گشت نامحسوس پلیس اخلاقی، از منظری دیگر
محمود اسماعیل نیا
نظر:
نویسنده موضوع را از نظر جامعه شناسی مورد بررسی شایسته ای قرار داده ولی نظر نگارنده این است که در این کشور کدامیک از برنامه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ما بر مبنای دانش و بررسیهای همه جانبه و برنامه ریزی پیش از اجراء بوده است که این یکی باشد.
کسانی که این گونه برنامه ها را برای مردم ستمدیده و ستمکشده و مقهور زور و زورگویی این کشور اعمال میکنند این ویژگیها را دارند:
یک- متکی به حاکمیت مستبد هستند.
دو- هر کاری که میکنند در آغاز در فکر منافع خودشان هستند، به هر روی.
سه- تعصب و نه تعقل خمیرمایه تصمیمگیریهایشان است.
چهار- مبنای کارشان تنگترکردن فضای اجتماعی با توسل هر چه بیشتر به زور است،به آن دلیل که قدرت فساد به بار میآورد بویژه آنگاه که با تعصب دینی همراه شود.
پنج- اصولاً این گونه افراد و گروهها توجهی به اصول علمی و اجتماعی نداردند و به پیامدهای کارهای خود نمیاندیشند؛ بلکه اصول علوم انسانی و از جمله اجتماعی و بویژه جامعه شناسی را به تمسخر میگیرند.
احمد شماع زاده
از چند تن از افراد موثق خاطره ای از اواخر عمر
مرحوم علامه طباطبایی شنیده ام
که از زمان شنیدنش بارها بر عمق بصیرت این مرد درود
فرستاده ام.
"در تابستان 1360 پس از شهادت آیت الله قدوسی
(داماد علامه طباطبایی و دادستان انقلاب) در اثر بمبگذاری، جمعی از شاگردان علامه
برای عرض تسلیت نزد ایشان (که در منزل یکی از آشنایان در "درکه" تهران بود)
میروند. در آن جلسه، از جمله یکی از افراد می گوید: ایشان (مرحوم قدوسی) ...مین (سومین
یا چهارمین یا ...؟) شهیدی است که پس از انقلاب داده ایم. علامه طباطبایی پس از مکثی
کوتاه جواب می دهد: در این انقلابی که در کشور ما رخ داد، ما یک شهید بیشتر ندادیم
که آن هم "اسلام" بود."
این نظر علامه از جهات گوناگون قابل تامل است، که
من فقط به یک جنبه آن نظر دارم که عبارتست از "پیامدهای ناخواسته کنش انسانی" (Unintended
Consequences of Human Action)
آنتونی گیدنز یکی از وظایف جامعه شناسان را تفکیک
میان "پیامدهای خواسته" و قصدشدۀ رفتار اجتماعی (یعنی همان اهداف مورد نظر
کنشگران از انجام کنشی خاص) با "پیامدهای ناخواسته" ای میداند که بروز و
ظهور آن مدّ نظر هیچ یک از کنشگران نبوده است. مثالهای فراوانی در این زمینه (خصوصاً
در مباحث مربوط به تغییرات اجتماعی و جامعه شناسی انقلابها)، وجود دارد که نشان میدهد چگونه کنشی خاص با اهدافی معین میتواند در عمل موجب بروز نتایجی ناخواسته و حتا
متضاد با اهداف اصلی کنشگران شود.
(Anthony Giddens, Sociology, 1993, Polity Press,
pp.16-17.)
به نظرم اقداماتی مثل ایجاد "گشت ارشاد"
و زائدۀ نامبارک اخیر آن، "گشت نامحسوس"، از این زاویه نیز قابل بررسیهای
بیشتر جامعه شناختی است. یعنی به فرض "حسن نیت" مبتکران و مجریان طرحهایی
از این دست، لازم است بررسی شود که آیا اجرای این طرحها برآورندۀ اهداف مورد نظر مبدعان
و مدافعان آن (گسترش امنیت اخلاقی در جامعه) بوده است یا اینکه به نتایجی ناخواسته
و احتمالاً متضاد با آن منتهی شده است. البته میدانم که شرایط بررسی گسترده این موضوع
(بررسی آماری و مقایسه ای جرائم اخلاقی و اجتماعی در دهه های اخیر، تجربه زیسته مجریان
و محکومان این طرح، مشاهدات اجتماعی، ...) چندان مهیا نیست.
در هر حال، نکته مهم بررسی این نکته است که اجرای
چنین طرحهای ناسنجیده ای که بیشتر از نوع "دستکاری اجتماعی" (Social Manipulation) و برخاسته از رویکردهای معیوبی مثل مهندسی اجتماعی (Social Engineering) هستند، چه تاثیری بر بنیان های جامعه مثل "اعتماد عمومی" و
"سرمایه اجتماعی" و "مناسبات میان دولت و ملت" برجای نهاده و می
نهند.
نکته جالب و هشداردهنده دیگر آنکه در روزهای اخیر
بسیاری از افراد (زن و مرد) متدین و پایبند به حدود شرعی نیز در فضای مجازی نگرانی
خود را از اجرای این طرح ابراز کرده و گفته اند که با اجرای این طرح، مردم به ما به
چشم ماموران مخفی پلیس اخلاقی خواهند نگریست و احتمالاً به هر صورت ممکن است ما را مشمول
توهین و آزار خودشان قرار خواهند داد.
تداوم تلاش و روشنگری برای رسیدن خود و رساندن دیگران
به "فهم درست" از موضوع (.... مردم اندر حسرت فهم درست – مولوی-)، مانع آن
خواهد شد که اجرای این طرح ناسنجیده، مثال تازه ای بر گنجینه مثال های مربوط به
"پیامدهای ناخواسته" طرح های اجتماعی در جامعه ما بیفزاید.