در اهمیت
مناظره
محمود سریع
القلم
نهادها و
ساختارها مبتنی بر اندیشهها ساخته می شود. لذا فکر بر نهادسازی تقدم دارد. دقیقترین
و در عین حال سادهترین تعریفی که از توسعه شده این است که توسعهیافتگی سطحی از
فکر انسان است. بنابراین تا زمانی که افکارمان را اصلاح نکنیم نمی توانیم ساختارها
و نهادهای متناسب با توسعه یافتگی را بسازیم. برای اینکه این افکار را اصلاح کنیم
باید چند اتفاق رخ دهد. یکی اینکه باید در جامعه ما مناظره شکل گیرد. الان
در میزگردهایی که در تلویزیون برگزار می شود چند نفر گرد هم می آیند که عموماً
حرفهای یکدیگر را تأیید می کنند. اسم این را نمی توان مناظره گذاشت. یعنی ما نمی
توانیم دو فرد دولتی را بیاوریم بعد بخواهیم که در مورد سیاست خارجی ایران صحبت
کنند و مدام یکدیگر را تأیید کنند. حتی فردی دانشگاهی را بیاوریم که نظر فرد دولتی
را بیش از خود او تأیید کند این دیگر مناظره نیست. در جامعهای که مناظره نیست
فکر، منجمد باقی میماند. در دانشگاهی که مناظره و بحث و گفتگو نیست جامعه رشد
نخواهد کرد. برای اینکه فکرمان اصلاح شود باید نسبت به تمام موضوعاتی که مبتلا به
آن هستیم در فضاهای مناظرهای قرار گیریم. از قواعد و اصول آپارتمان نشینی تا
رانندگی تا محیط زیست تا نقدپذیری گرفته باید شروع کرد و به سمت مسائل اقتصادی،
سیاسی، اجتماعی، سیاست خارجی و غیره حرکت کرد. اگر قرار باشد بلندگوی اندیشه و
فکر فقط نزد دولت باشد هیچ امری اصلاح نخواهد شد.
باید متوجه
باشیم همه دولتها در دنیا از خودشان راضی هستند و خود را محق میدانند. حوزه قدرت
خیلی حوزه انصاف نیست. نباید ایدهآلیستی فکر کنیم. جهان همیشه هابزی بوده و خواهد
بود. هیچ لذتی بالاتر از قدرت و سمت و منصب و تسلط بر دیگران نیست چه دموکراسی
حاکم باشد چه نباشد. حوزه قدرت حوزه لذت و کیف است. 300 سال تاریخ اندیشه سیاسی
چنین به ما میگوید. جامعه باید آگاهی و تشکل پیدا کند. با آرامش، استدلال،
منافع گروهی و صنفی، جامعه میتواند روابطی معقول میان خود و سیاستمداران ایجاد
کند. به عنوان مثال، مردم ما باید آگاهی پیدا کنند که به فرد و اداها و
فیگورهای فرد، رأی ندهند بلکه به فکر و برنامه و آیندهنگری رأی دهند. مردم فرانسه
به اولاند رأی ندادند بلکه به برنامههای حزب سوسیالیست فرانسه رأی دادند. اولاند
مجری برنامههاست و با مزاح کشور را مدیریت نمیکند.
اتفاقاً در
کشور ما اطلاعات خیلی زیاد است. یعنی به صورت رسمی و غیررسمی و به صورت مستقیم و
غیرمستقیم اطلاعات فوق العاده زیاد است اما مناظره وجود ندارد. باید توجه داشت
که تمدنها با مناظرهها و با گفتگوی مکاتب گوناگون شکل میگیرند. با اطمینان
بالا می توان گفت که در جامعه و در موضوعات مختلف مناظره نداریم و یک نوع یکسان
سازی فکری در عموم مسائل در جامعه وجود دارد. این موضوع مانع تولید فکر و اندیشه
است. فکر و اندیشه زمانی شکل می گیرد که مکاتب فکری مختلف را در جامعه داشته
باشیم و در هر حوزه ای از هنر، سیاست، محیط زیست، اخلاق و دین باید مناظره های
اجتماعی را داشته باشیم. اگر این امر محقق نشود پیشرفت نمیکنیم.
چه انتظاری
از شهروندان خود داریم که نسبت به مسائل آگاه بشوند! یک شهروند عادی فرصت آگاهی
را ندارد او فقط می تواند در معرض این مناظرهها قرار گیرد تا راه خودش را پیدا
کند. به همین دلیل است که در رسانههای ما تصویری و غیرتصویری باید فضای گفتگو
و مناظره و دیالوگ و آزادی در طرح اندیشههای رقیب به وجود بیاید. این موضوع تا
محقق نشود در بسیاری از مسائل دیگر نیز متوقف خواهیم ماند.
مناظره
حتی مقدم بر دموکراسی است. دموکراسی یک پدیده قرن بیستمی است اما
مناظره در قرن هفدهم اروپا شکل گرفت. یعنی اروپاییها 400 سال سابقه مناظره و
گفتگو میان مکاتب مختلف فکری و فضای آزاد گردش اندیشه و فکر را داشتند که از رهگذر
آن جامعه توانست رشد کند.ما الان به جامعه می گوییم که کتاب بخوانید و کتاب
خواندن خیلی خوب است. اما کتابهایی باید باشد که در آن رقابت فکر و اندیشه وجود
داشته باشد تا در نتیجه جامعه بتواند پیشرفت کند و نه اینکه بخواهیم انسانها را به
سمت یکسانسازی فکری پیش ببریم. بنابراین اصالت انسان به فکر اوست.
هر انسانی مساوی است با فکر و اندیشهای که دارد. وقتی می توانیم عادات خود را عوض
کنیم که فکر خود را عوض کنیم. زمانی می توانیم بسیاری از خلقیات خود را تغییر
بدهیم که در معرض اندیشههای جدید قرار بگیریم و انسان از طریق این آگاهی است که
می تواند خود را عوض کند. لذا فکر، بحثی بسیار جدی است و از این جنبه رسانه های ما
نارسایی های بنیادی دارند.
تجربه
بشری نشان داده که توسعه یافتگی سیاسی تابع و محصول مناظره است. یعنی هر چه
مناظره بیشتر داشته باشیم جامعه به سمت مدنیت بیشتر حرکت می کند و این مدنیت بیشتر
باعث می شود در حوزه مسائل سیاسی بتوانیم عملکردها را اصلاح کنیم. مبنای توسعه
یافتگی سیاسی رقابت حزبی است. مبنای رقابت حزبی کار تشکیلاتی و جمعی است. ما کار
جمعی و تشکیلاتی را هنوز در جامعه نیاموختهایم. ما کار محفلی را آموختهایم ولی
کار تشکیلاتی را نیاموختهایم. در حال حاضر نیز حوزه سیاست مساوی است با تعداد
قابل توجهی از آشنایان و دوستان محفلی؛ یک جمعی که دارای افکار و منافعی هستند که
شاید تعلقات مالی هم داشته باشند و ممکن است اعضای یک گروه در گروه دیگر هم عضو
باشند که به معنای حزب نیست.
برای اصلاح
سبک زندگی ایرانیان اولین شاخص کتاب خواندن و مناظره کردن است. نمیپذیرم که
میانگین ایرانیان پولی برای کتاب خریدن ندارند. چرا که ایرانیان برای غذا و تفریح
پول به اندازه کافی دارند ولی برای مطالعه و ارتقای سطح فکری پول خرج نمیکنند. انسان
از آنجا که احساس نیاز میکند کتاب میخواند و یا به مناظرهها گوش میکند. احساس
نیاز است که انسانها را رشد میدهد. این آگاهی در جامعه باید رشد یابد و افراد
از خود بپرسند آیا نیازی به کتاب خواندن دارند یا نه.
فرهنگ شفاهی
در ایران احساس بی نیازی به کتاب را تقویت کرده است و فکر میکنیم فقط
باید گوش دهیم و نباید بخوانیم و مطالعه کنیم و این نخواندن هم فکر، هم رفتار، هم
خلقیات و هم انرژی ای که باید برای تغییر بگذاریم را به حالت انجماد رسانده است.
هرکس که به وجدان خودش رجوع کند این نتیجه را میگیرد که بی تردید سطح و کیفیت فرهنگ
عمومی ما ظرف 10 سال گذشته کاهش یافته است. طی این مدت
ادب، تربیت، مدنیت و سطح اجتماعی تقلیل یافته و سطح اعتماد کم شده است. یک
دلیلش این است که به مصرفگرایی و کاهش مطالعه و مناظره روی آوردیم و سطح
فکرمان را ارتقاء نمیبخشیم.
فرمول
پیشنهادی من برای سبک زندگی از یک طرف اصلاح افکار و روشهای جامعه است و از طرف
دیگر کارآمدی و نظارت قوی دستگاههای اجرایی کشور است که باید فضای دوطرفه و
پویا با جامعه را فراهم کنند. کانون این اصلاح هم ترویج مناظره است تا اینکه همه
در اثر این مناظرهها بتوانند افکارشان را ارتقاء دهند و تلقیاشان از زندگی را
تغییر دهند و این قدر به دنبال مادیات و امکانات و مناصب نباشند.
منبع: