كتاب حفيظ (D. N. A.)
احمد شماع زاده
أءذا كنّا تراباً ذلك رجع بعيد قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا
كتاب حفيظ ق:3و4
بازگشت حتمی است!
ابتدا پرسش انكارآميز كافران پيرامون بازسازي بدن انسان در
روز رستاخيز است که: آنگاه که ما خاک شدیم چگونه
برانگیخته میشویم؟ این بازگشت بعید به نظر میرسد!
سپس پاسخ قرآن: «به درستي كه ما دانستيم آنچه را كه زمين
از آنان كمميكند». (زيرا زمين بدن انسان را پس از مرگ تجزيهميكند.) سپس ميفرمايد:
«نزد ماست كتابي كه بسيارنگهدارنده(اطلاعات) است».
با توجه به اينكه همهچيز تجزيه شده و ظاهراً چيزي براي
زندهشدن دوباره وجودندارد
، چه چيزي بسيارنگهدارندة اطلاعات
است؟
اگر از يك دانشمند زيستشناس بپرسيد، پاسخ خواهدداد
بسيارنگهدارندة اطلاعات در زمينة بازسازي انسان و ديگر جانداران، تنها دي. ان. آ.
ميتواند باشد؛ كه همگي ويژگيهاي وراثتي و اكتسابي انسان مردهاي را كه چندين سال
زندگيكرده، در خود حفظ و نگهداريكرده و بهمانند جعبهسياه هواپيمايي ميماند
كه سرگذشت هواپيما را بازگوميكند، با اين تفاوت كه جعبه سياه هواپيما تنها تا پس
از یک ماه از سقوط تنها ميتواند بخشی از سرگذشت زندگي و مرگ هواپيما را بازگو
كند، ولي هرگز نميتوان به وسيلة آن هواپيما را بازسازي كرد ولی با دی. ان. آ. می توان بدن انسان را بازسازی کرد.
ژنوم انسان دارای سه میلیارد D.N.A.. جفت هسته است که میان 23 جفت کروموزوم انسان تقسیم شده
است.
آري كتاب يا رايانهاي به نام
دي. ان. آ. وسيلهاي در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و
ديگر جانداران را براي روز رستاخيز بازسازي كند؛ البته اكنون دانش به جايي رسيدهاست
كه دانشمندان نيز ميتوانند با روش همانندسازي چنين كاري را در همين جهان
انجام دهند و دانش انسان را براي شناخت بهتر روز رستاخير(ذلك يومالخروج ـ
ق:42) و چگونگي خروج (كذلكالخروج ـ ق:11) بالاببرند و ديگر انسان امروزي
همانند انسان دوران جاهليت پرسشهايي را(كه بسياري از آنها در قرآن آمده) مطرح
نكند، و به رستاخيز به عنوان واقعهاي حتمي و فهميدني ايمان بياورد؛ و
نه بعيد و دور از ذهن كه از قول كافران در قرآن آمده (ذلك رجع بعيد).
روش و چگونگي بازگشت
خداوند كريم در مورد روش و چگونگي اين بازگشت نيز بندگان
خود را بيخبر نگذاشته و در سورة طارق آيههاي 8 تا 14 چگونگي بازگشت را نيز بيان
كردهاست:
انه علي رجعه لقادر يوم تبلي السّرائر فماله من قوه و لاناصر.
والسّماء ذاتالرّجع و الارض ذاتالصدع انه لقول فصل و ما هو بالهزل
ترجمه: همانا او بر بازگرداندنش حتماً تواناست؛ در روزي كه رازها
آشكار ميشوند. پس نيست او را نه تواني و نه ياوري. سوگند به آسمان باراندار
و به زمين شكافدار همانا كه آن گفتاري فصل(روي حسابوكتاب، دقيق و باهوده)
است و هزل و بيهوده نيست.
آيا از اين بهتر
ميتوان در يك كتاب آسماني همه چيز را موجز و رسا بيان كرد، حتا چگونگي زندهشدن
مردگان را؟ ميفرمايد همانگونه كه در آغاز آفرينش با باران و زمين بويژه شكافي كه لازمة باروري زمين
است، زندگي و زندگان را آفريده، و اين سير زنده شدن زمين و روياندن گياهان در
شكافها را در زمين نهادينه كرده، به همانگونه نيز در آغاز رستاخيز اين دو وسيله
را بهكارميگيرد و مردگان را با دي. ان. آ. مانده از آنان كه هرگز از ميان نميرود،
(كتاب حفيظ) بازسازي ميكند.
خداوند کریم در یک آیه دیگر نیز از کتاب حفیظ یادکرده ولی
بی ذکر حفیظ آن:
والله خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم جلعکم ازواجاً(خداوند با همین سه مرحله تا به وجود
آمدن آدم و حوا به ما نشان داده است که جسم انسان مراحل تکامل را گذرانده چنانکه
امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه به گونه ای این موضع را بیان کرده است.) و
ما یحمل من انثی ولاتضع الا بعلمه و مایعمر من معمر و لاینقص من عمره الا فی کتاب
ان ذلک علی الله یسیر(فاطر: 11)
ترجمه بخش آخر: هیچ سالمندی عمرش طولانی نمیشود و از عمرش کم نمیشود مگر آنکه
در کتابی ثبت شده است. این کار بر خداوند شدنی است(تنها از عهده او بر میآید).
متأسفانه ممکن است
بسیاری تصور کنند که منظور از این کتاب سرنوشت فلسفی و جبر تاریخی افراد است که
البته نه چنین است. این سرنوشت، سرنوشتی علمی و تثبیت شده ای است که در دی. ان. آ.
هر کس افزون بر نتیجه کردارهایش به صورت نسل به نسل و توالی نوشته یا ثبت شده است.
به همین دلیل است که میبینیم هرچه نسل انسانها به جلو میرود باهوشتر میشوند. این
نتیجه به ارث بردن فعالیتهای فکری نسلهای پیشین است و اینکه تصور کنیم نتیجه
تکنولوژی است خطای بزرگی است. تکنولوژی معلول کنکاشهای فکری امروز و دیروز
انسانهاست و نه عامل رشد مغز و هوش انسانها.
جور دیگری باید دید قرآن را
هنگامي كه مسلماني چنين موارد نغز و كشفوشهودهايي را از
قرآن ميبيند، از خود ميپرسد آيا نميشد مسلمانان به قرآن با ديدي ديگر نظر ميافكندند
تا هرانچه را كه اكنون با كمك دانش از قرآن ميفهميم به كمك انديشهكردن و تدبّر
قرآن پيش از اين ميفهميديم و دانشمندان ما در طول اين هزاروچهارصد سال، از اين
قرآن كه يهدي للتي هي اقوم است، بيشتر از اين بهرهميبردند؟
مسلّماً قرآن كريم اين نكتههاي لازم برای زندگي را ياداورمان نشده تا پس از
كشف آنها مسلمانان بگويند بله درست است و قرآن كريم پيش از اين، اين
نكته يا مسأله را گوشزد كردهاست. بلكه خداوند كريم اين حقايق را بيشتر بدان منظور
در اين دايرهالمعارف هستي گرداورده تا ما با ديد ديگرگونهاي كه تا كنون
نداشتهايم، در آن بنگریم و از آن بهرهمند شويم و به نكتههايي ناب از اين سرمنشأ
دانشها دستيابيم.
پیوستها:
کشف دیانای را بسیاری با قدم گذاشتن روی ماه مقایسه
کردهاند.
قدمی کوتاه برای انسان و جهشی بزرگ برای بشریت. تحولی
که هنوز در مرحله نوزادی است و هنوز راه زیادی در پیش دارد.
جیمز واتسون
تنها فرد از چهار کاشف اصلی دیانای که هنوز زنده است. او که همیشه شخصیتی جنجالی بوده، ابتدا مدیر پروژه ژنوم
بود، اما به دلیل اختلاف با رئیسش از این پروژه کنار رفت.
پروژه ژنوم انسان که در واقع
تعیین توالی بازهای ۲۰ تا ۲۵ هزار ژن بدن انسان است، رسما از سال ۱۹۸۸ میلادی و به مدیریت جیمز واتسون آغاز شد.
واتسون چهار سال بعد مجبور به
استعفا شد و این پروژه که به مدت ۱۵ سال تصویب شده بود، با توجه به همکاری بینالمللی در
سال ۲۰۰۰
میلادی به مرحله پیشنویس رسید و در سال ۲۰۰۳ میلادی کامل شد. این پروژه به صورت کتابی در ۱۳۰ جلد
منتشر شده که اکنون در دانشگاه لستر به نمایش گذاشته شده است و یک دور روخوانی آن ۹۰ سال طول میکشد.
*****
امروز
شنبه سيزدهم آبان 1385، برنامة نقد فلسفة ملاصدرا را از شبكة چهار سيما ميديدم كه
‹دكتر سيد يحيي يثربي› سخن ميگفت:
«… در مورد
معاد، دين ما به ما ميگويد معاد جسماني است و با همين جسم كنوني برانگيخته ميشويم،
ولي فلاسفهاي همچون غزالي معاد را روحاني ميدانند و نميتوانند بپذيرند كه
جسماني است. به همين دليل برخي او را تكفيركردهاند».
«ملاصدرا
آمد و خواست تا ميان فلسفه و دين يگانگي و هماهنگي ايجادكند. پس گفت من مسأله را
حلميكنم. پس از بررسيهاي زياد گفت معاد براي افراد ناقص جسماني است و در روز
رستاخيز در تصور خود جسم خواهندداشت».
در
اينجا ايشان ميگويد: «ملاصدرا چيزي را حلنكرد. اولاً براي انسانهاي كامل قائل
به معاد روحاني است. دوم اينكه براي ناقصها هم در تصور قائل به معاد جسماني است و
اين كمكي به حل مسأله نميكند».
ايشان
ميافزايد «اروپاييان دو چيز اساسي را دانستند و عملكردند كه خود ناشي از يك اصل
اساسي بود، و آن اصل، پذيرش نقد بود. پس هنگامي كه در فرهنگ خود نقد را پذيرفتند، آنگاه
مفاهيم كليسايي را نقدكردند و فلسفة زندگي آنها اصلاحشد».
در
اين هنگام من به ياد نوشتة خود ‹چهارپايان ويژة قرآني یا ژنتیک قرآنی› و بخش ‹كتاب
حفيظ› آن افتادم كه با توجه به اينكه بازسازي جسم انسان حتا در همين جهان با احياي
دي. ان. آ. شدنياست، پس ديگر نيازي به بحث در مورد جسماني يا روحاني بودن معاد
نيست، همچنانكه در گفتار ابواب السماء یا سياهچالگان ثابتكردم كه معراج نيز
جسماني بوده (ولي با شرايط ويژه خود) و روحاني بودن آن ناممکن و مردودشناختهشد.
پس
نتیجه میگیریم همانگونه كه قرآن به كمك رفع مشکلات دانشمندان دانشهای دقيق ميآيد،
گاهی نيز، دانش عقلي به كمك دانش دين و فلسفه ميآيد. بدین ترتیب متوجه میشویم
همانگونه كه مفسرين هنگامي كه چيزي از آيه قرآن سردرنميآورند نميگويند دانش
امروزين ما توانا بر فهم آيه نيست، بلكه از روي حدس و گمان و برخي گاهها با قاطعيت
چيزي را به جاي گفتة خداوند ميگذراند، متاسفانه فيلسوفان مسلمان نيز از اين آفت
در امان نبودهاند. احمد شماع زاده