Monday, July 6, 2015

بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی



بسم رب الصالحین و الصدیقین
بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی
والذی جاء بالصدق و صدق به اولئک هم المتقون(زمر:33)
(آنکه راستی آورد و درستی آن را ثابت کرد همانان پرواپیشگانند)
1.    وضو
اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین(مائده: 6).
در طول زندگی هرگاه به هنگام خواندن قرآن به این آیه میرسیدم پیش خود میگفتم آیه خیلی روشن است؛ چرا سنیها پاهای خود را میشویند و بر ما که مسح میکشیم خرده میگیرند؟ ولی اگر در آیه دقت کنیم درمییابیم که رؤس مجرور است(دلیلش این است که ب آن را مجرور کرده) ولی ارجل منصوب است. اگر آیه را ادامه دهید میبینید که در مورد تیمم چنین آمده است: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه. پس مسح بکشید رویها و دستان خود را از آن(خاک). ولی وجوه و ایدی هر دو به واسطه ب مجرورند. اگر ارجل به واسطه برؤوسکم مجرور بود میشد به مسح کردن ربطش داد ولی چون منصوب است تنها به پیش از وامسحوا برمیگردد. یعنی خداوند گفته فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین(بشویید رویهایتان را و دستانتان را تا آرنج و پاهایتان را تا دو استخوان برجسته) ولی چون خواسته است ترتیب وضو را نیز یاداور شود مسح سر را پیش از شستن پا آورده است.
برهان قاطع دیگری: همان گونه که خداوند در مورد مسح سر در وضو و مسح صورت و دستها در تیمم حد مسح را مشخص نکرده و به سنت و عقل واگذار کرده است اگر منظور نظر خداوند مسح کشیدن پا بود هیچ لزومی نداشت تا حد آن را مشخص کند. پس به یقین منظور خداوند شستن پا بوده که حد آن را نیز مشخص کرده است. گذشته از اینکه مسح کشیدن پا تا کعبین بی معنا و ناممکن است و خداوند در قرآن کریم همواره از بیان سخنان بیهوده پرهیز کرده است زیرا قرآن کتاب ایجاز است و نه کتاب افزون گویی.
نکته ها:
-         در سفر حج روزی پیرمردی ترک چون دید که من مسح پا میکشم لبخند معنی داری زد و سری تکان داد از سر تعجب و بلکه تمسخر!
-         البته شستن پا در بسیاری جاها مخصوصا در مناسک حج بسیار مفید و بجاست که اگر نمیشستند بوی گند پاها همچون مساجد و نمازخانه های شیعیان دماغ و دماغ(مخ) را میآزرد.
-         روزی در وضوخانه مسجد اهل تسنن دیدم جوانی روی جوراب مسح کشید. چون اولین باری بود که چنین صحنه ای را میدیدم به خود گفتم جوانان اهل تسنن کارهایی میکنند که حتا شیعیان هم نمیکنند!! مدتی گذشت و روزی در همان مسجد کتابی را دیدم که از سوی یک افغانی برای جوانان خلاصه الاحکام را به زبان فارسی نوشته بود. در باره وضو مطلب زیر نظر مرا جلب کرد و دانستم که آن جوان از خود و از روی تنبلی آن کار را نکرده بوده:
مسح بر موزه
موزه نوعی پاپوش است که پا را تا بجلکها(منظور همان کعبین عربی است- نگارنده) بپوشاند. مسح بر موزه برای مسافر به مدت سه شبانه روز و برای غیرمسافر به مدت یک شبانه روز جایز است.

-         اگر در صدر اسلام مسلمانان پاهای خود را نمیشستند چه میشد؟!! با آن امکانات قدیمی و نبودن سنگفرش و آسفالت و نیز نبودن کفشهای خوب و پوشیدن نعلین و بی پولها که همان را هم نداشتند و نیز به هنگام باران و غیره...
-         شستن پا مزایای روحی- روانی- جسمی دیگری نیز دارد که تا بدان عمل نکنید متوجه نمیشوید. هنگامی که پا شسته میشود برخی سموم بدن که از پاها خارج میشوند شسته میشوند،(همانها هستند که در برخی کسان زیاد و یا بسیار زیاد است و موجب ناراحتی دیگران میشود) و موجب میشود انسان احساس شادی- راحتی و سبکی کند؛ بویژه هنگام آغاز کردن نماز. همچنین موجب آماده شدن کف پا برای بیرون ریزی دیگر سموم میشود. یعنی همچون حجامت و این خود حجامتی جزئی است که هر روزه چند بار تکرار میشود!! الله اکبر
-         یکی از روایاتی که در مورد اعمال شب زفاف وارد شده این است که داماد پاهای عروس را بشوید. همین کار را یک هنرپیشه آمریکایی در یک فیلم سینمایی انجام داد که با شگفتی متوجه شدم برخی دستورهای امامان ما چقدر عالمانه بوده است. البته این مورد ممکن است تاریخی کهن داشته باشد که در عصر ما کمتر به آن عمل میشود. 

شستن دستها: آیه قرآن در این زمینه به گونه ای است که به نظر میرسد دستورهای علمای هر دو طرف درباره شیوه وضو به لجبازی بیشتر شبیه است تا استنباط فقهی. البته علمای اهل تسنن مدعی اند که سنت رسول اکرم(ص) چنین بوده است.
چرا لجبازی؟
زیرا آیه قرآن من(از) را مشخص نکرده  و خداوند خواسته حد وضو را مشخص کند نه شیوه را. اگر خداوند میخواست شیوه را هم(به جز ترتیب) یاداور شود میگفت من... الی... ولی من را در نظرنگرفته و تنها به الی و حد شستن اکتفا کرده است.
با یک مثال ساده موضوع بسیار روشن میشود: پدری به فرزند خردسالش میگوید برو پاهایت را تا زانو بشوی. پدر تشخیص داده که پاهای فرزندش تا زانو کثیف شده یا معمولا میشود و به روش شستن کاری ندارد. نمیگوید از بالا یا وسط یا پایین بشوی ولی عقل ایجاب میکند برای شستن پا از بالا بشوید و به پایین برسد. همین موضوع در باره وضو صادق است. اگر وضو ارتماسی بود عقل میگوید دستت را در آب فرو کن. میشود از پایین به بالا و هنگام بیرون آوردن از بالا به پایین. ولی اگر وضو عادی بود درستتر و راحتتر آن است که از بالا به پایین شسته شود.
بنابراین آن عالم شیعی که میگوید اگر وضوی ارتماسی خواستید بگیرید اول آرنج را وارد کنید(که با استدلال خودشان در مورد وضوی عادی نیز در تضاد است!) و علمای سنی که میگویند وضو را از انگشتان شروع کنید هر دو با یکدیگر لج بازی میکنند و استنباط آنان مبتنی بر قرآن نیست و ریشه قرآنی ندارد!
نکته ای مهم: جالب اینجاست که چون نه آیه ای و نه روایتی(چه صحیح و چه نادرست) درباره چگونگی غسل کردن نداریم، هیچ اختلافی هم میان شیعه و سنی در این زمینه وجود ندارد و هر دو فرقه به سنت رسول گرامی عمل میکنند!! الله اکبر...
ولی چه میشد اگر در زمینه غسل هم مانند وضو اختلاف وجود داشت و علمای شیعه هنگامی که در رساله های عملیه خود به غسل ارتماسی میرسیدند، مینوشتند باید با سر در آب شیرجه بزنید!(راه دیگری وجود ندارد). از همین نکته نیز میتوان متوجه شد که نظر علمای شیعه در مورد وضوی ارتماسی  نه تنها قرآنی نیست که معقول هم نیست.

2.    نماز جمع
رسول گرامی اسلام نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. ولی در طول زندگانی ایشان رخ داده و پیشامد کرده که برخی گاهها نمازهای ظهر و عصر را و مغرب و عشاء را جمع(بدون رعایت کردن زمان دقیق) میخوانده اند که این موضوع در کتابهای اهل سنت(صحیحین مسلم و بخاری) نیز وجود دارد و آنها منکر آن نیستند.
اهل تسنن به شیوه معمول رسول گرامی عمل میکنند، ولی علمای شیعه به استثناءهای عمل ایشان عمل میکنند و برای راحتی شیعیان مجوز جمع خواندن را صادر کرده و در طول تاریخ چند صد ساله اخیر به آن عمل کرده اند. به گونه ای که اکنون اگر کسی نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت بخواند به او میگویند: چرا مثل سنیها نماز میخوانی!!
آیا میدانستید که امام حسین در روز عاشورا نماز ظهر را خوانده و به هنگام نماز عصر شهید شده است؟!! این موضوع را از یک طلبه جوان دانستم. زیرا بیان این گونه حقایق با عملکرد امروزین شیعه هماهنگی ندارد! از این موضوع نیز مشخص میشود امام حسین و دیگر ائمه اطهار نمازهای پنجگانه را در پنج نوبت میخوانده اند. پس ما چگونه شیعه ای هستیم که از ائمه خود هم پیروی نمیکنیم!!؟
مشکل هر دو فرقه در مورد نماز جمع آن است که به سنت رسول اکرم عمل نمیکنند.
سنت رسول اکرم(ص) آن است که بر اساس قاعده نمازها را در پنج نوبت بخوانیم و بر اساس استثناء به تناسب موقعیت و زمان گاهگاهی جمع بخوانیم؛ ولی میبینیم که در میان شیعه وقتی جواز جمع خواندن صادر میشود، دیگر هیچگاه نمازها را در پنج نوبت نمیخوانند، حتا اگر هیچگونه کاری نداشته و در خانه پای تلویزیون نشسته باشند!!
اهل تسنن نیز به استثناء های سنت رسول اکرم(ص) توجه نمیکنند. مثلا در مساجد اروپا امامان جمعه حاضر میشوند خیل عظیم جوانانی که برای نماز جمعه آمده اند متفرق شوند ولی نماز عصر را پیش از موقع برقرارنمیکنند و یک نماز جماعت عظیم با ثواب جزیل از دست میرود. شیعیان از این طرف افتاده اند و سنیان از آن طرف!!

3.    وقت نماز مغرب
یکی از اختلافهای مهم در فقه شیعه و سنی که برخی گاهها(مثل هنگامی که بخواهند با هم افطار کنند.) مشکل ساز هم میشود مربوط به همین موضوع است. علمای شیعه غروب آفتاب را برای نماز مغرب مجاز نمیدانند، بلکه هنگامی را که هوا تاریک میشود و سرخی خورشید از میان میرود(کم و بیش بیست دقیقه پس از غروب) وقت نماز مغرب میدانند.
در برابر آنان علمای اهل تسنن میگویند:
رسول خدا(ص) پس از غروب آفتاب نماز میخوانده و روزه را افطار میکرده و این روند پس از رحلت ایشان در طول تاریخ جریان داشته و عمل میشده، و روش شیعه بدعت است و سندیتی ندارد.
اهل سنت سوای از استناد به سنت به این آیه از قرآن نیز استناد میکنند که مربوط به روزه ماه رمضان است؛ و زمان نماز مغرب را هم به تبع روزه همان زمان میدانند:
اتمواالصیام الی اللیل(بقره: 187) و لیل یا شب زمانی است که خورشید که نشان روز است در آسمان نباشد.
به نظر میرسد این مورد هم پس از دوران ائمه اطهار علیهم السلام به فقه شیعه افزوده شده باشد؛ زیرا شواهد فراوانی هست که امامان شیعه بر خلاف سنت جد بزرگوارشان عمل نمیکرده اند.
از سوی دیگر هم در قرآن اهمیت طلوع و غروب آفتاب ذکر شده و پیامبر را به دعا و نیایش پیش از طلوع و غروب فراخوانده(آیه سی و نهم سوره ق) و هم به تبعیت از قرآن کریم برای ائمه اطهار نیز غروب آفتاب بسیار مهم بوده که دعاهای زیادی به عنوان ذکر پیش از طلوع و غروب آفتاب از آنان نقل شده است. برخی از آنها در مفاتیح الجنان نیز موجود است.
بنابراین بسیار بجاست که این نتیجه گرفته شود که خداوند برای این وقت عزیز و مهم دستور به نماز داده باشد و نه زمانی که ربطی به غروب آفتاب و جایگاهی در سنت و قرآن ندرد.
دلیل روشن دیگری از خود شیعه در این زمینه توجه به وقت نماز غفیله است که مخصوص شیعیان است و اهل تسنن نماز غفیله نمیخوانند.
در مورد بهترین وقت نماز غفیله در روایات شیعی آمده است که این نماز را زمانی بخوانید که هنوز سرخی آفتاب در آسمان از میان نرفته باشد.
از همین نکته نیز میتوان فهمید که وقت نماز مغرب برای امامان شیعه چنان بوده که نماز مغرب را پس از غروب آفتاب به  جا میآورده اند و هنگامی که هنوز سرخی خورشید در آسمان بوده نماز غفیله را پس از نماز مغرب میخوانده اند. 
از آنجا که این نماز یکی از تعقیبات نماز مغرب است و نمیتوان آن را پیش از نماز مغرب خواند، معلوم میشود تعیین زمان نماز مغرب در فقه شیعه(پس از تاریک شدن هوا و از میان رفتن سرخی خورشید) که ممکن است تاریخ کهنی هم نداشته باشد، نادرست است.
گفتنی است هر دو فرقه وقت نماز غروب را مغرب میخوانند که اسم مکان است!! ولی عنوان دیگر نمازها،  نشان از زمان دارند: نماز صبح(صلوة الفجر)- ظهر- عصر- عشاء
که احتمالاً از آغاز طلوع اسلام چنین بوده و کسی هم در آن تجدید نظر نکرده است.

4.    طلوع فجر در کشورهای شمالی نیمکره شمالی
در این گونه کشورها مدتی از تابستان طلوع فجر فریب دهنده است و خیط الاسودی وجود ندارد(طبق تنها آیه در مورد طلوع فجر: حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود). به گونه ای که چند ساعت مانده به فجر واقعی هوا به طور ثابت روشن است. در جدولهای اوقات شرعی که برای شیعیان تنظیم شده وضعیت فجر نامشخص و شیعیان بلاتکلیفند. ولی در جدولهای اوقات شرعی اهل تسنن چنین مشکلی وجود ندارد و آنان این مسأله را برای خود حل و تکلیف مسلمانان را روشن کرده اند:
آنان فجر را زمانی میدانند که پس از آن بر روشنی هوا افزوده میشود. بدین ترتیب که:
چون سود و اسودی وجود ندارد ملاک را تبدیل شدن بیض به ابیض قرارداده اند.

5.    نماز مسافر
تنها آیه ای که مربوط به نماز مسافر میشود چنین است: واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا(نساء: 101- هنگامی که مسافر بودید پس نیست بر شما گناهی که از نماز خود بکاهید اگر از فتنه کافران در امان نباشید) یعنی اگر در امان نبودید میتوانید(مختارید و مباح است) نماز را شکسته بخوانید. سوی دیگرش این است که هنگامی که از یورش کافران ترسی ندارید لزومی ندارد در سفر نماز را قصر(شکسته) بخوانید، ولی در فقه شیعه واجب شمرده شده! که مسافر نمازها را شکسته بخواند. (از کجای این آیه وجوب قصر برمیآید؟!!)
دلیل اهل تسنن برای نماز شکسته سنت رسول اکرم(ص) است که ایشان این کار را میکرده اند. شاید در آن زمان ایشان و همراهان از کید کافران در امان نبوده اند.
نکته مهم: اهل تسنن مختارند که به آیه قرآن عمل کنند یا به سنت؛ و شکسته خواندن را واجب نمیدانند. دلیلی هم وجود ندارد که واجب باشد، زیرا ممکن است اگر رسول اکرم هم در زمان ما حاضر بودند، نماز را دستکم در سفرهای راحت شکسته نمیخواندند. ولی چرا شیعه در این زمینه خاص تنها به سنت هزاروچهارصد سال پیش و زمانی که ناامن بوده عمل میکند و آن را واجب میداند و به آیه قرآن هیچ توجهی ندارد بسیار عجیب است!!
البته در این زمینه یک تفاوت کلی و مهم دیگری میان شیعه و تمام فرق سنی مذهب وجود دارد که مسافت و حد ترخص سفر است که بسیار متفاوت است!! در میان علمای شیعه چهار فرسخ و در میان علمای اهل تسنن طبق سنت رسول اکرم پانزده فرسخ شرعی(هشتاد و سه کیلومتر) است و بدین ترتیب معنای "سفر" میان این دو دیدگاه تفاوت کیفی!! نیز مییابد و مسافر شیعه چهار فرسخی، خود حس میکند که مسافر نیست.
مهمتر از مسأله نماز مسافر مسأله روزه مسافر است که در فقه شیعه برای شیعیان بسیار مشکل ساز بوده است، بویژه آنگاه که با موضوع بلاد کبیره و حد ترخص چهار فرسخ نیز ادغام شود. هنوز یادمان نرفته است که مردم ایران بویژه مردم تهران در مورد نماز و روزه مسافر چه مشکلاتی را از سرگذراندند.

6.    نماز تحیت مسجد
اهل تسنن از کودکی آموخته اند هنگامی که به مسجد وارد میشوید دو رکعت نماز به عنوان سلام به مسجد بخوانند و همگی بدون استثناء این کار را میکنند. روزی از امام جمعه سنی مذهب پرسیدم به هنگام خواندن خطبه چرا آنانی که دیر میرسند مسقیما به خطبه توجه نمیکنند و پس از ورود نماز تحیت میخوانند؟ درصورتی که گوش دادن به خطبه ثوابش بیشتر است.
در پاسخ گفت: زیرا پیامبر اکرم فرمود: اگر هنگام خطبه هم وارد شدید نماز تحیت را بخوانید هرچند به اختصار. ولی بسیاری از شیعیان از چنین موضوعی حتا آگاهی ندارند چه رسد به عمل و این ناآگاهی به روش و منش عالمان شیعه برمیگردد و مردم مقصر نیستند.
نکته: مسیحیان متدین به هنگام گذر از برابر کلیسا حتا اگر در اتوبوس باشند تعظیم میکنند و صلیب میکشند. کدام شیعه را دیده اید که به هنگام گذر از برابر مسجد تعظیم کند؟ ما تنها به هنگام گذر از بارگاه امامان و امامزادگان و سادات خاص سلام میدهیم!!
نکته: شیعیان عرب زبان اگر نه همواره، دستکم برخی وقتها نماز تحیت مسجد میخوانند.

7.    نظم در نماز نمازگزاران
-         یکی از تفاوتهای مهم میان نماز شیعه و نماز سنی نظم صفهاست. هرگاه گروهی نمازگزار را دیدید که گشاد گشاد ایستاده اند، و صف آنان بی نظم است؛ یقین کنید که شیعه هستند و اگر به گونه ای منظم به یکدیگر چسبیده بودند، آنگونه که قرآن میفرماید کانهم بنیان مرصوص بدانید که آنان سنی هستند.
میگویند یک ژنرال آمریکایی از افسر مادون خود میپرسد برای به صف کردن دو هزار سرباز چقدر صرف میشود؟ افسر میگوید دو ساعت. ژنرال میگوید دو میلیون مسلمان در مکه ظرف دو دقیقه به طور منظم به صف میشوند و تو میگویی برای دو هزار نفر دو ساعت؟ آنها چکار میکنند از آنها یادبگیر!!
آیا میدانید امام جمعه یا جماعت چه میگوید که همه به سرعت منظم میشوند؟ او در هر نمازی پس از بیان اقامه نماز رو از قبله برمیگرداند و رو به جماعت میگوید:
سووّا صفوفکم انّ تسویة الصّفوف من اقامه الصّلوه(صفهایتان را درست و مرتب کنید. همانا درست و مرتب کردن صفها جزئی از برپاداشتن نماز است) یقینا جزئی از نماز است و بدون نظم- نماز جماعت مهمترین ویژگی جمعی خود را از دست میدهد.
-         دومین نشانه نظم در نماز مربوط به پیشی نگرفتن مأموم از امام جماعت است که در میان شیعه کمتر کسی به این امر توجه دارد و کمتر میتوان صفهایی را دید که همه با هم به رکوع و سجود بروند و یا از رکوع و سجود سربراورند. هرچند گاهگاهی امامان جماعت این نکته را یاداوری میکنند ولی از آنجا که اهمیت آن را همواره و به خوبی به نمازگزاران گوشزد نمیکنند کمتر به آن عمل میشود. ولی در میان اهل تسنن پیشی گرفتن از امام جماعت بسیار به ندرت پیش میآید آنهم از روی سهو از سوی جوانان. در این زمینه امام جماعت پیش از شروع نماز مانند مورد پیشین میگوید: لا تسبقوا فی الصلوه ...
-         سومین اختلاف از نظر نظم نماز بی نظمی صوتی است. شیوه درست نماز جماعت آن است که نماز بدون سروصدا انجام شود. البته امام جماعت در نمازهای ظهر و عصر تکبیرها را به منظور اعلام وضعیت نماز برای مأمومین بلند ادا میکند. میتوان گفت این شیوه در میان شیعیان بسیار کم رعایت میشود.     

8.    تکبیره الاحرام
امام جماعت پس از آنکه تکبیر گفت همه نمازگزاران بلافاصله پس از وی با هم تکبیر میگویند. این تکبیر همگانی یقیناً هم خدا و فرشتگان را خشنود میکند و هم تکبیرگویان و شنوندگان را. جواد مجابی در قوم به حج رفته که سفرنامه حج اوست این تکبیر گروهی و نیز آمین گفتن پس از پایان سوره حمد را به گونه ای زیبا ترسیم کرده است که نگارنده پس از گذشت سی سال هنوز آن توصیف را فراموش نکرده ام.
شیعیان عرب زبان نیز تا اندازه ای نمازشان به دیگر مسلمانان شباهت دارد. یعنی صفهایشان نظم بیشتری دارد و تکبیره الاحرام را همه با هم میگویند و نماز تحیت میخوانند. و اما چه بگویم از دیگر شیعیان که با یکدیگر صحبت میکنند و تا هنگام رکوع امام جماعت یکی یکی تکبیر میگویند(مخصوصاً خانمها)!! چه عادت زشتی!! و چه بی احترامی زشتتری نسبت به نماز و خدا!!

9.    مهر گذاری
چندین سال پیش در مسجد یک کشور اروپایی هنگامی که مهر گذاشته بودم و نماز میخواندم، یک دیپلمات اهل تسنن پرسید: چرا مثل همه نماز نمیخوانی این چیست؟ سجده روی این شرک نیست؟ گفتم نه. ما خدا را سجده میکنیم ولی فرق ما این است که بر چیزهای طبیعی(و نه صنعتی و معدنی مانند فرش و گچ) سجده میکنیم. او تا اندازه ای قانع شد. ولی حقیقت این است که در زمان رسول گرامی اسلام همه جا حصیر بوده یا در سفر بر روی زمین نماز میگزارده اند. اگر هم بعدها رسول اکرم و دیگر مسلمانان برروی فرشی یا چیزی غیر از حصیر نماز میگزارده اند کسانی که سیره مینوشته اند گزارش نکرده اند که آنان بر مشتی خاک یا چیزی طبیعی سجده میکرده اند.

10.                      دست بستن
شیعیان میگویند به این دلیل اهل تسنن به هنگام نماز دست بسته میایستند که عمربن الخطاب خلیفه دوم، هنگامی که سفیرانی از ایران پیش او آمده بودند و آنها به احترام او با دستان بسته ایستاده بودند، از این حالت خوشش میآید و به مسلمانان دستور میدهد از این پس نمازهایتان را برای احترام بیشتر به خداوند با دستان بسته بخوانید. یعنی این بدعت است. ولی اهل تسنن این داستان را قبول ندارند و میگویند رسول اکرم اسلام همین گونه نماز میخوانده اند. الله اعلم بالامور.
حال که شیعیان دست نمیبندند این امر موجب نشود که ادب کامل را نسبت به خداوند متعال رعایت نکنند! برخی گاهها حالاتی از برخی شیعیان سرمیزند که گویی نماز گود زورخانه است!! پس از تکبیره الاحرام دستهای خود را چنان در هوا رها میکنند که مانند پاندول چندین ثانیه به درازا میکشد تا از حرکت بازایستند!!

11.                      بسم الله سوره ها
علمای شیعه جهر(باصدای بلند) خواندن بسم الله حمد وسوره را در نمازهای ظهر و عصر مجاز میدانند ولی علمای اهل تسنن آن را جایز نمیشمارند.   

12.                      حمد
شیعیان در رکعت سوم و چهارم به جای سوره حمد، تسبیحات اربعه میخوانند. روزی در نوجوانی در نماز جماعت به اشتباه سوره حمد را خواندم؛ و پس از نماز از طلبه ای که بغل دستم بود، پرسیدم من سوره حمد را به جای تسبیحات خواندم اشکالی ندارد؟ و او پاسخ داد: "نه تنها اشکال ندارد که خیلی بهتر است". بعدها دیدم در تمام رساله های عملیه نوشته شده که در رکعت سوم و چهارم یا سوره حمد یا تسبیحات اربعه خوانده شود. ولی از آنجا که صاحبان فتوی حمد نمیخوانند شاگردان آنان که بعدها امامان جمعه و جماعت را تشکیل میدهند نیز نمیخوانند و این روند به صورت هرمی ادامه مییابد تا آنجا که بسیاری از شیعیان حتا نمدانند بهتر است سوره حمد را بخوانند.
به نظر میرسد علمای شیعه کاری کرده اند تا در هر بخشی از نماز با اهل تسنن اختلاف داشته باشیم. بدین ترتیب، شیعیان در طول تاریخ با به وجود آمدن این رسم از ثواب بسیار زیاد خواندن سوره حمد محروم شده اند!
آیا سوره حمدی که خود خداوند حساب جداگانه ای برایش باز کرده، و آن را تافته ای جدابافته نسبت به کل قرآن دانسته، و از آن به عنوان سبعاً من المثانی یاد کرده، و هر آیه از آن را هماورد یک سوره از قرآن دانسته، با تسبیحات اربعه(هرچند آنهم ذکر عظیمی است) برابر است؟!! آیا چشمپوشی از ثواب و تأثیرهای خواندن آن جفای به قرآن و شیعیان نیست؟

13.                      ذکر آمین
اهل تسنن در نماز جماعت(و برخی در نماز فرادی نیز)، پس از تمام شدن سوره حمد، همه با هم با صدای بلند و کشیده، آمین میگویند؛ که شکوهی به نماز میدهد؛ ولی علمای شیعیه به جای آن، ذکر الحمدلله رب العالمین را قرار داده اند؛ که به همان هم عمل نمیشود، زیرا در میان شیعیان همگان به این موضوع آگاهی ندارند و یا به تبعیت از علمای شیعه به آن اهمیت نمیدهند. برخی از علمای شیعه ذکر آمین را حرام میدانند.
بهتر است شیعیان در نماز جماعت اهل تسنن، به منظور تبعیت از توصیه های علمای شیعه، الحمدلله رب العالمین را همراه با آمین برادران اهل تسنن بگویند(کسی هم متوجه نمیشود)؛ زیرا سپاس خداوند مسلماً ثوابش از گفتن آمین بیشتر است.

14.                      سوره
علمای شیعه تنها خواندن یک سوره کامل پس از حمد را درست میدانند ولی بیشتر فرق چهارگانه اهل تسنن خواندن بخشی از یک سوره بلند و یا تمام یک سوره نسبتاً کوتاه بدون ذکر بسم الله را نیز درست میدانند. برخی از علمای شیعه که معتقدند هر بسم الله خاص همان سوره است، نیت کردن سوره ای که خوانده خواهدشد را پیش از ذکر بسم الله لازم میشمارند.

15.                      قنوت
قنوت عملی مستحب در میان شیعیان است. ولی از آنجا که همانند جمع خواندن نماز هیچگاه آن را ترک نمیکنند، بسیاری از مردم نمیدانند قنوت عملی مستحب است و به گونه ای با آن رفتار میکنند که گویی واجب است! مثلا بسیار دیده ام شخصی که به نماز دیر رسیده و رکعت دوم را در رکعت سوم جماعت انجام میدهد. با اینکه وقت بسیار کم است، حاضر است حمد و سوره را هرزمه کند(نه اینکه درست بخواند) ولی به قنوتش برسد، و سپس به رکوع رود؛ که در بسیاری گاهها به رکوع هم نمیرسند و نمازش اشکالدار میشود. انسانی که شاهد این صحنه است برای این ندانمکاریها چقدر افسوس میخورد!! در اینجا نیز مقصر اصلی علمای شیعه و امامان جماعتند که این نکته های مهم را مرتباً گوشزد نمیکنند و یا برای آموزش عملی به دیگران، برخی گاهها قنوت را از نماز خود حذف نمیکنند.
قنوت نه تنها در نمازهای روزانه بلکه در نمازهای عیدین نیز در میان اهل تسنن وجود ندارد.
چون سخن از نماز عیدین پیش آمد بد نیست بدانید که شیعیان پیش از نماز بیشتر به ذکر تکبیر میپردازند و سنی ها به ذکر تهلیل.  ولی اذکار و دعاها و صلواتهای سنیها بر پیامبر اکرم و خاندان و اطرافیان او بسیار بیشتر و جالبتر است. یکی از آنها سلام بر همسران رسول اکرم است. برخی شیعیان میگویند چون عایشه جزء همسران اوست و او در برابر مولاعلی(ع) جنگ به راه انداخت، پس شایسته نیست بر همسران او سلام و درود بفرستیم. در رد نظر آنان باید گفت:
-         حضرت خدیجه کبری(ع)، و مادر حضرت فاطمه زهراء(ع)، آن بانوی بزرگوار که همه هستی خود را برای پیشبرد اسلام هزینه کرد نیز همسر پیامبر اکرم(ص) بود. چرا ما او را از سلام و درود محروم کنیم بدان دلیل که عایشه هم جزء همسران پیامبر اکرم بوده است!!؟
-         ما شایستگی آن را نداریم که بر کسی درود بفرستیم. مصدر همه درود و سلامها خداوند است. ما تنها از خداوند میخواهیم به آنان درود بفرستد. اگر شایستگی آن را داشته باشند، خداوند این کار را میکند و اگر نداشته باشند، درخواست ما ناکارا و ابتر خواند ماند. پس باید عقل خود را به کاربندیم و از تعصبهای جاهلی به دور باشیم!
نکته: در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که بر این عقیده صحه میگذارند؛ از جمله میتوان به آیه هایی از سوره اسراء اشاره کرد:
و بگو به(آن دسته از) بندگانم که میگویند این(روش ما) بهتر است، همانا شیطان میان شما فساد و تباهی ایجاد میکند. همانا شیطان دشمن آشکاری برای انسان است. پروردگار شما آگاهتر است به شما. اگر بخواهد به شما رحم میکند و اگر بخواهد شما را عذاب میدهد و ما تو را نفرستادیم مگر وکیلی.(53 و 54)

اگر بخواهیم به آیات الهی گوش فرادهیم و از هدایتشان بهره ای برگیریم؛ این گونه آیات حتا باید الگوی عمل ما در موارد سیاسی و اجتماعی قرارگیرد

16.                      ذکر پس از رکوع
امام جماعت اهل تسنن پس از رکوع و هنگامی که کاملا قیام کرد(مستقیم ایستاد) میگوید: سمع الله لمن حمده و مأمومین میگویند ربنا ولک الحمد. ولی شیعیان معمولاً بدون توجه به قیام کامل همگی میگویند سمع الله لمن حمده.

17.                      جلسه استراحت
اهل تسنن میان رکعتهای اول و دوم، و سوم و چهارم که تشهد خوانده نمیشود، بیشتر وقتها پس از سجده دوم، بدون نشستن برمیخیزند و به رکعت بعدی میپردازند. ولی علمای شیعه آن را جایز نمیدانند(احتمالاً چون اهل تسنن آن را جایز میدانند!) و میگویند باید نمازگزار بنشیند و سپس برخیزد. این نشست را نیز جلسه استراحت عنوان داده اند.

18.                      تشهد
چون اهل تسنن طبق آیه قرآن(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایهاالذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما) هنگام صلوت بر رسول گرامی میگویند: صلی الله علیه و سلم شیعیان تصور و پیشداوری شان این است که آنان کمتر بر خاندان رسول خدا(ص) صلوات میفرستند. چند سال پیش از یک سنی مذهب پرسیدم شما چگونه تشهد میخوانید؟ هنگامی که بیان کرد دیدم مفصلتر از ما بر خاندان رسول اکرم درود میفرستند!! شگفتزده شدم ولی پیش خود گفتم شاید برخی از آنها چنین کنند.
روزی کتابی زیر عنوان صلوه النبی را در مسجد اهل تسنن دیدم. آن  را ورق میزدم که دیدم صلوات تشهد به همان گونه در این کتاب نیز آمده است: آللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.
انگشت شهادت: چون اهل تسنن به هنگام تشهد انگشت سبابه یا شهادت خود را به عنوان یک سنت رسول اکرم(ص) و عملی مستحب به سوی قبله میگیرند، برخی علمای شیعه میگویند که شیعیان به این رویه عمل نکنند. ولی از آنجا که این انگشت به عنوان انگشت شهادت مشهور است، این نظر تقویت میگردد که گویی در فقه شیعه بسیاری از دستورات مستحب و برخی واجبها و کلاً شیوه های به جا آوردن عبادات در جهت مخالفت با اهل تسنن ایجاد شده اند. مثلا به یاد دارم چندین سال پیش در یکی از رساله های عملیه میخواندم که بستن چشمها به هنگام سجده حرام است! بعدها دیدم که امام یکی از فرق چهارگانه اهل تسنن(احتمالا امام حنبل) معتقد بوده بستن چشمها به هنگام سجده واجب است.

19.                      سلام نماز
در این مورد میان شیعه و سنی و چهار امام اهل تسنن تفاوتهایی وجود دارد و حتا یکی از آنان میگوید سلام مستحب است. علمای شیعه آخرین سلام را واجب میدانند و دو دیگر را مستحب. ولی از آنجا که همواره سه سلام ادا میشود، شیعیان کمتر به این امر آگاهی دارند؛ و کسی این نکته های ظریف را به آنان یاداوری نمیکند.
اکثریت اهل تسنن پس از تشهد رو از قبله برگردانده به شانه سمت راست متمایل شده و میگویند: السلام عیلکم و رحمه.  سپس بر شانه سمت چپ همین سلام را تکرار میکنند و بدین ترتیب نماز به پایان میرسد.

20.                      اهمیت نماز جماعت
اهل تسنن از کودکی آموخته اند که نماز را به جماعت به جا آورند. بنابراین حتا اگر دو نفر باشند یکی جلو میایستد به عنوان پیش نماز، و دیگری کمی عقبتر، و با هم نماز میخوانند. با وجود اینکه در تمام رساله های عملیه شیعه، به جماعت خواندن و ثواب بی حدومرز آن سفارش شده است(در این زمینه به نماز حسابی، ثواب هندسی! رجوع شود.)، ولی از آنجا که علمای شیعه شرط عدالت را برای پیشنماز قائل شده اند، و به خوبی عدالت مورد نظر را تعریف نمیکنند، رسمی که در میان اهل تسنن هست در میان شیعیان وجود ندارد.
عدالت مورد نظر فقهای عظام اولیه شیعه، آن بوده است که پیشنماز شخصی ظاهرالصلاح باشد و به فسق و لاابالیگری شهرت نداشته باشد. عدالت پیشنماز، همتراز با عدالت یک قاضی که میخواهد حقوق دیگران را احقاق کند، نیست. اگر چنین باشد، بسیاری از امامان جماعت مساجد ایران هرگز از چنان عدالتی برخوردار نیستند!! البته امکان دارد این شرط گذاری، توأم با هدفها و انگیزه هایی باشد تا امامت جماعت، همچون اهل تسنن همگانی نشود، بلکه امتیازی باشد در دست روحانیون، تا از مزایای پیشنماز مسجدبودن که بیشتر به پست و مقام میماند تا یک همت اجتماعی اسلامی،‌ مادام العمر مستفیض و بهرمند گردند. الله اعلم...
نتیجه گیری:
از این گفتمان میتوان به این نتیجه رسید که فقه شیعی بیشتر مبتنی بر استثنائات سنت و فقه سنی بیشتر مبتنی بر قواعد سنت است و در هر دو فقه، صبغه قرآن کمرنگتر از سنت است.
فقهای اولیه و معتبر شیعه، برای استنباط احکام فقهی و بویژه احکام فراگیر عملی همچون نماز، به هر نکته ای استثنائی که در سنت و روایات برخورد کرده اند، آن را در جهت سهولت کار شیعیان ملاک حکم شرعی قرارداده اند. علمای بعدی، چون فقهای اولیه را صاحب نام و با عنوان ثقه الاسلام میشناخته اند، اگر هم مخالفتی با نظر آنان داشته اند، در دل نگه داشته و نتوانسته اند نظر خود را مکتوب و شایع کنند؛ و بدین ترتیب فقه شیعه به شکل کنونی یعنی در بسیاری موارد عمل به استثناء و نه به قاعده سنت درامده است.
دلایل این نظر:
-         در مورد نماز مسافر میبینیم که شیعیان از سنیها هم سنی تر میشوند که با آیه قرآن نیز مباینت دارد. حد ترخص سفر هم به آن اندازه تغییریافته است که از نظر عقلی نمیتوان سفر بیست و سه کیلومتری شیعه را سفر، و عامل آن را مسافر نامید!
-         در مورد مسح پا به یقین موردی از رسول اکرم مشاهده شده که اهل تسنن مسح پا را در مواردی جایز میشمارند؛ حتا روی جوراب و شاید روی پوتین برای سربازان. درنتیجه به هیچوجه نمیتوان گفت علمای عظام اولیه شیعه با دقت نظر قرآن در مورد شستن پا و سنت رسول گرامی اسلام بیگانه بوده اند. 
-         در مورد جمع خواندن نمازها نیز روشن است که علمای شیعه استثنائات عمل رسول اکرم(ص) را در جهت راحتی شیعیان ملاک قرارداده اند. بویژه اگر دقت کنیم میبینیم که پیش از دوران معاصر بیشتر مردم در روستاها زندگی میکرده اند. برای روستاییان سخت بوده که دست از کار بکشند و به نماز بپردازند. حتا هم اکنون که در اداره ها نماز برگزار میشود سخت است که دو بار به کارمندان فرصت دهند تا نمازهای ظهر و عصر را جداگانه بخوانند.
-         در مورد وقت نماز مغرب باید گفت چون در بسیاری از جوامع روستایی ایران، کشاورزان دو بار در شبانه روز خود را پاک کرده، طهارت و وضو میگرفته اند، (یک بار برای نماز صبح و دیگربار برای نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء که همه چهار نماز را در ظرف نهایتا سی دقیقه میخوانده اند!) ممکن است به همین دلیل علمای شیعه خواسته اند، میان دو نماز ظهر و عصر از یک سو، و دو نماز مغرب و عشاء از سوی دیگر یک اختلاف زمانی وجود داشته باشد، و چهار نماز با هم خوانده نشود، که گفته اند بلافاصله پس از غروب کردن خورشید نماز مغرب نخوانید بلکه بگذارید تا هوا تاریک شود.
الله اعلم بالامور
پس: سخن خداوند باید اولین ملاک و راهنما باشد زیرا هدی للمتقین است!
تاریخ نگارش: آخر رمضان المبارک 1433(28/5/91)
ویرایش دوم: بهمن ماه نودوسه
ویرایش سوم: تیرماه نودوچهار(رمضان 1436)
احمد شماع زاده
پیوستها(مهم):
الف- عمیقترکردن فاصله میان شیعه و سنی
(برای اطلاع بیشتر در این زمینه به شیعه و سنی! وحدت قرآنی یا هوای نفسانی؟ رجوع شود)
سلام علیکم جناب آقای ترکاشوند
- علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. خواستم بدانم شما میتوانی از میان کتابهای علمای بزرگ شیعه چنین حدیثی را در بیاوری تا بدانیم مرحوم شیخ عباس قمی از جمله کسانی است که فاصله شیعه و سنی را زیادتر کرده اند یا نه؟
ارادتمند: شماع زاده 
سلام، وقت‏ بخیر
حدیث روزه‏  ماه شوال را در منابع کهن شیعی(بجز الغارات) نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک ‏الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است. جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی‏ بکر مکتوب کرده،  که از این قرار است:
 بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 94 - ص 108 - 46
كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفي: عن يحيى بن صالح، عن مالك بن خالد الأسدي، عن الحسن بن إبراهيم، عن عبد الله بن الحسن، عن عباية, عن أمير المؤمنين عليه السلام قال : كتب عليه السلام إلى محمد بن أبي بكر: قال النبي صلى الله عليه وآله: من صام شهر رمضان ثم صام ستة أيام من شوال فكأنما صام السنة.
مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 7 - ص 509[ 8768 ] 5 - إبراهيم بن محمد الثقفي في كتاب الغارات : عن يحيى بن صالح، عن مالك بن خالد الأسدي، عن الحسن بن إبراهيم، عن عبد الله بن الحسن، عن عباية، عن أمير المؤمنين(عليه السلام) في كتابه إلى محمد بن أبي بكر: " قال النبي(صلى الله عليه وآله): من صام شهر رمضان، ثم صام ستة أيام من شوال، فكأنما صام السنة"
جامع أحاديث الشيعة - السيد البروجردي - ج 9 - ص 4091223 ( 2 ) ك 591 - إبراهيم بن محمد الثقفي في كتاب الغارات عن يحيى بن صالح عن مالك بن خالد الأسدي عن الحسن بن إبراهيم عن عبد الله ابن الحسن عن عباية عن أمير المؤمنين عليه السلام في كتابه إلى محمد بن أبي بكر قال النبي صلى الله عليه وآله من صام شهر رمضان ثم صام ستة أيام من شوال فكأنما صام السنة.
ولی در چند تا از منابع کهن سنی(مثل سنن ابن‏ ماجه) آمده که امینی از ما در الغدیر به آنها اشاره کرده است:
 سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني - ج 1 - ص 547( 33 )  باب صيام ستة أيام من شوال
1715 - حدثنا هشام بن عمار. ثنا بقية. ثنا صدقة بن خالد. ثنا يحيى بن الحرث الذماري، قال: سمعت أبا أسماء الرحبي، عن ثوبان مولى رسول الله صلى الله عليه وسلم، عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، أنه قال "من صام ستة أيام بعد الفطر، كان تمام السنة. من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها". 
في الزوائد: الحديث قد رواه ابن حبان في صحيحه. قال السندي: يريد، فهو صحيح، وقال: وله شاهد
1716 - دثنا علي بن محمد. ثنا عبد الله بن نمير، عن سعد بن سعيد، عن عمر ابن ثابت، عن أبي أيوب، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم "من صام رمضان ثم أتبعه بست من شوال، كان كصوم الدهر"
الغدير - الشيخ الأميني - ج 1 - ص 406 
2 - حديث من صام ستة أيام بعد الفطر كان تمام السنة. أخرجه ابن ماجة في سننه 1 ص 524، والدارمي في سننه 2 ص 21 ، وأحمد في مسنده 3 ص 308 و 324 و 344 و ج 5 ص 280 ، والنسائي وابن حبان في سننهما وصححه السيوطي في الجامع الصغير 2 ص 79
ایام عزت مستدام به امید تماس مجدد- ترکاشوند
ب- ارتباط دستها با پاها
متن علمی زیر نیز نمیتواند بی ارتباط با وضو و شستن پاها باشد. هرچند که بدون ذکر منبع است و از طریق ایمیل دریافت کرده ام خواندنش مفید خواهدبود: 

پیش از بیرون آمدن از حمام دستها و پاها را با آب سرد بشویید
با فرا رسیدن فصل سرما احتمال ابتلا به بیماری های ناشی از آن بیشتر می شود و پوست به عنوان محافظ بدن نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. در گرمای حمام منافذ پوست بازمیشوند و با بیرون آمدن از حمام در این وضعیت سرمای خارجی میتواند وارد بدن شود.
اما با سردکردن دستها و پاها قبل از بیرون آمدن از حمام، دستوری به بدن ارسال میشود که منافذ پوست را ببندد. بنابراین سردکردن آنها بی آنکه به بدن صدمه بزند فرمان را به کل سیستم ارسال میکند. 
در سالهایی دور نیز یا در جایی خواندم و یا کسی نقل میکرد:
یک ایرانی که در اروپا دچار بیخوابی یا استرس شده بود نزد روانپزشکی میرود. روانپزشک دستور انجام کاری را به او داده بود تا مشکلش رفع شود. آن دستور این بود که هرشب ابتدا دستهایش را تا آرنج و نیز پاهایش را با آب سرد بشوید و سپس بخوابد. آیا این دستور همان دستور وضوی قرآنی نیست که یک مسیحی از روی دانشش سفارش انجامش را به او داده است؟ و آیا بدون شستن پا انجام دستور ناقص نیست؟
یک تجربه شخصی در مورد ارتباط دستها و پاها:
هرگاه که نمیتوانم به راحتی بخوابم بجز صورت و پاها تا مچ که همواره به هنگام خواب بیرون از رو انداز است دستهای خود را نیز تا آرنج از رو انداز بیرون میگذارم و زودتر به خواب میروم.