اولین تیم فوتبال در ایران
اولین تاکسی های ایران
عفت تجاری اولین خلبان زن ایران در سال ۱۳۱۸
صدیقه روح انگیز در نقش دختر لر ، اولین فیلم ناطق ایرانی
اولین تیم پرسپولیس(تشکیل بعد از انحلال شاهین)
اولین و قدیمی ترین تصویر از تیم تاج (استقلال)
اولین پول کاغذی ایرانی/ اسکناس 5 ریالی دوران پهلوی
اولین ماشین پلیس ایران در سال 1321
اولین قطار در ایران
قدیمی ترین تصویر از حرم سید الشهداء در کربلا
قدیمی ترین تصویر از حضرت معصومه در قم
قدیمی ترین تصویر از حرم شاهچراغ در سال 1280 شمسی
یکی از اولین گواهینامه های رانندگی در سال 1307
اولین و قدیمی ترین موتورسیکلت جهان
قدیمی ترین تصویر از مقبره فردوسی در سال 1311
قدیمی ترین تصویر از دروازه قرآن شیراز
یکی از قدیمی ترین منوی های رستوران های ایران در سال 1270 شمسی
اولین تلفن همراه در ایران متعلق به ناصرالدین شاه
اولین اسکناس جعل شده در ایران
قدیمی ترین عکس از مقبره کوروش
قدیمی ترین تصویر از اعدام با طناب دار/عسگر خان/ شرور شیرازی/ 1290
اولین زن میلیونر ایران
اولین خیابان آسفالته تهران؛ خیابان الماسیه سال 1310
اولین تصویر گرفته شده از سی و سه پل اصفهان
یکی از اولین شناسنامه های ایرانی
اولین کودکستان ایران در سال 1317
تصاویر زیر متعلق به قدیمیترین آمبولانسی است که جمعیت هلال احمر در سالهای 1327 شمسی به بعد، استفاده میکرده است.
این آمبولانس بسیاری از قابلیتهای آمبولانسهای امروزی را
داراست و اکنون در حیاط ساختمان معاونت بهداشت، درمان و توانبخشی هلال احمر
به عنوان نماد خدمت خودنمایی میکند.
|
با نام او که آغاز و پايان هستي است او. گاهشماری از برخی وقایع اجتماعی و سیاسی ایران و جهان تا آیندگان بهتر امروزمان را بشناسند
Wednesday, February 11, 2015
اولینهای ایران!! بسیار جالب است...
کاهش شدید مصرف آب با دوش فضایی!!
کاهش شدید مصرف آب با دوش فضایی مهندس ایرانی
» سرویس: علمي و فناوري - علم و فناوري ايران
کد خبر: 93111809717
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۲
یک
مهندس ایرانی مقیم سوئد دوش فناوری پیشرفتهای را ابداع کرده که بیش از نود
درصد آب مورد استفاده را بازیافت کرده و پس از تصفیه سریع، آن را دوباره
به سردوش بازمیگرداند.
به گزارش
سرویس علمی ایسنا، مهرداد محجوبی، مخترع و مدیرعامل شرکت Orbital Systems،
سازنده این محصول در سوئد همچنین با پروژه ماموریت مریخ ناسا در حال همکاری
است.
این محصول موسوم به «دوش
آینده» آب را بجای هدر رفتن در چاه، جمعآوری کرده و آن را تا درجه قابل
نوشیدن تصفیه میکند. این امر باعث کاهش نود درصدی مصرف آب و کاهش هشتاد درصدی
مصرف انرژی میشود.
در ایستگاه فضایی بینالمللی نیز، تقریبا تمام فاضلاب مجددا بازیافت شده و محیطی تقریبا خودکفا را برای فضانوردان ارائه میکند.
جرقه
ساخت دوشهای کم مصرف با این سوال در ذهن مهرداد محجوبی زده شد که در
شرایطی که فضانوردان میتوانند ماهها بدون دسترسی به آب تازه با بازیافت
آب در فضاپیمای خود نیازشان به آب آشامیدنی و شستوشو را تامین کنند، چرا
از این ایده در زمین استفاده نکنیم؟ در واقع ایده پشت این طرح، یک سیستم
پیشرفته تصفیه است که آب مصرفی حین شستوشو را بازیافت میکند.
این
سیستم، مشابه دوشهای فضایی، یک سیستم مدار بسته است. آب گرمی که در دوش
گرفتن مورد استفاده قرار گرفته پس از تخلیه در سوراخ فاضلاب، بلافاصله با
استفاده از تکنیکهای نانوفناوری به آب آشامیدنی کاملا پاک و استاندارد
تصفیه میشود و در حالی که کماکان گرم است به دوش منتقل شده و پس از کمی
گرم کردن مجدد دوباره استفاده میشود.
این گرم ماندن آب خود به کاهش چشمگیر مصرف انرژی منجر خواهد شد.
یک
دوش هشت دقیقهای با این فناوری از کمتر 1.3 گالن آب استفاده میکند در
حالیکه بطور استاندارد این میزان با دوشهای عادی 18 گالن است.
همچنین سرعت جریان آب در این دوش پنج گالن در دقیقه است که بسیار بالاتر از میزان 2.2 گالنی دوشهای امروزی است.
دوش آینده در حال حاضر در چند هتل و تاسیسات استخر مورد استفاده قرار گرفته است.
قیمت
این دوش بسته به نوع آن 3629 دلار و 4537 دلار است اما شرکت سازنده بر این
باور است که این فناوری سالانه 320 دلار در مصرف آب صرفهجویی خواهد کرد.
محجوبی،
طرح اولیه دوشهای فضایی را زمانی که در حال تحصیل در رشته طراحی صنعتی در
دانشگاه لوند سوئد بود مطرح کرد و در قالب بخشی از یک پروژه مشترک با مرکز
فضایی جانسون ناسا دنبال شد که با هدف پیشبرد طرحهای مفهومی کمک کننده به
ماموریتهای سرنشیندار ناسا در حال اجراست.
انتهای پیا
حماقتهای حاکمیت و برباد دادن اموال ملت!
دویچه
بورس، شرکت اداره کننده بازار بورس فرانکفورت با یک دعوای حقوقی در آمریکا
مواجه است که به رابطه یکی از شرکتهای وابستهاش با بانک مرکزی ایران
مربوط میشود.
به
گزارش رویترز، اسناد قضایی نشان می دهد که صدها تن از اعضای خانواده
سربازانی که در سال ۱۹۸۳ در انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت کشته
شدند، خواهان دسترسی به یک میلیارد و ۷۰۰ میلیارد دلار اموال متعلق به بانک
مرکزی ایران هستند که توسط شرکت کلیرستریم، وابسته به دویچه بورس، در
لوکزامبورگ نگهداری میشود.
ایران
متهم است که از طریق حزب الله لبنان انفجار سال ۱۹۸۳ را ترتیب داده و به
همین دلیل یک دادگاه آمریکایی ایران را به پرداخت ۲ میلیارد و ۶۵۰ میلیون
دلار غرامت به بازماندگان قربانیان انفجار محکوم کرده است. شرکت کلیرستریم
یک شرکت ارائه کننده خدمات مبادلات مالی است که مقر آن در لوکزامبورگ است.
این
شرکت در سال ۲۰۱۳ پذیرفت که یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار از اموال بانک
مرکزی ایران را که در حساب هایش در آمریکا بود، در اختیار شاکیان قراردهد.
دعوای
حقوقی جدید بویژه از این جهت قابل توجه است که نشان خواهد داد آمریکا تا
چه حد میتواند شرکتها و موسسات اروپایی را مجبور به تن دادن به احکام
قضایی خود کند.
سیا(CIA) و دولت انقلاب
سیا(CIA) و دولت انقلاب
شهریور سال
۱۳۵۹ که عراق به ایران حمله کرد، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه پیشین ایران و
سردبیر وقت روزنامه کیهان، به غیر از قلم،
سلاح دیگری نداشت. قلم او از فردای آغاز جنگ «اربابان
آمریکایی و صهیونیست» صدام حسین را نشانه گرفت که به گفته آقای یزدی، «از
بدو پیروزی انقلاب اسلامی، توطئه و تحریک علیه جمهوری
اسلامی ایران» را آغاز کرده بودند.
وزیر خارجه پیشین ایران در حالی آمریکا را از «بدو انقلاب» به توطئه متهم میکرد که یک مامور مخفی سازمان سیا و کاردار آمریکا
در تهران پیشتر از طرف واشنگتن برای وی درباره نقشه جنگی عراق اطلاعات نظامی آورده بودند.
مامور کهنه کار سیا که به فارسی هم تسلط داشت، جورج کیو نام دارد. کیو در دوران حکومت شاه سالها به عنوان دیپلمات در تهران فعالیت
داشت و بسیاری از مخالفان ملی گرای شاه را از نزدیک میشناخت.
آقای کیو به
بیبیسی فارسی میگوید که وقتی در ماه مهر سال ۵۸ به تهران رفت و درباره
تدارکات نظامی عراق در مرز ایران به آقای
یزدی و عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر خبر داد، آقای
امیرانتظام هشدار را جدی گرفت، ولی از ابراهیم یزدی شنید که عراق جرات
حمله ندارد.
حدود سه هفته بعد از آن دیدار، جوانان رادیکالی که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» نام نهاده بودند از در و دیوار سفارت
آمریکا بالا رفتند و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند.
به فاصله یک
روز، اعضای دولت بازرگان از جمله آقای یزدی که گروههای مذهبی تندرو و
چپهای رادیکال آنان را به سازش با «امپریالیسم
جهانی» متهم کرده بودند، از عرصه قدرت کنار زده شدند.
اطلاعات محرمانه سیا درباره تدارکات نظامی عراق هم متعاقبا زیر هیاهوی
گروگان
گیری و خرابیهای جنگی خانمانسوز به فراموشی سپرده شد.
اما روشن شدن
ماجرای هشدار آمریکا به ایران درباره مقاصد نظامی صدام میتواند به چند
دلیل مهم باشد: جنگ هزینههای جانی و مالی
سنگینی برای مردم ایران به بار آورد؛ از طرفی، مقامات
ارشد دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی هم در این ماجرا به سهل انگاری در
برابر
خطر عراق متهم شدند؛ دریافت اطلاعات از آمریکا همچنین با
دستگیری و حبس عباس امیرانتظام، قدیمیترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی،
ارتباط مستقیم دارد.
در واقع،
رایزنیهای پشت پرده برای دریافت اطلاعات از آمریکا و از جمله تماس با جورج
کیو بود که بعد از اشغال سفارت در ۱۳ آبان
۵۸، اتهام جاسوسی را برای آقای امیرانتظام به ارمغان
آورد. علی رغم دفاع شخص نخست وزیر از معاونش در دادگاه، عباس امیرانتظام در
نهایت ۳۶ سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذراند.
آقای
امیرانتظام به سوالاتم درباره این ماجرا پاسخ داده است، ولی با وجود ارسال
سوالهایم برای یکی از بستگان نزدیک آقای یزدی
در آمریکا برای مطرح شدن با وی، هنوز پاسخ مستقیمی از او
دریافت نکردهام و روایت و نظر او را از نوشتهها و گفتههایش در جاهای
دیگر نقل میکنم.
«یک بار بود و تمام شد؟»
درخواست
دریافت اطلاعات درباره «دشمنان ایران» را دولت بازرگان در فاصله کوتاهی پس
از پیروزی انقلاب به آمریکا میدهد. با انحلال
ساواک، ایران در عمل سازمان امنیتی موثری نداشت،
بنابراین دولت انقلابی برای کسب اطلاعات به آمریکا و حتی شوروی متوسل شده
بود.
آن طور که ابراهیم یزدی بعدها توضیح داده است، روسها به ایران اطلاعات ندادند. به گفته او، اطلاعات آمریکاییها هم ارزشی نداشت
زیرا آنها قصد داشتند ایران را به بازی بگیرند. آقای یزدی
تاکید میکند: «شرایط ایران هم طوری نبود که ما وارد این بازی شویم. به همین دلیل همان یک بار بود و تمام شد.»
اما شواهد و
مدارک حاکیست که آمریکاییها همان یک بار و فقط در مورد عراق نبود که به
دولت بازرگان اطلاعات دادند. بنا بر اسناد
وزارت خارجه آمریکا که به تازگی از حالت طبقه بندی بیرون
آمده، واشنگتن دست کم در یک مورد از «افزایش مداخلات شوروی» در امور داخلی
افغانستان به طرف ایرانی گزارش داده بود.
چارلز نس، کاردار سفارت آمریکا در تهران، در اردیبهشت ۵۸ به واشنگتن نوشت: «ارائه اطلاعات مفید میتواند در بلندمدت به برقراری
دوباره روابط رسمیتر با سازمان اطلاعاتی آینده ایران منجر شود.»
به نظر
میرسد آمریکا امیدوار بوده که «روابط رسمیتر با سازمان اطلاعاتی آینده
ایران» بتواند روزی مراکز شنود الکترونیکی بسیار
پیشرفته سازمان سیا که در زمان حکومت شاه، در نواحی مرزی
کبکان (خراسان) و بهشهر (مازندارن) علیه شوروی نصب شده بود، را فعال
کند.
به همین
خاطر، در تابستان ۵۸ یک مقام ارشد سیا به نام رابرت ایمز به ایران سفر کرد و
در روز ۳۱ مرداد درباره اوضاع منطقهای به
آقایان بازرگان، امیرانتظام و یزدی گزارش ارایه کرد.
حدود دو ماه بعد از سفر ایمز، واشنگتن، دوست و همکار قدیمی وی، جورج کیو را
با اسرار نظامی صدام حسین به تهران فرستاد.
ماموریت پرمخاطره
در بعضی از اسناد سیا که بعد از اشغال سفارت در روز ۱۳ آبان ۵۸ کشف و منتشر شد، از کیو با نام مستعار «ایدلسیک» یاد شده است. اما
در مکاتبات وزارت خارجه آمریکا نام واقعی وی دیده میشود.
آقای کیو میگوید در مهر ۵۸ با پاسپورت دیپلماتیکی که به نام واقعیاش صادر شده بود، از واشنگتن به فرانکفورت آلمان رفت و از آنجا
عازم تهران شد. او قصد نداشت مدت زیادی در تهران باقی بماند.
کیو میگوید: «طوری برنامه ریزی کرده بودیم که من هر چه زودتر ایران را ترک کنم. میدانستیم خیلیها در ایران بدشان نمیآید دستشان
به من برسد. نگرانی اصلی ما سازمان مجاهدین خلق بود که اگر خاطرتان باشد آن زمان در عرصه سیاسی ایران فعال بودند.»
جورج کیو در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی سالها به عنوان دیپلمات در تهران کار میکرد. او میگوید تیم عملیاتی مجاهدین خلق یک
بار تلاش کرده بود در حوالی کاخ نیاوران ترورش کند اما او موفق میشود فرار کند و به داخل کاخ شاه پناه ببرد.
کیو در حالی به ایران فرستاده شد که اوضاع کشور به شدت متشنج بود؛ به خصوص در کردستان و کرمانشاه که مخالفان مسلح و نیروهای حزب
دموکراتیک کردستان آنجا با ارتش و سپاه درگیری نبرد خونینی بودند.
مقامات
ایرانی در موضع گیریهای رسمی خود آمریکا و اسرائیل را مسوول اصلی
ناآرامیها میدانستند. عباس آقازمانی(ابوشریف) فرمانده
عملیاتی سپاه میگفت آنهایی که پاسداران را در سردشت
«سر بریده بودند»، ایرانی، کرد یا کمونیست نبودند بلکه «جاسوسان و
خودفروختگان
آمریکا و اسرائیل بودند.»
صادق
قطبزاده، رئیس رادیو تلویزیون ملی نیز دستان نهان بریتانیا را پشت
ناآرامیها میدید. او گفته بود: «هیچگاه نقش جنایتکاران
انگلستان را در این جریانات فراموش نکنید. اینها کم
خیانت نکردهاند و با سابقه فراماسونری که دارند هر روز مشغول توطئه
هستند.»
در یک چنین
شرایطی بود که واشنگتن مأمور کهنه کار سیا را با اسرار جنگی بزرگترین دشمن
منطقهای ایران(یعنی عراق) به تهران اعزام
میکند، غافل از آنکه حکومت نوپای جمهوری اسلامی بیشتر
نگران دشمنان داخلی یا کودتای ارتش بود تا تهدیدات خارجی مانند صدام حسین.
تلاش برای دیدار با چمران
جورج کیو امیدوار بود مصطفی چمران، وزیر دفاع، یا مهدی بازرگان، نخست وزیر را ملاقات و اطلاعاتش درباره تدارکات جنگی عراق را با
آنها در میان بگذارد، ولی چمران برای جنگ با نیروهای حزب دموکرات کردستان به غرب کشور سفر کرده بود. کیو میگوید که مهدی بازرگان هم غایب بود. به گفته او: «بازرگان آن روز داشت به حسن نزیه (سرپرست پیشین شرکت ملی نفت) و خانوادهاش
کمک میکرد از ایران خارج شوند.»
بنابراین فقط
دو مقام ارشد دولت موقت در دسترس بودند: ابراهیم یزدی و عباس امیرانتظام.
آقای امیرانتظام در آن دوران سفیر ایران
در سوئد و کشورهای اسکاندیناوی بود ولی چون پیشتر از طرف
نخست وزیر مسوول تماس با آمریکاییها شده بود و با جورج کیو تماس داشت،
برای شرکت در جلسه ۲۴ مهرماه به تهران آمد.
در آن جلسه، سه آمریکایی حضور داشتند: بروس لینگن(کاردار)، جورج کیو و یک کارشناس نفتی سیا به نام ران اسمیت.
کیو میگوید: «زمان زیادی را با بروس(لینگن) صرف کرده بودیم تا ببینیم چه مواردی را باید به آنها بگوییم. در جلسه، ران اسمیت
اول از همه گزارش (درباره منابع انرژی شوروی) را داد و رفت؛ او فورا از ایران خارج شد.»
به گفته جورج کیو، باقی آن نشست به موضوع خطر عراق و تدارکات جنگی صدام حسین اختصاص داشت و مخاطبان ایرانی اطلاعات خوب با جزئیات
زیاد دریافت کردند.
کیو میگوید:
«عراقیها مانور تمرکز نیرو در مرزهای جنوبی ایران برگزار میکردند تا
حساب کنند چقدر طول میکشد برای حمله نیروهای
لازم را آماده کنند. چند مرتبه این کار را تمرین کرده
بودند. همچنین، اطلاعات دیگری درباره نقشه جنگی عراقیها و اهداف اولیه
آنها
به ما رسیده بود. آنها امید داشتند آبادان را تصرف
کنند.»
او میافزاید: «مرحله اول، حمله به خرمشهر بود با این هدف که بعد آبادان را هم تصرف کنند که عملیات بزرگ آنها به حساب میآمد.
عراق نقشههای بلندپروازانهای داشت و میخواست بخشهای وسیعی از جنوب غربی ایران را اشغال کند.»
جورج کیو همچنین میگوید به طرف ایرانی درباره برنامه سازمان اطلاعات ارتش عراق برای آموزش و تجهیز گروه «جبهه تحریر عربستان»
که در استان خوزستان فعال بود، اطلاعات داده بود.
او
میافزاید: «به آنها گفتیم اطلاعات موثقی دریافت کردهایم که عراق روند
کنار زدن افسران ارشد ارتش ایران را زیر نظر دارند.
آنها میخواهند صبر کنند تا این روند ادامه پیدا کند و
به جایی برسد که فقدان رهبری در ارتش باعث شود که ارتش توان مقاومت در
برابر حمله را نداشته باشد.»
«یزدی گفت: جرات نمیکنند حمله کنند»
جورج کیو میگوید عباس امیرانتظام هشدار درباره مقاصد عراق را جدی گرفت و از اطلاعاتی دریافتی نگران شد، اما ابراهیم یزدی حرفی
زد که او هیچ وقت فراموش نمیکند.
آقای کیو میگوید: «یادم هست بعد از اینکه گزارش را دادیم یزدی گفت جرات نمیکنند حمله کنند.»
سندی که از آن دیدار منتشر شده نیز از بدبینی ابراهیم یزدی به نیات آمریکاییها حکایت دارد. بنا بر این گزارش، آقای یزدی «اعتقاد تزلزل ناپذیر» داشت که آمریکا و اسرائیل در شورش کردهای ایرانی دست داشتهاند، اتهامی که
طرف آمریکایی قویا رد کرده بود. ابراهیم یزدی چندی پیش دریافت اطلاعات نظامی در مورد عراق را تایید کرد ولی گفت اطلاعاتی که کیو آورده بود ارزشی نداشت که جدی
گرفته شود.
او گفته است: «اطلاعات ما از آمادگی عراق برای حمله نظامی بیشتر از چیزی بود که کیو داد، چون از کانالهای مختلف اطلاعات به ما
میرسید.»
به گفته آقای
یزدی، هلیکوپترهای صدا و سیمای خوزستان تحرکات ارتش عراق را زیر نظر
داشتند و «افسران شیعه عراقی که در عراق بودند،
با ترتیبی که داده شد به دیدار آقای دکتر علی شمس، سفیر
ایران در کویت، میرفتند و گزارش فعالیتهای ارتش را به او میدادند.»
او میافزاید: «بلافاصله بعد از جلسه با جورج کیو، من و مهندس بازرگان و امیرانتظام نشستیم و سه نفری اطلاعات ارایه شده کیو را
بررسی کردیم. جمع بندی این بود که اطلاعاتی که آمریکاییها دادند برای ما تازگی ندارد.»
وقتی این اظهارات آقای یزدی را با جورج کیو مطرح کردم گفت: «یزدی دارد به این حرف واکنش نشان میدهد که یعنی آمریکاییها ماهها
قبل به شما گفته بودند که عراق میخواهد حمله کند و شما هیچ کاری نکردید؟»
هنری پرکت،
رئیس وقت بخش ایران وزارت خارجه آمریکا که چند روز بعد از سفر کیو به
ایران، وارد تهران شد تا به مقامات ایرانی درباره
ورود قریب الوقوع شاه به نیویورک خبر بدهد، میگوید که
ابراهیم یزدی هیچگاه درباره گزارش اطلاعاتی جورج کیو با وی صحبتی نکرد.
او میگوید: «یزدی را دو بار ملاقات کردم. او درباره گزارشهای جورج کیو و ایمز حرفی نزد. آن گزارشها در ذهنشان ثبت نشده بود.
چیزی نبود که مهمش بدانند. آنها به شدت درگیری مسائل داخلی بودند.»
البته آقای
یزدی مانند سایر اعضای دولت موقت بعد از جریان گروگان گیری دیپلماتهای
آمریکایی استعفا داده بود، بنابراین در زمان
آغاز جنگ سمت دولتی نداشت. عباس امیرانتظام نیز به اتهام
ارتباط با آمریکا دستگیر شده بود و تحت بازجویی قرار داشت.
آقای امیرانتظام در گفتگو با بیبیسی فارسی اطلاعات دریافتی درباره عراق را مهم دانسته است. او همچنین اختلاف نظر خود با ابراهیم
یزدی را تایید میکند.
عباس
امیرانتظام میگوید: «در مورد عراق گفتند دولت عراق سپاه خودش را از مغرب
آورده به طرف مشرق در مرز ایران قرار داده و احتمالا
خیال حمله به ایران را دارد… من فکر کردم در شرایطی که
اوضاع خیلی قمر در عقرب و بل بشوست، صدام به ایران حمله خواهد کرد، ولی
یزدی معتقد بود صدام این کار را نخواهد کرد. به همین
دلیل اختلاف بین ایشان و من وجود داشت.»
عباس امیرانتظام میگوید که اطلاعاتی دریافتی از آمریکاییها را به شخص نخست وزیر منتقل میکرده است. به گفته وی: «آقای بازرگان
در تماسهایی که با آقای خمینی داشت این اطلاعات را به ایشان منتقل میکرد.»
مشخص نیست که
نخست وزیر ایران اطلاعات تحرکات نظامی عراق را هم به آیت الله خمینی منتقل
کرده بود یا نه. حتی اگر آن اطلاعات منتقل
شده باشد، باز هم روشن نیست رهبر ایران و حلقه قدرت
نزدیک به وی، که با مهدی بازرگان و هوادارنش در نهضت آزادی اختلافات اساسی
داشتند، آن اطلاعات را چطور تجزیه و تحلیل میکردند و
آنها را اصلا جدی میگرفتند یا نه.
فرستاده واشنگتن اما تاکید دارد دو مقام ایرانی که وی خطر عراق را به آنها گوشزد کرده بود، از تدارکات جنگی صدام بیخبر بودند.
او میگوید: «روز بعد که انتظام را دوباره دیدم متوجه شدم نه فقط از برنامه جنگی عراق چیزی نمیدانستند بلکه از توانایی ارتش ایران
در جمع آوری اطلاعات هم کاملا بیخبر بودند. او اصلا در مورد اسم آیبکس یا تواناییاش چیزی نشنیده بود.»
آیبکس اسم رمز برنامه شنود و جاسوسی الکترونیک ارتش ایران در مرز عراق بود که شاه ۵۰۰ میلیون دلار صرف توسعه آن کرده بود. اطلاعات
نظامی به دست آمده از آیبکس در اختیار سیا نیز قرار میگرفت.
عباس امیر انتظام در گفتگو با بیبیسی فارسی تایید کرد که خبر نداشته ارتش از دوران حکومت شاه در مرز عراق چنین برنامه جاسوسی
پیشرفتهای داشته است.
آیبکس
روز شنبه ۶ شهریور ۵۵ حدود ساعت ۶:۴۵ دقیقه صبح سه آمریکایی به نامهای ویلیام کاترل، رابرت کرون گارد و دونالد اسمیت در منطقه
تهران نوی پایتخت ترور میشوند.
بنا بر گزارش
مطبوعات ایران، یک فولکس واگن قرمز در تقاطع هاتف - خیام راه را بر ماشین
سواری آنان میبندد. خودروی دیگری هم زمان
از پشت راه فرار را مسدود میکند. مهاجمان بلافاصله سه
آمریکایی را به رگبار میبندند و به سر هر یک یک تیر خلاص هم میزنند، ولی
با راننده ایرانی آنان کاری نداشتند.
دولت ایران بلافاصله «مارکسیستهای اسلامی» را مسوول معرفی کرد. همان روز در واشنگتن مقامات اعلام میکنند که سه شهروند عادی
آمریکا در یک طرح پژوهشی الکترونیک «شرکت راکول اینترنشنال» کار میکردند.
بعدها اما معلوم شد که آن سه پیمانکار بخشی از پروژه آیبکس بودند که سنگ بنای آن حدود دو سال قبل، به دستور شاه ایران و با همکاری
سیا گذاشته شده بود.
جورج کیو از دوران آخرین ماموریتش در تهران به خوبی با تواناییهای آیبکس آشنا بوده و میگوید: «۹۰ درصد آیبکس بر عراق متمرکز
بود. یکی از ایستگاههای شنود زمینیاش در ایلام بود.»
به گفته وی،
دو ایستگاه زمینی آیبکس، ارتباطات مخابراتی ارتش عراق را شنود میکرد. در
این برنامه، سه فروند هواپیمای ترابری سی-۱۳۰
نیز در نزدیکی مرز عراق پرواز و سیگنالهای مخابراتی
ارتش عراق را جمع آوری و تا کیلومترها در داخل خاک عراق عکس برداری
میکردند.
جورج کیو
میگوید که به مقامات ایرانی پیشنهاد کرده بود که برای زیر نظر گرفتن
تدارکات جنگی صدام، آیبکس را دوباره فعال کنند،
به خصوص که فرمانده پیشین آیبکس، سرتیپ عصرجدید، هنوز در
ایران بود و ارتش بدون کمک مشاوران آمریکایی هم میتوانست آن مراکز شنود
را فعال کند.
سرتیپ عبدالله عصر جدید یکی از ۴۵ افسر ارشدی بود که به دستور سرلشگر ولی الله قرنی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی
انقلاب، در روز یکم اسفند ۵۷ بازنشسته شد.
از قضای روزگار، عباس امیرانتظام چند سال پس از آنکه به خاطر تماسهایش با جورج کیو و دریافت اطلاعات در مورد آیبکس به حبس ابد
محکوم شد، در زندان سرتیپ عصرجدید را میبیند.
آقای انتظام
در مورد سرتیپ عصرجدید به بیبیسی فارسی میگوید: «افسر خلبان بودند. مرد
بسیار متین و آزادهای بودند… مرد بسیار
خوش خطی بود. توی بند خود ما بود. تمام کتیبههایی که
برای محرم روی دیوار مینوشتند ایشان با خط خودشان مینوشتند. خط فوق
العادهای
داشتند.»
آقای انتظام میگوید حداقل دو سال با سرتیپ عصر جدید در بند سوم زندان قزل حصار، جایی که در آن زندانی سیاسی، نظامی و مجرمان عادی
در کنار هم نگه داشته میشدند، در حبس بوده اما در محیط زندان هرگز در مورد فعالیتهای گذشته او صحبت نکردند.
چرا جورج کیو؟
در آمریکا از
جورج کیو به عنوان یکی از باتجربه ترین و مطلعترین ماموران فارسی زبان
سیا یاد میشود. این فارغ التحصیل دانشگاه
پرینستون یک بار بین سالهای ۱۳۳۷ - ۱۳۴۲ و بار دیگر بین
سالهای ۱۳۵۲ - ۱۳۵۵ به عنوان دیپلمات سفارت آمریکا در تهران کار میکرد.
او به بیبیسی فارسی میگوید که در دوران ماموریت اول خود با مخالفان شاه در نهضت مقاومت ملی از جمله با مهدی بازرگان، حسن نزیه
و عباس امیرانتظام آشنا شده بود.
آقای کیو میگوید که وظیفهاش جمع آوری اطلاعات و زیر نظر گرفتن گروه بازرگان بود که به گفته وی: «تنها گروهی در داخل جبهه ملی
بود که با قم و یک حجت الاسلامی به نام روح الله خمینی مرتبط بودند.»
به گفته آقای
کیو: «در آن دوران یکی از نگرانیهای سفارت، توانایی گروههای مخالف یا
مخالفان بالقوه شاه بود. به عبارت دیگر، نگران
ثبات رژیم بودند. بنابراین بسیاری از اقدامات سفارت زیر
نظر گرفتن عناصر متعدد جبهه ملی بود. ماموریت خاص من گروه بازرگان بود.»
او میافزاید: «انتظام را خوب میشناختم. حسن نزیه را هم میشناختم. سال ۱۹۶۱ (۱۳۳۹ شمسی) یزدی میخواست برای مطالعه پزشکی به
آمریکا سفر کند، در میهمانی خداحافظیاش بودم.»
کیو میگوید با ابراهیم یزدی به اندازه عباس امیر انتظام یا حسن نزیه آشنا نبوده، اما او را هم از دور میشناخت.
او میگوید: «من تحت تاثیر انتظام قرار گرفته بودم. خیلی باهوش بود. بلندپروازیهای سیاسی داشت. وقتی که برای ادامه تحصیل به آمریکا
رفت تماس ما قطع شد.»
به خاطر
مراودات و آشناییهای گذشته بود که وقتی مهدی بازرگان نخست وزیر شد، مقامات
وزارت خارجه آمریکا جورج کیو را وارد روند
تعامل با حکومت نوپا کردند، اما در فضای بحرانی و به طور
فزاینده ضدآمریکایی آن زمان ایران، اعزام جورج کیو به تهران شاید بهترین
راه تعامل با دولت انقلابی نبوده باشد.
جان لیمبرت، یکی از دیپلماتهای آمریکایی که روز ۱۳ آبان به گروگان گرفته شد، میگوید که کارکنان ایرانی سفارت کیو را میشناختند.
او میگوید:
«میدانستند کیست. معلوم بود که خبر در تهران میپیچد که همچین آدمی اینجا
آمده. مخصوصا که همزمان بود با ورود شاه
به آمریکا. ماندنش نه به صلاح سفارت بود نه به صلاح خودش
بود. به کاردار گفتم که به نظر بنده وجود همچنین شخصی در این شرایط حساس
در تهران به صلاح ما نیست.»
کیو روز ۲۹
مهر ۵۸ ایران را ترک میکند. او با خندهای معنی دار میگوید که اگر در
فرودگاه مهرآباد به یک مامور ۱۰ دلار رشوه نمیداد،
شاید شناسایی و دستگیر شده بود.
جورج کیو
میگوید: «وقتی به فروگاه رسیدم یک اتاق بزرگ بود که همه را به طور کامل
آنجا مورد بازرسی قرار میدادند. من پاسپورت
دیپلماتیک داشتم. نگهبانی دم در بود که به کسی اجازه
نمیداد قبل از بازرسی از اتاق خارج شود. یک اسکناس ۱۰ دلاری وسط پاسپورتم
گذاشتم و رفتم پیشاش. به فارسی گفتم فلانی گفته که
مستقیم بیام پیش شما. پول را برداشت و در را باز کرد که بروم.»
آقای کیو اما
سالها بعد یک بار دیگر هم بیسر و صدا به تهران سفر میکند؛ این بار در
روز ۴ خرداد سال ۶۵ به همراه مک فارلین،
مشاور امنیت ملی رونالد ریگان و چهار نفر دیگر از جمله
یک دستیار ارشد شیمون پرز، نخست وزیر وقت اسرائیل، که برای فروش تسلیحات
در قبال آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان به تهران
رفتند، ماجرایی که بعد از افشا شدن به ماجرای ایران- کنترا معروف شد.
بمب ساعتی احمدینژاد در اقتصاد روحانی
بمب ساعتی احمدینژاد در اقتصاد روحانی
اقتصادي
كه امروزه شاهد آن هستيم، اقتصادي دلالی مبتني بر سفته بازي، ربا خواري و
سودهاي باد آورده و بزرگي است كه از زد و بند حاصل ميشود نه از تلاش.
اقتصادی که به كار و تلاش، خلاقيت و نو آوري پاداش نميدهد.
هر
سال جنجال گستردهاي درباره بودجه صورت ميگيرد و انرژي زيادي براي برنامه
بودجه صرف ميشود، در حالي كه محل هزینه 70 درصداين بودجه مشخص است دولت
قبل براي دورههاي بعدی رقابت خود 8 سال منابع کشور را گروگان منافع كوته
بينانه خود قرار داد و حتي منابع دولتهای بعدي را براي انتخابات مصرف كرد
دولت نهم و دهم هيچ برنامهاي براي حركت به سمت هدفهایي که در سند چشم
انداز تعريف شده بود نداشتند و بدون برنامه و كوركورانه با تاييد مجلس
بودجه گرفتند 50 درصد نهادهاي اقتصادي کشور به حكم قانون ماليات پرداخت
نميكنند، مانند آستان قدس رضوي، يا نهادهاي نظاميو انتظامي، درحالي كه
در فعاليتهاي اقتصادي حضور دارند.
به
گزارش قانون، قیمت نفت در چند ماه گذشته به شدت سقوط کرده و از حدود ۱۱۰
دلار در هر بشکه به زیر پنجاه دلار رسیده است. هر چند اخیرا قیمت نفت رو به
افزایش گذاشته، اما کارشناسان پیش بینی ميکنند، اين قیمت بین 30 الی 40
دلار تثبیت شود.اين سقوط قیمت، برای بودجه متکی به نفت کشور، نگران کننده
بود و بار دیگر بر حرارت بحث چگونگی تامین منابع بودجه و مشکلات اقتصادی
دولت افزود. حسین راغفر، اقتصاد دان و استاد دانشگاه الزهرا اما اين همه
نگرانی و بحث در باره بودجه را جنجالی بی مورد و نقش قیمت نفت در تغییر
شریط اقتصادی کشور را کمرنگ ميداند.
«قانون»
با اين استاد اقتصاد درباره دیدگاههای او حول مسئله بودجه و مشکلات
اقتصادی پیش روی دولت، گفت و گو کرده است، که در ادامه ميخوانید.
کاهش
قیمت نفت، نگرانیهایی را برای تامین بودجه کشورايجاد کرده، به نظر شما
دراين شرایط دولت با چه مشکلاتی رو به روست و باید از چه راهکارهایی
استفاده کند؟
بودجه
بايد يك برش يك ساله از يك برنامه بلندمدت باشد، اما متاسفانه تا كنون
چنين نبوده است، بهويژه زماني كه دولت نهم و دهم بر سر كار بودند،
برنامهريزي را به طور كلي امري زايد تلقي ميکردند. برنامه چهارم توسعه را
به طور كامل ناديده گرفتند و برنامه پنجم نيز عملا مجموعهاي از شعارهاي
بسيار كلي بودكه به عنوان برنامه كارايي لازم را نداشت و بودجه در سالهاي
دولت نهم و دهم معنا و مفهوم خود را از دست داد.
بودجه
در کشور كاركرد توسعهاي ندارد. يك ماشين بزرگ به نام دولت با تعداد قابل
توجهي وزارتخانه و بدنهاي بسيار بزرگ از نيروي انساني وجود دارد،اين
افراد حقوق و دستمزد ميخواهند كه خوداين بالغ بر 70 درصد بودجه كشور را
ميبلعد، مابقی بودجه هم به طور عمده در بخشهاي ديگري مانند يارانهها و
فعاليتهايي كه كمتر نقش توسعهاي دارد، هزینه ميشود . بنا براين بودجه
مدتهاست كه كاركردي كه از آن انتظار ميرود راايفا نميكند. بايد بين نقش
توسعهاي بودجه و نقش تامين مالي براي اداره دستگاه بزرگ دولت تمایز قائل
شد.
هر
سال جنجال گستردهاي درباره بودجه صورت ميگيرد و انرژي زيادي براي برنامه
بودجه صرف ميشود، در حالي كه محل هزینه 70 درصداين بودجه مشخص است.
بااين حساب تمامي برنامه ريزيها تنها براي 30 درصد از بودجه کشور است؟
عمده 30 درصد باقيمانده نيز صرف يارانه و مواردی ميشود که تعیین شده و مشخص است. بخش جزيي از بودجه هم صرف عمران ميشود كه خود عمران نيز تنها بخشي از توسعه بوده و فعاليتهاي توسعهاي به فعاليتهاي عمراني محدود نميشود. بنا براين، سوال اصليتراين است که وظیفه دولت چیست؟
بااين حساب تمامي برنامه ريزيها تنها براي 30 درصد از بودجه کشور است؟
عمده 30 درصد باقيمانده نيز صرف يارانه و مواردی ميشود که تعیین شده و مشخص است. بخش جزيي از بودجه هم صرف عمران ميشود كه خود عمران نيز تنها بخشي از توسعه بوده و فعاليتهاي توسعهاي به فعاليتهاي عمراني محدود نميشود. بنا براين، سوال اصليتراين است که وظیفه دولت چیست؟
اين سوال جدي تر است. به عقيده من ما درايران به كل دولت نداريم. چون دولت وظايف و كاركردهايي مشخص در همه جاي دنيا دارد. پيش از شكل گيري دولت مدرن درايران درباری وجود داشت كه نيازمند منابع برای تامين هزينههاي دربار، حرمسرا و قشون براي حمايت از دربار بود و دولتي وجود نداشت. دولت مدرن، دولتی است که توانایی پاسخگويی به نيازهاي جامعهاي بسيار پرتحول در زمان حال و آینده را دارد واين مستلزم داشتن يك بينش روشن نسبت به آينده تحولات دنيا، علم و تكنولوژي است. چنین دولتی باید بتواند منابع خود را به سمتی سوق دهد كه موجبات ثبات سياسي، اقتصادي و اجتماعي جامعه در آینده فراهم شود. اما درايران سالهاي طولاني به ویژه در سالهای بعد از جنگ تحميلي شاهد بروز مشكلات متنوعي هستيم كه با گذشت زمان بر هم انباشت شده و هر روز بر پیچیدگی آن افزوده ميشود. مشكلات مانند موجوداتي زنده هستند كه متحول ميشوند و در آینده با مشکلی پیچیده تر رو به رو خواهیم شد. دولتي كه نميتواند مشكل امروز خود را حل كند، قطعا توانایی حل مشكل پيچيده تري كه فردا با آن رو به رو ميشود را نیز نخواهد داشت و تبعاتاين به زندگی مردم سر ریز ميشود.
نباید
دولت يك دستگاه بزرگ ديوان سالار باشد كه با منابع عموميخود را اداره
کند. دولت قبل براي دورههاي بعدی رقابت خود 8 سال منابع کشور را گروگان
منافع كوته بينانه خود قرار داد و حتي منابع دولتهای بعدي را براي
انتخابات مصرف كرد. دولتی که 500 نفر را در روزهاي آخر سال استخدام غير
قانوني كرد، بدوناين كه مراحل قانوني را طي كنند واين افراد واجد شرايط
باشند. اين آسيب بسيار بزرگي است و هزينههاياين مسائل بر گردن دولت
بعدی، كه دولتكنوني باشد افتاد.
با توجه بهاين شرایط دولت یازدهم برای حل مشکلات باید چگونه برنامه ریزی کند؟
برنامه
دولت یازدهم بايد بر اساس چشم اندازی روشن و شفاف باشد كه درآن آینده علم،
تکنولوژی و نقش تحولات سیاسی در منطقه در نظر گرفته شده واين مسائل در
قالب سناريوهاي مختلف پيشبيني شود. بايد براي رسيدن به تصوير 20 سال
آينده، باید آن را به مقاطع پنج و یک ساله تقسیم کرد، كهاين برنامههاي يك
ساله را بودجه است، که متاسفانه چنین برنامهاي وجود ندارد.
در
حال حاضر نيز، سند چشم انداز 20ساله و برنامههاي پنج ساله توسعه وجود
دارد، اين برنامهها با آنچه كه شما تعريف ميكنيد متفاوت است؟
سند
چشم اندازي كه داريم بسيار كلي است واين سند نميتواند راهنماي عمل باشد و
تاكنون هم نبوده است. از زماني كهاين سند چشم انداز تعريف شد،
هدفگذاريهايي كه در آن صورت گرفت بسیار بلندپروازانه بود و با شرايط
دولتها انطباق نداشت. به ويژه دولت نهم و دهم هيچ برنامهاي براي حركت به
سمت هدفهایي که در سند چشم انداز تعريف شده بود نداشتند و بدون برنامه و
كوركورانه با تاييد مجلس بودجه گرفتند و فساد بزرگي كه در حال حاضر
ميبينيم نیز محصول مديريت دولت نهم و دهم و سازمان اداري و فكري در آن 8
سال بوده است.
به
هر حال در اقتصاد كشور استراتژي توسعه وجود ندارد، تنها ميدانيم كه بايد
كشور صنعتي شود اما چگونگي آن مشخص نیست.اين که در چه حوزههايي قرار است
كشور صنعتي شود، اولويتهايايران با توجه به فرصتها و مزيتهايي كه دارد
چيست و در كدام حوزه بايد سرمايه گذاري شود، مسائلی است که مبهم مانده است.
تا کنون كوركورانه حركت كردن منابع ملي را از بين برده و فرصتهاي تاريخي
را از جامعه گرفته و جامعه هر روز با مشكلات جدي تري مواجه شده است.
سالانه
بيش از يك ميليون بر متقاضیان كار افزوده ميشود واين در واقع يك بمب
ساعتي برای امنيت اجتماعي و سياسي كشور است اما ظاهرا ازاين بابت هيچ كس
نگراني ندارد!! در چنین شرایطیاين همه جو سازي براي هيچ که نام بودجه بر آن
نهاده شده و نقشي در توسعه اقتصادي و اجتماعی کشور ندارد، بی معناست.
بنا
براين کاهش قیمت نفت و بهتبع آن کاهش بودجه دولت، تاثیری در
شرایط اقتصادی کشور ندارد؟ این که قيمت نفتي كه كشور ميفروشد 70 يا 40
دلار باشد واين كه چه ميزان بفروشيم، در شرايط كنوني كه دولت پول نفتي را
كه ميفروشد نميتواند وارد کشور کند، چه تاثیری دارد؟
در
حال حاضر معادل دلارهايي كه وارد كشور نشده، پول چاپ ميشود. چاپ
ريالهايي كه دلار آن وارد كشور نشده، موجب تورم بسيار بزرگي براي كشور
خواهد شد. اينكه نفت 40، 70 یا 100 دلار شود چه تفاوتي در ماهيت مشكلات ساختاری اقتصاد
کشورايجاد ميشود؟ چه اقداميبراي حلاين كج كاريها وجود دارد؟
اقتصادي
كه امروزه شاهد آن هستيم، اقتصادي دلالی مبتني بر سفته بازي، ربا خواري و
سودهاي باد آورده و بزرگي است كه از زد و بند حاصل ميشود نه از تلاش.
اقتصادی که به كار و تلاش، خلاقيت و نو آوري پاداش نميدهد. منابع بزرگ
كشور تبديل به برجهای لوکسی شده كه اغلب آنها نيز خالي است يااين كه در
آنها فعاليتهاي سوداگري و ترويج مصرف گرايي مبتذلي صورت ميگيرد. و اينها
منابع عظيم كشور را قفل كرده اند، منابعي كه بايد در خدمت توسعه وايجاد
اشتغال براي جوانان باشد.
حولاين
منافع بزرگ افرادی در درون ساختار قدرت و تصميمگيري حضور دارند و فساد
بزرگي كه امروز شاهد آن هستيم تجلي همين آميزه قدرت و ثروتي است كه در حول
منافع و در آمدهاي ارزي كشور شكل گرفته و سردرگميرا در اقتصاد و جامعه ما
پديد آورده است. نابسامانيهاي اجتماعي فقر، طلاق، سرخوردگي، اعتياد و
فرار مغزها محصول ساكنان كره مريخ نيست و همگي نيز به امپرياليسم جهاني
باز نميگردد، سهم اصلي و قبل توجهاين مسائل سوء مديريت منابع عموميدر
کشور بوده و نقش دولت دراينجا بسيار برجسته است.
ازاين
جهت مسئله بودجه يك موضوع فرعي است، مسئله اصلي ما اين است كه
ماداميكهاين ساختارها وجود دارد و نهادهايي كه بايد مولد درآمد براي
جامعه باشند، مانند نظام مالياتي، کارآمد نشوند، تغییری را در اقتصاد کشور
شاهد نخواهیم بود.
برای تغییر شرایطی که توصیف کردید چه راه حلهایی دارید؟
در اقتصادي كه به فعاليتهاي غير مولد پاداش ميدهد ، توليد شكل نميگيرد چون توليد يك فعاليت بسيار پر هزينه و پر مخاطره است. سرمايهداران حاضر نيستند منابع خود را وارد اين فعالیتهای كم سود و پر ريسك كنند.
برای تغییر شرایطی که توصیف کردید چه راه حلهایی دارید؟
در اقتصادي كه به فعاليتهاي غير مولد پاداش ميدهد ، توليد شكل نميگيرد چون توليد يك فعاليت بسيار پر هزينه و پر مخاطره است. سرمايهداران حاضر نيستند منابع خود را وارد اين فعالیتهای كم سود و پر ريسك كنند.
در
چنین شرایطی اصلاحات نهادي چاره كار است، يعني نظام مالياتي بايد وارد كار
شود و از فعاليتهاي غير مولد، مالياتهاي كلان بگيرد تا سود دهي آنها به
شدت تقليل یابد و منابع به سمت فعالیتهای مولد و توليدي سوق داده شود.
در اينجاست كه منابع ميتواند شغل بیافریند و پايههاي رشد صنعتي را شکل
دهد. 60 تا 80 هزار ميليارد تومان فرارمالياتي وجود دارد، يعني بالغ بر
نيمياز بودجه دولت، بنا براين دولت ميتواند در مواردي منابع لازم خود را
ازاين طريق جذب كند.
50
درصد نهادهاي اقتصادي کشور به حكم قانون ماليات پرداخت نميكنند، مانند
آستان قدس رضوي، يا نهادهاي نظاميو انتظامي، در حالي كه در فعاليتهاي
اقتصادي حضور دارند و از مواهب مالياتهايي كه ديگران ميپردازند برخوردار
ميشوند ولی در هزينههاي آن شركت نميكنند. قطعا چنين اقتصادي با
ناكارآمديهاي بزرگي روبهرو است. اقتصادي كه اسير مناسبات فاسد شده است.
دراين اقتصاد افرادي كه در حوزه تصميمگيريهاي عموميقرار گرفته اند، حتی
اگر انسانهای بسیار خوبی باشند، چون از یک سو در سياستگذاري بخش عموميو
از سوی دیگر در فعاليتهاي بخش خصوصي حضور دارند، قطعا در تصميم گيريها ي
عموميخود، منافع شخصي خود را لحاظ ميكنند واين آغاز فساد است. چون تعارض
منافع وجود دارد، اين
يك اصل ساده حقوقي است كه متاسفانه در دولت يازدهم نيزاين مسئله را
ميبینیم.
عموما دراين زمينه مطرح ميشود كه چوناين افراد در اين فضاها فعاليت دارند، برای حل مشکلات ميتوانند بهتر چاره اندیشی کنند، نظر شما دربارهايدهاين افراد چیست؟
عموما دراين زمينه مطرح ميشود كه چوناين افراد در اين فضاها فعاليت دارند، برای حل مشکلات ميتوانند بهتر چاره اندیشی کنند، نظر شما دربارهايدهاين افراد چیست؟
هميشه اين
نوع توجيهات وجود داشته است. قحطالرجال نيست. هر گروهي كه سر كار آمده،
به همين بهانه ديگران را حذف كرده است. در سي و چند سال گذشته گروهي اندک
كشور را اداره كرده اند. پس افرادي كه آموزش ديده اند بايد كجا كار كنند؟ كي
نوبت به مسئوليت پذيرياين افراد ميرسد؟ چه بسا كهاين افراد هوشمندتر و
با انگیزهتر باشند. اين مسئله تنها بهانه بوده و قابل پذيرش نيست. از اين
گذشته، اگر قرار استاين افراد در دولت مسئولیت داشته باشند، بايد فعالیت
خود در بخش خصوصي را ترك كرده و بعد وارد بخش دولتي شوند و نباید همزمان در
بخش خصوصي و عموميحضور داشته باشند. ما نيازمند يك نهضت ضد فساد هستيم، بايد
از فضاي عموميگند زدايي شود و امكان باز سازي اعتماد از دست رفته مردم و
بخش خصوصي به وجود آید. به خصوص با عملكرد فضاحت بار دولت نهم و دهم
نيازمند يك نهضت ضدفساد هستيم واين نهضت نميتواند توسط افرادي كه خود
درگير فساد هستند به انجام برسد. بخش بزرگی از درآمدی که مالیات
نميپردازند در واقع ترحم بر پلنگ تيز دندان و جفاكاري بر گوسفندان است.
دولت
چرا نباید ماليات بگيرد تا از اين طريق بتواند خدمات پايهاي براي همه
آحاد جامعه كه جزو تعهدات دولت بوده و در قانون اساسي بیان شده است را،
فراهم کند؟ مسئول كودكي كه در مناطق محروم از آموزش و پرورش و بهداشت بی
بهره است و آيندهاي جز قاچاقچیگری و وارد کارهای خلاف شدن ندارد،
ناکارآمدی نظام مالیاتی کشور است.
Tuesday, February 10, 2015
پروژه تصویر سه بعدی کیهان
پروژه تصویر سه
بعدی کیهان
ایجاد تصویری سه بعدی از کیهان چگونه ممکن خواهد شد؟
هدف این پروژه آفریدن بزرگترین اطلس
جهان است!
گروهی از
دانشمندان قصد دارند تا با استفاده از یک رادیوتلسکوپ جدید، تصویری عظیم و سه بعدی
از عالم هستی بیافرینند.
برای رصد
کردن جهان هستی و میلیاردها کهکشان آن، از یک مجموعه رادیو تلسکوپ موسوم به
"آرایه یک کیلومتر مربعی" (Square
Kilometre Array=SKA) استفاده خواهد شد که هزاران آنتن بشقابی آن در مناطق
مختلف استرالیا و آفریقای جنوبی نصب خواهند شد.
علت این
نامگذاری این است که این آنتنهای بشقابی در مجموعه مساحتی معادل یک کیلومتر مربع
دارند. این مجموعه تلسکوپی مثل تلسکوپهای عادی پرتوهای نور را دنبال نمیکند
بلکه به جای آن پرتوهای ضعیف هیدروژن را ردیابی میکنند.
به همین دلیل
دانشمندان می گویند این تلسکوپ قادر خواهد بود همه جای عالم را "ببیند" و تصویری از جهان هستی فراهم کند که تاکنون
دیده نشده است. زیرا آرایه یک کیلومتر مربعی پنجاه برابر حساستر از هر تلسکوپ
دیگری خواهد بود. اما نقطه ضعف این مجموعه تلسکوپی این است که وضوح تصویری بسیار
کمتری از تلسکوپ های معمولی دارد.
پروفسور مت
جارویس، اخترفیزیکدان دانشگاه آکسفورد به بی بی سی گفت: "می توانیم در دل این
تصویر پرواز کنیم و در حالیکه از خلال نود درصد تاریخچه هستی می گذریم تمام
کهکشانها را ببیینیم. ببینیم که گازها چگونه در کهکشانها پخش شدهاند، می توانیم
بفهمیم ستاره ها چگونه شکل میگیرند، تاثیر سیاهچاله ها را ببینیم و ماده تاریک
و انرژی تاریک را بهتر بفهمیم."
متخصصان
میگویند با کمک این تصویر سه بعدی میتوان قوانین پایه فیزیک مثل تئوری نسبیت اینشتین
را آزمایش کرد و حتا به دنبال موجودات هوشمند فضایی گشت.
یکی از برتریهای SKA بر تلسکوپ های متعارف سرعتی است که آسمان را رصد می کند. این موضوع به
دانشمندان کمک میکند تا قدمت پرتوهای دریافتی را به همراه موقعیت و فاصله آنها
مشخص کنند.
هانس راینر
کوکنر، از موسسه ماکس پلانک میگوید: "با رصد کردن کهکشان ها در یک فاصله ده
ساله، می توان انبساط جهان را مستقیما اندازه گیری کرد."
"از آنجایی که
انبساط عالم نسبت به عمر آدمی در مقیاس زمانی بسیار کندتری اتفاق میافتد، اگر
بتوانیم انبساط جهان را اندازه بگیریم باید آن را یک دستاورد عظیم فنی دانست."(به نظر میرسد نخواهند توانست درجه انبساط کیهان را اندازه بگیرند.
زیرا طبق نظریه حلزونی بودن شکل کیهان در هر لایه از حلزون کیهانی درجه های انبساط
متفاوتند. سرعت انبساط در هر لایه ای که از مرکز حلزون دورتر باشد بیشتر است. به
گونه ای که سرعت انبساط حتا در آغاز و انتهای هر لایه متفاوت است. - شماع زاده)
نصب تلسکوپهای
این پروژه بین المللی از سال ۲۰۱۳ آغاز شده و قرار است مرحله اول آن در
سال ۲۰۲۳ و کل پروژه
تا سال ۲۰۳۰ تکمیل شود.
Subscribe to:
Posts (Atom)