Saturday, April 16, 2016

طایفه‌ای گستاخ و عمله استبداد!(نوشته ای از دکتر سروش)- ویرایش دوم


۲۸ فروردین ۱۳۹۵

پای مداحان در نعلین روحانیان

عبدالکریم سروش
این مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان ومتفکران قوم شده‌اند. زهی شومی، زهی محرومی….
گویا کبر سّن و کثرت اشتغال و وزیدن بادهای مخالف و نرفتن امور بر مراد و بر آمدن مخالفان و جفای صندوق های رای و حمله بیماری‌ها و نارسایی اعصاب و بی‌وفایی اصحاب و خوارخواندن برجام و خوردن زهر جام، ذهن و زبان رهبری را آسیب رسانده و صلابت و سلامتش را جّدا ستانده است. در طلیعه سال نو، واژه‌هایی چون نانجیب در خطاب به شیران محصور بیشه شجاعت و «خائن» در نسبت با هاشمی و سفارش‌هایی چون روانه کردن جوانان به بازار مداحان حکومتی به طلب معرفت، سخت ناخوش و ناصواب می‌نماید و جز دل جاهلان را نمی‌رباید.
به تازگی فرمان ظفرنشان رهبر جمهوری اسلامی شرف صدور یافته است که «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند ودشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را ازمردم بستانند. (۱۱ فروردین ۱۳۹۵در جمع مداحان)

بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند
هیچگاه باور نداشته‌ام که «هر چه آن خسرو کند شیرین کند». اما این بار باور دارم که از آن فرمان خسروانه، خسرانی عظیم برخواهد خاست و خیانتی خطیر به فرهنگ و فضیلت خواهد رفت و انحطاطی ستبر و سهمگین قلب دیانت و روحانیت را نشانه خواهد گرفت.
مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، گویی ناگهان به «حکم فلکِ گردان یا حکم فلک گردان» صحنه گردان معرفت و آموزگار فضیلت و رقیب روحانیت شده‌اند و رسالتی نوین یافته‌اند تا به جای عالمان راستین دست نجات از آستین هدایت بدر آورند و جوانان سرگشته‌ای را که غرقه دریای جهالت و بطالت و ضلالت شده‌اند به ساحل ثبات و سفینه سعادت برسانند و ایمانشان را از چنگال راهزنان برهانند!
زهی بخت و دولت، زهی جاه و مکنت!
شنیده و خوانده بودیم که:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
خشک ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آب دهی
اما نمی‌دانستیم که معجزه ولایت، ابر بی‌باران را هم پر آب، و ذات بی‌هستی را هستی بخش خواهد کرد، و طایفه‌ای بی‌علم و بی‌تقوا را که در مغازه مغز تهیشان جز چند بسته گاز آشک آور چیزی ندارند، ناگهان به معراج معرفت خواهد برد و از پستان‌های خشک و خسته‌شان، خروار‌ها شیر خردورزی خواهد دوشید.
نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد».
وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش.
بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!
کجاست مولانا و کجاست فریادهای جگرشکافش بر سر این «زّراقان گیج بی‌وقوف»:
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار
سبطی‌اند این قوم گوساله پرست
بر چنین گاوی همی مالند دست
آیا پسندیده‌تر نیست که رهبری از این پس کمتر سخن بگویند و ازین خطاهای عظیم که بر زبانشان رفته و کارنامه ولایت را سیاه کرده در پیشگاه ملت پوزش بطلبند یا توضیحی در خور دهند تارفع شبهه شود و بصیرت و نجابت رهبری مطعون و مخدوش نگردد؟

شاید طایفه‌ای گستاختر از این مداحان سیاسی نیافته‌اند که حاضرند به امر و اشاره حکومتیان و چون عَمله َسفله استبداد دینی، با روحانیان اصیل و مراجع موقّر در آویزند و بستیزند و بی‌آبرویی و ناسزاگویی کنند
بر نگارنده بدرستی معلوم نیست که اقبال رهبری به جامعه مداحان برای چیست؟ همه می‌دانند که نقش این قوم هیچگاه تغذیه عقل نبوده بل همواره تحریک عواطف بوده است. در مجالس عزا و شادی آیینی، وقتی خطیب روحانی بر منبری می‌رفت و با صدای نرم و ملایم قصه‌های معقول و منقول و یاجوج و ماجوج می‌گفت و ذهن مستمعان را بخواب می‌برد، آنگاه نوبت مداحان می‌رسید تا با صدای بلند چشم خواب آلودگان را پر آب و دامنشان را پر ثواب کنند.
حالا چه شده است که از این زیرنشینان عَلَمِ روحانیت که هنری جز آتش زدن به جگر شیعیان ندارند، خواسته‌اند تا جا را بر خواجگان خود تنگ کنند و پای تملک در نعلین سیادت آنان فرو برند؟ چرا؟
 
شاید طایفه‌ای گستاختر از این مداحان سیاسی نیافته‌اند که حاضرند به امر و اشاره حکومتیان و چون عَمله َسفله استبداد دینی، با روحانیان اصیل و مراجع موقّر در آویزند و بستیزند و بی‌آبرویی و ناسزاگویی کنند و آنان را با دشنام و دروغ و افترا از میدان بدرکنند و پاداش‌های کلان بستانند (ذاکران مخلص اهل بیت حکمی دیگر دارند)(اصل موضوع همین است و شایدی در کار نیست آقای دکتر سروش)

یکی کرده بی‌آبرویی بسی
چه غم دارد از آبروی کسی

شاید در جمهوری اسلامی، افسوسمندانه، دوران دین ورزی عارفانه وحکیمانه پاک بسر آمده و قرار است جای خود را به دین ورزی مداحانه بدهد که در آن نه از فکر نشانی هست و نه اخلاق. 
چرا باید جوانان مؤمن انگشت در چشم تعصّب کنند و تعبّد و تقلید را فروگذارند و سؤالات سخت بپرسند وحکومتیان را به کلفت افکنند؟ آیا بهتر نیست پای منبر مدّاحان حکومتی بنشینند و شعری زمزمه کنند و چنگ و ناخنی بر سروسینه زنند و اشکی بریزند و صفای دلی حاصل کنند و به امامان توسّل جویند و گناهان خود را بخشوده انگارند و دشنامی به فتنه گران دهند و وجدان مشوّش و معذّب را آرامشی بخشند و رشته ارادت و اطاعت خود به رهبری را محکمتر کنند و از تجاوز‌ها و تبعیض‌ها نپرسند و همه چیز را حمل بر صحّت کنند و ماجراهای اقتصادی، سیاسی و قضائی را کش ندهند و دماغ را چنان به تنبلی عادت دهند که سستی و سخافت سخنان امامان جمعه را در نیابند و لای هیچ کتابی جز کتب نوحه و زیارات و رساله عملیّه را باز نکنند و از جراید تنها "رسالت" و "کیهان" بخوانند تا رسالت کیهانی خود را به جای آرند؟ 

بر چنین مریدانی حکومت کردن البته بسی آسان‌تر است تا بر دلیران و نقادان و حق طلبان. چه کسی گفته است حکومت دینی­ فقهی میسر و موفق نیست؟ حکومت دینی بر جامعه‌ای بسته و برعامیان و مقلدان البته موفق است. و مداحان گولِ گول پرور، بهترین صدا و سیمای این چنین حکومت‌اند.
این شعبان‌های جعفری و مداح‌های رهبری از موفق‌ترین تولیدات جمهوری اسلامی‌اند که سالهاست به دقّت از میان جوانان گلچین می‌شوند و پس از تربیت و تمشیت به عرصه رقابت با خطیبان و عالمان گسیل می‌شوند و با مغزی تهی و دهانی پر به خدمت استبداد در می‌ایند و زیر نام شهیدان و قدیسان خرافه می‌پراکنند و یاوه می‌سرایند و مدح قدرت و بسط جهالت می‌کنند و سقف معیشت بر ستون خرافات می‌زنند و دست در دست نیروهای ولایی و خودسر، خونریزی و خانمانان سوزی می‌کنند. جنبش سبز را همینان سرخ کردند واینک هم عَلمِ «فتنه ستیزی» بر دوش دارند و ترویج خشونت و تبلیغ قساوت می‌کنند و فاسد‌ترین حاملان جهل مقدس و مرکّب‌اند.

جنبش سبز را همینان سرخ کردند واینک هم عَلمِ «فتنه ستیزی» بر دوش دارند و ترویج خشونت و تبلیغ قساوت می‌کنند و فاسد‌ترین حاملان جهل مقدس و مرکّب‌اند.
فرستادن جوانان به درِ خانه این مزّوران مزدور مدلولی جز تحقیر معرفت و تمسخر فضیلت نخواهد داشت. برای فرهنگ این کشورآینده‌ای تاریک‌تر ازین متصّور نیست که این اولاد بیداد و استبداد از اینکه هستند پروار‌تر شوند و چون ابری سیاه، آفتاب دیانت و معنویت را در خسوف برند. اگر مصلحت استبداد درتحمیل و تقویت اینان است، مصلحت علم و آزادی ومعنویت و روحانیت درکوبیدن و روبیدن آنان است. استبداد را درین خیانت فرهنگی ناکام بگذاریم و رو به عالمان راستین آریم!
اگر سیاست ما عین دیانت ما ودیانت ما عین سیاست ماست اینک این دیانت ماست تا سیاستمان چه شود و چه باشد.
***
براستی انتظار همه چیز را می‌کشیدیم جز این قهقهرای فرهنگی و قانقاریای اخلاقی را. جای آنست که خون موج زند دردل لعل… آیا باز هم می‌توان به خود دلداری داد که «رو شکر کن مبادا که از بد بتر شود»؟
عبدالکریم سروش فروردین ۱۳۹۵

نظر:
اما آمار رأی دهندگان به نامزد ریاست جمهوری شان(سعید جلیلی) که اتفاقاً مدّاحان از مهمترین مبلغان و معرکگیران او بودند آنهم همراه با تبلیغهای همه جانبه رسانه های رژیم، تنها چهار میلیون رأی بود که این شمار ناچیز حتا خانواده پاسداران و اطرافیان رهبر را هم در بر نمیگیرد؛ و این نشان از آن دارد که طرحهای رهبری همه شکست خورده، و تنها ستمگری بی حدوحصر و پرکردن زندانهاست که رژیم را تاکنون سرپا نگاه داشته است. 
متن زیر، پیوست یکی از نوشته هایم زیر عنوان مداح یا نوحه گر است:


دستکم برخی از مداحان را بهتر بشناسید:
به تازگی در یوتیوب به یک فایل صوتی با عنوان فایل صوتی که به صورت مخفی از مداحان اهل بیت ضبط شده برخوردکردم. از آن میشود فهمید که برخی مداحان مشهور تهران و نوچه ها و دوستان و دوستدارانشان دور هم جمع شده اند و یکی از آنها که واقعاً هنرمند است و سن و سالی هم از او میگذرد(چون مسائل پیش از انقلاب را به یاد دارد)جو کهایی بسیار رکیک و مستهجن و در عین حال بسیار خنده آور را که محور بیشترشان مداحان و تعزیه گردانها و منبریها و آخوندها هستند، چنان هنرمندانه تعریف میکند که هرکس گوش داده انزجار خود را از این طیف ابراز داشته است.
من از اظهار نظر درمانده ام و تنها میتوانم بگویم:  عفت کلام و پاکیزگی زبان نه تنها در هر دین و آیینی بلکه در هر مرام و مسلکی بسیار ارزشمند است و این نوع دریده گوییها که بوی ناسپاسی به خداوندی را میدهد که نعمت سخن گفتن را به آدمیان ارزانی داشته، بویژه آنگاه که در جمع عمومی و نه در یک محفل چندنفری بیان شوند، تنها و تنها از آدمهای بسیار کثیف برمیآید. و پرسش این است که چگونه این افراد بسیار کثیف میتوانند مدح آدمهای والایی همچون حسین بن علی را بر زبان جاری سازند؟ از این گذشته، آیا دستکم همان نوچه ها و اطرافیانشان گمراه یا سردرگم نمیشوند؟

نوحه گر باشد مقلد در حدیث             جز طمع نبود مراد آن خبیث
   نوحه گر گوید حدیث سوزناک           لیک کو سوز دل و دامان چاک
       از محقق تا مقلد فرقهاست              کین چو داوود و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود               و آن مقلد کهنه آموزی بود 
مثنوی دفتر دوم ب: 4/491

حديث نبوي در وصف نشانههاي ظهور:
اي سلمان در آن وقت حجميكنند اغنياء براي نزهت،متوسطين ايشان براي تجارت، و فقراي ايشان براي ريا و سمعه، پس در آن وقت پيداشوند قومي كه يادگيرند قرآن را براي غيرخداوند. او را براي خود خوانندگي بگيرند و پيداشوند قومي كه علم دين آموزند براي غيرخدا و بسيار شود اولاد زنا و خوانندگي كنند به قرآن و بر روي يكديگر بريزند براي دنيا.
(منتهيالآمال ص 1140  به نقل از حديثي از ابن عباس در تفسير عليبن ابراهيم قمي)

20/9/91 -    احمد شماع زاده

Friday, April 15, 2016

ميهن پرستان در زندان ، قوم و قبيله گرايان در حكومت

 ميهن پرستان در زندان ، قوم و قبيله گرايان در حكومت 
 دکتر محمود نجار صادقی

(تاكيد ميكنم همه) همه ياران و نزديكان اين مرد نجيب و ميهن پرست، مهندس سحابى، در حلقه معروف به ملى -مذهبى، مورد ازار و اذيت غير متعارف حكومت قرار دارند . حتى يك نفر را در اين حلقه نمى توان نام برد كه هزينه نداده باشد ، پرسش اساسى اين استكه براستى چرا؟؟؟؟؟؟
چرا اين افراد كه گرايشات ملى ميهنى دارند مورد ازارند ولى افرادى با گرايشات اشكار قوم و قبيله گرايى ( در حد نفرت پراكنى قومى ) در دولت ، مجلس و جاى جاى اين حكومت حضور دارند ! باز هم پرسش اساسى اين استكه براستى چرا ؟؟؟؟؟؟؟

تعدادى از ياران مهندس سحابى را كه عمدتا در حلقه مجله ايران فردا گرد هم امده بودند را در زير نام مى برم .
١- هاله سحابى :
بارها بازداشت و زندان و در نهايت جوانمرگ شد ، او را در مراسم خاكسپارى پدر ، حراميان ، ناجوانمردانه كشتند .

٢- هدا صابر :
بارها بازداشت و زندان شد و در نهايت در پى اعتصاب غذا در اعتراض به شهادت هاله سحابى در بيمارستان زندان كشتنش

٣-مهندس وحيد ميرزاده :
بارها بازداشت و زندان شد و در نهايت در اثر ابتلا به سرطان جوانمرگ شد ( البته اين عارضه ميراث زندان بود )

٤- تقى رحمانى :
ركورد دار بازداشت و زندان در اين جمهورى پربركت هست كه در نهايت اواره دنيا شد

٥- رضا عليجانى :
بارها بازداشت و زندان و در نهايت اواره دنيا شد .

٦- دكتر سعيد مدنى :
پژوهشگر اجتماعى ، بارها بازداشت و زندان و در نهايت تبعيد به بندرعباس شد .

٧- دكتر احمد زيد ابادى :
بارها بازداشت و زندان و در نهايت تبعيد به گناباد

٨- پروين بختيار نژاد :
بارها بازداشت و زندان و در نهايت اواره دنيا

٩- حسن يوسفى اشكورى :
بارها بازداشت و زندان شد تا استانه ارتداد و اعدام ، در نهايت اواره دنيا

١٠ - نرگس محمدى :
بارها بازداشت و زندان شد و اكنون نيز عليرغم ابتلا به يك بيمارى عصبى ناشى از فشار روانى زندان ، همچنان در زندان هست

١١- دكتر حسين رفيعى:
استاد سابق دانشگاه . بارها بازداشت و زندان ، اخراج از دانشگاه . اكنون نيز در زندان هستند ،

١٣- مسعود لدنى :
بارها بازداشت و زندان و اخراج از كار و قطع حقوق ، ازادى با قرار

١٤- دكتر مسعود پدرام :
پژوهشگر علوم سياسى كه بارها بازداشت و زندانى شدند و اكنون از سرگذشت شان خبرى ندارم.

١٥- دكتر عليرضا رجايى :
فقط اميدوارم ارمغان شوم زندانش به زودى به تندرستى كامل ختم شود ، زندانى نمودن پى در پى اين مرد ارام و نجيب نماد و نشانه ايى از ظلم اشكار در حكومت هست .

١٦- على و كيانا رحمانى :
ياران خردسال مهندس سحابى كه سرگذشت تراژيك و غمبارى دارند . اين دو كودك مظلوم كه از بدو تولد تاوان سنگين و طاقت فرساى زندانى شدن همزمان پدر و مادر را پرداختند و امروز نيز اواره دنيا شدند و تنها دلخوشى ما در اين چند روز گذشته اين شد كه پس از نه ماه توانستند با مادرشان تلفنى از انسوى دنيا حرف بزنند ،

ستم ها و نامردمى ها بر اين گروه از نجيب ترين منتقدان اصلاح طلب و ميهن پرستان دغدغه مند ، با هيچ منطق حكومتدارى حتى از نوع ظالمانه نيز جور در نمى ايد . چون دايه حكومت ندارند ،
و من در شگفتم از اين همه غفلت و جهالت حاكمان

پى نوشت : تصوير سمت راست مهندس سحابى و سمت چپ ، على و كيانا رحمانى در كنار مادر ، خانم نرگس محمدى
نظرها
Ahmad Shammazadeh
Ahmad Shammazadeh اینها میترسند از فهم و شعوری که در ملی مذهبیها هست میترسند. چون مذهب آنان با مذهب اینان صد در صد تفاوت دارد. مذهب حاکمیت همان است که مارکس گفت: دین افیون ملتهاست؛ و در جمهوری اسلامی میبینیم که هرکه میفهمد در زندان است و هر که افیونی شده طرفدار حاکمیت است؛ البته چیزی کم و زیاد از این طرفداری دنیایشان را ساخته است. اما عاقبت کار از متقین است و نه از آن دنیاداران!!!(والعاقبه للمتقین)

Wednesday, April 13, 2016

An unidentified & intelligent creature

An unidentified & intelligent creature

Ahmad Shammazadeh

Researches continue to look for something in sky, on earth, under the oceans etc. but I think, now is the time to consider theories as important means in which we would able to discover many facts of the existence; especially the theories which explain our wide knowledge about beings.

When I was a teenager, many questions was coming to my mind about the existence, such as:
Why The Almighty God has created the world?
How long far the stars from us?
Why human being is created and how long has existed on Earth?
Such as many of young people, have such questions.

Then, I decided to find the answers to them. I followed this idea during my life, and after many years, I became a writer on Ontology, especially on two fields: Cosmology and Anthropology.
During my study on anthropology, I could come to such conclusions:
        The duration of evolution about Human initiated from primates and ended to Neanderthals. They lived on earth 200,000 years.
        Neanderthals extinction happened during a unique, suddenly, unexpected and extremely cold, and surprising glacial period, initiated about 12000 years ago and continued for 1200 years, before Modern human appearance.  
   Then we can claim: nearly all interpretations and explanations about Neanderthals extinction, which have declared by anthropologists are old fashioned and not real.
     Since Altamira paintings age (about 35000 years ago), there used to live an especial creature so-called Homo sapiens on Earth, which created those paintings.
That means, Homo sapiens were living on Earth, thousands years before extinction the huge population of Neanderthals all over the world, and they simultaneously were living with them, decades of thousands years.

They are not human beings, because created from energy and Human being is created from matter. Of course that does not mean they have no physical bodies, because matter and energy are interchangeable to each other. They have a body shape as human with some differences. They appeared on Earth thousands of years before Modern Human appearance at Asia, and were forced to immigrate to regions far from Asia, like as America and Africa continentals.
Moreover, a group of them, who were able to fly, forced to immigrate to other planets. Then, they are still living in our world, also on Earth, but in another Time and their Time is different than ours.
They are highly intelligent and have so much abilities, and capable of doing nearly everything.
Because they started living on Earth so long before us, they have an advanced civilization and are way ahead of us in many aspects, such as scientific and technological progresses.
So-called UFO belongs to them. Every special historic monument or mysterious and strange objects that discoverer have found all over the world and written about them in their books, belong to them.
In scientific terms: they are E.T.

April 12, 2016

Mohsen Sazegara Wednesday 25 Farvardin 1395 Apr 13, 2016

Tuesday, April 12, 2016

نظام هماهنگ آفرینش و آفریدگان



نظام هماهنگ آفرینش و آفریدگان

الف- نظام هماهنگ آفریدگان

و من كل شيء خلقنا‌الزوجين لعلكم تذكرون(ذاريات: 49)
از هرچیزی دوجفت آفریدیم باشد که پندگیرید.

زوجین(دو جفت)، در ‹زيست‌شناسي› معناي نروماده مي‌دهد؛ در ‹فيزيك›، معناي قطب مثبت و منفي(مثل آهن‌ربا)، در ‹فيزيك ذرات›، معناي مادّه و ضدمادّه، بار مثبت و منفي(مثل پروتون و الكترون) را مي‌دهد؛ در ‹هواشناسي›، ابر مثبت و منفي كه از برخورد آنها رعدوبرق به‌وجودمي‌آيد، و در ديگر دانش‌ها معناهاي ديگري.

خداوند در آیه زیر بر جفت‌بودن همة آفريدگان، باز هم تأكيدكرده و نكته‌اي در ‹مكانيك› را نيز پشت‌بند آيه كرده‌است. خداوند هم همه‌چيز را جفت آفريده و هم بيان و تأكيد مي‌كند كه چنين است؛ تا هم به ما بگويد مبناي عالم بر هماهنگي و تعادل است؛ (زيرا هنگامي كه اجزای هر آفريده‌ای جفت باشد، در آن هماهنگي ايجادمي‌شود.) و هم بگويد تنها چيزي كه جفت و جزء ندارد خودم هستم، كه آفريده نيستم:

والذي خلق‌الازواج كلها و جعل لكم من‌الفلك والانعام ماتركبون لتستووا علي ظهوره ثم تذكّروا نعمه ربكم اذااستويتم عليه و تقولوا سبحان‌الذي سخّرلنا هذا وماكنا له مقرنين و انّا الي ربنا لمنقلبون و جعلوا له من عباده جزاً ان ‌الانسان لكفور مبين(زخرف: 15ـ 12)

درست است كه فلك يعني كشتي، ولي ما كشتي فضائي هم داريم؛ و درست است كه انعام يعني چهارپا، ولي تمام اتومبيل‌ها نيز چهارپايند. حتا اگر دقت‌كرده‌باشيد متوجه مي‌شويد كه چهارپايان دوبه‌دو پاهايشان را حركت‌مي‌دهند. (يعني نقش جفت در تعادل) پس خداوند در اينجا مسائل مكانيك را نیز براي ايجاد تعادل(لتستووا عليه) ياداورشده. و در شأن او نيست كه سخن ناقصي را بيان دارد و اشاره‌اي به سفينه‌هاي فضائي نكند؛ و نامگذاري و ياداوري او محدود به وسايل آبي و خاكي شود؛ حتا ترن و تراموا نيز ‹فلك› تلقي مي‌شوند.

پس خداوند هروسيله‌اي را(چه طبیعی و چه صنعتی) كه ايجاد تعادلش بر مبناي جفت‌بودن نيست، ‹فلك› نامگذاري كرده؛ و هر وسيله‌اي را كه ايجاد تعادلش بر مبناي جفت‌بودن پايه‌هايش باشد، ‹انعام› تلقي‌كرده‌است.

كشتي، چه آبي و چه فضائي، تعادل خود را با نيروي مكانيكي از نوع ديگري تأمين‌مي‌كنند، اما چهارپايان حيواني و صنعتي با جفت‌بودن ‹پا› يا پايه‌هايشان اين تعادل را برقرارمي‌كنند. دوچرخه نيز چون چرخ‌هايش جفت است و به وسیله فعالیت دو پا حرکت میکند آن هم متعادل است. بالهای هواپیما نیز همانند پرندگان طبیعی جفت هستند.
به همين دليل است كه ورزش و شغلي براي سرگرمي مردم ايجادشده،‌ به‌نام ‹اكروباسي›؛ زيرا آكروبات‌ها تعادل خود را با نيروهاي ديگري به‌دست‌مي‌آورند كه ديگران نمي‌توانند؛ و كارشان جالب‌مي‌شود!

نظام هماهنگ جانداران
آيه‌اي ديگر در زمينة ‹زوج بودن› آفريدگان،‌ ولي اين بار پیرامون آنچه كه از زمين میروید سخن گفته است:
اولم يروا الي‌الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم ان في ذلك لايه و ماكان اكثرهم مؤمنين و ان ربك لهوالعزيزالرحيم(شعراء: 7، 8، 9)

ترجمة واژگاني: آيا هرگز نمي‌نگرند به‌سوي زمين چه‌اندازه رويانيديم در آن از هر جفت ارزشمندي؟ همانا در آن(زوج‌بودن‌ها) حتماً ‌نشانه‌اي است و نيستند بيشترشان گروندگان؛ و همانا پروردگارت هموست بسيار گرانقدر بسيار مهربان.

واژه رويانيديم در اين آيه تنها به گياهان محدود نمي‌شود، و منظور خداوند همة چيزهايي است كه جفت جفت از زمين برمي‌آيند؛ چنانكه در آيات ديگري داريم نبات كل شيء(انعام: 99) يا به انسان مي‌گويد: ‹انبتكم من‌الارض نباتاً›(نوح: 17) و يا پيرامون حضرت مريم(ع) مي‌فرمايد و انبتها نباتاً حسناً(آل عمران: 37).

در آیه دیگری خداوند ضمن تأکید بر جفت بودن آفریدگان، مشخصاً به گیاهان و انسانها و ناشناخته هایی برای انسانهای زمان نزول قرآن اشاره میکند:
سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لایعلمون(یس: 36)

خداوند در قرآن کریمش برای بالابردن شناخت ما از هستی، همواره به گونه ای نمادین از برخی آفریدگانش یاد میکند ولی در برخی آیات با گفتن عبارت: آنچه که نمیدانید، مشخصّاً آنچه را که نمیبینیم و از آنها آگاهی نداریم و یا به وجود آنها دست نیافته ایم را نیز یاداورمان میشود، تا هیچ چیز در این کتابی که منظومه هستی است از قلم نیفتد.

با دقت در آیاتی که آوردیم متوجه میشوید که در آیات پیشین همه آفریدگان را یاداورمان شده است ولی در آیه اخیر، چیزهایی را که انسان امروزی میداند و انسان زمان نزول  قرآن نمیدانست، با گفتن مما لایعلمون(از آنچه نمیشناسید) یاداوری کرده است. چه بسا انسان فردا نیز چیزهایی را کشف کند که انسان امروزی نمیداند.

و امّا چه چیزهایی را انسان دیروز نمیدانست و انسان امروزی میداند؟

آنچه از نظر دانش کنونی مشخص شده و انسان دیروز به آن آگاهی نداشت، یکی کروموزوم است در میان آفریدگان جاندار، و دیگری اتم و اجزای آن است در میان آفریدگان بیجان.

بدین ترتیب خداوند از هیچ چیز در کتابش درنگذشته و فروگذا نکرده تا ادعای ما بر اینکه قرآن منظومه هستی یا نمودار هستی نظری است برای چندمین بار به اثبات برسد. (برای شناخت بیشتر و بهتر از کروموزوم در قرآن به چهارپایان ویژه قرآنی یا قرآن و ژنتیک که در محیط وب موجود است، بازگشت شود.)

ب- نظام هماهنگ آفرینش

«اسيدهاي آمينه از خود فعاليت‌هاي نوري نشان‌مي‌دهند. به اين معني كه وقتي در مقابل نور با قطب دايره‌اي قرارگيرند، گروهي صفحه نور را به سمت چپ و گروهي آن را به سمت راست مي‌چرخانند. بر همين اساس اسيدهاي آمينه را ‹راست‌گرد و چپ‌گرد› مي‌گويند و اين خاصيت را ايزومريسم فضائي مي‌نامند».
«نكتة بسيار جالب اينجاست كه وقتي يك پروتئين طبيعي را به اسيدهاي آمينه تجزيه‌مي‌كنيم، تنها اسيدهاي آمينة چپ‌گرد در محيط پيدامي‌شوند؛ يعني در طبيعت تنها اسيدهاي آمينة چپ‌گرد حضوردارند. اين به‌هم‌ريختگي تقارن، همواره از پرسش‌هاي اساسي بيوشيمي‌دانان بود تا اينكه به تازگي نشرية‌ نيوساينتيست در گزارشي اعلام‌كرد گروهي از پژوهشگران فرانسوي به سرپرستي دكتر مايرهانريش به دليل اصلي اين به‌هم‌خوردگي تقارن طبيعت پي‌برده‌اند گروه پژوهشي دكترمايرهانريش محيطي را شبيه‌سازي‌كردند كه به‌جاي محيط مرطوب سطح زمين در سه ميليادرد سال پيش، شبيه ديسك غبار اوليه‌اي بود كه منشأ اصلي سيارات و اجرام سامانه خورشيدي بود نتيجه بسيار شگفت‌انگيز بود. یعنی تنها اسيدهاي آمينة چپ‌گرد تشكيل‌شدند»

"بنابراين به‌نظرمي‌رسد كه اسيدهاي آمينه در زماني پيش از شكل‌گرفتن سطح زمين به وجود‌آمده‌اند. پروفسور مايرهانريش براي تأييد نظرية خود به دو مورد از كشف اسيدهاي آمينة روي شهاب‌سنگهاي يخي كه در زمان غبار اولية ‌پيش‌ستاره‌اي شكل‌گرفته‌بودند، اشاره‌مي‌كند كه همگي چپ‌گرد هستند". روزنامه شرق 26 شهریور 84 - صفحه علم

حال که میدانیم خداوند متعال همه آفریدگان را جفت آفريده و با این روش هماهنگي و تقارن را در هر جزء از هستي ايجادكرده‌؛ این پرسش پیش میآید که:

پس چرا خداوند مایه زندگی را ناهماهنگ آفریده است؟

تنها پاسخ و يا دستكم يكي از پاسخ‌هاي محكم، اين است كه حيات هم متقارن و هماهنگ است و سوي ديگر حيات خود خداوند است كه هميشه‌ زنده و پاینده است.

یعنی: همينكه خداوند کریم تنها زنده‌اي بوده كه بوده و نيستي در او راه نداشته و آن را نیز دوست‌ نداشته، هستی را از خود به ظهوررسانده و مایه زندگی ناهماهنگ (نامتقارن) را از وجود خود در آن جاري ساخته تا كل هستي هماهنگ و متقارن شود.

فروردین 94- احمد شماع زاده