Wednesday, March 9, 2016

کیهان، سیستمی 9 بعدی (The universe, a 9 dimension system)

کیهان، سیستمی 9 بعدی
(ویرایش تازه)
(The universe, a 9 dimension system)

احمد شماع زاده

در گفتار سازمان کیهان در قرآن، دانستيم كه كيهان سه بخش دارد،‌ و هر بخش‌ چگونه در ارتباط با دو بخش ديگر قرار میگیرد؛ و با توجه به گفتار شکل کیهان در قرآن دانستيم كه شكل ساختاري كيهان حلزوني است. اما موضوعی که در این گفتار به آن میپردازیم این است كه اين سه بخش در حلزون كيهاني چه جایگاهی را دارند، و کل حلزون کیهانی با توجه به این سه بخش چگونه ساختاری را شکل میدهند و ویژگیهای این ساختار چیست؟

مقدمه اول: تنها آيه‌اي كه ساختار کیهان را تا اندازه ای مشخص‌مي‌سازد، آيه آخر سورة طلاق است كه مي‌فرمايد: الله‌الذي خلق سبع سموات و من‌‌الارض مثلهنّ يتنزّل‌الامر بينهنّ لتعلموا ان‌الله علي كل شيء قدير و ان‌الله قد احاط بكلّ شيء علماً
ترجمه‌: خداوند كسي‌است كه آفريد هفت آسمان را و از زمين نيز مانند آنها را. كار در ميان آنها پايين مي‌آید(مقررميشود) تا بدانيد همانا كه خداوند بر هرچيزی توانا و همانا خداوند به‌درستي به هرچيزي احاطة علمي دارد.
با اين آيه ديدگاه ما از ساختار كيهان دگرگونه‌مي‌شود؛ و متوجه‌مي‌شويم كه هفت آسمان به همراه خود هفت زمين(بخش‌هاي پيدا) دارند؛ یعنی آسمان- زمین های هفتگانه ای وجود دارند. از سوی دیگر اگر بخواهیم مفاهیم بخشی از دعایی را که معمولاً در قتوت نماز خوانده میشود و از معصوم روایت شده، در این موضوع دخالت دهیم، این آیه مفهومتر میشود  و تصور ما را از حلزون کیهانی کاملتر میکند:
رب السّموات السّبع و رب الارضین السّبع و ما فیهنّ و ما بینهنّ و رب العرش العظیم
ترجمه: پرودگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست و پروردگار عرش با عظمت.
در تشریح تصوری که این عبارتها بویژه عبارت و ما بینهن به ذهن ما متبادر میسازند، باید گفت بخشهایی از کیهان که چیستی و چگونگی آنها برای انسان امروزی هنوز پوشیده است، آسمان- زمین های هفتگانه را کاملا از یکدیگر مجزّا میسازند.  به منظور سادگی فهم و نگارش، از این پس، هر یک از آسمان- زمین ها را کیهانک(مینی یونیورس) مینامیم.

مقدمه دوم: از آنجا که از آغاز آفرینش، جای و گاه یا مکان و زمان با هم ایجاد شده و کیهان پویا را شکل داده اند؛ پس سخن گفتن پیرامون کیهان همواره باید همراه با جایگاه (فضا - زمان) یا سپیس تایم باشد. به عبارتی ساده تر نمیتوان از جایی از کیهان سخن گفت بی آنکه زمانی را برای آن در نظر نگیریم. یعنی این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند و سخن گفتن از یکی  از آنها بیهودگی است، و ره به جایی نخواهیم برد. و نیز میدانیم که:
-         حلزون کیهانی هفت لایه دارد.
-         این لایه ها با پوسته ای سخت، روی یکدیگر قرار گرفته اند.
-         در سوره فصّلت آیه محکمه ای وجود دارد که ذهن ما را در این زمینه به نکته ای مهم و دقیق میکشاند؛ و آن اینکه هرچند چگونگی حد فاصل لایه ها بر ما پوشیده است، ولی هر یک از این لایه ها کارکردهای جداگانه ای دارند و باید این نکته را در نظر بگیریم تا شناختمان از ساختار کیهان کامل شود. آیه(فصلت:12) چنین است:
فقضيهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زینّا السماء الدّنیا بمصابیح
ترجمه: پس تمام‌ كرد هفت آسمان را در دو مرحله؛ و كاركرد هر آسمان را در آن نهادینه ‌كرد و آسمان دنیا را با ستارگان زینت بخشید.

نتیجه آنکه:
حلزون کیهانی سیستم کاملی است که هفت لايه يا سيستم كوچكتر و یا سابسیستم (کیهانک) دارد؛ که این سابسیستمها با توجه به مقدمه اول، نه تنها از نظر موجودیت کاملاً از یکدیگر جدا هستند، بلکه از نظر كاركرد نیز از یکدیگر جدا بوده و خداوند کریم كاركردها و وظایف هر کیهانک را نيز در آن تعبيه و نهادینه ‌كرده‌، تا از کیهانکهای پیش یا پس از خود بینیاز باشد، و كارهاي درون سیستمی خود را، خود مستقلاً انجام دهد.
برای داشتن تصویر و تصوری شبیه به واقعیت در ذهن خود،  لاك سه بعدی يك حلزون طبيعي را درنظرآوريد كه داراي هفت لايه باشد(البته در جهان ما چه در طبیعت و چه در صنعت، هیچگاه حلزونی به وجود نیامده که هفت لایه داشته باشد). اين لاك سه‌بعدي، مانند يك آب‌نما (اكواريوم)، بايد به گونه‌اي شفّاف باشد تا بتوانيم هرچه را که در درون آن است، آشكارا ببينيم. در اين صورت در هر يك از لايه‌هاي آن، لكّه‌های روشني (كهكشان‌هايي) را مي‌بينيم كه بخش بسيار كوچكي از لا‌يه را تشكيل‌مي‌دهند، (روي‌هم‌رفته، چهاردرصد حلزون كيهاني) و ديگربخش‌هاي هر‌ لايه كه عمده حجم هر لايه را شكل‌مي‌دهند، (روي‌هم‌رفته، 96 درصد حلزون كيهاني) سياه و ناديدني هستند. به قول نويسنده‌اي جرم درخشنده اعضاي اين خوشه‌هاي كهكشاني در اقيانوسي از ماده تاريك غوطه‌ورند. 


لاية هفتم كه معمولاً از همه لايه‌ها گسترده‌تر و مسطح تر است، جهان دیدنی ما را شکل میدهد. هرچه لايه‌های حلزون کیهانی پايين‌تر قرارگرفته‌باشند، داراي حجمي كمتر، ولی پیچش، نيروي گرانشي و چگالي بيشتري هستند؛ درنتیجه زمان کندتر میشود؛ تا به مركز يا هسته برسد. در مرکز حلزون کیهانی چگالی بینهایت است؛ در نتیجه حرکتی وجود ندارد و زمان صفر است.

بدین ترتیب متوجه میشویم که هر لایه از حلزون کیهانی یک سابسیستم یا کیهانک است که ابعادی از کیهان را با جایگاه یا سپیس تایم ویژه، در خود جای داده است.

پس آنچنانکه از زمان اینشتاین تاکنون تصور میشد، چنین نیست که جایگاه یا سپیس تایم یگانه ای بر سیستم کیهانی حاکم باشد؛ بلکه هفت سپیس تایم وجود دارد؛ و کیهان در بخشهای مختلف خود، دارای ابعاد گوناگونی است. در این نظریه، عبارت بعد چهارم زمان است جایگاهی ندارد؛ بلکه زمان در همه هفت کیهانک وجود دارد؛ ولی با کندی یا سرعتی متفاوت.

آیا ممکن است دیگر کیهانکها مسکونی باشیند؟
جدا از دیگر نوشته ها و پژوهشها، در پژوهش جن موجود که از نو باید شناخت، پیرامون فهم درست آیه رب المشرقین و رب المغربین، شرح نسبتاً فراگیری آمده است که نشان میدهد در دیگر کرات، موجوداتی ناطق و مسئول وجود دارند. ولی به تازگی متوجه نکته ای ظریف و مهم در برخی آیات سوره طه شده ام. این سه آیه به ما میگویند که نه تنها در دیگر کرات و سیاره ها، بلکه در دیگر کیهانکها نیز موجوداتی زندگی میکنند که در روز بازپسین مسئول اعمال خویشند و زمان کیهانکی که در آن زندگی میکرده اند با زمان کیهانکهای دیگری که در آنها نیز موجودات ناطق و مسئول زندگی میکرده اند متفاوت است: یوم ینفخ فی الصور و نحشرالمجرمین یومئذ زرقاً(102)  یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشراً (103) نحن اعلم بما یقولون اذ یقول امثلهم طریقهَ ان لبثتم الا یوما(104)
روزی که در صور دمیده شود و برمیانگیزانیم مجرمین را در چنین روزی که هاج و واج شده اند! میان خود، زیر لب میگویند بیش از ده روزی را نگذراندیم. ما آگاهتریم به گفتار آنان؛ در حالی که آنهایی که برتر از اینان اند، میگویند ما نگذراندیم مگر روزی را.

با توجه به آیه ای که میگوید ولقد خلقنا فوقكم سبع طرائق(مؤمنون: 17)، شاید منظور از امثلهم طریقهَ این باشد که در طریقه یا کیهانک برتری قرار دارند.

خداوند در سوره مؤمنون آیات 112 و 113 نیز پرسش و پاسخی را مطرح میفرماید:
کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟ قالوا لبثنا یوماً او بعض یوم(چند سال را در زمین گذراندید؟ میگویند: گذراندیم به اندازه روزی یا بخشی از یک روز را.)

بدین ترتیب مشخص میشود که موجوداتی ناطق و مسئول، هم اکنون در کیهانکی زندگی میکنند که زمانش دستکم(اگر بعض یوم را در نظر نگیریم) ده برابر کندتر از زمان کیهانک ماست!!

و با توجه به آیه ای که میفرماید روز قیامت پنجاه هزار سال است، متوجه میشویم که رستاخیر در کیهانکی برپا میگردد که کندترین زمان را دارد؛ زیرا زمانش 18 میلیون و سیصدهزار بار کندتر از زمان کیهانک ماست.

برای دانستن اینکه رستاخیز چگونه در کیهان و بخشهای مختلف آن و کیهانکهایش رخ خواهد داد، به "مِهنورد یا پایان کار کیهان در قرآن" بازگشت شود.

کیهانکها و بعدهای آنها:
با توجه به اینکه ما در کیهانکی سه بعدی زندگی میکنیم، پس میتوانیم کیهانکهای هفتگانه و ابعادی را که دارند، بدین گونه طبقه بندی کنیم:

آسمان(کیهانک) هفتم که نزدیکترین کیهانک به هسته حلزون کیهانی است، دارای نه بعد است. ناظری که در آن قرار داشته باشد، تنها یک مرحله از خداوند پایینتر است و میتواند نظاره گر ناظران یا چیزهایی باشد که در لایه ها یا کیهانکهای پایینتر قرار گرفته اند؛ ولی ناظران کیهانکهای پایینتر نمیتوانند او را ببینند.
کیهانک ششم دارای هشت بعد است؛ و کسی که در این کیهانک واقع شده باشد، میتواند نظاره گر کسانی و چیزهایی باشد که در کیهانکهای پایینتر قرار دارند. و به همین ترتیب:
کیهانک پنجم دارای هفت بعد، کیهانک چهارم دارای شش بعد، کیهانک سوم دارای پنج بعد، کیهانک دوم دارای چهار بعد؛ و کیهانک آخر که جهان ما یا به قول قرآن سماءالدنیا باشد دارای سه بعد، یا سه بعدی است. جلّ الخالق!!

بدین ترتیب، سیستم قرآنی کیهان، نه تنها نسبیت خاص اینشتین را تأیید میکند بلکه آن را اصلاح کرده، و کاملتر و واقعی تر به جهانیان عرضه میدارد.
پوستة حلزون کیهانی، همه آفرینش را در خود جای داده است. هراندازه كه اين حلزون گسترش‌ ‌يابد، جایگاه یا فضا ـ زمان در تمام سیستم به نسبت، گسترش مي‌یابد.

بحثی پیرامون آسمان هفتم و معراج رسول اکرم(ص)
برای آسمان یا کیهانک هفتم ویژگیهایی از سوی رسول اکرم(ص) در سفر فضائی(معراج) ایشان در روایات نقل و بر شمرده شده که شایسته است در این گفتار به آنها اشاره شود:
یک- جبرئیل که تا آسمان ششم همراه رسول اکرم بوده در این مرحله از همراهی باز میماند. این جهان که نور در نور است در مرحله ای چنان والا قرار دارد که حتا جبرئیل که  مایه اولیه اش نور است نمیتواند به آن راه یابد.
دو- برای رسیدن به لقاءالله حتا رسول اکرم نیز نمیتواند از آسمان هفتم بالاتر رود. در نتیجه خداوند که در افق اعلی(و هو بالافق اعلی) است برای اولین و آخرین بار نزول اجلال میکند: دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی یعنی آنقدر به یکدیگر نزدیک شدند، همچون دو کمانه که به یکدیگر پشت کنند. یعنی تنها یک نقطه با هم فاصله داشتند.
سه- پیامبر اکرم در آسمان هفتم به درختی سمبلیک میرسد که نامش سدرة المنتی است. این درخت در احادیث و روایات ویژگیهایی دارد که به شناخت ما از آسمان هفتم یاری میرساند:
-         از نامش مشخص میشود که در انتهای کیهان قرار داشته که درخت سدر نهایی نامیده شده است. و آن را بسیار بزرگ و عظیم وصف کرده اند.
-         درخت سدر چنانکه از دیگر آیات قرآن نیز بر میآید، درختی برای ثمر دهی نیست و تنها زیبایی و سایه دارد. و از آنجا که برگهایش از نظر لطافت و پهنا به گوش فیل تشبیه شده، به نظر میرسد درختی واقعی نبوده بلکه سمبلیک باشد.
-         این درخت را نورهایی شگفت انگیز که تنها یک مرحله با نور بیواسطه خداوند فاصله دارند، میپوشانند که وصف کردنی نیست و در قرآن هم تنها اشاره ای به آن شده است.
-         در وصف کارکرد این درخت روایتهای بسیاری نقل شده(دستکم ده روایت) که همه آنها در اینکه چه چیزهایی به آن منتهی میشود اختلاف دارند ولی وجه اشتراکشان  این است که همه چیز به آن منتهی میشود وبهترین این روایتها از ابن مسعود است:

و الیها ینتهی ما یعرج من الارض  فیقبض منها و الیها ینتهی ما یهبط به من السماء و در نقلی دیگر از وی:
ینتهی الیها کل ما یهبط من فوقها و یصعد من تحتها.(هرانچه از بالایش بر آن فرود آید و هرانچه از پایینش به سوی آن صعود کند، به آن منتهی میشود.)

و از آنجا که این درخت ریشه اش در آسمان ششم بوده و نمودش در آسمان هفتم است، به این نتیجه میرسیم که آسمان هفتم طبیعتی همچون دیگر کیهانکها ندارد؛ و این درخت سمبلیک رابطی است میان آسمانهای پایینتر با آسمان هفتم. ولی رابطی ویژه و عظیم که همچون یک درخت واقعی عظیم عمل میکند؛ و کارکردش سیرکولیشنی برای تبدیل و تبادل مواد و انرژیهاست. یعنی همان گونه که تمام درختها اکسید کربن میگیرند و اکسیژن پس میدهند و مواد خام را میگیرند و میوه به بار میآورند، این درخت سمبلیک نیز واسط میان کیهانکهای پایینتر با کیهانک هفتم است؛ و رابطی است برای بده بستان میان آنها؛ و از آنجا که با عرش الهی که منبع تغذیه کیهان است فاصله چندانی ندارد، میتوان از آن به عنوان سوپاپ اطمینان یادکرد که چون کیهانکهای پایینتر نمیتوانند مستقیما انرژی عرش را دریافت کنند(از شدت چگالی و سنگینی و...)، این درخت پس از تلطیف و تعدیل انرژیهای دریافتی آنها را برای کاربری در کیهانکهای پایینتر آماده میسازد.
اینکه در روایات آمده از زیر این درخت چهار جریان جاری است(دو جریان آشکار و دو جریان پنهان)؛ و اینکه رسول اکرم در آنجا جبرئیل را بر صورت و مایه اولیه ای دید که از آن ساخته شده بود، نتیجه میگیریم که این چهار جریان منشأ اولیه چهار نیرویی هستند که فرشتگان از آن به وجود آمده اند(طبق آیات قرآن)؛ و دانش فیزیک نو به این چهار نیرو دست یافته است. پس مشخص میشود که آفرینش با آفریدن این چهار نیرو آغاز شده است؛ که دو نیروی پنهان عبارتند از گرانش و الکترومگنتیک و دو نیروی آشکار عبارتند از برهمکنش ضعیف و برهمکنش قوی.
الحمدلله الذی هدینا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدینا الله

اسفندماه نودوچهار

Tuesday, March 8, 2016

روز جهانی زن؛ سه ‌همسایه سه سرنوشت

روز جهانی زن؛ سه ‌همسایه سه سرنوشت

 
 
بعد از سقوط گروه طالبان و روی کار آمدن دولت جدید، وضعیت زنان در افغانستان رو به دگرگونی نهاد. پول زیادی از سوی کشورهای حامی دولت برای بهبودی وضعیت زنان به افغانستان آمد. جامعه جهانی روی حقوق زن، موقعیت زن و توانمند سازی زنان در افغانستان حساسیت زیادی نشان داد و به همین دلیل هزاران پروژه را برای بهبود وضعیت زنان در آن کشور، سرمایه گذاری کرد. انبوهی از عوامل سبب شد تا در زمان کمی، حضور زنان در عرصه‌های مختلف در افغانستان قابل توجه شود.
چند روز قبل اعضای جدید رهبری شورای عالی صلح افغانستان معرفی شدند. در میان آنها، حبیبه سرابی، والی پیشین ولایت بامیان و یکی از چهره‌های سرشناس در سال‌های گذشته به عنوان یکی از معاونین شورای عالی صلح منصوب شد.
بر اساس قانون اساسی افغانستان، ۲۵ درصد از کرسی‌های مجلس نمایندگان، ۲۰ درصد کرسی‌های شوراهای ولایتی و ۲۵ درصد کرسی‌های مجلس سنا سهم زنان است.
چهار وزیر زن در کابینه حکومت وحدت ملی حضور دارند. دلبر نظری، وزیر امور زنان، سلامت عظیمی، وزیر مبارزه با مواد مخدر، نسرین اوریاخیل، وزیر کار و امور اجتماعی و شهدا و معلولین و فریده مومند، وزیر تحصیلات عالی است. افزون بر آنها، افغانستان چندین سفیر و والی زن در سال‌های گذشته داشته است.
Image caption کابینه دولت افغانستان چهار وزیر زن دارد
آیا زنان افغانستان پایه‌های قوی اجتماعی دارند که حضور سیاسی آنها از گزند افراط‌گرایی دینی و سنتی در امان بماند؟ تا چه حدی این حضور نسبتا فعال و چشمگیر سیاسی روایت‌گر واقعیت‌های زندگی زنان افغانستان است؟ وضعیت زنان کشورهای همسایه افغانستان چگونه است؟

زنان ایران و افغانستان؛ حسرت حال آن دیگری

وضعیت زنان در ایران بسیار متفاوت از زنان افغانستان است. حضور گسترده زنان در بخش‌های علمی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و اقتصادی درخور ستایش است. ایران کشوری در حال توسعه است با بخش بزرگ جمعیت شهرنشین. ۸۲ درصد زنان این کشور با سوادند.
ولی ژیلا بنی یعقوب، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ایرانی که اخیرا کتاب "افسوس برای نرگس‌های افغانستان" را نوشته، باور دارد که واقعیت‌های زنان افغانستان تلخ‌تر از حضور سیاسی شیرین آنها است و بالعکس در ایران، واقعیت زنان گواراتر از قانون تلخ آن کشور است.
خانم بنی‌یعقوب که موضوعات افغانستان را هم دنبال می‌کند می‌گوید، افغانستان قانون نسبتا پیشرو ولی جامعه سنتی و مذهبی دارد. در ایران سن قانونی ازدواج دختران ۱۳ سال است و در افغانستان ۱۶ سال. اما به گفته خانم بنی‌یعقوب احتمال اینکه یک دختر ایرانی در سن ۱۳ سالگی ازدواج کند بسیار کم است در حالیکه ازدواج دختران افغان در ۱۳ سالگی با آنکه خلاف قانون است، بیشتر از هرجایی دیگر است.
Image copyright AFP
Image caption مرضیه افخم، نخستین سفیر زن جمهوری اسلامی است
در جریان سه دهه گذشته در ایران، حضور زنان در سطوح بالای مدیریتی بسیار کمرنگ بوده است. در ۳۷ سالی که از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد، فقط یک زن برای وزارت انتخاب شده است. (مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت در کابینه محمود احمدی نژاد)
ژیلا بنی‌یعقوب دلیل حضور کمرنگ زنان ایران در سیاست را رویکرد دولت می‌داند. به عنوان مثال، خانم بنی‌یعقوب می‌گوید که در آستانه انتخابات مجلس دهم، زنان در ایران با راه اندازی کمپینی خواستند چهره مردانه مجلس را عوض کنند. خانم بنی یعقوب می‌گوید حضور سیاسی زنان افغانستان در مجلس کشورشان، مثال خوبی برای زنان ایرانی در جریان این کمپین بود. ولی شورای نگهبان درصد بالایی از زنان داوطلب نامزدی مجلس را رد صلاحیت کرد.

زنان امیدوار پاکستان

واقعیت‌های زنان پاکستان هم مانند ایران و افغانستان دو رنگ است. زنان شهرهای پاکستان در حال پیشرفت و امیدوارند، در حالی که زنان روستایی هنوز هم تا حدی زیادی قربانی مذهب و سنت شده اند.
عایشه سروری، فعال حقوق زن در پاکستان می‌گوید تنها در یک دهه گذشته، ۱۰ میلیون زن شهری در پاکستان وارد محیط کار شده‌اند. استقلال اقتصادی آنها توانایی بسیار زیادی به آنها در محیط خانواده و اجتماع به آنها داده است. آنها می‌توانند تصمیم‌گیرنده در مورد سرنوشت خود و خانواده‌های خود باشند.
همزمان، روایت زنان روستایی پاکستان فرق زیادی از زنان روستایی افغانستان ندارد. خشونت علیه زنان در روستاها و حتی در شهرها زیاد است. پدیده‌ قتل‌های ناموسی وجهه جهانی پاکستان را خدشه دار کرده‌است.
عایشه سروری باور دارد که پاکستان سرشار از زنان با استعداد و توانا است. تنها مانع زن در پاکستان، به باور خانم سروری، قوانین واپس‌گرا و سنت‌های دست‎وپا گیر است.
Image copyright AFP
Image caption بینظیر بوتو یکی از چهره‌های شناخته شده در جهان بود
پاکستان کشوری است که با حضور قدرتمند سیاسی زن در سطوح بالای رهبری آشناست. بینظیر بوتو، یکی از رهبران معروف این کشور بود. در سال‌های اخیر، حنا ربانی کهر به عنوان وزیر خارجه پاکستان همواره در پرده‌های تلویزیون ظاهر می‌شد.
عایشه سروری می‌گوید که کشورش تجربه‌های متعدد و کامیاب از حضور زنان در سطوح رهبری دارد، ولی آنچه آنها برایش مبارزه دارند، تامین حقوق مساوی زنان در همه عرصه‌ها است.
خانم سروری می‌گوید که بسیار به آینده زن در کشورش امیدوار است. او می‌گوید من امیدوارم چون حضور زنان را در هر عرصه‌ای می‌بینم. آنها در رسانه‌ها حضور دارند و به وسیله رسانه‌ها در تغییر گفتمان در جامعه سهیم اند. تغییر گفتمان در رسانه‌های اردو زبان در پاکستان از نظر خانم سروری در شکل‌دهی روند پیشرو در پاکستان بسیار مهم است.
Image copyright RFEL

سه همسایه سه سرنوشت

تجربیات، نیاز‌ها و موقعیت تاریخی زنان افغانستان، پاکستان و ایران سه کشور مسلمانی که همسایه همدیگر اند، با هم متفاوت است.
در افغانستان، بعد از گسست تاریخی که با روی کار آمدن رژیم طالبان ایجاد شد، گویی برای زنان آن کشور تاریخ جدیدی از سال ۲۰۰۱ به این سو آغاز شد. حضور سیاسی پررنگ زنان افغانستان بیشتر برخاسته از اتفاقات سیاسی امنیتی است که در این کشور روی داد، تا اینکه از بطن جامعه و با سیر طبیعی پیشرفت اجتماعی باشد.
وضعیت زنان دو همسایه افغانستان، محصول پیشرفت‌های طبیعی جامعه‌های آنهاست. اگر چالش‌های هم پیشروی آنها وجود دارد، چالشی است که هر جامعه از آن می‌گذرد.
زنان در ایران شاید گاهی حسرت حضور زنان افغان در ورزشگاه‌ها، کنسرت‌های موسیقی و آوازخوان‌های زن در داخل افغانستان را بخورند، اما وضعیت زنان افغانستان به دلیل ضعیف بودن پایه‌های اجتماعی، آسیب پذیر از هر گزندی است، چه آن تهدید امنیتی از سوی طالبان باشد، چه هم از سوی افراط‌گرایان سنتی و مذهبی کشور.

Monday, March 7, 2016

آثار شکست انتخابات: فحاشی خبرگزاری فارس به مردم تهران

آثار شکست انتخابات: 

فحاشی خبرگزاری فارس به مردم تهران

به گزارش “سحام” خبرگزاری فارس وابسته به سپاه به بهانه بررسی برخی نشانه‌های آخرالزمان و سرزمین‌های درگیر با آن، در گفتگو با فردی بنام رسول رضوی که وی را مدیر گروه ادیان و مذاهب مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه معرفی کرد، شهر تهران را همان “زورا” در احادیث آخرالزمانی دانست که مردمش فاسد اند و زن‌ها لباس کفار در بر مى‌کنند و با پوشش کفار خود را مى آرایند و بر زین‌ها (مرکب‌ها) سوار مى‌شوند و شوهرانشان را تمکین نمی‌کنند. و درآمد شوهرانشان برای آن‌ها کافی نیست و این خاطر از شوهران خود طلاق مى‌خواهند. و مرد به مرد اکتفا می‌کند و زن به زن (همجنس‌بازی رواج می‌یابد) ومردان خود را شبیه زنان مى‌سازند و زنان شبیه مردان.

فارس این گفتگو را در پاسخ به شکست انتخاباتی اصولگرایان و رای یکپارچه مردم تهران به اصلاح طلبان انجام داد تا ثابت کند شکست لیست اصولگرایان “قدیس” بدلیل رای مردم فاسد تهران بوده است. سکوت عقلای اصولگرایان به رفتار برخی از مدعیان اصولگرایی که به برکت مردم ایران بر سفره این سرزمین نشسته اند و در عین ارتزاق با استناد به جعلیات به صاحبان سفره چنین فحاشی می کنند، جای سوال دارد. روزی منتخبان خود را لیست امضا شده امام زمان (عج)می نامند و روز دیگر “هاله نور” در سر منتخب شان می بینند و دگر روزی با شکست انتخاباتی افسار چنان پاره می کنند که مردم تهران را یکپارچه فاسد و همجنس باز می خوانند.
در این گفتگو جعفری این شاگرد فاقد فهم مکتب مصباح یزدی با استناد به حدیث مجهول و خرافی از بهار الانوار مدعی می شود که برخی «زورا» در احادیث آخرالزمانی را همین «تهران» امروزی می‌دانند. او در ادامه گفت‌وگوی خود با فارس به سرزمین «زورا» در احادیث اشاره کرد و ضمن تبیین آن می گوید: یکی از جاهایی که از نظر ظهور روی آن بحث زیادی شده، زوراست؛ که البته بحث اختلافی است. رضوی تأکیدمی کند که: آن معنی و اصطلاحی از زورا مورد نظر ماست که مربوط به شهر تهران یا شهری است که نزدیک ری ساخته می‌شود. زورا در علائم ظهور نقش مهمی دارد و احادیث بسیاری نیز به آن وارد شده است.
خبرگزاری فارس که راوی حدیث اش همچون راویان سیاسی اش  کذاب هستند، مدعی می شود که امام صادق(ع) خطاب به شاگردش فرمودند: اگر می‌‌خواهی دینت را حفظ کنی در «دار الزوراء» ساکن نشو!
مفضل گفت که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: اى مفضل آیا میدانى که «دار الزوراء» در کجا واقع شده است؟ من عرض کردم: خدا وحجت او بهتر مى دانند. فرمود: اى مفضل بدان، که در حوالى رى کوه سیاهى است که در پایین آن کوه شهرى بنا مى‌شود که آن را طهران مى‌نامند، و آن «دار الزوراء» است، و آن شهرى است که ساختمان‌ها وکاخ‌هایشان مانند قصرهاى بهشت است و زنانش (در زیبایى) مانند حورالعین هستند، آن زن‌ها لباس کفار در بر مى‌کنند و با پوشش کفار خود را مى آرایند و بر زین‌ها (مرکب‌ها) سوار مى‌شوند و شوهرانشان را تمکین نمی‌کنند. و درآمد شوهرانشان برای آن‌ها کافی نیست و این خاطر از شوهران خود طلاق مى‌خواهند. و مرد به مرد اکتفا می‌کند و زن به زن (همجنس‌بازی رواج می‌یابد) ومردان خود را شبیه زنان مى‌سازند و زنان شبیه مردان؛ و اگر مى‌خواهى دین خود را محفوظ نگه دارى، آنجا را براى سکونت انتخاب نکن که محل فتنه است. به قله کوه‌ها و از این سوراخ به آن سوراخ فرار کن، همان‌طور که روباه بچه‌هایش را به دندان می‌گیرد و می‌گریزد.
رضوی ادامه داد: بسیاری اوقات عنوان می‌شود از رفتن به تهران پرهیز کنید، چون شهری شلوغ و هوایش آلوده است اما هیچ کس نمی‌گوید تهران نروید چون فسادش زیاد است و بچه‌هایتان را فاسد می‌کند. امام صریحا می‌فرمایند که در این جا ساکن نشوید و از این شهر فرار کنید.
به باور فقها و صاحبان اندیشه بهار الانوار کنابی است که در کنار احادیث معتبر، خرافات و جعلیات بنام اهل البیت در آن فراوان است. در غیر منطقی بودن و خلاف عقل بودن بخش قابل توجهی از احادیث نقل شده در این اثر تردیدی نیست. کافی ست فردی از قوه شعور و عقل اندکی بهره برده باشد تا تمایزخرافات و جعلیات را از احادیثی که از لسان معصوم خارج شده، درک کند. ملاک شناخت حقیقت در حوزه معارف دینى دو منبع اصلى دارد که عبارت است از وحى و عقل. پر واضح است که مسائل خلاف عقل و دانش اثبات شده بشری جز در مقوله خرافات جایگاهی برای آن نمی توان قائل شد و چه زشت و غیر اخلاقی ست که پروش یافتگان مکتب مصباح،  جریان فکری حاکم بر سپاه، با توسل به جعلیات و خرافات بر ولی نعمت های خود چنین ترکتازی کنند.
لینک مطلب فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900805000218

Saudi backed Mujahedin-e Khalq Organization (MKO) cooperate with ISIS

Saudi backed Mujahedin-e Khalq Organization (MKO) cooperate with ISIS

Saudi backed Mujahedin-e Khalq Organization (MKO) cooperate with ISIS
Al Mastar News, Baghdad, March 07 2016:… Iraqi Federal Police foiled a suicide attack by a group of MKO terrorists who attempt to target a gathering of prominent Sunni clerics. Although Iraqi Police spokesman was reluctant to go into further details, but the previous confessions made by arrested ISIS members show the great degree to which MKO is cooperating with the so-called Islamic State. Maryam Rajavi, the self-styled president of People’s Mujahedin of Iran … 
The Godfather of terror: anti-Iran terrorist Mujahedin-e Khalq Organization (MKO) cooperate with ISIS
Iraqi media disclosed MKO’s role in Saudi-led campaign in tarnishing Mobilization Forces’ image.
(Baghdad, Iraq)— According to well-informed security sources, today morning Iraqi Federal Police foiled a suicide attack by a group of MKO terrorists who attempt to target a gathering of prominent Sunni clerics. Although Iraqi Police spokesman was reluctant to go into further details, but the previous confessions made by arrested ISIS members show the great degree to which MKO is cooperating with the so-called Islamic State. Maryam Rajavi, the self-styled president of People’s Mujahedin of Iran, has ordered her clique to develop close relation with ISIS field commanders. Observers believe due to MKO’s military acumen in guerrilla wars and committing myriad of terror operations against civilians, the remnants of this terrorist group serve as valuable tools for ISIS in murdering key Iraqi figures.
Qatari and Saudi-funded media stepped up their vicious attack against Iraqi Army and Popular Forces amid increasing speculations of a major terror attack by MKO. Frustrated with recent military setbacks, Riyadh seeks to stoke ethnic fire in Iraq by carrying out terror attacks –By using ISIS and MKO–liquidating the leading Sunni leaders and then pointing fingers at Army and Iraqi resistance.
*** 
Using Mojahedin Khalq (Rajavi cult) made the Americans look extremely hypocritical 
Sharmine Narwani, Habilian Association, January 22 2016:… I can’t imagine this bothered them much – though it did make the Americans look extremely hypocritical on their “War on Terror.” After all, the MEK had killed US citizens in Iran in the 1970s, attacked US soil in 1992, and continues to abuse its own members. This was the State Department’s very language …
‘US needs help to disentangle from Syrian misadventures’
Iran nuclear talks drew to a close and a historic agreement was reached between Iran and P5+1 and the deal was implemented, but the opponents, from the Israeli Prime Minister and Saudi Arabia to Iran hawks in US congress to the Iranian terrorist groups functioning unhindered in the West, went out of their ways to sabotage the agreement from the very beginning.
A Beirut-based commentator and analyst covering Middle East geopolitics says Saudi Arabia and Israel were desperate to strike a blow at Iran’s further international ‘rehabilitation’. Holding a master’s degree in International Relations from Columbia University, Sharmin Narwani says the deal was also struck as the US and its allies “desperately needed the support of rational, capable parties within the Middle East to help disentangle from their Syrian misadventures.”
In the following interview with Habilian Association, Narwani speaks about those who’ve failed to influence the deal. Having a great knowledge of Iranian society, she also touches upon the Mujahedin-e Khalq (MEK, a.k.a. MKO) and describes them as “useful to the deal spoilers” who lacks any kind of support in Iran.
1. What is your take on the opponents of Iran nuclear deal before the agreement was reached between Iran and P5+1?
The primary opponents of the P5+1-Iran negotiations were Saudi Arabia and Israel – these two states were on the forefront of a large-scale propaganda campaign intended to derail the talks and prevent a deal from being struck. Their motivations were entirely political as both states actively seek to undermine Iranian influence in the Middle East and beyond. Both states view growing Iranian clout as a direct and existential threat to their nations, and to their ability to manipulate the region to advantage. During the one and a half years of negotiations, the Islamic Republic was in ascendency in the region, while Saudi Arabia and Israel were hemorrhaging credibility – even with their western allies. Their desperation to therefore strike a blow at Iran’s further international ‘rehabilitation’ was even more urgent than usual, and they were successful, on the surface at least, of gaining public support from at least one P5 member state, France. The French took some very hardline public postures – they managed to secure some large weapons sales to Saudi Arabia and Qatar during this period – but behind the scenes and at the actual negotiating table, I am told they barely made a peep.
2. How do you assess such activities after the agreement was reached? What are their post-Iran-deal plans?
Of course the French came into line immediately post-deal, mainly to try to gain a piece of the Iranian post-sanctions-relief economic pie. I believe France’s Foreign Minister Laurent Fabius may have even been the first P5+1 official to visit Iran. You can see from the slew of western officials and business delegations making pilgrimages to Tehran in the immediate aftermath of the Vienna deal, that commerce is of paramount importance to these states suffering from stagnant economies.
Economic considerations aside, this deal was also struck because the US and its allies desperately needed the support of rational, capable parties within the Middle East to help disentangle from their Syrian misadventures. By mid-2012, the US and its western allies suddenly realized that Syria would not be a quick ‘regime-change’ operation and were starting to grow concerned about the proliferation of jihadis and other extremists outside of their control, most of them armed, funded and supported by western allies in the Persian Gulf and Turkey. That’s when the US reached out to Iran in a secret meeting in Oman. So I think another consideration for the P5+1 is definitely to gain Iran’s assistance in helping to put out some of these fires. Iran will help, in the sense that eradicating political violence, re-stabilizing states and halting extremism is high on its priority list, but it is important to understand that western goals are not the same. The west is perfectly happy with weakened Mideast states – it just doesn’t want the extremism it has spawned to breach its own borders. At the present moment, the nuclear deal has been helpful in that the US can openly work in the same military theaters (Syria, Iraq) with Iran without a confrontation breaking out between the two. This is a direct result of Vienna.
3. Please tell me what do you think of Netanyahu’s March 2015 address to the US Congress over Iran accord?
I didn’t watch the speech – Netanyahu never has anything interesting or truthful to say. I did, however, watch the circus around it, and I have to say that if I was an American I would be seriously appalled at the pandering of my elected officials to a foreign official. I do think Netanyahu was a net loser by giving that speech. He created a contentious split in the American body politic and gained acrimony instead of galvanizing support. Clearly he lost, as the Iran nuclear agreement is a reality today. But it would be a mistake to write off Netanyahu. He – and his allies in the US and elsewhere – intend to exploit every opportunity, at every turn of this agreement, to put a wrench in the works. One way to do this is to undermine the ‘spirit’ of this deal, which we are seeing at the moment with further sanctions talk, threats about Iran’s missile program, and the ridiculous visa restriction measure that was signed into law by Obama a few weeks ago…
4. What is your opinion about the activities of Iranian groups such as the Mujahedin-e Khalq (MEK, aka MKO) against this agreement?
I was in Vienna covering the final round of talks and there were some MEK people around with their usual stunts. I don’t really see this group as significant in any way. They are useful to the deal spoilers only insofar as they provide them with token ‘Iranians’ to parrot more anti-Iran propaganda. The MEK’s main interest is in constant demonization of the Iranian government because it enhances their funding opportunities and gives them access to some rather shifty ‘policymaking’ rooms in the west. So Vienna was a valuable platform for them – it probably earned them a few extra dollars. They make good parrots, but nothing more.
5. What is your take on the MEK which was until recently listed as a foreign terrorist organization in the US and is now functioning unhindered in the US and European countries?
Look, the MEK doesn’t really figure into any serious analyst’s calculations on anything to do with Iran. They are an extremely marginalized group within Iran – in all my visits to the country over the years, I have never heard a supportive word for the MEK from a single Iranian. On the contrary, Iranians tend to view them as traitors for fighting alongside Saddam Hussein’s military in an aggressive 8-year war that saw hundreds of thousands of Iranians die. So there is no love lost for the MEK inside Iran. Furthermore, the group’s support comes almost exclusively from foreign adversaries of Iran, which adds to the perception of MEK treachery.
Even when the organization was listed as a terrorist group in the west, it continued to function under different aliases, with the tacit approval of its western hosts. It has only ever been used as a tool by the west, to be pulled out when these states want a ‘lever’ against Iran. Look at the delisting in the US…it took place in late 2012, a few months after Washington had initiated quiet meetings in Oman with Ahmadinejad’s government which ultimately was the ‘opening’ that led to this nuclear deal. The Americans delisted MEK so they could have a pressure ‘card’ in their hand – to show the Iranians the US was willing to escalate if the Iranians didn’t fall into line. But Iran is well-versed in US tactics. I can’t imagine this bothered them much – though it did make the Americans look extremely hypocritical on their “War on Terror.” After all, the MEK had killed US citizens in Iran in the 1970s, attacked US soil in 1992, and continues to abuse its own members. This was the State Department’s very language when they delisted the group.
Listed or delisted, the MEK remains exactly the same. It always enjoyed western cover of sorts. Like many other western-groomed ‘opposition’ groups based outside the Middle East, it will be employed opportunistically by its hosts, and cut off when it is no longer of use.

Follow on tweeter:
Sharmine Narwani

***
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) and Al-Qaida affiliated groups are alike
Habilian Association, Tehran, June 09 2015:…  Dr. Jang Ji-Hyang, policy advisor on Middle East issues to South Korean foreign minister and director of the Center for Regional Studies at the Asan Institute for Policy Studies, pointed out the similarity between Mujahedin-e Khalq organization (MKO, MEK, NCRI,) and Al-Qaida affiliated groups …
In Habilian Association:
Link to the source
Also in “International Congress on 17000 Iranian Terror Victims”:
link to the source
‘Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) and Al-Qaida affiliated groups are alike’
Dr. Jang Ji-Hyang, policy advisor on Middle East issues to South Korean foreign minister and director of the Center for Regional Studies at the Asan Institute for Policy Studies, pointed out the similarity between Mujahedin-e Khalq organization (MKO, MEK, NCRI,) and Al-Qaida affiliated groups like ISIS in an interview with the 2nd International Congress of 17000 Iranian Terror Victims’ correspondent.
Regarding the fact that thousands of people in the Middle East have fallen victim to terrorist operations mainly conducted by terrorist groups such as MKO and Al-Qaida affiliated groups like ISIS, Dr. Jang Ji-Hyang said: “Mujahedin-e Khalq organization and Al-Qaida affiliated groups are similar in the sense that they try to gain publicity and international attention trying to maximize the demonstrative effects.” She also pointed out that both Shia and Sunni Muslims are victims of such terrorist incidents.
Referring to ISIS’s killing of both Shia and Sunni Muslims in the region and that the whole Muslim community in general is the victim of the so called “Islamic terrorist groups”, she went on to say that ordinary people in Eastern communities such as South Korea are not keenly aware of the fact that Muslims in general are also the very victims of those terrorist groups.
She continued: “The public sentiment [among South Korean people] might be that the radical terrorists are Muslims, and their main targets are foreigners, non-Muslims, or Westerners. The reason behind this partial knowledge is that 1) ordinary people do not follow the international politics 2) the Middle East is far away from the North East Asia 3) we are so busy dealing with a trouble maker in North Korea that it is a luxury to catch up the international politics of terrorism.”
About the role that International organization such as the United Nations can play in the fight against terrorism, Dr. Ji-Hyang reiterated: “UN by nature does not implement a decisive unitary action toward many urgent international issues.”
At the end, referring to the role popular movements and non-governmental organizations can play in the combat against terrorism and extremism, she added: “The 2nd International Congress of 17000 Iranian terror victims can play a significant role in raising public awareness targeting the global community. It brings about a definitely significant impact given that the movement is initiated in the Islamic Republic of Iran.
***
Training Syrian rebels in Saudi Arabia reminder of training Mojahedin Khalq (Rajavi cult) terror group in Saddam’s Iraq
خبرگزاری چینXinhuanet, September 22 2014: …  drew a comparison between the current hosting of the armed rebels by Saudi Arabia and what happened at the times of the late Iraqi President Saddam Hussain, who had hosted on Iraq soil the Mojahedin-e-Khalq movement (MEK), an Iranian opposition movement in exile that advocated the overthrow of the Islamic Republic of Iran …
News Analysis: Providing arms, training to rebels will exacerbate Syria crisis
DAMASCUS, Sept. 19 (Xinhua) — Washington’s recent decision to arm and train the Syrian rebels, who will supposedly fight the Islamic State (IS) terror group, will only exacerbate and prolong the Syrian crisis in what analysts said would be like “casting oil on a smoldering fire.”
Unlike the situation in Iraq, where the administration of President Barack Obama is coordinating and cooperating with the Iraqi forces in their battle against the IS militants, Washington has turned a deaf ear to the calls of the Syrian government for cooperation on battling the IS in Syria, seeking instead to cooperate and deal with the so-called “moderate” Syrian rebels by agreeing to arm and coach them to be able to confront the IS in Syria.
Obama, who is leading an international coalition of reportedly 50 countries to fight the IS, said that the Syrian opposition forces were fighting both the brutality of Islamic State terrorists and the “tyranny” of the administration of President Bashar al-Assad.
“We will provide training and equipment to help them (moderate rebels) grow stronger and take on IS terrorists inside Syria,” said Obama, who is a staunch critic of Assad that repeatedly called for his departure and questioned his legitimacy.
The Congress on Thursday backed Obama, authorizing the military to arm and train moderate Syrian rebels. The U.S. move, while failing to surprise the Syrian politicians given the fact that the U.S. has always been in favor of the opposition, was seen as a policy toward prolonging the crisis in Syria by attempting to replace the IS fighters with others who will remain loyal to their Western patrons and would keep fighting against the Syrian government.
Maher Murhej, a Syrian politician and head of the Youth Party, told Xinhua he wasn’t surprised by the recent U.S. move, pointing out that the training of the Syrian rebels has already started.
“My information is that the new Congress decision has sanctioned the financing of the rebels, and regarding the training, I have information that training camps have already been opened in Saudi Arabia two weeks ago, namely in the city of Ha’il in northwestern Saudi Arabia, to train Syrian rebels of the Islamic Front and Islam Army groups,” Murhej said, noting that there is no such a thing as “moderate” rebels as the vast majority of the armed militant groups are radicalized.
Saudi Arabia overtly agreed last week to host training camps for “moderate” Syrian rebels, agreeing thus on Obama’s broad strategy to combat the IS group, which has captured large chunks of territories in Syria and Iraq over the past few months.
Meanwhile, Murhej pointed out that the American strategy aims at keeping the Syrian government busy with fighting the rebels for years to come as it is seeking to replace the IS fighters with other rebel groups that would continue fighting the Syrian government troops.
Obama has recently sanctioned to strike the IS positions in Syria, akin to what his air force is doing in Iraq. However, the conundrum for Obama was that he didn’t want to make a move against the IS that could play in the hands of the Syrian regime, meaning that he wouldn’t want to weaken the IS so that the Assad troops can fill in the void.
Instead, the U.S. president decided to arm the “moderate” rebels so that they could be able to fill in the void that the IS may leave after the U.S. strikes on their positions in Syria, analysts said.
Still, the new approach may take at least a year to train the rebels and weaken the IS fighters, which means that the Syrian crisis is likely not going to see an exit or an end in the near future.
“After getting done with the IS, the West wants to leave other rebels to keep fighting the Syrian government… they want an armed insurgency that could last for years in Syria,” Murhej said, adding that “the superpowers are not only working on prolonging the crisis in Syria, actually they are drawing a new strategy for the future in the region. They are talking about camps that would be permanent so we are looking at 10 to 15 years of insurgency in Syria.”
Murhej drew a comparison between the current hosting of the armed rebels by Saudi Arabia and what happened at the times of the late Iraqi President Saddam Hussain, who had hosted on Iraq soil the Mojahedin-e-Khalq movement (MEK), an Iranian opposition movement in exile that advocated the overthrow of the Islamic Republic of Iran. During the Iran-Iraq War in the 1980s, the group was given refuge by Saddam Hussein and mounted attacks on Iran from within Iraqi territory.
“They (superpowers) are attempting to create a similar group to the Islamic State but this time under the commandership of the West,” Murhej said.
Also read:
Habilian Association, Tehran, October 28 2015:… “Iran has the right to demand members of MKO from other countries and international organizations as they have committed crimes in Iran.” MKO’s extradition to Iran is an inevitable task and the group’s betrayals and crimes are to such a level that Iran must take all necessary measures to deal with the group …
Anne Khodabandeh, Iranian.com, September 19 2014: … This, however, is not a description of ISIS, it is a description of the Mojahedin-e Khalq (MEK), the exiled Iranian terrorist group. While ISIS claims to be Sunni, and the MEK claims to be Shiite, there are such significant similarities they can both be defined as destructive cults. The major distinguishing difference …
Ariane Tabatabai, The National Interest, August 24 2014: …The voices supporting the MEK are ignoring the lessons of some of the most catastrophic U.S. foreign-policy mistakes in the past few decades, urging Washington to repeat history. Overhyping the threat of an adversary and blindly supporting groups opposing it led to the creation of Al Qaeda in Afghanistan …
مریم رجوی صدامیان داعش تروریسمMazda Parsi, Nejat Bloggers, August 13 2014: …  Regarding heavy expenses and large amounts of money, energy and time the Mujahedin Khalq Organization (the MKO) spends to portrait itself as a pro-democracy movement, its so-called Great Gathering in Villepinte Paris, was expected to be addressed by at least a few Iranian political and intellectual figures, as it is …

سقف حرم و مسجد و ميخانه يکي است

باران که شدى مپرس اين خانه کيست
سقف حرم و مسجد و ميخانه يکي است
باران که شدى، پياله ها را مشمار
جام و قدح و کاسه و پيمانه يکي است
باران! تو که از پيش خدا مىآیی
توضيح بده عاقل و دیوانه يکي است 
بر درگه او چونکه بيفتند به خاک
شير و شتر و پلنگ و پروانه يکي است
با سوره دل ، اگر خدا را خواندى
حمد و فلق و نعره مستانه يکي است
اين بیخردان، خويش خدا میدانند
اينجا سند و قصه و افسانه يکي است
از قدرت حق هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و مورانه يکي است
گر درک کنى، تو خود خدا را بينى
درکش بکنى، کعبه و بتخانه يکي است

Sunday, March 6, 2016

دکتر سحابی و سفره هفت چینش

 










داستانی از مهندس ایرج حسابی پیرامون پدرش، انیشتین، و سفره هفت سین یا هفت چین

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون،دکتر حسابی تصمیم می گیرد سفره هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله"بور"، "فرمی"، شوریندگر" و "دیراگ"و اساتید دیگر دانشگاه بچیند و ایشان را برای سال نو دعوت کند....
آقای دکتر خودشان کارت های دعوت را طراحی می کنند و حاشیه آن را با گلهای نیلوفر (لوتوس) که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند،چون می دانستند وقتی اصل و ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند.
دکتر می گفت: "برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود،تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد.
همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20 دقیقه دیرتر آمد و گفت: چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای او توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن میکنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. بعد از یک سری صحبت های عمومی، انیشتین از من خواست که با دَمیدن و خاموش کردن شمع ها، جشن را شروع کنیم. من در پاسخ او گفتم: ایرانی ها در طول تمدن ده هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانیان شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او میتواند این شعله را خاموش کند و یا روشن نگه دارد."
بعدها انیشتین به من گفت: "وقتی بر گشتیم به خواهرم گفتم حالا میفهمم معنای یک تمدن ده هزار ساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل میرویم و درخت قطع میکنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم؛ اما وقتی از جشن سال نو ایرانیان بر میگردیم همه درخت ها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روئیده است."
بالاخره دکتر حسابی جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و معنای آن را برای مهمانان تحلیل و تفسیر می نمایند؛ که همه از معانی آن شگفتزده شده بودند.
بعد با شیرینیهای محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویالون انیشتین را عوض کرده و یک آهنگ ایرانی مینوازند. تمامی مهمانان از آوای ایرانی متعجب میشوند و اقای دکتر در توضیح آن میگویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. پس از آن انیشتین بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند. آقای دکتر تمام وسائل آزمایشگاه را که با حرف سین شروع می شد را توی سفره چیده بود و یک تکه چمن(سبزه) هم از باغبان دانشگاه گرفته بود، و گفت که در واقع اینها هفت چین و یا هفت انتخاب بوده است، و تنها سبزه با حرف سین شروع میشود که به نشانه رویش است.
ماهی با "م"نشانه جنبش
آیینه با "آ" نشانه یکرنگی
شمع با "ش"نشانه فروغ زندگی و...
همه متعجب شده و انیشتین میگوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. در رابطه با کاسه آب که یک نارنج داخل آن بوده آقای دکتر توضیح میدهند که این کاسه فلسفه ده هزار ساله دارد، که آب نشانه فضا و نارنج نشانه کره زمین و بیانگر تعلیق زمین در فضاست. رنگ انیشتین پریده و روی صندلی می نشیند و حالش دگرگون میشود و در پاسخ اینکه چه اتفاقی افتاده می گوید "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد، اما شما از ده هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید.
علم شما کجا و علم ما کجا؟"
خیلی جالب است که آدم به بهانه نوروز یا هر بهانه دیگری، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند

تولید برق از آب لوله کشی!!

من از آب لوله‌کشی برق تولید کردم


امیرحسین اشتیاقی، مهندس جوان و نوآور ایرانی توربینی ابداع کرده که می‌تواند از اتلاف انرژی در لوله‌های آب جلوگیری کند و آن را به صورت انرژی الکتریسیته ذخیره کند.
توربین او می‌تواند تا سی درصد از هزینه برق یک ساختمان مسکونی بکاهد.
"شما در برج‌های مسکونی ناچارید فشار لوله اصلی آب را با نصب شیرهای مختلف کنترل کنید. شیرها موظفند فشار آب را به دلخواه شما تنظیم کنند. در جریان این کنترل فشار، مقدار قابل توجهی انرژی هدر می‌رود. من و همکارم که البته پیش‌تر رئیسم بود، با پرورش یک ایده دیگر، دستگاهی را بهینه سازی کردیم که با نصب بروی مسیر لوله‌های اصلی آب ساختمان، این انرژی‌های مازاد را ذخیره می‌کند و یا از آن برای گرم کردن آب همان ساختمان استفاده می‌کند. البته این توربین در مسیر لوله‌های گاز و نفت هم می‌تواند نصب شود."
امیر حسین و شریک تجاری‌اش، در چند سال گذشته توانسته‌اند با جذب سرمایه یک استارت آپ (شرکت نوپای دانش بنیان) تاسیس کنند و دستگاه مورد نظرشان را بسازند. به طوری که اکنون خط تولید این توربین به راه افتاده است.
"استارت آپ، یک شرکت نوپا است که ایده اصلی تاسیس آن از راهی که برای حل یک مشکل پیشنهاد شده سرچشمه می‌گیرد. برای مثال، قبض برق یک آسمانخراش در شیکاگو، نیویورک یا تهران را تجسم کنید، ماهانه میلیون‌ها تومان است. ما فکر کردیم اگر بشود با نصب توربینی که ساخته‌ایم ده تا بیست درصد در مصرف برق این برج‌ها صرفه‌جویی کنیم، آن وقت علاوه بر کاهش آلودگی هوا هزاران دلار در سال برای ساکنان این ساختمان‌ها صرفه جویی کرده‌ایم."
گفتگو با امیرحسین اشتیاقی را که در دو قسمت تهیه شده اینجا کلیک کنید و بشنوید
بعد از تهیه طرح اولیه این ایده، سرمایه‌گذاران آمریکایی اعلام کردند از امیرحسین و همکارش تا سقف یک میلیون دلار حمایت می‎کنند و به این ترتیب توربین '۱۰ایکس هایدرو' (۱۰xHydro) متولد شد.
اگر نتایج نصب این توربین خوب از آب در بیاید، باید منتظر بود در آینده نزدیک بیشتر آسمانخراش‌های آمریکا و بلکه جهان خریدار آن شوند و این به معنی آنست که یک شرکت جدید بزرگ در آمریکا در حال متولد شدن است. شرکتی که امیرحسین یکی از بنیان‌گذاران اصلی آن است.
"هشت سال پیش که برای ادامه تحصیل به آمریکا آمدم یک آرزو در سر داشتم و آن این بود که فرصتی پیدا کنم تا از دانش مهندسی‌ام استفاده کنم."
 
امیرحسین اشتیاقی اکنون با پسرش آرنیک و همسرش در شهر وست‌فیلد ماساچوست زندگی می‌کند
"به نظرم آمریکا، فارغ از سیاست و نظامی‌گری، برای کسانی چون من یک اتمسفر تازه ایجاد می‌کند. اتمسفری که می‌توان با هر نوع مشخصه‌ای که داری وارد آن شوی و در آن رشد کنی. اگر چه از آن تصور رویایی‌ که نسبت به آمریکا داشتم طی هشت سال گذشته خیلی کاسته شده اما همچنان معتقدم اینجا می‌توان کار کرد. به ویژه اگر شرایط تحقیق، محیط کار و فضای کارگری را بین آمریکا و ایران مقایسه کنیم، آن وقت مزیات آمریکا بیشتر هم به چشم می‌آید."
امیر حسین لیسانس خود را از دانشکده فنی دانشگاه تهران گرفته و فوق لیسانسش را هم در رشته مکانیک از دانشگاه شیراز دریافت کرده است. خودش می‌گوید از همان روز اول ورود به دانشگاه آستین بالا زده و اصلاحا دست‌هایش را روغنی کرده تا کار را از پایه یاد بگیرد. با وجود این می‌گوید هر چه جلوتر رفته، کمتر احساس کرده کسی مایل به شنیدن طرح‌هایش است.
"در ایران وقتی از دانشگاه وارد محیط کار می‌شوی گویی همه با هم متحد می‌شوند تا به تو بفهمانند اصلا کار مهمی نکردی که رفتی دانشگاه. تازه اول راه است. باید زحمت بکشی تا ثابت کنی ارزشمندی. برای اثبات این مدعی هم گاه باید تی به دست بگیری و زمین را تمیز کنی. اما در آمریکا، روز اول که سر کار رفتم، مدیر کارخانه مرا برد و به یک‌یک مدیران میانی و مهندس‌ها معرفی کرد. در اولین جلسه هم رو به من کرد و گفت لطفا شما که تازه از دانشگاه آمده‌اید به ما بگویید دانش روز چه پاسخی برای این مشکل دارد. آن روز احساس کردم بالاخره این همه درس خواندن ارزشمند بوده."
قسمت اول این گفتگو را اینجا کلیک کنید و بشنوید
"در آمریکا، شما نمی‌توانید با کارگر و یا کارمند زیردست‌تان تحقیرآمیز برخورد کنید. کارگرها اینجا ارجمندند. شاید به این علت که در نگاه مدیران نیروی انسانی و کارگر ماهر ارزشمندتر از ابزار است. در ایران برای گرفتن یک کامپیوتر یا یک دستگاه باید کلی منت می‌کشیدیم و تحقیر می‌شدیم. شاید هم برای همین است که اینجا ایده من و همکارم را یک میلیون دلار ارزش‌گذاری کردند اما هنوز که هنوز است هر چه تلاش می‌کنم دست کم گوش شنوایی برای این ایده در ایران پیدا کنم، موفق نمی‌شوم. همه می‌گویند 'زنگ می‌زنیم' اما شش ماهی است که کسی زنگ نزده. گویی همه مدیران و سرمایه‌گذاران ایرانی فقط چشم به چین دوخته‌اند و کپی کردن یک محصول. کسی به فکر تولید نیست."
امیرحسین اشتیاقی در چمدانش اعتماد بنفس می‌گذارد. اعتماد بنفسی که خودش می‌گوید در مهاجرت آن را پیدا کرده و علتش هم همین 'ارزشمند شمردن' آدم‌ها است.
"من فکر می‌کنم این بهایی که اینجا به آدم‌ها می‌دهند باعث شده جوانان آمریکایی با اعتماد بنفس زیاد به دنبال ایده‌های خودشان بروند. بارها در هنگام مصاحبه شغلی دیده‌ام رقیب آمریکایی من با افتخار از تجربه کار کردنش در یک قهوه فروشی یا رستوران صحبت می‌کند اما من حتی از سابقه مهندس ارشد بودن در کارخانه هم جرات نمی‎کنم حرف بزنم. بارها استادانم گفته‌اند چرا در رزومه خودت این را و آن را ننوشتی. و من پاسخ داده‌ام 'گفتم شاید حمل بر خودستایی شود.'"

مشکلات روابط زن و مرد در جوامع مسلمان

عشق (و سکس) حلال

مشکلات روابط زن و مرد در جوامع مسلمان

  • 5 مارس 2016 - 15 اسفند 1394
"عشق (و سکس) حلال" عنوان فیلم تازه ای است از اسد فولادکار، فیلمساز ایرانی تبار که در لبنان زندگی می کند. این فیلم که در چندین جشنواره جهانی از جمله دبی، ساندنس و روتردام نمایش داشت، مشکلات روابط زن و مرد را در جوامع مسلمان می کاود.
در فیلم چند قصه درباره چند زوج به طور همزمان روایت می شود:
زن و شوهری که با هم اختلاف دارند، طلاق می گیرند، اما بعد که مایلند دوباره ازدواج کنند، نیاز به محلل پیدا می کنند؛ یک زن تنها با یک مرد متاهل ازدواج موقت کرده، اما رابطه آنها دچار مشکل است؛ یک زن سنتی که از پس تقاضاهای جنسی زیاد شوهرش برنمی آید، برای او همسر دومی دست و پا می کند، اما مشکلات بیشتر می شود...
اسد فولادکار درباره جامعه مسلمانی که تصویر می کند، به بی بی سی فارسی می گوید:
"زنان در جهان اسلام حداقل دو شخصیت دارند؛ یکی برای خارج از خانه و برای جامعه (بسیار رسمی، غیر فعال، خجالتی، ضعیف و شکننده) و دیگری که کاملاً متضاد آن است و به داخل خانه، رو در رو با اهل خانواده و میان زنان اختصاص دارد. این دایره بسته زنانه، به روی مردان بسته است اما کودکان در آن جای دارند. بسیاری از داستان هایی که روایت می شود داستان هایی است که از کودکی از زنان قوی اطرافم به خاطر دارم. برایم جذاب بود که چقدر آزاد و قدرتمند هستند و درست برخلاف تصویری که از خود ارائه می کنند. این داستان ها هنوز هم اتفاق می افتند."

با آن که فیلم فضای تلخی دارد، اما فیلمساز زبان کمدی را برای آن برگزیده است:
"بزرگ ترین کمدی ها از درون تاریک ترین لحظات بیرون می آیند، به شرطی که شخص به طور احساسی درگیر آن موقعیت نباشد. یک کسی که یک تشییع جنازه را تماشا می کند بی آن که در آن دخیل باشد، می تواند بخندد. در فیلم شخصیت ها همه بدترین موقعیت زندگی شان را می گذرانند، اما برای تماشاگر می تواند یک کمدی باشد. من این را می خواستم. می خواستم کمی از کلیشه درام های سنگین درباره مسلمانان که غربی ها به آن عادت دارند، فاصله بگیرم. بگذار یک کمدی درباره مسلمانان تماشا کنند."
فیلم به جهت موضوع فیلم های کمدی ایتالیایی دهه شصت به ویژه آثار پیترو جرمی را به یاد می آرود که با موضوعاتی نظیر طلاق شوخی می کرد. اما آقای فولاد کار می گوید:
"مردم مدیترانه خیلی شبیه هم هستند. در بچگی آمارکورد فلینی حیرت زده ام کرد. فکر کردم چقدر شبیه ما هستند، اما با لباس های کمتر. موضوعش هم خیلی جدی بود و هم حیلی بامزه، درست مثل خود زندگی."
فولادکار درباره تبار ایرانی اش می گوید: "پدربزرگم از اصفهان به لبنان آمد و با یک زن لبنانی ازدواج کرد، اما او که در کار فرش بود تمام این مدت به ایران رفت و آمد داشت. جامعه ایرانی ها در لبنان خیلی کوچک است برای همین معمولاً با هم می مانند و دو عمه من در لبنان با ایرانی هایی که آنجا زندگی می کنند ازدواج کردند. من نسل سوم هستم اما هنوز از جهاتی لبنانی به حساب نمی آِیم، چون لبنانی ها نام فامیل عربی آشنایی دارند و نام فامیل من آشکارا عربی نیست. همیشه بعد از شنیدن نام فامیل من می پرسند اهل کجایی و من می گویم ایران، با این که یک کلمه فارسی هم نمی توانم حرف بزنم. بقیه اعضای خانواده بزرگ من فارسی بلدند."


فیلم بیشتر بر نمایش شرایط جامعه تاکید دارد تا شخصیت پردازی، اما فولادکار معتقد است:"در این فیلم و فیلم قبلی ام، هر دو درباره شرایط جدی ای که زنان مسلمان دارند حرف می زنم. فکر می کنم شخصیت ها را از جامعه شان نمی توانیم جدا کنیم. حال و هوای عمومی جامعه دیوانگی ها و رفتارهای مردمش را دیکته می کند. حرف زدن درباره جامعه می تواند روشن کند که درباره چه شخصیت هایی حرف می زنیم."
اما برخی شخصیت های فیلم به ویژه عروس تازه، بر اساس الگوهای از پیش تعیین شده شکل گرفته اند و بُعد ندارند:
"بله. این سوال اساسی ای بود که موقع نوشتن فیلمنامه با آن مواجه بودم. بعد اما باید بر شخصیت های اصلی ام تمرکز می کردم و سوالاتی از این دست را در ذهن تماشاگر باقی می گذاشتم. او یکی از مالیخولیایی ترین شخصیت هاست. ما چون زیاد به درون او وارد نشدیم، با او زیاد هم نخندیدیم و ما را غمگین باقی می گذارد. این به ما یادآوری می کند که همه چیز فقط کمدی نیست و مسائل جدی ای هم هست."
نمایش فیلم در کشورهای اسلامی ممکن است با مشکلاتی روبرو شود.
آقای فولادکار در این مورد می گوید: " فکر می کنم فیلم در لبه قرار دارد. از ماه آوریل در خاورمیانه اکران می شود و باید دید چه اتفاقی می افتد. پخش کننده فیلم آن را خیلی دوست دارد و معتقد است که موفقیت بزرگی خواهد داشت. من هم امیدوارم. "