Tuesday, January 5, 2016

اگر که غیرتی مانده هنوز! - نوری زاد

اگر که غیرتی مانده هنوز!
من هرگز باورم بر این نیست که در داستان حمله به سفارت عربستان، یک جماعت شیدای رهبر و مزد بگیر سپاه، با کشور آن کردند که حالا حالاها باید از کیسه ی مردم برداشت و خسارتهای عظمایی را ترمیم کرد که جز بلاهت، باعث و بانی اش نیست. نخیر، من باور ندارم جماعتی از شیدایانِ بی خرد، "همینجوری" از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند و " همینجوری" عربده کشیدند و "همینجوری" خسارت ببار آوردند. بل باورِ صد در صدم به این است که جاسوسانِ خانه کرده در رده های استراتژیکِ سپاه، کشور را درست بر ریلی نهادند که عربستان خود را برای آن مهیا کرده بود از پیش ترها.
بگذریم، من بنا ندارم در این نوشته ی کوتاه، بر این زخمِ کاری سوزن بزنم. بل بنا دارم راهی بگشایم و خردی در میان آورم. می گویم: با این چاله ی تازه ای که پیش پای مردم ایران گشوده شد و من به " تیرخلاص" ازش یاد می کنم، رهبر و سپاه ناگزیر به راهی خواهند افتاد که همان استراتژیست های خانه کرده در داخل سپاه بر میزشان می نهند. اما رهبر و سرداران سپاه، اینگونه نیست که در همه ی کارها مطیع نفوذی های داخل سپاه باشند. خیلی جاها این خود رهبر و این خود سپاه اند که کارهای خاص خودشان را از دل و جگر مملکت و دارایی های مملکت بیرون می کشند.
مثلاً نفوذی های داخل سپاه که به سرداران نگفته اند: بیایید و از اسکله های مخصوص بخودتان، کشتی کشتی لوازم آرایش وارد کنید. یا تریلی وارد کنید از چین و از هرکجا! یا کسی به رهبر نگفته بابت اینهمه مسئولیتی که داری، و بابت اینهمه دخالت های بنیادینی که در امّهات کشور می کنی، هیچگاه به هیچ احدی پاسخگو نباش. ناقلاهای نفوذی، اینجور کارها را بخودِ این آقایان وانهاده اند برای خواسته های تک موردی و گاه و بیگاه اما تأثیرگذارشان.
در آن روزهایی که در زندان بودم، یکصد و بیست نفر به بند 350 زندان اوین آوردند همه جاسوس. بیست نفر از این صد و بیست نفر، جاسوسان داخل سپاه و بسیج بودند. گنده ترین شان، سرداری بود که خیلی راحت می گفت: من برای اسراییل جاسوسی می کردم. و عجبا که این سردار، سالها مسئول اتاق اسراییل بوده در داخل سازمان اطلاعات سپاه و خبرها و خواسته های "مخصوص" خود را بر میز سرداران سپاه و بر میز رهبر می نهاده و لابد آنان را به انجام کارهای "همینجوری" ترغیب می کرده است.
خب، اینها همه مقدمه بود برای گفتنِ این که: سرداران سپاه و جناب رهبر، باید به اصل انسانی خود رجوع کنند و اجازه ندهند بخاطر ماجراهایی که در پیش است و عربستان و دیگران برای بر زمین کوفتن ما دندان تیز کرده اند، باز همچنان به کیسه ی مردم دست برده شود و بیش از پیش بر گرده ی مردم بار نهاده شود. به سرداران سپاه می گویم: اگر مختصری از غیرتِ ایام جنگ تان باقی مانده، دست ببرید و مختصری از ثروت افسانه ای خود را در این تنگنای اقتصادی به میان آورید و دست همکاری بدهید به مردم در عبور از این معبر و معرکه ای که خود پدید آورده اید. البته گفتم: اگر که غیرتی از آن ایام در شما هست هنوز!
telegram.me/MohammadNoorizad https://www.facebook.com/m.nourizad
سایت: www.nurizad.info اینستاگرام: Mohammad Nourizad

محمد نوری زاد
پانزدهم دیماه نود و چهار - تهران

سراینده «یار دبستانی» را بهتر بشناسیم

Monday, January 4, 2016

محدوده ممنوعه - سیدحسین موسویان


یک اشاره:

جناب آقای موسویان این مقاله، مقاله ای ستودنی و مبتنی بر علم سیاست است؛ اما شما خود میدانی که: 
چو خشتی را نهد معمار کج        تا ثریّا میرود دیوار کج

معمار انقلاب که بر اولین حمله به سفارتی، مهر تأیید نهاد و آن را انقلاب دوم خواند، دیگر کمتر کسی به این سخنان متین و مبتنی بر اصول و عرف دیپلماتیک توجه میکند؛ و اگر هم قشری از مردم بخواهند توجه کنند، حمایتهای لازم را ندارند؛ مگر آن زمان که بسیاری از عوامل شکل دهنده نظام دگرگون شوند.

اشاره ای دیگر: احتمالاً در آن زمان شما نه چنین قلمی و نه چنین نظری داشته اید؛ ولی نگارنده که در آن زمان نویسنده پیام انقلاب بودم، خود یکی از کسانی بودم که شبها به لانه جاسوسی(عنوان آن زمان سفارت آمریکا) میرفتم و به پیروی از رهبر، همراه دیگر جوانان انقلابی شعار مرگ بر آمریکا سرمیدادم. زیرا که:
الناس علی دین ملوکهم

یعنی که اگر رهبر به خطا رفت دیگران(هرچند نه همه) را به راه خطا میکشاند.
از تو به یک اشاره از من به سر دویدن!

و اما اشاره هایی به بخشی از انبوه خشتهایی که آن معمار کج نهاد:

جنگ- ما انقلاب خود را صادر میکنیم. در آن زمان که کشور نیازی مبرم به آرامش از درون و بازسازی نهادهای درون حکومت داشت، این جمله موجب تحریک کشورهای عربی و بویژه صدام و آغازیدن جنگ شد؛ و در زمانی که بهترین زمان ترک مخاصمه بود و همه چیز مهیا شده بود، معمار بر طبل جنگ کوبید و آن شد که نباید میشد.
اعلام برائت از مشرکین: از قدیم گفته اند که: 
هر سخن جایی و هر نکته مقامی(مکانی) دارد.

معمار دستور خوبی را در جایی صادرکرد که جای مناسبی نبود. نه از نظر عرف و راوبط بین الملل و نه از نظر موقعیتی که ما داشتیم. این پیشنهاد موجب کشته شدن بیش از چهارصد نفر از حجاج ایرانی شد و روزی به نام جمعه سیاه مکه در تاریخ رقم خورد که نبایستی میخورد.

تعطیلی مطبوعات- در اوایل انقلاب،آن هنگام که روزنامه آیندگان مطلبی نوشت که مخالف خواست حکومتگزاران بود، معمار، در یک سخنرانی گفت: ما همه تان را تعطیل میکنیم؛ و شاید اولین روزنامه ای که تعطیل شد همان آیندگان بود. بنابراین تعجبی نیست از آن هنگام که سعید مرتضوی روزنامه ها را فله ای بست و هنوز دارد پاداش شرارتهای خود را از سران نظام ولی از جیب مردم میگیرد!! و نیز داستان نفوذ(هنوز نمیدانند که نفوذ با گرفتن دستمال تملق گویی ممکن است و نه با انتقاد!) که این روزها مدشده و این بار روزنامه نگاران را فله ای در بند میکنند، نتیجه بدگذاری همان خشت اول است.

قتل در زندان- آغاز داستان قتل در زندان را همه میدانند. حتا اشاره ای هم نیاز ندارد که پایه و مایه اش از کجا آب میخورد. سالهاست که قبحش ریخته شده و بسیاری از جوانان کشور به دیار نیستی سپرده شده و سپرده میشوند از جمله آنانکه در وقایع کهریزک مستقیماً به قتل رسیدند و در مورد قاتلانشان هیچگاه محاکمه ای عادلانه صورت نگرفت.
نگارنده این سطور همچون محمد نوری زاد، کسی بود که سالهای سال باورش نمیشد که در زندانهای جمهوری اسلامی همچون زندانهای شاه کسی حتا شکنجه میشود؛ که داشتن زندانی سیاسی و شکنجه کردن مخالفان در تباین کامل با اصول انسانی اسلام محمدی است؛ چه رسد به قتل!!

قتلهای خارج از کشور- قتلهای خارج از کشور در همان اوایل انقلاب شکل گرفت؛ که موجب وهن کشور ما و بویژه اسلام در میان کشورهای جهان شد.  

فتوای قتل سلمان رشدی- که موجب شد کتاب او پرفروشترین کتاب در نیم قرن اخیر شود!

آن معمار سه خشت را درست نهاد که به هر سه آنها پس از وی وقعی نهاده نشد:

یک- نظامیان نباید در امور سیاسی دخالت کنند. ولی میبینیم که در زمان رهبر دوم اظهارنظرهای سیاسی از سوی سپاهیان خرده خرده آغاز شد؛ و کسی هم جلودار آنها نشد. پس از وقایع سال هشتادوهشت دخالتهای سپاهیان در امور سیاسی بیشر و بیشتر شد تا آنجا که هنگامی که از عزیز جعفری فرمانده سپاه پرسیدند مگر امام نگفت که نظامیان نباید در امور سیاسی دخالت کنند او در کمال وقاحت پاسخ داد: ایشان گفت ولی ما کار خودمان را میکنیم. اکنون میبینیم که روزی نیست که سرداران سپاه اظهار نظری سیاسی، و در امور سیاسی کشور دخالت نکنند؛ و چوب لای چرخ سیاستگزاران دولتی نگذارند!!

دو- تملق گویی: دومین خشتی را که معمار درست نهاد ولی رهبر دوم به آن عمل نکرد، هنگامی بود که مرحوم فخرالدین حجازی به بزرگنمایی وی پرداخت و آن مرحوم چنان نهیبی بر او زد که از آن پس او خود را گم و گور کرد و آنکه خطیبی همچون میرابو انقلاب فرانسه و نماینده اول مجلس اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود تا آخر عمر لب به سخنرانی نگشود. اما میبینیم که باب تملق گویی در دوران رهبر دوم به اوج خود رسیده و هر که بیشتر تملق گوید بیشتر به منافع مادی و مناصب دنیوی دست میآزد.

سه- حمایت از دولتها(کابینه ها)ی مردمی، بویژه حمایت بیدریغ از میرحسین موسوی. ولی نامه ای را که به مخالف او یعنی رهبر کنونی نوشت، و در آن نوشت: من تو را بزرگ کرده ام؛ تو دیگر چرا؟(بروتوس تو هم!؟) و در نماز جمعه خوانده شد، عقده ای را از میرحسین در نهاد کسی کاشت که رهبر آینده شد! و آن شد که نباید میشد، در انتخابات سال 88.

توجه: بسیاری از خشتهای کجی را که دیگران کارگذاشتند و آن مرحوم به آنها رضایت داد و نهادینه شد و مایه فقروفحشاء در جامعه کنونی ما شده اند، در اینجا به آنها اشاره ای نشد. برای نمونه: چماقداری و یورش به سخنرانیها و سرکوب مخالفان به وسیله گروههای فشار!                           


محدوده ممنوعه
  سید حسین موسویان
     دوشنبه 14 دی 1394   

در پی شهادت آیت‌الله شیخ نمر باقر النمر(رضوان‌الله علیه)، رهبر شیعیان عربستان به‌دست حکومت آل‌سعود، موجی از تنفر و انزجار در افکارعمومی جهان ایجاد شد.
در ايران هم مقامات علما، حوزه‌هاي علميه، سازمان‌ها و گروه‌ها از از تمام جناح‌ها با صدور بيانيه‌ها و برگزاري تجمعات اعتراض‌آميز، خشم و نفرت و انزجار خود را از اين اقدام ددمنشانه قرون وسطايي نشان دادند. اين عكس‌العملي لازم، بموقع، انساني، اسلامي و مورد پسند خدا، جهان اسلام و افكار عمومي جهاني بود.
در اين اثناء اخبار و تصاوير حمله، به آتش كشيدن و تخريب سفارت عربستان در تهران و سركنسولگري آن كشور در مشهد به سرعت در شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي جهان منتشر شد. رئيس پليس تهران حمله‌كنندگان را «عده‌اي خودسر» خواند و آقاي جابري انصاري سخنگوي وزارت خارجه هم گفت: وزارت امور خارجه با درك احساسات پاك مردم مسلمان كشورمان خواستار جلوگيري از هرگونه تجمع در مقابل اين اماكن است. پليس ديپلماتيك مسئوليت برخورد با هرگونه تعرض به اماكن ديپلماتيك متعلق به عربستان سعودي را بر عهده دارد و براساس وظايف ذاتي خود براي حفظ نظم عمومي و اعاده امنيت اين اماكن اقدام مي‌كند.
اين نخستين بار نيست كه به سفارتخانه خارجي حمله مي‌شود و ممكن است آخرين آن هم نباشد چرا كه عكس‌العمل مقامات در برخورد با اين اقدام باعث مي‌شود مردم ما متوجه نشوند كه بالاخره حمله به سفارت يك كشور خارجي عملي انقلابي و پسنديده است يا اقدامي مذموم و مغاير منافع ملي. لذا با ذكر چند دليل بايد روشن كنيم كه حمله به سفارت يا ديپلمات خارجي، به هر بهانه و تحت هر عنواني، اقدامي خلاف منافع ملي ايران است و به اعتبار جهاني ايران لطمه‌هاي سهمگيني مي‌زند.
1-طبق كنوانسيون‌ها و مقررات بين‌المللي، سفارتخانه‌ها و ديپلماتها در كشور ميزبان از مصونيت برخوردارند، ‌ برپايه توافقنامه‌ها و قوانين بين‌المللي كه دولت ايران پذيرفته و مجلس ايران هم تصويب كرده، حكومت ما مسئول تأمين امنيت سفارت‌ها، كنسولگري‌ها و جان ديپلمات‌ها در كشور ايران است. لذا اين عمل هم نقض مقررات جهاني است و هم نقض قوانين كشور.
2- طبق مقررات بين‌الملل، دولت ايران بايد هزينه خسارات وارده به سفارتخانه‌هاي خارجي را بپردازد. يعني تمام هزينه‌هاي وارده به سفارت عربستان و سركنسولگري اين كشور بايد از بيت‌المال يعني از جيب خود مردم ايران پرداخت شود. بنابراين چنين عملي خسارت به بيت المال است.
3- چندين دهه است كه استكبار جهاني و صهيونيسم بين‌الملل با تبليغات وسيع سعي كرده، از ملت متمدن ايران يك تصوير غيرواقعي به دنيا ارائه دهد. ما هنوز يادمان هست كه رونالد ريگان رئيس‌جمهور آمريكا نخستين رئيس كشوري بود كه ملت ايران را وحشي خواند. متقابلا ما هم هميشه ادعا كرده و مي‌كنيم كه ملت ايران، ملتي با تمدني بزرگ و تاريخي و معتقد به برترين دين عالم يعني اسلام است. ديني كه براساس توصيه اكيد مولاي متقيان حضرت علي ابن ابيطالب(ع)، «اوصيكم به تقوي‌الله و نظم امركم» شعار اول آن است. حمله و به آتش كشيدن سفارت كشور خارجي در حقيقت هم آب به آسياب ريختن دشمني است كه سعي مي‌كند مارا ملتي وحشي معرفي كند، هم مغاير توصيه سيدالوصيين(ع) مبني بر رعايت نظم و قانون است و هم موجب لطمه به اعتبار وحيثيت دولت و ملت.
4-تكرار حمله به سفارتخانه‌هاي خارجي در ايران و عوامل خودسر خواندن مرتكبين آن، هم لطمه به روابط خارجي ايران است و هم شائبه عدم‌امنيت و ثبات و عدم‌اقتدار حاكميت ايران را تقويت مي‌كند. بعد از هر حادثه اينچنيني، دشمن به افكار عمومي جهان اينگونه تلقين كرده كه يا حاكميت ايران آنقدر ضعيف است كه عوامل خودسر قدرت انجام هركاري را دارند و يا اينكه عوامل خودسر با دستور بخشي از حاكميت عمل مي‌كنند. در هر صورت چنين شائبه‌اي موجب تضعيف روابط خارجي و حاكميت ايران نزد جامعه جهاني است. يادمان نرود كه ما هميشه گفته و مي‌گوييم كه ايران لنگر ثبات در منطقه است.
اما در مورد حمله به سفارت عربستان عواقب منفي بيش از اين 4مورد است زيرا:
5-بلافاصله بعد ازاعدام شيخ النمر، موج محكوميت‌هاي جهاني عليه عربستان آغاز شد و غربي‌ها هم پيشتاز شدند به‌نحوي كه در مقايسه با اعدام‌هاي سال‌هاي اخير در عربستان بي‌سابقه بود و استمرار آن هم قابل پيش‌بيني بود. چنين وضعيتي به‌خوبي مي‌توانست نقض حقوق بشر در عربستان را در سطح افكار عمومي جهان برجسته كند كه در نتيجه آن ايران و شيعيان جهان برنده اين وضع بودند. اما ساعاتي بعد از اعدام وحشيانه شيخ النمر، حمله و به آتش‌آشيدن سفارت عربستان در صدر اخبار رسانه‌هاي جهاني قرار گرفت واخبار اعدام شيخ النمر و محكوميت‌هاي عربستان را به‌سرعت در حاشيه قرار داد و وضعيت را به نفع عربستان تعديل كرد.
6-بعد از برجام به ميزاني كه تشنج در روابط ايران با اروپا و غرب كاهش پيدا مي‌كرد، انتقادها به عربستان به‌خاطر حمايت از گروه‌هاي تروريستي، كشتار مردم بيگناه يمن و نقض حقوق بشر افزايش پيدا مي‌كرد. حمله و به آتش كشيدن سفارت عربستان، اين روند را تضعيف و امكان مظلوم‌نمايي نزد دول خارجي و افكار عمومي جهان را براي رياض فراهم خواهد كرد. به‌ويژه اينكه نزد دول خارجي و افكار عمومي جهان، حمله و به آتش كشيدن به سفارت خارجي بي‌قيد وشرط محكوم است.
در اين نوشته كوتاه، مجال برشمردن همه عواقب منفي نيست. اما چند سخني هم با مسئولان مربوطه:
براساس حقي كه مردم گردن مسئولان دارند، ‌ مسئولان بايد حقايق مربوط به منافع آنها را با زباني صريح و قابل درك براي آنها تشريح كنند. عوامل خودسر اگر از روي اخلاص و غيرت ديني دست به اين كار مي‌زنند، بدانند كه حمله به سفارت خارجي موجب وهن شيعه، نقض قوانين داخلي، نقض قوانين جهاني و لطمه به حيثيت و اعتبار انقلاب اسلامي و حاكميت نظام جمهوري اسلامي است. به همين دليل هم مقام معظم رهبري حمله به سفارت انگليس را محكوم كردند. اگر هم عوامل خودسر نفوذي هستند كه مرتكب اين اعمال مي‌شوند كه وظيفه دستگاه‌هاي امنيتي است كه بنحوي برخورد كنند كه ديگر در ايران شاهد حمله به سفارت يا ديپلمات خارجي نباشيم.
و يك سخن هم با مردم: در چنين مواقعي تظاهرات در مقابل يك سفارت خارجي جهت نشان دادن اعتراض ملي، خشم و غيرت انقلابي - اسلامي امري مبارك و لازم است اما همزمان خودتان با تشكيل ديوار مردمي مانع حمله عوامل خودسر شويد تا به جهانيان نشان دهيد كه ايران اسلامي ما كشور نظم و قانون و امن است و اگر پليس هم ضعفي داشته باشد، توده مردم پرچمدار نظم و امنيت و قانون هستند. چنين نمايشي اثر حركت اعتراضي شما بر افكار عمومي جهان را صدبرابر مي‌كند.
 

سيد حسين موسويان معاون پيشين سياست خارجي دبيرخانه شوراي‌عالي امنيت ملي و پژوهشگر و استاد فعلي دانشگاه پرينستون آمريكاست. - همشهری آنلاین

فقیهی که فرو افتاد... نوری زاد

محمد نوری زاد
فقیهی که فرو افتاد!
یک: آقایان خمینی و خامنه ای، درست از مجاورتِ همه ی فرصت ها و خوبی ها و درخشندگی ها و نیکبختی هایی که دمِ دستشان بود و می شد با فرو شدن به اقیانوسِ آن همه فرصتِ کم نظیر، باردیگر سر به زانوی انسانیت نهاد و همه ی جهانیان را بدینسوی فرا خواند، ترجیح دادند همه ی آن فرصت ها و بایستگی ها را در مشت بگیرند و همان مشت را بر درِ عصبیت بکوبند و دروازه های عربده را برای بارشِ مرگ بر این و آن وا کنند و بجای رواج خردمندی، به رواج تشیعی خیز بردارند که عصبیتِ سراسیمه اش سر بر می کشد به هر سو. آسیب های آقای خمینی بکنار، اما بزرگترین آسیبی که آقای خامنه ای به جان مردم ایران انداخت، چند شقگیِ اقوام و چند پارگیِ مردمی است که برای با هم بودن استعداد ژرف تری داشته اند تا به روی هم تیغ گشودن. آقای خامنه ای کار ناجوری که کرد، گزینه ی " یا همه یا هیچ" را بر سفره ی مردم و حتی بر سفره ی هم صنفانِ خود نهاد. آقای خامنه ای مثل غریقی است که مکرر بخود می گوید: من که قرار است غرق شوم، چه دنیا باشد چه نباشد. بهمین خاطر است که می گویم: آقای خامنه ای ارثیه ی ناجوری از خود به یادگار نهاد. ارثیه ای که دزدی را بجای پاکدستی نهادینه کرده است، و نفرت را بجای همدلی، و ریاکاری را بجای یک رنگی. همه ی تحقیرهای بین المللی و همه ی شکست های پی در پیِ داخلی و خارجی نیز از همین " عصبیتِ جاری" و شیعه گستریِ وی است که بر می جهند و جز خسارت بجای نمی نهند. فردا که زنگِ کوچِ همه ی ما بصدا در آید، از هرکدامِ ما سخن ها ساز می کنند. سخنی که در باره ی آقای خامنه ای دهان به دهان خواهد شد، بسیار دهشتناک است. چه؟ ای بسا مردم در توصیفِ وی بگویند: خامنه ای، فقیهی که از مجاورتِ "گاندی شدن" فرو افتاد، و مردمی را با خود به زیر برد.
دو: بازی شروع شده تازه
یکی از من پرسید: این آقای روحانی چرا در باره ی 9 دی اینجوری صحبت کرد؟ به وی گفتم: برای این که آقای روحانی متعلقِ به همین گردونه است. اگر یک وقت هایی حرفهای دیگری می زند بخاطر این است که سری بچرخاند و تفننی بکند و مردمی را به خوشایندِ این تفنن سرگرم کند. روحانی مگر می تواند جز این باشد؟ روحانی هرکجا که از اینجور حرفهای 9 دی مانند می زند، خودِ خودش است و هرکجا از حقوق مردم می گوید، خودِ آذین یافته اش. و گفتم: آقای خاتمی و حسن خمینی و همه ی آنانی که در این گردونه، " داخل نظامی" محسوب می شوند نیز مجبورند در باره ی 9 دی و سایر متعلقاتِ حضرت رهبری همینگونه سخن بگویند. وگرنه خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنند از گردونه ی با بصیرتان بیرون می افتند و خیلی راحت ترتیبشان داده می شود. همین قاطعیتِ " تسریع"ی که جناب روحانی به فرماندهان سپاه دستور فرمود که: موشک ها را هر چه سریع تر ترو خشک کنید و از هیچ مهراسید، اصلاً آیا به قواره ی قاطعیتِ وی می برازد؟ روحانی در این قاطعیتِ میان تهی، تراشه ای از حرفهای همیشگیِ رهبر را پرانده است. زیاد جدی اش نگیرید. مگر احمدی نژاد از همین شوخی ها سر نمی داد و خط قرمز قدرت های برتر را ورق پاره نمی دانست؟ بازی قدرت های برتر با ما شروع شده تازه! هزینه اش؟ مثل همیشه با مردم. آخوندها در پرداخت اینجور هزینه های بی در و پیکراز جیب مردم، صاحب شگردند.
سه: یک بام و چند هوای بی شرمانه
عربستان، "شیخ نمر" رهبر شیعیان عربستان و عده ای دیگر را اعدام کرد. من و دوستانم در "لگام" مخالف اعدامیم در هر شکلش. اما شما را بخدا توجه کنید به هیاهویی که آیت الله های خودمان و آخوندهای حکومتی و صدا و سیما و حتی دستگاه سیاست خارجی براه انداخته اند در این خصوص. اینها عربستان را بخاطر کاری محکوم می کنند که خود نظام مقدس صد پله بدترش را در پرونده دارد. طنز این که آیت الله سبحانی مثلاً گفته: شیخ نمر را به این خاطر اعدام کردند که خواستار عدالت در عربستان بود. و یا در بیانیه ی وزارت خارجه آمده: شیخ نمر جز سخن گفتن ابزاری نداشت. انگار آنهایی که خودِ نظام مقدس سر بریده و به زندان انداخته و زندگی شان را روفته و از سرزمین شان تارانده، ابزار دیگری و سخن دیگری داشته اند. مجید توکلی و بسیاری چون وی مگر خواسته ای جز عدالت، و ابزاری جز سخن گفتن داشته اند که به چهار سال و شش سال زندان و محرومیت های متعدد اجتماعی محکوم شده اند؟ شیخ نمر حتماً به برکت نظام جمهوری اسلامی کاسه هایی زیر نیم کاسه داشته و برای فردای خودش خواب ها دیده مسلحانه بی تردید. درست مثل جناب سید حسن نصرالله.
چهار: سرزمین پخمه های دست آموز
روزی روزگاری دانشجویانی پخمه و از همه جا بی خبر، از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و حریم یک ساختارِ حتمی و بین المللی را - که می گوید: زمین و ساختمان سفارتخانه ی یک کشور جزیی ار خاک آن کشور محسوب می شود - شکستند و یک ملت را با همین حرکت ابلهانه به چرخه ای از فلاکت و دریوزگی در انداختند و هنوز که هنوز است، مردمِ منگ ایران گرفتار چرخ دنده های همان بلاهت عظمایند. همین هفته ی گذشته بود که خبر آمد آمریکایی ها خیال دارند بخاطر آن اشغال و گروگانگیری ابلهانه، میلیونها دلار از نقدینگی مردم ایران را برای خود بر دارند. این یعنی: گرچه پخمه ها بودند که خسارت ببار آوردند اما این مردم تماشاگر ایرانند که باید پول خسارت ناشی از پخمگی آنان را بپردازند. بعدش نوبت به سفارت انگلیس رسید. این بار پخمه های دست آموزی که ریسمان شان در دست سرداران سپاه شل و سفت می شود، به میدان آمدند و جلوی چشم مآموران هاج و واج نیروی انتظامی از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند و لطمه ها ردند و خسارت های پولی و حیثیتی بجای نهادند. و باز این مردم منگ و تماشاگر ایران بودند که خسارت پخمه های دست آموز سپاه را از جیبشان پرداختند. و اکنون نوبت سفارت عربستان است با همان فرایند و همان پخمگی ها و همان خسارتها.
پنج: تهوع
حجة الاسلام و المسلمین اژه ای - سخنگوی دستگاه قضا - در سخنانی شرم آور و آلوده به چرکی های نظام ولایی گفته که: ما هیچ مدرکی در باره ی بازداشت شخصی به اسم سعید زینالی نداریم. و گفته: امکان ندارد فردی بازداشت شود و در دستگاههای امنیتی سندی دال بر بازداشت وی موجود نباشد. و در ناجوانمردانه ترین دروغ ممکن گفته: ممکن است این فرد مفقود شده اما خانواده اش اعلام می کنند که فرزندشان بازداشت و محبوس شده. می گویم: حاج آقا، عمامه ات را بردار و ببین از زیرش چه می چکد. جز خون؟ و می گویم: بعد از هفده سال چشم انتظاری، این است آیا پاسخ دربدری های پدر و مادر سعید زینالی؟ اگر این گونه است که شما می فرمایید، پس چرا به نیابت از مدعی العموم، پدر و مادر سعید زینالی را بجرم اشاعه ی دروغ علیه نظام دستگیر و زندانی نمی کنید؟ راستش را بخواهید من هرگاه به فضاحت های اینچنینیِ یک آخوند درباری بر می خورم، فی الفور به یاد کتاب " استفراغ" اثر ژان پل سارتر می افتم. به اژه ای می گویم: حاج آقا چند هزار نفر را بشمرم برایت که سر به نیست شان فرموده اید در مسیر اوجب واجباتی نظام مقدس تان بی آنکه اسمی و سندی و ردی از آنان بجای نهاده باشید؟
telegram.me/MohammadNoorizad
https://www.facebook.com/m.nourizad
سایت: www.nurizad.info اینستاگرام: Mohammad Nourizad
محمد نوری زاد
سیزدهم دیماه نود و چهار - تهران

Sunday, January 3, 2016

نامه ای از زندان به وزیر بهداشت(هالو)

محمدرضا عالی‌پیام، شاعر و طنز‌پرداز منتقد جمهوری اسلامی است که با خواندن اشعار طنز انتقادی در سال‌های اخیر به شهرت رسید.
هشت  ساعت بستری بودم کسی نگفت زنده‌ای یا مرده
 
محمدرضا عالی‌پیام، شاعر و طنز‌پرداز منتقد جمهوری اسلامی است که با خواندن اشعار طنز انتقادی در سال‌های اخیر به شهرت رسید.

محمدرضا عالی‌پیام مشهور به «هالو»، شاعر و طنز‌پرداز زندانی، نامه‌ای به وزیر بهداشت ایران نوشته و در آن ماجرای انتقال خود از «زندان رجایی‌شهر» کرج به «بیمارستان امام خمینی» تهران و بستری شدنش در این بیمارستان را شرح داده است.
آقای عالی‌پیام در این نامه که جمعه ۱۱ دی در صفحه فیسبوک او منتشر شده، آورده که پس از «حمله عصبی و تشنج» به بهداری زندان منتقل شد و پزشکان زندان متوجه شدند که به «نارسایی کامل خون» دچار شده است. 
آنگونه که این طنز‌پرداز نوشته، او را با آمبولانسی «فاقد هرگونه امکانات اولیه پزشکی حتی اکسیژن» به «بیمارستان امام خمینی» تهران منتقل کردند. 
به نوشته محمدرضا عالی‌پیام، او را پس از ورود به بیمارستان «روی یک برانکارد چرخدار، دستبند به دست و پابند به پا در گوشه راهرویی» قرار دادند. 
نکات اصلی نامه این شاعر و طنز‌پرداز به حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران از این قرار است: 
- در تمام مدت هشت ساعتی که در بیمارستان بودم از سرما به خود می‌لرزیدم اما یک نفر پیدا نشد که یک پتو روی من بیندازد. 
- تا ساعت ۷:۳۰ بعد از ظهر یعنی حدود هشت ساعت، نه تنها ویزیت نشدم، حتی یک نفر نیامد اسمم را بپرسد. بگوید زنده‌ای یا مرده‌ای، یک گوشی به قلبم بگذارد، فشارم را بگیرد، نبضم را بگیرد. فقط هر چند وقت یکبار یکی از کادر بیمارستان رد می‌شد و می‌گفت این را چرا اینجا گذاشتید، راه را بند آورده است. 
- سرمی را که ساعت ۱۰ صبح در بهداری زندان به دست من وصل کردند، ساعت ۱۲ تمام شد و هیچ کس نبود که آن را از دستم جدا کند. از هر کسی که رد می‌شد، می‌پرسیدم آقا این سرم هشت ساعت است تمام شده. کی از دست من باز می‌کنه؟ یکی می‌گفت پرستار و رد می‌شد. پرستار می‌گفت دکتر باید دستور دهد و رد می‌شد. 
- وقتی پسرم در قسمت پذیرش در مقام اعتراض گفت: چرا به پدرم رسیدگی نمی‌کنید؟ آن خانوم که فهمیده بود من سیاسی هستم، گفت: من اصلن نمی‌دانم سیاست چی هست. 
محمدرضا عالی‌پیام در پایان نامه خود به وزیر بهداشت نوشته است که «پس از هشت ساعت معطلی و توهین و تحقیر در گوشه راهرو، چون فشار دستبند و پابند و سرما و گرسنگی امانش را بریده بود»، از ماموران زندان خواسته تا او را به زندان برگردانند «تا لااقل دارو‌هایم را بخورم.» 
این شاعر طنز‌پرداز تاکید کرده که اگر در بیمارستان «از ناراحتی قلب و مغز نمی‌مردم، حتمن از سرما و گرسنگی تلف می‌شدم.» 
«بیمارستان امام خمینی» تهران، در دهه ۱۳۲۰ و به نام «بیمارستان پهلوی» آغاز به کار کرد. 
قاسمعلی خراسانی، رئیس کنونی این بیمارستان، در وبسایت آن نوشته که «نام مجتمع بیمارستانی امام خمینی برای هر هموطن ایرانی مترادف با محلی است که ملجاء و مأمن همه دردمندان بیماری است که در هیچ جای دیگر کشور پذیرش نمی‌گیرند.» 
عملکرد بخش درمانی، بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های ایران در تمام سال‌های اخیر، مورد انتقاد گسترده رسانه‌ها و افکار عمومی قرار داشته است. 
چند برنامه طنز و انتقادی درباره این مسئله نیز ساخته شده است؛ از جمله سریالی به نام «در حاشیه» که نوروز ۱۳۹۴ از شبکه ۳ صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد اما پس از مدتی پخش آن با اعتراض گسترده پزشکان، متوقف شد.
محمدرضا عالی‌پیام، شاعر و طنز‌پرداز منتقد جمهوری اسلامی است که با خواندن اشعار طنز انتقادی در سال‌های اخیر به شهرت رسید. 
او تاکنون چند بار با شکایت‌های سپاه پاسداران و پلیس امنیت زندانی شده است.
آقای عالی‌پیام دوره کنونی محکومیت خود را به اتهاماتی مانند «اهانت به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران»، «اهانت به مقدسات اسلام»، «اهانت به مراجع مسلم تقلید» و «اهانت به مقام معظم رهبری» می‌گذراند.
 ***
البته این بار به گفته خودش که به وسیله ویدئویی که هنگام عزیمت به زندان در فیسبوک پخش کرد گفت مرا با شکایت نیروی انتظامی متهم کرده اند، و هرچند گفته ام برای گفتن این شعر زندانی کشیده ام گوش ندادند و گفتند دفعه پیش با شکایت سپاه بوده و اکنون نیروی انتظامی شکایت کرده است.

هشدار اتحادیه اروپا پیرامون پیامدهای اعدام شیخ نمر

هشدار اتحادیه اروپا پیرامون پیامدهای اعدام شیخ نمر

فدریکا موگرینی، در زمان بازدید از عربستان سعودی در مرداد امسال
فدریکا موگرینی، در زمان بازدید از عربستان سعودی در مرداد امسال

فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، با انتقاد از اعدام شیخ نمر النمر روحانی شیعه منتقد، هشدار داد این موضوع ممکن است «تبعاتی خطرناک» داشته باشد و آتش تنش‌های فرقه‌ای در منطقه را شعله‌ور کند.
خانم موگرینی در بیانیه که شامگاه شنبه منتشر شد، ضمن اشاره به «مجازات مرگ و اعدام دسته‌جمعی» مخالفان در عربستان سعودی، تأکید کرده است که اعدام شیخ نمر نگرانی‌های عمیقی را در مورد آزادی بیان و احترام به حقوق پایه شهروندی و سیاسی، در این کشور پادشاهی برانگیخته است.
این بیانیه تصریح می‌کند که اعدام این روحانی شیعه منتقد، «به طور بالقوه شعله‌ور شدن آتش تنش‌های فرقه‌ای را با تبعاتی خطرناک در پی دارد». تنش‌هایی که به تعبیر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «تاکنون هم خسارات زیادی در سراسر منطقه به جای گذاشته است».
خانم موگرینی همچنین از مقام‌های عربستان خواسته است که آشتی را میان گروه‌های مختلف این کشور ترویج دهند.
عربستان روز شنبه ۴۷ زندانی مخالف، از جمله شیخ نمر باقر النمر، روحانی سرشناس شیعه این کشور را اعدام کرد. شماری از اعدام‌شدگان را زندانیان وابسته به القاعده و داعش تشکیل می‌دهند، و خبرگزاری رویترز می‌نویسد که اعدام‌های روز شنبه هشداری بود در این زمینه که این کشور پادشاهی، هیچ حمله‌ای را چه از سوی اقلیت شیعه، و چه از سوی جهادگران سنی تحمل نخواهد کرد.
پیشتر نیویورک‌تایمز در گزارشی نوشته بود که اعدام دسته‌جمعی این زندانیان مخالف، «در سه دهه گذشته» در عربستان بی‌سابقه بوده است.
آلمان نیز شامگاه شنبه در بیانیه‌ای «اعدام دسته‌جمعی در عربستان سعودی» را محکوم کرد، و از اعدام شیخ نمر هم به طور خاص انتقاد کرد.
وزارت خارجه آلمان تأکید کرد که «موضع ما مشخص است؛ اعدام شکلی غیرانسانی از مجازات است، که ما در هر شرایطی آن را محکوم می‌کنیم، و با همراهی شرکای اروپایی در تلاشیم که این مجازات در سراسر جهان ممنوع و برچیده شود».
این بیانیه اما به طور خاص اعدام روحانی سرشناس شیعه در عربستان سعودی را مورد انتقاد قرار داده و گفته است که این موضوع تنش گسترده میان شیعه و سنی در خاورمیانه را تشدید خواهد کرد.
وزارت خارجه آلمان تصریح کرده که «اعدام شیخ نمر، نگرانی کنونی ما را در مورد رشد تنش‌ها و عمیق‌تر شدن شکاف‌ها در منطقه، تقویت می‌کند».
اعتراض شخصیت‌های شیعه در عراق و لبنان
اما همزمان با آنکه اعدام روحانی سرشناس شیعه در عربستان، واکنش‌های گسترده‌ای را در ایران برانگیخت، شخصیت‌های شیعه در عراق و لبنان نیز نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند.
در عراق حیدر العبادی، نخست‌وزیر، در واکنشی در صفحه رسمی او در فیس‌بوک منتشر شد، تأکید کرد که اعدام شیخ نمر «چیزی جز تباهی بیشتر» در پی نخواهد داشت. او تأکید کرده است که «نقض حقوق بشر، به امنیت و ثبات منطقه لطمه خواهد زد».
نوری المالکی، نخست‌وزیر پیشین عراق، هم‌صدا با مقام‌ها و شخصیت‌های ایرانی گفته است که اعدام شیخ نمر، «نشانه‌ای از زوال پادشاهی سعودی خواهد بود»، و تأکید کرده همان طور که کشتن محمدباقر صدر [روحانی شیعه عراقی]، سرنگونی رژیم صدام را در پی داشت، اعدام شیخ نمر نیز به سرنگونی رژیم سعودی منجر خواهد شد.
حزب‌الله لبنان از اعدام شیخ نمر به عنوان «ترور» یاد کرد و تأکید کرد که «قاطعانه جنایت پلیدی را که رژیم سعود به بهانه‌های واهی و به حکم محمه‌ای فاسد انجام شده، محکوم می‌کند».
در عراق صدها تن در خیابان‌های کربلا در اعتراض به اعدام شیخ نمر دست به تظاهرات زدند و سخنرانان از دولت این کشور خواستند که سفارت عربستان را که با تازگی در بغداد گشایش یافته، تعطیل کند.
این درخواست در بیانیه مقتدی صدر، در محکومیت اعدام شیخ نمر، نیز تکرار شد.
دفتر هادی المدرسی، مرجعی تقلیدی که پیروان بسیاری در بحرین دارد، تجمعی را در کربلا سامان داد که در آن بنرهایی با شعارهایی علیه حاکمان عربستان و بحرین به چشم می‌خورد.
در بحرین تظاهراتی توسط شیعیان این کشور در دو منطقه غرب پایتخت برگزار شد که با دخالت نیروهای پلیس و توسل آنها به گاز اشک‌آور خاتمه یافت

پیامدهای رد صلاحیت رفسنجانی

پیامدهای رد صلاحیت رفسنجانی

بررسی علائم و شواهد نشان از افرایش احتمال عدم تأیید صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان دارد. البته هنوز این رویداد قطعیت ندارد و ممکن است مصلحت‌سنجی‌ها در دقایق آخر حکم به پذیرش وی در مجلس خبرگان پنجم بدهد. اما ممانعت از نقش‌آفرینی وی سناریویی جدی و قابل تأمل است.
حمله احمد جنتی به وی و غیر مستقیم او را شیطان نامیدن، تجمعات در قم و سر دادن شعار «همه فتنه‌ها زیر سر هاشمی است» و اظهار نظر سردار جزایری از فرماندهان ارشد سپاه با این مضمون که «گذشته انقلابی افراد در برابر برخورد نظام مصونیت ایجاد نمی‌کند»، همه بیانگر دشواری‌های عبور رفسنجانی از غربال شورای نگهبان است.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در ادوار گذشته رفسنجانی را در فهرست انتخاباتی خود قرار می‌داد، این بار تصمیم به عدم حمایت گرفته‌است. قرار گرفتن رفسنجانی در فهرست جامعه روحانیت مبارز تهران نیز چالشی شده و فرجام کار معلوم نیست.
در ادامه با این فرض که رفسنجانی مجوز شرکت در رقابت‌های انتخاباتی خبرگان را دریافت نکرده و توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می‌شود، پیامدهای این رویداد محتمل مورد بررسی قرار می‌گیرد.
پیامدها را می‌توان در چند محور دسته‌بندی نمود:
* نزدیک شدن بیشتر به خط پایان
رد صلاحیت رفسنجانی گامی دیگر برای راندن او به بیرون از مرزهای نظام و مسئله‌دار نشان دادن وی است که به زعم بخش مسلط قدرت از مسیر انقلاب و نظام منحرف شده‌است. در واقع علت اصلی مغضوب واقع شدن وی زاویه گرفتن با مواضع رهبری و تلاش برای مقاومت محدود در برابر سیاست‌گذاری کلان او است.
رفسنجانی اگر چه در ظاهر نقطه تضاد خود را اصول‌گرایان افراطی و محمود احمدی‌نژاد قرار داده و رعایت جایگاه خامنه‌ای را می‌کند، اما نتایج موضع‌گیری‌هایش در تعارض با خطوط ترسیمی رهبری برای سیاست‌های کلی حکومت است. تلاش برای افزایش تأثیرگذاری در مجلس خبرگان و فضایی که در دوره پسابرجام پدید آمده‌است، هزینه سیاست‌ورزی متفاوت رفسنجانی را برای نظام بالا برده و تنگ‌تر کردن حلقه محدودیت بر وی را توجیه‌پذیر ساخته‌است.
به نظر می‌رسد حذف احتمالی رفسنجانی از مجلس خبرگان در تداوم خلع ید از ریاست مجلس یاد شده، پایه اصلی سیاست مهار و سترون‌سازی کامل دولت اعتدال در دوره پساتوافق هسته‌ای است و در قالب اسم رمز فتنه بزرگ‌تر و خطرناک‌تر ۹۴ بسته‌بندی شده‌است.
در عین حال رد صلاحیت مفری برای نظام از گریز از تبعات رای بالای رفسنجانی در انتخابات خبرگان نیز است. می‌توان پیش‌بینی کرد رد صلاحیت محتمل رفسنجانی مقدمه عدم انتصاب مجدد وی به عضویت و ریاست بر مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد که عمر دوره کنونی آن در اسفند ۱۳۹۵ به پایان می‌رسد. بعید به نظر می‌رسد رفسنجانی شرایطی مشابه آیت‌الله منتظری پیدا کند.
روحیه محافظه‌کار وی باعث موضع‌گیری انتقادی و اعتراضی تند نمی‌شود. اما احتمال درخور اعتنایی دارد که وضعیتی کمابیش مشابه محمد خاتمی پیدا کند و مجال سیاست‌ورزی مؤثر در حوزه رسمی نظام را نداشته باشد.
* خلع ید از فرایند تعیین رهبری آینده
جلوگیری از حضور رفسنجانی در مجلس خبرگان آینده به معنای کوتاه کردن کامل دست او از اثرگذاری بر فرایند تعیین جانشین خامنه‌ای است. رفسنجانی حتی در جایگاه اقلیت مجلس خبرگان نیز می‌توانست در این فرایند اثرگذار باشد. اما در غیاب رفسنجانی، اکثریت فعلی خبرگان با راحتی و فراغت بیشتری می‌توانند طرح خود را جلو برده و احتمال اینکه ولی فقیه آینده نیز در چارچوب استمرار وضعیت موجود تعیین گردد، افزایش ملموسی پیدا می‌کند. در این صورت امکان شورایی شدن ولایت فقیه در آینده نیز ضعیف‌تر از پیش می‌گردد.
* افزایش فشار بر حلقه رفسنجانی
رد صلاحیت رفسنجانی منجر به افزایش فشار بر حلقه نزدیکانش می‌شود. همچنین هدف خلوت کردن پیرامون وی را با افزایش هزینه ارتباط و حمایت نیز دنبال می‌کند. از آن‌جایی که انگیزه‌بخشی از نیروهای پیرامونی رفسنجانی منفعت‌طلبانه و کاسبکارانه است و تصور دستیابی به مواهب قدرت را دارند، این طرح قابلیت موفقیت بالایی دارد.
همچنین نیروهایی که وی را پناهگاهی برای کاهش هزینه بر اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهی می‌دانند نیز ناامید می‌شوند و درمی‌یابند که مقاومت نظام در برابر تغییر مثبت پایدار تا حدی جدی است که ابایی از قربانی کردن بزرگ‌ترین کارگزاران قدیمی‌اش ندارد. حلقه نزدیکان رفسنجانی ممکن است مورد حملات بیشتری قرار گرفته و پرونده‌سازی‌های امنیتی و قضایی بیشتری در مورد آنها به جریان افتد.
* تنگنای فزاینده اعتدالی‌ها
می‌توان پیش‌بینی کرد عدم احراز صلاحیت رفسنجانی در انتخابات مجلس با سیاست در تنگنا قرار دادن بیشتر دولت روحانی همراه گردد. البته نتیجه طبیعی رد صلاحیت رفسنجانی آشکار شدن ضعف دولت روحانی در انجام اصلاحات در سیاست داخلی خواهد بود. البته نوع واکنش روحانی به این اتفاق محتمل در تأثیرات نهایی نقش دارد. اما این واقعیت بار دیگر برجسته می‌گردد که تصور تغییر بدون هزینه در سیاست ایران تخیلی و افسانه است.
* تأثیرات متضاد بر جنبش دمکراسی‌خواهی
رد صلاحیت محتمل رفسنجانی توسط شورای نگهبان آثار متضادی به لحاظ کوتاه‌مدت و درازمدت بر جنبش دمکراسی‌خواهی دارد. در کوتاه‌مدت پیامدهای منفی دارد و به معمای افزایش فشار و جلوگیری از شکسته شدن کامل فضای پلیسی خواهد بود. حضور رفسنجانی در مجلس خبرگان و قدرت گرفتن جناح میانه‌روی حکومت می‌توانست در ایجاد فضای تنفس و سیاست‌ورزی انتقادی کم‌هزینه در داخل کشور مؤثر باشد. اما در فقدان این اتفاق، تندروها تقویت می‌شوند و تعیین رهبری آینده همسو با جریان اقتدارگرا، گذار به دموکراسی را پرهزینه‌تر و دشوارتر می‌سازد.
اما در درازمدت رویکردهای ساختارشکن و تحول‌خواه جامعه‌محور را تقویت می‌کند و بن‌بست رویکردهای دولت‌محور در اصلاحات حداقلی سیاسی و اجتماعی را بار دیگر نمایان می‌سازد. نتیجه این اتفاق کاهش ریسک قدرت گرفتن تحول‌خواهی محافظه‌کار و سر بر آوردن نیروهای قدرت‌طلب و منفعت‌جو و بی‌توجه به جامعه مدنی مقتدر، موازین حقوق بشری و آرمان‌ها در عرصه سیاست اعتراضی است.
تبیین برآیند تأثیرات کوتاه‌مدت و درازمدت دشوار است و این دشواری زمانی بغرنج‌تر می‌شود که افزایش نقش رفسنجانی در بلوک قدرت حالت خاکستری داشته و سیاه و سفید نیست. ازاین‌رو غلط نیست اگر گفته شود، حضور وی در مجلس خبرگان و برخورداری از ظرفیت اثرگذاری برای جنبش دمکراسی‌خواهی به دلیل ایجاد شکاف در ساخت مطلقه قدرت امر مفیدی است. البته لازمه این تأثیرگذاری مثبت مواجهه کلامی و سیاسی با منجی‌سازی از رفسنجانی و برخورد خاکستری با وی است.
هفته‌های آینده روشن می‌سازند که شعار «همه فتنه‌ها زیر سر هاشمی است» و «فتنه اعظم ۹۴» اسم رمزهای رد صلاحیت رفسنجانی است یا باز رهبری مصلحت می‌بیند استوانه نظام به صورت ضعیف شده در خبرگان پنجم حضور داشته باشد.

محمدعلی اینانلو، طبیعت‌شناس و مستندساز

محمدعلی اینانلو، طبیعت‌شناس و مستندساز، درگذشت
یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۳ ژانویه ۲۰۱۶


محمدعلی اینانلو


محمدعلی اینانلو، مجری، روزنامه‌نگار، کارشناس محیط زیست و طبیعت‌گرد سرشناس ایران، صبح روز شنبه، ۱۲ دی‌ماه، «در اثر ایست قلبی» در تهران درگذشت.
آقای اینانلو مدتی بود که از ضایعه مغزی رنج می‌برد و در بیمارستان بستری شده بود.
طبق گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، او صبح روز شنبه در اثر ایست قلبی در بیمارستان آتیه تهران از دنیا رفت.
محمدعلی اینانلو از به‌نام‌ترین کارشناسان محیط زیست و طبیعت‌گردان ایران بود.
به نوشته وب‌سایت همشهری آن‌لاین، او در بیست سال اخیر بیش از دو میلیون کیلومتر (برابر ۵۰ بار دور کره زمین) در طبیعت ایران سفر کرده بود و چکیده تجربیات ۴۰ ساله خود را در اختیار دانشجویان می‌گذاشت.
آقای اینانلو همچنین بیش از ۴۰ سال سابقه کار مطبوعاتی داشت که از آن میان می‌توان به سردبیری مجله «گردش»، سردبیری مجله ایران‌شناسی «راه ابریشم» به زبان انگلیسی و سردبیری مجلات «شکار و طبیعت»، «جهانگردان» و «طبیعت» اشاره کرد.
محمدعلی اینانلو همچنین از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران نیز محسوب می‌شد و فعالیت خود را به عنوان مفسر بازی‌های والیبال از بازی‌های آسیایی تهران در سال ۱۹۷۴ آغاز کرده بود.
او که سال‌ها به عنوان مفسر و کارشناس بازی‌های والیبال در برنامه‌های ورزشی تلویزیون و عمدتا رادیو فعالیت داشت، در دو دهه اخیر به عنوان کارشناس محیط زیست و طبیعت در برنامه‌های تلویزیونی مانند «صبح به خیر ایران» و «ایران و ایرانی» حضور یافته و تبدیل به چهره محبوبی میان بینندگان تلویزیون شده بود.

محمدعلی اینانلو در پشت صحنه فیلم سینمایی «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیامحمدعلی اینانلو در پشت صحنه فیلم سینمایی «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا

آقای اینانلو همچنین آثار مستند متعددی را در زمینه طبیعت و محیط زیست ایران کارگردانی کرده که برخی از آنها از شبکه‌های تلویزیونی ایران پخش شده‌اند.
«طبیعت ایران مرکزی، طبیعت نصف جهان»، «طبیعت اطراف تهران»، «فوتبال شاد»، «گل زرین»، «سلاح و شکار»، «ایران، طبیعت و طبیعت گردی»، «جهانگردی به جای نفت» و «اسب در ایران» از جمله آثار مستند ساخته شده توسط محمدعلی اینانلو هستند.
علاوه بر این، آقای اینانلو در دو فیلم سینمایی نیز به عنوان بازیگر حضور یافته بود. ایفای نقش خلبان در فیلم «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا و همچنین ایفای نقشی کوتاه در فیلم «به رنگ ارغوان» دیگر ساخته آقای حاتمی‌کیا، یادگارهای سینمایی محمدعلی اینانلو مسحوب می‌شوند.
آقای اینانلو متولد دوم فروردین ۱۳۲۶ در قزوین بود و در ۶۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.

Friday, January 1, 2016

فتنه و فتنه گر و فتنه فروش

‫#‏سحام‬- این روزها و سال‌های ماضی «فتنه‌گران» با غصب تریبون‌های حکومتی، تلاش می‌کنند بر فتنه‌ای که خود برپا کردند سرپوش گذارند و آن را منتسب به رهبران جنبش سبز کنند، اما این «فتنه‌گران حکومتی» هیچ‌گاه از نقش خود در کودتای انتخاباتی سال ۸۸ سخن نگفته‌اند و راه فرار از پاسخ‌گویی را حمله به رهبران و جنبش سبز یافته‌اند؛ از همین روست که «تاریکی» راهی که برگزیده‌اند، روز به روز بر وحشت و هراس آنان افزوده است.
تجمع حکومتی ‫#‏۹دی‌ماه۱۳۸۸‬ پس از اقدام مشکوک آتش زدن بیرق اباعبدالله الحسین (ع) با هجمه تبلیغاتی شدید تریبون‌های حکومتی و بسیج شبانه روزی صداوسیما برای تحریک احساسات دینی مردم برگزار گردید. بسیاری از افرادی که در تجمع حکومتی ۹ دی بودند، تنها هدف خود از آن حضور را پاسداری از حریم اهل بیت (علیهم السلام) عنوان کردند و بسیاری از آنان از بهره‌برداری سیاسی حکومت در این تجمع ناراضی بودند. چرا که حکومت ایران نشان داده هر کجا که «منافع» عالی‌ترین فرد نظام به خطر بیفتد، ماهرانه «ملغمه‌ای از دین و سیاست» را با هم امتزاج کرده و بهترین بهره برداری را از ان می‌نماید. آخرین این ملغمه‌ها نیز «تجمع حکومتی ۹ دی» بود که توسط چند ده هزار نفر از کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و وابستگان آن و کارمندان نهادهای دولتی برگزار گردید. پس از این مانور ضعیف حکومتی، تجمع عظیم ۲۵ بهمن ماه معترضین به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ اتفاق افتاد. مقامات امنیتی و نظامی که در پی تجمع ۲۵ بهمن‌ماه ۱۳۸۸ سراسیمه به دفتر رهبر جمهوری اسلامی رفتند، تعداد تجمع کنندگان را بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر تخمین زدند و به رهبری گفتند «اگر جلوی جمعیت و منافذ ورودی را نمی‌گرفتیم و پیش‌گیری نمی کردیم بیش از دو میلیون نفر از معترضین در خیابان‌های تهران راهپیمایی با شکوهی برپا می‌کردند که تجمع حکومتی ۹ دی، در برابر آن قطره‌ای بود در انتهای اقیانوس.» این «هراس مداوم» نیز باعث گردید در همان جلسه، فرمان غیرقانونی و غیر شرعی حصر رهبران جنبش سبز صادر گردد که تا به حال بدون هیچ مصوبه‌ای از نهادهای قانونی و محاکم عادل ادامه یافته است.
این بیانیه در همان روزها (۳ اسفندماه ۱۳۸۸) و پس از راهپیمایی ۲۲ بهمن توسط «مهدی کروبی» صادر شد. در این راهپیمایی قرار بود سبزها در وسط جمعیت حضور یابند و این حضور را با نمادهای اعتراضی به رخ مخالفین بکشند که با حضور بی شمار ماموران در میان جمعیت، این حضور سرکوب گردید. این بیانیه اگر چه در ۳ اسفندماه سال ۱۳۸۸ صادر شده؛ اما دو پیشنهاد «‫#‏مهدی‌کروبی‬» آن را با حوادث امروز قرین ساخته است.
نخستین پیشنهاد مربوط به «‫#‏اجازه‌راهپیمایی‌به‌مخالفین‌ومنتقدین‬» است. آقای کروبی از حکومت خواست که اگر به هم‌فکران خود می‌نازد، اجازه برپایی یک تجمع آرام و مسالمت جویانه را به منتقدین بدهد تا در این «وزن کشی» مشخص شود مردم خواستار چه چیزی هستند.
اما پیشنهاد دوم مهدی کروبی آن است: «پیشنهاد می‌کنم که بر اساس اصل ۵۹ قانون اساسی، رفراندومی برای برون‌رفت از بحران برگزار شود تا به حاکمیت شورای نگهبان پایان دهد. دخالت‌هایی که به‌ نام نظارت استصوابی، حاکمیت مردم را نشانه گرفته‌ و حتی از نظارت استصوابی هم پا را فراتر گذاشته‌ است. این دخالت‌هاست که مانع برگزاری یک انتخابات آزاد ریاست‌جمهوری و تشکیل یک مجلس خبرگان و شورای اسلامی مستقل می‌شود. این چگونه مجلس مستقلی است که نمایندگان ملت اش، از ترس نظارت شورای نگهبان، مجبورند که هر بار بیانیه‌هایی برای محاکمه دلسوزان کشور تنظیم می‌شود، آن‌ را امضا کنند؟ کارنامه انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان داد که تنها ‫#‏رفراندوم‬ است که می‌تواند راه‌گشای ما برای عبور از این تنگناها باشد…»
‫#‏بیانیه‌سوم‌اسفندماه۱۳۸۸مهدی‌کروبی‬» یکی از رهبران محصور جنبش سبز را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
حکومت ایران نشان داده هر کجا که «منافع» عالی‌ترین فرد نظام به خطر بیفتد، ماهرانه «ملغمه‌ای از دین و سیاست» را با هم امتزاج کرده و بهترین بهره برداری را از آن می‌نماید. آخرین این ملغمه‌ها نیز…
sahamnews.org

محیط زیست ایران و صادق زیباکلام

عکس ‏‎Sadegh Zibakalam‎‏
 
سلام دوستان، می‌خواستم توضیحی پیرامون این عکس‌ها بدهم. دو عکس بالا از رودخانه‌ای است که از وسط شهر زیبا و رؤیایی من یعنی ‫#‏رشت‬ عبور می‌کند. نام رودخانه را نمی‌دانم اما از وسط رشت می‌گذرد. فاضلابی که دارد وارد آن می‌شود، در نزدیکی باغ محتشم در محله منظریه شهر رشت است که یکی از اعیان‌ترین مناطق رشت محسوب می‌شود مع‌ذالک ‫#‏فاضلاب‬ مناطق مسکونی آن‌گونه بی‌محابا در رودخانه وارد می‌شود. خدا می‌داند تا این رودخانه وارد دریای خزر شود چند صد تا ازاین‌دست فاضلاب‌ها وارد آن می‌شوند؛ و خدا می‌داند چه تعداد از این رودخانه‌ها در ‫#‏گیلان‬ زیبا و سبز پس‌ازآنکه هزاران فاضلاب‌های این‌چنینی وارد آن‌ها می‌شوند وارد دریای خزر می‌شوند؛ و خدا می‌داند که ما ایرانیان با آن فرهنگ و تمدن غنی، کهن و پربارمان با چه سرعتی داریم بحر خزر را تبدیل به مرداب می‌کنیم. برای آنکه نشان دهم که همشهری‌های پرمدعای خودم هم در ‫#‏تهران‬ دست‌کمی از رشتی‌ها در گند زدن به طبیعت ندارند، عکس سوم را هم از یکی از خیابان‌های شمال شهر تهران اضافه کردم. این عکس‌ها از نابودی طبیعت و محیط‌زیست به دست ما ایرانیان طلبکار از دنیا خیلی اهمیتی ندارند. فدای سرمان که محیط‌زیستمان را داریم این‌چنین به لجن می‌کشیم. مهم الگوی توسعه ایرانی-اسلامی است که راهگشای بشریت در قرن۲۱ است در شرایطی که فرهنگ و تمدن غرب به بن‌بست رسیده و با بحران روبرو شده. اول ژانویه ۲۰۱۶
صادق زیباکلام

اروپا، مسافر، مهاجر و اسلام

جوانی که برای یک دوره آموزش خبرنگاری به هلند رفته بود، میگفت :
یه روز برا خرید لب تاب به بازار شهر ٱمستردام پایتخت هلند رفتم، به اولین مغازه فروش وسایل صوتی تصویری که رسیدم لب تاب مورد نظرم رو قیمت کردم،
فروشنده گفت:
قیمتش ۶۹۵ یورو است.
خداحافظی کردم و به مغازه بعدی رفتم و قیمت همان لب تاب را پرسیدم گفتند ۶۹۵ یورو
نخریدم و به هوای قیمت پایین تر به مغازه سوم و چهارم و ... بالاخره پنجمین مغازه رفتم ولی هر پنج فروشنده گفته بودند ۶۹۵ یورو..
فروشنده پنجم که ایرانی تبار بود متوجه شد که من ایرانی هستم، موقع بیرون رفتن از مغازه اش گفت
آیا شما واقعا میخواهید خرید کنید ؟؟
گفتم بله، میخواهم بخرم.
گفتند اگر واقعا قصد خریدن دارید بفرمایید همینجا بخرید، زیرا قیمت این لب تاب در سراسر هلند همین است و به هوای ارزانی خودتان را خسته نکنید اینجا هلند است نه ایران
قیمت اجناس همه جا یکسان و مقطوع است و چک و چونه زدن هم بی فایده!!
فکری کردم با خود گفتم
راست می گوید، چون همه جا قیمت یکی بود.
از فروشنده خواستم یک لب تاب برایم بیاورد و خودم نیز
هفتصد یورو روی میز فروشنده گذاشتم و منتظر لب تاب و باقیمانده پولم که پنج یورو بود ماندم
فروشنده کارتن لب تاب را به دستم داد و پول را شمرد،
من منتظر بودم پنج یورو به من برگرداند، اما با تعجب دیدم که فروشنده یک اسکناس صد یورویی و؛یک اسکناس پنجاه یورویی و یک اسکناس پنج یورویی که میشد ۱۵۵یورو را به من داد؛ گفتم آقا شما که گفتید قیمت مقطوع است ؟ و تخفیف ندارد
پس این ۱۵۰ یورو اضافه رو چرا برگردوندید ؟؟!!
فروشنده خنده ای کرد و گفت
ببین عزیزم، این ۱۵۰ تا مالیاتی ست که شهروندان هلندی باید بپردازند و مهاجرین از پرداخت این مالیات معاف هستند
برای همین آن را به شما پس دادم.
در کمال ناباوری از مغازه بیرون رفتم و ناخودآگاه به یاد جمله سید جمال الدین اسدآبادی افتادم که میگفت...
من در غرب اسلام دیدم و مسلمان ندیدم ودر شرق مسلمان دیدم و اسلام ندیدم !!..