Thursday, July 7, 2016

همجنسگرایی! هنجار یا ناهنجاری اجتماعی؟



همجنسگرایی!
هنجار یا ناهنجاری اجتماعی؟

سنت خداوندگار بر این قرارگرفته است که تمام اجزاء کیهان دوگانه باشند و هریک از این دوگانگان گرایش به جنس مخالف خود داشته باشد(چنانکه فرمود: خلق الازواج کلها). دلیل آن هم روشن است؛ زیرا در غیر این صورت تکثیر و تداوم  در کیهان و اجزاء آن صورت نمیگرفت و آفرینش بی انگیزه و بی هوده مینمود.
این سنت در تمام ارکان کیهان جاری و ساری است: در جهان شیمی(برهمکنشها). در جهان ژنتیک(کروموزومها- اسپرم و اوول و...). در هواشناسی(بار مثب و منفی میان ابرها). در جهان فیزیک ذرات(میان ذره ها). در فیزیک(میان قطبهای مگنتیک و...) در کیهانشناسی(نیروی گرانش چنانکه در زیر خواهد آمد). در گیاهشناسی میان تمام گیاهان. در جانورشناسی میان تمام جانوران... و دست آخر در جهان جنیان و آدمیان.

یک نمونه بنیادی: تبادلات بین ذرات که دارای بار الکتریکی هستند نیروی الکترومگنتیک نامیده میشود. این نیرو شامل ذرات بدون بار الکتریکی همچون گراویتون نمیشود. میدانیم که دو نوع بار الکتریکی وجود دارد. یکی مثبت و دیگری منفی. نیروی بین دو بار مثبت یا دو بار منفی دافع بوده در حالی که نیروی بین یک بار مثبت و یک بار منفی جاذب میباشد... در مقیاس اتمها و ملکولها نیروی الکترومگنتیک حاکم است. یعنی جاذبه الکترومگنتیک بین الکترونها با بار منفی و پروتونها با بار مثبت در هسته اتم موجب میشود که الکترونها به دور هسته اتم در حال گردش باشند. این پدیده عیناً شبیه نیروی جاذبه است که زمین را به دور خورشید به چرخش درمی آورد.(ماده انرژی و جهان هستی- ص: 260)

این روند در نهاد همه آفریدگان نهادینه شده و به منظور تکامل اجزاء کیهان، همه آفریدگان جبراً از طبیعت و نهاد خود پیروی میکنند و بدین ترتیب روند آفرینش رو به تکامل میرود. در این میان دو نوع هوشمند یعنی جن و انس چون دارای اختیار هستند خود بایستی با توجه به آموزشها، تجربه ها و فرهنگهایشان از فطرت خویش پیروی کنند، زیرا به مانند دیگر آفریدگان، قوای جاذبه و دافعه در نهاد آنان نهادینه شده است؛ در غیر این صورت بر خلاف سنت و قانون آفرینش عمل کرده، در نتیجه در آغاز در جامعه خویش، و سپس در مسیر تکامل آفرینش، ناهماهنگی و ناهنجاری ایجاد خواهند کرد.  
حال این پرسش پیش میآید که اگر کسی یا کسانی خواستند برخلاف آفرینش خود عمل کنند با آنها چه باید کرد؟ برخی همچون انگلیسیها (اولین کشور قانونی کردن این ناهماهنگی اجتماعی) میگویند آنان انسانند و چون انسان آزاد است  و نمیتوان او را اجبار به کاری خلاف اراده اش کرد، پس جلوگیر آنها نمیشویم و کارشان را قانونی کرده ایم تا کسی متعرض آنان نشود. در این مرحل میپرسیم:
-         آیا پشتیبانی از یک ناهنچاری در مقیاس کوچک موجب گسترش آن نمیشود؟
-         اگر آنان در پی گسترش رفتار خود باشند چه باید کرد؟
-         اگر این پدیده گسترش یابد و موجب ایجاد یک جامعه نابهنجار شود، آیا ناهنجاری پدید آمده در نهایت موجب نابودی آن جامعه نخواهد شد؟ (همانند قوم لوط که نمیتوان گفت همگی مریض بوده اند.)
-         و آیا درست است که جامعه خود را به نابودی کشانیم؟

برخی دیگر میگویند آنان مریض هستند و نباید با مریض رفتاری خشن و ناخوشایند داشت. درست است و نباید با افراد آنان رفتاری خشن داشت ولی:
بیماری ایدز نیز یک بیماری و ناهنجاری در روند زندگی است. اگر این بیماری واگیردار در جامعه وجود داشته باشد، آیا باید بر شیوع آن افزود یا بایستی از سرایت آن به دیگران جلوگیرشد و شرایط را برای درمان بیماران فراهم ساخت؟
تفاوت میان این دو بیماری مهلک و بنیان برافکن در این است که ایدز خطرش آشکار و خودش آشکار نیست؛ در نتیجه به سرعت جامعه را به نابودی میکشاند ولی همجنسگرایی خودش آشکار و خطرش آشکار نیست درنتیجه به کندی جامعه را به نابودی میکشاند!  نکته ای مهم:

یکی از عوامل شیوع ایدز نزدیکیهای جنسی نابهنجار از جمله همجنسگرایی است.
بنابراین هماگونه که برای مبتلایان به ایدز به دنبال راهکارهای درمانی میگردیم، باید برای مبتلایان به همجنسگرایی نیز چاره اندیشی کنیم. آیا کشورهایی که آزادی جنسی را به هر شکلش مباح میدانند، به آینده نسلهای خود فکر کرده اند؟
چنین به نظر میرسد که واضعان چنین قانونهایی یا خود همجنسگرایند یا متمایل به آنند و یا در میان خویشان و آشنایان خود همجنسگرا دارند؛ وگرنه عقل سلیم و انصاف به ما اجازه نمیدهد نسلهای آینده کشور خود را به نابودی کشانیم و یا دستکم کاری کنیم تا با مشکلات اجتماعی فراوانی در آینده روبرو شوند.
 1391- احمد شمّاع زاده

پدیده ای بسیار عجیب و نادر!!
دیروز در فیسبوک گزارشی را دیدم که بیش از 24 ساعت است فکر و ذهن مرا به خود مشغول کرده است. چند بار تصمیم گرفتم بر روی این واقعه تمرکز و در همین مقاله پیرامونش بحث، و آن را ثبت کنم و یا رهایش کنم؟ در نهایت تصمیم گرفتم ثبتش کنم، شاید دستکم برای تکمیل تاریخ همجنسگرایی مفید باشد؛ از آن نظر که پدیده ای کمیاب است و شاید دیگر تکرار نشود.
کمیاب نه از این نظر که یک طلبه همجنسگرا باشد که در طول زندگی بسیار شنیده و خوانده ایم از جمله قضیه امید نجف آبادی مجتهد و مدرّس حوزه علمیه قم که در سالهای اولیه انقلاب اعدامش کردند. ولی ویژگی این طلبه آن است که:
-         کار خود را علنی کرده!
-         چون علنی کرده و نتوانسته در ایران دوام بیاورد، تصمیم گرفته از کشور خارج شود و فعلاً در استانبول اقامت داشته باشد تا ویزای کانادایش آماده شود و به آن کشور که همجنسگرایی در آن قانونی است مهاجرت کند.
-         از مصاحبه با گزارشگر بی بی سی نه تنها امتناع نکرده، بلکه استقبال کرده و تمام جزئیات مریضی(این عنوان از من است.) همجنسگرایی خود را در میان میگذارد و از همه بالاتر اینکه خود را یک طلبه متدیّن و عامل به شرع و متصلّب دینی نشان میدهد و اولین ملاقات را در مسجدی در استانبول مقرر میدارد که پس از نماز و خلوت شدن مسجد، با لباس طلبگی به مصاحبه میپردازد. و حتا در شهر با همان لباس عکس میگیرد و تسبیح میگرداند و ذکر میگوید.
-         کاری که هیچ لزومی نداشت از آن فیلمبرداری شود فیلمبرداری میشود. یعنی هنگامی که میخواهند به یک کلوپ همجنسگرایی بروند، او خود را همچون خانمهایی که میخواهند به یک پارتی بروند آماده میسازد. یعنی حتا از نشان دادن پنکیک برای آرایش صورت! و ریمل کشیدن مژگان ابائی ندارد!!
-         در کلوپ با یک زوج همجنسگرا چهارنفری گفت و گو میکنند و جالب اینجاست که گی ایرانی میگوید: خدا را شکر ما چنین و چنان مشکلاتی داشتیم، ولی اکنون  کسی هست که خطبه عقد هم برایمان بخواند!!!!!
آری عجایب این مصاحبه آن نیست که وی یک همجنسگراست، عجایب آن این آشکارسازیهاست. مسلّم است که وی مریض است؛ ولی همان گونه که در مقاله یاداور شدم مریض باید مداوا شود؛ بویژه اگر کسی خود را دیندار نشان میدهد. چنین کسی باید:
-         از آغاز در این راه گام نمینهاد و شغل طلبگی را انتخاب نمیکرد؛ و اگر اجبار خانوادگی در کار بوده، بایستی با خانواده خود در میان میگذاشت و قبول نمیکرد.
-         اگر مرحله اول را نتوانسته اجرایی کند پس باید در مرحله دوم خود را به خداوند واگذار میکرد و با خداوند عهدوپیمانی میبست تا او را کمک کند. این موضوع از ترک اعتیاد به مواد مخدّر که بالاتر و سختتر نیست!
-         مرحله دوم را هم اگر نتوانسته اجرائی کند، دستکم میتوانست از این لباس خارج شود و مهاجرت کند.
-         حال که با همین لباس مهاجرت کرده و میخواهد به کشوری که همجنسگرایی قانونی است برود، چرا خود را در معرض رسانه ها گذاشته و کار خود را رسانه ای کرده است؟!!
-         حال که خود و مریضی اش را رسانه ای کرده چه لزومی داشت به کلوپ برود و پیش از رفتن به کلوپ آرایش کردن خود را نشان دهد؟!!
واقعاً که در چه دنیای عجیب و غریبی زندگی میکنیم. در احوال و اوضاعی که برای آخرالزّمان در احادیث و روایات نقل شده، به ذهن هیچ بنی بشری تا کنون خطور نکرده که چنین موردی هم ممکن است یافت شود!!!

هفدهم تیرماه نودوپنج- احمد شمّاع زاده

دوست فیسبوکی عزیزی که این نوشته را خوانده بود، نظری داد که بحث زیر شکل گرفت:
همجنسگرايى يك نوع مريضى نيست ٢- كشيش ها و اخوندا نيز مانند هر انسان ديگرى مى توانند اينگونه باشند.
همان گونه که در مقاله نوشته ام. گاهی مریضی است مانند این شخص که ژنتیکی این گونه بوده و از کودکی این موضوع را حس کرده است؛ مانند آنهایی که ژنتیکی کالی یا کولا یا فلج به دنیا میآیند ولی همواره ژنتیکی نیست. مثلاً قوم لوط را نمیتوان گفت که همه شان ژنتیکی لواطگر شده اند. بلکه دلایل اجتماعی دارد.
بله برخی طلبه ها و کشیشها که در جوانی در تنگنا قرارداشته اند، همجنسگرا شده اند ولی برخی از کشیشان چون ژنتیکی تمایل به جنس مخالف نداشته اند کشیش شده اند و سپس همجنسگرا شده اند.
موضوع قوم لوط كه افسانه است ولى علم پزشكى ميگه همه اين موارد ژنتيكى و در نتيجه بر هم خوردن تعادل هورمونى هست.
گرايش به همجنس نتيجه افزايش و كاهش هورمون هست و كسى در اين ميان مقصر نيست .
یک-  قوم لوط افسانه نیست و حتا فیلمهای سینمایی بلندی مانند سودوم و گومورا توسط هالیوود، و فیلمهای مستندی بر اساس نقل عهد عتیق ساخته شده است. از سوی دیگر تمام قصص قرآن حقیقی است و نه افسانه.
دو- وقتی چیزی در ارگانیسم بدن عادی و همگانی نبود، به گونه ای مریضی است. از سوی دیگر بسیاری از امراض نتیجه پرکاری و یا کمکاری غده های درون ریز و هورمون ساز هستند.که یکی از آنها به قول شما میشود همجنسگرایی. پس مرض و بیماری است. ما هم نگفتیم کسی مقصّر است، گفتیم همگانی کردن آن اشکال دارد.
بیمار باید مداوا شود و نه اینکه جار بزند که من بیمارم... و اگر نمیخواهد مداوا شود باز هم لزومی ندارد که جار بزند که من بیمارم... سرافراز باشید...
**********
اینهم یک تجربه عینی از یادداشتهای سال نودوچهار:
در ایستگاه مترو، توی قطار نشسته بودم تا قطار حرکت کند. دو جوان که با هم صحبت میکردند وارد شدند و آمدند درست رو به روی من نشستند. کم کم متوجه شدم یکی فاعل است و دیگری مفعول. شخص فاعل سرش را تراشیده بود، آن گونه که مد روز است، لباسهای نسبتاً عجق وجقی هم پوشیده بود. ولی دومی موهایش بلند و شانه کرده بود که چون صورتش ظریف بود کمی هم شبیه زنها شده بود... اولی در حالی که گویی دوست دخترش را نوازش میکند و در حالی که خوش و بش میکردند دست بر دوش دومی گذاشته بود، گاهی هم بوسی بر شقیقه اش میکاشت... چندشم آمد و نتوانستم تحمل کنم... جایم را عوض کردم. (آنجا یک کشور اروپایی بود. (اگر انسان سالم باشد و فطرتش با دگرگونی زمان دگرگون نشده باشد، مسلم است که از این گونه رفتارها چندشش میشود... این را نوشتم تا به مطلب زیر بپردازم:
قیاسی ناجور و دردسرساز
مقایسه آزادی بردگان لینکلن و رفع منع ثبت ازدواج همجنسگرایان اوباما
آقای بهرام رادان مطلبی را پیرامون قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در تمام خاک آمریکا، از روی حسی که داشت، در صفحه تویترش نوشت و به هنگام نوشتن شاید متوجه حساسیت موضوع و سنن حاکم بر جامعه ایران نبود و دقیقاً نمیدانست که چه مینویسد، چه تأثیرهایی بر جامعه میگذار، و با چه واکنشهایی از سوی مردم رو به رو میشود. او حرف دلش را زد؛ و پس از آنکه به او یورش بردند، از سخن خود عقب نشینی سیاسی- اجتماعی کرد. البته کار خوبی کرد که اینجا را عاقلانه عمل کرد و لجبازی نکرد و آبروی خود را بازخرید.
تا اینجای موضوع از نظر احساسی تمام! ولی از نظر عقلی ببینیم سخن آقای رادان که ممکن است سخن بسیاری از جوانان کشور و یا دستکم همجنسگرایان باشد آیا توجیهی عقلانی هم دارد و از نظر عقلی درست است، یا تنها یک سخن احساسی بوده و عقل و خرد بر آن حکم نمیرانده است. زمانی برده داری بر جامعه آمریکا حاکم بود، همانند زمانی که بر جامعه مسلمانان به هنگام ظهور اسلام حاکم بود. در هر دو جامعه بسیاری از اقشار مردم کار و کاسبی شان از راه برده داری و یا شغلهای وابسته به آن بود.
اگر رسول اکرم(ص) از همان آغاز برده داری را حرام میکرد بر مشکلات خود میافزود و ممکن بود سخنش به بار نمینشست و پیروی نمییافت؛ پس برای بی اثر کردن این رسم ناجوانمردانه، به هر بهانه ای میگفت اگر میخواهید خداوند از شما در فلان مسأله راضی باشد و یا شما را ببخشد یک برده آزاد کنید. با این سیاست و کیاست، هم همگان میدانستند که برده داری در نظر خداوند کاری ناشایست است و هم برده ای آزاد میشد و هم خرده خرده بساط برده داری برچیده شد؛ یعنی یک رسمی که ریشه در اعماق جامعه داشت، بدون خشونت از میان برداشته شد!
بنابراین از آن جهت الغای رسم برده داری در جامعه آمریکا اهمیت بسیاری دارد و آبراهام لینکلن نیز جان خود را بر سر آن نهاد که اکثریت مردم مخالف لغو آن بودند. آنهم در جامعه ای که رأی اکثریت مهم بود.
هرچند همجنسگرایی در جامعه مادی محور آمریکا رو به فزونی است، ولی اکثریت مردم آمریکا با این عمل ضدفطری مخالفند و آن گونه نیست که همه میخواستند و دولت مانع بود. بلکه برعکس؛ اگر همجنسگرایان و طرفدارانشان رفع منع ثبت ازدواج آنان را جشن گرفتند و رئیس جمهور اوباما هم آن را بزرگ و مهم عنوان کرد، ولی باید در نظر گرفت که این موضوع به آن دلیل بزرگ و مهم شد که اکثریت مردم آمریکا با آن مخالف بوده و هستند و اگر مخالف نبودند خیلی پیشتر قانونی شده بود و این تنها مردم و فشار افکار همگانی بود که مانع تصویب آن میشد و حکومت مجبور شد طی چندین سال ایالت به ایالت مجوز بدهد تا زمینه را برای چنین روزی فراهم کند.
پس این دو رویداد تاریخی و امروزین آمریکا به هیچ روی قابل قیاس با یکدیگر نیستند؛ بویژه آنکه لغو برده داری موضوعی اقتصادی- اجتماعی بود که همه مردم کشور به گونه ای با آن درگیر بودند؛ ولی ثبت ازدواج اینان موضوعی اجتماعی و تنها محدود به یک قشر ویژه و ناهمگون با دیگر اقشار جامعه است!! بنابراین هیچگونه شباهتی با یکدیگر ندارند؛ بویژه از نظر اهمیت اجتماعی آنها.
آزادی بردگان کجا و رفع مانع از ثبت ازدواج یک قشر ناهمگون کجا؟!!!
نتیجه گیری: کسانی که در شبکه های اجتماعی حضور دارند، باید مراقب نوشته های خود باشند و هرچه را که به یکباره به ذهنشان میرسید ننویسند تا از کرده خود پشیمان نشوند؛ بلکه آنچه که در ذهن دارند سبک سنگین کنند، جوانب کار را در نظر آوردند و بعد بنویسند؛ زیرا در شبکه های اجتماعی  راه بازگشتی وجود ندارد و نمیتوانی نوشته خود را محو کنی!!
تیرماه نودوچهار
 

Wednesday, July 6, 2016

دختری که در تگزاس عاشق شد، در دهلی مسلمان شد، و در کابل ماندگار شد

دختری که در تگزاس عاشق شد، در دهلی مسلمان شد، در کابل ماندگار شد

  • 5 ژوئیه 2016 - 15 تیر 1395
   
محمد و کریستی در تگزاس با هم آشنا شدند
برای بسیاری زنانی که در کشورهای غربی بزرگ شده‌اند، زندگی در کشورهای شرقی با قوانین سنتی و مذهبی آسان نیست.
اما بعضی دل به دریا می‌زنند و به خاطر عشق، فاصله‌ها را پشت سر می‌گذارند. از جمله آنان، زن جوانی است که از تگزاس آمریکا به دنبال عشق به کابل رفته است.
کریستی ان براد، زن جوان آمریکایی ۴ سال است در کنار مرد محبوبش در کابل زندگی می‌کند.
 
زندگی این زوج جوان در کابل با آمریکا تفاوت بسیار دارد
او زندگی، خانواده و دوستان خود را در تگزاس آمریکا رها کرد تا با محمد رحیمی، اهل ولایت ننگرهار افغانستان ازدواج کند.
کریستی اکنون در تلاش است تا خود را به شیوه‌های جامعه افغان و سبک زندگی شرقی در کابل عادت بدهد.
بین عکس‌های یادگاری که از کافه‌ها و رستوران‌های پر زرق و برق آمریکا به من نشان داد با شکل و شمایلی که زندگی امروزی‌اش به خود گرفته، تفاوت از زمین تا آسمان است.
زندگی گذشته‌اش در آمریکا سبک و سیاق غربی داشت و حالا در افغانستان به عنوان معلم زبان انگلیسی و یک مادر سنتی نقش ایفا می‌کند.
 
کریستی می‌گوید، حالا افغانستان هم مثل ‌آمریکا برایش عزیز است: "راستش من پیش از آشنایی با رحیمی به افغانستان فکر نمی‌کردم. تنها گاهی در خبرها می‌دیدم که نیروهای آمریکایی در افغانستان هستند. وقتی قرار شد بیایم افغانستان، برای خانواده و دوستانم جالب بود، مگر کسی مانعم نشد. در این چهار سال کم کم به افغانستان خو گرفته‌ام. خاطرات خوش و ناخوش زیادی دارم. در کل از زندگیم در اینجا راضی هستم."
آشنایی او با محمد رحیمی دانشجوی افغان که از ولایت شرقی ننگرهار افغانستان برای دوره کوتاه آموزشی به آمریکا رفته بود، از دانشگاهی در تگزاس آغاز شد.
کریستی بعد از ازدواج با رحیمی به ولسوالی/شهرستان دوردست و ناامن شینوار هم رفت و با خانواده شوهرش از نزدیک دیدار کرد.
محمد رحیمی شوهر کریستی داستان آشنایی شان را این گونه روایت می‌کند: "در سال ۲۰۰۷ به شهر سن آنتونیوی ایالت تگزاس در ایالات متحده آمریکا رفتم و در آنجا درس خواندم و در سال ۲۰۰۸ با کریستی آشنا شدم. او هم در سال ۲۰۱۲ از آمریکا آمد. از اینجا رفتیم به دهلی هند و در آنجا کریستی به دین اسلام مشرف شد. سپس نکاح کردیم."
ظفر چهارساله حاصل ازدواج کرستی با رحیمی است. پسری با پدر افغان، مادر آمریکایی و آشنا با سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی.
برای بچه‌های کابل هم یادگیری زبان انگلیسی از زبان کریستی خوش‌آیند و ساده است. کریستی در یک آموزشگاه بزرگ زبان که با شوهرش در کابل راه انداخته‌، انگلیسی تدریس می‌کند.
این آموزشگاه اکنون دست کم ۲ هزار دانش‌آموز دارد و تبدیل شده به یکی از بزرگترین آموزشگاه‌های زبان در کابل.
روابط دو کشور افغانستان و آمریکا چندین دهه پیشینه دارد اما این روابط در دو دهه اخیر عمق بیشتری یافته و رنگ و بوی تازه‌تری به خود گرفته است.
با این وجود تفاوت‌ها میان دو کشور عمیق است و کم نیستند افغان‌هایی که به نیات آمریکا در افغانستان بدگمان اند.
اما کریستی و رحیمی روی این بدگمانی‌ها پا گذاشته‌اند و پل دیگری شده‌اند میان دو دنیای شرق و غرب.

Tuesday, July 5, 2016

قربانیان انفجارهای مرگبار بغداد چه کسانی بودند؟

قربانیان انفجارهای مرگبار بغداد چه کسانی بودند؟

  • 4 ژوئیه 2016 - 14 تیر 1395
 

از ساعات اول بعد از دو انفجار مرگبار در پایتخت عراق٬ عکسی از تعدادی جوان و نوجوان منتشر شده که گفته می‌شود کشته‌شدگان انفجارها هستند هرچند هنوز آمار قطعی و نام تمام کشته‌ها به طور رسمی اعلام نشده است.
گفته می‌شود که بیشتر جوانانی که عکس آن‌ها منتشر شده٬ کسانی هستند که در مرکز خرید 'هادی' کار می‌کردند.
بسیاری دیگر٬ جوانان و نوجوانانی بودند که بامداد یک‌شنبه٬ دوم ژوئیه٬ بعد از افطار و قبل از سحرگاه برای خرید به مرکز شهر رفته بودند. فهرست غیررسمی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده حاوی نام‌هایی است که مقابل بیشتر آنها سن ۲۰ تا ۴۰ سال ثبت شده است.
 
ذوالفقار عریبی٬ فرزند فوتبالیست مشهور عراقی است که در این انفجار کشته شد
یکی از آن‌ها ذوالفقار عریبی٬ فرزند فوتبالیست صاحب‌نام عراقی٬ غانم عریبی است که بازیکن تیم الشباب بوده است. تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که او را در حال به خاک سپردن فرزندش نشان می‌دهد.
در توییتر و فیسبوک متنی دست به دست می‌شود که نوشته شده بیشتر این جوانان برای خرید عید فطر به پاساژ رفته بودند و حالا با کفن سفید راهی می‌شوند.
+ بیشتر بخوانید: انفجار‌ها چطور اتفاق افتاد؟
 
عادل الجاف٬ هنرمند و خواننده عراقی هم جزو کشته‌شدگان است
عادل الجاف یکی دیگر از کشته‌ شدگان معروف به عادل یورو است که خواننده٬ رپر و رقصنده بود. او در یکی از برنامه‌های موسیقی 'آوت‌لوک' بی‌بی‌سی شرکت کرده بود. بهار سال گذشته٬ بعد از انفجاری مشابه در منطقه کراده بغداد نوشته بود که "بله هنوز زنده هستم و از بمبگذاری جنایتکارانه جان به در برده‌ام."
مصطفی الشکرجی٬ یکی از کاربران توییتر است که عکس دوستانش را منتشر کرده و گفته هفت نفر از آنان را به نام‌های علی٬ عدنان٬ اکرم٬ کرار٬ احمد٬ صفا و حسین در انفجار کراده از دست داده است. این جوانان مشغول برگزاری جشن فارغ‌التحصیلی بودند از جمله عدنان محمد.
عدنان محمد چند روز قبل از انفجار کارنامه تحصیلی خود را روی فیسبوک گذاشته بود. نیمی از کامنت‌ها یا نظرهای اول تبریک به اوست و بعد از انفجار این تبریک‌ها تبدیل به تسلیت و ابراز تاسف از مرگ او شده است. او ظاهرا صاحب یک بوتیک لباس در مرکز شهر هم بوده است.
 
عدنان و دوستانش در جشن فارغ‌التحصیلی کشته شدند
تصاویری که امروز از منطقه کراده و مقابل مرکز خرید هادی گرفته شده٬ نشان می‌دهد تمام مغازه‌های پاساژ و فروشگاه‌های رو‌به‌روی آن به طور کامل سوخته‌اند. مقابل مغازه‌ها پارچه‌های مشکی اعلام خبر درگذشت نصب شده که نشان می‌دهد بسیاری از فروشندگان و احتمالا خریداران داخل مغازه بر اثر انفجار جان باخته‌اند.
ده‌ها عکس خانوادگی از پدر و مادرهایی منتشر شده که با فرزندشان به مرکز شهر رفته بودند؛ از جمله فردی به نام حسن علی که عکس او را به همراه دختر و پسر کوچکش به عنوان مفقودشدگان انفجار کراده گذاشته بودند و سپس در شبکه‌های اجتماعی گفته شد هر سه نفر کشته شده‌اند.
در روز اول بعد انفجار٬ در شبکه‌های اجتماعی عکس‌هایی منتشر شده بود که کارکنان بیمارستان فرستاده‌ و خواستار شناسایی افرادی شده‌ بودند که در بیمارستان زنده هستند اما وضعیت وخیم دارند.
هنوز تعداد کمی مفقودالاثر هستند و خانواده‌ها امیدوارند که نام آنها را در فهرست مجروحان بیمارستانی بیابند.

Monday, July 4, 2016

روش رهبر- محمدجواد اکبرین

محمد جواد اکبرین 
آقای خامنه‌ای در افطاری دیشب با دانشجویان:
«اوضاع خاص و حساس کنونی کشور بسیار شبیه جنگ احزاب در زمان پیامبر است».
این روش رهبر جمهوری اسلامی‌ست که برنامه‌های حال و آینده‌اش را با تشبیه به تاریخ صدر اسلام اعلام می‌کند. هفده سال پیش وقتی می‌خواست برای نخستین بار یکی از نزدیکترین یاران آیت‌الله خمینی را زندانی کند در خطبه‌ی نمازجمعه‌اش گفت «سابقه‌داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‌ابى وقّاص و امثال اینها بودند، بعضى از اینها على را تنها گذاشتند» (۲۶ آذرماه ۱۳۷۸) این را گفت تا عبدالله نوری (نماینده‌ی آیت‌الله خمینی همزمان در سپاه و جهاد) را سالها در زندان نگه‌دارد؛ آیت‌الله خمینی تنها چند ماه قبل از مرگش در حکم کم‌نظیری به عبدالله نوری او را فردی «با هوشِ سیاسیِ بسیار خوب، متدیّن و متقّی» توصیف کرده بود.
دو سال بعد هم آقای خامنه‌ای وقتی می‌خواست با «توقیف فله‌ای مطبوعات» در یک روز از شرّ دهها روزنامه و مجله خلاص شود در همایش بزرگ بسیجیان کشور در مصلای تهران سخنرانی کرد و گفت: «عبداللَّه‌بن‌اُبیّ، یكی از دشمن‌ترین دشمنان پیغمبر بود... در لابه‌لای همین مطبوعات اثر انگشتِ عبداللَّه‌بن‌اُبیّ‌ها را می‌بینم» (اول اردیبهشت ۱۳۷۹)
در دوسالِ آخر دولت احمدی‌نژاد و در سخت‌ترین شرایط ناشی از تحریم اقتصادی برخی خواستند ادای او را درآورند و گفتند ما در «شِعبِ ابی‌طالب» به سر می‌بریم (شِعبِ ابی‌طالب جایی بود که پیامبر و یارانش اوج محاصره‌ی اقتصادی را تجربه کردند) اما او چون نمی‌خواست که دولت بابصیرتش را مسبّب این وضعیت معرفی کند گفت: «ما امروز در شرائط شِعب ابی‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.» (۱۹دی‌ماه ۱۳۹۰) بدر و خیبر نماد پیروزیِ اسلام بود؛ او اما در اوج بدبختیِ کشور می‌خواست به هوادارانش پیام دهد که کم نیاورند و از ژستِ پیروزی کوتاه نیایند. اما هنگامی که دولت روحانی آمد و درست زمانی که کشور می‌رفت تا از فشار تحریم‌ها بیرون آید و مردم نفسی تازه کنند او تازه فرمان را به «سمت شِعبِ ابی‌طالب» چرخاند و «اقتصاد مقاومتی» را پیش کشید و حتی «قرارگاه اقتصادی» راه‌اندازی کرد و برایش «فرمانده» تعیین کرد؛ زیرا دیگر دوران احمدی نژاد نبود که ناامن نشان‌دادنِ اقتصاد و کش‌دادنِ فساد ایرادی داشته باشد. دیشب معلوم شد که قطار رهبری به ایستگاهِ جنگ احزاب رسیده؛ همان جنگی که مسلمانان مجبور شدند بر دور مدینه خَندق حفر کنند؛ دشمن نمی‌توانست از خندق‌ها عبور کند و وارد مدینه شود اما مشکل آنجا بود که هیچ‌کس هم نمی‌توانست از مدینه بیرون برود؛ قرآن می‌گوید «خدا فرشتگانش را به کمک فرستاد» تا حصرِ شهر شکست. آقای خامنه‌ای هم لابد به همین دل بسته! تا هست ایران را به مدینه‌ی جنگ احزاب تبدیل می‌کند، بعد از خودش هم مهم نیست؛ فرشتگان می‌آیند و تحریم مدینه را می‌شکنند.
به فکت‌های بالا نگاه کنید، سال ۷۸، خودش را امام علی تصور کرد، سال ۷۹ خود را پیامبر و طبیعی‌ست که حالا نوبت فرشتگان باشد خودی نشان دهند. این روند نشان می‌دهد که وجه مشترکِ آقا با کسی که «نظرش به نظر بنده نزدیک‌تر است» فقط در یک چیز بود؛ هاله‌ی نور.

Sunday, July 3, 2016

نماینده ای دورنگر!! که امروز را سی سال پیش دیده بود

نماینده‌ معترضی که پس از رهبر خامنه‌ای استعفا کرد، ولی اخراجش کردند

  • 2 ژوئیه 2016 - 12 تیر 1395

کمتر از یک ماه پس از درگذشت آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران و معرفی آیت الله علی خامنه ای به عنوان رهبر جدید، یک نماینده مجلس به دلیل اظهارات اش در نطق پیش از دستور جلسه علنی مجلس مورد حمله قرار گرفت، بازداشت و محروم شد، علیه او تظاهرات و به منزل مسکونی اش حمله کردند و کرسی نمایندگی را از او گرفتند.
نماینده ای که در نطق پیش از دستورش در صحن علنی مجلس ابراز نگرانی کرده بود از "آینده سیاسی کشور به علت برخی تغییرات قانون اساسی و تحولات سیاسی واقع شده و در حال وقوع و تکاثر و تداول قدرت در دست عده ای معدود و حضور تشریفاتی و سطحی مردم به جای مشارکت عمیق و مؤثر آنان، وجود ابهامات و سؤالات اساسی نسبت به حاکمیت آینده و بلاتکلیفی مردم در حق سرنوشت خود و نگرانی از اینکه روند موجود منتهی به حاکمیت لیبرالیسم وابسته خواهد شد."
پس از درگذشت آیت الله خمینی در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، علی خامنه ای، رئیس جمهور وقت از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان جانشین او تعیین شد. اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس و عضو مجلس خبرگان رهبری که از نزدیکان آیت الله خمینی و از افراد بانفوذ در حکومت بود، گفته بود که آیت الله خمینی در زمان حیات خود، شایستگی آقای خامنه ای را برای رهبری آینده تایید کرده است.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر اساس اصل ۸۶ قانون اساسی ایران "در مقام نمایندگی در اظهارنظر و رای خود کاملا آزاد هستند و نمی توان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده اند یا آرائی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده اند تعقیب یا توقیف کرد."
اما عبدالمجید شرع پسند، نماینده مردم کرج در دوره های دوم و سوم مجلس شورای اسلامی بعد از نطقی که در مجلس کرد، بازداشت و بیش از ۴۰ روز تحت بازجویی قرار گرفت.
Image copyright
Image caption اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس
علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس سومین دوره مجلس شورای اسلامی در خاطرات یازدهم تیر ۱۳۶۸ نوشته است که "آقای [عبدالمجید] شرع‌پسند، نماینده‌ کرج قبل از دستور متن استعفانامه خودش را خواند که مضامین ضد انقلابی دارد و رهبری و آینده انقلاب را زیر سوال برده است."
عبدالمجید شرع پسند که در انتخابات میاندوره ای مجلس دوم و با ۲۵ سال سن به عنوان جوان ترین نماینده مجلس انتخاب شده بود، در مجلس سوم هم نماینده مردم کرج بود. او و پدرش در جنگ ایران و عراق مجروح و دو برادر و همچنین همسر خواهرش در جنگ ایران و عراق کشته شده بودند. اما چرا از نمایندگی استعفا داد، چگونه از مجلس بیرون رانده شده و اخراج شد و بعد از نطق پیش از دستور مجلس چه اتفاقی برای او افتاد؟
او با گذشت بیش از ۲۷ سال می گوید که با توجه به فضای آن موقع، قبل از نطق در مجلس حدس می زد که با او برخورد خواهد شد، اما آنچه که اتفاق افتاد بسیار بدتر از پیش بینی او بود: "براساس قانون اساسی من به عنوان نماینده مجلس مصونیت داشتم ولی قانون زیرپا گذاشته شد. نماینده مجلس بر اساس قانون در اظهارنظر آزاد است، اما ما مدت ها بازداشت بودیم و یک تعداد از دوستان ما را هم صرفا به خاطر دوستی با من یا کار در دفتر من گرفته بودند. برایشان معلوم شد فرضیه هایی که داشتند درست نبوده و بعد آزاد شدیم. البته آزاد که شدیم پرونده ام تا ۱۳ سال باز بود. ممنوع الخروج بودم و محدودیت های زیادی داشتم و همچنان هم خیلی هایش شاید برقرار باشد".
نماینده کرج در مجالس دوم و سوم، ۴۰ روز در زندان احتمالا توسط سعید امامی بازجویی شده است. او می گوید که رفتارهای نامناسبی با او شد و نفس بازداشت اش هم غیرقانونی بود: "آنطوری که می گفتند، سعید امامی بود. آنجا نمی شد تحقیقا به چیزی دست یافت. زیربازجویی بودیم و امکان دیدن یا اطلاع گرفتن نبود ولی اینطور می گفتند".
آقای شرع پسند حالا یک معلم بازنشسته است و در ایران زندگی می کند. او می گوید: "عملا وقتی بازداشت شدم از بسیاری حقوقم محروم شدم هیچ کاری نمی توانستم بکنم معلمی را حالا به هر عنوانی بود پذیرفتند و من برگشتم سر کارم و ادامه دادم تا بازنشسته شدم. شنیده بودم که علی فلاحیان [وزیر وقت اطلاعات] گفته معلم باشد تحت نظر و کنترل است. اما از چیزهایی که می خواستیم محروم بودیم. اگر می خواستیم کاری بکنیم مخالفت می شد به عنوان اینکه چنین سابقه ای داریم و همین طور ماند".

نطقی که زلزله سیاسی ایجاد کرد

عبدالمجید شرع پسند براساس مشروح مذاکرات جلسه ۱۲۱ سومین دوره مجلس شورای اسلامی در یازدهم تیرماه ۱۳۶۸ در نطقی سه دقیقه ای از نمایندگی مجلس استعفا کرد. او دلایل استعفای خود را "نبود زمینه و عدم امنیت و امکان انجام وظایف قانونی نمایندگی، نگرانی شدید از آینده سیاسی کشور به علت برخی تغییرات قانون اساسی و تحولات سیاسی واقع شده و در حال وقوع و تکاثر و تداول قدرت در دست عده ای معدود و حضور تشریفاتی و سطحی مردم به جای مشارکت عمیق و مؤثر آنان، وجود ابهامات و سؤالات اساسی نسبت به حاکمیت آینده و بلاتکلیفی مردم در حق سرنوشت خود و نگرانی از اینکه روند موجود منتهی به حاکمیت لیبرالیسم وابسته خواهد شد، نداشتن پاسخ مناسب و منطقی برای گرانی و تورم و تبعیض‌های ناروا و پرهیز و تعلل مسؤولین از جهت گیری قاطع و جدی در برابر تکاثر و انباشت سرمایه های کلان بادآورده و نهایتاً نگرانی برای استقلال مملکت، نداشتن انگیزه و رغبت برای ادامه فعالیت به دلیل عدم مشاهده کمترین مشابهت اصولی بین وضعیت فعلی و حکومت عدل علوی" عنوان کرد.
نطق پیش از دستور او تنها ۲۷ روز پس از درگذشت آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و انتخاب آیت الله علی خامنه ای به عنوان جانشین او و رهبر جمهوری اسلامی، به عنوان مخالفت با رهبر جدید قلمداد شد. آقای شرع پسند اما بعد از ۲۷ سال می گوید: "اصلا به آنجا نکشید که من بروم و مفاد استعفانامه ام را توضیح بدهم و هر کسی یک تعبیری کرد. من حرف هایی داشتم که نگذاشتند بزنم و تا حالا هم مسکوت ماند".

در مجلس چه گذشت؟

اولین واکنش به اظهارات آقای شرع پسند در جلسه علنی مجلس از سوی علی یوسف پور، نماینده وقت اردل، فارسان، کوهرنگ و کیار بود که خطاب به او گفت "یک ماه خوراک برای رادیوهای ضد انقلاب درست کردید". او در آغاز جلسه بعدی مجلس هم خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس گفت که "یک فرد خائنی اینجا نشسته یا بیرون برود یا بیرون اش می کنیم. حرفی که منافقین و ضد انقلاب نزده اند را زده و حیف است قرآن بخوانیم و بشنود".
و آقای هاشمی در پاسخ گفته بود که "بفرمائید بنشینید ترتیب اش را می دهیم."
Image copyright
Image caption پس از انتخاب اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری، مهدی کروبی ریاست مجلس را به عهده گرفت
همان روز ۱۵۴ نماینده مجلس نامه ای امضا و اعلام کردند که عبدالمجید شرع پسند را "از سمت نمایندگی معزول" و اظهارات اش را "در راستای اظهارات مفسدین و محاربین" می دانند.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس در خاطرات روزهای ۱۲ و ۱۳ تیر ۶۸ نوشته است: "نماینده طالقان نامه علمای کرج را آورد که از اقدام شرع‌پسند اظهار انزجار کرده‌اند و اجازه خواست که مردم کرج برای اظهار انزجار مقابل مجلس بیایند. حاجی بخشی حزب‌الله نیز در همین خصوص فعال شده است... آقای [مهدی] کروبی نایب‌رئیس مجلس علیه عبدالمجید شرع‌پسند صحبت کرد. شرع‌پسند در جلسه شرکت کرده بود. نمایندگان عصبانی بودند و تهدید کردند که اگر بماند یا او را کتک می‌زنند و یا جلسه را ترک می‌کنند. به او پیام دادم که بهتر است نماند. گفته بود می‌ماند. بعد از صحبت تند آقای کروبی و نمایندگان دیگر در نطق‌های قبل از دستور و شعارهای نمایندگان جلسه را ترک کرد".
و این آخرین حضور عبدالمجید شرع پسند در مجلس بود. او می گوید که یک روز بعد بازداشت شد: "یکشنبه این نطق را کردم، استعفایم طبق قانون باید سه شنبه در دستور جلسه اعلام می شد و یکشنبه بعد باید در دستور کار قرار می گرفت، اما سه شنبه که من رفتم و حضورم هم در مجلس اعلام شد فردای همان روز یعنی چهارشنبه دستگیر شدم و عملا دیگر امکان نبود بروم مجلس".
جلسات علنی روزهای بعد مجلس تحت الشعاع نطق عبدالمجید شرع پسند به اعلام موضع نمایندگان و نطق های آنها علیه او گذشت. مصطفی موذن زاده (نماینده کرمان)، مهدی کروبی (نماینده تهران و نائب رئیس وقت مجلس)، کامل خیرخواه (نماینده لاهیجان)، صادق خلخالی (نماینده قم)، عباسعلی عمید زنجانی (نماینده تهران)، عبدالصاحب طاهری موسوی (نماینده شادگان)، غلامرضا فدائی عراقی (نماینده اراک)، احمد نیک فر (نماینده اقلید)، محمود نیازی (نماینده بیجار)، سیدهاشم بنی هاشمی (نماینده مشهد و کلات)، محمدرضا توسلی (نماینده فردوس و طبس)، مصطفی فارغ (نماینده دزفول)، محمد مجد آرا (نماینده بابلسر و فریدونکنار)، محمد قمی (نماینده ورامین) و سیدعباس موسوی (نماینده ایذه) علیه آقای شرع‌پسند نطق کردند و خواهان ورود وزارت اطلاعات به قضیه و برخورد با او شدند.
مهدی کروبی در همان جلسه ای که عبدالمجید شرع پسند مجبور به ترک مجلس شد، با اشاره به سابقه ۹ ساله اش در مجلس شورای اسلامی گفت: "در این ۹ سال مطالب گوناگونی که گفته شده هیچکدام به این وقاحتی که آقای شرع پسند گفت نگفتند و به این صورت که آقای شرع پسند صحبت کرد نبود. از آن ماجراهای لیبرالها و حوادثی که اینجا بود و درگیریها با دولت شهید رجائی تا خلاصه گروه ۸ نفری و دل امام را به درد آوردن و ماجرایی که امام گفت رادیو اسرائیل مثل شما می کند هیچ کدام مانند آقای شرع پسند وقیحانه حرف نزدند و این چنین جسارت به کل نظام نکردند، واقعاً جای تأثر و تأسف است که در یک چنین محیطی یک نماینده که رأی مردم را گرفته اینطور با رأی مردم و با حیثیت مجلس برخورد کند حقاً آقای شرع پسند بداند که کل مخالفین قسم خورده نظام جمهوری اسلامی اعم از منافقین، چپی ها صددرصد، توده ای را خوشحال کرد و هر کدامشان پشت این تریبون بودند دیگر مطمئناً از آن بدتر نمی گفتند."
او سخنان آقای شرع پسند را توهین به مجلس و نمایندگان خواند و از نمایندگان خواست که کسی شفاعت نکند چون آقای شرع پسند به گفته او شایستگی بودن در مجلس را ندارد.
آقای کروبی گفت: "آقای شرع‌پسند وقتی به مجلس آمد به روحانیون بزرگوار جسارت کرد واقعاً آن موقع ما فکر کردیم جوانی است ناآگاه، نمی‌داند. من به او گفتم آقای شرع پسند این چه حرفی بود که شما زدید؟ خلاصه گفت که من اشتباه کردم جوانی است و نادانی! یک چیزی اینجوری گفت (عین حرفش الان یادم نیست) من گفتم خوب حالا یک جوانی است یک چیزی گفته که یکوقت آمد گفت «آنهایی که در سیرت رضاخانند و در صورت مدرسند»! ببینید این نشان دهنده طرز تفکر است. حالا هم آمده این مسائل را مطرح کرده است. بنابراین آقایان نگویند که نمی دانسته می داند و خوب هم حالیش هست."
اشاره مهدی کروبی به سخنان عبدالمجید شرع پسند در دومین دوره مجلس شورای اسلامی بود که به علمکرد برخی روحانیون انتقاد کرده بود.
صادق خلخالی، دیگر نماینده مجلس از اکبر هاشمی رفسنجانی خواست که کوتاه نیاید.
در جلسه بعدی مجلس احمد نیکفر در نطق پیش از دستور خود گفت: "۵۰ میلیون جمعیت سوگوار را میگوید صوری است. بازرگان و رجوی این حرف را نزدند."
محمود نیازی، نماینده بیجار هم از وزارت اطلاعات خواست که "مسئله زشت نماینده مستعفی کرج را تعقیب کنند مبادا خدای ناخواسته جریان کور و ناپاکی در پشت این مطلب بی اساس و این گفتار ناهنجار وجود داشته باشد."

استعفا به اخراج ختم شد

استعفای عبدالمجید شرع پسند نهایتا در شرایطی در دستور کار مجلس قرار گرفت که او نه در مجلس، بلکه در زندان بود. او می گوید: "ما طبق قانون مکانیزمی به عنوان اخراج نداریم اصلا در نمایندگی مجلس. قانون این است که باید در دستور کار قرار می گرفت و بعد از توضیحات نماینده مستعفی و صحبت های نمایندگان مخالف در حضور نماینده مستعفی اعلام می شد در حالی که عرض کردم من روز بعد بازداشت شدم".
و اینکه "فضا و جو اینقدر سنگین بود که اگر کسی نمی خواست رأی بدهد، اصلا مجلس نرفت والا کسانی که رفتند چون تقاضای رأی علنی هم کردند همه رأی دادند که اصلا موجه هم نبود چون رأی باید به استعفا می دادند که تأیید حرف های من می شد اگر به عنوان اخراج می دادند که قانونی نبود."
براساس ماده ۹۵ آئین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی "نماینده تقاضاى استعفای مدلّل خود را به عنوان رئیس مجلس مى‏ نویسد و رئیس مجلس آن را در اولین جلسه علنى و بدون قرائت متن، اعلام و در دستور کار هفته بعد مى‏ گذارد. نماینده مى ‏تواند قبل از شروع بررسى در مجلس تقاضاى استعفای خویش را مسترد دارد."
ماده ۹۶ آئین نامه هم می گوید: "بررسى تقاضاى استعفاء بدین ترتیب خواهد بود که ابتدا تقاضاى استعفاء قرائت شده و سپس شخص متقاضى استعفاء یا نماینده دیگرى به تعیین او تقاضاى دفاع خواهد نمود. مدت قرائت تقاضاى استعفاء و توضیح نماینده متقاضى استعفاء حداکثر نیم ساعت است. مخالف یا مخالفین نیز حداکثر نیم ساعت مى ‏توانند صحبت کنند و پس از آن رأى‏ گیرى به عمل مى‏ آید."
هجدهم تیرماه ۶۸ استعفای عیدالمجید شرع پسند در دستور کار مجلس قرار گرفت. اما مجید انصاری، نماینده تهران اعلام کرد که ادله استعفا "خیانت به انقلاب" بوده و "ما به استعفا رای نمی دهیم به اخراج او رای می دهیم."
در نهایت رئیس مجلس اعلام کرد که ۱۹۱ نماینده رای موافق داده اند و تنها یک نماینده رای ممتنع، هیچ نماینده ای رای مخالف نداده و "این پذیرفتن ادله او نیست بلکه قبول استعفا بدلیل اقدام ناشایسته ایشان بود."
عباس شیبانی، تنها نماینده ای بود که به استعفای عبدالمجید شرع پسند رای ممتنع داد.
انتخابات میاندوره ای مجلس ۲۲ آذر ۶۸ برگزار شد و عباسعلی زالی به جای عبدالمجید شرع پسند بر کرسی نمایندگی کرج نشست. در کرج اما خانه مسکونی آقای شرع پسند هم در امان نماند. ذبیح الله بخشی زاده معروف به حاجی بخشی از اعضای معروف بسیج و گروه موسوم به حزب الله به همراه گروهی از بسیجی ها به خانه مسکونی عبدالمجید شرع پسند حمله کردند. آقای شرع پسند می گوید: "نوشتند که خانه ما را آتش زده اند اینها درست نبود اما جلوی خانه آمدند."
یکی از همسایه های آقای شرع پسند می گوید: "شیشه های خانه را با سنگ شکستند، توهین کردند و شعار دادند علیه خانواده ای که همه در جنگ ایران و عراق یا شهید شده بودند یا جانباز."
نشریه تماشاگران در گزارشی در مرداد ۹۴ نوشت که "به سراغ پادگان شهید شرع پسند در میدان سپاه کرج رفتند و حتی می‌خواستند اسم آن را عوض کنند". این نشریه به نقل از عبدالمجید شرع پسندنوشته بود: "همان روز که «مرگ بر شرع‌پسند» می‌گفتند. من وسط‌شان بودم ولی مرا نمی‌شناختند! این برای شما جالب نیست؟ سیصد-چهارصد نفر جمعیت بودند که نیمی از آنها عضو و فامیل نهادهای رسمی بودند."
پادگان شهید شرع پسند در کرج در نهایت با همین عنوان باقی ماند. پادگانی که به نام مهدی شرع پسند، برادر مجید شرع پسند بود. گفته می‌شود که او کسی بود که پرچم ایران را بالای مسجد جامع خرمشهر و بعد از آزادی این شهر به اهتزاز درآورد. حالا بعد از گذشت سال ها برای مهدی شرع پسند مراسم بزرگداشت حکومتی برگزار می شود، اما عبدالمجید شرع پسند، نماینده سابق کرج در مجلس همچنان از برخی حقوق خود محروم است.