Wednesday, February 17, 2016

طیف کامل نور در قرآن


طیف کامل نور در قرآن
احمد شماع زاده
با اینهمه کشفهایی که از قرآن صورت گرفته و میگیرد، آیا باز هم لجبازانی یافت میشوند که نپذیرند همه چیز در قرآن یافت میشود؟ آری به قول خود قرآن معنادین با قرآن همواره بوده اند و خواهندبود؛ چنانکه حقیقت نیز همواره بوده و خواهد بود؛ و مرتباً خود را به حقیقت جویان نشان داده و خواهد داد.
مشغول خواندن قرآن بودم. به این آیه رسیدم که به حضرت موسی در روز برگزیده شدن به پیامبری میگوید: و ادخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیرسوء فی تسع آیات...
ترجمه: و دستت را در گریبانت ببر. بیرونش بیاوری نور سفیدی خواهد بود، بی آنکه زیانی به تو رساند، در نه آیه(نشانه). (نمل: آیه دوازده)
موضوع و نکته کلیدی این گفتار، عبارت فی تسع آیات(در نه آیه) است. بویژه آنکه، میان عبارتهای من غیرسوء(که مربوط است به نور دست حضرت موسی) و فی تسع آیات(که وصف چگونگی آن نور است)، علامت صلی که نشانه وصل کردن است، آمده. یعنی نباید میان این دو عبارت در خواندن و فهم جدایی بیفتد.
این آیه را در طول عمر خود، شاید بیش از هزار بار خوانده، و مانند دیگران از آن گذر کرده بودم؛ ولی به خواست خداوند تنها امروز به فهمش نائل آمدم:
تا خواندمش به خود گفتم موضوعش ظاهراً نور است. شاید به طیف نور مربوط شود.
دوباره گفتم ولی طیف نور که هفت رنگ است؛ و این عبارت اشاره به نه آیه(نشانه) دارد.
سپس گفتم شاید طیف نور اصلی و کامل نه رنگ داشته باشد که پژوهشگران فیزیک نور، هنوز به دو  رنگ دیگرش دست نیافته اند و قرآن مانند بسیاری موارد دیگر خواسته است به پژوهشگران نکته ای را یاداوری کند؛ و در اینجا اینکه: طیف نور نه رنگ دارد و نه هفت رنگ.
این گفت و گوی من در مخیّله ام یک دقیقه هم طول نکشید که دو سر طیف نور به ذهنم خطور کرد: فرو سرخ و فرا بنفش...
گفتم: درسته حالا میشه نه تا. برای اطمینان بیشتر دوباره به آیه نگاه کردم تا چیزی کم و بیش نشده، و همه چیز درست باشد. دیدم در وصف آیات، نوشته نشده: بینات که معنای آشکاران را میدهد؛ ولی آنچه که از دعای سمات در زمینه گزییش حضرت موسی به پیامبری در صحرای سینا و در سرزمین مصر در ذهنم مانده بود، بینات نیز داشت:تسع آیات بینات.
گفتم جلّ الخالق که آیه چقدر دقیق است! و به مانند دیگر آیات، از نظر اثبات، مو لای درزش نمیرود. اگر بیّناتی که در دعای سمات وجود دارد در قرآن پس از آیات آمده بود، نمیشد این نتیجه درست را گرفت؛ زیرا که تنها هفت رنگ از طیف نور بیّن(آشکار-  مرئی) هستند و رنگهای فرو سرخ و فرا بنفش که مکمّل طیف نور هستند، نادیدنی(نامرئی) اند.
برای اطمینان بیشتر حاشیه قرآن را نگاه کردم. دیدم چیزی نوشته نشده؛ و مطمئن شدم که نظرم به حقیقت بسیار نزدیک و یا عین حقیقت است.
روشنگری: قرآنی را که هر روزه میخوانم، چاپ سوریه است؛ و خلاصة التفاسیری به زبان عربی در حاشیه دارد. اگر چیزی پیرامون واژه ها نوشته شده باشد، متوجه میشوم که در تفسیرها به آن واژه توجه شده،(البته برخی از توجه هایی که شده منظور نظر خداوند را نمیرسانند؛ و تنها نظر مفسر است.) وگرنه نتیجه میگیرم که تفسیرها از فهم آن واژه یا عبارت، عاجز مانده و سکوت اختیار کرده اند.

دستاوردهای دانش در زمینه طیف نور:
رنگهای مختلفی را که ما میبینیم، به دلیل وجود طول موجهای متفاوت در پرتو نور است. نور خورشید بیرنگ به نظر میرسد و اصطلاحأ نور سفید نامیده میشود. اما نور سفید مخلوطی از انواع رنگهاست. وقتی نور خورشید با قطره های باران معلق در هوا برخورد میکند، شکست پیدا میکند و در نتیجه ما میتوانیم رنگهای مختلف تشکیل دهنده نور سفید را که به صورت رنگین کمان در آسمان نمایان میشود، مشاهده کنیم. از آنجا که هر یک از قطره های باران، طول موجهای تشکیل دهنده نور را به طور متفاوت میشکنند، در نتیجه رنگهای مختلف موجود در نور سفید، تجزیه میشوند.
این رنگها به ترتیب از قرمز(بلندترین طول موج) در یک سر طیف نور شروع میشود و به رنگ بنفش(کوتاهترین طول موج) در انتهای دیگر آن، پایان مییابد. رنگهای تشکیل دهنده نور سفید، اصلاحأ طیف نور نامیده میشود.
نور مرئی تابشی الکترومگنتیک است که به چشم انسان میآید. نور مرئی یا آشکار، با طول موجی از حدود 380 تا حدود 740 نانومترجای دارد.  محدوده نور مرئی بین دو نور نامرئی فروسرخ، که در طول موجهای بلندتر و نور نامرئی فرابنفش، که در طول موجهای کوتاهتر یافت میشود، قرار دارد.
تابش فروسرخ که به آن اشعّه مادون قرمز نیز میگویند، در دانش فیزیک به بخشی از طیف امواج الکترومگنتیک گفته می‌شود که طول موج آن‌ها بلندتر از دامنهٔ نور مرئی، و کوتاه‌تر از دامنهٔ رادیویی باشند. امواج فروسرخ در بازه بسامدی ۳۰۰ گیگاهرتز تا ۴۰۰ تراهرتز و طول موج یک میلیمتر تا ۷۵۰ نانومتر قرارمی‌گیرند.
28 بهمن ماه نودوچهار

Tuesday, February 16, 2016

«تاکسی» جعفر پناهی برنده خرس طلایی جشنواره برلین

«تاکسی» جعفر پناهی برنده خرس طلایی جشنواره برلین شد‬ 
سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴- ۱۶ فوریه ۲۰۱۶
 
هانا سعیدی خواهر زاده جعفر پناهی به هنگام دریافت خرس طلایی جشنواره برلین.

هانا سعیدی خواهر زاده جعفر پناهی به هنگام دریافت خرس طلایی جشنواره برلین.
مراسم اختتاميه شصت و پنجمين دوره جشنواره فيلم برلين شنبه شب در محل کاخ اين جشنواره برگزار شد و خرس طلايی بهترين فيلم اين دوره به «تاکسی» از ايران رسيد.
جعفر پناهی فيلمساز ايرانی با دريافت اين جايزه مهم‌ترين جايزه ۳ سال اخير سينمای ايران را پس از جايزه اسکار اصغر فرهادی برای فيلم «جدايی نادر از سيمين» دريافت کرد.
آقای پناهی که به دليل حکم ممنوع الخروجی‌اش امکان حضور در اين جشنواره را نداشت، دو سال پيش هم برای فيلم «پرده» خرس نقره‌ای بهترين فيلمنامه را از همين جشنواره گرفته بود. در مراسم اختتاميه، هانا سعيدی از بازيگران فيلم تاکسی به نمايندگی از سازندگان فيلم، خرس طلايی را دريافت کرد.
هيئت داوران اين دوره برليناله به رياست دارن آرنوفسکی فيلمساز آمريکايی، فيلم تاکسی را از ميان ۱۹ فيلمی که در بخش مسابقه حضور داشتند، به عنوان بهترين فيلم انتخاب کرد.

 آقای آرنوفسکی هنگام اعلام جايزه با اشاره به محدوديت‌های جعفر پناهی در ايران گفت که فيلم تاکسی سرشار از عشق فيلمساز به هنر و کشور و مخاطبانش است.
در ميان اين فيلم‌ها تعدادی از ساخته‌های شناخته شده‌ترين فيلمسازان دنيا از جمله ورنر هرتسوگ،ترنس ماليک و بيل کاندون قرار داشتند. فيلم تاکسی در زمان نمايش در جشنواره هم با تحسين زياد منتقدان حاضر در جشنواره و رسانه‌های خبری گوناگون روبرو شده بود.
با اين همه حجت‌الله ايوبی رئيس سازمان سينمايی وزارت ارشاد در نامه سرگشاده‌ای به دبير جشنواره برلين، از اينکه اين جشنواره با نمايش فيلم تازه پناهی به گفته او می‌خواهد «همه را سوار تاکسی سوتفاهم‌های تازه‌ای عليه مردم ايران نمايد» ابراز تاسف کرده بود.(اگر جلو زبانت را میگرفتی و هیچ چیز نمیگفتی بهت میگفتند گنگی؟ چرا باید حقوق بگیران از دولت که باید حامی ملت در برابر حاکمیت باشند علیه مردم شعار میدهند و آنهم برخلاف حقیقت: سوء تفاهم تازه ای علیه مردم!!)
ديتر کاسليک دبير جشنواره در مراسم اختتاميه بار ديگر بر رويکرد برليناله در توجه به فيلم‌های سياسی و اجتماعی تاکيد کرد و گفت خوشحال است که فيلم‌های اين دوره انعکاسی از وقايع فعلی دنيا هستند.

Monday, February 15, 2016

پیوند دو عاشق پس از ۷۰ سال

نسیم روشنایی
۲۲ بهمن ۱۳۹۴

نوروُود توماس، سرباز آمریکایی ۹۳ ساله که در جنگ جهانی دوم شرکت داشت، پس از هفتاد سال جدایی از معشوق ۸۸ ساله انگلیسی خود، جویس دورانت موریس، روز چهارشنبه دهم فوریه در استرالیا، محل زندگی جویس به او پیوست.

source: daily mail

آنها هفتاد سال پیش در جنگ جهانی دوم در لندن یکدیگر را ملاقات کرده، به هم دل بسته و چند ماه با هم در رابطه عاشقانه بودند. در آن دوران جویس ۱۷ سال و نوروود ۲۱ سال داشت. ناگهان نوروود از سوی ارتش به نورماندی(D-Day) فرستاده شد. وقت چنان تنگ بود که نوروود هرگز نتوانست از جویس حضوری خداحافظی کند اما پس از آن مدتی با هم نامه نگاری داشتند.
پس از پایان جنگ، نوروود به آمریکا بازگشت و از جویس خواست که از انگلیس به آمریکا مهاجرت کند تا بتوانند با هم ازدواج کنند. جویس نامه نوروود را درست نفهمید و فکر کرد که نوروود می‌خواهد با زنی دیگر در آمریکا ازدواج کند. پس از آن جویس دیگر برای او نامه ننوشت و رابطه اش را با او قطع کرد. هر دو درنهایت با دو فرد دیگر ازدواج کردند.
سال گذشته، جویس به کمک یکی از پسرهایش از طریق اینترنت سعی کرد که عشق گمشده‌اش را پیدا کند. او ناگهان نام نوروود را در یک روزنامه محلی که مقاله‌ای درباره (D-Day) منتشر کرده بود، دید. جویس از این طریق توانست یار قدیمی خود را بیابد. همسر نوروود تازه درگذشته بود و جویس هم پس از سی سال زندگی از همسرش جدا شده بود. این دو عاشق از طریق اسکایپ عشق کهنه خود را جان دوباره بخشیدند.
پس از اینکه قصه آنها به رسانه‌ها راه یافت، صدها نفر با اهدای پول به نوروود کمک مالی کردند تا بتواند از ویرجینیای آمریکا (Virginia Beach) به استرالیا سفر کند. درنهایت دهم فوریه اولین دیدار آنها تحقق یافت. در ویدئویی که دیدار آنها را ثبت کرده است، دو عاشق خندان یکدیگر را در آغوش می‌کشند. نوروود این وصال را شگفت‌انگیزترین اتفاق زندگی‌اش می‌داند.
دوعاشق تصمیم گرفتند روز ولنتاین را درکنار یکدیگر سپری کنند.
 

ادعای یامین پور و طنز مرسلی

هاله نور تو یک معجزه است؛ 

 

مختلس‌ها همگی منتظرند!

یامین پور: 
هیچکس نمیتواند راه باز گشت احمدی نژاد به خدمت را سد کند؛ او محبوبترین شخصیت سیاسی کشور، و ذخیره انقلاب است!!
چه کسی راه تو را سد کرده؟
تو بگو تا که خودم وا بکنم
هر چه بد خواه که داری فی الفور
تو نشانم بده، رسوا بکنم

مثل و مانند تو را من حاشا
نشود باز که پیدا بکنم
تو که محبوبی و محبوبترین!
بشوَم کور چو حاشا بکنم

حکم خواهی ز برای خدمت؟
لب بجنبان که من امضا بکنم
منبع سوژهء طنزی، باز آ
تا که با نام تو غوغا بکنم

هر کجا راه ندادند تو را،
خودم آنجا ببرم جا بکنم
تلخیِ این همه تدبیر ِ ظریف
با نفسهای تو حلوا بکنم

با سخنهای حکیمانه تو
کورها را همه بینا بکنم
هالهء نور تو یک معجزه است!
که به آن چارهء فردا بکنم

مختلسها همگی منتظرند
تا تو باز آیی و یغما بکنند
نفتخواران و زمینخواران هم
کار ناکرده به یکجا بکنند

باعث تقویت رانت شدی
رانتخواران همه سامبا بکنند
تو خودت معجزه قرن شدی
زیر نام تو چه سودا بکنند!

پدر معنوی گینه تویی
حال بعدِ تو چه تنها بکنند؟!
تو بیا تا که به جای تقسیم
مایه ها را همه منها بکنند
چون هدایت بکنی صنعت را
خودروها را همه مزدا بکنند!
مردم از ساعت شش، یا نه، هفت...!
ازدحامیست که بر پا بکنند

بی تو ای سمبل محبوبیت!
چاره ای هست که شبها بکنند؟
باز با لحن تو میخندیدند
چه دگر با غم عظما بکنند؟!

مجید مرسلی

درد دلی از زهرا موسوی فرزند میرحسین

عکس ‏‎Aman Mashayekhi‎‏
زهرا موسوی فرزند میرحسین، در کارنمای فیسبوکش نوشته:

مدتی طولانی است که ننوشته ام. ذهنم پر از گفت و گوست در سالگرد حصر؛ اما با خود میگویم …

۲۵ بهمن ۱۳۸۹ ساعت حدوداً ۸ شب از یک شماره ناشناس که برای روز مبادا ذخیره کرده بودند؛ به کوکب، به من و نرگس زنگ زدند و بعد از آن تا ماهها بیخبری از مادر و پدر، تنها خبر ما بود. هرشب پشت آن درهای بدقواره جمع میشدیم و عزیزانمان را جست و جو میکردیم. گاه با صدای بلند اسممان را میگفتیم که بشنوند و دلشان آرام شود. گاه چراغی در خانه حصر، (در پاسخ به فریادهایمان که دستجمعی و بلند در شبهای پاستور شرح حالمان را میدادیم) روشن و خاموش میشد و دلمان هم به آن روشن و خاموش شدن خوش میشد که زنده اند. 

حتا زباله های دم در را هم به نشانه زنده بودنشان میگشتیم: 
یک سفره، یک ظرف غذای خاص، و آن مأمورهای نقاب دار و خشن… 
کابوس میدیدم و با نگرانی کابوسهایمان را برای هم شرح می دادیم. 
چه ماههای پی در پی ۶ ماه ۷ و ۸ ماه که ممنوع الملاقات میشدیم، تنها برای یک خبر خیلی محدود، یک دلنوشته، و حتا جواب یک تلفن را دادن! 
مثلا چرا به خانواده امام شرح حال دروغ داده ایم. صدای فریاد بازجو در تلفن میپیچید که: کذّاب تو دروغ گفته ای و پرونده ای تازه برای خود گشوده ای؛ و ما که دلمان در پیش عزیزانمان بود را ترس از پرونده چه بیرنگ بود! 
۸ ماه از ما بی خبر بودند، ۶ ماه، ۴ ماه و… و در این مدت تنها صدای تنهایی قرینشان. 
سر که نه در پای عزیزان بود                بار گرانی است کشیدن به دوش

سرمان چه سنگین بود.از رسانه ها در همین حال دروغ پشت سر دروغ بود که شنیده می شد و از بعضی افراد که آخرت را به بهایی ناچیز فروخته بودند، میشنیدیم که: 

آنها آزادند. آنها خود خواسته اند که در زندان باشند.

باور می کنید؟ حتا تا همین امروز! چه مبارکبادها و شادیها از وجدانهای نیم خفته: 

که خدا را شکر وضع بهتر شده. قرار بوده به مسافرت بروند و خودشان گفته اند، نه.

Sunday, February 14, 2016

درسی که قرآن امروز به من آموخت



درسی که قرآن امروز به من آموخت
این مطلب را با این هدف نوشتم که برای دیگران نیز درسی باشد
احمد شماع زاده
23 بهمن ماه 94

در بسیاری از روزها از قرآن درسی میگیرم؛ و بهتر است بگویم قرآن درسی به من میدهد؛ که در بیشتر موارد هم تبدیل میشود به یک مقاله برای بهره برداری دیگران.
مانند هرروز، مشغول خواندن سهمیه روزانه دو صفحه از قرآن بودم که با این آیات رو به رو شدم:

ولاتخزنی یوم یبعثون(87) یوم لاینفع مال و لا بنون(88) الاّ من اتی الله بقلب سلیم(89) - الشعراء

بیدرنگ به یاد مشکلی افتادم که از سه سال پیش آغاز شد. پس از اینکه دستم از همه جا کوتاه شده بود، همواره به خود میگفتم چرا خداوند با من چنین کرد؟ دریافت علت برایم خیلی سخت بود؛ ولی میدانستم که کار، کار خداست؛ زیرا من همه جوانب امر را بررسی کرده، و با قرآن هم مشورت کرده بودم؛ همه چیز درست بود.
روزها میگذشت و علتها را سبک سنگین و بررسی میکردم. در نهایت و در خوشبینانه ترین حالت، به این نتیجه رسیده بودم که خداوند خواسته همه چیز را به او واگذار کنم تا از آزمون توکلت علی الله و رضاً برضاک سربلند بیرون آمده باشم. این بالاترین دستاوردی بود که به آن دست یافته بودم.
ولی اکنون خواندن این آیات و بویژه واژگان مال و بنون و قلب سلیم، همچون پتکی بود که بر سر من و چراهایم فرود آمد!! زیرا متوجه شدم که در آزمون الهی دیگری مردود شده ام. در تنهایی خود میگریستم و در عین حال استغفرالله میگفتم و از خداوند در خواست پوزش میکردم: او که میخواسته بدین طریق مرا به مقام قلب سلیم برساند، چرا این موضوع را نگرفته و درک نکرده ام.
به یاد خیلی چیزها افتادم. به یاد بسیاری مثالهای اهل عرفان و نیز به یاد آن فیلسوف کلبی(دیوژن) افتادم که حتا کاسه گلینی را که با آن آب میخورد، به دور انداخت تا مالک هیچ چیز در این دنیا نباشد، تا نکند که بدان دل ببندد.

مقام قلب سلیم که در انتهای این آیات آمده، برای من این گونه جا افتاد: قلبی است که از همه چیز (مال) و همه کس (بنون- فرزندان) بریده،  و برای خدا خالص شده باشد؛ و این مقام تنها به کسی میرسد که خداوند او را چنان گرفتارکرده باشد که حتا تصورش را هم نمیکرده، تا به خوبی آزمایش شود و بلکه از آزمایش سربلند براید:  
اگر با من نبودش هیچ میلی           چرا جام مرا بشکست لیلی

منظور از قلب سلیمی که خداوند در روز جزا او را پذیرا باشد، آن نیست که در آن روز سلیم شده باشد؛ بلکه باید در دنیا که جای عمل است سلیم شده باشد؛ و آماده برای لقاء الله، تا آنگاه که ملک الموت او را دریابد؛ و این موضوع با دعاهای من مالباخته ای که از خداوند میخواستم آنچه از دستم رفته روزی به من بازگردد منافات داشت؛ بویژه آنگاه که تصورکنی که به مقام توکلت علی الله رسیده ای. من تصورمیکردم اگر مال برنگردد و برای من در غربت اتفاقی ناگوار و یا مرگی ناگهانی رخ دهد، خداوند کاری خواهد کرد که فرزندانم مرا دریابند. ولی خداوند میخواست بگوید باید حتا فکرش را هم نمیکردی که من از طریق فرزندان به تو کمک کنم. چون در این صورت باز هم نیّتت خالص نبود و برای من تکلیف، تعیین کرده بودی که از چه راهی به تو کمک کنم. نه، تو باید به تمام معنا خالص شده باشی؛ حتا اگر تصورکنی که به بدترین شکلی در غربت بمیری باز هم باید امیدت خالصاً مخلصاً تنها به من باشد ولاغیر!! باید میگفتی که:

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟           فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                   دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟

و یا در مرحله ای بالاتر باید میگفتنی:
آنکه تو را از آنجا نجات داده، میگذارد تا تو در اینجا بی یار و یاور رها شوی؟ حتا اگر در ظاهر و واقعیت چنین شود، باز در باطن و حقیقت او خود با تو خواهد بود؛ و درمرحله ای بالاتر، خود را جانشین تو خواهدکرد؛ که من وعده داده ام و وعده ام خلف ندارد که:

من طلبنی وجدنی و من وجدنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته.

آنکه مرا بجوید مییابد؛ و آنکه مرا یافت، دوستم خواهدداشت؛ و آنکه دوستم بدارد، به من عشق میورزد؛ و آنکه به من عشق بورزد، من هم به او عشق میورزم؛ و آنکه من به او عشق بورزم، او را میکشم؛ و آنکه او را بکشم، دیه اش بر من است؛ و آنکه دیه اش بر من است، پس من خود دیه اویم. 

یاداوری: گفتنی است این درس کاربردی همگانی ندارد؛ بلکه شخصی که میخواهد به مقام قلب سلیم برسد باید مراحل و مقامهای دیگری را از سرگذرانده باشد؛ همچون مقام توکلت علی الله و رضاً برضاک را. پس هر کسی نمیتواند بدون توشه و آمادگی، تنها با گفتن توکلت علی الله، به امید کمک الهی راهی راهی شود؛ و در سنت الهی نیز چنین نیست. بلکه حتا خود خداوند کارها را به اجرا درنمیآورد، مگر با اسباب و وسایلش.

خاستگاه و پیشینه زبان پارسی

عکس ‏فصلنامه ی ایرانِ بزرگِ فرهنگی‏

خاستگاه و پیشینه زبان پارسی
خواهران و برادران فرهنگی ما
قرار نبود در شب نویسندگان و شاعران افغانستان که هفتۀ پیش به همت مدیر مجلۀ بخارا علی دهباشی، در محل موقوفات افشار در تهران برگزار شد شرکت کنم. ولی از اصراری که دهباشی از روز قبل به من میکرد و میگفت حتماً باید به این مجلس بیایم، پیش خودم باید حدس میزدم که چه نقشه ای برایم کشیده است.
در سخنرانی خودم به دو نکته اشاره کردم. یکی اینکه نام رایج زبان ما، فارسی منشأ جغرافیائی این زبان را نشان نمیدهد. نام فارسی (که عربی شدۀ پارسی است) به این دلیل برای این زبان تثبیت شده، که زمانی پارسیان و شاهنشاهی پارسیان در ایران حکومت میکردند و همسایه های ما، چه عرب و چه یونانی، ما را و زبان ما را به این نام میشناختند؛ والا اگر بعد از اسلام این سابقه را نمیخواستند در نظر بگیرند، باید زبان ما را خراسانی یا بخارائی یا مروی یا نشاپوری مینامیدند.
لهجه ای که مردم فارس و جبال( اصفهان، ری، همدان، اراک و کاشان) بدان سخن میگفتند لهجه ای بوده است برخاسته از فارسی میانه؛ که با لهجۀ خراسانیها فرق داشته است و ما امروز به لهجۀ همان خراسانیهای قرن سوم و چهارم تکلم میکنیم نه به لهجۀ اصفهانیها و کازرونیها و زنجانیها و همدانیهای قرن سوم و چهارم.
آن دسته از کتابهای فارسی که از گذشته به ما رسیده این مطلب را نشان میدهد. زبان فارسی امروز ما، همان زبان مستملی بخاری است که در کتاب شرح تعرف آمده است و همان زبانی است که در درسهای ابوالرجاء چاچی(تاشکندی) در کتاب روضة الفریقین دیده میشود.
تا قرن ششم هیچ کتابی به فارسی در منطقه جبال و فارس، توسط نویسندگان بومی نوشته نشده است؛ درحالیکه در قرن پنجم، دهها کتاب فارسی در زمینه های مختلف در شهرهای خراسان نوشته شده است. اگر امروز یک نفر اصفهانی یا تهرانی بر میگشت به عقب، و به بخارا و مرو قرن سوم سفر میکرد، هیچ مشکلی از لحاظ زبانی با مردم کوچه و بازار پیدا نمیکرد؛ درحالیکه اگر در همان زمان به اصفهان و ری سفر میکرد با مشکل روبرو میشد.
چرا؟ برای اینکه زبان امروز ما زبان بخارائی و ترمذی و مروی و طوسی و چاچی است.
نکتۀ دومی که در سخنرانی ام گفتم، این بود که چیزی که ما را به مردم افغانسان پیوند میدهد، تنها زبان نیست. زبان فارسی عامل مهمی است؛ ولی فرهنگ وادب و تاریخ ما هم هست که ما را به هم پیوند میدهد. محققی که امروز در بارۀ مسائل فرهنگی و ادبی و تاریخی تحقیق میکند، نمیتواند مرزی میان بخارا و هرات و بلخ و مرو و طوس و نیشاپور و بسطام و اصفهان و دینور قائل شود. مرزهائی که امروز این شهرها را از هم جدا میکند، همه ساختگی و غیر واقعی است. حقیقت ندارند و بی اعتبارند.
شنیدم که روز بعد از ظهر نویسندگان و شعرای افغانستان را به دیدن آقای هوشنگ ابتهاج (سایه) برده بودند و آقای ابتهاج به آنها گفته بود که من این مرزها را قبول ندارم. این احساس همۀ اهل فرهنگ ایران است. از نظر من کشیدن مرز میان هرات و خواف و تایباد و زوزن و تربت مسخره است. هرات قلب این شهرهائی بوده که امروز این طرف مرزند و هرات خودش آن طرف مرز.
هیچ ظلمی بالاتر از این نیست که ما بیائیم و قلب فرهنگی شهرهایی را از اعضاء فرهنگی دیگر جدا کنیم. ما با کشیدن این مرزها به مردم آنها ستم کرده ایم. من قبول دارم که نمیتوانیم به دلائل سیاسی این مرزها را عملاً برداریم؛ ولی مجبور هم نیستیم که در حفظ آنها در ذهن خودمان کوشش کنیم. ما باید توجه داشته باشیم که این مرزها از لحاظ فرهنگی به زیان ماست و نباید در مورد آنها اصرار بورزیم. باید از لحاظ فرهنگی آنها را نادیده بگیریم.
یکی از دوستان من نقل میکرد که در آلمان دختر جوانی را دیده که از مادری ایرانی و پدری کابلی در مشهد به دنیا آمده و هر گز نتوانسته شناسنامه و کارت ملی ایرانی بگیرد و در مدرسه رفتن هم با مشکل روبرو شده و مجبور شده که به آلمان پناهنده شود. این دختر هیچگاه پایش به افغانستان نرسیده و خود را تبعۀ افغانستان نمیدانسته است. ایران او را قبول نداشته. آلمانی هم نمیتوانسته باشد، هر چند که آلمانیها او را بیشتر از ایرانیها قبول داشتند. کشوری که به این دختر ستم کرده، ایران است.(سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس به تازگی گفته است: احتمال میدهیم یک میلیون نفر فرزند حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان اتباع بیگانه در کشور زندگی میکنند که هویت آنها مشخص نیست .- ویرایشگر)
ایران باید در قوانین خود نسبت به اتباع افغانستان و به طور کلی مردمی که زبان مادری آنها فارسی است تجدید نظر کند. اگر مردمی از لحاظ فرهنگی ایرانی اند باید از امتیازهایی فرهنگی که سایر ایرانیان از آن برخوردارند، آنها هم برخوردار باشند.
من نمیدانم آیا به اشخاصی که در عراق بزرگ شده، و در مدارس صدام با فرهنگ عربی ضد ایرانی درس خوانده بودند، امتیازهائی دادیم و حتا بر پستهایی دولتی گماردیم، درست است یا نه، ولی میدانم افغانهایی را که با فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بزرگ شده بودند، از خود رانده ایم.
ما حتا اجازه نداده ایم که مردم خواف و زوزن که از اصیل ترین ایرانیان کشور ما به شمار میآیند، به دلیل سنی بودن مدیر کل آموزش پرورششان را از خودشان انتخاب کنند. من خود را از لحاظ فرهنگی به مردم خواف و زوزن و زاوه نزدیکتر احساس می کنم تا کسانی که در مدرسه های صدام درس خوانده اند.
من به یکی از کسانی که رئیس جمهور ما شد رأی ندادم؛ ولی اگر شادروان احمد شاه مسعود کاندیدای ریاست جمهوری ایران میشد به او رأی می دادم. ایرانی بودن به این نیست که شخصی شناسنامۀ ایرانی گرفته باشد یا حتا در ایران متولد شده باشد. چه بسا کسانی که هیچگاه پایشان به ایران نرسیده ولی از لحاظ فرهنگ و زبان و تاریخ، به ایران تعلق داشته باشند و خودشان هم بدان معترف باشند.
و چه بسا کسانی که شناسنامۀ ایرانی هم گرفته باشند، ولی هیچ علاقه و محبتی نسبت به تاریخ ایران و فرهنگ و زبان آن نداشته باشند. تاریخ فرهنگی ما خیلی بزرگتر از آن چیزی است که مرزهای تازه جغرافیائی برای ما تعریف می کنند و ما نمیتوانیم به این تاریخ و فرهنگ و دامنه و وسعت آن بیتوجه باشیم و برادران و خواهران فرهنگی خود را از میراث فرهنگی مشترکمان محروم نمائیم. 

تهران- 24/11/94 دکتر نصرالله پورجوادی
ویرایشگر: احمد شماع زاده

آرایش سیاسی انتخابات ١٣٩۴

از هاشمی رفسنجانی تا مصباح یزدی؛ 

آرایش سیاسی انتخابات ١٣٩۴

ایران در آستانه دو انتخابات مهم است؛ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی.
مجلس خبرگان رهبری، وظیفه نظارت بر آیت‌الله خامنه‌ای و تعیین جانشین او را دارد. مهمترین مساله مجلس شورای اسلامی هم حداقل در دو سال آینده رابطه‌اش با دولت حسن روحانی خواهد بود.
با در نظر گرفتن رهبری و دولت به عنوان محورهای مختصات صحنه سیاسی ایران، هر کدام از طیف‌های سیاسی کجا قرار می‌گیرند؟
طیف اعتدالگرایان معتقد است که باید شکاف میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان ترمیم شود. این طیف به عملگرایی در چارچوب جمهوری اسلامی باور دارد.
  • حزب کارگزاران سازندگی و حزب اعتدال و توسعه تشکل‌های سیاسی مهم این طیف هستند.
    اعتدالگرایان با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ١٣٩٢ قدرت بیشتری پیدا کرده‌اند و امیدوارند موفقیت در مذاکرات هسته‌ای به تقویت موضعشان کمک کند. آنها به دنبال گسترش روابط دیپلماتیک و تجارت خارجی، رشد اقتصادی و تعدیل محدودیت‌های امنیتی حاکم بر فضای سیاسی و فرهنگی در ایران هستند.
    این طیف دولت را در اختیار دارد. برخی از چهره‌های این طیف در مواردی چون نقش سپاه، رد صلاحیت‌ها و نگرانی از 'نفوذ'، مواضعی متفاوت از آیت‌الله خامنه‌ای گرفته‌اند.
    حسن روحانی، رئیس جمهور و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، کلیدی‌ترین چهره‌های آنان هستند.
    از سویی چهره‌هایی مثل علی اکبر ناطق نوری، رئیس پیشین مجلس این طیف را به طیف راست سنتی و اصولگرایان حامی دولت متصل می‌کنند و از سوی دیگر چهره‌هایی مثل غلامحسین کرباسچی واسط این طیف و طیف اصلاح‌طلبان هستند.
    عده‌ای از نامزدهای این طیف برای مجلس و خبرگان رد صلاحیت شدند با این حال آنها امیدوارند که با ائتلاف با اصلاح‌طلبان و گروهی از اصولگرایان کرسی‌های زیادی در مجلس به دست بیاورند. در مجلس خبرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی که ریاست این مجلس را از دست داده، به پیروزی و ایفای نقشی تعیین کننده در این مجلس امیدوار است.
  • اصلاح طلبان

    ×
  • طیف اصلاح‌طلبان به انجام اصلاحات سیاسی در چارچوب جمهوری اسلامی باور دارد.
    مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی و حزب اتحاد ملت ایران تشکل‌های سیاسی مهم این طیف هستند. احزاب دیگری چون مردمسالاری و خانه کارگر نیز در این طیف می‌گنجند. این طیف در سال‌های اخیر مورد سرکوب قرار گرفته و شماری از تشکل‌های آن، چون جبهه مشارکت، در سال‌های اخیر عملا ممنوع شده‌اند.
    اصلاح طلبان با ریاست جمهوری محمد خاتمی و کسب اکثریت در مجلس ششم قدرت پیدا کردند، اما پس از آن نتوانستند در انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس پیروز شوند. آنها به دنبال توسعه سیاسی، تامین آزادی‌های اجتماعی و گسترش روابط بین‌المللی هستند. اصلاح‌طلبان از نظر اقتصادی دیدگاه‌های متنوعی دارند.
    برخی از آنان منتقد جدی اختیارات نامحدود رهبر هستند و در موارد متعددی از سیاست‌های آیت‌الله خامنه‌ای و نهادهای وابسته او انتقاد کرده‌اند. در عین حال بسیاری از اصلاح‌طلبان جایگاه رهبر به عنوان تعیین‌کننده نهایی و اختیار او در صدور 'حکم حکومتی' را پذیرفته‌اند.
    در سال ١٣٩٢ اصلاح‌‎طلبان از حسن روحانی حمایت کردند و با پیروزی او برخی از آنها به کابینه راه یافته‌اند. برخی از اصلاح‌طلبان در عین حمایت از دولت، به خصوص در زمینه سیاست خارجی، خواهان نقش فعالتر دولت در تامین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در داخل هستند.
    محمد خاتمی کلیدی‌ترین چهره این طیف است. در سال‌های اخیر برای محمد خاتمی محدودیت‌های امنیتی ایجاد شده، او درباره انتخابات پیش رو گفته است: 'مردم از شرکت در انتخابات دلسرد نشوند.'
    چهره‌های دیگری مثل محمدرضا عارف و مصطفی معین نیز در این طیف می‌گنجند. از سویی چهره‌هایی مثل مجید انصاری و بیژن زنگنه واسط این طیف و طیف اعتدالگرایان هستند و از سوی دیگر چهره‌هایی مثل مصطفی تاجزاده و بهزاد نبوی آنها را به جنبش سبز متصل می‌کنند.
    اصلاح‌طلبان با وجود رد صلاحیت‌های گسترده امیدوارند که با حضور چهره‌های تایید صلاحیت شده و ائتلاف با اعتدالگرایان کرسی‌های زیادی در مجلس به دست بیاورند. در انتخابات مجلس خبرگان اکثر روحانیون نزدیک به این طیف، مثل حسن خمینی و رسول منتجب نیا رد صلاحیت شده‌اند.
  • اصولگرایان حامی دولت

    ×
  • طیف اصولگرایان نزدیک به دولت در عین تاکید بر شعارهای انقلاب اسلامی به عملگرایی، خصوصا در سیاست خارجی باور دارد.
    فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت مهمترین پایگاه این طیف در مجلس است و اعضای آن با تشکل‌های مختلف محافظه‌کار مثل حزب موتلفه و جامعه روحانیت مبارز ارتباط دارند.
    اصولگرایان نزدیک به دولت بیشترین نماینده‌ها را در مجلس دارند و در کنار اصولگرایان منتقد دولت سه دوره است که اکثریت مجلس را تشکیل داده‌اند و برخی از اعضای این طیف هم عضو کابینه حسن روحانی هستند. آنها به دنبال حفظ وضعیت موجود در سیاست داخلی، اجرای ارزش‌های سنتی در زمینه فرهنگی و اجتماعی، تقویت جایگاه ایران در منطقه و رشد اقتصادی در قالب 'اقتصاد مقاومتی' هستند.
    آنها اختیارات نامحدود رهبر را پذیرفته‌اند و در چارچوب سیاست‌هایی که آیت‌الله خامنه‌ای تعیین می‌کند فعالیت می‌کنند. آنها در عین اختلاف نظرهایی که در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی با دولت حسن روحانی دارند، از سیاست خارجی دولت حمایت کرده‌اند.
    علی لاریجانی، رئیس مجلس، کلیدی‌ترین چهره این طیف است و چهره‌هایی مثل محمدجواد باهنر و کاظم جلالی در کنار او قرار دارند.
    از سویی چهره‌هایی مثل علی اکبر ولایتی این طیف را به طیف اعتدالگرایان متصل می‌کنند، و از سوی دیگر چهره‌هایی مثل محمدحسن ابوترابی‌فرد واسط این طیف و طیف اصولگرایان منتقد دولت هستند.
    در انتخابات مجلس خبرگان هم شماری از روحانیون نزدیک به این طیف تایید صلاحیت شده‌اند. آنها امیدوارند با ائتلاف با اعتدالگرایان کرسی‌های زیادی در مجلس به دست بیاورند و گفته شده که چهره‌های شاخص این طیف با لیستی به اسم 'صدای ملت' در انتخابات مجلس شرکت می‌کنند.
    لیست صدای ملت در دوره گذشته با محوریت علی مطهری شکل گرفت. علی مطهری اگرچه از نظر ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی در طیف اصولگرایان نزدیک به دولت می‌گنجد، در برخی موارد حساس از نظر رهبر، مانند حصر رهبران جنبش سبز، مواضعی انتقادی گرفته است.
  • اصولگرایان منتقد دولت

    ×
  • طیف اصولگرایان منتقد دولت روی شعارهای انقلاب اسلامی تاکید دارد.
    تشکل‌هایی چون جمعیت ایثارگران، جبهه پایداری و جمعیت رهپویان در این طیف قرار دارند و اعضای آن با جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین هم در ارتباطند. این طیف همچنین از حمایت بدنه گروه‌هایی مثل انصار حزب‌الله و بسیج دانشجویی برخوردار است.
    فراکسیون اصولگرایان پایگاه این طیف در مجلس است و آنها در کنار اصولگرایان نزدیک به دولت سه دوره است که اکثریت مجلس را تشکیل داده‌اند. اغلب آنها از حامیان محمود احمدی‌نژاد بودند اما بعدا با او مشکل پیدا کردند. آنها به دنبال محدودیت‌های امنیتی برای منتقدان داخلی، مقابله با قدرت‌های غربی، اجرای ارزش‌های سنتی در زمینه فرهنگی و اجتماعی، تقویت نیروهای نظامی ایران و 'اقتصاد مقاومتی' هستند.
    این طیف حامی سرسخت آیت‌الله خامنه‌ای و اختیارات نامحدود رهبر است. آنها در امور فرهنگی، سیاست‌ داخلی، و به خصوص سیاست خارجی منتقد جدی دولت حسن روحانی هستند.
    غلامعلی حداد عادل، رئیس پیشین مجلس و از خویشاوندان آیت‌الله خامنه‌ای از کلیدی‌ترین چهره‌های این طیف در مجلس است و چهره‌هایی مثل علیرضا زاکانی و الیاس نادران هم در این طیف قرار دارند. در مجلس خبرگان چهره‌هایی مثل احمد جنتی و محمد یزدی در این طیف می‌گنجند و محمدتقی مصباح یزدی جایگاه مهمی برای گروهی از اعضای این طیف دارد.
    از سویی چهره‌هایی مثل صادق محصولی این طیف را به طیف نزدیکان محمود احمدی‌نژاد متصل می‌کنند و از سوی دیگر چهره‌هایی مثل غلامرضا مصباحی مقدم واسط این طیف و طیف اصولگرایان نزدیک به دولت هستند.
    این طیف با عنوان 'ائتلاف اصولگرایان' در انتخابات مجلس شرکت می‌کنند. در انتخابات مجلس خبرگان هم شماری از روحانیون نزدیک به این طیف تایید صلاحیت شده‌اند.
  • جنبش سبز

    ×
  • این طیف معتقدند که جمهوری اسلامی از شعارهای انقلاب ۱۳۵۷ منحرف شده است.
    جنبش سبز با اعتراضات ١٣٨٨ بروز کرد و در مقطع اوجش میلیون‌ها نفر هوادار داشت. فعالان آن مورد سرکوب قرار گرفتند و جنبش سبز در پنج سال گذشته اعتراضی خیابانی نداشته و عملا به شبکه‌های اجتماعی محدود شده است.
    جنبش سبز شعارهایی علیه آیت‌الله خامنه‌ای و اختیارات نامحدود رهبر داشت.
    در انتخابات ١٣٩٢ گروهی از هواداران جنبش سبز به حسن روحانی رای دادند، آنها در عین حمایت از دولت، به خصوص در زمینه سیاست خارجی، خواهان نقش فعالتر دولت در تامین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، مخصوصا رفع حصر رهبران جنبش هستند.
    میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، که پنج سال است در حصر خانگی هستند چهره‌های محوری این طیف هستند. بنا بوده که تشکیلاتی با عنوان راه سبز امید تشکل اصلی این طیف باشد، اما این تشکل در سال‌های اخیر فعالیت عمده‌ای نداشته است.
    گروهی از هواداران این جنبش در انتخابات پیش رو از اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان حمایت می‌کنند.
  • نزدیکان احمدی نژاد

    ×
  • این طیف به قرائتی جدید از شعارهای انقلاب اسلامی باور دارد.
    اگرچه محمود احمدی‌نژاد چهره محوری این طیف است و اغلب اعضای آن در دوران ریاست جمهوری او رشد کرده‌اند، بعضی از آنها تاکید می‌کنند که مواضعشان مستقل از آقای احمدی‌نژاد است.
    کسانی مثل مجتبی ثمره هاشمی و کامران دانشجو در این طیف قرار دارند.
    جبهه یکتا، تشکیلات مقام‌های دولت احمدی‌نژاد، مهمترین تشکل این گروه است و برخی از اعضای آن هم جلساتی با محوریت شخص محمود احمدی‌نژاد برگزار می‌کنند. برخی چهره‌های آن نیز با جبهه پایداری در ارتباطند.
    این طیف در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد قدرت گرفت، اما پس از اختلاف او با آیت‌الله خامنه‌ای تضعیف شد و نتوانست مستقلا نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ١٣٩٢ داشته باشد.
    آنها ارزش‌های سنتی را با شعارهای ملی‌گرایانه ترکیب کرده‌اند.
    هرچند که این طیف خود را پیرو آیت‌الله خامنه‌ای معرفی می‌کند، شماری از اعضای آن در عمل مواضعی متفاوت از رهبر ایران داشته‌اند و از او فاصله گرفته‌اند.
    چهره‌هایی مثل محمدرضا میرتاج‌الدینی و لطف‌الله فروزنده این طیف را به طیف اصولگرایان منتقد دولت متصل می‌کنند.
    تعدادی از نامزدهای این طیف در 'ائتلاف اصولگرایان' حضور دارند.
  • مخالفان جمهوری اسلامی

    ×
    • چهره‌ها و گروه‌های مختلفی که در این طیف می‌گنجند در دهه‌های اخیر هدف سرکوب‌های شدید قرار گرفته‌‌اند و اجازه فعالیت در ایران نداشته‌اند.
      به این ترتیب جریان‌های مختلف این طیف عملا در سیاست ایران به حاشیه رانده شده‌اند و در انتخابات پیش رو چندان تعیین کننده نیستند.