Wednesday, September 20, 2017

خرافه گرایی در عصر روشنفکری

خرافه گرایی در عصر روشنفکری
 
احمد شمّاع زاده

نوشته‌ای که در پی میآید، بخشی زیر عنوان اکولتیزم (Occultism) از کتاب کم حجمی است که خانمی لهستانی به نام «مارگریت چشلاک» به زبان انگیسی، و به منظور تدریس زبان انگلیسی در سال 2003 گرداورده و انتشار داده و آمار آن مربوط به حوالی سال 2000 است.
واژه اکولتیسم را میتوان علوم غریبه و نیز خرافه گرایی ترجمه کرد؛ ولی علوم غریبه که در روزگاران گذشته به علومی همچون ستاره شناسی، جفر و استرلاب اطلاق میشد، اکنون دامنه آن گسترده تر شده و دانشهایی مانند هیپنوتیزم، طالع بینی مدرن، تله پاتی، ماژیک، و پیشگویی به آن افزوده شده است. بنابراین در برخی موارد مترجم مجبور است که خود واژه اکولتیزم را به کار ببرد، که در فرهنگنامه ها نیز نمیتوان برای آن معادل مناسبی یافت.

تعریفی از اکولت: به نظر نگارنده، هرچه که نه در چارچوب دستاوردهای دانش و استدلالهای علمی بگنجد، و نه در آموزشهای دین یافت شود، و نه مربوط به باورهای اصیل الهی باشد، اکولت و به تعبیری دیگر، خرافه نامیده میشود.
اینکه خرافه را معادل اکولت گرفته‌ام موجب شگفتی نشود؛ زیرا بسیاری تصور میکنند خرافه یعنی باورها و کنش واکنشهایی که نه تنها علمی نیستند، بلکه هیچ‌گاه نتیجه مثبتی را هم در بر نداشته و نخواهند داشت. در صورتی که هیچ انسانی که بهره کمی از هوش داشته باشد، به دنبال کار بیهوده نمیرود. ممکن است از نظر ما باورها و کارهای برخی کسان بیهوده باشد، ولی این بدان معنا نیست که معتقدان به آن باورها و عاملان آن کردارها نیز بی‌جهت و بیهوده و بدون گرفتن نتیجه‌ای، به آن باورها رسیده اند؛ بلکه پشت هر باوری، دلیلی که نتیجه یک تجربه شخصی است، وجوددارد.
به همین دلیل شیعیانی که شفای امراض خود را از امامان میطلبند، (که نه در چارچوب آیات قرآن میگنجد، و نه خود امامان گفته‌اند که شیعیان ما با مرده ما چنین کنند، و اگر به هنگام حیاتشان بر فرض محال، کسی از شخص آنان شفا میطلبید، یقیناً یا او را تکفیر، و یا دستکم از خود میراندند.) هنگامی که از آنان میپرسید چرا به شفابخشی امامان معتقد شده‌اید، مثالهایی از تحارب خود یا دیگران میآورند که مبنای باور آنان است و ممکن است درست هم باشد؛ ولی نه ریشه‌ در دانش دارند و نه در دستورات اسلام!
این موضوع را در مقاله خردگرایی در جایگاه شرک ورزی پی گرفته ام. بخش آغازین این مقاله چنین است:
تصور مکنید آنانکه بت میپرستیدند دیوانه یا دستکم سفیه و ابله بوده اند و بدون دریافت نتیجه به بت خود عشق و علاقه نشان میداده اند؟ بلکه آنان نیز مانند شما از اعتقاد خود نتیجه میگرفته اند. تصور ابله بودن آنان نشان از آن دارد که خدا، قرآن و جهان را نشناخته ایم.
پس برای شناختی هرچند مختصر به چند نکته توجه کنید:
  • خداوند برای کیهان و دیگر آفریدگانش قانونهایی دارد که سنن الهی نامیده میشوند.
  • یکی از سنن الهی آن است که هرکس به هر چیز اعتقاد راسخ داشته باشد، برای دنیای او کارساز شود.
  • این کارسازی ریشه در جهان دور و بر ما دارد. فضای کیهان و فضای دوروبر ما پر از انرژی است.
  • یکی دیگر از سنن الهی آن است که زندگی ما را انرژیها هدایت کنند. ولی مایه کار برای کارایی انرژیها، اعتقاد و تلقین است.

اعتقاد یا باورداشتن و تلقین یا به خودباوراندن، دو روی یک سکه اند. بنابراین هرگاه کسی با جان و دل و از روی اعتقاد راسخ، از بت، از درخت، از آسمان، از ماه، از خورشید، از امام یا امامزادگان، یا هر چیز دیگری درخواستی داشته باشد، با توجه به سنن الهی، و قانون تاثیرگذاری انرژیها، و با توجه به باوری که دارد، و تلقینی که صورت میگیرد، در بیشتر مواقع پاسخ مثبت میگیرد. آن هنگام هم که پاسخ نمیگیرد، حکمتی در کار است که خداوند به موجب یفعل ما یرید، دخالت کرده و از براورده شدن آن خواسته جلوگیرشده است.

اکولتیزم (Occultism):
علوم غریبه، باورداشتن به نظریه ها، شیوها، و آداب و رسوم گوناگون، در رابطه با اشیاء و نیروهای جادویی است که قابل توجیه و تشریح علمی و استدلالی نیستند. علوم غریبه، مبتنی بر آگاهیهای دلهره آور نادیدنی درباره ارواح و نیروهای ناشناخته است. شیوه‌ها و باورهای علوم غریبه، شامل ستاره شناسی، الهامبخشی، کیمیاگری، جادوگری، چشمبندی و افسونگری است.

پیروان این مکتب در پی آنند که بدین وسیله، نیروهای ناشناخته و مرموز کیهان را (که به زعم آنان نیروهای برتر مغز آدمی هستند) کشف کنند. آنان معتقدند که میتوانند آینده را پیشبینی کنند، بیماریها را شفادهند و با موجوداتی مانند فرشتگان، ارواح و اجنه، از طریق آیینها و مراسم جادویی ارتباط برقرارکنند. آنان دانش خود را یا از طریق کسانی که پیشتر این دانش را داشته‌اند و یا از راه خواندن متون مربوطه، کسب میکنند.

روش و منش این دانش در غرب، ریشه در افسونگری هلنیستی، کیمیاگری و افسانه‌های یهودی دارد. گرایش به این دانشها در طول قرنها و دورانها، دگرگون شده است. در دوره رنسانس، کلیسا این دانشها را به عنوان علومی در ارتباط با شیطان پرستی در نظر میگرفت. این دیدگاه، نتیجه آزارهایی بود که از جانب جادوگران بر مردم روامیشد و هزاران زن که متهم به ارتباط با شیوه های اکولت شده بودند، شکنجه و کشته شدند.
در سده های هیجده و نوزده، روند اکولتیسم عمیقتر شد. فیزیکدانی اتریشی به نام فرانز آنتون مسمر (پدر دانش هیپنوتیزم- Franz Anton Mesmer) نیروهای مربوط به مغز آدمی را مورد مطالعه و بررسی قرارمیداد که به وسیله دستاوردهای علمی قابل توضیح و توجیه نبود. وی اکولت را به عنوان وسیله‌ ای از واکنش مغز آدمی در ارتباط با کیهان و حقایق جهان هستی در نظر میگرفت.
در قرن بیستم، بسیاری از مردم به علوم غریبه بازگشت کردند؛ بویژه در دهه های 1980 و 1990، یعنی آن هنگام که جنبش دوران نو مردمان بسیاری را شیفته خود کرده بود، فدائیان اکولت دست رد بر سینه ارزشهای مدرن غرب زدند و روش زندگانی خود را بر مبنای باورها و ایده‌های معنوی بنیان نهادند. برای نمونه در انگلیس، گروهی که خود را مسافران دوران نو خوانده بودند، ارزشهای جوامع مدرن را مردود دانستند و از اینجا به آنجا سفر، و در وسایل نقلیه خود زندگی میکردند.
امروزه ما میتوانیم زایش موج تازه‌ای از اکولتیسم را شاهد باشیم. اکولتیسم هرچند مورد انتقاد بسیاری از گروههای دینی، دانشمندان و برخی دیگر که آن را باری از زباله تلقی کرده‌اند قرار گرفته، ولی این سنت همچنان زنده است. چنین به نظر میرسد که اکولتیسم تمایلات بی پایان انسان را برای فهم و درک مسائل کیهان تحقق میبخشد و در جست‌و‌جوی موجودات و رمزورازهای معنوی و روحانی در ورای دستاوردهای دانش بشری است.

امروزه بسیاری از مردم به فراروانشناسی (مانند تله پاتی و هیپنوز)، مشاوره با منجّمان، پیشگویان و فالگیران، مشارکت در جلوه‌های ویژه و طالع بینی، پیش بینیهای ستاره شناختی و رسالت قائل شدن برای فراگیری آنچه که ممکن است در آینده برای آنان اتفاق بیفتد، باز گشته اند.

باوری بس گسترده به نیروی جادویی اشیاء خوشبختی آور، ستارگان، طلسم، سنگهای قیمتی، رنگها، افسونها، و سمبلها ظهور کرده است. برای نمونه، شصت درصد مردم فرانسه معتقد به ماژیک یا افسونگری شده اند!! آنان متقاعد شده‌اند که نیروهای نادیدنی تأثیر عمیقی بر اعمال انسان دارند. در این کشور به طور ناباورانه ای پیشگویان و فالگیران 60 برابر کشیشان هستند!!

کلیسا نیز نگاه منفی خود را نسبت به اکولت تغییر داده است. کشیشان نه تنها پشتیبانی روحانی و معنوی هرچه بیشتری را پیشنهاد میکنند، بلکه جنگیری (Exorcism) را بر روی کسانی که به نظر میرسند به وسیله شیطان جنزده شده اند، نیز اجرا میکنند. پیش از این، هیچ‌گاه جنگیران کاتولیک تا این اندازه از پشتیبانی محکم کلیسا و اقبال عمومی در میان خداباوران برخوردار نبوده اند. هرچند در بیشتر موارد، «جنزدگان» به درمانهای روانشناسانه بیش از جنگیران نیازمندند، ولی کشیشان از اینکه دستشان باز شده تا به چنین کسانی یاری رسانند، بسیار خرسندند. به گفته آنان، پیشگویان و فالگیران و شیادان و شفادهندگان دروغین، برای کسب در‌آمد با دروغهایی که میبافند مردم ساده لوح را فریب میدهند.

درست است که ما در عصر روشنفکری زندگی میکنیم، ولی تا زمانی که گونه‌ای الهامبخشی (Aspiration) در مغز آدمی برای فهم رمزورازها و ناشناخته ها وجود دارد، اکولتیزم یا خرافه گرایی نیز شکوفا خواهدشد.
شهریورماه نودوشش – احمد شمّاع زاده