رفتار با مخالفان
سیاسی در قرآن
تکرار زیاد
در هشدار و ترساندن مشرکان- کافران- منافقان و نیز برخی مسلمانان از عذاب
جهنم در قرآن برای بسیاری از دانشمندان علوم قرآنی- پژوهشگران مسلمان و
نامسلمان و خوانندگان قرآن به راحتی پذیرفتنی نیست و نمیتوان این شیوه را توجیه
کرد و اگر هم تاکنون توجیهی صورت گرفته تصور نمیشود برای همگان قابل قبول بوده
باشد بلکه مسلمانان به صورت تعبدی این شیوه را در کلام خداوند پذیرفته اند.
قرآن به
مثابه سیستم:
قرآن کریم دارای کلیتی فراگیر و نیز جزئیاتی است که این کلیت را تشکیل داده اند
ولی کلیت آن چیزی فراتر از مجموعه اجزاء آن است. و از آنجا که تنها سیستمها این
ویژگیها را دارند. پس قرآن یک سیستم است. یک سیستم در عین حالی که از اجزاء خود
تشکیل شده کارکردی فراتر از مجموعه اجزاء خود دارد. جامعه نیز یک سیستم است. در
جامعه شناسی افراد جامعه و پیوندهای آنان با یکدیگر سیستمی را شکل میدهند که فراتر
از مجموعه افراد آن جامعه است.
در ریاضی یک مجموعه
عددی از اعدادی تشکیل شده که پیوندی با یکدیگر ندارند پس یک سیستم را شکل
نمیدهند. در ریاضی یک به اضافه یک به اضافه یک میشود: سه. ولی در جامعه سه نفر یک گروه
را تشکیل میدهند که علاوه بر آن سه نفر روحیه ای بر آن گروه حاکم میشود و انسجامی
میگیرد که فراتر از تواناییها و ویژگیهای آن سه نفر است که به آن روحیه جمعی
میگویند. برای مثال در بزنگاههای ترس و دلهره یک نفر به تنهایی بسیار بیشتر از هر
یک نفر از یک گروه سه نفره میترسد. به عبارتی دیگر هر یک از یک گروه سه نفره بسیار
شجاعتر از هر نفر به تنهایی و در تنهایی است. و یا هر یک از آنان به تنهایی
نمیتوانند وزنه سنگینی را بلند کنند ولی با انسجامی که یافته اند میتوانند آن کار
را انجام دهند.
نتیجه
بحث:
آوردن این مقدمه بدین منظور بود که بگوییم در نظرگرفتن کلیت قرآن به مانند یک
سیستم نکاتی را به ما میآموزد که آن آموزه ها را نمیتوان در هر یک از آیه های قرآن
یافت.
همان گونه که
هر جامعه ای دارای اجتماعها و گروههایی است که کارکردها و تواناییهای مختلفی دارند
و ساب سیستم یا زیرمجموعه جامعه را تشکیل میدهند دسته ها و گروههایی از آیات و
بعضا سوره هایی از قرآن نیز ساب سیستمها یا زیر مجموعه هایی از قرآن هستند که
آموزه هایی در بر دارند که هر یک از آن آیات و سوره ها به تنهایی ندارند.
یک نمونه: نمونه قابل یاداوری موضوع
آزادی و دموکراسی است. هیچ آیه ای نداریم که بگوید قرآن کریم آزادی و
دموکراسی به بگونه امروزین را تأیید کرده است. هرچند آیات و شاورهم فی الامر
یا و امرهم شوری بینهم را داریم ولی این آیات تا دموکراسی را به روشنی به
ما نمیشناسانند و اگر هم بشناسانند کسانی یافت میشوند که موضوع را به گونه ای
توجیه میکنند تا این آیات از حیز انتفاع بیفتند و از کارکرد خود خارج شوند ولی
شناختی که از گرداوری آیه های داستان موسی و فرعون و روح حاکم بر فضا و زمان این داستان به دست میآوریم هیچ جای شکی
باقی نمیگذارد که قرآن به گونه ای شگفت انگیز آزادی و دموکراسی امروزین را مورد
تأیید و تأکید قرارداده است!
بازگشت به
اصل مطلب:
بازمیگردیم به مطلب آغازین یعنی تکرار آیات غلاظ و شداد زندگی جهنمی برای گروههایی
که از آنان یاد شد: مشرکان- کافران- منافقان و نیز برخی مسلمانان
قرآن حقایق
خود را ممکن است بسیار دیر به تدبرکنندگان و خوانندگانش نشان دهد و این راز بستگی
به بسیاری نکته ها دارد که همه آنها بر ما آشکار نشده است. برای دریافت اینکه چرا
خداوند این شیوه را برگزیده باید تدبر و اندیشه کرد. البته اگر منظوری را یافتیم
تصور نکنیم همان است و بس که کارکردها و کاربردها و تأثیر آیات قرآنی اندک اندک
خود را به متدبران نشان میدهند و همواره باید به خود گفت که منظور نظر خداوند از
این آیه یا آیه ها تنها همان نیست که من امروز به آن دست یافته ام. هر چند در
اسلام قناعت ستودنی است ولی در مورد قرآن کریم که منظومه هستی است نباید به کم
قانع شد!.
تنها یک
دلیل:
یکی از دلایلی که خداوند اینهمه از دوزخ و عذاب سخن به میان آورده این است که این
پیام را به ما بدهد که من احکم الحاکمین و قاضی القضات هستم و جز در
آیاتی محدود و معین که در قرآن به آنها اشاره کرده ام و همه مربوط به اجرای حد
و قصاص و گرفتن دیه و... درباره کسانی است که در جامعه مسلمانان به حقوق
عمومی تجاوز کرده اند یا به یکدیگر آسیب رسانده اند هیچکس هرچند در جایگاه حاکم و
حکومت(حتا رسول اکرم) باشد حق ندارد فرد دیگری را محکوم به جرمی کند و به کیفر
رساند. بلکه باید عمل آنان را همانند حضرت موسی با مردم گوساله پرست به من و وعده
های جزای شدیدی که برای آنها در نظر گرفته ام واگذارد.
خداوند کریم
در این زمینه سفارشهای زیادی به رسول گرامی اش میکند تا حکمان مسلمان پندگیرند. از
جمله در سوره نساء از آیه صدوپنجم تا صدوپانزدهم یعنی یازده آیه را به این موضوع
اختصاص میدهد و میفرماید ما قرآن را به حق بر تو فروفرستادیم تا میان مردم
قضاوت کنی طبق آنچه که خداوند به تو نشان داده است.(یعنی پیامبر هم حق
قضاوت عام ندارد مگر با راهنمایی خداوند) و نسبت به خائن بیش از حد دشمن مباش.
خداوند به
یکی از مهمترین گناهان اجتماعی و سیاسی یعنی خیانت اشاره میکند و به پیامبرش سفارش
میکند که حتا با چنین کسانی بیش از حد دشمنی مکن! هرچند دشمنی ورزیدن با
کیفردادن بسیار متفاوت است با این وجود پیامبرش را از دشمنی ورزیدن بیش از حد نسبت
به خائن برحذر میدارد! و در عین حال میفرماید با مردم مسلمان چنان رفتار کن تا
خود از کرده خویش پشیمان شوند مانند همان خائنی که خود را به ستون مسجدالنبی بست
که هنوز به ستون توبه شهرت دارد.
سپس میفرماید
برای آنان از خداوند طلب آمرزش و استغفار کن!
... با کسانی که به خود خیانت میکنند نیز مجادله مکن. خداوند کسی را که بسیار
خیانت و گناه میکند دوست ندارد. یعنی باز هم به من واگذارش کن و
تو حق کیفردادن او را نداری! شما در زندگی دنیا درباره آنان مجادله میکنید پس چه
کسی در روز قیامت پیرامون آنها با خداوند مجادله خواهدکرد؟ یا چه کسی بر آنها
وکالت دارد؟... اگر کسی گناهی مرتکب شود به زیان خودش هست... و اگر فضل خداوند و
رحمتش بر تو نبود همانا که گروهی از آنان تو را گمراه میکردند ولی به جز خود کسی
را گمراه نمیکنند و به هیچ روی به تو زیان نیمرسانند...
یعنی پایه حکومتت آنقدر قوی است و حقمدارانه است که نباید از گفتار
کسی واهمه ای داشته باشی و ای حاکمان مسلمان! اینقدر از اندیشه و سخنان برخی
گروهها و اشخاص نترسید! آنان اگر سخن ناحقی بگویند نمیتوانند مردم را گمراه کنند
زیرا مردم آگاهند و آنان را میشناسند و نتیجه میگیریم که اگر سخنی گفتند و مردم آن
سخن را حق دانستند ایراد از شماست و باید خود را اصلاح کنید.
... و کسی
که با رسول گرامی مجادله شقاوت مآبانه داشته باشد پس از آنکه راه هدایت برای او
روشن شده و از راهی جز راه ایمان آوردگان پیروی کند به همان گونه که به ما پشت
کرده ما هم به او پشت میکنیم و در دوزخ میاندازیمش.
میبینید که در زمان رسول اکرم آزادی بیان وجود داشته و مخالفان حتا
به مجادله با وی میپرداخته اند و باز میبینید که خداوند چگونه رفتار پیامبرش را
نسبت به بدترین مردمان هدایت میکند و هیچگونه سفارشی برای تهدید یا توبیخ یا تنبیه
مخالفان دینش به او نمیکند بلکه دست آخر میگوید جزای این گونه مردمان تنها دوزخ
است یعنی همه را به من واگذار و خود را از مشکلات برخورد با چنین کسانی برهان. این
است راه درست حکومتداری و کنترل جامعه طبق قرآن.
در نتیجه در
سیره رسول اکرم اسلام(ص) که بر طبق آموزه های قرآن رفتار میکرد هیچ گونه کیفری
برای اشخاصی که با او و دین او ستیزه میکردند نمییابیم.
رسول اکرم(ص)
گذشته از مخالفان شخصی مخالفان سیاسی و دینی و حکومتی بسیاری داشته که همه وعده
های عذابی که خداوند در قرآن یاداورمان میشود مربوط به همان مخالفان سیاسی و دینی
و حکومتی است و میبینیم که ایشان نیز به دستور قرآن تنها آنها را از عاقبت کار
خویش در آخرت هشدار میداده است.
آزادی
بیان در قرآن:
قرآن کریم پر است از آزادی بیان. این کتاب مبین قول کافران را بیان میکند و به
رسول اکرم(ص) رهنمود میدهد که چه بگوید. هیچگاه حتا توبیخی دنیایی برای کسی و از
جمله کافران در نظر نمیگیرد. بزرگترین تنبیهی که برای آنان در نظر میگیرد(که
واقعا تنبیه یعنی هشدار و آگاهی دادن است) همین هشدارهای عذاب الهی در آخرت است تا
در روز جزا برای آنان حرجی نباشد که خداوندا ما نمیدانستیم و آگاه نبودیم و کسی
آگاهمان نکرده بود و بالاترین پاسخی که قرآن به پیامبر اکرم سفارشش را میکند در
سوره کافرون آمده است یعنی شما به دین خود و من به دین خود!!
این کجا و کردار و رفتار حکومتهای مدعی دین کجا!!
بهترین
حکومتهای دینی هرگز نمیتوانند مدعی باشند که صد در صد طبق دین عمل میکنند ولی زمان
حاکمیت اسلام در عصر رسول اکرم که همه اش اسلام و راهنماییهای قرآن بوده میبینیم
که هم حکومت دینی بوده و هم آزادی بیان و عمل وجودداشته است.
یکی از
موضوعهایی که قرآن کریم در آیه های بالا به آن پرداخته این است که حکومتهای مدعی
دین که مخالف آزادی بیان هستند عنوان میکنند که مگر میشود بگذاریم هرکس
هرچه دلش خواست بگوید و مردم را گمراه کند؟ ما باید جلو گمراهی مردم را بگیریم و
به زور مردم را به بهشت ببریم!!
گذشته از
جمله قرآنی مشهور لا اکراه فی الدین و
آیاتی در بالا ذکر شد قرآن کریم پر است از این گونه رهنمودها به پیامبراکرم(ص) که
غصه بیدینی مردم را مخور. ما اگر بخواهیم میتوانیم همه را هدایت کنیم(لهدی الناس جمیعا) ولی هدف ما از آفرینش آن است
که مردم- خود آگاهانه از هدایتهای قرآن بهرمند شوند و تو وظیفه ای جز پیامرسانی
نداری(و ما علیک الاالبلاغ).
یکی از آیه
هایی که جامع این گونه سفارشها به پیامبر اکرم(ص) است آیه 107 سوره انعام است:
ولوشاء الله ما اشرکوا و
ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل.
ترجمه: اگر
خداوند بخواهد شرک نمیورزند(یعنی خداوند میتواند کاری کنند که موحد شوند ولی
این با هدف آفرینش او همخوانی ندارد بلکه باید خود آزادانه به توحید گردن نهند) و
تو نگهبان آنان نیستی(تو پیامرسان هستی. تو نگهبان کارهای خوب و بد مردم و
اینکه راه درست را حتما بپیمایند نیستی. تنها ابلاغ پیام وظیفه توست پس غصه مردم
را مخور) و تو بر آنها وکالت نداری. (وکیل آنها نیستی که بخواهی از آنان
دفاع کنی و کاری کنی تا از دامی که خود برای خود ساخته اند رها شوند.)
خداوند
کریم احوال سیاسی امروزین ما را در سوره یونس نیز به خوبی وصف کرده است:
ولوشاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی
یکونوا مؤمنین(99) و ماکان
لنفس ان تؤمن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون(100)
و اگر
پروردگارت بخواهد همانا هرکه در زمین است همگی را با هم مؤمن خواهد کرد. آیا تو به
زور میخواهی مردم مؤمن شوند؟ هیچ شخصی ایمان نمآورد مگر به اذن الهی و خداوند
قرارمیدهد آلودگیها را بر کسانی که نمیاندیشند(و به زور میخواهند مردم را متدین
کنند که توانا بر چنین کاری نیستند. چون اجازه خداوند پشتوانه چنین رفتاری نیست.)
مخاطبان این آیه همه تندروان هستند.
در آیه 108
سوره انعام میفرماید. به کسانی که مشرک هستند
دشنام مدهید از روی ناآگاهی(یعنی اگر آگاه و فهیم باشید دشنام نخواهید داد و اگر
چنین کنید) آنان آگاهانه و دشمنانه به خدای شما دشنام میدهند. اگر
بخواهیم مصداق این آیه را ولی با شدت کمتر در جامعه خود بیابیم همان میشود که
جوانانی که مسلمانند(و نه مشرک) ولی با حکومت مشکل دارند چون میبینند در برابر
زورگوییهای حکومت کاری از دستشان برنمیآید با بدحجابی و این گونه کارها به حکومت
دهنکجی میکنند و گرنه آنان ذاتا چنین نیستند. بنابراین آنانکه سنگ حکومت را به
سینه میزنند و تندرو هستند موجب این نابسامانیها شده اند و نه دختران جوان. دهنکجی
اینان واکنشی در برابر کنش زورگویان است.
در همین
راستا در پایان سوره یونس(آیات 108 و 109) میفرماید:
بگو ای مردم به درستی که حق و درستی از جانب خداوند برای شما آمد.
پس کسی که هدایت یافت برای خویش هدایت یافته است و کسی که گمراه شد پس همانا که
گمراهی او به زیان اوست و من بر شما وکالتی ندارم و از آنچه بر تو وحی میشود پیروی
کن و صبر کن تا اینکه خداوند قضاوت و حکم کند و او بهترین قاضیان و حاکمان است.
بنابراین از
آنجا که خداوند هیچ حق مجازاتی را برای مخالفان حکومت صد در صد اسلامی رسول اکرم
در نظر نگرفته این پیام را به همه حاکمان تاریخ و بویژه حاکمان مدعی اسلام
میدهد که:
شما حق ندارید کسی را به حکم مخالفت با شخص شما یا حکومتتان تنبیه
یا زندانی کنید و یا حد بزنید. اصولا مخالفت با شخص حاکم یا حکومتش جرم نیست و
هنگامی که جرم نیست بر چه پایه و اساسی مجازاتش را تعیین میکنید؟ در قرآن من که
نمیتوانید هیچ نشانی از مجازاتی سلیقه ای و فراگیر بیابید. سنت و سیره رسولم هم که
مشخص است و کسی را به جرم مخالفت با وی یا دینش کیفر نداده پس سیره و روشتان را از
که آموخته اید؟
خداوند کریم
این موضوع را در داستان موسی و فرعون
نیز یاداورمان شده بدین مضمون:(برگرفته از مقاله آزادی و دموکراسی در قرآن)
منظور از نشان دادن "چهره موسی در قرآن" روشن شدن میزان
و روش کیفردادن در ادیان الهی در برخورد با مرتکبین بالاترین معاصی و گناهان کبیره
یعنی شرک و دین سازی است تا بتوانید آنها را با کیفرها و روشهایی که بر
کسانی جاری میشود که تنها جرمشان گفتن و نوشتن است مقایسه کنید و پندگیرید:
-
موسی آن مرد خشن که با برادرش آن گونه رفتار میکند مردمی را
که فریب خورده بودند و گمراه شده بودند و بر غیرخدا سجده کرده بودند!! حتی توبیخ
نمیکند. کیفر آنان تنها آن میشود که مورد خشم خداوند قرارمیگیرند و در دنیا خوار
میگردند.
-
سامری که آنان را گمراه کرده
بود و گناه بسیار بزرگی را مرتکب شده بوده اعدام نمیشود بلکه مانند گمراه
شدگان- کیفرش به خداوند واگذارده میشود تا مرضی چون خوره بگیرد و
موسی هیچ کیفری برای او در نظر نمیگیرد. موسی تنها وسیله گمراهی او را
نابود میکنند تا هیچ اثری از آن باقی نماند و مایه عبرت دیگران تا ابدالدهر شود.
نوع برخورد موسی با
سامری این آیه از قرآن را در ذهنم تداعی میکند که خداوند به رسول اکرم(ص)
میفرماید: نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبار فذکر بالقرآن من
یخاف وعید. (ما به آنچه که میگویند آگاهتریم و تو بر آنها سلطه جابرانه
نداری. پس به کسی که از روز قیامت ترس دارد قرآن را یاداوری کن.- ق: 45)
اگر تاکنون ندانسته اید قرآن چگونه اعجاز میکند اکنون ببینید چگونه
با یک آیه بسیار کوتاه چهار درس مهم سیاسی و جامعه سازی به حاکمان مسلمان
میدهد:
-
گفتن و نوشتن هرچه
باشد(نحن اعلم بما یقولون) جرم نیست. زیرا از سویی شنونده باید عاقل باشد تا همه
سخنها را بشنود و از بهترینها پیروی کند(یستمعون القول و یتبعون احسنه) و از سوی
دیگر شما حاکمان باید با سیاستگزاریها و برنامه ریزیهایتان جامعه را آنچنان
محکم و استوار بنانهید تا بنیانش با گفتار و نوشتار نلرزد.
-
شما به هیچ روی حق
ندارید کسی(حتی یک نفر) را وادار سازید تا از شما پیروی کند.
-
آنانی که از آخرت
ترس دارند ولی از شما پیروی نمیکنند از هر دین و کیشی که باشند تنها میتوانید در
چارچوب قرآن به آنها تذکر و اندرز دهید.
-
آنانی که از شما
پیروی نمیکنند و به آخرت هم ایمانی ندارند حتا لازم نیست در چارچوب قرآن اندرزشان
دهید بلکه آنان را به خدا واگذار کنید.
پانزدهم تیرماه 1393 - احمد شماع زاده