شرحی بر:
ما مجوسها
علمای اهل
سنّت، روز عاشورا را روزه میگیرند و آن را سفارش میکنند؛ و معتقدند این موضوع ریشه
در عرفی پیش از اسلام دارد که پیامبر اسلام هم بر آن صحه گذاشته و سنت شده است. دلایلی هم در این زمینه بیان میکنند. آنان در خطبه های نماز جمعه خود، که مصادف با عاشورا باشد، به هیچوجه
اشاره ای به این موضوع نمیکنند که یزید بن معاویه در چنین روزی در سال 61 هجری، برای نوه پیامبر اسلام و خانواده و همراهان او در کربلا فاجعه
آفرید و بقیه قضایا...
عاشورای
گذشته برای همراهی با مسلمانان و اینکه روزه درهرصورت ثواب دارد و خلاف شرع نیست،
با آنان روزه گرفتم و چون هرساله روزه داران برای افطاری مختصر به مسجد دعوت
میشوند، به مسجد رفتم تا با آنان افطار کنم.
در آن روز
که روز تاسوعا برای شیعیان بود، به مانند سالهای پیش، در کربلا به عزاداری شیعیان
حمله شده، و شمار بسیاری شیعه کشته شده بودند. سخن از کشته شدن آنان بود که یک عراقی
در حدود سی و پنچ ساله قوی هیکل گفت: یعنی چه که خود را
میزنند و خونین و مالین میکنند... یک عراقی دیگر حدود پنجاه ساله که چندسالی است مرا میشناسد و میداند
که ایرانی و شیعه هستم، با اشاره به من گفت: همه اش زیر سر این مجوسها و مزدکیهاست!!!
من داشتم
دیوانه میشدم... از
اینکه شیعه ها را کشته اند! طلبکار هم شده اند! و به من که برای همراهی با مسلمانان روزه گرفته ام، جلو چشم چندین
مسلمان، مرا و دستکم آباء و اجداد مرا مجوس و مزدکی خطاب میکند! جلّ الخالق!!
خودش هم که
یعنی روز بود با زبان ظاهراً روزه، چه تهمتها و چه ستمهایی که بر من و شیعیان روا
نمیدارد!
بلافاصله
به او اعتراض کردم و به یک عراقی سنی دیگر که در کنارم نشسته بود و در دانشگاه
اینجا، باستانشناسی درس میدهد و چند سالی است با هم سلام و علیکی داریم گفتم: نگاه کن چه آدمهایی وجود دارند!!؟ او دلداری ام
داد که اینان نفهمند و... ولی من سفره افطار را به بهانه نماز ترک کردم. در نبود من آن دوست به او گفته بود
این چه حرفی بود که تو زدی؟!! و... هنگامی که
برگشتم توهین کننده از من دلجویی کرد و...
این موضوع
را بیان کردم تا تأییدی باشد بر سخن استاد پورجوادی که این گونه نگاه کردن به ما
ایرانیان، با گوشت و پوست آنان آمیخته و آغشته شده است و دست خودشان نیست! نمیتوانند خود را از آن جداکنند!
ما باید
فکری به حال خود کنیم و حاکمانمان نباید تا این اندازه ملت ما را به آنان بفروشند! که نمونه های نمکناشناسی آنان(عراقیان و فلسطینیان و لبنانیان
و غیره) را چندین بار دیده ایم. بزرگان
گفته اند: چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است!!
اول اسفندماه نودوسه- احمد شماع زاده
به نام ِ خداوند ِ جان و خرد
ما مجوسها
دکتر نصرالله پورجوادی
بدیهیترین چیزی که دربارۀ روابط مردم خاورمیانه و احساسات آنها نسبت به یکدیگر میتوان گفت دشمنی عربها با اسرائیل است. اما از آن بدیهیتر کینه و نفاقی است که میان عرب و ایرانی یا به قول عربها «عجم» وجود دارد. عربها از ایرانیان بدشان میآید(البته نه همه) و ایرانیان هم از عربها بدشان میآید(باز نه همه). اما واکنش عربها نسبت به ایرانیان با واکنش ایرانیان نسبت به عربها، هر چند که هر دو خصم آلود است، باهم فرق دارند. عربها میتوانند از ایرانیان بدشان بیاید و آن را اظهارکنند و بگویند، ولی برای خیلی از ما ایرانیان اظهار آن احساسی که ما نسبت به عربها داریم ساده نیست.
ما
هر چه باشد پیغمبرمان عرب بوده و میخواهیم که حساب پیغمبر و اهل بیت او را از حساب
عربها جداکنیم و این کار ساده ای نیست. ایرانیان با وجود اینکه از عربها بدشان میآمده،
بزرگترین خدمتها را به زبان عربی و دین اسلام و تمدن اسلامی کرده اند و اگر
ایرانیان نبودند اسلام در حد یک دین و آیین قبیله ای در قدوقواره ای محدود باقی
میماند. ما
هر چقدر که از عربها بدمان بیاید زبان عربی را نمیتوانیم از برنامۀ درسی مدارس خود
حذف کنیم. ولی عربها اصلاً نیازی به آموختن زبان فارسی در خود احساس نمیکنند.
امروزه
یک مسألۀ دیگر هم پیشآمده و آن مسألۀ نژادپرستی و قبح نژادپرستی است. ایرانیان همینکه بخواهند
از احساس تاریخی خود نسبت به عربها سخن گویند انگ نژادپرستی بر پیشانی آنها میخورد. شاید این مسأله برای
عربها هم باشد. صدام از ایرانیان متنفر بود؛ ولی به جای اینکه ما را ایرانی بخواند «مجوس» میخواند، یعنی مسأله را
دینی میکرد. ما اصرار داشتیم بگوئیم که مسلمانیم و داریم از اسلام دفاع میکنیم
ولی صدام ما را مجوس میخواند. یعنی چه؟ یعنی «اینها مسلمان نیستند. زردشتی اند. مسلمان منم و لشکر من و
مائیم که داریم برای پیغمبر عربی خودمان میجنگیم. بنا برا ین دشمنی ما با ایرانیان دشمنی اسلام با
کفر است.»
داعشیها
هم درست همین کار را با ما ایراینان میکنند. آنها از ما ایرانیان
بدشان میآید ولی نمیگویند که ما با ایرانیان دشمنیم. میگویند ما با رافضیان
دشمنیم، کسانی که در دین اسلام بدعتگذاری کردند و از مذهب اهل سنت فاصله گرفتند. داعش در واقع وارث
هزاروچهارصد سال کینه و دشمنی عرب نسبت به عجم است!! و همان طور که عربها در
گذشته برای توجیه دشمنی خود با ایرانیان ما را مجوس میخواندند، یعنی کافر، امروز
هم داعش ما را رافضی میخواند و رافضی از نظر ایشان به معنای کافر است. بدین ترتیب عربها راحت
میتوانند دشمنی و کینۀ خود را آشکارا بیان کنند ولی ما ایرانیها نه. ما حتی به نهضت شعوبیه
نیز که هنوز هم به نظرم زنده است با احتیاط و رودربایستی مواجه میشویم. نهضت شعوبیه خوب یا بد؟
عربها میخواستند هویت ایرانیان را محوکنند و ایرانیان مقاومت کردند. خوب بود یا بد؟ هنوز هم
خیلی از آنها میخواهند ما را از صحنه هستی محوکنند. میگویند صدام آخرین حرفی
که زد، فحش به ایران بود. بیهقی در هزار سال پیش در تاریخ مسعودی مینویسد که
عرب و عجم هیچگاه با هم کنار نمیآیند(این مطلب چنانکه یادم میآید در ضمن داستان
افشین است.)
خوب
، حالا ما باید چه کار کنیم؟ بعضیها نقل این واقعیتهای تاریخی را
هم به عنوان نژادپرستی
تلقی، و ما را از آن منع میکنند.
در سال 2008 که در نیویورک بودم سازمان ملل متحد قرارگذاست شب رودکی برگزار کند. پیشنهاد آن از طرف تاجیکستان شده بود. افغانستان و بعد ایران هم استقبال کردند. از هر کشور فارسی زبان هم قرارشد یک نفر به زبان انگلیسی سخنرانی کند. از ایران من انتخاب شدم:
گفتم: رودکی خدمت بزرگی به زبان
فارسی کرد، چون او در مقابل یک جبهۀ به ظاهر دینی ایستادگی کرد. اهل حدیث و سنت و سلفیهای
آن روزگار زبان فارسی را بدعت میدانستند و برای اهل سنت هیچ چیزی بدتر از بدعت
نیست. دو سه قرن طول کشید تا شاعران ایرانی مانند فردوسی
و سنائی برای فارسی شناسنامه گرفتند و آن را در چارچوب دیانت اسلام موجه نمودند. اما در زمان رودکی هنوز
فارسی شناسنامۀ اسلامی نداشت. رودکی در مبارزۀ خود تنها
و غریب بود. عربها و ایرانیان عربزدۀ وابسته به اهل
حدیث و خلافت عباسی با رودکی و امثال او مقابله میکردند و رودکی توانست با هنر کمنظیر
خود زبان فارسی را زنده نگه دارد.
در
آن مجلس گویا عربی نبود، یا اگر بود اهمیتی به سخنان من نداد و به هر حال کسی
اعتراضی نکرد. یکی از دیپلماتهای تاجیکستان خوشش آمده بود. ولی برای برخی از
دیپلماتهای ایرانی این حرفها خوشآیند نبود. ما ایرانیان حتا تاریخ
دشمنی عربها با خودمان را هم نمیتوانیم به راحتی بازگو کنیم. به نظر من غفلت از این
خصومتی که عربها با ما دارند به زیان ماست. ما نباید از این دشمنی
غافل باشیم.
جنگ عراق یکی از نمودهای این خصومت بود. در اوائل انقلاب، قبل از جنگ ایران و عراق، یکی از
دوستان که سالهاست مرحوم شده است وقتی میدید که ایران چقدر منت عربها را میکشد،
میگفت: روزی خواهد آمد که عربها نه تنها قدر دوستی
ایرانیان را و حمایت ایشان را در مقابل اسرائیل نخواهنددانست بلکه حاضر میشوند که
با اسرائیل علیه منافع رافضیان مجوس!
متحد شوند.
برگرفته
از برگه فیسبوکِ استاد پورجوادی - 26 دی ماهِ
1393
pourjavady/posts/10204385539490942