دیپلماسی
قرآنی
به
مناسبت آغاز چهلمین سال انقلاب ایران
احمد
شمّاع زاده
فهرست
یک:
تعریف
دیپلماسی
دو:
تجربههای
تاریخی و اجتماعی دکتر عطاءالله مهاجرانی
از دیپلماسی
سه:
ناآگاهی
بنیانگذار جمهوری اسلامی از دیپلماسی
چهار:
دیپلماسی
مبتنی بر قرآن، یا دیپلماسی قرآنی
پنج:
نتیجه
دیپلماسی کور ایران انقلابی نسبت به
آمریکا و اسرائیل
یک:
تعریف
دیپلماسی
دیپلماسی،
هنر و فن ایجاد روابط متوازن و مبتنی بر
مشاوره، تجربه، و دوراندیشی میان کشورها
به منظور نگهداشت و یا توسعه منافع ملی
است.
-
از
آن رو هنر
است که
ذوق،
ظرافتکاری
و صبوری
نیاز
دارد،
و بی آنها
نمیتوان موفق شد.
-
از
آن رو فنّ است که تجربه و
دوراندیشی نیاز دارد تا به نتیجه
برسد.
-
از
آن رو باید روابطی
متوازن
و هماهنگ
ایجاد
کنی
که همزمان تواناییهای خود
و طرف مقابل را در نظر آوری
تا
بتوانی بر
مبنای آنها تصمیمی درست
و یا نزدیک به درست بگیری.
-
از
آن رو باید مبتنی بر مشاوره
باشد که از یک سو از تجربه دیگران بهرمند
شوی و از سوی دیگر از استبداد رأی و خودمحوری
دوری گزینی.
-
از
آن رو باید مبتنی
بر تجربه
باشد
که
اگر تجربه تاریخی نداشته باشی،
شکستهای
تاریخی را در نظر نمیآوری و به
تواناییهای خود مغرور میشوی و تصمیمگیری
درست غیرممکن
میشود.
-
از
آن رو باید مبتنی
بر دوراندیشی
باشد که
اگر توان دوراندیشی نداشته نباشی،
تنها
توان
خود را در نظر میگیری و از توان طرف مقابل
غافل میشوی و در محاسباتت دچار خطا
میشوی و تصمیمی نادرست میگیری.
دو:
تجربههای
تاریخی و اجتماعی دکتر مهاجرانی مبنی
برآشنانبودن ایرانیان با دیپلماسی
بر
اساس نوشته
کوتاهی از ایشان در
محیط مجازی:
وقتی
حضرت محمد به
عنوان آخرین پیامبر
خدا فرستاده خود را به دربار ایران
فرستاد،
ایرانیان هیجانزده با توهین به فرستاده و گوینده پیام، وی را از دربار بیرون راندند و نامه وی را پاره کردند. همین، بهانه ای شد تا ایران بعدها به دست عمر فتح شود. نداشتن فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک توسط ایرانیان درمقابل اعراب بادیه نشین، همان شد که میدانیم ایران زیر سم اسبان عربی تاخته شد.
ایرانیان هیجانزده با توهین به فرستاده و گوینده پیام، وی را از دربار بیرون راندند و نامه وی را پاره کردند. همین، بهانه ای شد تا ایران بعدها به دست عمر فتح شود. نداشتن فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک توسط ایرانیان درمقابل اعراب بادیه نشین، همان شد که میدانیم ایران زیر سم اسبان عربی تاخته شد.
وقتی
ایرانیان فرستاده و بازرگانان
مغولان را کشتند، صدها هزار کشته دادند
و خاک ایران زیر سم اسبان مغولی به آسمان
میرفت.
اینجا
هم ایرانیان فرهنگ دیپلماسی و رفتار
دیپلماتیک در برابر مغولان اسب چران را
نداشتند.
وقتی
ایرانیان به سفارت روسیه تزاری حمله
بردند، انتقامش را در عهدنامه ترکمنچای
و گلستان پس دادند.
اینجا
هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک
نداشتیم.
وقتی
به سفارت آمریکا حمله شد، تاوانش را طی
۳۷ سال با تحریم و جنگ و ....
دادیم.
وقتی
چهار سال پیش به سفارت انگلستان حمله شد،
تمام خسارتش را حتا شیشه
های شکسته شده مشروبات الکلی را ما
پرداخت کردیم.
اینجا
هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک
نداشتیم.
و
چند وقت پیش که به سفارت عربستان حمله شد،
تمام تاریخ یادم آمد...!!!
چقدر
باید خسارت بپردازیم.
تاریخ
برگشت سر نقطه شروع:
نبود
فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک.
ما
ایرانیان، اصولا و بنیادین
بلد نیستیم حرف بزنیم؛
مخصوصاً با جهانیان.
نتیجه
آنکه:
زبان
دیپلماسی اصولاً در
زبان و فرهنگ ما تعریف نشده است.
از اول ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) قرار بود دلار اوپک جایگزین دلار آمریکا در نظام پولی دنیا شود. در ایران شورش به راه انداختند تا اوپک عقاب خود را از دست بدهد و این تغییر ارزی هیچوقت اتفاق نیفتد، ما مردم ساده لوح ایران خیال کردیم که "انقلاب" کرده ایم!!
زمانی که ۲۱ میلیارد دلار پس انداز در آمریکا داشتیم و بیش از ۴۰ میلیارد قرارداد، در ایران ۵۲ آمریکائی را گروگانمان "کردند" تا آمریکا بدون حمله به ایران یک شبه بیش از ۶۰ میلیارد دلار پولمان را بلوکه کرده و بالا بکشد!!
با گروگانگیری، کشورهای نفتی عربی فوراً دلارهای خود را در بانک های جهان تبدیل به طلا کردند. قیمت هر اونس طلا ۱۵۱ دلار بود. با هجوم اعراب برای تبدیل دلار به طلا قیمت هر اونس طلا از ۱۵۱ دلار به ۸۵۰ دلار افزایش یافت. پس از آزادی گروگان ها، قیمت طلا به شدت سقوط کرد و اعراب طلای خود را به دلار آمریکا تبدیل کردند. آمریکا در اینجا به جائی طلا با دلار، ۱۸۶میلیارد دلار سود برد، خیال کردیم چه شجاعانه "لانه جاسوسی" را فتح کردیم!!
و
امروز ۳۷ سال است که در نوکری شان و خدمتشان
هستیم؛ اما با دهان کف کرده
"مرگ
بر آمریکا"
میگوییم
و تکه پارچه ای بی ارزش به شکل پرچمشان را
آتش میزنیم.
آنان
هم به ریشمان و هم به حماقتمان
میخندند!!
مقاله
ای از عطاالله مهاجرانی @eslam_news
سه:
ناآگاهی
بنیانگذار جمهوری اسلامی از دیپلماسی
با
نقل بخشی
از نقدی بر محدوده
ممنوعه
یا دیپلماسی ایرانی
انقلابی!
نوشته
نگارنده:
چو
خشتی را نهد معمار کج تا ثریّا میرود
دیوار کج
اشاره
به برخی از خشتهایی که معمار انقلاب
کج نهاد:
-
تأیید
یورش به سفارت
آمریکا:
معمار
انقلاب، آن
هنگام که بر اولین
حمله به سفارتی مهر تأیید نهاد و آن را
انقلاب دوم خواند،
حمله به سفارتخانه ها انگیزهای انقلابی
تلقی شد که با اصول دیپلماسی در مغایرت
کامل بود.
یورش
به سفارت آمریکا نه تنها زیانهای جبران
ناپذیری را بر ملت ایران تحمیل کرد بلکه
مستمسکی برای نااهلان شد تا بعدها به برخی
از سفارتها یورش برند و باقیمانده آبروی
دیپلماسی ایران را ببرند.
-
ما
انقلاب خود را صادر میکنیم:
در
آن هنگام
که کشور نیازی مبرم به آرامش از درون و
بازسازی نهادهای درون حکومت داشت، این
جمله موجب تحریک کشورهای عربی و بویژه
صدام و آغازیدن جنگ شد؛ و در زمانی که
بهترین زمان ترک مخاصمه بود و همه چیز
برای ترک
مخاصمه مهیا شده بود،
معمار بر طبل جنگ کوبید و آن شد که نباید
میشد!
-
اسرائیل
باید از صفحه روزگار محو شود:
این
جمله ظاهراً تنها
یک
جمله است؛
ولی تاکنون نتایج زیانبار و خانمانسوزی
را بر ملت ستمدیده ایران تحمیل کرده و
موجب هشیاری و توانمندی بیشتر اسرائیل و
پشتیبانان او شده
است.
اگر
قصد آن داریم که از کجراهه ای که تاکنون
پیموده ایم به راه درست بازگردیم
و
از افراطگرایی کور و بیحاصل دوری گزینیم
و مخالفت
خود را با از میان بردن حرث و نسل در کشوری
همچون سوریه نشان دهیم، باید طرحی
نو دراندازیم و آن
را بدین
مضمون و با
سربلندی به
جهانیان اعلام
کنیم:
شعار
سالهای آغازین انقلاب ما معقولانه و
حسابگرانه نبود، بلکه تنها شعاری بود که
در یک سخنرانی بیان و به آن پروبال داده
شد و تضمینی هم برای اجرا تاکنون نداشته
است.
ما
تنها یک کشور هستیم و همان گونه که نمیخواهیم
کشوری همچون فلسطین محو شود، خواهان محو
هیچ کشور دیگری نیستیم.
به
امید روزی که لجاجت و عصبیت بر مبنای
خودخواهی در جوامع انسانی، جای خود را به
عقلگرایی مبتنی بر احترام به حقوق دیگران
بدهد.
-
اعلام
برائت از مشرکین:
از
قدیم گفته اند که هر سخن جایی و هر نکته
مقامی(مکانی)
دارد.
معمار،
یک نظر و دستور فقهی را در جایی صادرکرد
که جای مناسبی نبود.
نه
از نظر عرف و راوبط دیلماتیک
و نه از نظر موقعیتی که ما داشتیم.
این
پیشنهاد موجب کشته شدن بیش از چهارصد
نفر از حجاج ایرانی در سال
1366
شد
و روزی به نام جمعه سیاه مکه را
در تاریخ رقم زد.
چهار:
دیپلماسی
قرآنی
دیپلماسی
امروزین، شکل تکامل یافتهای
است از
دیپلماسی معمول
و بی عنوان میان سیته
ها(و
به قول حکمای مسلمان،
مدینه ها)،
یا کشورهای
روزگار کهن که تاریخی
چندهزار ساله را پشت سرگذارده است؛
ولی قرآن کریم
هزاروچهارصد سال
پیش، راه و روش دیپلماسی
را به ما نشان داده که با
دیپلماسی امروزین
نه تنها در
اصول تفاوت ندارد، بلکه
نکتههایی را در بر دارد که مکمل دیپلماسی
کنونی است؛ و باز هم ثابت کرده است
که میتوانید به قرآن اعتماد
کنید و نیازمندیهای خود
را در
آن جویا شوید.
دیپلماسی
رسول اکرم
اسلام بر
مبنای
قرآن، و
آن
گونه بود که قرآن به او یاد داده بود:
چگونگی
آن را خداوند ضمن بازگویی داستان حضرت
سلیمان و ملکه سبأ در سوره نمل (آیات
بیست و سه تا سی و هفت)
به
ما نمایانده است.
بازخوانی
این داستان به گونهای مجمل و مفید:
متن
آیات:
إِنِّي
وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ
وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا
عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
من
زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از
هر چيزى به او داده شده بود و تخت پادشاهى
بسیاربزرگی
داشت (۲۳)
وَجَدْتُهَا
وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ
مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ
الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ
عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ
﴿۲۴﴾
او
و قومش را چنين يافتم كه خورشيد پرستند
بیآنکه خداپرست باشند؛
و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته
و آنان را از راه [راست]
باز
داشته است؛ پس راه نايافته
اند (۲۴)
أَلَّا
يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ
الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا
تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾
تا
براى خدايى كه نهان را در آسمانها
و زمین (کیهان)
بيرون
مىآورد و آنچه را پنهان مىداريد و آنچه
را آشكار مىنماييد،
میداند
سجده نكنند (۲۵)
اللَّهُ
لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ
الْعَظِيمِ ﴿۲۶﴾
خداى
يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار
عرش بسیاربزرگ است (۲۶)
قَالَ
سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ
الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾
(سلیمان)
گفت
خواهيم ديد آيا راست گفته اى يا از
دروغگويان بوده اى (۲۷)
اذْهَبْ
بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ
ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا
يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
اين
نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن.
آنگاه
از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ میدهند
(۲۸)
قَالَتْ
يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ
إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾
[ملكه
سبا]
گفت
اى سران [كشور]
نامه
اى ارزشمند
به سوی من افتاده
است (۲۹)
إِنَّهُ
مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾
آن
است از سليمان و آن است:
به
نام خداوند هستی بخش مهربان
(۳۰)
أَلَّا
تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
﴿۳۱﴾
که
بر من برتری مجویید و
تسلیم من شويد (۳۱)
قَالَتْ
يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي
أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا
حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾
گفت
اى سران [كشور]
در
كارم به من نظر دهيد كه بی
گواهی شما [تاکنون]
كارى
را به انجام
نرسانده ام (۳۲)
قَالُوا
نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ
شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي
مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾
(سران
و اشراف قوم)
گفتند
ما نيرومندیم و تواناییهای
بسیاری داريم
و (دست
آخر)
اختيار
كار با بانوست.
بانو
بررسی کنند تا چه دستور
دهند.
(۳۳)
قَالَتْ
إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً
أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ
أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ
يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾
[ملكه
پس از اندیشه و بررسیهای کامل]
گفت
پادشاهان چون به شهرى درآيند آن را تباه
و عزيزانش را خوار مىگردانند و اين گونه
میكنند (۳۴)
وَإِنِّي
مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ
فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
﴿۳۵﴾
و
من ارمغانى برايشان
میفرستم
و منتظر میمانم
تا فرستادگان با چه (نتیجه
ای)
بازمیگردند
(۳۵)
فَلَمَّا
جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ
بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ
مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ
بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾
و
چون [فرستاده]
نزد
سليمان رسید،
[سليمان]
گفت
آيا (میخواهید)
مرا
با مالى آرام
کنيد؟ آنچه
خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به
شما داده است؛ بلكه شما
به ارمغان خود دلخوشيد.
(۳۶)
ارْجِعْ
إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ
بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا
وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً
وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾
به
سوى آنان بازگرد.
پس
به زودی با سپاهيانى بر آنان فرود میآییم
كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته
باشند و از آن [ديار]
به
خوارى و زبونى بيرونشان میكنيم (۳۷)
شرح
آیات:
الف-
گزارش:
آیات
23
تا
26
خبرو
اطلاع رسانی طی یک گزارش است.
گزارشگر،
با توجه به آیات پیش از این آیات، خودسر
عمل کرده و دستور نداشته تا در کار دیگران
دخالت کند.
ب-
تبیین
درستی خبر و گزارش:
فرهنگ
قرآن بر است که هرگاه خبری شنیدید زود
باور میکنید، بلکه باید آن را تببین کنید.
خداوند
در آیه 27
میفرماید
سلیمان نبی بدین منظور به بازیابی
صدق خبر پرداخته است.
پیرامون
تصمیم سلیمان نبی نیز باید گفت:
هرچند
گزارشگر خودسر عمل کرده، ولی اکنون که
وی از وجود شرک در بخشی از زمین آگاهی
یافته، چون پیامبر خداست، وظیقه دارد پس
از آگاهی از درستی خبر، برای شرکزدایی
اقدام کند.
ج-
ارسال
نامه:
مشخص
میشود اولین گام در دیپلماسی مذاکره
است و از روزگاران قدیم ارسال نامه پیشنیاز
مذاکره بوده است.
توی
پرانتز:
به
یاد داشته باشیم که پس از انقلاب رؤسای
جمهور آمریکا به رهبران ایران نامههای
بسیاری به طور محرمانه و بعضاً آشکار
فرستادند تا باب مذاکره را باز کنند ولی
رهبران ایران آن نامهها را بی پاسخ
گذاردند و از مذاکره خودداری کردند!!
د-
ویژگیهای
نامه و درسهایی که باید در نامه نگاری از
قرآن فراگرفت:
یک:
قرآن
کریم وصف نامه را از زبان ملکه سبأ
بیان میکند تا نه تنها نیاز به تأیید
نداشته باشد، بلکه قابل تشکیک هم نباشد.
دو:
نامهای
کریم یعنی بزرگوار و ارزشمند و نه
توهین آمیز و تحکم کننده و دشمن ساز.
سه:
با
نام خدا شروع میشود.
یعنی
هدف الهی است و مسائل نفسانی و مقامهای
دنیایی در کار نیست.
پس
دیپلماسی منظور نظر قرآن، باید همسو با
توحید و یکتاپرستی، و هدفمند باشد.
چهار:
سلیمان
در نامه اش نمیگوید من برتر از شمایم؛
بلکه میگوید بر من برتری مجویید.
یعنی
با نهی طرف مقابل از یورش آغاز میشود و
پیشنهاد تسلیم مسالمت آمیز و بدون خونریزی
میدهد.
ه-
مشاوره:
-
ملکه
سبأ با اشراف قوم خود مشورت میکند.
به
آنان میگوید خود میدانید که من هیچ کاری
را بی گواهی شما بر درستی آن، قاطعانه
انجام نداده ام.
پس
در فرهنگ قرآن، مشورت و دوری جستن از
خودمحوری یکی از اصول دیپلماسی است.
-
مشاوران
میگویند:
ما
از نظر عدّه (شمار
رزمندگان)
و
عدّه (لجستیک)
بسیار
قوی هستیم.
با
این حال دستور نهایی از آن شماست.
بنگرید
و بررسی کنید تا چه فرمان دهید.
فرمان
شما مطاع است.
در
اینجا مشاوران اعلام میکنند که ما مقتدریم.
در
گزارش نیز آمده بود که ملکه سبأ دارای
تختی بسیار بزرگ (پادشاهی
قدرتمندی)
است.
بنابراین
مشخص میشود تصمیمی که ملکه پس از بررسی
میگیرد، از روی ترس نبوده بلکه از روی
حزم، دوراندیشی و احتیاط بوده است.
و-
تصمیمگیری
و نتیجه آن:
ملکه
سبأ با توجه به تجربه یا تجربههای
تاریخی، و با توجه به بینش و دوراندیشی
که داشته، میگوید:
هنگامی
که پادشاهان به شهری وارد شوند، آن را به
فساد میکشانند و بزرگان آن شهر را خوار
میگردانند.
من
هدیهای را برای آنان میفرستم و چشم به
راه نتیجه فرستاده خویش میمانم.
-
هنگامی
که فرستاده ملکه سبأ به حضور سلیمان نبی
میرسد و هدیه را تقدیم میکند، پیامبر خدا
هدیه را نمیپذیرد و به فرستاده میگوید:
میخواهید
نظر مرا به مال دنیا جلب کنید؟ در حالی که
آنچه خداوند از مال و شکوه دنیا به من
داده، بسی بیشتر از آن است که به شما
عطاکرده است.
به
سوی آنان بازگرد.
پس
به زودی با سپاهیان بسیار به سوی آنان
میآییم و آنان را از دیار خود با خواری
بیرون میکنم.
یعنی
تصمیم میگیرد که همان اقدامی را و یا دستکم
تهدیدی را صورت دهد که ملکه سبأ با توجه
به بینش و تجربه تاریخی خود،
به آن پی برده و روش قدرتمندان را یاداور
شده و بیان کرده بود.
قرآن
کریم بدین ترتیب یک اصل دیپلماسی را به
صراحت بیان میکند تا درس عبرتی برای همه
سیاستگزاران و دیپلماتهای جهان شود که:
هرگاه
طرف مقابل شما صاحب قدرت است، نباید او
را دست بیندازید، قدرت او را دستکم بگیرید
و برای او شاخ و شانه نشان دهید، و او را
ترغیب به یورش به خود کنید؛ که در آن صورت
آنکه زیان خواهد دید، شما، ملت و کشورتان
خواهدبود؛ بلکه باید با پیش گرفتن روش
مذاکره، اختلاف خود را مسالمت آمیز رفع
کنید؛ و نه تنها با قدرتمندان، بلکه با
کسانی که در اقتدار با شما همترازند و یا
از اقتدار کمتری برخوردارند نیز با ملایمت
رفتار کنید؛ مگر آنگاه که بخواهند بر شما
برتری بجویند و یا گسترش دهنده شرک و یا
تباهکننده حرث و نسل باشند.
پنج:
نتیجه
دیپلماسی کور ایران انقلابی نسبت به
آمریکا و اسرائیل:
-
چهل
سال پیش رهبر انقلاب گفت توی دهن آمریکا
میزنم؛ ولی دیدیم که آمریکا توی دهن ما
زد!
-
چهل
سال است که مرگ بر آمریکا میگوییم؛
ولی میبینیم که مرگ بر ما شده، یعنی نه
تنها انقلاب، که نیروی انسانی و منابع
کشورمان هم در این چهل سال تباه شده است!
-
چهل
سال گفتیم آمریکا هیچ غلطی نمیتواند
بکند؛ ولی دیدیم که همه غلطی توانست
بکند و ما را به خاک سیاه بنشاند!
-
تحریمهای
آمریکا و سازمان ملل را با عوامفریبی
کاغذپاره خواندیم، ولی آمریکا از طریق
همین کاغذها ما را به زانو دراورد!
متأسفانه
شعارها را حاکمیت بر زبان ملت جاری ساخت،
ولی زیان و بیچارگی اش را ملت کشید.
حاکمیت
از نظر مادی هیچ زیانی نکرد، هم به مقام
و منزلت رسیدند و هم در رفاه کامل زندگی
کردند.
حاکمیت
اگر مردم را شعارزده نکرده بود، شاید
نمیتوانست چهل سال دوام بیاورد.
تنها
این ملت بود که بازیچه دست حاکمیت شد.
اکنون
تنها مرگ بر ملتی شده که به او یاد دادند
تنها شعار دهد و به حاکمیت اعتماد کند.
در
نتیجه ملت نتوانست استبداد را پیش بینی
کند؛ و آنکس که در همان اوایل انقلاب
پیشبینی کرد و صدای پای فاشیسم
را نوشت، صدایش را در نطفه خفه کردند.
تنها
یک نمونه:
در
سال 1371
که
یک ماهی را در تاجیکستان بودم (همزمان
با فروپاشی شوروی و تنزّل سریع روبل)،
میدیدم سه هزاروپانصد روبل تاجیک برابر
یک دلار آمریکا شده و من بر بیچارگی تاجیکان
و تنزل ارزش پولشان افسوس میخوردم و آه
میکشیدم.
در
آن زمان یک دلار آمریکا حدود صد تومان
بود، یعنی تنها پانزده برابر نسبت به پیش
از انقلاب تنزل پیداکرده بود، من هرگز
نمیتوانستم تصور کنم که با دیپلماسی دشمنی
ایران با آمریکا روزی فراخواهد رسید که
باید برای کشور خود گریه کنم؛ که ارزش یک
دلار آمریکا که پیش از انقلاب نزدیک به
هفت تومان بود، به پنج هزار تومان برسد؛
یعنی بیش از هفتصد برابر تنزل کند!!
اگر
نموداری رسم کنیم که یک محورش زمان و محور
دیگرش ارزش برابری دلار و تومان باشد،
متوجه عمق فاجعهای میشویم که نتیجه
دیپلماسی کور ایران نسبت به آمریکا و
اسرائیل است.
سقوط
هر روزه تومان یعنی به تاراج رفتن منابع
ملتی که قربانی سیاستگزاریهای نادرست
داخلی و خارجی و دیپلماسی کارگزارانش شده
است.
بیست
و دوم بهمن ماه 1396
احمد
شمّاع زاده