کژاندیشی
حاکمان و نادیده گرفتن دگراندیشان
ده سال پیش در مقدمه ای که بر مجموعه ای از نوشته های انتقادی نوشتم یاداور شدم که:
بدان دليل بر آن شديم كه برخي مسائل و مشكلات ديني جامعه
خود را بهيادآوريم كه ميبينيم خودمان با بدفهمي و كژاندیشی از قرآنكريم و مسائل
ديني، بيشترين ضربه را به ريشة دينمان واردميآوريم.
ابلهان تعظیم
مسجد میکنند در جفای اهل دل
جد میکنند
اگر میبینید نقد بسیار است؛ دلیلش این است که معتقدیم با
نان قرضدادن به يكديگر نميتوان كار دين را اصلاحكرد؛ كه تاكنون چنين بودهاست.
در هر زمينهاي كه به جامعه
مان مربوط ميشود، بايستي رودربايستي را كنارگذاشت و اگر در عمل، كاري از دستمان
برنميآيد، دستکم مانند خود قرآنكريم رك و راست، بگوييم اگر روشي را كه تاكنون بهكاربردهايم،
و همواره گفتهايم اين صلاح هست و آن صلاح نيست، كارايي داشت، بايد وضعمان بهتر
از اين ميبود. از سوي ديگر بايد در همه سطحها و قشرهاي جامعه، روش
تملقگويي و چاپلوسي را كناربگذاريم، و حرف حق را بزنيم، هرچند به زيان ما باشد:
قلالحق ولو كان عليك ـ امام علي(ع)
در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي،
چنين روشي داشتيم و نتيجهاش را گرفتيم. كساني كه يكشبه مسلمانشدهبودند، و حتي نفوذيها، با
روش چاپلوسي چه سودها كه نبردند و در چه جاهايي، حتي در نهادهايي همچون ‹رياست جمهوري› نفوذكردند و به خواستههاي كوچك و بزرگ خود دستيافتند.
همزمان با نفوذ اين نفوذيها، دلسوختگاني
بودند با پيشينهاي درخشان از عرق و حميّت ديني، كه روشها را نقدميكردند و راه
نشانميدادند. ولي نقد و نظرشان همانند صدايشان به جايي
نميرسيد. چرا چنين بود؟ زيرا تحمل شنيدن نداي مخالف
را نداشتيم و تصورميكرديم آنكه خردهميگيرد، قصدش مانعتراشي در راه انقلاب نوپاي
اسلامي است.
اما دشمنان عقيدتي، رگ خواب مسؤولين را به دست آوردهبودند
و از راه و روش آنان، و از موقعيتي كه بهدستآمدهبود، بهخوبي بهرهبرداريكردند
و به آرزوهاي خود تا اندازهاي دستيافتند، و دستكم روند حركت انقلاب را كندكردند.
آنچه بر سر ما
و دولتهايمان آمد، نتيجة بيتوجهي به انتقادها و امين دانستن چاپلوسان و
رياكاران بود.(پایان نقل از نوشته ده سال پیش)
و در اسفندماه سال گذشته نوشتم و در فیسبوک منتشرکردم که:
یک- دو روز پیش تو فیسبوک مطلبی خوندم بدین مضمون:
زنی با چند تا بچه قدونیمقد با مشکلات زیادی دست به گریبونه
تا شکم بچه هاشو سیرکنه. برورویی هم نداره که مثل بعضیهای دیگه مثل خودش خودفروشی
کنه و شوهرش هم مدتیه که زندونیه و دلیل زندونی شدنش هم رفتن توی کار خلاف بوده و
رفتن توی کار خلافش هم این بوده که از کارخونه ای که کار میکرده به خاطر اینکه پول
نداشتن به کارگرا بدن همراه با چندین کارگر دیگه عذرش رو خواسته بودند ...
دو- این نوشته رو که خوندم همون روز تو خبرا خوندم که یک کشتی با پرچم پاناما
رو اسرائیلیها بازرسی میکنن و از توش مانند دفعات پیش مهمات ایران برای فلسطینیان
رو پیدا میکنن و توقیفش میکنن. یک کشتی پر از اسلحه و مهمات! مجانی! برای
فلسطینیان ولی به کام اسرائیلیان!! برای چندمین بار!
معلومه که از همون زمانی که کشتی حرکت کرده خبرچینای
اسرائیل خبر دادن و اونها منتظر کشی بودند. ولی نمیدونم چرا این مدعیان هشیار ایران زمین و به قول
خودشان سربازان گمنام امام زمان که برای خوابوندن صدای مخالفان به گوش هستن
از این خبرچینای اسرائیل بیخبرند!!
سه- بسیاری از کارگرای ایران چندسالی است که هر روز با ترس و لرز سر کار میرن و
میترسن کارفرما(که بیشترشون مربوط به بخش خصوصی و نهادها هستند) مثل همکاراشون که
بیکار شدن بهشون بگه از فردا سر کار نیاین.
بسیاری از کارگرا هم که چند ماه چند ماه حقوق و مزایا شون
عقب افتاده و مرتب دست به اعتصاب میزنن و خیلی از نماینده های کارگرا رو هم گرفتند
و توی زندونند. خیلی از همین کارخونه ها هم دست سپاهه مثل قرارگاه خاتم
الانبیاء که خیلی تأسیسات و کارخونه های مختلف داره که حق و حقوق کارگراش رو
نداده و...
اما تو را به خدا تا حالا حتا یه بار شنیدید که بگن حقوق
کارگرای کارخانه های صنایع نظامی عقب افتاده!!! هرگز نخواهید شنید. چون آنها باید
مرتباً اسلحه بسازند. چند روز پیش هم یکی از همین سرکرده های سپاه گفت: ما اونقدر
موشک تولید کردیم که نمیدونیم چه کارشون بکنیم...(پایان نقل مطلب فیسبوکی)
و امروز مینویسم:
چند روز پیش خبر رسید که معاون نقدی فرمانده بسیج و
نیز معاون یک نهاد دیگر حکومتی و امنیتی هر دو جاسوس اسرائیل از آب درامدند. یعنی نظر
و پیشبینی نگارنده درست بوده و جاسوسان اسرائیل در حساسترین پستها برای اسرائیل
جاسوسی میکرده و میکنند!! اما چگونه این امر ممکن میگردد؟
آیا جز با امین دانستن چاپلوسان و تندروانی
که هرچه بهتر و بلندتر بر ضد اسرائیل و آمریکا شعار میدهند و دیگران را نیز
برمیآشوبند و خود را انقلابی دوآتشه نشان میدهند، و بدین ترتیب امین حاکمیت میشوند
آیا به گونه ای دیگر هم ممکن است چنین امری محقق شود؟
این پرسش اساسی دربردارنده همان نکته ای است که همواره از روزهای
آغازین انقلاب دلسوزان منزوی شده امروز انقلاب بر آن تأکید داشتند و نه
تنها صدایشان شنیده نشد بلکه اکنون یا در زندانند و یا به اجبار در مهاجرت به سر
میبرند... وای بر ما و بر حکومتگزاران مان که "خسرالدنیا
و الآخره" شده ایم و همه کارهایمان "هباءً منثوراً" شده است!!
نتنجه گیری:
یک- وای بر حکومتی که چاپلوس پرور و نقدناپذیر باشد. مردم منتقد را در بند کند هر
چند دلسوز جامعه باشند و بله قربان گوها را که یا خائنند و یا نادان در دامن خود
بپروراند. حکومت باید هشیار باشد و نه چاپلوس پرور!!
دو- وای بر مردمی که برای راحتی زندگی دنیای خود از نقد حاکمان بپرهیزند و راه و
روشی را برگزینند که خوشایند حاکمان باشد. ملت باید هشیار و ناظر اعمال حاکمیت
باشد و نه پیرو حاکمیت!
حاکمیتی که به اصول اولیه و موجبات انقلاب پایبند نباشد نباید
مدعی وجود و تداوم انقلاب باشد:
رهبر فقید انقلاب بر دو نکته اساسی همواره تأکید داشتند که اولی موجب پیروزی
انقلاب شد و دومی موجب تداوم آن. امروزه هر دو نکته اساسی که تضمین کننده انقلاب بودند
از میان رفته است:
یک- مردم و رأی و نظر آنان
دو- دخالت نکردن نظامیان در امور سیاسی
اولین نکته اساسی سالهاست که با افزودن وظایفی بر وظایف اولیه شورای
نگهبان نقض شده است.
دومین نکته اساسی نیز بدون مجوزی مکتوب عملاً نقض شده است چنانکه هنگامی که
گفته شده دخالت سپاه در مسائل سیاسی مخالف نظر بنیانگذار انقلاب است فرمانده سپاه
پاسخ داد:
هر چه میخواهند بگویند ما کار خود را میکنیم!!
پس اینکه از انقلاب و آرمانهای آن چیزی باقی
مانده که شما مدعی پیروی از آن باشید ادعایی بیش نیست و انقلاب با حذف دو بازویش
که تضمین کننده آن بوده از اهداف خود کاملاً دور شده است:
-
رأی و نظر و حاکمیت مردم
-
مردم زیر سایه عدالت و نه زیر سلطه اسلحه و
زور
اردیبهشت نودوچهار- احمد شماع زاده