آنگاه که پای
انسانشناس در گل میماند!
احمد شماع زاده
همان گونه که در تمام مهارتها و دانشها کمیت
برخی از مدعیان لنگ میزند. در علوم انسانی نیز چنین است و انسانشناسی که در حل
برخی مسائل در مانده است برای اینکه خودی نشان دهد آسمان و ریسمان را به هم میبافد
تا مسأله ای را به زعم خود حل کند و خود را حل کننده مسأله جابیندازد.
پیش از رد نظرهای پروفسور شیپمن باید نکاتی
به آگاهی خوانندگان برسد:
یکی از مسائلی که تاکنون برای انسانشناسان حل
نشده و با این گونه تحلیلها هیچگاه حل نخواهد شد این است که انسانهای نئاندرتال که
جمعیت عظیم آنان بسیاری از مناطق جهان بویژه آسیا و اروپا را پرکرده بود به گونه
ای ناگهانی در حدود یازده هزار سال پیش از صفحه روزگار محوشدند.
دلیل علمی و تنها دلیل علمی محوشدن آنان را
در پژوهشی با عنوان جایگاه جنیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان آورده ام و
نوشته ام که تنها به این دلیل ممکن بوده خیل عظیم نئاندرتالها از صفحه زمین محوشوند.
و اما نکته هایی در رد نظر آقای پروفسور
شیپمن:
1. نظر وی در مورد دلیل
انقراض نئاندرتالها با دستاوردهای دانش انسانشناسی همخوانی ندارد زیرا هیچ تأییدی
وجود ندارد که در هفتادهزار سال پیش حیوانی اهلی شده باشد. گذشته از اینکه در آن
زمان انسانی هوشمندتر از نئاندرتالها وجود نداشته است که بتواند حیوانی را اهلی
کند یا نکند.
2. وی میگوید چهل هزار سال
پیش نسل نئاندرتالها منقرض شده است!! این اولین باری است که چنین نظری آنهم بی
دلیل موجهی ارائه میشود. بیشترین نظرها انقراض آنان را تا یازده هزار سال پیش تخمین
زده اند.
3. وی میگوید: "ما با
گرگها متحدشدیم و این پایان کار نئاندرتالها بود."
تصور میکند همان گونه که لپتابلش را باز میکند و مینویسد میتواند مدعی شود که نئاندرتالهایی
که آنقدر جان سخت بودند که دوران یخبندان چهارم را هم پشت سر گذاشتند و از
جمعیتشان کم نشد به همین سادگی از میان رفتند!!!
4. وی میگوید: بشر امروزی
هفتاد هزار سال پیش در آفریقا پا به عرصه زمین گذاشت و تقریبا ۲۵ هزار سال پیش به اروپا رسید که البته منظور
او از بشر امروزی کرومانیونها هستند. در صورتی که کرومانیونها در حدود چهل تا سی
هزار سال پیش بر روی زمین پیدایشان شد و انسان امروزی یا انسان مدرن به انسانهایی
گفته میشود که از نسل آدم و حوا هستند و آنان نهایتاً بیش از ده هزار سال نیست که بر
روی کره زمین زندگی میکنند و خاستگاه آنان بین النهرین یا میان رودان بوده است.
ایشان تناقض گویی
هم کرده است. زیرا پیشتر گفت چهل هزار سال پیش انسان نسل نئاندرتالها را از میان
برداشت ولی در اینجا میگوید که بیست و پنج هزار سال پیش تازه پای انسان به اروپا
رسید و اشاره ای هم به این نمیکند مگر نئاندرتالها تنها در اروپا بودند!!؟
5. شیپمن میگوید: در کنار
گرگها، مهارت بیشتر در شکار و اسلحه بهتر باعث شدند که بشر تسلط خود را بر رقیب
اعمال کند. یعنی چون انسان توانست بهتر شکار کند بدین ترتیب
رقیب شکست خورد و منقرض شد!!! به همین سادگی!!!
آنهم انسانی که
جمعیت و تجربه اش بسیار بسیار کمتر از انسان نئاندرتال بود!!! تنها گفته بهتر شکار
کرد و چون خوب شکار کرد رقیب که نمیتوانست خوب شکار کند از میان رفت!! جل الخالق!!
عجب پروفسورهایی
یافت میشوند آنهم در آمریکا!!
دانشجویان از این
گونه پروفسورها چه دانشی کسب خواهند کرد؟
از یک پروفسور
خیلی بعید است که چنین نظرهای احمقانه ای ارائه دهد:
بشر با کمک گرگها نئاندرتالها را از میان برد
بی بی سی- اول مارس 2015 – دهم اسفند 93
بشر
با اهلی کردن گرگ و پرورش سگ توانست نسل نئاندرتالها را در اروپا منقرض کند.
پروفسور پت شیپمن، استاد دانشگاه دولتی
پنسیلوانیا، میگوید بشر با کمک سگها، در رقابت برای شکار از نئاندرتالها پیش
افتاد که در نهایت حدود چهل هزار پیش نسل آنها را منقرض کرد.
به گفته آقای شیپمن: "ما با گرگها متحد
شدیم و این پایان کار نئاندرتالها بود."
نظریه پروفسور شیپمن برخلاف دیدگاه فعلی
کارشناسان است که اهلی شدن گرگها را به ده هزار سال پیش نسبت میدهند، همزمان با
آغاز عصر کشاورزی.
اما پروفسور شیپمن بر این باور است که بشر
هفتاد هزار سال پیش که برای نخستین بار از آفریقا به اروپا مهاجرت کرد پرورش و
اهلی کردن گرگها را آغاز کرد.
نظریه پروفسور شیپمن معمای انقراض نئاندرتالها
توضیح میدهد؛ بشر امروزی در آفریقا پا به عرصه گذاشت و تقریبا ۲۵ هزار سال پیش به اروپا رسید. در آن زمان
نئاندرتالها دویست هزار سال بود که در اروپا زندگی کرده بودند اما چند هزار سال
بعد از ورود بشر به اروپا منقرض شدند.
پوفسور شیپمن معتقد است در کنار گرگها،
مهارت بیشتر در شکار و اسلحه بهتر باعث شدند که بشر تسلط خود را بر رقیب اعمال کند.
او میگوید: "گرگ-سگها میتوانستند رد
حیواناتی مثل گوزن و گاومیش را بگیرند و آنها رم بدهند و تا وقتی که خسته شوند
دنبالشان کنند. بعد انسانها میتوانستند آنها را با گرز و تیر و کمان بکشند."
"به این ترتیب سگها لازم نبود به این حیوانات بزرگ نزدیک
شوند تا آنها را بکشند، کاری که اغلب خطرناکترین قسمت شکار است، انسانها هم لازم
نبود برای تعقیب و خسته کردن شکار انرژی صرف کنند."
"این کار را سگها انجام میدادند و گوشت بین همه تقسیم
میشد و همه منتفع میشدند."