Monday, May 18, 2015

هنر ایران در موزه کانادا(هنر ایرانی دوره اسلامی)


مجموعه‌ای بزرگ از هنر ایران در موزه آقاخان در کانادا

  • 16 مهٔ 2015 - 26 اردیبهشت 1394
 

"موزه آقاخان" در تورنتو چند ماهی است که درهای خود را به روی مردم گشوده است. محتوای این موزه ویژه تمدن و فرهنگ کشورهای اسلامی است و مجموعه‌های آن در دو بخش دائمی و فصلی به بازدیدکنندگان ارائه می‌شوند.
"موزه آقاخان" در کنار "مرکز اسماعیلی" در بخش خاوری تورنتو بنا شده است. گشایش هر دو ساختمان در سپتامبر ۲۰۱۴ با حضور شاهزاده آقاخان (امام کنونی شعیان اسماعیلی) و استیون هارپر (نخست وزیر کانادا) صورت گرفت.
در موزه "آقاخان" مانند دیگر موزه‌هایی که عنوان "هنر اسلامی" را بر خود دارند، بیشتر آثار توسط هنرمندان ایرانی آفریده شده‌اند. عنوان "هنر اسلامی" که هنرپژوهان غربی، آن را فراوان به کار می برند، همواره مورد بحث در میان گروهی از پژوهشگران و دوستداران هنر ایران بوده است.

این عنوان به شکل عمده برای آن بخش از آثار هنری به کار برده می‌شوند که در دوره گسترش اسلام از اسپانیا تا هند آفریده شده‌اند. با این حال در موزه‌هایی که بخش‌های بزرگی زیر عنوان "هنر اسلامی" راه اندازی شده معمولا حدود هفتاد درصد از آثار، کارهای هنرمندان ایرانی‌اند: مینیاتور، سفال، فرش، آثار خوشنویسی و ...
آیا این حجم گسترده از آثار هنرمندان ایرانی در دوره پس از اسلام را باید به عنوان "هنر اسلامی" تلقی کرد یا به عنوان "هنر ایران در دوره اسلامی؟"
بحث در این باره همچنان ادامه دارد ولی به نظر می‌رسد با توجه به پشتیبانی اندک ایران از پروژه‌های فرهنگی در مقایسه با کشورهای عربی (به ویژه قطر و امارات) یا محافل اسلامی، اکنون روی جنبه اسلامی بودن این آثار بیشتر تاکید می‌شود تا ایرانی بودن آنها.
بخش آغازین موزه آقاخان در برگیرنده دو تالار کوچک است که ده ها اثر سفالین را در خود جای داده؛ این آثار در یک دوره تاریخی هزار ساله آفریده شده‌اند. یکی از آثار متفاوت در این بخش، ظرفی نقاشی شده است که برای گذاشتن اشیای سفره هفت سین به کار برده می‌شده و در سده دوازدهم میلادی در شهر ری ساخته شده است.
"قمقمه زیارتگر" یکی دیگر از آثار این بخش است. این سفالِ لعاب‌دار گرچه در سده نهم میلادی (دوره اسلامی) ساخته شده، دارای نشانه‌هایی روشن از هنر ایران در دوره ساسانی است؛ از آن جمله، کاربرد طرح پرنده و ماهی روی آن. جنبه‌ای که این سفال را از نمونه‌های پیش از اسلامی متمایز می‌کند نوشته‌ای با خط کوفی روی آن است که به باور پژوهشگران موزه، احتمالا دعای خیر برای زیارتگر است.
در تالار اصلی موزه، ابتدا نمونه‌های خطی به بازدیدکنندگان ارائه شده‌اند. یکی از این کتاب‌ها "تشریح منصوری" است که به کالبدشناسی انسان اختصاص دارد. "تشریح منصوری" در سده پانزدهم میلادی به کوشش منصور ابن الیاس شیرازی نوشته شد. کتاب او با تصاویر گوناگون همراه است و از آن به عنوان اثری موثر در پیشرفت دانش کالبدشناسی یاد می‌شود.
این موضوع به ویژه از جنبه‌ای قابل توجه است که در دوره اسلامی تا چندین سده، به دلیل محدودیت‌های مذهبی، کتاب‌های کالبدشناسی بدون تصویر تهیه می‌شدند. نمونه‌های دیگری از "تشریح منصوری" در کتابخانه‌های ایران و ایالات متحده نیز نگهداری می‌شوند.
موزه آقاخان گنجینه‌ای از نگاره‌های مینیاتوری شاهنامه فردوسی را نیز در اختیار دارد که نمونه‌هایی از آنها در دید عموم قرار دارند؛ نسخه‌هایی که از سده‌ پانزدهم تا هفدهم میلادی در لاهیجان، تبریز و اصفهان کار شده‌اند.
روبا کنعان، مدیر بخش پژوهشی موزه به بی بی سی فارسی می‌گوید: "این آثار به زودی برای نگهداری به مخزن موزه منتقل خواهند شد زیرا برای کشیدن نقاشی‌های آنها از رنگ‌های طبیعی استفاده شده و به همین خاطر، قرار گرفتن در برابر نور برای مدت طولانی به آنها آسیب می‌رساند."
او همچنین می‌افزاید: "حدود نود درصد از آنچه در موزه به نمایش در آمده از مجموعه شخصی آقاخان است ولی بقیه به شکل موقت از مجموعه‌های خصوصی در اروپا به امانت گرفته شده‌اند."
شاهزاده آقاخان که از او به عنوان یکی از ثروتمندترین مسلمانان دنیا نام برده می‌شود به نقاشی ایرانی علاقه ویژه‌ای دارد. نمونه‌هایی از مجموعه منحصربفرد او در موزه به نمایش درآمده‌اند. یکی از این آثار، تابلویی است که کریم‌خان زند، پادشاه ایران در نیمه دوم سده هجدهم میلادی، را همراه با یاران نزدیکش نشان می‌دهد. بسیاری از پژوهشگران هنر ایران بر این باورند که این نقاشی پس از درگذشت کریم‌خان سفارش داده شده و آفریننده آن نیز به احتمال زیاد، محمد صادق، از نقاشان نامدار دوران قاجار است. این نقاشی، کریم‌خان را در لباسی راحت نشان می‌دهد و شیوه نقاشی کردنِ چهره‌ها و عمامه‌ها با شیوه نقاشی در دوران پادشاهی او متفاوت است.
روبا کنعان، مدیر بخش پژوهشی موزه آقاخان می‌گوید: "گرچه بسیاری از آثار از مجموعه شاهزاده آقاخان به موزه منتقل شده ولی هنوز نمونه‌هایی از آثار منحصربفرد در اختیار نزدیکان او هستند."
در طراحی بنای موزه آقاخان کوشیده شده عواملی گوناگون از معماری دوران مربوط به آثار به کار برده شوند. از آن‌جمله، روزنه‌هایی که نور را به فضای درون موزه هدایت می‌کنند و می‌توانند برای بازدید کننده‌ ایرانی، یادآور فضای مسجد شیخ لطف‌الله در اصفهان باشند. طراح بنای موزه، فومیهیکو ماکی، معمار ژاپنی و برنده جایزه معماری پریتزکر در سال ۱۹۹۳ است.
موزه آقاخان همچنین به تازگی نگاره‌ بخش اعظم آثاری را که در این موزه نگهداری می‌شوند همراه با اطلاعات مربوطه در کتابی به نام "نقش و نور" به زبان انگلیسی منتشر کرده است.

سونیتا علیزاده و رپ اعتراضی

Thursday, May 14, 2015

جدلی فیسبوکی(متن کاملتر)



جدلی فیسبوکی
Ahmad Shammazadeh ·
فضا ـ زمان(جاي‌گاه- spacetime
الف: نيوتن با ارائة قانون گرانش، زمين و آسمان را يكي‌كرد. ماكسول بين الكتريسيته و منيتيك يگانگي ايجادكرد. و اينشتين موجب يگانگي فضا و زمان شد.
ب: فضا و زمان را نمي‌توان عيني تصوركرد و آنچه كه عيني مي‌تواند باشد، يگانگي آنهاست؛ كه آينشتين آن دو را يگانه كرده و spacetime(جاي‌گاه) نامگذاري كرد. قرآن كريم، پيش از آینشتین از اين مفهوم با عنوان «كرسي» يادكرده‌است.(در اين زمينه به گفتار ‹سازمان كيهان› بازگشت‌شود.)

Erfan Rahmani با این حرف شما کلی علم فیزیک با اون همه معادلات رو زیره سوال بردین!!! من معادله یا چیزی حتی شبیه علم هم در قرآن ندیدیم.
در ضمن نمیدونم چرا همیسه بعد از کشف مسلمین مدعی میشن که همه کشفیات در قرآن ذکر شده و چیز جدیدی نیست!!!!

  Ahmad Shammazadeh عرفان عزیز چنین نیست که تصور میکنی. من خود یکی از منتقدان کسانی هستم که پس از کشف دانشمندان میگویند که قرآن کریم چنین گفته است ولی اگر نوشته های مرا خوانده بودی به شما ثابت میشد که بسیاری از پژوهشهای من ادعایم را ثابت میکند. نمونه اش هم همین شکل حلزونی کیهان است که هنوز دانشمندان به آن دست نیافته اند و هرچند من مطمئنم که برخی از کیهانشناسان آن را دیده اند ولی چون قرآنی است میترسند بر آن صحه بگذارند.
قرآن منظومه هستی است و نباید در این روزگار مانند قدیمیها به آن بنگریم. ولی برخی مطالب اگر کشف نمیشدند گفته قرآن را کسی نمیفهمید. مثلاً کسی نمیفهمید که "کتاب حفیظ" یعنی دی ان آ. ولی اکنون دستکم من که مطالب علمی و قرآنی را همزمان مطالعه میکنم توانستم آن را کشف کنم. از سوی دیگر بسیاری مطالب را قرآن کریم گفته که چون مسلمانان و بویژه مفسران آن را به گونه ای دیگر مینگریستند نمیتوانستند دانشهای مختلف را از آن دراورند. مثلا گسترش کیهان را قرآن خیلی ساده در یک آیه بیان کرده ولی دانشمندان 50 سال بحث کردند تا بدان رسیدند. (دستکم مقاله گسترش کیهان را بخوان.) سخن بسیار است که جایش اینجا نیست.
این بخش بعد اضافه شده: نوشته ای "من چیزی حتا شبیه به علم هم در قرآن ندیدم". من هم هیچ درستی در این سخن شما ندیدم. چون شما را میشناسم که نه تها قرآن پژوه نیستی که قرآن را هم نمیخوانی چه برسد به اینکه با دقت بخوانی و بدانی که چیزی شبیه به علم یا خود علم در آن هست یا نیست. با ادعا که چیزی ثابت نمیشود!

Erfan Rahmani: اول اینکه قرآن یک کتابیست که هر کسی‌ می‌تونه برداشته خودشو داشته باشه، چون دو پهلو حرف می‌زنه، این اینا میتون صرفا برداشته شما باشه

نکته بعدی اینکه اگه اینجوری حساب کنید قبل از قران و اسلام، ‌قم مایا‌ها ستارهشناسان و دانشمندان خیلی‌ ماهری بودن، اون ولی‌ قران نداشتند! نکتهٔ بعد اینکه هیچ دانشمندی در دنیا نمی‌تونه با اتکا‌ به یک آیه در یک کتاب که مسلمانان فقط به آن‌ اعتقاد دارند بسنده کنن وگرنه بعید میدونم کسی‌ از سر لج بازی یا دشمنی چیزی رو قبول نکنه چون این جهالت!

و مهمتر اینکه واقعاً حمصهین مبحث علمی‌ رو می‌شه در یک آیه جا داد؟؟ و دقیقتر اینکه دانشمندان این رو به صورت ریاضی‌ و فرمول باید ثابت کنند وگرنه کسی‌ چیزی رو باور نمیکند زیرا این خصیصه زیبای علم است. همهٔ مردم دنیا احتیاجی به دانش فیزیک به شکل دانشمندان ندران ولی‌ مگه می‌شه روا حساب حرف قران که ادلی نیاورده ماهواره جی‌پی‌اس به فضا فرستد؟!
جلبتر اینکه چرا؟ چرا باید حلزونی شکل باشه؟؟ جوابی‌ که برای همه میتون جالب باشه، نظر قران و ادلهٔ ایشون چیست؟
و در مورد آخر، علم، فلسفه و دین کاملا در تضّاد هستند فلسفه حتا با هنر هم در تضّاد است. اونجا سقراط میگه هنر یک توهّم هست پس نمی‌توان رویش حساب کرد چه برس به بحث، حافظ و بخصوص حضرت مولانا از طریقه فلسفه و عرفان به کنکاش پرداختند ... در کّل ما نیاز به علم منطقی‌ داریم که بتوان با اساس آن‌ قلمرو انسان در اب`اد مختلف گسترش داد پس نیاز به ریاضیات داریم، ما به فلسفه هم نیاز داریم چه درک بهتری از رفتار آیندگان در اعماق فضا داشته باشیم
متاسفانه مقالات شما رو نخوندم همانطور که شما مستند سریلی "COSMOS" رو ندیدی!

Ahmad Shammazadeh سلام-
اول عرض کنم که یه جوری جواب منو دادی که گویی یک استاد کهنه کار دانشگاه هستی. یک عمری ازت گذشته و در بسیاری زمینه ها صاحبنظر شده ای. انشاء الله که در آینده این گونه بشوی آرزو بر جوانان عیب نیست و من امیدوارم چنان روزی را ببینم.

دوم اینکه بسیاری چیزها را به هم بافته ای که اگر کسی از یکی از آنها مثلا فلسفه کمی بداند و یا از کیهانشناسی کمی بداند خیلی راحت متوجه میشود که شما تنها کلی گویی کرده ای. شما مرا به یاد جوجه کمونیستهایی میاندازی که در اوایل انقلاب چنان از کمونیزم سخن میگفتند که گویی مارکس هستند.

سوم اینکه این گونه نیست که(قرآن دوپلهو حرف بزنه. بیخود به قرآن تهمت نزن! چون سخن قرآن را نمیفهمند به جای اینکه تدبر و تحقیق کنند این تهمتها را به قرآن میبندند. - این مطلب در متن فیسبوکی فراموش شده بود.) "هرکسی میتونه از قرآن برداشت خودش رو داشته باشه". اصلاً غلط میکنه کسی از قرآن برداشت کنه! برداشت یعنی انحراف! قرآن را طبق دستور خودش باید اول تدبرکرد که بسیاری از مفسران با اینکه باید این کار را بکنند ولی بی تدبر تفسیر میکنند.
تدبر یعنی پشت ظاهر آیات را دیدن نه معنای ظاهری آن را. مثلاً قرآن میگوید "به وسیله ستاره هدایت میشوند". عرب بیابانگرد فکر میکرد همان گونه که او میفهمد و در بیابان به کارش میخورد منظور قرآن همان است و بس و مفسران هم چیزی بیشتر نمیگفتند ولی هنگامی که من از شبکه 5 تلویزیون مستندی را دیدم از یک کیهانشناس متوجه سخن قرآن شدم که چگونه ستاره به کمک یک کیهانشناس میآید و یک سیاهچاله را به او نشان میدهد. بعدها دیدم که این رشته سر دراز دارد و در بسیاری مواقع ستاره به کمک کیهانشناس میآید و او را راهنمایی میکند.(به روش یافتن سیاهچاله مراجعه شود)
این تنها یک نمونه است که به شما یاداور شدم تا بدانی نکته های قرآنی که میتواند همه متخصصین را راهنما باشد بسیار است. این گونه آیات میتوانند مانند همان موضوع گسترش کیهان که دیروز نوشتم به کمک دانشمندان بیاید. ولی قرآن همواره مهجور یعنی دور افتاده بوده است و نیز باز هم به آن بی اعتنایی خواهد شد. روز قیامت پیامبر میگوید این قوم من یعنی مسلمانان قرآن را مهجور گرفتند و به خدا شکایت میکند. این موضوع در خود قرآن آمده است.

چهارم اینکه پیرامون قوم مایا نوشته ای. خوب این تأییدی است بر نظر من که بسیاری روشها و دانشها هست که ما از آن بی اطلاعیم و چون بی اطلاعیم میگوییم تنها با مثلاً فرمولهای ریاضی میتوان به آن داست یافت. بسیاری مسائل دیگر هم هست که حتا پیش از مایاها و هزاران سال پیش کشف شده و انسان امروزی به آن دست نیافته است که امثال مستند کاسموس به آنها اشاره کرده اند. اگر بخواهی بدانی باید دستکم برخی نوشته های مرا هم بخوانی.

پنجم لازم نیست یک دانشمند به یک آیه بسنده کند و بپذیرد همان گونه که گفتم قرآن کتاب هدایت است یک نکته به شما میدهد تا بروی دنبالش و کشفش کنی که من بسیاری نکته های علمی را با اهداف بسیار والای الهی در قرآن کشف کرده ام و سالهاست که خوانندگان بسیاری در تمام نقاط دنیا دارند و بسیاری دانشجویان و حتا استادان از آنها بهره برداری مکنند و در بسیاری وبسایتها و وبلاگها آنها را میتوان دید(چون از یکدیگر کپی برداری کرده اند). برخی از آنها را به زبان انگلیسی ترجمه کرده ام.

ششم آری میشود یک مبحث علمی را در یک آیه جا داد. نمونه اش: والنجم اذا هوی. که مربوط به شکلگیری یک سیاهچاله است و اگر خواستی ریزش را بدانی باید "ابواب السماء یا سیاهچالگان" را بخوانی که در محیط وب موجود است.
نکته ای مهم از قرآن اینکه بیشتر نکته های مهم علمی در قرآن در آیه های سه واژه ای نهفته است و قرآن میخواهد بگوید من یک کتاب علمی نیستم ولی اعجاز من همین است که نکته های بدیع علمی را در آیه هایی کوتاه جادهم. همانند اینکه یک جهان را ته یک استکان جادهم.
الهی تو آنی که آنی توانی تپانی جهانی ته استکانی
                                   نه کاهیده جوی از جهان و نه وسعت ببخشی ته استکان را
نوجوان که بودم این شعر را شنیدم و یکی دو سال بعد یک نظریه علمی را خواندم که میگفت اگر فضای میان اتمها و ملکولهای کره زمین را برداریم کره زمین با همین سنگینی به اندازه یک پرتقال میشود. میبینی که لازم نیست حافظ عارف باشی یک شاعر معمولی هم میتواند به نکاتی مهم از هستی دست یابد و بعد دانشمندان به آن دست یابند.

هفتم اینکه چرا باید حلزونی شکل باشد باید نوشته را بخوانی. من حرف مفت و بی دلیل نمیزنم خط را قرآن به من میدهد ولی خودم دنباله مطلب را با آخرین دستاوردهای روز میگیرم و به لب کلام دانش و قرآن دست مییابم و آن دو را آشتی میدهم که شما بی ارائه دلیلی میگویی با هم در تضادند. (شکل کیهان در قرآن یا شکل حلزونی کیهان را سرچ کن و بخوان. لطفاً امتحانش کن تا دستکم بدانی چقدر این مطلب طرفدار دارد.)

هشتم یکی از کلی بافی های شما این است که بدون ارائه هیچ دلیلی میگویی علم و فلسفه و دین کاملاً در تضاد هستند. از این سخن ناپخته تر چه میتواند باشد؟ اول شما باید بدانی علم چیست بعد فلسفه بدانی و بعد دین را بشناسی که همه اینها با یکی دو کتاب و مقاله ممکن نیست و تاکنون هیچ دانشمندی چنین ادعایی نکرده است. این مقوله ها هرکدام جایگاه خود را دارند و اگر دانشمندان مسیحی یا غربی با دین مخالفت میکنند در اصل با دخالتهای کلیسا در علم مخالفت میکنند که آن هم مربوط به زمانهای دور است و اکنون کلیسا هم به مانند قرون پیش فکر نمیکند و بسیار متحول شده است.

نهم- "حافظ و مولانا از طریق فلسفه و عرفان به کنکاش پرداختند". این سخن شما نشان میدهد که شما نه حافظ و مولانا را میشناسی و نه فلسفه و عرفان را. اولاً آن بزرگواران هر دو عارف بوده اند و نه فیلسوف.(لب سخنان حافظ و مولانا تفسیر و فهم آنان از آیات قرآن کریم است.- این جمله در متن فیسبوکی نبود.) آنان ضد فلسفه بودند و مولانا میگوید پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود.
اصولاً روش های فلسفی و عرفانی با یکدیگر در تضادند. زیرا عارف با دل میبیند و به حقیقت میرسد و فیلسوف با عقل. عقل و دل با یکدیگر در تضادند چنانکه یک عاشق به دنبال دلش میرود و کاری عقلانی نمیکند. از سوی دیگر آنان کنکاش یا تحقیق نمیکنند زیرا عارف از راه دل میبیند و چیزی برای کنکاش که مربوط به عقل است برای آنان باقی نمیماند. خداوند همه ما را هدایت کند...

Erfan Rahmani آقای شمازاد شما ظاهراً این گفتگوی رو خیلی‌ جدی داری باهاش برخورد میکنی‌ در صورتی‌ که بنده دوستانش رو ترجیح میدم.بنده استاد دانشگاه نیستم ولی‌ بیسواد هم نیستم (گرچه بسیاری از استادان دانشگاه در حال تدریس به اندازهٔ ۸ ساله پیش من هم علم ندارند). ۲ تا زبان بلدم و ۴ تا تخصص دارم که اسم نصفشون رو هم اغلب مردم نشنیده اند... بگذریم اینا نه برای من مهم نه برای شما جالب. آرزو بر هیچکس غیر از من عیب نیس، داشتن هدف رو به آرزو ترجیح میدم (یا آرزوهامو به منطق نزدیک کنم)

بنده در مورد سقراط یک مثل آوردم تا این سؤ تفاهم پیش نیاید اما نشد. من کیهان شناس نیستم شما رو نمیدونم بخاطر همین سوالاتم رو خیلی‌ کلی‌ پرسیدم اما جوابی‌ نگرفتم.

من کلی‌ گفتم اگر شما به قران تکیه می‌کنید و به این دلیل که میگویید علم در قران نهفته است، گفتم پس ‌قم مایا باید چندین پیامبر میداشته! آنها با ریاضیات خود به اثبات میرساندند که این توانستند مثلا آن تقویم با آن‌ دقت را ارائه کنند...(مستند "Cosmos" به مایا اشاره‌ا‌ی نداشته)

آیه‌های ۳ واژه‌ای مرا یاد نوستراداموس می‌اندازد، از نظر شما آیا ایشون هم پیامبر بودند؟؟ چون کاری رو کردن که انسانهای عآدی قادر به انجامشون نیستن!

شکل حلزونی کیهان، شما تصور کنید که من می‌خواهم یک فضا پیما به دور دست بفرستم پس قاعدتاً نیاز به اطلاعات دارم، آیا امکان داره که شما با استفاده از همون آیه‌های ۳ واژه‌ای راه را به من نشان دهید ؟

راجع کدورت دانشمندان و قران، انیشتین یک ده تلاش کرد تا یک نظریش رو ثابت کنه پس فکر نمیکنم این ربطی‌ به تبعیض علیه قران ندارد.

یه سوال دیگر، در قران در مورد برخورد با یک دزد یا یک قتل چه تدبیری اندیشیده اند؟

اول ما خلق الله(به مناسبت عید مبعث)



اوّل ما خلق‌الله


حدیث قدسی:
من گنجي پنهاني بودم دوست‌داشتم كه شناخته‌شوم؛ پس آفرينش را آفريدم.

در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم‌زد
عشق پيداشد و آتش به همه عالم زد

آنگاه كه جز او چيزي نبود،(لم يكن شيئاً مذكوراً) اولين تجلي الله ذرّه‌اي از نور وجود ‹او› بود كه ‹نور محمّد› نام گرفت؛ و از اين نور بود كه افلاك زينت وجوديافتند.(لولاك لما خلقت‌الافلاك)
         خداوند رحمن كه فيضان وجودش هميشگي، و در تمام اركان عالم ساري و جاري است، هرازچندگاهي نيز نظری خاص بر عالم خاك مي‌افكند و ما خاكيان را تا افلاك بالا مي‌برد.
چرا؟ زيرا دوست دارد كه بهتر شناخته‌شود.
در چه زماني چنين ‌كند؟ آن زمان كه همه‌جا تيره و تار شود.
با چه وسيله‌اي؟ به‌وسيلة حجّت!

حجّت كيست؟ ‹مخلوقي› است كه چون ما آدميان مي‌خورد و مي‌آشامد و در كوچه و بازار راه‌مي‌رود،(ياكل‌الطعام و يمشي في‌الاسواق) ولي آفريدگار را بهتر از ما به ما مي‌شناساند.

مثلش چيست؟ انبياء و مرسلين كه همه اولياء اويند، ولي با اینهمه همه فاني هستند(كل شيء هالك الاّ وجهه- قصص: 28).

         يكي از اين گاه‌وزمان‌ها، آنگاه بود كه در لجنزاري كه فرهنگ و مدنيت به ابتذال كشيده‌شده‌بود، خداوند منان، نور محمّد را تجسّم‌بخشيد و روانة اين لجنزار كرد.
         محمد(ص) دوران‌هاي تكامل جسماني و روحاني خويش را سپري‌كرد؛‌ و آن هنگام كه به چهل‌سالگي رسيد، خداوند رحمن پيام خود را همچون بارقه‌اي ناگهاني و قوي در شبي ديجور توسط او بر زمينيان فروتابانيد. (اقرء باسم ربك الذي خلق – علق: 1)

         محمد(ص) ‹رسول› خدا و پيام‌آور او شد. شيوة نيك زندگي(دين) را بر زمينيان عرضه‌داشت؛ و با كتاب و سيره خويش دين را آموزش‌داد. قرآن و سيرة نبوي مبناي نظر و عمل مسلمانان گرديد.
         او همچنانكه مانند ديگران مي‌خورد و مي‌آشاميد، و در كوچه و بازار راه‌مي‌رفت،(وقالوا ما لهذالرسول ياكل الطعام و يمشي في‌الاسواق- فرقان: 25) تمام رفتار و كردار و حرکات و سكناتش براي ما درس زندگي بود؛ و بزرگترين درسي را كه به اعراب باديه‌نشيني كه دختران را زنده‌به‌گورمي‌كردند، و به همة عالميان و آدميان داد، آن بود كه فيض وجود ‹كوثر›ي را كه خداوند به او عطاكرده‌بود، بر همة آدميان عرضه‌داشت؛ و با وجود ذي‌جود اين كوثر سرشار، آبروي ريخته‌شدة بشريت را و شرف و حيثيت او را بازخريد؛ و به عالم و آدم شرف و افتخار بخشيد.
آري ‹كوثر› او زهراي اطهر بود. زهرا كه بود؟ نمي‌دانم. با كدام بضاعت علمي و روحي بدانم؟ كدام قلم مي‌تواند از او سخن بگويد و جرأت به خود بدهد و بگويد من از او مي‌نويسم؟ اصولاً كدام قلم مي‌تواند ‹ولي› خدا را وصف‌كند؟ وصف ولي خدا را جز ولي خدا نمي‌تواند كه بازگويد.
تنها اين را مي‌دانم كه ‹او› جزء پنج‌تني بود كه گل سرسبد جهانيانند. و نيز اين را مي‌دانم كه همه‌چيز او استثنائي بود: پدرش، مادرش، ازدواجش، شوهرش، حسنش، حسينش، محسنش، زينبش، خانه‌اش، پرده‌ها و اسباب خانه‌اش، فضّه‌اش، گردن‌بندش، فدكش، خطبه‌اش، مسجدش، تسبيحش، نوع مرگش، و حتي مراسم غسل و تدفينش...

مبعث رسول اكرم، سال 1377

 نوشتن رايانه‌اي: مبعث رسول اكرم، 1384

احمد شماع‌زاده