Tuesday, February 17, 2015

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی(آخرین ویرایش)

بسم رب الصالحین و الصدیقین
بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی
والذی جاء بالصدق و صدق به اولئک هم المتقون(زمر:33)
(آنکه راستی آورد و درستی آن را ثابت کرد همانان پرواپیشگانند)
1.   وضو
اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین(مائده: 6).
در طول زندگی هرگاه به هنگام خواندن قرآن به این آیه میرسیدم پیش خود میگفتم آیه خیلی روشن است چرا سنیها پاهای خود را میشویند و بر ما که مسح میکشیم خرده میگیرند؟ ولی اگر در آیه دقت کنیم درمییابیم که رؤس مجرور است(دلیلش این است که ب آن را مجرور کرده) ولی ارجل منصوب است. اگر آیه را ادامه دهید میبینید که در مورد تیمم چنین آمده است: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه. پس مسح بکشید رویها و دستان خود را از آن(خاک). ولی وجوه و ایدی هر دو به واسطه ب مجرورند. اگر ارجل به واسطه برؤوسکم مجرور بود میشد به مسح کردن ربطش داد ولی چون منصوب است تنها به پیش از وامسحوا برمیگردد. یعنی خداوند گفته فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین(بشویید رویهایتان را و دستانتان را تا آرنج و پاهایتان را تا دو استخوان برجسته) ولی چون خواسته است ترتیب وضو را نیز یاداور شود مسح سر را پیش از شستن پا آورده است.
برهان قاطع دیگری: همان گونه که خداوند در مورد مسح سر در وضو و مسح صورت و دستها در تیمم حد مسح را مشخص نکرده و به سنت و عقل واگذار کرده است اگر منظور نظر خداوند مسح کشیدن پا بود هیچ لزومی نداشت تا حد آن را مشخص کند. پس به یقین منظور خداوند شستن پا بوده که حد آن را نیز مشخص کرده است. گذشته از اینکه مسح کشیدن پا تا کعبین بی معنا و ناممکن است و خداوند در قرآن کریم همواره از بیان سخنان بیهوده پرهیز کرده است زیرا قرآن کتاب ایجاز است و نه کتاب افزون گویی.
نکته ها:
-         در سفر حج روزی پیرمردی ترک چون دید که من مسح پا میکشم لبخند معنی داری زد و سری تکان داد از سر تعجب و بلکه تمسخر!
-         البته شستن پا در بسیاری جاها مخصوصا در مناسک حج بسیار مفید و بجاست که اگر نمیشستند بوی گند پاها همچون مساجد و نمازخانه های شیعیان دماغ و دماغ(مخ) را می آزرد.
-         روزی در وضوخانه مسجد اهل تسنن دیدم جوانی روی جوراب مسح کشید. چون اولین باری بود که چنین صحنه ای را میدیدم به خود گفتم جوانان اهل تسنن کارهایی میکنند که حتا شیعیان هم نمیکنند!! مدتی گذشت و روزی در همان مسجد کتابی را دیدم که از سوی یک افغانی برای جوانان خلاصه الاحکام را به زبان فارسی نوشته بود. در باره وضو مطلب زیر نظر مرا جلب کرد و دانستم که آن جوان از خود و از روی تنبلی آن کار را نکرده بوده:
مسح بر موزه
موزه نوعی پاپوش است که پا را تا بجلکها(منظور همان کعبین عربی است- نگارنده) بپوشاند. مسح بر موزه برای مسافر به مدت سه شبانه روز و برای غیرمسافر به مدت یک شبانه روز جایز است.
-         اگر در صدر اسلام مسلمانان پاهای خود را نمیشستند چه میشد؟!! با آن امکانات قدیمی و نبودن سنگفرش و آسفالت و نیز نبودن کفشهای خوب و پوشیدن نعلین و بی پولها که همان را هم نداشتند و نیز به هنگام باران و غیره...
-         شستن پا مزایای روحی- روانی- جسمی دیگری نیز دارد که تا بدان عمل نکنید متوجه نمیشوید. هنگامی که پا شسته میشود برخی سموم بدن که از پاها خارج میشوند شسته میشوند(همانها هستند که در برخی کسان زیاد و یا بسیار زیاد است و موجب ناراحتی دیگران میشود) و موجب میشود انسان احساس شادی- راحتی و سبکی کند بویژه هنگام آغاز کردن نماز. همچنین موجب آماده شدن کف پا برای بیرون ریزی دیگر سموم میشود. یعنی همچون حجامت و این خود حجامتی جزئی است که هر روزه چند بار تکرار میشود!! الله اکبر
-         یکی از روایاتی که در مورد اعمال شب زفاف وارد شده این است که داماد پاهای عروس را بشوید. همین کار را یک هنرپیشه آمریکایی در یک فیلم سینمایی انجام داد که با شگفتی متوجه شدم برخی دستورهای امامان ما چقدر عالمانه بوده است. البته این مورد ممکن است تاریخی کهن داشته باشد که در عصر ما کمتر به آن عمل میشود. 

شستن دستها: آیه قرآن در این زمینه به گونه ای است که به نظر میرسد دستورهای علمای هر دو طرف درباره شیوه وضو به لجبازی بیشتر شبیه است تا استنباط فقهی. البته علمای اهل تسنن مدعی اند که سنت رسول اکرم(ص) چنین بوده است.
چرا لجبازی؟
زیرا آیه قرآن من(از) را مشخص نکرده  و خداوند خواسته حد وضو را مشخص کند نه شیوه را. اگر خداوند میخواست شیوه را هم(به جز ترتیب) یاداور شود میگفت من... الی... ولی من را در نظرنگرفته و تنها به الی و حد شستن اکتفا کرده است.
با یک مثال ساده موضوع بسیار روشن میشود: پدری به فرزند خردسالش میگوید برو پاهایت را تا زانو بشوی. پدر تشخیص داده که پاهای فرزندش تا زانو کثیف شده یا معمولا میشود و به روش شستن کاری ندارد. نمیگوید از بالا یا وسط یا پایین بشوی ولی عقل ایجاب میکند برای شستن پا از بالا بشوید و به پایین برسد. همین موضوع در باره وضو صادق است. اگر وضو ارتماسی بود عقل میگوید دستت را در آب فرو کن. میشود از پایین به بالا و هنگام بیرون آوردن از بالا به پایین. ولی اگر وضو عادی بود درستتر و راحتتر آن است که از بالا به پایین شسته شود.
بنابراین آن عالم شیعی که میگوید اگر وضوی ارتماسی خواستید بگیرید اول آرنج را وارد کنید و علمای سنی که میگویند وضو را از انگشتان شروع کنید هر دو با یکدیگر لج بازی میکنند و استنباط آنان مبتنی بر قرآن نیست و ریشه قرآنی ندارد!
نکته ای مهم: جالب اینجاست که چون نه آیه ای و نه روایتی(چه صحیح و چه نادرست) درباره چگونگی غسل کردن نداریم هیچ اختلافی هم میان شیعه و سنی در این زمینه وجود ندارد و هر دو فرقه به سنت رسول گرامی عمل میکنند!! الله اکبر...
ولی چه میشد اگر در زمینه غسل هم مانند وضو اختلاف وجود داشت و علمای شیعه هنگامی که در رساله های عملیه خود به غسل ارتماسی میرسیدند مینوشتند باید با سر در آب شیرجه بزنید!(راه دیگری وجود ندارد). از همین نکته نیز میتوان متوجه شد که نظر علمای شیعه در مورد وضوی ارتماسی  نه تنها قرآنی نیست که معقول هم نیست.

2.   نماز جمع
رسول گرامی اسلام نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. ولی در طول زندگانی ایشان رخ داده و پیشامد کرده که برخی گاهها نمازهای ظهر و عصر را و مغرب و عشاء را جمع(بدون رعایت کردن زمان دقیق) میخوانده اند که این موضوع در کتابهای اهل سنت(صحیحین مسلم و بخاری) نیز وجود دارد و آنها منکر آن نیستند. اهل تسنن به شیوه معمول رسول گرامی عمل میکنند ولی علمای شیعه به استثناءهای عمل ایشان عمل میکنند و برای راحتی شیعیان مجوز جمع خواندن را صادر کرده و در طول تاریخ چند صد ساله اخیر به آن عمل کرده اند. به گونه ای که اکنون اگر کسی نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت بخواند به او میگویند چرا مثل سنیها نماز میخوانی!! آیا میدانستید که امام حسین در روز عاشورا نماز ظهر را خوانده و به هنگام نماز عصر شهید شده است؟!! این موضوع را از یک طلبه جوان دانستم. زیرا بیان این گونه حقایق با عملکرد امروزین شیعه هماهنگی ندارد. از این موضوع نیز مشخص میشود امام حسین و دیگر ائمه اطهار نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. پس ما چگونه شیعه ای هستیم که از ائمه خود هم پیروی نمیکنیم!!؟
مشکل هر دو فرقه در مورد نماز جمع آن است که به سنت رسول اکرم عمل نمیکنند. سنت رسول اکرم(ص) آن است که بر اساس قاعده نمازها را در پنج نوبت بخوانیم و بر اساس استثناء به تناسب موقعیت و زمان گاهگاهی جمع بخوانیم ولی میبینیم که در میان شیعه وقتی جواز جمع خواندن صادر میشود دیگر هیچگاه نمازها را در پنج نوبت نمیخوانند حتا اگر هیچگونه کاری نداشته باشند و در خانه پای تلویزیون نشسته باشند. اهل تسنن نیز به استثناء های سنت رسول اکرم توجه نمیکنند. مثلا در مساجد اروپا امامان جمعه حاضر میشوند خیل عظیم جوانانی که برای نماز جمعه آمده اند متفرق شوند ولی نماز عصر را پیش از موقع برقرارنمیکنند و یک نماز جماعت عظیم با ثواب جزیل از دست میرود. شیعیان از این طرف افتاده اند و سنیان از آن طرف!!

3.   وقت نماز مغرب
یکی از اختلافهای مهم در فقه شیعه و سنی که برخی گاهها مشکل ساز هم میشود مربوط به همین موضوع است. علمای شیعه غروب آفتاب را برای نماز مغرب قبول ندارند بلکه هنگامی را که هوا تاریک میشود زمان نماز مغرب میدانند و نام آن زمان را هم در جدولهای اوقات شرعی مغرب نامگذاری کرده اند و غروب را غروب. ولی علمای اهل تسنن میگویند رسول خدا پس از غروب آفتاب نماز میخوانده و روزه را افطار میکرده و ما به ایشان اقتدامیکنیم. از نظر سند و قرآن هم ممکن است به این آیه که مربوط به روزه ماه رمضان است استناد کنند و زمان نماز را هم به تبع روزه همان زمان بدانند: اتمواالصیام الی اللیل(بقره: 187) و لیل یا شب زمانی است که خورشید که نشان روز است در آسمان نباشد.
به نظر میرسد این نکته هم بعدها به روش شیعه افزوده شده باشد و از ائمه اطهار نباشد. زیرا هم در قرآن اهمیت طلوع و غروب آفتاب ذکر شده و پیامبر را به دعا و نیایش پیش از طلوع و غروب فراخوانده و هم به تبعیت از قرآن برای ائمه شیعه نیز بسیار مهم بوده که دعاهای زیادی را به عنوان ذکر پیش از طلوع و غروب آفتاب نقل کرده اند که برخی از آنها در مفاتیح الجنان نیز موجود است.
دلیل روشن دیگری از خود شیعه در این زمینه توجه به وقت نماز غفیله است که مخصوص شیعیان است و اهل تسنن نماز غفیله نمیخوانند.
در مورد بهترین وقت نماز غفیله در روایات شیعی آمده است که این نماز را زمانی بخوانید که هنوز سرخی خورشید در آسمان از میان نرفته باشد.
از همین نکته میتوان فهمید که وقت نماز مغرب برای امامان شیعه چنان بوده که نماز مغرب را پس از غروب آفتاب به  جا میآورده اند و هنگامی که هنوز سرخی خورشید در آسمان بوده نماز غفیله را پس از نماز مغرب میخوانده اند. 
از آنجا که این نماز یکی از تعقیبات نماز مغرب است و نمیتوان آن را پیش از نماز مغرب خواند معلوم میشود وقت امروزین نماز مغرب که ممکن است تاریخ کهنی هم نداشته باشد(یعنی پس از تاریک شدن هوا و از بین رفتن سرخی خورشید) نادرست است.

4.   طلوع فجر در کشورهای شمالی نیمکره شمالی
در این گونه کشورها مدتی از تابستان طلوع فجر فریب دهنده است و خیط الاسودی وجود ندارد(طبق تنها آیه در مورد طلوع فجر: حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود). به گونه ای که چند ساعت مانده به فجر واقعی هوا به طور ثابت روشن است. در جدولهای اوقات شرعی که برای شیعیان تنظیم شده وضعیت فجر نامشخص و شیعیان بلاتکلیفند. ولی در جدولهای اوقات شرعی اهل تسنن چنین مشکلی وجود ندارد و آنان این مسأله را برای خود حل و تکلیف مسلمانان را روشن کرده اند. آنان فجر را زمانی میدانند که پس از آن بر روشنی هوا افزوده میشود. بدین ترتیب که: چون سود و اسودی وجود ندارد ملاک را تبدیل شدن بیض به ابیض قرارداده اند.

5.   نماز مسافر
تنها آیه ای که مربوط به نماز مسافر میشود چنین است: واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا(نساء: 101- هنگامی که مسافر بودید پس نیست بر شما گناهی که از نماز خود بکاهید اگر از فتنه کافران در امان نباشید) یعنی اگر در امان نبودید میتوانید(مختارید و مباح است) نماز را شکسته بخوانید. سوی دیگرش این است که هنگامی که از یورش کافران ترسی ندارید لزومی ندارد در سفر نماز را شکسته بخوانید ولی در فقه شیعه واجب شمرده شده که مسافر نمازها را شکسته بخواند.
دلیل اهل تسنن برای نماز شکسته سنت رسول اکرم(ص) است که ایشان این کار را میکرده اند. شاید در هنگام نزول آیه ایشان و همراهان از کید کافران در امان نبوده اند.
گفتنی است: اهل تسنن بسته به فرق مختلف مختارند که به آیه قرآن عمل کنند یا به سنت و شکسته خواندن را واجب شرعی نمیدانند. دلیلی هم وجود ندارد که واجب باشد زیرا ممکن است اگر رسول اکرم هم در زمان ما حاضر بودند نماز را در سفر شکسته نمیخواندند. ولی چرا شیعه در این زمینه خاص تنها به سنت هزاروچهارصد سال پیش عمل میکند و آن را واجب میداند و به آیه قرآن هیچ توجهی ندارد بسیار عجیب است!!
البته یک تفاوت کلی و مهم دیگری میان شیعه و تمام فرق سنی مذهب در این زمینه وجود دارد که مسافت و حد ترخص سفر است که بسیار متفاوت است!! در میان علمای شیعه چهار فرسخ شرعی و در میان علمای اهل تسنن طبق سنت رسول اکرم پانزده فرسخ(هشتاد و سه کیلومتر) است و بدین ترتیب معنای "سفر" میان این دو دیدگاه تفاوت کیفی!! نیز مییابد و مسافر شیعه چهار فرسخی خود حس میکند که مسافر نیست.
مهمتر از مسأله نماز مسافر مسأله روزه مسافر است که در فقه شیعه برای شیعیان بسیار مشکل ساز بوده است بویژه آنگاه که با موضوع بلاد کبیره و حد ترخص چهار فرسخ نیز ادغام شود. هنوز یادمان نرفته است که مردم ایران بویژه مردم تهران در مورد نماز و روزه مسافر چه مشکلاتی را از سرگذراندند.

6.   نماز تحیت مسجد
اهل تسنن از کودکی آموخته اند هنگامی که به مسجد وارد میشوید دو رکعت نماز به عنوان سلام به مسجد بخوانند و همگی بدون استثناء این کار را میکنند. روزی از امام جمعه پرسیدم به هنگام خواندن خطبه چرا آنانی که دیر میرسند مسقیما به خطبه توجه نمیکنند و پس از ورود نماز تحیت میخوانند؟ درصورتی که گوش دادن به خطبه ثوابش بیشتر است. در پاسخ گفت: زیرا پیامبر اکرم فرمود اگر هنگام خطبه هم وارد شدید نماز تحیت را بخوانید هرچند به اختصار. ولی بسیاری از شیعیان از چنین موضوعی حتا آگاهی ندارند چه رسد به عمل و این ناآگاهی به روش و منش عالمان شیعه برمیگردد و مردم مقصر نیستند.
نکته: مسیحیان متدین به هنگام گذر از برابر کلیسا حتی اگر در اتوبوس باشند تعظیم میکنند و صلیب میکشند. کدام مسلمان را دیده اید که به هنگام گذر از برابر مسجد تعظیم کند؟ ما تنها به هنگام گذر از بارگاه امامان و امامزادگان و سادات خاص سلام میدهیم!!

7.   نظم در نماز نمازگزاران
-         یکی از تفاوتهای مهم میان نماز شیعه و نماز سنی نظم صفهاست. هرگاه گروهی نمازگزار را دیدید که گشاد گشاد ایستاده اند و صف آنان بی نظم است یقین کنید که شیعه هستند و اگر به گونه ای منظم به یکدیگر چسبیده بودند آنگونه که قرآن میفرماید کانهم بنیان مرصوص بدانید که آنان سنی هستند.
میگویند یک ژنرال آمریکایی از افسر مادون خود میپرسد برای به صف کردن دو هزار سرباز چقدر صرف میشود؟ افسر میگوید دو ساعت. ژنرال میگوید دو میلیون مسلمان در مکه ظرف دو دقیقه به طور منظم به صف میشوند و تو میگویی برای دو هزار نفر دو ساعت؟ آنها چکار میکنند از آنها یادبگیر!!
آیا میدانید امام جمعه یا جماعت چه میگوید که همه به سرعت منظم میشوند؟ او در هر نمازی پس از بیان اقامه نماز رو از قبله برمیگرداند و میگوید: سووا صفوفکم ان تسویه الصفوف من اقامه الصلوه(صفهایتان را درست و مرتب کنید. همانا درست و مرتب کردن صفها جزئی از برپاداشتن نماز است) یقینا جزئی از نماز است و بدون نظم- نماز جماعت مهمترین ویژگی جمعی خود را از دست میدهد.
-         دومین نشانه نظم در نماز مربوط به پیشی نگرفتن مأموم از امام جماعت است که در میان شیعه کمتر کسی به این امر توجه دارد و کمتر میتوان صفهایی را دید که همه با هم به رکوع و سجود بروند و یا از رکوع و سجود سربراورند. هرچند گاهگاهی امامان جماعت این نکته را یاداوری میکنند ولی از آنجا که اهمیت آن را همواره و به خوبی به نمازگزاران گوشزد نمیکنند کمتر به آن عمل میشود. ولی در میان اهل تسنن پیشی گرفتن از امام جماعت بسیار به ندرت پیش میآید آنهم از روی سهو از سوی جوانان. در این زمینه امام جماعت پیش از شروع نماز مانند مورد پیشین میگوید لا تسبقوا فی الصلوه ...
-         سومین اختلاف از نظر نظم نماز بی نظمی صوتی است. شیوه درست نماز جماعت آن است که نماز بدون سروصدا انجام شود. البته امام جماعت در نمازهای ظهر و عصر تکبیرها را به منظور اعلام وضعیت نماز برای مأمومین بلند ادا میکند. میتوان گفت این شیوه در میان شیعیان بسیار کم رعایت میشود.      

8.   تکبیره الاحرام
امام جماعت پس از آنکه تکبیر گفت همه نمازگزاران بلافاصله پس از وی با هم تکبیر میگویند. این تکبیر همگانی یقیناً هم خدا و فرشتگان را خشنود میکند و هم تکبیرگویان و شنوندگان را. جواد مجابی در قوم به حج رفته که سفرنامه حج اوست این تکبیر گروهی و نیز آمین گفتن پس از پایان سوره حمد را به گونه ای زیبا ترسیم کرده است که نگارنده پس از گذشت سی سال هنوز آن توصیف را فراموش نکرده ام. با این وجود به منظور تبعیت از توصیه های علمای شیعه همان الحمدلله رب العالمین را همراه با آمین برادران اهل تسنن میگویم و کسی هم متوجه نمیشود زیرا سپاس خداوند مسلماً ثوابش از گفتن آمین بیشتر است. پس هر جا که عقل و فهم حکم میکند به آن عمل میکنم و نه به سفارشهای کور...
شیعیان عرب زبان نیز تا اندازه ای نمازشان به دیگر مسلمانان شباهت دارد. یعنی صفهایشان نظم بیشتری دارد و تکبیره الاحرام را همه با هم میگویند و نماز تحیت میخوانند. و اما چه بگویم از دیگر شیعیان که با یکدیگر صحبت میکنند و تا هنگام رکوع امام جماعت یکی یکی تکبیر میگویند(مخصوصاً خانمها)!! چه عادت زشتی!! و چه بی احترامی زشتتری نسبت به نماز و خدا!!

9.   مهر گذاری
چندین سال پیش در مسجد یک کشور اروپایی هنگامی که مهر گذاشته بودم و نماز میخواندم یک دیپلمات اهل تسنن گفت چرا مثل همه نماز نمیخوانی این چیست؟ سجده روی این شرک نیست؟ گفتم نه. ما خدا را سجده میکنیم ولی فرق ما این است که بر چیزهای طبیعی(و نه صنعتی و معدنی مانند فرش و گچ) سجده میکنیم. او تا اندازه ای قانع شد. ولی حقیقت این است که در زمان رسول گرامی اسلام همه جا حصیر بوده یا در سفر بر روی زمین نماز میگزارده اند. اگر هم بعدها رسول اکرم و دیگر مسلمانان برروی فرشی یا چیزی غیر از حصیر نماز میگزارده اند کسانی که سیره مینوشته اند گزارش نکرده اند که آنان بر مشتی خاک یا چیزی طبیعی سجده میکرده اند.

10.                    دست بستن
شیعیان میگویند به این دلیل اهل تسنن به هنگام نماز دست بسته میایستند که عمربن الخطاب خلیفه دوم هنگامی که سفیرانی از ایران پیش او آمده بودند و آنها به احترام او با دستان بسته ایستاده بودند از این حالت خوشش میآید و به مسلمانان دستور میدهد از این پس نمازهایتان را برای احترام بیشتر به خداوند با دستان بسته بخوانید. یعنی این بدعت است. ولی اهل تسنن این داستان را قبول ندارند و میگویند رسول اکرم اسلام همین گونه نماز میخوانده اند. الله اعلم.
حال که شیعیان دست نمیبندند این امر موجب نشود که ادب کامل را نسبت به خداوند متعال رعایت نکنند. برخی گاهها حالاتی از برخی شیعیان سرمیزند که گویی نماز گود زورخانه است!! پس از تکبیره الاحرام دستهای خود را چنان در هوا رها میکنند که مانند پاندول چندین ثانیه به درازا میکشد تا از حرکت بازایستند!!

11.                    بسم الله سوره ها
علمای شیعه جهر(باصدای بلند) خواندن بسم الله حمد وسوره را در نمازهای ظهر و عصر مجاز میدانند ولی علمای اهل تسنن آن را جایز نمیشمارند.   

12.                    حمد
شیعیان در رکعت سوم و چهارم به جای حمد تسبیحات اربعه میخوانند. روزی در نوجوانی در نماز جماعت به اشتباه سوره حمد را خواندم و پس از نماز از طلبه ای که بغل دستم بود پرسیدم من سوره حمد را به جای تسبیحات خوانده ام اشکالی ندارد؟ و او پاسخ داد نه تنها اشکال ندارد که خیلی بهتر است. بعدها دیدم در تمام رساله های عملیه نوشته شده که در رکعت سوم و چهارم یا سوره حمد یا تسبیحات اربعه خوانده شود. ولی از آنجا که صاحبان فتوی حمد نمیخوانند شاگردان آنان که بعدها امامان جمعه و جماعت را تشکیل میدهند نیز نمیخوانند و این روند به صورت هرمی ادامه مییابد تا آنجا که بسیاری از شیعیان حتی نمدانند بهتر است سوره حمد را بخوانند.
به نظر میرسد کاری کرده اند تا در هر بخشی از نماز با اهل تسنن اختلاف داشته باشیم. بدین ترتیب موجب شده است که شیعیان در طول تاریخ به وجود آمدن این رسم از ثواب بسیار زیاد خواندن سوره حمد محروم شوند. آیا سوره حمدی که خود خداوند حساب جداگانه ای برایش باز کرده و آن را تافته ای جدابافته نسبت به قرآن دانسته و از آن به عنوان سبعا من المثانی یاد کرده و هر آیه از آن هماورد یک سوره از قرآن است با تسبیحات اربعه(هرچند آنهم ذکر عظیمی است) برابر است؟!! آیا چشمپوشی از ثواب و تأثیرهای خواندن آن جفای به قرآن و شیعیان نیست؟!

13.                    سوره
علمای شیعه تنها خواندن یک سوره کامل پس از حمد را درست میدانند ولی بیشتر فرق چهارگانه اهل تسنن خواندن بخشی از یک سوره طولانی را نیز درست میدانند.

14.                    قنوت
قنوت عملی مستحب در میان شیعیان است. ولی چون مانند جمع خواندن نماز همواره قنوت را میخوانند و هیچگاه ترک نمیکنند فراموش میکنند یا برخی مردم به کلی نمیدانند که مستحب است و به گونه ای با آن رفتار میکنند که گویی واجب است. مثلا بسیار دیده ام شخصی که به نماز دیر رسیده و رکعت دوم را در رکعت سوم جماعت انجام میدهد. با اینکه وقت بسیار کم است حاضر است حمد و سوره را هرزمه کند(نه اینکه بخواند) ولی به قنوتش برسد و سپس به رکوع رود که در بسیاری گاهها به رکوع هم نمیرسند و نمازش اشکالدار میشود. انسانی که شاهد این صحنه است برای این ندانم کاریها چقدر افسوس میخورد!! در اینجا نیز مقصر اصلی علمای شیعه و امامان جماعتند که این نکته های مهم را مرتبا گوشزد نمیکنند و یا برای آموزش عملی به دیگران برخی گاهها قنوت را از نماز خود حذف نمیکنند.
قنوت نه تنها در نمازهای روزانه بلکه در نماز های عیدین نیز در میان اهل تسنن وجود ندارد.
چون سخن از نماز عیدین پیش آمد بد نیست بدانید که شیعیان پیش از نماز بیشتر به ذکر تکبیر میپردازند و سنی ها به ذکر تهلیل.  ولی اذکار و دعاها و صلواتهای سنیها بر پیامبر اکرم و خاندان و اطرافیان او بسیار بیشتر و جالبتر است. یکی از آنها سلام بر همسران رسول اکرم است. برخی شیعیان میگویند چون عایشه جزء همسران اوست و او در برابر مولاعلی(ع) جنگ راه انداخت پس شایسته نیست بر همسران او سلام و درود بفرستیم. در رد نظر آنان باید گفت:
-         حضرت خدیجه کبری(ع) آن بانوی بزرگوار و مادر حضرت فاطمه زهراء(ع) هم همسر پیامبر اکرم(ص) بود. چرا ما او را از سلام و درود محروم کنیم بدان دلیل که عایشه هم جزء همسران پیامبر اکرم بوده است!!؟
-         ما شایستگی آن را نداریم که بر کسی درود بفرستیم. مصدر همه درود و سلامها خداوند است. ما تنها کاری که میکنیم آن است که از خداوند میخواهیم به آنان درود بفرستد. اگر شایستگی آن را داشته باشند خداوند این کار را میکند و اگر نداشته باشند درخواست ما ناکارا و ابتر خواند ماند. پس باید عقل خود را به کاربندیم و از تعصبهای جاهلی به دور باشیم.

نکته: در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که بر عقیده یادشده برای موارد بسیار مهمتری صحه میگذارند چه برسد به این موضوع که امری مستحب است. از جمله این گونه آیات میتوان به آیه هایی از سوره اسراء اشاره کرد: و بگو به (آن دسته از) بندگانم که میگویند این بهتر است(از آن یکی) همانا شیطان میان شما فساد و تباهی ایجاد میکند. همانا شیطان دشمن آشکاری برای انسان است. پروردگار شما آگاهتر است به شما. اگر بخواهد به شما رحم میکند و اگر بخواهد شما را عذاب میدهد و ما تو را نفرستادیم مگر وکیلی.(53 و 54)
این گونه آیات حتا باید الگوی عمل ما در موارد سیاسی و اجتماعی قرارگیرد اگر بخواهیم به آیات الهی گوش فرادهیم و از هدایتشان بهره ای برگیریم.


15.                    ذکر پس از رکوع
امام جماعت اهل تسنن پس از رکوع و هنگامی که کاملا قیام کرد(صاف ایستاد) میگوید: سمع الله لمن حمده و مأمومین میگویند ربنا ولک الحمد. ولی شیعیان معمولاً بدون توجه به قیام کامل همگی میگویند سمع الله لمن حمده.

16.                    تشهد
چون اهل تسنن طبق آیه قرآن(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما) هنگام صلوت بر رسول گرامی میگویند: صلی الله علیه و سلم شیعیان تصور و پیشداوریشان این است که آنان کمتر بر خاندان رسول خدا(ص) صلوات میفرستند. چند سال پیش از یک سنی مذهب پرسیدم شما چگونه تشهد میخوانید؟ هنگامی که بیان کرد دیدم مفصلتر از ما بر خاندان رسول اکرم درود میفرستند!! شگفتزده شدم ولی پیش خود گفتم شاید برخی از آنها چنین کنند.
به تازگی کتابی زیر عنوان صلوه النبی را در مسجد اهل تسنن دیدم. آن  را ورق میزدم که دیدم صلوات تشهد به همان گونه در این کتاب نیز آمده است: آللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.
انگشت شهادت: چون اهل تسنن به هنگام تشهد انگشت سبابه یا شهادت خود را به عنوان یک سنت رسول اکرم و عملی مستحب به سوی قبله میگیرند برخی علمای شیعه میگویند که شیعیان به این رویه عمل نکنند. ولی از آنجا که این انگشت به عنوان انگشت شهادت مشهور است و در فرهنگهای واژگان نیز آمده است این نظر تقویت میگردد که گویی در فقه شیعه بسیاری از دستورات مستحب و برخی واجبها و کلا شیوه های به جا آوردن عبادات در جهت مخالفت با اهل تسنن ایجاد شده اند. مثلا به یاد دارم چندین سال پیش در یکی از رساله های عملیه میخواندم که بستن چشمها به هنگام سجده حرام است. بعدها دیدم که امام یکی از فرق چهارگانه اهل تسنن(احتمالا امام حنبل) معتقد بوده بستن چشمها به هنگام سجده واجب است.

17.                    سلام نماز
در این مورد میان شیعه و سنی و چهار امام اهل تسنن تفاوتهایی وجود دارد و حتی یکی از آنان میگوید سلام مستحب است. علمای شیعه یک سلام(آخرین) را واجب میدانند و دو دیگر را مستحب ولی مردم کمتر به این امر آگاهی دارند چون کسی این نکته را به آنان یاداوری نمیکند بلکه همواره سه سلام ادا میشود. ولی اکثریت اهل تسنن پس از تشهد رو از قبله برگردانده به شانه سمت راست متمایل شده و میگوید: السلام عیلکم و رحمه.  سپس بر شانه سمت چپ همین سلام را تکرار میکند و بدین ترتیب نماز به پایان میرسد.

نتیجه گیری:
از این مبحث میتوان به این نتیجه رسید که فقه شیعی بیشتر مبتنی بر استثنائات سنت و فقه سنی بیشتر مبتنی بر قواعد سنت است و در هر دو فقه صبغه(رنگ) قرآن کمرنگتر از سنت است.
فقهای اولیه و معتبر شیعه برای استنباط احکام فقهی و بویژه احکام فراگیر عملی همچون نماز به هر نکته ای استثنائی که در سنت و روایات برخورد کرده اند و آن را در جهت سهولت کار شیعیان مفید دانسته اند بهره برده و ملاک حکم شرعی قرارداده اند. علمای بعدی نیز چون آنان را صاحب نام و با عنوان ثقه الاسلام دیده اند نتوانسته اند نظر خود را مکتوب و مستند کنند و بدین ترتیب فقه شیعه به شکل کنونی یعنی در بسیاری موارد عمل به استثناء و نه به قاعده سنت درامده است.
دلایل این نظر:
-         در مورد نماز مسافر میبینیم که شیعیان از سنیها هم سنیتر میشوند که با آیه قرآن نیز مباینت دارد. مسافت سفر هم به آن اندازه تغییریافته است که از نظر عقلی نمیتوان مسافر شیعه را مسافر نامید!

-         در مورد مسح پا به یقین موردی از رسول اکرم مشاهده شده که اهل تسنن مسح پا را در موارد استثنائی جایز میشمارند حتا روی جوراب و شاید روی پوتین برای سربازان. درنتیجه به هیچوجه نمیتوان گفت علماء عظام اولیه شیعه با دقت نظر قرآن در مورد شستن پا و یا سنت رسول گرامی اسلام بیگانه بوده اند. 

-         در مورد جمع خواندن نمازها نیز روشن است که علمای شیعه استثنائات عمل رسول اکرم(ص) را در جهت راحتی شیعیان ملاک قرارداده اند. بویژه اگر دقت کنیم میبینیم که در زمانهای قدیم بیشتر مردم در روستاها زندگی میکرده اند. برای روستاییان سخت بوده که دست از کار بکشند و به نماز بپردازند. حتا هم اکنون که در اداره ها نماز برگزار میشود سخت است که دو بار به کارمندان فرصت دهند تا نمازهای ظهر و عصر را جداگانه بخوانند.

-         در مورد وقت نماز مغرب باید گفت چون در بسیاری از جوامع روستایی ایران کشاورزان دو بار در شبانه روز خود را پاک کرده و طهارت و وضو میگرفته اند(یک بار برای نماز صبح و دیگربار برای نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء که همه را در ظرف نهایتا سی دقیقه میخوانده اند) ممکن است به همین دلیل علمای شیعه خواسته اند میان دو نماز ظهر و عصر از یک سو و مغرب و عشاء از سوی دیگر یک اختلاف زمانی وجود داشته باشد که گفته اند بلافاصله پس از غروب کردن خورشید نماز مغرب نخوانید بلکه بگذارید تا هوا تاریک شود.

الله اعلم بالامور.
ولی قرآن کریم باید همواره اولین ملاک و راهنما باشد زیرا هدی للمتقین است!
آخر رمضان المبارک 1433(28/5/91)
ویرایش دوم: بهمن ماه نودوسه- احمد شماع زاده
پیوستها:
سلام علیکم جناب آقای ترکاشوند
- علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. خواستم بدانم شما میتوانی از میان کتابهای علمای بزرگ شیعه چنین حدیثی را در بیاوری تا بدانیم مرحوم شیخ عباس قمی از جمله کسانی است که فاصله شیعه و سنی را زیادتر کرده اند یا نه؟
شماع زاده 
سلام وقت‏ بخیر
حدیث روزه‏  ماه شوال را در منابع کهن شیعی (بجز "الغارات") نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک ‏الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است که از این قرار است:
 بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 94 - ص 108 - 46
كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفي: عن يحيى بن صالح، عن مالك بن خالد الأسدي، عن الحسن بن إبراهيم، عن عبد الله بن الحسن، عن عباية, عن أمير المؤمنين عليه السلام قال : كتب عليه السلام إلى محمد بن أبي بكر: قال النبي صلى الله عليه وآله: من صام شهر رمضان ثم صام ستة أيام من شوال فكأنما صام السنة.
مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 7 - ص 509[ 8768 ] 5 - إبراهيم بن محمد الثقفي في كتاب الغارات : عن يحيى بن صالح، عن مالك بن خالد الأسدي، عن الحسن بن إبراهيم، عن عبد الله بن الحسن، عن عباية، عن أمير المؤمنين(عليه السلام) في كتابه إلى محمد بن أبي بكر: " قال النبي(صلى الله عليه وآله): من صام شهر رمضان، ثم صام ستة أيام من شوال، فكأنما صام السنة"
جامع أحاديث الشيعة - السيد البروجردي - ج 9 - ص 4091223 ( 2 ) ك 591 - إبراهيم بن محمد الثقفي في كتاب الغارات عن يحيى بن صالح عن مالك بن خالد الأسدي عن الحسن بن إبراهيم عن عبد الله ابن الحسن عن عباية عن أمير المؤمنين عليه السلام في كتابه إلى محمد بن أبي بكر قال النبي صلى الله عليه وآله من صام شهر رمضان ثم صام ستة أيام من شوال فكأنما صام السنة.
ولی در چند تا از منابع کهن سنی(مثل سنن ابن‏ ماجه) آمده که امینی از ما در الغدیر به آنها اشاره کرده است:
 سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني - ج 1 - ص 547( 33 )  باب صيام ستة أيام من شوال
1715 - حدثنا هشام بن عمار. ثنا بقية. ثنا صدقة بن خالد. ثنا يحيى بن الحرث الذماري، قال: سمعت أبا أسماء الرحبي، عن ثوبان مولى رسول الله صلى الله عليه وسلم، عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، أنه قال "من صام ستة أيام بعد الفطر، كان تمام السنة. من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها". 
في الزوائد: الحديث قد رواه ابن حبان في صحيحه. قال السندي: يريد، فهو صحيح، وقال: وله شاهد
1716 - دثنا علي بن محمد. ثنا عبد الله بن نمير، عن سعد بن سعيد، عن عمر ابن ثابت، عن أبي أيوب، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم "من صام رمضان ثم أتبعه بست من شوال، كان كصوم الدهر"
الغدير - الشيخ الأميني - ج 1 - ص 406 
2 - حديث من صام ستة أيام بعد الفطر كان تمام السنة. أخرجه ابن ماجة في سننه 1 ص 524، والدارمي في سننه 2 ص 21 ، وأحمد في مسنده 3 ص 308 و 324 و 344 و ج 5 ص 280 ، والنسائي وابن حبان في سننهما وصححه السيوطي في الجامع الصغير 2 ص 79
جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی‏ بکر مکتوب کرده است.
ایام عزت مستدام به امید تماس مجدد- ترکاشوند
پیوست دوم:
متن علمی زیر نیز نمیتواند بی ارتباط با وضو و شستن پاها باشد. هرچند که بدون ذکر منبع است و از طریق ایمیل دریافت کرده ام خواندنش مفید خواهدبود: 

پیش از بیرون آمدن از حمام دستها و پاها را با آب سرد بشویید
با فرا رسیدن فصل سرما احتمال ابتلا به بیماری های ناشی از آن بیشتر می شود و پوست به عنوان محافظ بدن نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. در گرمای حمام منافذ پوست بازمیشوند و با بیرون آمدن از حمام در این وضعیت سرمای خارجی میتواند وارد بدن شود.
اما با سردکردن دستها و پاها قبل از بیرون آمدن از حمام، دستوری به بدن ارسال میشود که منافذ پوست را ببندد. بنابراین سردکردن آنها بی آنکه به بدن صدمه بزند فرمان را به کل سیستم ارسال میکند. 
در سالهایی دور نیز یا در جایی خواندم و یا کسی نقل میکرد:
یک ایرانی که در اروپا دچار بیخوابی یا استرس شده بود نزد روانپزشکی میرود. روانپزشک دستور انجام کاری را به او داده بود تا مشکلش رفع شود. آن دستور این بود که هرشب ابتدا دستهایش را تا آرنج و نیز پاهایش را با آب سرد بشوید و سپس بخوابد. آیا این دستور همان دستور وضوی قرآنی نیست که یک مسیحی از روی دانشش سفارش انجامش را به او داده است؟ و آیا بدون شستن پا انجام دستور ناقص نیست؟
یک تجربه شخصی در مورد ارتباط دستها و پاها:
هرگاه که نمیتوانم به راحتی بخوابم بجز صورت و پاها تا مچ که همواره به هنگام خواب بیرون از رو انداز است دستهای خود را نیز تا آرنج از رو انداز بیرون میگذارم و زودتر به خواب میروم.

ایمان یعنی باور قلبی و نه زبانی!!

کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد...

تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را فراگرفت. در همین هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد.

کوهنورد مرگ را پیش چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: خدایا کمکم کن!
ناگهان تناب ایمنی که او را نگه می‌داشت دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا نگه داشت.

مه بسیار غلیظ بود و او جایی را نمی‌دید و نمی‌توانست هیچ کاری انجام دهد... دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!»

صدایی شنید که می‌گفت: «آیا تو ایمان داری که من می‌توانم نجاتت دهم؟»   
کوهنورد گفت: «بله.»
صدا گفت: «تناب را ببر!»
کوهنورد لحظه‌ای فکر کرد و سپس تناب را محکم و دو دستی چسبید...

صبح که شد و گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمده بودند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و تناب دور کمرش را دو دستی چسبیده است ولی او با زمین تنها یک متر فاصله داشت!...

در بسیاری موارد ادعا میکنیم که ایمان داریم و تنها آنگاه ایمان آورده ایم که نتیجه را به خدا واگذار کرده باشیم! و نه به کوشش خود مطمئن! معنى ایمان يعنى باور قلبى!!

قرآن کریم به کسانی که ایمان قلبی نیاورده بودند ولی برای در امان بودن مسلمان شده بودند میفرماید: نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم. برای همین هم در روزگار ما مسلمان زیاد است و مؤمن بالله کم!!!