خوشبخت
کیست و
گروه 99 چیست؟
احمد شماع زاده
پیشگفتار:
تولستوی در داستان کوتاهی که در پی خواهد آمد، خواسته است
بگوید خوشبختی هرکس بستگی به جهانبینی او، و نیز خودبینی یا دیدن جایگاه خود در جهان
دارد.
اگر کس که حریص بود، هیچگاه احساس خوشبختی نمیکند؛ زیرا
همواره در پی ازدیاد مال است و هیچگاه هم سیر نمیشود؛ زیرا وقتی برای خوشبخت زیستن
ندارد. این موضوع در طول تاریخ ثابت شده که هر کس بیشتر مال داشته، تمام یا بیشتر وقتش
صرف حساب و کتاب و نگهداری مالش شده و وقتی برای او باقی نمانده تا به خانواده، به
جامعه، به مردم مستمند و ... فکر کند، در نتیجه در طول زمان دلسنگ و شقی هم شده
است.
هیچ عقل سلیمی نمیتواند چنین شخصی را خوشبخت بنامد. زیرا
این از دنیای اوست و آخرت او بدتر از دنیای اوست، زیرا از هدف آفرینش که بندگی در
چشمه زندگی بوده، دور مانده است. چنین شخصی دنیای خویش را فدای چیزی کرده که نه به
درد دنیایش میخورد و نه به درد آخرتش. خسرالدّنیا والآخره
از سوی دیگر شخص دیگری را
در نظر بگیریم که هم کوشش کرده و خانواده ای تشکیل داده و از راه درست و
خداپسندانه، روزی خانواده را کمابیش فراهم میآورد؛ و بخشی از وقت خود را با
خانواده، و بخش دیگر آن را در راه کارهای خداپسندانه(در این زمینه هرکس هرچه که
علاقه و در توان دارد) صرف میکند. مهم این نیست که این شخص از مال دنیا یا با کوشش
خود و یا از راه توارث زیاد یا کم داشته باشد؛ مهم این است که وی راه درست زندگی
کردن را یافته و آموخته است.
هر انسانی در این دنیا سه گونه سرمایه دارد: سلامتی، آبرو، و "مال و
فرزندان"
سلامتی
سلامتی موضوعی خدادادی است و این انسان است که با کارهای
ناشایسته خود سلامتی خود را به دشواری و خطر میاندازد. سلامتی گاهی با مال دنیا،
تضمین میشود و یا به دست میآید؛ گاهی هم فرامیرسد که مال دنیا هرچند هم که فراوان
باشد باز هیچ دردی را دوا نمیکند.
مال دنیا تا اندازه ای که برای تشکیل خانواده و درست زندگی
کردن و نیازمند دیگران نبودن باشد، مفید است؛ ولی هرگاه هدف زندگی شد منحرف کننده
انسان از راه زندگی است. شیشه اتومبیل وسیله ای است که به تو کمک میکند تا بی مشکل
رانندگی کنی؛ ولی اگر به آن مشغول شوی، بیشکّ از راه منحرف خواهی شد.
آبرو
تنها چیزی که در طول زندگی همواره مفید، و پیش و پس از مرگ
هم مؤثر است، آبروست. آبروی از دست رفته را همانند آب ریخته شده نمیتوان که
بازگرداند؛ به هیچ قیمتی و با هیچ وسیله ای.
این چند روزه دنیا چه ارزشی دارد که انسان بخواهد بخشی از
آن را نه برای آرمانهای بزرگ! بلکه برای ازدیاد مال از آبروی خود هزینه کند!!؟
مال و فرزندان
المال و البنون
زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات...
همه میدانیم که این دنیا عمرش بسیار بسیار کوتاهتر از آن
است که بتوانیم تصورش را بکنیم. به قول قرآن عمر یک انسان، برابر است با یوم او
بعض یوم. یعنی برای آنکه زیاد عمر کرده، تنها به مانند 24 ساعت و برای کسی که
عمرش کوتاه بوده، بخشی از 24 ساعت خواهدبود.
و همه میدانیم کسی از مال دنیا چیزی با خود نمیبرد و اموال
کسی که از اموالش در راه درست بهره برداری نکرده، پس از مرگش به درد او نمیخورد. بلکه
به گفته قرآن ممکن است موجب شکنجه اش در آخرت نیز بشود:
وای بر هر طعنه زننده و عیبجوی
مردم. آنکه مالی را گرداورد و به شمار آنها همت گماشت. میپندارد که اموالش او را
جاویدان کند! چنین نیست! بلکه حتماً او را در آتش در اندازند. (سوره همزه: آیات یک تا چهار)
پس
کدام عقل سلیمی، گرداوری مال فراوان را تضمین خوشبختی میداند؟!!
به قول شاعری قدیمی
و نامشهور:
به گورستان گذرکردم
کم و بیش بدیدم گور
دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در
زیرا خاک بود نه دولتمند بیش از یک
کفن بود
*******
پادشاهی که بر کشوری بزرگ حکومت میکرد، باز هم از زندگی خود
راضی نبود؛ خود نیز علت را نمیدانست.
روزی پادشاه در کاخ قدم میزد. هنگامی که از آشپزخانه میگذشت، صدای آوازی را شنید.
به دنبال صدا رفت و متوجه آشپزی شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده میشد.
روزی پادشاه در کاخ قدم میزد. هنگامی که از آشپزخانه میگذشت، صدای آوازی را شنید.
به دنبال صدا رفت و متوجه آشپزی شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده میشد.
پادشاه شگفتزده شد و از
آشپز پرسید: چرا اینقدر شاد هستی؟
آشپز پاسخ داد: قربان، درست
است که من تنها یک آشپز هستم، اما تلاش میکنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم. ما
خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین
سبب من راضی و خوشحال هستم…
پس از شنیدن سخن آشپز،
پادشاه با نخست وزیر در این مورد مشورت کرد.
نخست وزیر به شاه گفت:
قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نشده است. اگر او به این گروه نپیوندد،
نشانه آن است که او واقعاً مرد خوشبینی است.
پادشاه با شگفتی پرسید: گروه 99 دیگر چیست؟
پادشاه با شگفتی پرسید: گروه 99 دیگر چیست؟
نخست وزیر پاسخ داد:
اگر میخواهید بدانید که گروه 99 چیست، باید یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در
خانه آشپز بگذارید؛ آنگاه به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!
پادشاه بر اساس توصیه
نخست وزیر، فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا، کنار در خانه آشپز قرار دهند.
آشپز پس از فراغت از کار،
به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز
کرد. با دیدن سکه های طلایی ابتدا شگفتزده شد و سپس از شادی در پوست خود نمیگنجید...
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه!!
آشپز فکر کرد اشتباهی
رخ داده است. بارها سکّه ها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!
او با شگفتی از خود میپرسید که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!
او با شگفتی از خود میپرسید که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!
فکر کرد که یک سکه دیگر
کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاقها و حتا حیاط را زیر و رو کرد؛ اما خسته
و کوفته و ناامید به این کار پایان داد!
آشپز بسیار دلشکسته شد
و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر به دست آورد و ثروت خود
را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیروقت کار کرد. به
همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که
چرا وی را بیدار نکرده اند! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمیخواند؛
او تا آنجا که رمق داشت، کار میکرد!!!
پادشاه نمیدانست چرا
این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علّت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر پاسخ داد:
نخست وزیر پاسخ داد:
قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمده است!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما هیچگاه راضی نمیشوند.
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما هیچگاه راضی نمیشوند.
به قول دکتر شریعتی:
خوشبختي
ما در سه عبارت
است: تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي ما با سه جمله ديگر
آن را تباه ميکنيم: حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا