Monday, April 22, 2013

بهار با تمام زیبایی

امسال هم چون سالهای دیگر بهار با تمام زیبایی هایش عزم جزم کرده تا بیاید و مهمان خانه های ما ایرانیان شود. هرچند اینطور بنظر می رسد که بخاطر افزایش بی رویه قیمت ها و کاهش شدید قدرت خرید مردم دلها بیشتر از هر سال دیگری شور می‌زند و نگران‌ آمدن بهار است اما بهار می آید تا دلهایمان را بهاری کند به قلبهایمان آرامش ببخشد، نوید شادابی و سرزندگی دهد و نوروز بر تار روزگار خوش بنوازد ...












بهار که می آید، دستان باد بوی شکوفه می دهد
جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند
آرام و آهسته
خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند












من یقین دارم بهار می آید
اما این را هم می دانم که او فقط بهانه ایست برای رویش!
دلی که بهاری باشد برای رویش از او اجازه نمی گیرد، هر جا باشد بهار را به آنجا می کشاند
بارها دیده ام بهار، به عادت تکرار، میهمان دلهایی شده تا بهانه رویش شود












بهار عاشق بود و زمین معشوق
عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود
زمین اما آرام و سنگین و صبور و بهار پرده از عاشقی برداشت
آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش هویدا و جهان حیرت کرد












برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان












بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …












منتظران بهار! بوی شکفتن رسید
مژده به گل‌ها برید، یار به گلشن رسید
لمعه مهر ازل، بر در و دیوار تافت
جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید
نامه و پیغام را رسم تکلف نماند
فکر عبارت کراست معنی روشن رسید
زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست
آینه صیقل زنید دیده به دیدن رسید
بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست
گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسید












بازم بهار می خواد بیاد
مهمون خونه ها بشه

می خواد یه کاری بکنه
لبها به خنده وا بشه

پروانه ها رو میاره
پر بزنن تو باغچه ها

صورت گل را ببوسن
حرف بزنن با باغچه ها

آدمها رو وا می داره
خونه تکونی بکنن

بلبلا ر ووا می داره
تا نغمه خونی بکنن

به ابر می گه بازم ببار
به روی هر شهر و دیار

بازم شکوفا می کنه
گلها رو توی سبزه زار

بهار میاد با یک سبد
پر از گلای رنگارنگ

روی لبات جا می ذاره
یه خنده ناز و قشنگ





منبع:پرشین استار

Friday, April 19, 2013

درسهایی از فتنه داوود



درسهایی از فتنه داوود

طبق آیات قرآن کریم(سوره های ص و سبأ) حضرت داوود علیه السلام کسی است که:
-         جانشین خداوند(خلیفه الله) در زمین بوده است. خداوند این مقام را به هر بنده خاصی از بندگان خاصش نداده است.
-         وی گذشته از پیامبری مقام پادشاهی نیز داشته و نیز حکیم عادلی بوده که سخن و نظرش فصل الخطاب دیگر سخنها و اظهار نظرها بوده است.
-         آهن در دستش نرم میشده(و النا له الحدید) و خداوند از او با عنوان داوود ذاالاید(دارای دستان یا نیروهای ویژه) یاد میکند.
-         بر انواع پرندگان اشراف و فرمانروایی داشته و از قدرت پرواز آنان برای اداره سرزمین خود بهره میبرده است.
-         صدا و صوتش شهره جهانیان است(صوت داوودی). چنانکه شبانگاهان و بامدادان کوهها و پرندگان به فرمان خداوند همراه با وی به صدا در می آمدند به گونه ای که آواز هماهنگ آنان گذشته از تسبیح خداوند برای شنوندگان بسیار دلنواز بوده و یک سمفونی کامل را شکل میداده است.
روزی آن حضرت در عبادتگاه به پرستش خداوند نشسته بود که دو نفر بر او وارد شدند. ولی چون آنان از در وارد نشده بودند(تسوروالمحراب) و بدموقع آمده بودند از آنان واهمه پیداکرد. آنان به او گفتند نترس ما دو نفر با یکدیگر مشکل داریم. پیش تو آمده ایم تا میان ما به حق داوری کنی و حق را ناحق نکنی بلکه ما را به راه درست راهنمایی کنی. یکی از آن دو گفت: "این برادر من است و نود و نه گوسفند دارد و من تنها یکی. با این حال او میگوید کفالت همان یکی را هم به من بسپار و در سخن بر من چیره شده است(عزنی فی الخطاب) و نمیتوانم او را مجاب کنم تا از درخواست خود صرفنظر کند". داوود نبی بدون بررسی درستی یا نادرستی سخن مدعی و شاکی و پرسش از مشتکی گفت: "با توجه به چنین درخواستی او دارد به تو ستم روا میدارد. بسیاری از مردم که با یکدیگر برخورد منافع دارند(خلطاء) به حق خود قانع نیستند و حق طرف دیگر را در نظر نمیگیرند مگر آنانکه ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند که چنین کسانی کمیابند".
آن دو نفر در اصل فرشتگانی بودند که به صورت انسان درآمده بودند تا خداوند داوود نبی را با آنهمه قدرقدرتی و قوی شوکتی بیازماید و به او بگوید با اینکه اینهمه توانایی به تو داده ام باز هم نمیتوانی از بوته آزمایش من پیروز برآیی. (چگونه ما بدون ترس از آزمایش الهی به راحتی هر کاری را نسبت به دیگران بر خود روا میداریم و از کارهای خود هم بسیار راضی هستیم!!؟)
پس از رفتن آنان حضرت داود متوجه شد که رو دست خورده و خداوند او را آزموده(فتناه) و از بوته آزمایش الهی سرافکنده بیرون آمده است. در نتیجه از خداوند منان و ستار العیوب آمرزش طلبید و به سجده درافتاد. وی با اینکه از آنهمه تدبیر و حکمت برخوردار و نمونه آفاق بود باز هم از بی تدبیری و قضاوت نامدبرانه خویش پشیمان شده بود توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت و او را بخشید.
باید توجه داشت که مبنای این داوری تنها قضاوت نظری بوده و آن دو نفر برای راهنمایی و مشاوره آمده بودند و قضاوت حضرت داوود حقی را از کسی ضایع نکرد. با این حال میبینیم که خداوند با پیامبر محبوبش چنین رفتار کرد چه برسد به اینکه حکمی صادر شود که به ضرر کسی یا کسانی و به سود حاکمان و قدرتمندان باشد!!
میدانیم که قرآن کریم در پس پرداختن به هر موضوعی و یا بازگویی و بیان هر مسأله ای میخواهد حقیقتی را بر ما روشن سازد و به ما بیاموزد. درسهایی که از این رخداد میتوان برگرفت ممکن است بسیار زیاد باشد ولی تا اندازه ای که نگارنده به آن دست یافته به قرار زیر است:
1.   حضرت داوود با آنهمه مقام و منزلت و دانش و حکمتی که خداوند به او داده بود و خلیفه خداوند در زمین و محب درگاه الهی بود خیلی ساده با مردم رفتار میکرده به گونه ای که هر کس میتوانسته بر او وارد شود. هیچ آدابی و ترتیبی هم برای دیدار این پادشاه وجود نداشته و حتی میشده در عبادتگاه مزاحم عبادت و خلوت او شد چه برسد به زمانهای دیگر.
2.   همه در بوته آزمایش این دنیا در حال گذر از آزمایشهای الهی هستیم و هرچه مقام و منزلت اجتماعی و سیاسی مان بالاتر باشد نه تنها مصون از آزمایش نیستیم که بیشتر مورد آزمون قرار میگیریم.
3.   بسیاری از مردم و بویژه حاکمان همه چیز دارند و به همه وسائل دسترسی دارند ولی چون زیاده خواهند به زیر دستان یا مردم ستم روا میدارند و هیچ حرف و سخنی را نمیپذیرند و خود را محق میدانند.
4.   همه و بویژه قضات باید بسیار با احتیاط عمل کنند و به فوریت و از روی سیاست تصمیم نگیرند و حق و ناحق نکنند که منصب قضا با حقوق مردم سروکار دارد و باید کیاست داشت نه سیاست تا حقوق مردم بویژه نسبت به حاکمان پایمال نشود.
5.   خداوند به حضرت داوود که هم مقام پادشاهی و هم مقام حاکم شرع را دارد میفرماید "به درستی و حق میان مردم داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که پیروی از هوای نفس تو را از راه خدا بازمیدارد و کسانی که از راه خدا منحرف شوند(در کارهای دنیا غرق شوند) و روز قیامت را فرامش کنند عذاب دردناکی برای آنان درنظر گرفته شده است."
6.   هنگامی که خداوند داوود نبی را مصون از پیروی از هوای نفس نیمداند ما چگونه خود را مصون میداریم و به بازاندیشی احکامی که صادر کرده ایم و کارهایی که کرده ایم نمیپردازیم؟ یک ساعت اندیشیدن که پیامبر اکرم(ص) فرمود از هفتاد سال عبادت برتر است در این مقام به خوبی کاربرد دارد.
7.   قاضی نباید با پیشینه هایی که در ذهن و حربه هایی(مانند تشویش اذهان عمومی) که در دست دارد پیش از آنکه به اتهام متهم خداوکیلی رسیدگی کند و از جرم او مطمئن شود حکم صادر کند هرچند متهم ظاهرا همه چیز داشته باشد و شاکی چیزی نداشته باشد. چه رسد به اینکه قضیه عکس باشد و شاکی همه چیز داشته باشد و همه وسیله ای در اختیار داشته باشد و متهم بیچیز باشد. آیا قاضی میتواند این متهم بیچیز را از دفاع از خود و اگر نمیتواند از خود دفاع کند(عزنی فی الخطاب) از داشتن وکیل محروم سازد؟ صادرکنندگان چنین احکامی چگونه میتوانند خود را از مکافات عمل خویش مصون بدارند؟
چرا قضات و حاکمان و قدرتمندان مسلمان و قرآن خوان از فتنه داوود درس نیمگیرند و به ذهنشان خطور نمیکند که آیا آن خدایی که با حضرت داوود نبی آنهم تنها برای یک نظردهی آنچنان رفتار کرد ممکن است از آزمون ما درگذرد و همواره ما را مورد آزمایش قرار ندهد؟. بسیار خام فکری و خودپسندی است اگر چنین تصورکنند. آنان کی به سجده درخواهند افتاد و توبه خواهند کرد؟ آیا توبه آنان پذیرفته خواهد شد؟ حضرت داوود تنها یک اشتباه کوچک مرتکب شد و حقی را از کسی ضایع نکرد که توبه او پذیرفته شد. آیا توبه قاضیان و حاکمانی که هرروزه و هرساعته در حال آزمون پس دادن هستند و به دلیل غرق شدن در کارهای دنیا و فراموش کردن آخرت از درستی قضاوتهای خود غافل مانده اند پذیرفته خواهد شد؟ فاعتبروا یا اولی الابصار!!

30 فروردین 92 - احمد شماع زاده

*****


پیوستها:




گفتار قرآن کریم پیرامون چگونگی به پادشاهی رسیدن داوود و تابوت الشهاده(تابوت عهد):
پیامبرشان به آنان گفت همانا که خداوند برای شما طالوت را به عنوان پادشاه برگزیده است. آنان گفتند چگونه او بر ما پادشاهی کند و حال آنکه ما به پادشاهی شایسته تراز اوییم. مال و منال زیادی هم که ندارد. پیامبرشان گفت خداوند او را بر شما برگزیده و او را در دانش و توان جسمی افزون داده است. خداوند پادشاهیش را به هرکس که بخواهد میدهد و خداوند بسیار دانا و دست و دل باز است. همانا نشانه پادشاهی طالوت آن است که برای شما میآورد تابوتی که در آن است آرامشی از پروردگارتان و بازمانده آنچه که خداندان موسی و هارون برجای گذاشتند که فرشتگانی آن را حمل میکنند. اگر ایمان داشته باشید در آن نشانه ای برای شما هست.
پس هنگامی که طالوت سپاهیانش را سان داد و گسیل داشت به آنان گفت خداوند شما را با جوی آبی میآزماید. پس هرکس از آن جوی آب بنوشد از من نیست و هرکس هرگز نچشد از من است مگر کف دستی از آب برگیرد. پس از آن نوشیدند مگر شمار اندکی از آنان. پس هنگامی که او و کسانی که با او ایمان آورده بودند (از خطای آنان گذشت کردند یا) از این موضوع درگذشتند (این بار) گفتند ما امروز توان مبارزه با جالوت و سپاهیانش را نداریم. یکی از جمع کسانی که به روز بازپسین و دیدار خدای خویش گمان میبردند گفت: چه بسا گروهی اندک شمار بر گروهی بسیارشمار به اذن الهی پیروز شوند و خداوند با استواران و پایداری کنندگان است. و هنگامی که با جالوت و سپاهیانش هماورد شدند گفتند خداوندا بر ما صبر و شکیبایی ده و پاهایمان را استوار گردان و ما را بر گروه ستمکاران پیروزی ده. پس به اذن خداوند شکستشان دادند و داوود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت عطاکرد و از آنچه که خواست به او آموخت. و اگر نبود که خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر از میان بردارد همانا که فساد همه زمین را دربرمیگرفت. و خداوند نسبت به جهانیان دارای فضل و بخشش(افزوندهی) است. (بقره: 251-247)



دانشنامه ویکیپدیا:

داوود(عبری: דָּוִד داوید) به معنی محبوب دومین پادشاه اسرائیل به روایت عهد عتیق بود.  در این کتاب پادشاهی بر حق ولی نه بی‌اشتباه، جنگ‌جویی متبحر و نوازنده و شاعری بزرگ معرفی می‌شود. تعدادی از ترانه‌های منسوب به وی در کتاب مزامیر یا زبور جمع‌آوری شده‌است.

داوود، پسر یسی از نوادگان یهودا(یکی از پسران دوازده گانه یعقوب نبی) و از طایفهٔ بنی‌اسرائیل بود که در بیت ا‌للحم زاده شد. وی در سال ۱۲۵۰ پیش از میلاد، توانست اورشلیم را از دست کنعانیان آزاد کند و آن را پایتخت اسرائیل خواند. به روایت عهد عتیق، داوود تابوت عهد را که حامل ده فرمان بود به اورشلیم آورد و آن را در معبدی جدید نصب کرد. وی چهل سال در یهودیه فرمان راند و در ۷۱ سالگی در اورشلیم درگذشت. جسد او را بر کوه صهیون دفن کردند.

سلیمان فرزند داوود، با ادامه کاری که پدرش آغاز کرده بود، شهر را گسترش داده و معبد مقدس یا هیکل سلیمان را که امروزه معبد اول خوانده می‌شود در شهر اورشلیم بنا نهاد.
***
داود پس از کشتن غول جالوت

اثر کلود وینیون، ۱۶۲۰ میلادی - موزه هنر بلانتون در تگزاس



وقتل داوود جالوت(بقره:251)

گاه یک تصویر، چقدر زیبا می تواند مفاهیمِ عمیق فلسفی و معرفت شناسی را نشان دهد.
 Inline image 1
نظریه «عینک ذهن» کانت، همه تلاشش را کرده تا همین نکته کاریکاتور را توضیح دهد
قصه ی این کرگدن، قصه ی ماست؛
ما شاخی جلوی چشمانمان نداریم که با آن، همه جهان را در دو طرفِ یک شاخ ببینیم
اما ذهنمان پر است از پیشفرض ها و پیش داوری ها...
همه ما تصور می کنیم که بی طرفانه قضاوت می کنیم و منطبق با واقع مثلِ همین کرگدنِ رئالیست!
مثل او تصور می کنیم، که میانِ همه جهان شاخی است زیبا
و جهان دو نیمه است: نیمی این سوی شاخ، نیمی آن سوی شاخ
غافل از اینکه به ذهنمان عینکی است، نادیده!
قضاوت، کار سختی است...قضاوت در هر کاری...