Friday, June 19, 2015

جهادالنکاح(جهاد نکاح - محمد نوری زاد)



جهاد نکاح
(روز هشتم نمایشگاه)
یک: نخستین عزیزی که به نمایشگاه آمد، جناب حسین زمان بود. همو که صدایی دلنشین با اوست. البته " برادران"، هم خودش را و هم صدای دلنشینش را در فهرستِ سیاهِ خود جای داده اند تا مبادا با انتشار صدایِ وی دلی بلرزد و عاطفه ای موج بخورد و الفتی بکار افتد. خودم برایش کف زدم. برادران اطلاعات و سپاه، هم بر صدای زلالش خط کشیده اند و هم بر استادی اش. حسین زمان استاد دانشگاه شریف بوده تا همین اواخر. که بخاطر اندیشه ی مستقل و مبارکش، بازنشسته اش کرده اند همینجوری. حسین زمان دوساعتی در نمایشگاه ماند. در حالی که همه ی تابلوهای مرا در پنج دقیقه می شود دید یا کلاً می شود از خیر دیدن شان گذشت.
دو: سه برادر زابلی آمدند. یکی شان شصت سالی داشت اما دو برادر دیگر جوان بودند. آمده بودند به همدلی. برایشان کف زدیم و سپاس شان گفتیم. برادر بزرگتر از نابودی سیستان گفت. و این که: شاید به زودی شاهد کوچ همه ی مردم زابل باشیم به هر کجا. همان کوچی که در سال 42 شمسی رخ داد و مردم بخاطر خشکسالی دار و ندار خود را برداشتند و زابل را با همه ی تاریخش بجای نهادند. گفتم: من خود در آن منطقه فراوان بوده ام و روستا به روستا و شهر به شهرش را گشته ام.
مستندِ " روی خط مرز"ی که من در سال هفتاد ساختم، به نوار مرزی سیستان و بلوچستان اشاره دارد. و گفتم: رود هیرمند، یک حق آبه ی تاریخی با زابل دارد. منتها مسئولان پخمه ی ما هرگز بلد نبوده اند این حق آبه ی اساطیری را سند بزنند و در مجامع جهانی قانونی اش بکنند. افعان ها در بالا دست بر هیرمند سد بسته اند و آب زابل و دریاچه ی هیرمند را خشکانده اند. کار پخمه های سیاسیِ ما بجایی رسیده که از افعان ها آب گدایی می کنند تا گودال های " چاه نیمه" را پر کنند تنها برای شربِ مردم.
زابل یک روز انبار غله ی کشور بشمار می رفته امروز اما هیچ ندارد جز آه. به این سه برادر گفتم: از بس بادهای صد و بیست روزه یِ زابل بر سر شما خاک افشاند و روزگارتان را سیاه کرد و کسی بداد شما نرسید، شماها یک آه کشیدید از دل. و این آه " ریزگرد" شد و بر سرِ کل کشور نشست. تا همه بدانند در این سالهای طولانی شماها چه کشیده اید از بادهای پر غبار و بی توجهی مسئولان در آن نوار مرزیِ دور.
سه: یکی از دوستان همبندم در زندان اوین به نمایشگاه آمد. جوانی که بی هیچ دلیل به زندان افتاده بود و بخاطر همین زندانی شدنش، زندگی اش سوخت و از هم گسیخت. می گویم: جوانان صاف و صادقی که می شد با یک ملاطفت و یک برگه و نهایتاً با یک تشر به سرِ درس و خانه اشان بازگردند، در یک کارناوال قضایی و از پیش مشخص، به دو سال و سه سال و چهارده سال زندان محکوم شدند تا بکلی از تنفر و انزجار پُر شوند و جامعه ی اطرافشان را نیز با این تنفر همراه کنند. خلاصه در دشمن تراشی ما استاد شده ایم در این سالهای کوفتی. البته تخصص ما در دشمن تراشی از مرزها بدر رفته برادران و بیت رهبری با بکار انداختن این شگرد، هیچ دوستی در جهان برای خود باقی نگذارده اند جز روسیه و چین که آنها نه به نظام اسلامی آقایان که به پخمگی شان سخت مشتاق اند.
چهار: یکی از دوستان ناشنوا آمد و من به حاضران معرفی اش کردم و همگی برایش کف زدیم. این مرد ناشنوا بقدر ده نفر فعالیت می کند و تولید می کند. خانواده ای شش نفره از اراک آمدند. برای آنان نیز کف زدیم. پدرِ خانواده که پیش تر دیده بودمش گفت: تا گفتم می خواهم بروم تهران برای دیدن نمایشگاه آقای نوری زاد، بچه ها هم راه افتادند که ماهم می آییم. مردی از کانادا آمده بود. وی از اپوزیسیون خارج از کشور گفت که چه اختلاف هایی با خود دارند و از من خواست مبادا خسته شویم از این موج مختصری که ما چند نفر ایجاد کرده ایم. آقای دکتر مهدی خزعلی نیز آمد و چندی در میان ما بود و ما دو بار برای وی و آزادگی اش کف زدیم. بانوی سیرجانیِ ما نیز آمد و به تقاضای من نشست و برای ما " پاییز آمد" را خواند. این بانوی بازنشسته، تسبیحی سبز به مچ دستش بست تا نشان بدهد که خط فکری اش به کجا بند است.
پنج: مردی مرا به کنجی کشاند و گفت: یکی از بهترین راه های اعتراض این است که مردم یک زیلو زیر بغل بزنند و ظاهرشان را مرتب کنند و فوج فوج بروند به نمازجمعه ی شهرشان. حضور مردم در نماز جمعه اصلاً جوری نیست که به نفع نظام تمام شود. خودشان می فهمند که این حضور معترضانه است. مثلاً یک هفته بروند و یک هفته نروند. چه کسی می خواهد جلوی مردم را بگیرد؟ مردمی که نه شعاری می دهند و نه حساسیتی بر می انگیزند. این مرد، همین ایده را چند ماه پیش با من در میان نهاده بود و من به وی گفته بودم: شاید یک روز عملی اش کردیم.
شش: می رفتیم که چراغ ها را خاموش کنیم که دیدیم آقای مقیمی وکیل آتنا فرقدانی آمد. این جوان دوست داشتنی همان روز از زندان رجایی شهر کرج آزاد شده بود. خیال دارد از قاضی و مأموران شکایت کند بخاطر نفهمی های قضایی شان و ضرب و شتمی که با وی داشته اند.
هفت: امروز روز پایانی نمایشگاه است. و البته روز حضور بانوان در استادیوم که حتماً بانوان ما با درهای بسته مواجه خواهند شد. نظام مطلوب آیت الله های جا مانده در هشتصد سال پیش، با زن جماعت مشکل دارد. این را با چه زبانی بگوید؟ زن در نظام فکریِ این جماعت، یک موجود دین روب و وسوسه انگیز است. حالا اگر بیخ گوش آیت الله ها عده ای میلیارد میلیارد بالا می کشند و مردم را می زنند و می کشند، یا چرا راه دوربرویم، خود آیت الله ها اگر کارخانه ها را زیر بغل می زنند قربتةً الی الله، این قابل اعتنا نیست ابداً. چرا؟ چون اینجور چیزها تن و بدن دین را نمی لرزاند. زن ها اما.... نگو و نپرس!
هشت: امروز سالروز وفات دکتر شریعتی است. برادران طبق یک دستورالعمل مملکتی و همه ساله و به اشاره ی بیت رهبری البته، نه اجازه دادند مراسمی برای وی در حسینیه ی ارشاد برگزار شود و نه در هیچ کجا. امروز ناگزیر درهای خانه ی سابق دکتر شریعتی که به صورت موزه ای متروک در آمده باز است برای مشتاقان اگر که درِ آنجا را نیز نبندند. نشانی؟ خیابان جمالزاده شمالی – نرسیده به خیابان فاطمی – کوچه نادر.
نه: امروز روز پایانی نمایشگاه نیز هست. اگر در توان تان بود سری به آنجا بزنید که من بی تاب تماشای قشنگی های انسانیِ شما هستم. تابلوها بهانه ای هستند که شما را بدانجا آورند. به آنجا که آمدید، مابقی را بسپارید به لبخندها و دل هایی که هیچ از هم نمی خواهند جز همدلی.
ده: از بی سرانجامی داستان اسید پاشیِ برادران به صورت بانوان که بگذریم، یادتان هست در سال 90 یک تجاوزک ناقابل شد دستجمعی به چندین زن بی نوا در خمینی شهر؟ خواستم بپرسم پرونده ی این عملیات خودمانیِ نچندان فاجعه، بکجا انجامید؟ یادم نمی رود بعد از این عملیات که احتمالاً با رمز یا فلان انجام گرفته، جماعتی از مسئولان ذیربط بیانیه دادند و اظهار فضل نمودند. یکی شان موسی سالمی امام جمعه ی خمینی شهر بود که فرمود: "اینها (کسانی که به آنها تعرض صورت گرفته) آدمهای علیه‌السلامی نبودند." و افزود: "شاید این کار نقشه دشمنان بوده باشد."
حالا از آقای محسنی اژه‌ای بشنوید که در همان موقع افاضه فرمود: " به خانواده‌ها سفارش می ‌کنیم تا اقداماتی که موجب خدشه‌دار شدن عفت عمومی می ‌شود، انجام ندهند. برخی از تعرضات به دلیل کوتاهی ‌های اولیه است." رئیس پلیس آگاهی اصفهان چی گفت؟ گفت: "آنها (مهمانان) اگر لباس مناسب داشتند شاید اینطوری نمی‌شد. می گویم: آخوندهای حاکمیت بیشترین اعتمادی که به زن جماعت داشته باشند در راستای همین جهاد نکاح است و بس. مابقی بقول خودشان اکل میت است.
یازده: این عکس ها به روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ی نمایشگاه مربوط است. عکس های بسیاری داشتم که نشد منتشرشان کنم. امروز منتظرتان هستم.
نشانی نمایشگاه: خیابان کارگر شمالی – بالاتر از نصرت – کوچه عبدی نژاد – پلاک 18
محمد نوری زاد
بیست و نهم خرداد نود و چهار - تهران

بن‌بست اختر

محسن میردامادی: قرار این نبود

Thursday, June 18, 2015

رونق زندانهای ایران و تعطیلی زندانهای هلند

تعطیلی زندان های هلند به دلیل کمبود زندانی

اشاره ای: 
 
در ایران همین چند روز پیش بود که گفتند ما زندان کم داریم. البته اگر زندان بسازند فکر نکنید که کار بدی میکنند. چون سهمیه زندان کردن ثابت است پس اگر زندان بسازند شاید شصت نفر زندانی را دیگر در یک اتاق جا ندهند. و از فشار بر زندانیان کساته شود. هرچند به معیارهای جهانی نخواهد رسید.

ولی از نظر تفاوت با هلند باید گفت: 

آنچه آنها ندارند ما داریم. مانند اینکه آنان زندانی ندارند ما همه رقمش را داریم تا دلت بخوهد!! مخصوصاً جنسمان در مورد نوع سیاسی اش جور جوره: زن، مرد، پیر، جوان، کودک، کرد، عرب، فارس، شیعه، سنی، بهایی، درویش، و... یک قلمش ملی مذهبی است!!  
و نیز برعکس آنچه آنان دارند ما نداریم: آنها کار دارند ما بیکاری! آنها دستورات دینی پیرامون تعلیم و تربیت و و زندگی سالم ندارند و ما تا دلت بخواهد دستورات دینی مخصوصاً از جانب امامان شیعه داریم که به آن اصلاً عمل نمیکنیم!!!

×××××××××
گزارش های منتشر شده در هلند نشان می دهد تعداد زندانیان در این کشور به شدت کاهش یافته است. در برخی از زندان های هلند، تعداد زندانیان از زندانبان ها و کارکنان زندان نیز کمتر شده است.
 تعطیلی زندان های هلند به دلیل کمبود زندانی
برخی از زندان های هلند به دلیل کمبود زندانی، تعطیل شدند.

به گزارش عصرایران به نقل از خبرگزاری ها، گزارش های منتشر شده در هلند نشان می دهد تعداد زندانیان در این کشور به شدت کاهش یافته است. در برخی از زندان های هلند، تعداد زندانیان از زندانبان ها و کارکنان زندان نیز کمتر شده است.
سخنگوی وزارت دادگستری هلند در این باره گفت که این وزارتخانه تلاش می کند دلایل کاهش تعداد زندانیان را بیابد.
گفته می شود دلیل این موضوع صدور احکام سبک توسط دادگاه ها است گرچه مردم در هلند این احکام را عادلانه می دانند.
گزارش های رسانه ای در هلند نیز می گوید وزارت دادگستری در تلاش برای تعطیلی برخی از زندان ها و اخراج 3500 نفر از کارکنان آنهاست.
همزمان سازمان های مدافع حقوق کارگران و کارمندان از این تصمیم دولت هلند انتقاد کرده اند.
سندیکاهای کارگری گفته اند که بیکار کردن کارکنان زندان ها باعث کاهش شدید نیروهای کاری زندان ها می شود . آنها همچنین درباره احتمال وقوع خشونت در زندان ها هشدار دادند.

قداره کشان و هفت تیرکشان و سرنوشت مذاکرات هسته ای...

از دو راه بیرون نیست یا این جمع رهبری را رهبری میکنند و یا از سوی رهبر رهبری میشوند! کدام حقیقت دارد؟

اینکه حسن روحانی را بی عرضه خوانده اند درست است زیرا همان خدماتی را که محمد خاتمی به رهبری کرد و چوبش را خورد و میخورد آقای روحانی هم دارد به همان راه میرود و از خود جسارتی به خرج نمیدهد و مطمئناً پس از خاتمه ریاستش به سرنوشت خاتمی گرفتار خواهد شد. اینجا جنگل است یا باید بزنی یا زده شوی یا باید بخوری یا خورده شوی... دستکم اگر نمیخواهی بزنی از خودت جانانه دفاع کن!!

شما به بسیج بودجه میدهی تا بیایند در سخنرانی ات بر علیهت شعار دهند و جلو سخنانت را بگیرند؟! مسلم است که جرأت کم کردن بودجه آنان را ندارید. 

پس وظایف ریاست جمهوری همان میشود که بنی صدر گفت: رئیس جمهور قلم خود نویس ولایت فقیه. همین است و بس. و اگر همین است، بهتر است انسان خود به حساب خود برسد پیش از آنکه دیگران به حسابش برسند! 

و پیش از انکه به زیر بکشانندش خود کنار رود!

 

توهین به روحانی و مذاکره‌کنندگان هسته‌ای در مراسم تشییع کشته‌شدگان جنگ


دادن شعار علیه مذاکره کنندگان هسته‌ای و رئیس مجلس و "بی عرضه" خواندن حسن روحانی رئیس جمهور و تهدید تلویحی او به برکناری توسط یک سخنران مراسم تشییع ۲۷۰ نفر از کشته شدگان جنگ ایران و عراق، انتقاد مسئولان دولتی را به دنبال داشته است.

محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت، امروز چهارشنبه ۲۷ خرداد با اشاره به "تخریب دولت و تیم هسته ای در رخدادهای ملی"، این کار را "خلاف مصالح ملی" دانست.

همزمان، علی جنتی، وزیر ارشاد شعار دادن علیه دولت و مذاکرات هسته ای در جریان مراسم دیروز را دارای "هدف های انتخاباتی" دانست و عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور در پاسخ به سوالی در مورد "توهین به رئیس جمهور و رئیس مجلس" توسط یکی از سخنرانان مراسم گفت: "نهادی که سخنران مربوطه را دعوت می‌کند٬ مسئولیت را برعهده دارد و حتما از این افراد خواسته می‌شود که بگویند چه اتفاقی افتاده است."

در بخشی از مراسم بزرگداشت کشته شدگان جنگ، محمود کریمی از مداحان معروف تهران با مخاطب قرار دادن غیر مستقیم رئیس جمهور گفت: "اینجا می‌نشینی و توافق هسته‌ای و آب این مملکت را به تحریم ربط می‌دهی. اگر عرضه نداری برو کنار."

سخنران اصلی این مراسم، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که او نیز با تاکید بر اینکه "سیاست خارجه قاجاری و پهلوی دیگر به ایران بر نمی‌گردد" گفت: "در ایران نباید علامت غلط و حرف‌های غیر واقعی به دنیا ارائه شود. نباید بگوییم ما آب خوردن نداریم و کشور محاصره شده است."

آقای روحانی در ابتدای هفته پیش گفته بود: "تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود."

"بی غیرت" خطاب کردن رئیس مجلس

محمود کریمی در بخش دیگری از سخنرانی روز سه شنبه خود، هشدار داد که مردم در مقابل ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران هم تا مدتی "به احترام" آیت الله خمینی "دست نگه داشتند"، اما این وضعیت بعد از موضع گیری رهبر سابق جمهوری اسلامی تغییر کرد.

آقای کریمی، با اشاره غیرمستقیم به علی لاریجانی رئیس مجلس ایران هم گفت: "آقای مسئولی که در جمهوری اسلامی به خاطر پز دادن مقابل یک دیپلمات با هزار قلم آرایش و سر باز و فقط یک کلاه نمادین بر روی سر می روی و با او حال و احوال و مذاکره می کنی؛ خاک بر سرت بی غیرت!"

اشاره این مداح محافظه کار، ظاهرا به تصاویر منتشر شده از ماریچه اسخاکه، نماینده هلندی پارلمان اروپا، در دیدار با علی لاریجانی است. به دنبال انتشار این تصاویر، که در جریان ملاقات ده روز قبل هیئتی از نمایندگان پارلمان اروپا با رئیس مجلس ایران صورت گرفت، گروهی از محافظه کاران پوشش خانم اسخاکه را مغایر موازین اسلامی دانستند.

در گزارش ها و اخبار منتشر شده از شبکه های مختلف تلویزیون سراسری ایران از مراسم دیروز، بسیاری از شعارهای مخالفان دولت و مذاکرات هسته ای به نمایش درآمد که این موضوع نیز، واکنش هایی را به دنبال داشت.

نمایش این شعارها در شرایطی صورت گرفت که صدا و سیما هم با پخش صحنه های دست تکان دادن محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور سابق ایران برای عده ای از هوادارانش در جریان راهپیمایی، به گفتگو با او پرداخت.

'اگر دولت دیگری بود رهبر را تحت فشار نمی گذاشت'

در واکنشی جداگانه به وقایع مراسم تشییع کشته شدگان جنگ، امروز حسن هاشمی، وزیر بهداشت ایران در وب‌سایت شخصی خود "برگزاری میتینگ سیاسی در سایه نام بلند پاک‌ترین فرزندان این مرز و بوم" را "پیمودن راه نفاق و خیانت به آمال شهیدان" دانسته است.

همزمان، پرویز اسماعیلی، معاون ارتباطات دفتر رئیس جمهور، در صفحه اینستاگرام خود به یکی از پلاکاردهای حمل شده در مراسم اشاره کرده که مضمون آن چنین بوده است: "شهدا شرمنده ایم... که دکتر ظریف با قاتلان شما خوش و خندان است."

آقای اسماعیلی نوشته که این پلاکاردها در حالی در مراسم دیروز به نمایش درآمده که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، "بدون هماهنگی های مرسوم" در همین مراسم حضور داشته است.

در مقابل، سایت رجانیوز، نزدیک به جبهه پایداری، نوشته حتی اگر ادعای معاون ارتباطات دفتر رئیس جمهور در مورد حضور آقای ظریف درست باشد، چرا وزیر خارجه به میان "مردم" نیامده است؟

رجانیوز ادامه داده: "عملکرد دستگاه سیاست خارجی کشور در دو سال گذشته چگونه بوده که آقای ظریف ترجیح می دهد دیگر در جمع های مردمی که در آن شعار مرگ بر آمریکا و سازش ناپذیری سر داده می شود، حضور پیدا نکند؟"

این سایت، همچنین سخنان سعید قاسمی را نقل کرده که در میان جمعی از شرکت کنندگان در مراسم تشییع کشته شدگان جنگ بیان شده است.

وی با اشاره به دولت حسن روحانی گفته است: "شمایی که این مذاکرات را در این دولت کشاندید و به رهبر تحمیل کردید، والله اگر که دولت دیگری آمده بود و با نگرش دیگری، هیچ‌وقت رهبر و ملت را تحت فشار این مذاکرات نمی‌گذاشت."

Wednesday, June 17, 2015

زندانبان توزیع کننده مواد مخدر!!



زندانبان توزیع کننده مواد مخدر!!
چهارشنبه ۲۷خرداد  ۱۳۹۴

در کشوری که با یک مرگ بر ضد ولایت فقیه گفتن به همه چیز میرسند!!

بنا به گزارش ارسالی به «سحام»، «نجم‌الدین حسینی» رئیس بند دو زندان رجایی‌شهر کرج(دارالقرآن)، به اتهام وارد کردن ۴ دستگاه گوشی تلفن‌همراه به همراه سیم‌کارت و فلش‌های حاوی فیلم‌های مستهجن و ۴۰۰ گرم مواد مخدر توسط ماموران حفاظت اطلاعات قوه قضائیه بازداشت شده است. حسینی پشت میز کارش در دفتر زندان دستگیر شده است.
در پی بازجویی‌ از وی تاکنون ۱۰ نفر دیگر به جرم هم‌کاری و هم‌دستی با وی دستگیر شده‌اند.
از جمله دستگیرشدگان برادر فردی به‌نام «امیریان» است، «امیریان» معاون رئیس زندان رجایی‌شهر است که در سمت افسر نگهبان آشپزخانه زندان رجایی‌شهر مشغول به کار بوده است. بقیه دستگیرشدگان نیز از ماموران بندها(افسر نگهبان) اندرزگاه‌های مختلف بوده‌اند و یک افسر جانشین که همگی در بازداشت به سر می‌برند.
براساس اطلاعات ارسال شده به «سحام»،  دستگیرشدگان طی سال‌های متمادی، «چرخه ورود و توزیع مواد مخدر به زندان رجایی‌شهر» را اداره می‌کردند.
ارتباطات فامیلی در میان کادر اداری زندان رجایی‌شهر به یک امر مرسوم تبدیل شده است، به طوری‌که این زندان توسط یک یا دو فامیل خاص اداره می‌شود. به عنوان مثال «امیریان» معاون رئیس زندان رجایی‌شهر که برادرش در لیست دستگیرشدگان قرار دارد، دایی «نجم‌الدین حسینی» رئیس بند دو زندان رجایی شهر نیز هست. پدر«نجم‌الدین حسینی» نیز در زندان سمت پاسدار بند یا همان افسر نگهبان زندان رجایی‌شهر مشغول به کار است. برادر «نجم‌الدین حسینی» مسئول فروشگاه و خواهرش از پرسنل اداری زندان است و
بر اساس این گزارش، پدر «نجم‌الدین حسینی» دوسال قبل هنگام ضرب‌وشتم یک زندانی او را به قتل رساند و حکم قصاص برای وی صادر شد، اما این حکم به «دیه» تبدیل و او به شغل خود در زندان باز می‌گردد.
اعتراض زندانیان به این «فساد اداری قوه قضائیه»، باعث قطع جیره خشک زندانیان شده و زندانیان تهدید به شکنجه، مرگ و انفرادی شده‌اند.
یک منبع مطلع به خبرنگار «سحام» گفت: به احتمال زیاد، رئیس زندان رجایی‌شهر نیز در چرخه ورود و توزیع مواد مخدر در زندان شریک است که چنین آشفته، زندانیان را تهدید به برخورد فیزیکی کرده است
این منبع افزود: «یکی از توزیع کنندگان مواد مخدر در داخل یکی از اندرزگاه‌ها به چند زندانی گفته است که در دو ماه گذشته، ۳/۵ کیلو مواد مخدر را بین ۳۰۰ نفر از زندانیان توزیع کرده است
گفتنی‌است در هفته گذشته «نجم‌الدین حسینی» رئیس بند ۲ زندان رجایی‌شهر کرج، «بهنام ابراهیم زاده» زندانی سیاسی محبوس در این زندان را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار داد و او را به زندان انفرادی اعزام کرد.

استراتژی نظامی داعش

استراتژی نظامی داعش برای بقا و افزایش قلمرو چیست؟

بی بی سی

 یک سال از اعلام خلافت ابوبکر البغدادی می‌گذرد. داعش همچنان نیروی جنگی قوی در منطقه است هر چند آمریکا و متحدانش هزاران حمله هوایی علیه این گروه انجام داده‌اند.
آن طور که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا گفته هدف از این حملات هوایی "تضعیف و در نهایت نابودی" گروهی است که خود را "دولت اسلامی" می‌نامد. اما داعش به صورت اعجاب آوری از خودش انعطاف نشان داده و در جنگیدن آبدیده شده‌اند.
تجزیه و تحلیل استراتژی جنگی آنها کمک می‌کند دلیل این امر را بهتر بفهمیم. هدف اصلی این است که بمانند و قلمرو خود را گسترش دهند. این چیزی است که به روشنی در شماره نوامبر ۲۰۱۴ دابق -مجله تبلیغاتی این گروه- نوشته شده بود.
حالا ببینیم تئوری "ماندن و گستراندن" در عمل چگونه بوده. داعش شهر رقه در سوریه را که به پایتختش مشهور است همچنان در اختیار دارد. در عراق، دومین شهر بزرگ این کشور، موصل، را در دست دارد. در همین ماه گذشته هم با گرفتن شهر رمادی، مرکز استان انبار عراق و شهر پالمیرا در سوریه توانست قلمروی خود را گسترش دهد.
سه حلقه
هدف نهایی گروه دولت اسلامی سیطره جهانی است.
برای رسیدن به این هدف به قول اندیشکده "مطالعات جنگ" در واشنگتن، جهان را به "سه حلقه جغرافیایی" تقسیم کرده‌اند: حلقه داخلی، شامل عراق و شام (سوریه)؛ سرزمین‌های نزدیک، شامل خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا؛ و سرزمین‌های دور که شامل اروپا، شرق آسیا و ایالات متحده آمریکاست.
برای هر حلقه هم استراتژی جنگی مخصوص به خود را دارند، شامل جنگ سنتی، جنگ چریکی و حملات تروریستی.
هر سه این استراتژی‌ها برای اثرگذاری در حلقه داخلی انجام می‌شوند.
در سرزمین‌های نزدیک اثر جنگ‌های سنتی و جنگ‌های چریکی گروه‌های وابسته به داعش به خوبی حس می‌شود. حملات متعدد به پلیس مصر در صحرای سینا و گرفتن شهرهایی در لیبی. از آن جمله شهر سرت که پایگاه اصلی معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی بود.
همزمان، کسانی که در غرب به "گرگ‌های تنها" مشهورند در استرالیا، آمریکا و کانادا حملاتی انجام داده‌اند که داعش آنها را به نام خود نوشته است.
'استراتژی کمربندی'
در عراق و سوریه تاکتیک استفاده از خودروهای بمب گذاری شده نشان داده که سلاح قدرتمندی برای جنگ است. بیشتر این خودروها، هاموی‌های آمریکایی هستند که بعد از فرار سربازان عراقی برای داعش به غنیمت مانده است.
به این اضافه کنید فوج حملات انتحاری افرادی که چه در زمان حمله و چه وقتی که زیر آتشبار هستند انجام می‌شود.
شهرهای کوچکتر را با "مانور منگنه‌ای" زیر آتش می‌گیرند. از دو طرف خودروهای بمبگذاری شده حمله می‌کنند و آنها که با جلیقه انتحاری وارد می‌شوند و بعد موجی از خودروهایی که سریع حرکت می‌کنند و سلاح‌های سبک روی آنها نصب است وارد می‌شوند و بعد پیاده نظام.
شهرهای بزرگتر را با روش‌های ترکیبی می‌گیرند. مثلا نفوذ در جوامع سنی که از دولت جدا افتاده‌اند و تاکتیکی که اندیشکده مطالعات جنگ آن را "استراتژی کمربندی" نامیده و از این قرار است: "روشی است که جنگی پیرامون یک شهرستان شکل می‌گیرد که گروه‌های پراکنده با تاکتیک‌های غیرمعمول با آزادی در مانور دادن برای از بین بردن قدرت دفاعی اصلی دشمن."
در این استراتژی اول شهرها و روستاهای دور و اطراف شهر اصلی را می‌گیرند راه‌ها را بند می‌آورند و دور شهر اصلی یک کمربند می‌کشند و کم کم این کمربند را تنگ تر می‌کنند و محله به محله جلو می‌روند.
عملیات انحرافی
داعش از صحراهای سوریه و عراق به خوبی استفاده می‌کند، هر وقت که لازم داشته باشد وارد و هر زمان که وقتش باشد خارج می‌شود. آنها در این روش برای سربازانشان همواره سلاح و آب دارند.
البته حملات هوایی سبب شده که آنها نتوانند به راحتی و در قالب کاروان‌های بزرگ رفت و آمد کنند. برای همین به واحدهای کوچک تر تقسیم شدند.
حضور در صحرا از جهت دیگری هم ترفند داعش است، آنها نیروهای دولتی را که حالا مشغول جنگ در چند جبهه هستند مجبور می‌کنند تا با تعداد زیاد وارد صحرا شوند.
تعداد کمی از این پیکارجویان نیروهای دولتی را در صحرا مشغول می‌کنند، در حالی که رفقایشان در حال گرفتن شهری مهم یا پادگانی هستند یا به دست گرفتن یک سد یا پالایشگاه هستند.
برخلاف این پیش زمینه است که می‌توان دفاع شهر کوبانی در سوریه و بازپس گیری شهر تکریت در عراق را پیروزی جنگی به حساب آورد.
جهان تازه در حال باور این موضوع است که داعش نیرویی مخوف، با انگیزه و منظم در جنگ است. بیشتر از آن، داعش سازمانی است که درست برنامه ریزی می‌کند، ساختار سازمانی درستی دارد و استراتژی جنگی کارآمدی دارد.
این را مقایسه کنید با حرف باراک اوباما که بعد از یک سال جنگ چنین گفته: "ما هنوز استراتژی مشخصی برای مقابله با داعش نداریم."
و همه اینها را اسرائیل سازماندهی میکند.

Tuesday, June 16, 2015

غزل مثنوی بسیار زیبای امیرحسین خوشنویسان (بیداد خراسانی)

گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود حاصل گل های پر پر است
شرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنید
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است
از آن زمان که آینه گردان شب شدید
آیینه دل از دم دوران مکدر است
فردایتان چکیده امروززندگی است
امروزتان طلیعه فردای محشر است
وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
وقتی حدیث درد برایم مکرر است
وقتی زچنگ شوم زمان مرگ می چکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
وقتی بهار وصله ناجور فصل هاست
وقتی تبر مدافع حق صنوبر است
وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
بر صدر می نشیند و قاضی و داور است
وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
وقتی که نقش خون به دل ما مصور است
وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است
وقتی که برخلاف تمام فسانه ها
امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است
از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است
این تخته پاره ها که با آن چنگ می زنید
ته مانده های زورق بر خون شناور است
حرص جهان نزن که در عهد بی ثبات
روز نخست موقع مرگت مقرر است
هرگزحدیث دردت به پایان نمیرسد
گرچه خطابه غزلم رو به آخر است
اما هوای شور رجز در قلم گرفت
سردار مثنوی به کف خود علم گرفت
در عرصه ستیز رجز خوان حق شدم
بر فرق شام تیره عمود فلق شدم
مغموم و دلشکسته و رنجور و خسته ام
در ژرفنای درد عمیقی نشسته ام
پاییز بیکسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
دیگر بس است هرچه دوپهلو سروده ام
من ریزه خوار سفره ناکس نبوده ام
من وام دار حکمت اسرارم ای عزیز
من در طریق حیدر کرارم ای عزیز
من از دیار بیهقم از نسل سر بدار
شمشیر آبدیده میدان کارزار
ای بیستون! فاجعه فرهاد میشوم
قبضه به دست، تیشه فریاد میشوم
تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
رازی هزار، از پس پرده عیان کنم
دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
گوش فلک ز ناله بیداد کر شود
در شهر هرچه مینگرم غیر درد نیست
حتا به شاخ خشک دلم برگ زرد نیست
اینجا نفس به حنجره انکار میشود
با صد زبان به کفر من اقرار میشود
با هر اذان صبح به گلدسته های شهر
هر روز دیو فاجعه بیدار میشود
اینجا ز خوف خشم خدا در دل زمین
دیوار خانه روی تو آوار میشود
با ازدحام این همه شمشیر تشنه لب
هر روز، روز واقعه تکرار میشود
آخر چگونه زار نگریم برای عشق
وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق
دیدم در انزوای خزان باغ عشق را
دیدم به قلب خون غزل داغ عشق را
دیدم به حکم خار به گلها کتک زدند
مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
دیدم لگد به ساقه امید میزنند
شلاق شب به گرده خورشید میزنند
دیدم که گرگ، بره ما را دریده است
دیدم خروس دهکده را سر بریده است
دیدم هبل به جای خدا تکیه کرده بود
دیدم دوباره، رونق بازار برده بود
دیدم خدا به غربت خود زار میگریست
در سوگ دین به پهنه رخسار میگریست
دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
از بس سرودم و نشنیدید خسته ام
من از نگاه سرد شما دلشکسته ام
ای از تبار هر چه سیاهی سرشتتان
رنگ جهنم است، تمام بهشتتان
شمشیرهای کهنه خود را رها کنید
از ذوالفقار شاه ولایت حیا کنید
بیشک اگر که تیغ شما ذوالفقار بود
هر چار فصل سال همیشه بهار بود
اما به حکم سفسطه بیداد کرده اید
ابلیس را ز اشک خدا شاد کرده اید
مردم! در این سراچه بجز باد سرد نیست
هر کس که لاف مردی خود زد، که مرد نیست
مردم! حدیث خوردن شرم و قی حیاست
صحبت ز هتک حرمت والای کبریاست
مردم! خدا نکرده مگر کور گشته اید
یا از اصالت خودتان دور گشته اید
تا کی‌ برای لقمه نان بندگی کنید؟
تا کی‌ به زیر منتّشان زندگی‌ کنید؟
اشعار صیقلی شده تقدیم کس مکن!
گل را فدای رویش خاشاک و خس مکن!
دل را اسیر دلبر مشکوک کرده ای
در دری نثار ره خوک کرده ای
آزاده باش! هرچه که هستی عزیز من!
حتا اگر که بت بپرستی عزیز من!
اینان که از قبیله شوم سیاهی اند
بیرق به دست، شام غریب تباهی اند
گویند این عجوزه شب، راه چاره است
آبستن سپیده صبحی دوباره است
ای خلق! این عجوزه شب، پا به ماه نیست
آبستن سپیده صبح پگاه نیست
مردم به سحر شعبده در خواب رفته اید
در این کویر تشنه پی‌ آب رفته اید
تا کی‌ در انتظار مسیح دوباره اید؟
در جستجوی نور کدامین ستاره اید؟
مردم برای هیبت مان آبرو نماند
فریاد دادخواهی مان در گلو بماند
اینان تمام هستی ما را گرفته اند
شورونشاط و مستی ما را گرفته اند
در موج خیز حادثه، کشتی شکسته است
در ما غمی به وسعت دریا نشسته است
در زیر بار غصه رمق ناله میکند
از حجم این سروده، ورق ناله میکند
اندوه این حدیث، دلم را به خون کشید
عقل مرا دوباره به طرف جنون کشید
هل من مبارز، از بن دندان بر آورم
رخش غزل دوباره به جولان در آورم
برخیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم
از عمق جان خدای جهان را صدا کنیم
با ازدحام این همه بت در حریم حق
فکری به حال غربت دین خدا کنیم
در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم
در صبر غم به سرو بلند اقتدا کنیم
باید دوباره قبله خود را عوض کنیم
با خشت عشق کعبه یی از نو بنا کنیم
جای طواف و سجده برای فریب خلق
یک کار خیر محض رضای خدا کنیم
در انتهای کوچه بن بست حسرتیم
باید که فکر عاقبت از ابتدا کنیم
با این یقین که از پس یلدا سحر شود
بر خیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم

بیداد (امیرحسین خوشنویسان)؛ گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است؛ اما چه سود؟ ...

Monday, June 15, 2015

اصفهان، خندان در عصری بهاری

توصیف مسافری تهرانی ازاصفهان که اواخر فروردین 94 به اصفهان سفر کرده بود. 
 
اینهم نظری است مبتنی بر مشاهده:

اصفهان را ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ،
​ ​
ﺧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻋﺼﺮ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭼﺎﯼ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﯿﺪ .

ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ " ﺣﺮﯾﺺ " ﻧﯿﺴﺖ . 
ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺭﺩ . 
ﺩﺭﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺷﺘﺎﺑﺰﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ. 
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻫﻤﭽﻮﻥ
​ ​
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺣﺘﯽ ﻧﻮﻉ ﺗﺮﺍﻓﯿﮑﺶ ﺑﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ
​ 
ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ .
ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺳﻨﺘﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻼﺷﯽ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺩﺭﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ . 

ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮ ﺍﺳﺖ . ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻭﺁﺭﺍﻡ .

ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺳﻨﺘﯽ ـ ﻣﺪﺭﻥ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺷﻬﺮ
ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. 

ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺧﻮﺩﺭﻭ ﻫﺎﯼ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ . 

ﺧﺒﺮﯼ
​ ​
ﺍﺯ ﺑﺮﺝ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﺻﻼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺷﻬﺮ ﺣﺲ
ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ . 

ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﻏﻨﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . 

ﮐﺴﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺑﻮﺩﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ . 

ﺍﺧﻼﻗﯿﺎﺕ ﺳﻨﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻗﻮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ
​ ​
ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ .

ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻓﻘﯽ ﭘﺨﺶ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺵ
ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ . ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﺝ ﻫﺎ ﻧﻔﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ .

ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺭﻭﻧﺪ ﺗﮑﺎﻣﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﯿﺮ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺶ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . 

ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺎﻍﺩﺍﺭﺩ . 
ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﺵ " ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﻍ " ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻞ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ. 
ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﺯﻣﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ . 
ﺗﺎ ﻋﺼﺮ
ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺼﺮ ﻭ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺍﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺩ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺗﻔﺮﯾﺢ
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﺳﻨﺘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﺮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻥ
ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺍﺵ ﮐﺞ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﻧﻤﯽ
ﺧﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺍﺻﻠﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻩﻫﺎ  ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ .

ﺍﮔﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﮐﺠﺎ ﺁﺑﺎﺩ
ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﺹ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻠﻌﺪ ! ﺍﮔﺮ ﺗﺒﺮﯾﺰﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﺟﻮﺍن
ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺣﻘﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻧد.

ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ
​ ​
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺎﯼ ﻭ ﻗﻠﯿﺎﻧﺶ
​ ​
ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ !

ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﻬﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﺴﺒﯿﺪ.

من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم

خورشید بدامانم انجم به گریبانم
در من نگری هیچم در خود نگری جانم
در شهر و بیابانم در کاخ و شبستانم
من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم
من تیغ جهانسوزم ، من چشمهٔ حیوانم
چنگیزی و تیموری ، مشتی ز غبار من
هنگامهٔ افرنگی یک جسته شرار من
انسان و جهان او از نقش و نگار من
خون جگر مردان، سامان بهار من
من آتش سوزانم من روضه رضوانم
آسوده و سیارم این طرفه تماشا بین
در بادهٔ امروزم کیفیت فردا بین
پنهان به ضمیر من صد عالم رعنا بین
صد کوکب غلطان بین صد گنبد خضرا بین
من کسوت انسانم پیراهن یزدانم
تقدیر فسون من تدبیر فسون تو
تو عاشق لیلائی من دشت جنون تو
چون روح روان پاکم از چند و چگون تو
تو راز درون من ، من راز درون تو
از جان تو پیدایم ، در جان تو پنهانم
من رهرو و تو منزل من مزرع و تو حاصل
تو ساز صد آهنگی تو گرمی این محفل
آوارهٔ آب و گل ، دریاب مقام دل
گنجیده بجامی بین این قلزم بی ساحل
از موج بلند تو سر بر زده طوفانم

گویند رفیقانم، در عشق چه سر داری؟

هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هرکو به وجود تو دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادست
کانجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد، از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد، از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو، اندر نظر عقلش
آنکش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم، در عشق چه سر داری؟
گویم که سری دارم درباخته در پایی
در پارس که تا بودست، از ولوله آسودست
بیم است که برخیزد، از حسن تو غوغایی
گویند تمنایی، از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد، از دوست تمنایی