من مینویسم، پس هستم!
(دکارت گفت: من میاندیشم، پس هستم)
احمد شمّاع زاده
اولین مقاله ام
دبیرستان که میرفتم، در درس
فیزیک معادله ای بود که فکر میکنم عنوانش این بود: فرمول شتاب اجسام در حال سقوط. قرآن را
هم از سیزده سالگی شروع کرده بودم به خواندن؛ بدون اینکه از کسی یاد بگیرم. هر روز
دو صفحه قرآن میخواندم(و این روند همواره ادامه داشته است.)، درست یا غلطش را نمیدانم.
تنها میدانم که چون هر روز میخواندم هر روز بهتر، و در قرآن خوانی ماهرتر میشدم.
زمانی که قرآن را شروع کردم،
چون یک پیشینه مکتب رفتن در سن سه یا چهار سالگی داشتم و با عمّ جزء (جزء
سی ام قرآن که با سوره عمّ یتسائلون یا سوره نبأ آغاز میشود.) آشنا
بودم، معمولاً تنها عمّ جزء را دوره میکردم و نه مانند بزرگسالی همه قرآن را.
اولین قرآنی را هم که به
قیمت ده تومان خریده بودم و در سال 1336 چاپ شده بود، (چاپخانه جاویدان علی
اکبر علمی) قطعش وزیری و بیش از متن قرآن، مقدّمه و مؤخره و ملحقّات و کشف
الآیات داشت و به خط آقای شیخ عباس مصباح زاده بود، و یک خلاصه تفسیری
در حاشیه اش داشت، که من جدا از ترجمه واژه ها که زیر هر واژه یک آیه نوشته شده
بود، بعضی وقتها که میخواستم آیه را بهتر بفهمم، حاشیه ها را هم میخواندم.
در آخرهای قرآن، سوره ای هست
با عنوان فیل که اشاره به اصحاب فیل دارد. در تفسیر سوره فیل،
داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی
کنونی آمده بود؛ که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته
با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. با خواندن این داستان واقعی، به
ذهنم رسیده بود که این سنگریزه هایی که ابابیلها (پرنده های کوچک) روی سر
سپاه ابرهه میریختند و آنها در دم کشته میشدند، به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول
بالااشاره، باید مانند یک تیر شتاب داشته باشند تا بتوانند جنگجویی را از پا دراورند.
از سوی دیگر، در فیزیک
خوانده بودم که هرچه پرده نزدیکتر به منبع روشنایی باشد، سایه پرده بزرگتر بر روی
دیوار میافتد؛ و با توجه به اینکه در داستان آمده بود که ابابیلها چنان بسیار زیاد
بودند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید
را گرفته بودند، نتیجه گرفتم که در بلندای آسمان بوده اند؛ و در این صورت شتاب هر سجیلی
(گلی که سنگ شده) به هنگام رسیدن به زمین نیز بسیار زیاد و همچون تیر بوده است.
بدین ترتیب، با ترکیب این دو
اصل فیزیک و داستان ابرهه، یک مقاله نوشتم. این مقاله، هم اولین مقاله ام، و هم
اولین مقاله علمی- قرآنی ام بود که پس از گرفتن دیپلم در سال 1347 نوشتم و در سال
1349 به مجله مکتب اسلام برای چاپ فرستادم.
نامه ای را که هیأت تحریریه (شورای
نویسندگان) به من نوشت، (مانند همیشه که نشریات نمیخواهند مقاله ای را چاپ کنند،
تنها آرزوی توفیق برای فرستنده میکنند و نمیدانند که توفیق در همین است که با چاپ
مقاله کسی که نویسنده نیست و مقاله ای را برای شما فرستاده، او را به نویسندگی
تشویق کنید، دستکم به عنوان نامه وارده و از این کلکهایی که نشریات بلدند.) حسین
حقانی (که اکنون بزرگراه شهید حقانی تهران به نام اوست.) به عنوان رئیس هیأت تحریریه
و علی حجتی کرمانی (برادر محمدجواد که زنده است و امسال برای مجلس خبرگان
نامنویسی کرد، ولی از سوی جنتی! ردّ صلاحیت!! شد.) مهر و امضاء کرده بودند.
نویسندگی را آغاز
کردم!
از آنجا که آدمی
کتابخوان بودم، انشائم در دبیرستان خوب بود و میشد گفت بهتر از بسیاری از
همکلاسیهایم بود؛ و به همین دلیل آنان به شوخی مرا شمّاع مترلینگ
میخواندند...
از زمانی هم که آقای
شهولی دبیر ادبیاتمان در سال پنجم دبیرستان روش نگارش را به ما آموخت، من آن
روش را با اندوخته های علمی خود همراه کردم و به کاربردم؛ در نتیجه دست به قلمم
خوب، و شوق به نوشتنم زیاد شده بود.
در آغاز، از کلمات
قصار آغاز کردم و میخواستم ادای اندیشمندان را در بیاورم! نوشته های آغازینم همراه
با خلاصه کتابها در چند جلد دفترچه، یادداشت و گرداوری شده است. از کلمات قصار
دوره نوجوانی یکی جمله زیر است:
ای جوان! ای روح پاک! ای سرمایه
ملتها! ای کسی که دسایس بیگانگان روحت را تیره و تار نموده و آنان با دستهای خود
اصالت تو را پنهان کرده و با پنجه های نکبتبارشان تو را درهم میفشرند و عصاره
وجودت را میگیرند و از آن به سود خویش بهره برداری میکنند... خود را رهایی ده!
تابستان 1346
روزی آقای شهولی روی تابلو کلاس عنوان انشاء را همراه با
شعری که در زیر میبینید نوشت و از دانش آموزان خواست برای هفته دیگر انشاء خود را
بنویسند. من هم با توجه به روشی که از وی آموخته بودم مطلب زیر را نگاشتم؛ و نمره 18
را هم برای آن گرفتم. ظاهراً انشائی انقلابی است. اگر چنین انشائی اکنون نگاشته
شود، اتهامش دستکم تشویش اذهان عمومی و... است:
انسان
برای زندگی بهتر به چه نیازمند است؟
هان زندگی
است در کنف تیغ ور نیست درطریق
دیگر نیست
انشاء:
زندگی یعنی مبارزه در راه عقیده(امام حسین
فرمود: ان الحیاه عقیده و جهاد)
قرآن کریم: لیس
للانسان الا ما سعی(برای انسان جز کوشش چیزی نیست)
زندگی چیست؟: تعبیر زندگی در دسته های مختلف افراد یک جامعه متفاوت است
ولی به نظر من راه گذرانی است که انسان باید به طور متعادل بپیماید و از حدود خود
پا فراتر نگذارد. به قهقرا نرود و پس نماند. بر امور مستولی باشد. گردابی است که
باید با آن مبارزه کرد و زیبایی است که باید فریفته اش نشد.
مبارزه برای زندگی: در هر دوره ای از زندگی برای بهتر نمودن آن باید مبارزه
کرد. از نظر حقوق اجتماعی، سازش با محیط، آموختن دانش، امرار معاش و... ولی باید
برای بهبود زندگی از وسایل بد کمک نگرفت. زیرا وسیله بد راهنمای کارهای خوب نخواهد
بود.
مبارزه برای زندگی باید نهائی باشد نه سطحی و عالی باشد نه
ناقص. آنگونه که ارنست همینگوی در کتاب مرد پیر و دریا توصیف کرده
است. پیرمرد تا سرحد جان مبارزه میکند و عاقبت پیروز میشود. هرچند مفتخواران
دریایی که نمونه های آن در جامعه کنونی ما فراوانند با درنظر گرفتن منافع خویش
کوششهای او را به هدر میدهند.
زندگی خود مبارزه است: آری زندگی خود مبارزه است. مبارزه برای استقلال فکری و
عملی. برای آزادگی و آزاداندیشی. آن زندگی که باید در پناه بیگانگان بود بردگی است
نه زندگی و زبونی است نه افتخار. مرد حق علیّ ولیّ در این باره میگوید: "کسی
که به حکم تنبلی و تن پروری از منطقه وظیفه و افتخار خود فرار کند در دو جهان جز
مذلت و ننگ بهره ای نخواهد داشت". و باز هم اوست که میگوید: "من
شب و روز شما را به جهاد و مبارزه دعوت میکنم و پیوسته نغمه جانبازی و فاکاری را
در گوشهای سنگین شما مینوازم ولی افسوس که دم گرم من در آهن سرد شما اثر
نمیکند".
مبارزات ملل جهان: شماری از ملل جهان
که زیر سیطره و بندگی بیگانگان قرار گرفته اند برای آزادی مبارزه میکنند. نهروها،
گاندی ها، جمیله ها و... سردسته مردان و زنان مبارز عصر حاضرند که به هر وسیله
ای متوسل میشوند تا بنای اسارت را واژگون سازند.
نتایج حاصل از مبارزات: چنانکه تاریخ گواه است. تمام مبارزاتی که تا کنون صورت
گرفته به پیروزی ملل مبارز انجامیده و در روحیه افراد آن ملت اثرهای مطلوبی گذارده
که موجب پیشرفت کشورشان و درخشندگی چهره ملتشان شده است.
نتیجه گیری: زندگی زیست نیست- زندگی نبرد است و پیروزی-
نشانه انسانیت شخص وظیفه شناسی اوست- بکوش تا بیابی زمستان 1346
يافتهها و نكتههای
اجتماعی
از چند سال پیش از آغاز دوران انقلاب،
تا زمانی که انفلاب به پیروزی رسید و سپس همچون دیگر انقلابها نهادینه، و از
اهدافش دور شد، با هر نکته یا موضوع جالب توجهی( بویژه از دیدگاه اجتماعی و جامعه
شناختی آن) که برخورد داشتم، آن را با نگارش خویش، ثبت و ضبط کرده ام و عنوان فوق
را به آن داده ام که اکنون یکی از نوشته هایم را در محیط وب شکل میدهند؛ و در شرح
آنها نوشته ام:
خواننده این نوشته ها(بویژه جوانان) همراه با نویسنده، موفق
به انجام سیری کوتاه و جالب در تاریخ دوران انقلاب، همچنین پیشینه ها و پسینه های
آن میشود و با برخی مفاهیم و ارزشهایی آشنا میگردد که تاکنون یا به آنها پرداخته
نشده و یا کمتر پرداخته شده است. همچنین ممکن است درسهایی
بیاموزد که در زندگی او را به کار آید.
چشیدن طعم نویسندگی!
زمانی احساس کردم دارم
نویسنده میشوم که سال 59 بود و عضو شورای نویسندگان پیام انقلاب شده بودم.
در طول چند ماهی که فعالانه در آن نشریه کار کردم، چندین مقاله و مجموعه شعارهای
دوران انقلاب زیر عنوان همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران را به چاپ
رساندم. در برخی از شماره های پیام انقلاب، پنج مطلب از من به چاپ میرسید، و این
در حالی بود که از دیگر نویسندگان، تنها یک و در نهایت دو مقاله درج میشد.
نوشته های علمی- قرآنی ام
از زمانی که نوجوان بودم، مانند
بسیاری از نوجوانان پرسشهایی داشتم؛ ولی من کسی نبودم که از کنار آنها بگذرم و به
دنیال پاسخ آنها تا رسیدن به نتیجه نهایی نگردم:
چرا انسان آفریده شده و چند هزار سال است که بر روی کره
زمین زندگی میکند؟
آیا داروین درست میگفت که انسان از نسل میمون است؟
چرا خداوند جهان را آفریده است؟
ستارگان چقدر از ما به دورند؟
سپس تصمیم گرفتم پاسخهایی
برای آن پرسشها بیابم. نتیجه کوششهایم در طول چند دهه آن شد که خرده خرده به یک
نویسنده در زمینه هستی شناسی تبدیل شوم؛ بویژه در زمینه های کیهانشناسی و
انسانشناسی.
پژوهش در زمینه انسانشناسی
از زمانی آغاز شد که دانشجوی رشته جامعه شناسی بودم(سال 1354 تا 1359) و یکی از
درسهای کهادمان انسانشناسی بود. مبنای نوشته هایم در زمینه های کیهانشناسی و
انسانشناسی، قرآن و دستاوردهایی از این دانشهاست.
اولین مقاله علمی- قرآنی ام در زمینه کیهانشناسی زیر عنوان اصل بیگ بانگ و اعجاز قرآن در روزنامه اطلاعات سوم اردیبهشت 73 به چاپ رسید. عنوان کنونی این مقاله در
محیط وب، مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن است.
نظری تازه به مسأله تکامل انسان، که دربردارنده یک نظریه مهم در زمینه انسانشناسی است و در
سال 66 نوشته بودم، اولین مقاله ام در زمینه انسانشناسی بود که در شماره های خرداد و تیر 77یعنی پس از یازده سال در اطلاعات علمی (البته چون پژوهشی بلند و در حد یک کتاب کوچک بود به طور ناقص)
به چاپ رسید. عنوان کنونی آن در محیط وب جایگاه جنَّینان و آدمیان در سیر
تکاملی انسان است. به آن دلیل پس از یازده سال در اطلاعات علمی به چاپ رسید که
من نویسنده ای مشهور نبودم ولی هنگامی که مقاله ای را از نیوزویک ترجمه کردم (بیایید تاریكي را وزن كنیم، اطلاعات علمي -بهمن 74 ) و با یک آیه که بعدها مبنای مقاله شکل حلزونی کیهان قرار گرفت، توضیح
دادم، و در اطلاعات علمی به چاپ رسید، اعتماد سردبیر برای چاپ مقاله یازده سال خاک
خورده ام فراهم شد!
کار، تنها کار پژوهشی!
همواره مینوشتم. پس از
انقلاب که بیشتر مردم برای امرار معاش در دوران جنگ شغل دومی داشتند، شغل دوم من
نوشتن بی مایه اقتصادی بود.
از سوی دیگر در مورد شغل،
آدمی نبودم که یک جا بند شوم! برعکس بسیاری کسان که در یک سازمان یا نهاد یا
وزارتخانه جا خوش میکنند تا به پست و مقامی برسند، چون هدفم پست و مقام نبود،
مادام از این سازمان به آن سازمان و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه میرفتم و
هدفم نوشتن بود، و تنها به دنبال شغلهای پژوهشی بودم.
نتیجه کوششهای نگارشی آن سالها، (جدای از نوشته هایی که
بعدها تایپشان کرده ام و اکنون بخشی از نوشته هایم در محیط وب را شکل میدهند؛ و
نیز جدای از آنچه که نوشته ام و اکنون ارزش آن را ندارند تا وقت خود را صرف بازنویسی،
تایپ، و انتشار آنها کنم) به قرار زیر است:
مدیر مسئول نشریه تعاون)سازمان مرکزی تعاون کشور(
-
فرهنگ، كار، تولید -شماره 4 سال 60
-
سوز دل- شماره 4
-
نقش تعاون و همبستگي در پیروزي انقلاب اسلامی- شماره 5
کارشناس آموزشی)سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش(
-
طرح مقدماتي دایره المعارف موضوعي اسلام - دانشگاه انقلاب
- شماره
23 سال62
-
طرح شبكه سراسری اطلاعات و ارتباطات - دانشگاه انقلاب
-شماره
27 شهریور
62
-
محورهاي دگرگوني در نظام آموزشي كشور
-روزنامه اطلاعات- 20/1/66
کارشناس پژوهشهای سیاسی)دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه)
-
معرفي كتاب معاهدات دوجانبه ایران
-سیاست خارجي، سال اول شماره 3 سال 66
-
اروپاي متحد در لسان پاپ
- سیاست خارجي -سال هفتم شماره یک بهار
72
-
دیپلماسي واتیكان
- سیاست خارجی- سال هفتم، شماره یک، بهار 72
-
آرشیو واتیكان و دوهزارسال تاریخ
-تاریخ و فرهنگ معاصر سال 71
-
كتابخانه واتیكان و گنجینه هاي كهن -تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره
8
-
مركز فرهنگي و اسلامي رم -تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 71
-
معرفي پروفسور یوزف بیلوسكي مترجم لهستاني قرآن كریم:
ماهنامه اسلام و غرب، وزارت امورخارجه، فروردین79
فصلنامه ترجمان وحي سال چهارم شماره اول
فهرست کتابهای چاپ شده :
1- همگام با شعارها در انقلاب اسلامي ایران - دفتر اول- ناشر سپاه پاسداران، سال
59 چاپ دوم، ناشر: انتشارات بی تا- سال 1361
2- برنامه ریزی و اجرای راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول
869 صفحه - ناشر : وزارت امورخارجه- سال -1367 قطع وزیری - کد کتاب: 65394
-3 نظارت و همکاری در تدوین و نشر مجلدهای اول تا هفتم متن معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول در سالهای
-1367 -1366 ناشر وزارت امور خارجه، سالهای 1368 به بعد
4- هستی شناسی در مکتب قرآن- ناشر: توسن دانش- سال 1385 شابک:
964919879
بازنشستگی، آغاز بازسازی!
در سال هشتاد و یک که بازنشسته
شدم، پس از دو سال کوشش، تا اندازه ای به آرزوی دیرینه ام که همانا گرداوری نوشته
های پراکنده و تکمیل نظرها و نوشته هایم بود، رسیدم و در ضمن، شکل کیهان در
قرآن که دومین مقاله مهم من در زمینه کیهانشناسی است، و در سال 82 آن را نوشته
بودم، در فصلنامه قرآنی بیّنات(شماره 45 سال 84) به چاپ رسید. این مقاله نیز دارای
یک نظریّه بسیار مهم در زمینه کیهانشناسی است و هنوز هیچ کیهانشناسی نتوانسته آن
را رد کند، بلکه در سال 2015 توسط گروهی از کیهانشناسان آفریقای جنوبی مورد تأیید
قرار گرفته است، هرچند این تأیید هنوز فراگیر نشده و قانع کننده نیست.
پس از آن زمان بود که مجموعه
ای از مهمترین نوشته هایم را به صورت سی دی به دوستان و آشنایان میدادم تا مطلعه
کنند. در سال 1384 موفق شدم با پرداخت هفتاد هزار تومان دستمزد و چهل هزار تومان
دومین یا دامنه، یک وبسایت از آن خود داشته باشم. ولی چون وبسایت من معروف نبود،
تنها همان دوستان و آشنایان میتوانستند به آن دسترسی داشته باشند و راضی کننده
نبود؛ در نتیجه برای بار سوم دومین آن را بازخرید نکردم و بسته شد.
وبسایتهای قرآنی
مدتی بعد متوجه شدم میتوانم
نوشته های قرآنی ام را به وبسایتهای قرآنی بدهم. این کار را کردم و اولین وبسایتی
که نوشته های قرآنی مرا منتشر کرد، پایگاه اطلاع رسانی قرآنی دانشجویان کشور
(www.iska.ir) بود که بعدها عنوان خود را از دانشجویان به دانشگاهیان
تغییر داد.
نظر به اینکه این وبسایت وابسته به جهاد
دانشگاهی بود، و از اعتباری برخوردار است، دیگر وبسایتهای قرآنی و غیرقرآنی،
مقاله های مرا از این وبسایت کپی برداری کرده و در وبسایتهای خود قرار داده اند؛
بویژه جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت.
چنانکه مسؤول آن زمان این وبسایت مستقیماً
به من اطلاع داد، نوشته هایم از دیگر نوشته ها و مقاله های آن وبسایت خوانندگان
بیشتری دارد. شمار مقاله هایم در این وبسایت چند سالی است که چهل مقاله است. متأسفانه
این وبسایت آمار بازدیدکنندگان را نمایش نمیدهد؛
ولی وبسایت فرهنگ و معارف قرآن که شانزده مقاله از مقاله هایم را از این
وبسایت برگرفته، و منتشر کرده است، و آمار بازدیدها را در بالای صفحه هر مقاله
نشان میدهد، شمار بازدیدهای جن موجودی که از نو باید شناخت را تا مدتی پیش،
بیش از هشت هزار ثبت کرده بود. کافی است این عنوان را در گوگل سرچ کنید تا ببینید این پژوهش تا چه اندازه در وبسایتها و
وبلاگهای مختلف جا افتاده است.
وبسایت تبیان: نه
مقاله از مقاله هایم را که همزمان با ایسکا مستقیماً به وبسایت قرآنی تبیان
داده بودم، در آن وبسایت درج شده و تاکنون خوانندگان بسیار زیادی داشته اند.
اولین وبلاگ(پرشین بلاگ)
مدتی از همکاری با وبسایت
ایسکا نگذشته بود که جشنواره ای قرآنی برای وبلاگنویسان قرآنی از سوی ایکنا
که آن هم وابسته به جهاد دانشگاهی است برگزار شد. در آن جشنواره شرکت کردم؛ ولی
چون وبلاگی نداشتم! با کمک یکی از دوستان که مرا به همکارش معرفی کرد، برای اولین
بار دارای وبلاگی شدم با عنوان قرآن و دانش. مقاله های خود را در آن درج، و
در جشنواره شرکت کردم (باز هم به منظور مطرح، و خوانده شدن نوشته هایم) و یک
کامپیوتر بهره من از شرکت در مسابقه آن جشنواره شد. این وبلاگ به آن دلیل که هنوز
نمیتوانستم با آن کار کنم، و از سوی دیگر با وجود خوانده شدن نوشته هایم انگیزه ای
برای نگهداری آن نداشتم، خرده خرده رها شد؛ و هیچگاه ندانستم چه تعداد بازدیدکننده
داشته است!
در اواخر سال 1390 (اول مارس 2012) که در
خارج از کشور به سر میبردم، وبلاگی از وبسایت آمریکایی بلوگر ساختم؛ و
فراموش کرده بودم که این وبسایت در ایران فیلتر است. ولی چون راه افتاده بود و
خوانندگانی از تمام نقاط جهان جز ایران (بسیار کم) داشت، آن را نگه داشتم. خوانندگان
این وبلاگ در مرحله اول از آمریکا و سپس از کشورهای اروپایی و دست آخر از دیگر قاره
ها هستند و امکانات خیلی بهتری نسبت به وبسایتهای ایرانی دارد. مطالب این وبلاگ
گذشته از مقاله هایم، نوشته ها، ویدئوها، خبرهای تاریخساز و ماندگار و هر مطلب مفید دیگری را که به دستم برسد، دربرمیگیرد.
شمار بازدیدهای آن طی این مدت، سی و دو هزار و پانصد است.
وبلاگ بلوگفا http://www.shamazadeh.blogfa.com
هنگامی که بلوگر را در ایران فیلتر شده
یافتم، تصمیم گرفتم ضمن حفظ آن، یک وبلاگ ایرانی برای هموطنانم داشته باشم. این
تصمیم پس از گذشت یک و نیم سال از ساخت بلوگر، عملی شد و وبلاگی از وبسایت بلوگفا
ساختم که پس از مدّتی خوانندگان نسبتاً خوبی پیداکرد؛ ولی غافل از اینکه در
وبلاگهایی که سرورشان در ایران است، نمیتوان هرچه بخواهی بنویسی، بویژه مطالب
سیاسی را. (در آن زمان هنوز ستار بهشی به اتّهام وبلاگنویسی در زندان به
قتل نرسیده بود تا امثال من پندگیرند.)
عنوان آن مانند دیگر وبلاگهایم، هستی
شناسی در مکتب قرآن بود. بجز مطالب خودم، هر مطلب خوبی که مییافتم در آن قرار
میدادم؛ و هر روز بر خوانندگانش افزوده میشد؛ تا اینکه پس از یک سال و نیم روزی
دیدم بسته شده و هنگام بازکردن آن، این متن میآید:
این وبلاگ
به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است محتوای وبلاگ محفوظ است و تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است.
یعنی پس از یک سال و نیم زحمت کشیدن و سروسامان گرفتن
یک وبلاگ، به راحتی و به واسطه چند سطر انتقاد از حکومت بسته میشود... آنهم وبلاگی
که بنیانش برمطالب قرآنی است. اما این عنوان چقدر پربرکت بوده و هست. اگر این
عنوان را در گوگل سرچ کنید متوجه عرضم میشوید. پدیده ای نیز به عنوان آرشیو
وبلاگهای فارسی به وجود آمده و عنوان هستی شناسی در مکتب قرآن در همه
آنها در صدر وجود دارد. از سوی دیگر بسیاری از وبلاگها با همین عنوان، یک یا چند
نوشته مرا درج کرده اند، و یا لینک داده اند.
روزی از روزهای فروردین ماه سال نودوسه (1393)، شخص ناشناسی که
ظاهرالصّلاح هم بود، از طریق یکی از شبکه های اجتماعی، مرا به داشتن صفحه ای در
وبسایت آمریکایی آکادمیا دعوت کرد. پس از باز کردن صفحه متوجه شدم این وبسایت
گذشته از اینکه از نظر انتشار، ویژگیها و امکانات بهتری نسبت به دیگر وبسایتهای
آمریکایی دارد، در ایران فیلتر نیست. در نتیجه این صفحه را که کارکردن با آن بسیار
ساده است(زیرا وبلاگ نیست که کپی پیست لازم داشته باشد و اصل مقاله از داکومنت
مستقیماً اپلود میشود) و اداره کنندگان آن میکوشند هر روزه کارامدتر هم بشود،
بویژه برای کسی که مقاله های بسیاری دارد، مبنای انتشار نوشته ها و افکار خود قرار
دادم و هر روزه شماری بازدیدکننده از تمام نقاط جهان از جمله از ایران دارد.
این صفحه پس از چند ماه که از آغاز به
کارش گذشت، تاکنون همواره در مرحله تاپ قرار داشته است. یعنی از نظر شمار بازدیدها،
از تمام صفحه های دیگر این وبسایت که رقمی میلیونی است، بیشتر است. در این صفحه تاکنون
107 نفر مرا دنبال میکنند. به عبارت دیگر 107 فالّور دارم که هر چند روز یک نفر
افزون میشود؛ و آن شخص ناشناس اولین فالّور من بوده، که اجرش با خداوند باد. شمار
بازدیدهای این صفحه تاکنون بیش از شش
هزار است.
گفتنی است برخی از مهمترین پژوهشها و
مقاله های خود را به زبان انگلیسی ترجمه کرده ام و در این صفحه منتشر کرده ام که جای
مناسبی برای انتشار آنهاست؛ چون عنوان دانشگاهی (آکادمیا) را با خود دارد و دانشگاهیان
برخی کشورها نیز میتوانند به آن رجوع کنند.
مهمترین مقاله هایم به زبان
انگلیسی:
• A
Modern Model for the Universe
• The
Universe, a Nine Dimensions System
• The forerunner of
the really shape of the Universe
• Qur’an
& Genetic (A Miracle of Qur’an)
• D.N.A.
in Qur’an
• An Unidentified
& Intelligent Creature
البته برخی از مقاله های
مهم علمی که ربطی به خداشناسی و یا قرآن مییابند و یا دارای محتوایی مهم هستند و
دانشمندان برجسته و دانشگاهیان جهان، منتشر کرده اند را نیز در بخش مقاله های
انگلیسی آورده ام که همراه با مقاله های انگلیسی خودم ترکیب خوبی را شکل میدهند.
روزی پیش خود گفتم: چرا شماری از هموطنانم
از دیگر نوشته هایم محروم شوند به دلیل نوشته های سیاسی ام! تصمیم گرفتم یک وبلاگ
ویژه ایرانیان، با حذف مقاله های سیاسی بسازم. در نتیجه در روز اول تیرماه سال گذشته (1394) وبلاگی از وبسایت
بلوگسکای ساختم و عنوان هستی شناسی در مکتب قرآن را به آن دادم و مقاله
هایی را که هیچ بویی از سیاست نبرده اند! کم کمک در آن درج کردم. در آغاز،
خوانندگان بسیار کمی داشت و داشتم ناامید میشدم؛ ولی مدتی بعد بهتر شد و این روند
ادامه دارد.
روزی با کمال شگفتی دیدم که آمار این وبلاگ
رقمی حدود یکهزاروصدوسی را نشان میدهد! آن هم در یک روز، گیج شده بودم؛ و
هیچ دلیلی برای آن نمییافتم جز اینکه اشتباه شده باشد؛ ولی مدتی پیش که انتهای صفحه
آمار را نگاه میکردم، دیدم این وبسایت، آمار همه چیز از جمله واژگانی که سرچ شده
اند را نشان میدهد. در میان آنها عنوانهایی را دیدم که مشخص میکند کسی یا کسانی که
عنوان وبلاگ و نام خانوادگی مرا به خوبی نمیدانسته اند، برای بررسی محتوای وبلاگ
بسیج شده اند. کپی عنوانها را عیناً در اینجا میآورم:
هستی شناسی قران احمد شماعی زاده
هستی شناسی قرانی
از این دو عنوان سرچ کردن، نتیجه گرفتم که
باز هم کسی آمده و به کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه گزارش کرده که چه
نشسته اید که هستی شناسی در مکتب قرآن دوباره به راه افتاده و... و آن
گروه، یک گروه مثلا ده نفره را گسیل کرده اند تا همه مقاله ها را از اول تا آخر
ورانداز کنند و ببینند آیا موارد ممنوعه! در این وبلاگ تازه شمّاع زاده هست
یا نه!! که اگر هست دستور بسته شدنش را بدهند، ولی دست از پا درازتر برگشته اند!
این نتیجه گیری
مبتنی بر تجربه ای است که از بسته شدن وبلاگ بلوگفایم به دست آورده ام. روزی در
بررسی آمار بازدیدکنندگان، دیدم که برای اولین بار، حدود یکصدوچهل بازدیدکننده
داشته ام!! موجب شگفتزدگی ام شده بود!! زیرا آمار این وبلاگ معمولاً روزی بیست تا
بیست و پنج نفر بازدیدکننده را نشان میداد و در بهترین حالت رقمی در حدود شصت تا هفتاد
نفر را. ولی 140 بیسابقه بود... بیش از دو سه روزی نگذشت که وبلاگ بسته شد!!
برخی تصور نکنند که
بیست تا بیست و پنج بازدید برای وبلاگهای من رقم کمی است! ممکن است برای وبلاگهایی
که جوانان میسازند و مطالبی برای دیگر جوانان در آن قرار میدهند و بیشتر جنبه
تفریح و سرگرمی دارد، و یا وبلاگهایی که با هزاران لطایف الحیل بازدیدکنندگان خود را افزایش میدهند تا به
منافعی دست یابند، رقم کمی باشد ولی برای نوشته های من که نوشته های بلند علمی-
پژوهشی و قرآنی هستند و وابسته به سازمانی دولتی هم نیست و هدفهای مادی را هم
دببال نمیکند، رقم خوبی است.
کانال تلگرام https://telegram.me/joinchat/CREyczvSlzwyW9NQugz82g
فراموش کرده ام که کانال تلگرام را پیش از
بلوگسکای راه انداختم یا پس از آن. ولی به تازگی که آن را بازسازی کردم، تمام نوشته های خود را در آن جا دادم و چون جای
نظردادن و غیره ندارد، تنها آمار بازدید آن را هرچند مدتی یک بار مرور میکنم و برخی
مقاله های تازه ام را بر آن میافزایم.
گفتنی است شمار
نوشته هایم در محیط وب، تاکنون به دویست و بیست و هفت عنوان رسیده است.
من الله توفیق و علیه التّکلان- مهرماه نودوپنج
احمد شمّاع زاده