اسلام
راستین چیست؟
پرسش
خانم مرکل،
یکی از مشکلات کنونی
جامعه جهانی ماست.
ولی
وی نکته مهمی
را پیرامون اسلام و مسلمانان نمیداند؛ و
آن این است که همین یک دین، چون دینی
پویاست و کتابی پویا نیز دارد،
بیش از همه آن ادیان هندی
و چینی،
هر مسلمانی برداشت
متفاوتی از دین
خود دارد.
یعنی
همان گونه که به شمار
آدمیان،
راههای رسیدن به خدا هست؛
به شمار
مسلمانان نیز اسلام وجود
دارد و هرکس گوشه ای از آن اسلام
گسترده را درمیابد و
به آن عمل میکند؛ که گاهی
درست است و گاهی نادرست!!
به
تعبیری دیگر، گستره دین اسلام به "فیلی
در تاریکی"
مولانا
میماند که هریک از حاضران برداشتی از آن
دارد.
آنان
بخشی از فیل را لمس، و داوری میکردند.
در
مورد دین اسلام وضع بدتر از این است؛ زیرا
آنان تنها تصورمیکردند ولی مسلمانان به
تصور خود، عمل هم میکنند.
پیرامون
گستردگی و پویایی دین اسلام میتوان به
این گفته پیام آور هیمین دین توجه کرد که
فرمود:
اگر
ابوذر میدانست که در قلب سلمان چه میگذرد،
او را تکفیر میکرد.
(و
در حدیثی دیگر او را میکشت.)
یعنی
این دو یار و صحابه و همنشین من،
تفاوت دیدگاه
و عمل بر
مبنای دیدگاهشان از اسلام
یگانه، تا
آن اندازه است
که اگر ابوذر
انقلابی!،
میدانست که در قلب
سلمان عارف
مسلک ضد
انقلاب!
چه
میگذرد، او را خارج از
اسلام و مسلمانی قلمداد
میکرد و حتا امکان داشت او
را بکشد.
پس
نتیجه میگیریم که گستردگی
نظروعمل در دین اسلام از کفر تا
ایمان است؛ ولی اگر کسی
میخواهد اسلام راستین
یگانه را بشناسد
باید خدای یگانه اسلام
را بشناسد.
خدای
اسلام را هم نمیتوان شناخت جز از راه سخن
و فرمانش که در قرآن
آمده است.
خدایی
که میگوید هر سوره از قرآن را با نام رحمن
(هستی
بخش)
و
رحیم (بسیارمهربان)
من
آغاز کنید و هرکاری را که
قصد انجامش
را دارید،
با نام
من
آغاز کنید که
هم
رحمن
و هم
رحیم
هستم.
پس
قرآنی
که منظومه هستی
است، و خداوند هستی بخش،
از
به کارگیری
واژه نیستی
(عدم)
در
آن،
حتا
برای یک بار
خودداری
کرده،
چگونه نیستی آفریدگان خود را طبق
سلیقه، روش و منش دیگر آفریدگانش تأیید
کند؟!
که
این به دیار نیستی فرستادنها منافی صفات
الهی است.
خانم
مرکل واقعیتی را
بیان کرده که گفته "همه
میگویند الله اکبر
و مسلمانی دیگر را میکشند”.
مبنای
کار آن مسلمانان برادرکش این است که
به هنگام برادرکشی
پیش خود
میگویند
من از سوی خداوند وظیفه دارم این کس را
بکشم و خود را نماینده خدا تلقی
میکند.
(همچنین
است نیت و عمل آن قاضیان و بازجویان در
بیدادگاههای کشورمان)،
ولی آنان اگر به جای
الله اکبر میگفتند
بسم الله الرحمن الرحیم نمیتوانستند
کار خود را توجیه شرعی و اسلامی
کنند؛ بلکه به هنگام جاری
شدن این صفات الهی بر زبانشان، شک
میکردند که آیا این کار من
در راستای رحمت و
رحمانیت خداوندی است،
یا در راستای هوای نفس و برداشت من از
اسلام است!؟
به قول مولانا:
بی
تماشای صفتهای خدا گر
خورم نان من گلو گیرد مرا
و
منظور او از صفتهای خدا همان رحمانیت
و رحیمیت خداوند است که
هر مسلمانی در آغاز خوردن، با گفتن بسم
الله الرحمن الرحیم آن
صفات را به یاد
خود میآورد.
مسلمانی
واقعی همچون مولانا، که حتا نمیتواند بی
توجّه و بی
تماشای صفتهای خداوند
رحمن و رحیم نان بخورد،
چگونه میتواند آدم بکشد؟ پس
نتیجه نهایی این بحث آن است که:
شفای
درد جامعه جهانی و جامعه کشوری مان این
است که از اسلام جهادی و
انقلابی (ابوذری)
دوری
گزینیم و به اسلام رحمانی
(سلمانی)
روی
آوریم تا رستگار شویم.
عمل
به اسلام جهادی وظیفه
مسلمانان صدر اسلام بود برای گسترش
اسلام، و عمل
به اسلام رحمانی و ناب
محمدی، وظیفه مسلمانان پس از صدر اسلام
و بویژه مقطع کنونی است که حفظ
و نگهداشت اسلام است؛
تا مردمان (ناس)
در
جامعه جهانی و در جامعه کشوری مان از اسلام
نه تنها زده نشوند، که با جان و دل به آن
روی آورند؛
و این در حالی است که مردم
جهان با دیدن اسلام
جهادی،
و مردم ایران با دیدن اسلام
انقلابی از دین
اسلام و برخی دیگر از تمام ادیان زده شده
اند، و این با منظور خداوند از ارسال رسل
و پیامبران نه تنها منافات دارد، بلکه ضد
مشیت و اراده خداوندی است.
والسّلام
علی من اتّبع الهدی
سلام
بر کسی باد که هدایت را پیروی کند.
27
مهرماه
نودوشش – احمد شمّاع زاده