Wednesday, June 10, 2015

بحران آب بدتر از داعش!!



بحران آب!!!

دکتر محسن رنانی می‌گوید: «در آینده، این نه آمریکا و عربستان و فرقه‌های مذهبی تندرو و...، بلکه آب خواهد بود که بیش‌ترین ضربه را به این نظام وارد خواهد کرد

«خانه اندیشمندان علوم انسانی» روز سه‌شنبه میزبان کارشناسان، اصحاب رسانه و علاقه‌مندانی بود که برای شرکت در نشستی دیگر از مجموعه نشست‌های «آب، فرهنگ و جامعه» در این مکان حضور یافتند تا راه‌های برون‌رفت از بحران خشک‌سالی و آب در ایران را بررسی کنند.
به گزارش ایرنا، شرایط آبی ایران نه تنها خوب نیست بلکه بحرانی و وخیم است. این حقیقتی است که طی ماه‌های گذشته و در پی هشدارهای برخی کارشناسان و خشک شدن پی در پی سدها و تالاب‌های کشور همگی کمابیش به آن پی برده‌ایم.
با وجود سر بیرون آوردن غده خشک‌سالی و کم‌آبی در بسیاری از منطقه‌های کشور که حتی شهرهای شمالی و سرسبز را نیز گرفتار ساخته، این مشکل بدون شک حاصل نه یک سال و ۲ سال، بلکه مدت‌ها بی‌توجهی و بی‌تدبیری در سیاست‌گذاری و مصرف این نعمت است. آب ایران اکنون در شرایطی قرار دارد که به گفته بسیاری از کارشناسان، بی‌اعتنایی به وخامت اوضاع آن در آینده‌ای نه چندان دور کشور را با فاجعه‌ای زیست‌محیطی درگیر خواهد کرد.

محسن رنانی: با آتش آب، بازی نکنیم!
اما مهم‌ترین سخنران این نشست که جدی‌ترین سخنان را مطرح کرد، دکتر محسن رنانی بود. این نظریه‌پرداز اقتصادی و اجتماعی برجسته که از اصفهان برای شرکت در این نشست به تهران سفر کرده بود، سخنان خود را با جمله «با آتش آب بازی نکنیم» آغاز کرد. رنانی با اشاره به اینکه او یک اقتصاددان نهادگرا است (به این مفهوم که عقیده دارد اقتصاد را نمی‌توان تنها با پول و سرمایه مدیریت کرد و باید از ابزارهای فرهنگی و اجتماعی نیز در این راه کمک گرفت) گفت: «ولی در خصوص آب، می‌خواهم بحث خود را با ورود از دریچه انتقاد از عنوان این نشست آغاز کنم. چرا که متهم کردن مردم، جامعه و فرهنگ در بحران آبی که امروز با آن روبرو هستیم نوعی نعل وارونه و به دور از انصاف است
به گفته رنانی، سهم مصرفی اندک مردم در چرخه آب به ما اجازه نمی‌دهد که آن‌ها را در معرض اتهام قرار دهیم و از کسانی که خود قربانی سیاست‌های آبی غلط هستند بخواهیم تقصیر خود را پذیرفته و الگوی مصرف خود را اصلاح کنند.
رنانی همچنین گفت: «جنگ پراکنده آب در ایران هم اکنون به گونه خزنده و آرام شروع شده و فقط اخبار آن منتشر نمی‌شود، در حال حاضر، این جنگ به صورت پراکنده رخ می‌دهد اما تا پنج سال آینده شاهد جنگ فراگیر آب در داخل شهرها و بین مناطق و استان‌ها خواهیم بود.»
به گفته وی، این آن خطری است که امنیت ما را تهدید می‌کند و سیاست‌مداران چشم خود را به روی آن بسته‌اند.
این استاد اقتصاد در ادامه گفت: «اگر الگوی مصرف مردم در جایی خراب شده است، این حکم‌رانی غلط آب است که آن را تخریب کرده است. مردم ما به مدت سه هزار سال می‌دانستند چگونه آب را مصرف کرده و به تعادلی پایدار در طبیعت برسند. گراف‌های میزان بارش در کشور حاکی از آن است که طی سی سال گذشته، میزان بارش در کشور تفاوت چندان محسوسی با سی سال پیش از آن نداشته و حتی آسمان نیز بر ما جفا نکرده است؛ ولی نظامی ناکارآمد و بی‌تدبیر در حوزه حکم‌رانی آب، به راحتی فرهنگ آبی سه هزار ساله ما را بر باد داده است و اکنون اقدام به زیر سوال بردن جامعه و فرهنگ می‌کنند
رنانی در ادامه با اشاره به اینکه فرهنگ نیز نقش مهمی در این میان دارد و بدون شک اصلاح الگوی مصرف آب باید از طریق فرهنگی صورت گیرد گفت: «با این وجود، موضوع این است که بحران آب اکنون به بیماری در شرف تشنج و ورود به کمایی مرگ‌بار شبیه است. بدون شک نمی‌توان در این شرایط بحرانی به بیمار گفت که با تغییر الگوی تغذیه خود جلوی بحران را بگیرد. شرایط آبی کشور نیز در معرض ورود به تشنج است و ما باید از وقوع این فاجعه جلوگیری کنیم
رنانی با بیان اینکه سطح‌هایی از نزاع آبی در بسیاری از قسمت‌های کشور آغاز شده گفت: «با ادامه روند کنونی، این نزاع در کشور افزایش خواهد یافت و طی سال‌های آینده به صورت روزانه، زندگی مردم را متاثر خواهد کرد. پس در این شرایط نمی‌توان از اصلاح الگوهای مصرفی مردمی که سهمی بسیار ناچیز در مصرف آب در مقایسه با صنعت و کشاورزی دارند سخن گفت. ما باید سیاست‌های غلط حکم‌رانی نادرست آب را زیر سوال ببریم و به اصلاح آن‌ها بپردازیم
به گفته رنانی، در تغییرهای نهادی و اجتماعی چهار سطح فرهنگی، بنیادی، حکم‌رانی و رویه‌های اجرایی و در نهایت، تخصیص منابع مطرح می‌شوند. برای تغییر دو سطح آغازی ما به صدها سال زمان نیاز داریم و بنابراین دست گذاشتن بر روی این سطوح در شرایط فعلی بی‌فایده خواهد بود. این در حالی است که دو سطح پایینی، موجب تخریب آب در کشور شده‌اند و باید به اصلاح و تغییر آن‌ها اهتمام ورزیده شود. در صورتی که حکم‌رانی نادرست آب به عنوان دلیل اصلی بروز بحران، متحول و تلاش‌ها برای اصلاح آن آغاز شود، می‌توان با جلب اعتماد فرهنگ و جامعه از آن‌ها نیز انتظار داشت در این راه دست به کمک و اصلاح بزنند.
برای تغییر یک رویه غلط و اصلاح ضررهای ناشی از آن، باید به وجود اشتباه در این سیستم اذعان کرد و آن را پذیرفت. این نکته‌ای است که رنانی با اشاره به آن افزود: «خطری که اکنون وجود دارد این است که عده‌ای از سیاست‌گذاران آبی کشور حاضر به پذیرش شرایط بحرانی آب نیستند و سعی در عادی جلوه دادن آن دارند. ادامه این رویه ما را در آینده در شرایطی بارها بغرنج‌تر از مذاکرات هسته‌ای قرار خواهد داد. در آینده، این نه آمریکا و عربستان و فرقه‌های مذهبی تندرو و ...، بلکه آب خواهد بود که بیش‌ترین ضربه را به این نظام وارد خواهد کرد
رنانی با اشاره به این که نزاع‌های استانی در حوزه آب مدت‌ها است که در اصفهان، شهرکرد و چهارمحال و بختیاری و برخی دیگر از نقاط آغاز شده گفت:« این نزاع تا جایی پیش رفته که دیگر حتی صحبت‌های کارشناسی نیز تاثیر چندانی در کاهش و تلطیف آن ندارد. ما باید از گسترش این نزاع‌ها به سایر استان‌ها و خانه به خانه شدن این نزاع که اکنون در قالب مشاجره‌های لفظی در برخی استان‌ها شاهد آن هستیم جلوگیری کنیم و باید در این راه سریع عمل کنیم.»

پنهان‌کاری و لاپوشانی بحرانی بودن شرایط آبی کشور، خطر بزرگ دیگری است که رنانی با ذکر آن افزود: «عده‌ای نمی‌گذارند گفتگو در این باب شکل گیرد و از نتایج آن وحشت دارند. این در حالی است که اگر اکنون ما می‌توانیم با گفتگو و اذعان به وجود این بحران، برای برون‌رفت از آن به چندین چاره توسل جسته و از شدت آن بکاهیم، با ادامه روند کنونی در آینده به جایی خواهیم رسید که دیگر هیچ چاره‌ای جر آنچه به ما تحمیل خواهد شد نداریم. نخستین ضرورت ما این است که نظام حکم‌رانی، متوجه بحران باشد و به وجود آن اذعان کند و مدیریت و حاکمیت خود را بر این مبنا تغییر دهد

رنانی با اشاره به مساله حذف یارانه‌ها گفت: «چرا نظام ما در حوزه‌های سیاسی همواره قاطع عمل می‌کند و در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی محتاطانه و گاه با ترس رفتار می‌کند؟ ماه‌ها است که دولت قصد دارد در خصوص حذف یارانه‌ها تصمیم‌گیری کند، ولی آن‌ها جرات حذف یارانه‌بگیران پردرآمد را ندارند. اگر دولت با اذعان مشکلات اقتصادی خود و طرح آن‌ها در قالب گفتگوی مستقیم و بی‌پرده با مردم به آن‌ها اعتماد کند، مردم بدون شک در این راه به نظام حکم‌رانی کمک خواهند کرد. در خصوص آب نیز همین‌طور است. دولت‌های مختلف کشور همگی در رسیدن به بحران کنونی مقصر بوده‌اند و با وضع سیاست‌های غلط و کارشناسی‌نشده‌ای نظیر توسعه کشاورزی، خودکفایی در گندم، سدسازی و... کشور را به بحران کنونی دچار کرده‌اند، پس همگی باید به این اشتباه‌ها اذعان کرده و با پذیرش آن، برای خروج از بحران تلاش کنند
      
ایمانی جاجرمی: بحران آبی، خطرآفرین‌ترین بحران برای تمدن فلات ایران
حسن ایمانی جاجرمی، دیگر سخنران این نشست، سخنان خود را با ذکر اهمیت آب در شکل‌گیری تمدن و زندگی اجتماعی در فلات ایران آغاز کرد. به گفته ایمانی جاجرمی، در حالی که بسیاری از تمدن‌ها بر پایه توسعه پدید می‌آیند، در ایران این آب است که به همه چیز معنا می‌دهد و در نتیجه بحران آبی خطرآفرین‌ترین بحران برای ما خواهد بود. آب چیزی است که در ایران در طی قرون و اعصار به فرهنگ و تمدن شکل بخشیده است و نبود آب نیز مایه نابودی آن‌ها خواهد شد.
او با اشاره به اینکه بحران آبی در کشور سبب شده است تا ما با مشکل‌های جدیدی نظیر آوارگان آب (افرادی که به دلیل خشک‌سالی از شهرهای خود کوچ کرده‌اند) روبرو شویم، گفت: «این نشست قرار است به نقش باورها و ارزش‌ها در حکم‌رانی آب بپردازد. ما باید در همه این باورها و ارزش‌ها و اصول زندگی فعلی خود با نگاهی به آب تجدید نظر کنیم. ما ایرانی‌ها مردمی به شدت مادی هستیم که همه چیز را با پول می‌سنجیم. شهرسازی کنونی تهران که ناشی از فروش بی‌ضابطه مجوز ساخت و ساز از سوی شهرداری است، گواهی بر این نکته است. ما همه چیز را کالا و قابل فروش می‌پنداریم و این مساله‌ای بسیار خطرناک است

ایمانی جاجرمی با اشاره به این که بسیاری از چیزهایی که ما تصور می‌کنیم با پول می‌توان آن ها را کسب کرد دارای ارزش و بار اخلاقی هستند ادامه داد: «این رویه محتوای اخلاقی را زیر سوال برده و نابود خواهد کرد. وقتی شما می‌توانید با پول، خدمت سربازی را که یک اصل اخلاقی و ارزشی است بخرید، دیگر چه کسی حاضر خواهد بود خون خود را برای وطن فدا کند. سربازی با این رویه به مساله‌یی طبقاتی نزول پیدا خواهد کرد.

او با اشاره به اینکه ما همین معامله را با منابع آبی خود نیز کرده‌ایم افزود: «نگاهی که اکنون به منابع آبی کشور حاکم است این است که تا چه میزان می‌توان از آن‌ها سوددهی و درآمدزایی داشت. با همین هدف است که ما سلامت و حفظ تالاب‌های خود را به سود ناشی از کارخانه‌هایی که در کنار آن‌ها احداث می شود می‌فروشیم

به گفته این استاد جامعه‌شناسی، یکی دیگر از خطرهایی که در این خصوص وجود دارد حس بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی نسبت به این مساله است. به طوری که بسیاری از ما دیگر توجهی به مساله‌هایی که پیرامون‌مان رخ می‌دهند نداریم و بسیاری از اخبار حتی شوک‌آور، ما را شگفت‌زده نمی‌کنند.
ایمانی جاجرمی گفت: «ما باید این سوال را از خود داشته باشیم که نگاه غالب مردم ما به آب و محیط زیست چیست و اینکه آیا بر اساس ارزش‌های اخلاقی و انسانی با این پدیده‌ها رفتار می‌کنیم یا خیر؟ ما باید نگاه مادی را از برخورد با آن پدیده‌ها حذف کنیم. بسیاری از ما حتا اکنون و در این شرایط بحرانی نیز به دلیل نگرانی از مسایل مادی و ریالی است که دغدغه آب و بحران کم‌آبی را پیدا کرده‌ایم نه انسانیت و اخلاق‌مداری

حمید بقایی، دومین معاون بازداشت شده احمدی‌نژاد کیست؟

حمید بقایی، دومین معاون بازداشت شده احمدی‌نژاد کیست؟

 

حمید بقایی که امروز هجدهم خرداد ۱۳۹۴بازداشت شد، بعد از محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت محمود احمدی نژاد، دومین مقام ارشد این کابینه است که بازداشت می شود.
آقای بقایی از اوایل سال ۱۳۹۰ خورشیدی تا پایان دولت محمود احمدی نژاد (مرداد ۹۲) معاون اجرایی رئیس‌جمهور ایران بود.
او پیش از ورود به کابینه ایران از مدیران رادیو و از همکاران محمود احمدی نژاد در زمان تصدی اش بر شهردای تهران بود. در این دوره آقای بقایی رئیس دفتر اسفندیار رحیم مشایی در سازمان فرهنگی-هنری شهرداری بود.
آقای بقایی در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد جانشین اسفندیار رحیم مشایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و رئیس این سازمان شد. آقای بقایی مدتی هم سرپرستی نهاد ریاست جمهوری را به عهده داشت. پیش از او اسفندیار رحیم مشایی سرپرست نهاد ریاست جمهوری بود.
در اواخر اردیبهشت ۱۳۹۰، یک ماه پس از ارتقا مقام آقای بقایی در دولت محمود احمدی نژاد، دیوان عدالت اداری، به علت ارتکاب "برخی تخلفات" در سمت ریاست سازمان گردشگری، آقای بقایی را به مدت ۴ سال از هرگونه خدمت دولتی محروم کرد، اما پس از مدتی این حکم توسط قضات دیوان نقض و مجدداً به دادگاه تجدید نظر ارجاع شد.
مدتی بعد گزارش شد که یکی از شعبه های دیوان عدالت اداری، این حکم را نقض کرده، اما مقامات این دیوان از "اشتباه" بودن این رأی و بررسی مجدد پرونده خبر دادند. رئیس دیوان عدالت اداری ایران در باره طولانی شدن مرحله تجدیدنظرخواهی این پرونده در تیرماه ۱۳۹۰ گفته بود: "آقایان در این مرحله از بند 'پ' (کنایه از پارتی بازی) استفاده کردند."
یک سال بعد و در خردادماه سال ۱۳۹۱، پس از گذشت یک سال و چند ماه از تجدید نظر خواهی آقای بقایی، رئیس دیوان عدالت اداری ایران گفت که محکومیت معاون اجرایی رئیس‌جمهور به ۴ سال انفصال از خدمات دولتی منتفی شده است.
گفته می‌شود که حمید بقایی در سال های پایانی جنگ ایران و عراق، در وزارت اطلاعات و در ستاد "مدیریت مناطق بحران" که مسئولیت آن با اسفندیار رحیم مشایی بود، مشغول به کار شد. آقای رحیم مشایی در آن هنگام مسئول سیاست‌گذاری وزارت اطلاعات در مورد اقلیت‌ها، از جمله کردهای غرب کشور بود.
آقای بقایی در مجموع از کم‌حرف‌ترین نزدیکان آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شد، اما گفته‌های او درباره نقش ترکیه در کشتار ارامنه در زمانی که نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور آسیا بود، باعث تنش میان ایران و ترکیه شد.
منوچهر متکی، وزیر امور خارجه وقت ایران گفته‌های آقای بقایی را دخالت در وظایف وزارت خارجه توصیف و شدیداً از آن انتقاد کرده بود.
مدتی بعد، علیرضا مقیمی، مدیرعامل بازداشت شده منطقه آزاد ارس و مدیر سابق کاخ موزه نیاوران گفت که شایعه کشف اسنادی از کیف محمدرضا شاه در کاخ نیاوران "با طراحی حمید بقایی برای انحراف افکار عمومی از سخنان جنجالی وی درباره ترکیه صورت گرفته بود."
آقای بقایی در ابتدا طی حکمی از سوی محمود احمدی‌نژاد، به‌عنوان نماینده ویژه در امور آسیا منصوب شده بود، اما با اعتراض نمایندگان و اشاره آیت‌الله علی خامنه‌ای که درباره موازی کاری در سیاست خارجی هشدار داده بود، طی حکم جدیدی از سوی آقای احمدی‌نژاد به عنوان مشاور رئیس‌جمهور در امور آسیا منصوب شد.
هیئت دولت محمود احمدی‌نژاد در دی‌ماه ۱۳۹۱، (حدود ۸ ماه به پایان دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد) طبق مصوبه‌ای که به "طرح مهرآفرین" مشهور شد، مجوز استخدام ۱۵۰۰ نفر را به آقای بقایی، معاون وقت اجرایی رئیس‌جمهور واگذار کرد.
محمدرضا خباز، عضو هیئت تطبیق مصوبات دولت با قوانین، این مصوبه دولت آقای احمدی‌نژاد را "نماد کودتای اداری" خوانده و گفته بود "این مصوبه یکپارچه مغایر قانون است. بهتر بود دولت به جای این مصوبه طولانی، یک خط قانون تصویب می‌کرد و می‌نوشت همه دستگاه‌های اجرایی و نظارتی مانند مجلس تعطیل شود و اختیارات به آقای بقایی واگذار شود، زیرا در بسیاری از بندهای این مصوبه گفته شده است که همه قوانین قبلی و هرگونه ممنوعیت لغو می‌شود و مجوز استخدام بدون درنظرداشتن موقعیت‌ها اعطا خواهد شد."
آقای بقایی بر اساس گزارش منتشر شده در سایت معاونت اداری و مالی صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ اول آبان ۱۳۹۰ از این سازمان بازنشسته شده است. او ۴۶ سال سن دارد و اهل همدان است.(هنگام بازنشستگی 42 سال داشته است!! اینهم از عجایب روزگار است.)

نتایج شکست مذاکرات هسته ای...



اگر مذاکرات هسته‌ای شکست بخورد؟

بسیاری می‌پرسند آیا مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه ۱+۵ به نتیجه خواهد رسید؟ برای پاسخگوئی به این سئوال شاید هیچکس در بین متخصصان، بیش از کنث کتسمن، مشاور ارشد کنگره آمریکا با تمرکز بر روی مسائل ایران، واجد شرط نباشد. وی روز ۱۴ خرداد در پاسخ به همین سئوال من گفت: "ارزیابی من از احتمال نهائی شدن یک توافق هسته‌ای در حدود ۸۰ درصد است."
او در ضمن گفت که به نظر وی توافق تا ضرب الاجل ۱۰ تیر (آخر ژوئن) صورت خواهد گرفت.
قرائن موجود که مهمترین آنها تلاش بی وقفه و بی امان آمریکائی‌ها و شخص جان کری وزیر امور خارجه آمریکاست، نظر کتسمن را تصدیق می‌کند.
با این حال، هنوز بسیاری از مسائل، مورد اختلاف دو طرف است ضمن اینکه نیرو‌هائی که قدرت آنها را نمی‌شود نادیده گرفت، هم درون سیستم آمریکا، هم در داخل ایران و هم در منطقه در تلاشند که مذاکرات را به شکست بکشانند. در ادامه این مطلب نگاهی می‌اندازیم به تغییر و تحولات احتمالی در صورت شکست مذاکرات.
تغییرات در داخل ایران
از هنگام در گذشت آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۶۸ دو دیدگاه در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد که در عین همکاری، با یکدیگر در رقابت نیز بودند. آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، جناح رادیکال و انقلابی را نمایندگی می‌کرد و اکبر هاشمی رفسنجانی جناح میانه رو و عملگرا را. هر یک از این دو اردوگاه زیر مجموعه‌های خود را دارند. به طور مثال، محافظه کاران که به کلی با مذاکره با آمریکا مخالفند در جناح آیت‌الله خامنه ای، و اصلاح‌طلبان از این نظر عموما در جناح آقای هاشمی رفسنجانی قرار می‌گیرند.
در فهرستی از مسائل مختلف که دو مکتب فکری با یکدیگر بر سر آن اختلاف دارند، موضوع سیاست خارجی و در مرکز آن رابطه با آمریکا یکی از اساسی‌ترین موارد اختلاف دو اردوگاه است. آقای خامنه‌ای معتقد است که رابطه با آمریکا اولا، موجب نفوذ فرهنگ آمریکایی و سست شدن پایه‌های ایدئولوژیک حکومت می‌شود و نهایتا نظام اسلامی را تهدید می‌کند و ثانیا، سفارت آمریکا مرکز توطئه علیه نظام خواهد شد. جناح مقابل اما، اعتقاد دارد که برای حفظ نظام نمی‌توان دشمنی با آمریکا را تا ابد ادامه داد و باید با آن کشور تعامل و داد و ستد کرد.
در حالی که آقای هاشمی رفسنجانی سعی دارد با ذکر خاطره بعد از خاطره و نقل نقطه نظر‌های آیت‌الله خمینی، وجهه خشن و انقلابی ایران را به چهره‌ای معتدل تغییر دهد، جناح انقلابی بر شدت حملات خود به جناح میانه رو که آنها را لیبرال می‌خواند افزوده است.
بیانیه شدید اللحن ۱۱ خرداد دانشگاه امام حسین تحت مدیریت سپاه پاسداران که بسیاری از مقامات بلند پایه و متفکرین سپاه در آن مشغول تدریس هستند، مشخصا متوجه آقای هاشمی رفسنجانی بود و از وی با عنوان "برخی از دست اندرکاران" یاد کرده بود که "با استناد به خاطره‌ها و مشاهدات خصوصی" خواستار "حذف یا محدود شدن" موضع انقلابی ایران هستند.
هم چنین بدون اشاره صریح، سیاست خارجی "با دوستان مروت با دشمنان مدارای" روحانی را مورد نقد شدید قرار داده و آن را مغایر "اصول بنیادین امام [خمینی] در سیاست خارجی... [مبنی بر] اعتراض به ساختارهای ظالمانه بین المللی و جنایت‌های روزمره اسرائیل، آمریکا، عربستان و امثالهم" دانسته بود. بیانیه، جناح دیگر را به تلاش برای جا انداختن "فرهنگ لیبرالی" متهم کرده بود.
رهبر جمهوری اسلامی نیز در سخنرانی روز ۱۴ خرداد خود به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله خمینی، دقیقا به همین مسئله پرداخت و نسبت به جریانی که سعی دارد "امام را به صورت یک آدم لیبرال معرفی" کند هشدار داد.
تفاوت این دو دیدگاه به وضوح خود را در برخورد با مسئله هسته‌ای نیز نشان می‌دهد. حل مسئله هسته‌ای به طور بالقوه، از دید جناح رادیکال، خطر آفرین است چرا که می‌تواند روند عادی شدن روابط با آمریکا را در پی داشته باشد.
در صورت حصول یک توافق هسته‌ای، اختلافات دو جناح که ریشه‌ای و عمیق است فروکش نخواهد کرد، اما شکست مذاکرات تحولاتی را در ایران در پی خواهد داشت.
حسن روحانی که سرمایه گذاری سنگینی بر روی مذاکرات کرده و عملا آینده سیاسی خود را به آن گره زده در صورت از هم پاشیدن مذاکرات به حاشیه رانده خواهد شد. ایران محققا مانند سال‌های گذشته برنامه هسته‌ای خود را گسترش خواهد داد و بار دیگر رویاروئی و درگیری جای گفتگو و تعامل را در مناسبات ایران و آمریکا خواهد گرفت. بازگشت فضای رادیکال در ایران، ابتکار عمل را از دست میانه‌رو‌ها خارج خواهد کرد.
در واکنش به این وضعیت، آمریکا تحریم اقتصادی تقریبا کامل ایران را که طرح آن سال گذشته در سنای آمریکا تهیه شده بود به مرحله عمل در خواهد آورد. موج جدید کاهش ارزش پول ملی آغاز خواهد شد و غول دو گانه تورم و رکود دوباره سر بر خواهد آورد. به لحاظ سیاسی و اجتماعی، با افزایش تهدیدات از بیرون (آمریکا و اسرائیل) و خطر افزایش نارضایتی‌ها از درون، سیستم چاره‌ای به جز بستن هر چه بیشتر فضا نخواهد داشت.
تغییرات در سطح منطقه‌ای
با روی کار آمدن ملک سلمان در عربستان و در پیش گرفتن یک سیاست تهاجمی نسبت به ایران، رویارویی دو کشور وارد فاز جدیدی شده و رقابت دو کشور که سال‌ها حالت پنهانی داشت، در سوریه و یمن به مرحله نظامی غیر مستقیم، اما علنی، رسیده است.
با شکست مذاکرات هسته ای، دکترین جدید اوباما مبنی بر ایجاد همکاری بین ایران و عربستان برای غلبه بر بحران‌های منطقه به بن بست خواهد رسید. با خروج آمریکا به عنوان وزنه تعادل بین دو کشور، تنها می‌توان انتظار داشت که آتش خصومت بین ایران و عربستان شعله‌ورتر شود و ریسک یک درگیری نظامی مستقیم بین ایران و عربستان بالا رود. تاثیرات این وضعیت جدید به طور قطع در تشدید جنگ نیابتی بین ایران و عربستان در سوریه نمایان خواهد شد.
در عراق وضعیت بیش از پیش پیچیده خواهد شد. رقابت پنهان بین ایران و آمریکا در عراق از یک سو و حضور داعش از سوی دیگر آن کشور را به سمت بی‌ثباتی کامل سوق خواهد داد.
از همه مهمتر، اسرائیل که با تشدید روند مذاکرات هسته‌ای در ماه‌های اخیر مجبور شده بود از تهدیدات خود علیه تأسیسات هسته‌ای ایران عقبنشینی کند، با شکست مذاکرات، هم با یک فضای بین المللی مطلوب مواجه می‌شود و هم گسترش برنامه هسته‌ای ایران بهانه لازم برای دست زدن به یک اقدام نظامی احتمالی را به آن کشور خواهد داد. آشکار شدن همکاری پنهان بین اسرائیل و عربستان، و ترکیه و عربستان، علیه ایران، خطر برخورد را افزایش می‌دهد.
تغییرات در سطح بین‌المللی
با شکست مذاکرات، افزایش تنش بین ایران و غرب، به خصوص آمریکا، قطعی است. حاصل این وضعیت تشدید تحریم‌ها از سوی غرب است. با وجود تمام تبعاتی که تحریم‌ها برای ایران خواهد داشت (که پیشتر به آن اشاره شد) ایران تسلیم فشار تحریم‌ها نخواهد شد. در میان طیفی که آقای خامنه‌ای آن را نمایندگی می‌کند، حساسیت بالایی نسبت به تسلیم شدن در برابر فشار آمریکا وجود دارد. این نگرش سوای مبنای عقیدتی منطق خود را نیز دارد.
استدلال آقای خامنه‌ای که بار‌ها عنوان کرده این است که عقب‌نشینی در برابر فشار باعث خواهد شد که آمریکا از همان رویکرد باز هم استفاده کند تا آنجا که یا ماهیت اسلامی-انقلابی حکومت را تغییر دهد و یا کل حکومت را واژگون کند. آیت‌الله خامنه‌ای در چندین نوبت به سرنوشت لیبی اشاره کرده و گفته است که حاصل سیاست آن کشور که "به کلى همه‌ فعالیت‌هاى هسته ‌اى ‌اش را کنار بگذارد... تهش را جارو کند و تقدیم کند به آنها (غرب)" عاقبتش این شد که مورد حمله نظامی غرب قرار گرفت.
در صورت تسلیم نشدن ایران به فشار، برای از میان بردن برنامه هسته‌ای آن کشور، تنها راه حل نظامی برای آمریکا باقی می‌ماند. در حالی که بیشتر از یک سال و نیم به پایان ریاست جمهوری اوباما باقی نمانده بعید است وی دست به چنین اقدامی بزند. اما حتی رئیس جمهور بعدی نیز برای دست زدن به چنین اقدامی با موانع جدی روبروست.
مطالعاتی که در این زمینه صورت گفته نشان می‌دهد که حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران حداکثر ۴ سال برنامه آن کشور را به تاخیر می‌اندازد، احتمال حرکت ایران به سمت ساخت بمب هسته‌ای را افزایش می‌دهد، اقتصاد جهانی بر اثر افزایش قیمت انرژی ممکن است دچار نابسامانی شود، و از همه مهمتر ممکن است نتایجی غیر قابل پیش‌بینی در پی داشته باشد. به قول وزیر دفاع سابق آمریکا، لئون پانه‌تا، حمله به ایران ممکن است به جنگی منجر شود که همه از شروع آن پشیمان شوند.
دورنمای شکست مذاکرات هسته‌ای تصویر روشنی برای هیچیک از طرف‌ها به دست نمی‌دهد. از قضا همین ابهام می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای رسیدن به توافق باشد. آیا پیش‌بینی کنث کتسمن درست از آب در می‌آید؟ باید تا پایان ماه ژوئن منتظر ماند.

Mohsen Sazegara Wednesday 20 Khordad 1394 June 10, 2015

Monday, June 8, 2015

داعش و شکنجه پسربچه سوری

داعش مید این اسرائیل 

داعش و شکنجه پسربچه سوری

بی بی سی

  

در فیلمی که به وسیله موبایل گرفته شده و به دست بی‌بی‌سی رسیده پیکارجویان گروه دولت اسلامی (داعش) در حال شکنجه یک پسربچه ۱۴ ساله سوری به نام احمد هستند.

این تصاویر را فردی گرفته که قبلا با داعش همکاری می‌کرده است.
در این فیلم پسر بچه‌ای نشان داده می‌شود که در حال کتک خوردن است و از دست آویزان شده است.
سازمان ملل متحد گروه داعش و سایر گروه‌های اسلامگرای مستقر در سوریه و عراق را به شکنجه و کشتن کودکان متهم کرده است.
گفته شده که این گروه‌ها کودکان و نوجوانان را بخدمت گرفته، آموزش می‌دهند و بعد از آنها در جنگ استفاده می‌کنند.
نوجوان دیگری هم به بی‌بی‌سی گفته است که چگونه در ۱۵ سالگی برای گروه اسلامگرای جبهه نصرت که با القاعده مرتبط است جنگیده و شماری را کشته است.
این نوجوان وقتی که به داعش پیوست دریافته این گروه حتی از ۱۳ سالگی نوجوانان را آموزش عقیدتی می‌دهد.
شوک الکتریکی
در این فیلم که با موبایل گرفته شده احمد، نوجوان ۱۴ ساله چشم بند دارد، و دو مرد هم با چهره های پوشیده و لباس سرتا پا سیاه دیده می‌شوند. یکی از این مردها یک چاقو و یک تپانچه در دست دارد. دیگری با کلاشنیکفی در دست در حال قدم زدن است.
آنها احمد را از دست از سقف آویزان کرده و در حال زدن او هستند.
احمد تنها ۱۴ سال داشت که پیکارجویان داعش او را دستگیر و شکنجه کردند.
او به ما گفت: "آنها (داعش) مرا شلاق می‌زدند. برای این که اعتراف کنم به من برق وصل می‌کردند. من هم به آنها همه چیز را گفتم."
کابوس ها
در شهر رقه در شمال سوریه که در کنترل داعش است، احمد برای گذران زندگی نان می‌فروخت.
دو مرد که احمد آنها را می شناخت از او خواسته بودند تا کیفی را در نزدیکی یکی از محل‌های گردهمایی داعش قرار دهد. از او برای کارگذاشتن یک بمب استفاده کرده بودند.
سن و سال او برای شکنجه‌گرانش اصلا مهم نبود و او را دو روز شکنجه کردند.
احمد به بی‌بی‌سی گفت: "زمانی که به من برق وصل می‌کردند، فریاد می‌کشیدم و مادرم را صدا می کردم. اما به محض داد زدن یکی از شکنجه گران ولتاژ را بیشتر می‌کرد."
" آنها وانمود می‌کردند که مذهبی هستند، اما کافرند. سیگار می‌کشیدند. وانمود می کردند که قوانین اسلام را اجرا می‌کنند، اما این طور نبود. آنها می‌زدند و می‌کشتند."
احمد به مرگ محکوم شده بود. اما مامور اعدام دلش به حال او می‌سوزد و اجازه می‌دهد فرار کند.
احمد می‌گوبد: "بندرت می‌توانستم بخوابم. زمانی که به ترکیه رسیدم تمام مدت کابوس داشتم. تحت درمان قرار گرفتم. اما باز هم نمی‌توانستم بخوابم. هنوز هم تمام مدت درمورد آن چه که گذشت کابوس می‌بینم."
"هر وقت چشم‌هایم را می‌بندم، کابوس را می‌بینم وبعد تا صبح خوابم نمی‌برد."
با مردی که از احمد در زمان شکنجه فیلم گرفته بود، ملاقات کردم. او از همان زمان گروه داعش را ترک کرده و می‌گوید بشدت از آن چه کرده پشیمان است و امیدوار است که مردم او را ببخشند.
او به ما گفت که این فیلم برای اهداف تبلیغاتی گرفته شده است.
از سرنوشت دو مردی که در زمان فیلمبرداری احمد را شکنجه می کردند خبری در دست نیست.
فساد یک نسل
داعش در مناطقی که خلافت اسلامی اعلام کرده، آموزش عرفی را متوقف کرده و به جای آن مدارسی به سبک نظامی ایجاد کرده که در آنها به کودکان آموزش عقیدتی می‌دهند و برای کشتن تربیت می‌کنند.
در یک ویدیوی تبلیغاتی داعش کودکان و شماری نوجوان نشان داده می‌شود که تمرین نظامی می‌بینند و به آنها آموزش تیراندازی داده می‌شود.
به کودکان فیلم‌های سر سر نشان داده می‌شود و آنها را در کشتار شرکت می‌دهند.
خالد، البته این اسم واقعی او نیست، در حال حاضر ۱۷ ساله است. او دو سال پیش برای جبهه نصرت که وابسته به القاعده است، در سوریه جنگید.
بعد مجبور شد به داعش بپیوندد. او اکنون از آن گروه جدا شده اما در آن زمان، شرکت در جنگ، برای او راه و رسم مرد شدن بود.
او به ما گفت که داعش مشخصا کودکان را برای جنگیدن در نظر دارد:
"پیکارجویان بالغ در بین نیروهای داعش در اقلیت هستند. در کلاس آموزشی من اکثر افراد ۱۵، ۱۶ ساله بودند، حتی بعضی‌ها ۱۳ یا ۱۴ سال داشتند. این گروه سنی خیلی بیشتر مشتاق هستند که برای رضای خدا بجنگند."
داعش زندگی مردم را در سوریه و عراق زیر و رو کرده است، اما تاثیرات این گروه تنها محدود به آنچه که الان دیده می‌شود، نیست.
این تباهی یک نسل است. در لوای حکومت داعش، کودکان تبدیل به مردان جوانی می‌شوند که برای کشتن و نفرت آموزش دیده‌اند. این نسل برای سوریه و عراق در سال‌های آتی مشکل ساز خواهد بود.