کره به
کوره گفت:
-
میخوام در تو ذوب بشم.
-
دیوونه شدی؟
-
اگه عاشق شدن نوعی دیوونگیه، آره
-
یعنی میخوای خودکشی کنی که به عشقت نرسیدی؟
-
نه
-
پس چی؟ چرا میخوای خودکشی کنی؟
-
نمیخوام خودکشی کنم؛ تنها میخوام بگم عاشقتم.
-
عاشق من؟!!!
-
بله
-
برو پی کارت. من کوره ام و چنان ذوبت
میکنم که همه وجودت بخار بشه و بره تو هوا...
-
آخ... چه بد شد!!
-
چرا؟ از اینکه از خامی و نادونی درت آوردم، بد
شد؟
-
نه. آخه میخواسّم به یه جاهایی برسم... به بالا
بالاها... شنیده بودم هرکی ذوب بشه به جاهای بالایی میرسه...
-
خوب تو هم دود میشی میری بالابالاها دیگه...
-
نه کوره... نه از این بالا بالاها از اون بالا
بالاهایی که جنتی نگهبان و لاریجانی قاضی و جعفری پاسدار بهش رسیدن...
-
آها... فهمیدم میخواسی گول اونایی رو بخوری که
میگن ذوب در ولایت شدیم. اونها
تنها ادعا میکنن؛ چون ولایت، ذوب کننده نیست که کسی رو ذوب کنه یا نکنه. اونها
ولایتی هستن و کارهاشون با رابطه س. ولی من رابطه سرم نمیشه من تنها طبق ضابطه
عمل میکنم. هرکس نزدیک من بشه داغ داغ میشه... و امثال تو هم ذوب ذوب... همون طور
که گفتم اگر تو هم در من ذوب بشی میرسی به بالاها... به جاهای خیلی بالا هم میرسی؛
البته نه خودت بل، که بخارت ...
-
اگه اینجوریه پس از عشق به تو اعلام انصراف
میکنم...
-
خدا را شکر! مثل اینکه هنوز کمی عقل توی کله ت
مونده...
-
ولی تو اولین کسی هسی که عاشق دروغی خودت رو رد کردی.
-
برای اینکه ما دو تا هیچ نیازی به یکدیگه نداریم.
برای همین هم حقیقت رو بهت گفتم. ولی نودونه درصد عشقا دروغیه و اصلش نیازه. اونها
محتاج یکدیگرند:
هم والی به ولی و هم ولی به والی...