Thursday, August 17, 2017

امیر انتظام، اولین قربانی نظام

امیر انتظام، اولین قربانی نظام
ابراهیم نبوی
وقتی در وزارت کشور کار میکردم، برای بررسی صلاحیت نهضت آزادی در انتخابات مجلس دوم، از سوی آقای ناطق نوری مامور شدم.
مهمترین موضوع در این مورد، دفاع بازرگان از جاسوسی به نام امیرانتظام بود. برای بررسی این موضوع، پرونده امیرانتظام را از دادگاه انقلاب درخواست کردم و این پرونده را که شامل دو پوشه نسبتاً ضخیم بود، صفحه به صفحه و کلمه به کلمه خواندم. تقریبا هفتاد درصد محتویات پرونده شامل اسناد و مدارک شخصی امیرانتظام در زمان دستگیری و در بازرسی خانه اش بود. هیچ چیز خاصی در این اسناد نبود. بخش دیگر، مکاتبات امیرانتظام و رونوشت اسناد سفارت آمریکا و دادخواست و دفاعیه امیر انتظام بود. تقریباً همه اتهاماتی که به امیرانتظام وارد شده بود و به دلیل آن اتهامات به حبس ابد محکوم شده بود، به دلیل ارتباط او با آمریکاییها بود.
امیرانتظام به عنوان معاون نخست وزیر موظّف بود با آمریکایی ها رابطه داشته باشد و در محدوده وظایفش با آنها تماس گرفته بود، یک عمل قانونی.
از همه وحشتناکتر، تصمیمگیری برای او براساس ترجمه هایی غلط از اسناد سفارت آمریکا بود. او به خاطر انجام وظایف قانونی اش و ترجمه غلط اسناد و مدارک، در یک محاکمه احمقانه به حبس ابد محکوم شد. جز شخص بازرگان کسی از او دفاع نکرد.
دانشجویان انقلابی مسلمان پیرو خط امام، در بلاهت سنگ تمام گذاشتند و حزب توده چند بار از اینکه در محاکمه او تعلل میشود به دولت و حکومت هشدار داد.
محمد منتظری، جلال الدین فارسی و معادیخواه هر سه در دادگاه امیرانتظام حاضر شده و گفتند او یهودی است.
محمد منتظری بعدا در انفجار حزب جمهوری اسلامی کشته شد؛ فارسی در جریان شکار، یک روستایی را کشت و به همین اتهام زندانی شد؛ و معادیخواه در یک رسوایی اخلاقی برکنار شد.
امیرانتظام که همراه همسر و فرزندانش به عنوان سفیر در سوئد بود از سوی کمال خرازی معاون قطب زاده وزیرخارجه احضار شد و با وجود اینکه دوستان اروپایی اش به او هشدار داده بودند که احتمال خطر دستگیری برایش وجود دارد، به ایران آمد و یک روز بعد دستگیر شد. او به مدت پانزده ماه در سلول انفرادی بود.
من براساس پرونده ای که خوانده بودم گزارشی نوشتم و در آن تاکید کردم که کل نوشته هایی که در این پرونده آمده است، نامربوط است.
نامه را برای آقای ناطق فرستادم. چند روز بعد در قراری با امامی کاشانی عضو شورای نگهبان شرکت کردم و از نظرم دفاع کردم.
شورای نگهبان برخلاف نظر رسمی وزارت کشور صلاحیت نهضت آزادی را رد کرد. من به دو دلیل استعفا دادم و از وزارت کشور بیرون آمدم.
 یکی از دلایلم همین موضوع بود. بعد از دوازده سال، با امیرانتظام در خانه اش مواجه شدم. همسرش، الی،
که بعد از آزادی موقت او از زندان با او ازدواج کرده بود، دوست خواهرم بود و من از طریق خواهرم همیشه در جریان وضعیت او بودم.
 این بار به عنوان خبرنگار روزنامه جامعه با او مصاحبه کردم. مصاحبه وقتی منتشر شد، افکار عمومی با یک بحران بزرگ مواجه شده بود.
 کسی که تا آن زمان حدود بیست سال زندانی بود، انسانی بیگناه بود که هیچ کس جز شخص بازرگان از او دفاع نکرده بود.
اغلب گروههای مذهبی و چپ ضدآمریکایی خواستار اعدام او شده بودند و بارها در اجتماعات مختلف جمعیت های عظیم مردم غالبا خشمگین برای اعدام او شعار داده شده بود. حتی همکارانش هم از او دفاع نکرده بودند. وقتی هم زندان ماند، همسرش که در سوئد بود،  از او جدا شد و فرزندانش هم دیگر با او ارتباط برقرار نکردند.
در همان مصاحبه امیرانتظام حرف های زیادی زده بود، حرف هایی که نمی شد چاپ شان کرد. گفته بود که چگونه توانسته است در شرایط دشوار زندان زنده بماند. گفته بود که لاجوردی بارها برای اینکه او را در مقابل دیگران تحقیر کند، او را وادار کرده بود توالت های زندان را بشوید. می گفت: می خواست مرا ویران کند. یک بار وقت گرفتم و به دفترش رفتم.
خوشحال شده بود و فکر کرده بود که می خواهم درخواست کنم که تمیز کردن توالت را انجام ندهم. به من گفت از چه چیزی شکایت داری؟
گفتم: شکایت ندارم، فقط می خواستم درخواست کنم به دلیل اینکه توالت ها تمیز نمی شود دستور بدهید اداره زندانها مایع وایتکس سفید کننده بگیرد که توالت تمیز بشود. لاجوردی به او خیره شده بود و گفته بود برو بیرون. از همان روز شستن توالت متوقف شد. او را نمی شد تحقیر کرد.
لاجوردی با همه بی شعوری اش فهمیده بود که امیرانتظام بزرگتر از توانایی او از تحقیر آدمهاست. امیرانتظام به عنوان یک زندانی محبوب همیشه احترام زندانیان اوین را جلب می کرد. همین موجب خشم لاجوردی بود. می گفت: بالاخره تصمیم گرفت مرا به زندان رجایی شهر بفرستد، اما این کار را با حالت عادی نکردند. در زمستان تهران، وقتی کامیونی وسایل به زندان رجایی شهر می برد، مرا پشت کامیون گذاشتند و دستهایم را به بدنه کامیون با دستبند بستند. در زیر برف و سرما به زندان رجایی شهر برده شدم. سرمای سختی خورده بودم  و با همان وضع در زندان بودم. وقتی دید نمی میرم دوباره مرا به اوین برگرداند.
وقتی در مصاحبه ام از امیرانتظام پرسیدم بالاخره کی آزاد شدید؟ گفت: آزاد نشدم، یک بار به من مرخصی دادند.
بعد از چند بار مرخصی یک بار دنبال من نیامدند. ساعتی که گذشت خودم ماشین گرفتم و به زندان رفتم. بار آخر، مرا از زندان اخراج کردند.
 داستان امیرانتظام تمام نشد. او بار دیگر پس از کشته شدن اسدالله لاجوردی و پس از مصاحبه آقای خاتمی که وی در آن از لاجوردی بخوبی یاد کرده بود، با رادیوهای بیرون ایران مصاحبه کرد و چهره واقعی لاجوردی را به آنها نشان داد.
نتیجه این سخنان یک دوره زندان دیگر بود.
امیرانتظام در سالهای مختلف زندگی اش، چهار بار جوایز مختلف جهانی را گرفته است. جمهوری اسلامی حتی با خروج او از کشور برای دریافت جایزه هم موافقت کرد. اما خودش حاضر نشد از ایران بیرون بیاید. ماند و در خانه ای که دوستش داشت و مصیبتش را کشیده بود  به فعالیت هایش در دفاع از جنبش مردم ادامه داد. درک رنج های او نه فقط برای کسی که سرگذشتش را می شنود، بلکه برای بسیاری از زندانیان هم ممکن نیست. او نیمی از عمرش را در زندان گذراند فقط بخاطر اینکه یک گروه سیاسی قصد داشت
 با یک گروه سیاسی دیگر تسویه حساب کند و تلخ تر از همه اینکه هیچ کس تا سالها حاضر به دفاع از او نبود. چندی قبل، در شهریور سال عباس امیرانتظام در بیمارستانی مشغول مداوا بود. خبردار شد که آیت الله گیلانی که او را به حبس ابد محکوم کرده بود، در همان بیمارستان مشغول مداواست. به دیدار گیلانی رفت و از او عیادت کرد.92
امیرانتظام گفته است: « جامعه امروز ایران بیش از هر چیز تشنه اخلاق بخشایشگرانه است و ارتقای اخلاق در گرو بخشودن خشونت ورزان اما از یاد نبردن جنایات آنان است

موریس بوکای و قرآن

موریس بوکای و قرآن


هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود.
هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.
پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد، یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف دیگران که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ عجیب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود، این بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون با غرق شدن او در دریا و مومیایی شدن جسدش پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که کسی به او نزدیک شد و در گوشی یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، زیرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.
ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری. در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن بدن او بعد از مرگ را خبر داده است.
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود میپرسید چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸میلادی کشف شده، در حالی که قرآن مسلمانان در حدود ۱۴۰۰ سال پیش پیدا شده؟ در حالی که در آن زمان، نه عربها و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان کهن آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟
موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق شدن سخن می‌گوید در حالی‌که انجیل عهد عتیق از غرق شدن فرعون به هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید، اما از نجات جسد هیچ سخنی به میان نمی‌آورد! با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟ و آیا ممکن است که حضرت محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟
او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیامده بود. پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر کند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نماید.
در یکی از این سفرها، یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت کرد:
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:۹۲]
ترجمه: ما امروز پیکرت را [از آب‏] نجات می‌دهیم تا عبرتی برای آیندگان شوى، و همانا بسیارى از مردم از آیت‏هاى ما بى‏خبرند.
این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: “من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.”
موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتا یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد. وهمواره بر ایمان او به کلام الله مجید افزوده شد.
حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب “قرآن، تورات، انجیل و علم یا بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید” بود.

منابع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Maurice_Bucaille
http://www.islamic-invitation.com/book_details.php?bID=899&dn=1
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=123209
نویسنده:؟
تهیه کننده و ویرایشگر: احمد شمّاع زاده

رفع حصر رهبران جنبش سبز ایران

توصیه مشاورین رهبر به وی
رفع_حصر_فوری جهت پیشگیری از بحران در کشور
براساس خبر منابع موثق، در طی هفته های اخیر تلاشها و مذاکرات متعددی برای #رفع_حصر #موسوی و #کروبی صورت گرفته است، حتی با علی لاریجانی رئیس مجلس نیز مذاکراتی صورت گرفته و وی نیز با برادرش صادق لاریجانی ریاست قوه قضائیه مذاکراتی کرده است، اما همه این مذاکرات تاکنون هیچ نتیجه ای نداشته است!
گفته است که شخص" آیت الله خامنه ای" شخصا #مخالف_رفع_حصر است!! بدیهی است که تا زمانی که وی مخالف باشد هیچ اقدامی برای رفع حصر صورت نمیگیرد!!
همچنین بر اساس اعلام یک منبع مطلع، علی مطهری، بعد از اطلاع از اینکه همه تلاشهای وی برای رفع حصر با مخالفت رهبر به بن بست رسیده است، ملاقات خصوصی با رهبر داشته است و بعنوان آخرین حربه خطاب به رهبر گفته است:
اگر اینها فوت کنند فکر کرده اید که مراسم تشییع آنها چگونه برگزار خواهد شد!؟
و چه عواقب منفی گسترده داخلی و بین المللی خواهد داشت؟
وی گفته است که مرگ موسوی یا کروبی میتواند موجب بحران های مهم در داخل و تحت فشار قرارگرفتن ایران از سوی سازمان های بین المللی و انزوای ایران شود…"
آیت الله خامنه ای، بعد از شنیدن صحبتهای مطهری بدون توجه به نکات مهم مطرح شده گفته است: اینها اگر در زمان امام خمینی بودند اعدام میشدند، ما فقط آنها را حصر کردیم!!
براساس اعلام این منبع، مدتی قبل نیز یکی از مشاوران ارشد نظامی امنیتی رهبر به وی گفته است:
"مرگ احتمالی یکی از محصورین، مانند مرگ یک هنرپیشه یا خواننده نیست که بتوان آن را در نقطه ای دوردست، بدون سر وصدا و بدون حضور مردم تشییع کرد و حتما در مراسم تشییع آن بحرانی بزرگ شکل خواهد گرفت که کنترل آن ولو با استفاده از تمام ابزارهای قدرت، غیرممکن خواهد بود...!! وبعد آن احتمال وقوع تظاهرات های زنجیره ای مانند ۸۸ بسیار بالاست. بنابراین مصلحت اینست که با توجه به حال نامساعد آنها، قبل از وقوع اتفاقی برای هر کدام از محصورین، آنها با عفو رهبری، فورا رفع حصر شده ولی تحت نظر باشند!! "
اخیرا نیز دکتر ولایتی مشاور بین الملل رهبر، نیز با تائید نظرات دیگران در مورد وضعیت حصر، به رهبر گفته است اگر قرار است حصر ادامه داشته باشد، باید برنامه ریزی موثر برای مقابله با چالش های مختلف بین المللی پیش روی نظام داشته باشیم، چرا که با فوت یکی از محصورین، فشارهای مختلفی در ابعاد سیاسی، حقوق بشری، و تحریم های اقتصادی بر کشور وارد خواهد شد که از هم اکنون باید برای آنها تدبیر صورت گیرد!!
در حال حاضر مسئولیت حصر میر حسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی برعهده بخشی از نیروهای وزارت اطلاعات است که تحت امر مستقیم "دفتر نظامی بیت رهبری" می باشند.
گزارشات وضعیت محصورین نیز فقط بطور مستقیم به دفتر نظامی بیت رهبری داده میشود و مراجع دیگر مانند وزارت اطلاعات زیر نظر دولت روحانی و حتی شورای امنیت ملی، هیچگونه اختیاری در مورد حصر ندارند!!
درحالیکه همه مراجع حکومت، حتی مراجع قدرت اصولگرا، مانند قوه قضاییه (هر چند بصورت غیر علنی) با در نظر گرفتن مجموع شرایط کشور و آینده خطرناک و بحران زای فوت احتمالی یکی از محصورین، موافقت خود را بطور محرمانه با رفع حصر اعلام کرده اند.
همچنین با وجود توصیه جدی مشاوران و نزدیکان رهبر به وی، مبنی بر صدور دستور رفع حصر، شخص آیت الله خامنه ای تاکنون به همه این درخواستها و توصیه ها، بی توجه بوده است!!
باید دید این اصرار رهبر، و لجاجت وی، مانند اشتباهات مکرر گذشته وی از جمله حمایت بی قید وشرط از احمدی نژاد، که موجب پشیمانی وی شد این بار هم همراه با آبروریزی بین المللی ،بحرانی عظیم را دامنگیر کلیت حکومت نظام جمهوری اسلامی خواهد کرد،
یا اینکه آیت الله خامنه ای با درک شرایط کلی کشور و منطقه و نگرانی از بروز حوادث آینده از مواضع تند خود، کوتاه آمده و زمینه ساز رفع حصر خواهد شد!؟