزی تمام خلق‌های مستضعف جهان» متهم بود و گناهکار شناخته شد. تمام اموال حبیب‌الله القانیان و خانواده‌اش نیز به نفع «مستضعفین» مصادره شد.
آقای بروخیم می‌گوید: «اعدام حاجی حبیب القانیان در خروج سریع اعضای جامعه یهودی از ایران تاثیر بسیار زیادی داشت. به طوری که بسیاری از اعضای جامعه یهودی دیگر اطمینانی به آینده و امنیت خود نداشتند
واکنش سریع کنگره
به فاصله یک روز بعد از تیرباران آقای القانیان، برای اولین‌بار زمزمه تحریم اقتصادی ایران در صحن مجلس نمایندگان آمریکا شنیده شد. ‌‌‌‌ همان روز، بعضی از نمایندگان پیش‌نویس اولین قطعنامه حقوق بشری علیه ایران را نیز تدوین کردند.
اما سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا، از اعضای ارشد مجلس نمایندگان خواسته بود تا از تصویب قطعنامه خودداری کنند، زیرا به گفته آقای ونس، «رویکرد بی‌سروصدا در قبال مقامات ایرانی برای تضمین امنیت اقلیت‌های دینی از جمله یهودیان موثر‌تر است
اما در مجلس سنا گوش جاکوب جاویتس به نصایح وزیر خارجه بدهکار نبود. سناتور بانفوذ جمهوریخواه از ایالت نیویورک که خودش یهودی بود و با شاه هم رابطه گرمی داشت، در مدت فقط هشت روز پس از اعدام حبیب‌الله القانیان، پیش‌نویس قطعنامه‌ خود علیه ایران را برای رأی‌گیری به صحن سنا رساند.
قطعنامه به صراحت از آقای القانیان نام نمی‌برد، ولی از «محاکمات سری» و «اعدام‌های فوری» در ایران ابراز انزجار و آن را مغایر اصول عدالت و ارزش‌های انسانی توصیف می‌کند.
قطعنامه همچنین از فرمان آیت‌الله خمینی مبنی بر محدود شدن حکم اعدام به موارد قتل استقبال می‌کند. پیش‌نویس در عین حال با اشاره به اظهارات صادق خلخالی که ترور شاه و خانواده‌اش را آزاد اعلام کرده بود، تاکید داشت که سنا با هرگونه تلاش برای ارتکاب اقدامات «مجرمانه» و «تروریستی» در خاک آمریکا مقابله خواهد کرد.
قطعنامه روز پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۵۸ به صحن سنا می‌رسد. سناتور جاویتس، به جای سخنرانی، گفت قرائت متن قطعنامه را کافی می‌داند. رابرت بیرد، سناتور دموکرات ایالت ویرجینیای غربی، اما یک دقیقه وقت خواست تا نطق کوتاهی ایراد کند.
سناتور بیرد گفت: «... همین الان هم که داریم صحبت می‌کنیم اعدام‌ها در ایران ادامه دارد. بنا بر گزارش‌ها، احکام سریع صادر می‌شود و بر اساس مسموعات (شایعات) است. درخواست تجدیدنظر وجود ندارد. قربانیان دقایقی پس از صدور حکم دادگاه تیرباران می‌شوند... مقامات در ایران می‌گویند که در برابر ضوابط رویه قضایی غربی تعهدی ندارند. اما مساله ضوابط غربی نیست. مساله ضوابط انسانی است - رعایت ابتدایی‌ترین رویه قضایی که باید حق هر انسان در هر جا باشد
دقایقی بعد، سنای آمریکا با اکثریت آرا اولین قطعنامه حقوق بشری را علیه حکومت نوپا و انقلابی ایران تصویب کرد. پیام سنا را انقلابیون و رهبر ایران به‌‌‌‌ همان اندازه قاطع و سریع و با یک صدا پاسخ دادند.
بالا گرفتن اعتراضات
آیت‌الله خمینی دو روز بعد از اقدام سنا به گروهی از عشایر لرستان و خرم‌آباد که برای دیدار با وی به قم سفر کرده بودند، گفت: «...گفته بودند چنانچه اگر این اعدام‌ها ادامه پیدا کند، در روابط ایران با آمریکا یک قدری خطر می‌افتد. الهی که خطر بیفتد. ما روابط با آمریکا را می‌خواهیم چه بکنیم؟ روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است. روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما می‌خواهیم چه کنیم؟ ‌آنها میل دارند که با ما رابطه داشته باشند. آنها احتیاج دارند که با ما رابطه داشته باشند. ما چه احتیاجی به آمریکا داریم
او افزود: «اینها فکر نمی‌کنند که در این دنیا یک معنویاتی موجود است. یک چیزی دیگری هم ما داریم…. این سناتوری که اعتراض کرده است به این اعدام اصلا نمی‌تواند ادراک کند این معنا را که غیر این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم است
همان روز دولت مهدی بازرگان جلسه اضطراری تشکیل داد و تحت فشار افکار عمومی و گروه‌های رادیکال تصمیم گرفت که رسما به آمریکا اعتراض کند. در یادداشت اعتراض‌آمیز وزارت خارجه ایران، قطعنامه سنا دخالت آشکار و غیرقابل انکار حکومت آمریکا در امور داخلی ایران اعلام شد.
بنا بر این یادداشت: «قطعنامه تعجب همه مردم حق‌طلب جهان را برانگیخته چراکه ریاکارانه در پوشش حقوق بشر از جنایتکارانی که بیش از نیم قرن اساسی‌ترین حقوق اولیه انسان‌ها را به بازیچه گرفته بودند و با قتل‌عام‌های متعدد مرتکب بزرگ‌ترین جنایت‌های شرم‌آور شدند، پشتیبانی می‌کند. چنین رویه‌ای نه با موازین حقوق بشر تطبیق می‌نماید و نه به نفع دوستی آمریکا و ایران می‌باشد
اعتراضات علیه «دخالت بی‌جای سنای آمریکا در امور داخلی ایران» تازه شروع شده بود. روز جمعه (چهارم خرداد) در تهران و شهرهای مختلف تظاهرات گسترده‌ای برگزار شد، از طرفداران جبهه ملی و حزب جمهوری اسلامی گرفته تا مجاهدین خلق و گروه‌های چپی دیگر به خیابان‌ها آمدند.
آیت‌الله منتظری آن روز به معترضان پیام داد: «آری، این همه انسان‌های شریف و بی‌پناه که در فلسطین و لبنان سال‌هاست به وسیله حمله‌های وحشیانه اسرائیل، عامل آمریکا، شهید می‌شوند گویا انسان نیستند و مشمول حقوق بشر نمی‌باشند، ولی امثال نصیری و هویدا و القانیان با این همه جنایتشان مورد ترحم سنای آمریکا واقع شده‌اند
ویکتور تامست، از دیپلمات‌های ارشد سفارت آمریکا در ایران که چند ماه بعد در ۱۳ آبان ۵۸ به گروگان گرفته شد، واکنش‌های گسترده به قطعنامه سنا را خوب به خاطر دارد.
او می‌گوید: «روحانیان دور و بر آیت‌الله خمینی به شدت عصبانی شدند. هر روز در بیرون سفارت تظاهرات برگزار می‌شد که بعضی از آنها ترسناک بود. انتظام از طرف دولت موقت به من و چارلز نس (کاردار) زنگ زد و گفت تا زمانی که اوضاع آرام نشده بهتر است (واتلر) کاتلر را به ایران نفرستید
سفیری که پایش به ایران نرسید
آقای کاتلر، به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که هرگز لحظه‌ای که ماموریت خطیر سفارت در جمهوری اسلامی ایران به او پیشنهاد شد را فراموش نمی‌کند.
آقای کاتلر می‌گوید: «با همسرم مشغول صرف ناهار بودم که رئیس بخش کارگزینی وزارت خارجه از واشنگتن زنگ زد. گفت‌‌‌‌ همان طور که اطلاع داری، تغییرات زیادی در ایران رخ داده و ما می‌خواهیم که شروع تازه و مثبتی با دولت بازرگان داشته باشیم. آیا حاضری به عنوان اولین سفیر آمریکا در جمهوری اسلامی نوپا به ایران بروی و سرپرستی تیم را بر عهده بگیری؟»
اعزام سفیر جدید از لحاظ دیپلماتیک بسیار مهم و در واقع یکی از خواسته‌های اصلی دولت بازرگان از واشنگتن بود، زیرا چنین کاری می‌توانست این پیام را بدهد که بزرگ‌ترین حامی محمدرضا شاه انقلاب را پذیرفته و در تعامل با آنها جدی است.
والتر کاتلر می‌گوید که پس از مشورت با همسرش ماموریت را پذیرفت. او به واشنگتن بر می‌گردد تا خودش را برای ماموریت ایران و دیدار احتمالی با آیت‌الله خمینی آماده کند که حبیب‌الله القانیان اعدام می‌شود و سنا واکنش نشان می‌دهد.
آقای کاتلر به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که لباس‌ها و لوازم شخصی مانند تیغ ریش‌تراش خود را پیشاپیش به تهران فرستاده بود تا وقتی رسید همه‌چیز مهیا باشد. او همچنین تعدادی از کارکنان وزارت خارجه را به پذیرش ماموریت ایران تشویق کرد تا در سفارت پرسنل کافی و تازه‌نفس داشته باشد.
او می‌گوید: «وقتی دولت ایران با آمدنم مخالفت کرد، به این دیپلمات‌ها زنگ زدم و گفتم که باید بدانید من فعلا به ایران نمی‌روم و شاید هرگز هم نروم. به خود شما بستگی دارد که می‌خواهید بروید یا نه. بعضی از آنها رفتند. دیپلمات‌های قابلی بودند، همه آنها (روز ۱۳ آبان ۵۸) به گروگان گرفته شدند
آقای کاتلر و مقامات آمریکایی که با آنها صحبت کرده‌ام، می‌گویند که بنا بر عرف دیپلماتیک پیش از معرفی سفیر، اول به طور محرمانه با کشور میزبان مشورت می‌شود و در این مورد دولت بازرگان ابتدا با سفیر شدن کاتلر موافقت کرده بود.
مقامات ایرانی چند روز بعد از بالا گرفتن اعتراضات اعلام کردند که کاتلر در زئیر و ویتنام سوابق «نامطلوب» و «امپریالیستی» دارد و رسما با ماموریت وی مخالفت می‌کنند.
بی‌شک ماجرای اعدام القانیان و قطعنامه سنای آمریکا به تنش و بی‌اعتمادی متقابل بین نظام نوپای جمهوی اسلامی و آمریکا دامن زد و تلاش‌های دولت‌های کار‌تر و بازرگان برای بهبود روابط را مختل کرد.
آن اعدام همچنین اقلیت یهودی در ایران را به شدت متاثر و وحشت‌زده کرد. در پی تیرباران رئیس سابق انجمن کلیمیان تهران، رهبران دینی و فعالان این جامعه در قم با آیت‌الله خمینی دیدار کردند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی سعی کرد که از مهمانان یهودی خود دلجویی کند. او تاکید کرد که حساب اقلیت یهودی را از «طایفه صهیونیست» جدا می‌داند.
آیت‌الله خمینی گفت: «آنها یهودى نیستند. آنها یک مردم سیاسى هستند که به اسم یهودى یک کارهایى را مى‏‌کنند. و یهودی‌ها هم از آنها متنفر هستند و همه انسان‌ها از آنها باید متنفر باشند
اما به نظر نمی‌رسد که اظهارات آیت‌الله خمینی از نگرانی‌های اعضای اقلیت یهودی کاسته باشد.
حمید صبی نیز می‌گوید: «فکر می‌کنم که اگر تصمیم داشتند که جامعه را بترسانند و وادار به مهاجرت بکنند از این کار (اعدام حبیب‌الله القانیان) کار بدتری نمی‌توانستند بکنند…بعد از انقلاب ۸۰ درصد جامعه ما مهاجرت کرد و آمد بیرون